به نام خداوند مهر آفرین
سال 14094 اهورایی، 7037 میترایی، 3753 زرتشتی، 2573 کوروشی (شاهنشاهی) و 1394 خورشیدی

بنام خدا

 

    دکتر ناصر تکمیل همایون در گفت و گو با امرداد:
هر کس نگوید «خلیج فارس»، «گُجَستَک» است
   
 
خبرنگار امرداد - میترا دهموبد :
 
امروز دهم اردیبهشت ماه، روز بزرگداشت «خلیج فارس» است، آبی آرام و گاه توفنده‌ای که هزاره‌هاست، لالاگوی سرزمینمان است، لالاگوی ایرانمان و مردمانش.
دهم اردیبهشت، روزی است که پس از سال ها نبرد، استعمار پرتغال از این پهنه ی خاکی- آبی، ورچیده شد، هرچند این خاک و آب، نفسی تازه نکرده بود که استعمار انگلیس، بر سرش سایه انداخت. این سایه هنوز هم، دسیسه ها می کند و فریب ها دارد. از همین روی است که هر روز، آگاه تر از دیروز، ارج و ارزش این پهنه را بدانیم.
این روزها باید بدانیم. از خلیج فارس و از پیشینه‌اش، از نامش و از داستان‌های رخ‌داده در کنارش، از مردمانش و از ساکنانش، باید بدانیم. باید از آن چه روی داد تا فتنه‌انگیزان، این دریای ایرانی را، با نامي دروغين و ساختگي، ناميدند، بدانیم وگرنه فراموشمان می‌شود، خروش توفان را.
ای خشم به جان تاخته، توفان شرر شو
 ای بغض گل انداخته فریاد خطر شو
 ای روی برافروخته، خود پرچم ره باش
 ای مشت برافراخته، افراخته‌تر شو. «فریدون مشیری»
خلیج فارس و جزایر سه گانه‌ی تنب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسا که این روزها بیگانگان، خیال بیهوده‌ی داشتنش را دارند و به آن خوشند، موضوعی است که امروز به آن پرداخته ایم. قرار است بدانیم و آگاه باشیم چراکه تنها با این آگاهی است که می توانیم برنده ی بازی باشیم که استعمار، آغاز کرده است. این بازی هرچند آغازگرش، دیگران بوده اند اما باید برنده اش ما باشیم، ماییم که مالکان این آب و خاکیم از آغاز تا کنون.
 برای این دانستن و آگاهی با دکتر ناصر تکمیل همایون به گفت و گو نشستیم. دکتر «ناصر تکمیل همایون»، استاد جامعه‌شناسي و تاریخ ايران در پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي، است، او مديریت بخش تاريخ و فرهنگ در دفتر پژوهش‌هاي فرهنگي را نیز بر دوش دارد.
 
دکتر تکمیل همایون که کتابی با نام «خلیج فارس» دارد و در آن به نام و نشان تاریخی خلیج فارس، ورود استعمار به خلیج فارس، کشورسازی های استعماری، مساله ی بحرین و تشکیل امارت های عربی، ادعای واهی درباره ی جزایر سه گانه و... پرداخته، گفت: «آن‌هایی که خلیج فارس را به دروغ "خلیج العربی" می‌نامند، "گجستگ"(پليد، ملعون)، هستند، اما آن‌هایی که "خیلی گجستک" هستند، می‌گویند؛ "خلیج". این‌ها هم می‌خواهند ایران را برای خود داشته باشند و هم اعراب و طلای سیاهشان را. در این میان کسانی هستند که "خیلی خیلی گجستک" هستند؛ آن‌هایی که می‌گویند؛ "خلیج فارس-عرب". در اين دسته، شماري ديگر هم هستند، آن‌هایی که با یک خط، این پهنه‌ی آبی را 2 بخش کرده‌اند و بخش بالایی را خلیج فارس و بخش پایینی را خلیج عربی، می‌نامند.»
اما داستان خلیج ساختگی عرب، از کجا آغاز شد؟ دکتر ناصر تکمیل همایون، بی‌مقدمه گفت:
«چارلز بلگریو» گجستک، نخستین کسی است که نام خلیج عربی را بر خلیج فارس می‌گذارد. او 31 سال نماینده‌ی کشور انگلیس در خلیج فارس است، با زیر و بم عرب‌ها و منطقه آشنا است و خوب می‌داند که گستره‌ی خلیج فارس، گنجینه‌ای است که نباید به سادگی از دستش داد، اینجا با همه‌ی اندوخته‌هایش باید مال انگلیس‌ها باشد. بلگریو در مدت اقامتش، کارهایی انجام داد و شرایطی را پدید آورد تا پس از رفتن انگلستان از خلیج فارس، مشکلات برآمده از استعمار همچنان برجای بماند.
به گفته‌ی دکتر تکمیل همایون، این سیاست انگلیس‌ها بوده از دیرباز. آن‌ها نه برای گردش به این سرزمین آمده بودند، نه برای تبلیغ دین و نه حتا تنها برای بازرگانی و داد و ستد. آن‌ها دقیقا آمده بودند برای تصاحب خاک و آب زرخیز منطقه. او به نوشته‌های تاریخی و اسناد تاریخی اشاره کرد و به  زبان‌های گوناگون؛ انگلیسی، فرانسوی، عربی، روسی و ... واژه‌ی خلیج فارس را تلفظ کرد، خلیج فارسی که در همه‌ی مستندات و نقشه‌ها به همه‌ی زبان‌ها، در همه‌ی پیمان‌‌نامه‌های استعماری و غیراستعماری به معنای خلیج فارس است اما این روزها گرفتار بازی‌های سیاسی شده است.

استاد در پاسخ به این که  چگونه و از چه زمانی، خلیج فارس، به نام دروغین و ساختگی خلیج عربی، خوانده شد، گفت:
استعمار انگلیس سال‌ها در این گستره حضور فیزیکی داشت اما زمانی رسید که هم هزینه‌ی این حضور فیزیکی و نظامی برایش گران شده بود و هم واکنش‌های بیگانه‌ستیز مردم در برابر اشغالگران، فزونی یافته بود، بنابراین بر آن شد تا نیروهایش را از این گستره، خارج کند اما نمی‌توانست از سود و بهره‌ای که از این گستره به جیبش می‌رفت، چشم‌پوشی کند. از همین روی؛ «تفرقه انداخت و حکومت کرد». همبستگی و یکپارچگی مردمان و حکومت‌های این گستره، پایان کار بود بنابراین انگلیس همواره برای ایجاد اختلاف میان ساکنان عرب زبان(برالعرب) با ساکنان شمالی دریای فارس(برالعجم)، کوشش کرده است و از هر دستمایه ای همچون مذهب(شیعه و سنی)، نژادی(عرب و عجم)، زبانی(عربی و فارسی)، بهره برداری کرده است. هم زمان برای ایجاد هرچه بیشتر این تفرقه وارون(:برخلاف) همه ی گواهی های تاریخی، انگلیس ها حتا در نام خلیج فارس، تقلب کردند. و عرب‌ها که از استعمار، عقده‌های فراوان داشتند و به حکومت سلطنتی ایران نیز، ظاهرا از براي همسازي شاه با اسراييل، دلبستگی نداشتند به این دلخوش کردند که خلیج فارس را خلیج عربی، بگویند و بنویسند و این داستان همچنان متعصبانه از سوی عرب ها ادامه دارد.
انگلیس باید می‌رفت بنابراین چارلز بلگریو که آن روزها برای خود جایی در میان عرب‌ها باز کرده بود، در کتابی به نام «ساحل دزدان دریایی» که به سال 1966 میلادی چاپ شد، بی‌هیچ سند و مدرکی، نوشت: «خلیج فارس که اعراب آن را خلیج عربی می‌نامند.» بلگریو در حالی در این کتاب چنین نوشته بود که در کتاب پیشینش، با نام «به بحرین خوش آمدید» از این جعل تاریخی خبری نبود.
خلیج فارس، همان دریایی است که در اوستا از آن با نام دریای «پویی‌تیک» یا «پویی‌دیک» یاد شده است، همان دریایی که در سنگ‌نوشته‌ی هزاران‌ساله‌ی آشوری، «نامرتو» نامیده شده به معنای «رود تلخ». خلیج فارس همان دریایی است که داریوش بزرگ پس از پایان کانالی که به فرمان او در مصر کنده شده بود، دستور داد بر سنگی، چنین بنگارند؛ داریوش‌شاه گوید: من پارسی هستم. از پارس، مصر را گرفتم. فرمان کندن این ترعه را دادم، از رودخانه‌ای به نام نیل که در مصر جاری است تا «دریایی که از پارس می‌رود»: «درایه تیه هچا پارسا آیی تی».
 
 

گفت و گویمان به «جمال عبدالناصر»، رسید، رییس‌جمهوری مصر كه مي‌گويند از زمان آغاز این بازی، متعصبانه خلیج فارس را خلیج عربی، می‌خواند. او را از نخستين عرب‌هايي مي‌دانند كه فتنه‌ی انگليسي‌ها به ظاهر به مذاقش خوش آمده است. دکتر تکمیل همایون، لبخندی زد و گفت: «من از عبدالناصر دستخطی دارم که در آن، خلیج فارس، همان خلیج فارس است. افزون‌بر آن، او در يكی از سخنرانی‌های پرشور و تاریخی‌اش که چند دهه‌ی پیش درباره‌ی  همبستگی عرب‌ها، ايراد كرد، گفت: همه‌ی عرب‌ها باید متحد شوند از اقیانوس اطلس تا خلیج فارس(من بحر الاطلسی حتی خلیج الفارسی). این اتحاد عربی ها از اقیانوس اطلس تا خلیج فارس، تا سال‌ها زبانزد عام و خاص شده بود. حتا سرايندگان و خوانندگان، این اصطلاح را ترانه ها و شعرهایشان می گنجاندند.


دستخط جمال عبدالناصر با واژه ی خلیج فارس

دکتر همایون گفت: هم سن و سال های من،«اُم‌كلثوم»، خواننده‌ي بنام مصري، را می شناسند. او کسی بود که مردم برای کنسرت هایش، دست و پا می شکستند.  اتحاد از اقیانوس اطلس تا خلیج فارس، آن اندازه همه گیر شده بود که «اُم‌كلثوم» هم آن را در ترانه‌اش جاي‌ داده بود و مي‌خواند.
آن روزها از خلیج دروغين عربی خبری نبود چون انگلیسي‌ها هنوز در اندیشه‌ی ترک خلیج فارس نبودند اما با پیش آمدن داستان رفتن آن‌ها، اين نام ساختگي هم شکل گرفت.



از استاد تكميل همايون پرسيدم که؛ اکنون که عرب‌ها خلیج فارس را به دروغ می‌خواهند، خلیج عربی بخوانند پس تکلیف دریای سرخ(احمر) که در مستندات و نوشته‌های کلاسیک با نام خلیج عربی، ثبت شده، چه می‌شود؟ و او در پاسخ به پرسشم، گفت:
  از زمانی که خلیج فارس را به ناراست، خلیج عربی کرده‌اند، سخنی از خلیجی که تا پیش از این، منسوب به آن‌ها بود، نیست و آن را دریای احمر می‌‌خوانند، البته اين نام، پيشينه‌ي تاريخي هم دارد. اما آن‌چه در نقشه‌های تاریخی، نامش خلیج عربی بوده، همين دریای احمر است. اصلا خليج فارس،‌ كه تا پيش از چيرگي استعمار،‌ يك درياي داخلي بود و درون خاك ايران قرار داشت،‌ چگونه مي‌تواند درياي عرب‌ها باشد.
 
 

متن مصوبه سازمان ملل متحد در کاربرد عنوان خلیج فارس در نوشتارهاو نشست ها

از دكتر تكميل همايون پرسيدم كه چرا نام اين درياي پهناور در بخش جنوبي ايران،‌ درياي فارس يا خليج فارس، نام گرفته و او گفت: در اين باره دو گونه روايت هست. نخست آن‌كه مردمان قوم پارس كه يكي از اقوام بزرگ ساكن ايران بودند، تا كرانه‌هاي اين دريا گستردگي داشته‌اند، بنابراين نام خود را به اين دريا داده‌اند. دوم آن‌كه فرمانروايان ايران در زمان هخامنشيان و پس از آن در زمان ساسانيان چون از ناحيه‌ي پارس برخاسته‌بودند،‌ مردمان ديگر سرزمين‌ها، اين درياي آبي را به نام فرمانروايانش، درياي پارس، ناميدند. و اصولا در فرهنگ و تمدن کهن ملت های جهان، نام ایران همواره پارس، فارس، پرشیا، پرس و پاراس بوده است.
ممکن نیست از خلیج فارس سخن به میان آید اما از بحرین كه بخشي از خاك ايران بود و به فريب انگلستان و سستي سردمداران زمان، از دست رفت، چیزی گفته نشود. از ادعای واهی عرب‌ها بر دریای فارس، گفته شود اما از ادعای دروغينشان درباره‌ی جزیره‌های تنب کوچک، تنب بزرگ و ابوموسا، سخنی به میان نیاید. به ویژه که این روزها، همه‌ی ایرانی‌ها، خونشان از گستاخی حاشیه‌نشین‌های خلیج فارس، به جوش آمده است. دکتر تکمیل همایون که گویی مبارزات زنده یاد دکتر محمد مصدق، در یادش زنده شده بود، گفت: بحرین و جزایر سه گانه، نه به ادعا که بر پایه‌ی مستندات تاریخی هم در روزگار باستان و هم پس از ورود اسلام به ایران، از آنِ کشور ایران بوده است. همواره پرچم ایران در این سه جزیره، برفراز بوده است حتا پس از این که در سال 1891 میلادی به اشغال انگلیس درآمد، به اعتراض حاجی محمد مهدی ملک التجار بوشهری، حاکم بندر لنگه، باز هم پرچم ایران در آنجا، برفراز بود. با همه‌ی این‌ها، فتنه‌ی انگلیس به جای خود بود، انگلیس‌ها که می‌خواستند شیوخ شارجه را از خود خوشنود نگاه دارند، گهگاه مالکیت این جزیره‌ها را به شیخ دست‌نشانده‌ی خود در شارجه، یادآوری می‌کردند. از همان زمان، این‌ها دچار وهم مالکیت هستند.




دکتر مصدق از نام آشناهایی است که نیازی به معرفی ندارد. دکتر همایون گفت:
در زمان مبارزات دکتر مصدق برای ملی کردن نفت، خاطرم هست که دکتر می گفت: اول نفت، بعد بحرین. آن روزها هنوز بحرین بخشی از ایران بود اما فریب های انگلیس، جوی ناآرام پدید آورده بود. آن زمان شیوخ عرب، ادعای مالکیت جزایر سه گانه را نیز داشتند. در دوره ای که دکتر مصدق در مسند وزارت امور خارجه ایرن بود، از حق حاکمیت ایران بر جزایر ایرانی دفاع کرد. او در دوره ی نخست وزیری اش هیاتی را با یک رزمناو ایرانی به منطقه گسیل کرد(1332 خورشیدی)، هرچند که این کار مصدق، انگلیسی ها را خوش نیامد.
دكتر تكميل همايون به استناد پژوهش‌هايي كه پژوهشگران درباره‌ی خليج‌فارس داشته‌اند،‌ درباره‌ی نام جزاير سه‌گانه گفت: «عرب‌ها برای اين‌كه بگويند اين جزاير مال ماست، حتا در نام اين جزاير، ‌دستكاری كرده‌اند،‌ تنب را طنب مي‌نويسند و ابوموسا را واژه‌ای عربی می دانند. اين درحالی است كه تنب، دگرگون‌شده‌ی «تمب» است كه هنوز هم محلي‌ها،‌ به همين‌ شكل تلفظ مي‌كنند. تمب يک واژه‌ی ايرانی به معنای تپه يا تل است. ايرانی ها اين دو جزيره يا دو خشكی كه به گونه‌ی تپه يا تل در ميان آب، نمايان بودند را تمب، ناميده بودند. جزيره‌‌ای نيز كه اين روزها به ابوموسا،‌ مي‌شناسيم برپايه‌ی مستندات حتا در واپسين نامه‌نگاري‌های زمان قاجار،‌ به گونه‌ي «بوموسو» آمده است. بوم همان بوم يا سرزمين است و سو يا سوز، به معني سبز. هر سه جزيره كه عرب‌ها، ‌ادعايش را دارند حتا نامشان هم ايراني است،‌ هرچند كه در درازاي هزاره‌ها،‌ مردمانش ايراني و عرب بوده و با آرامش در كنار هم زيسته‌اند.
استاد، آه نكشيد اما نگاهش پر از افسوس بود. او گفت: ما كار فرهنگی نكرده‌ايم. من پيش از اين نيز پيشنهادها دادم، از آن‌جمله اين‌ كه دانشگاهی بين‌المللی در سرتاسر خليج‌فارس بسازيم با نام خليج‌فارس و دانشجو از همه‌ی جهان بپذيريم. گفتم كه هر دانشكده‌اش را در يكی از جزيره‌ها يا بندرهايمان می توانيم، داير كنيم. خانه‌های دانشجويی داشته‌باشيم و اجازه دهيم حتا پدر و مادرها هم چندگاهی از جاي‌جای جهان،‌ ميهمان ايران باشند. ما هنوز به خَم نخست كار فرهنگی هم نرسيده‌ايم. بايد سياست تفاهم جهانی داشته باشيم و آن تفاهم فرهنگی را كه داشتيم و مايه‌ی هم‌زيستی ما در هزاره‌ها با مردمان منطقه بود، بايد زنده كنيم. بايد حركت‌هايی انجام دهيم كه مردمان خليج‌فارس بي‌هيچ ترس و هراسی، كشور ايران را پشتيبان خود بدانند و باور داشته باشند كه اگر بيگانه‌ای بر آن‌ها بتازد، ايران از آن‌ها پشتيبانی مي‌كند.
 استاد ناصر تكميل همايون،‌ بي‌آن‌كه از پرگويي‌هاي من، خمي به ابرو آوَرَد، دمِ پاياني گفت‌و‌گو، پشتي راست كرد، سينه‌اي جلو داد و گفت:‌ همه‌ي اين‌ها بازي سياسی است، يک ادعای واهی است. اين روزها آن‌هايی كه اهل دانش و پژوهشند حتا آن‌هايی كه عرب هستند، به ويژه‌ حقوق‌دانان كشورهای عربی، نام خليج عربی را باور ندارند، يعنی يک امر سياسی را به امر تاريخی و علمی، تحميل نمي‌كنند. اما اين به آن معنی نيست كه ما بنشينيم و دست روی دست بگذاريم و چشم به آينده‌ای بدوزيم كه برايش كاری نكرده‌ايم.
مسپار وطن را به قضا و قدر ای دوست
 خود بر سر اين، تن به قضاداده، قَدَر شو
 فرياد به فرياد بيفزای كه وقت است
 در يک نفس تازه اثرهاست، اثر شو.
«فريدون مشيری»




ارسال توسط سورنا

بنام خدا


 نخستين واكنش عملی ايران به گستاخی امارات

  «ابوموسا» گستره‌ی نمونه گردشگری شد

  سورنا لطفی نيا :

ابوموسي  فرنشين«ريیس» سازمان میراث ‌فرهنگی، صنایع ‌دستی و گردشگری از مصوبه‌ی دولت برای تبدیل جزیره‌ی ابوموسا، به گستره‌ی نمونه گردشگری خبر داد.
 به گزارش انتخاب؛ با وجودی که بسیاری از واکنش منفعلانه‌ی وزارت خارجه ایران، نسبت به اظهارات گستاخانه امارات درباره‌ی جزایر سه‌گانه اعتراض داشتند، نخستین اقدام درست و هوشمندانه، از سوی ایران انجام شد. در واکنش به اقدامات غیردیپلماتیک و گستاخانه امارات، ابوموسا گستره‌ی نمونه گردشگری شد.
 «موسوی» درباره‌ي این مصوبه هیئت دولت گفت: «در همین‌باره، سازمان میراث‌ فرهنگی مشوق‌هایی را با هدف آسان‌سازی سفر هم‌ميهنان به جزیره‌ی ابوموسا در نظر خواهد گرفت.»
 وی افزود: «جزیره‌ي ابوموسا یکی از جزیرهای زیبای ایرانی است که امیدوارم تصویب تبدیل آن به گستره‌ي نمونه گردشگری از سوی دولت، شوند(:باعث) افزایش میزان ورود گردشگران هم‌ از كشور و هم بيرون از كشور به این جزیره شود.»






ارسال توسط سورنا

بنام خدا


جالبه بدونید که نام باستانی جزیره ابوموسی ، بوماسا بوده است .

 


اسناد خليج‌فارس و جزاير سه‌گانه در بايگانی انگليسی ها

  پژوهشگری ايرانی كه از بريتانيا شكايت كرد و به بررسی اسناد بايگانی پرداخت

  خبرنگار امرداد - آفتاب یزدانی :
  

 در پی تکرار ادعاهای واهی مسوولان اماراتی درباره‌ی مالکیت جزایر سه‌گانه ایرانی، تارنمای خبر آن‌لاین، گفت‌وگویی با مجید تفرشی، پژوهشگر، منتشر كرده كه درباره‌ی شوندهای(:دلایل) تاریخی و اسناد ایرانی‌بودن  جزایر است. بخش‌هایی از این گفت‌و‌گو در زیر آمده است:

 
«کافه خبر»، اردیبهشت ماه سال گذشته میزبان مجید تفرشی، پژوهشگر ارشد ایرانی در بایگانی (آرشیو) ملی بریتانیا ‏بود. او با بیش از سه میلیون سند تاریخی در پیوند با ایران سر و کار دارد که ‏می‌تواند نوری به گوشه‌های ناپیدای روابط ایران و بریتانیا، حقوق و مالکیت‌های ‏قانونی ایران و بسیاری از ابعاد منافع ملی کشورمان در پیوند با قدرتی که سال‌های سال در خلیج فارس، فرمان می‌رانده، بیندازد. 

 


  پرسش: جزایر سه‌گانه ایرانی(تنب كوچك، تنب بزرگ و ابوموسا) به مساله‌ای سیاسی با تاریخ پر فراز و نشیب در درازای روابط ایران و کشورهای كرانه‌ی خلیج فارس تبدیل شده است. تاریخچه ‏این جزایر در اسناد بریتانیا چه مسایلی را آشکار می‌کند؟

 در کشورهای گوناگون عربی به‌ویژه ‏امارات، عربستان سعودی و حتا مصر و سوریه و عراق، به درباره‌ی نام خلیج فارس و مالکیت ادعایی امارات بر جزایر سه‌گانه گفت‌و‌گو می‌کنند. در ‏همه‌ی کتاب‌های درسی آن‌ها نام خلیج فارس به نام «خلیج عر...» آمده است.‏ بحث خلیج فارس و ادعاهایشان علیه ایران، برای کشورهای عربی بحثی منطقه‌ای و ‏نوعی گریزگاه برای پنهان کردن شکست‌ها و ناامیدی‌هایشان در شکست بر ‏سر مساله‌ی فلطسین و اسراییل و دیگر درگیری‌های جهانی است؛ در واقع نوعی برون‌افکنی ‏اعراب است. آن‌ها هم به ایران هیچ‌گاه به عنوان شریک یا دوست استراتژیک نگاه نکرده‌اند.‏
بگذارید مثالی بزنم. چند سال پیش در همایشی با حضور «جک استرا»، وزیر خارجه وقت ‏بریتانیا و سعودالفیصل، همتای سعودی او باشنده بودم. یک خبرنگار آمریکایی از وزیر ‏خارجه سعودی پرسید: «نظر شما درباره‌ی روابط عربستان و ایران و عربستان و ‏آمریکا در سنجش با هم چیست؟»

  سعود الفیصل: آدم‌ها برادر و همسایه‌هایشان را خودشان برنمی‌گزینند
  سعود الفیصل جمله‌ای گفت که به گمانم شاه‌کلید روابط اعراب با ایران است. ‏‏او گفت: «ایران برادر و همسایه‌ی امت عرب است و آمریکا دوست و متحد استراتژیک امت عرب ‏و البته آدم‌ها برادر و همسایه‌هایشان را خودشان برنمی‌گزینند و ناچارند با آن‌ها هم‌زیستی داشته باشند.»
  درباره‌ی جزایر سه‌گانه‌ی ایرانی باید توجه داشت که یکی از دشواری‌های مهم ایران در این ‏مساله آن است که سیاست واحد و هماهنگی در برخورد با مساله، در داخل ندارد؛ چه ‏در بعد پژوهشی و آکادمیک و چه در بعد تبلیغاتی و دیپلماسی عمومی.‏ من امسال از سه راه مختلف پیگیر برگزاری همایشی در آذرماه هستم به ‏مناسبت چهلمین سالگرد اعاده حاکمیت ایران بر جزایر سه‌گانه خلیج فارس که در ‏سی‌ام نوامبر 1971 میلادی رخ داد. (ولی برخی موارد) در میان مسوولان ایرانی در این‌باره ‏وجود دارد و پشتیبانی جدی برای کار  نیست. بیشتر پشتیبانی‌‌ها از کارهای نمایشی و ‏ظاهری است.‏

 


  حل چالش هسته‌ای زودتر ‏از موضوع جزایر سه‌گانه امكان‌پذیر است
 
به نظر می‌رسد جزایر سه‌گانه در چند سال كنونی دومین چالش بزرگ ‏منطقه‌ای و بین‌المللی ایران است. حتا گمان می‌کنم، حل چالش هسته‌ای زودتر ‏از موضوع جزایر سه‌گانه امکان‌پذیر باشد؛ چراکه مساله‌ی جزایر به کل کشورهای ‏عربی وصل است. کشورهای عربی در مساله‌ی هسته‌ای ایران سیاست آشکار ضد ایرانی ندارند ‏اما در مساله‌ی جزایر این گونه است.
سه رخداد مهم از اواخر نوامبر تا اوایل دسامبر سال 1971، در فاصله یک هفته، در ‏منطقه رخ داد. نخست، خروج کامل نیروهای نظامی بریتانیا از خلیج فارس، دوم، ورود ‏نیروهای ایرانی به جزایر سه‌گانه و سوم تاسیس دولت امارات.‏
 
  قولی كه دولت بریتانیا به شیخ‌نشین‌ها داد

 از پایان جنگ جهانی دوم در سال 1945، دولت بریتانیا به شیخ‌نشین‌های مستعمره ‏عرب خود در منطقه گفته بود که به آن‌ها استقلال ببخشد. از سال1968 هم ‏پارلمان بریتانیا تصویب می‌کند نیروهای بریتانیا از خلیج فارس خارج شوند و ‏مناطق تحت استعمار را به شیخ‌نشین‌ها واگذار کنند. در این فاصله تا 1971 سه شیخ‌نشین از دیگران، راه خود را جدا می‌کنند. کویت در سال 1961 و زودتر از بقیه ‏استقلال می‌یابد. بحرین هم با یک رفراندوم غیرواقعی [بر پایه‌ی قوانین هنوز بحرین، یکی از استان‌های ایران است] استقلال پیدا می‌کند؛ البته ‏در آن زمان، ایران در بحرین مانند جزایر سه‌گانه نیروی مستقر نداشت اما از ‏دعاوی خود بر سر حاکمیت بحرین در سال 1970 کوتاه آمد. 
 ٢ ماه پیش از ‏خروج نیروهای بریتانیا از خلیج فارس، حکام قطر اعلام می‌کنند نمی‌خواهند در ‏چارچوب فدراسیون امارات عربی متحده باشند. از سال 68 تا 71 گفت‌و‌گوهای ‏بسیار فشرده‌ای میان ایران و بریتانیا وجود داشته و امیال و خواسته‌های کشورهای ‏عربی هم از سوی بریتانیا به ایران اعلام می‌شد. کشورهای عربی منظور دولت در ‏آستانه‌ی تاسیس امارات بود که دو شیخ‌نشین آن،‌درباره‌ی جزایر ایرانی اختلاف‌نظر ‏داشتند. (راس الخیمه درباره جزایر تنب بزرگ و تنب کوچک و شارجه درباره ‏ابوموسا).


  حکومت پهلوی مطلقا حاضر به گفت‌وگو با اعراب نبود
 
اما حکومت پهلوی مطلقا حاضر به گفت‌وگو با اعراب نبود و در این‌باره منطق درستی ‏هم داشت؛ چراکه بر این باور بود آن‌ها هنوز دولتی تاسیس نکرده و رسمیتی ندارند که با ‏ایران به گفت‌و‌گو بنشینند. بر همین  پایه تنها با بریتانیا درباره جزایر،‌گفت‌و‌گو می‌شد. ‏شاه تنها در اواخر حکومت خود هیاتی از شارجه را برای گفت‌و‌گو به حضور پذیرفت که برخورد ‏با آن هم صرفا در حد معاون وزیر بود. جالب است که دو  تن در این هیات بودند؛ یک حقوقدان آمریکایی به نام «نورتکات ایلی» که عنوان مشاور حاکم شارجه را داشت و ‏دومی مهندس جوانی که از برای مذهب پدری و تبار مادری‌اش به عمد گزینش شده بود. ‏او مادری قجر و ایرانی داشت و پدرش شیعه‌ی عراقی بود. این فرد «حمید ضیاء ‏جعفر» نام دارد که هم اکنون صاحب کمپانی بزرگ و جنجالی «کرسنت» است که ‏سال‌هاست می‌خواهد گاز ایران را خریداری کند. او فردی بود که از سوی شیخ شارجه ‏به ایران آمد تا از راه گفت‌و‌گو مانع بازپس‌گیری جزایر و به‌ویژه شارجه از سوی ‏ایران شود. او در آن زمان تازه از دانشگاه کمبریج فارغ‌التحصیل شده و به امارات ‏آمده بود. ‏

 اردشیر زاهدی مانعی در برابر بریتانیا و مالكیتش بر جزایر
 
تا سال 1971 دگرگونی‌های بسیاری میان ایران و بریتانیا بر سر جزایر رخ می‌دهد و حتا دو ‏کشور تا مرز قطع روابط هم پیش می‌روند. وزیر خارجه وقت ایران یعنی اردشیر ‏زاهدی در این میان دگرگون می‌شود. به نظر سر ویلیام لوس، نماینده تام‌الاختیار لندن ‏در خلیج فارس، زاهدی مواضع بسیار سخت و غیر قابل انعطافی درباره‌ی مالکیت ‏ایران بر جزایر داشت و وجودش در دستگاه دیپلماسی ایران مانع پیشبرد ‏گفت‌و‌گوهای تهران و لندن بر سر جزایر بود.‏
  از قضا، ٢ تن از کسانی که قضاوت عمومی رخداد‌نگاران درباره‌ی آنان منفی است، بر ‏سر موضوع جزایر و مالکیت ایرانی آن، بسیار پایداری کرده‌اند. یکی عبدالحسین ‏تیمورتاش در زمان رضا شاه و دومی اردشیر زاهدی در زمان محمدرضا شاه. ‏

 پرسش: مگر موضوع جزایر سه‌گانه به دوره رضا شاه هم می‌رسید؟
 
بله موضوع جزایر دیرپاست. مساله تنها درباره‌ی جزایر سه‌گانه هم نبوده است. از آغاز سده‌ی نوزدهم، این سه جزیره و چند جزیره دیگر به‌گونه‌ی جدی مورد طمع بیگانگان بوده است. در سال 1903 در زمانی که دولت ‏مظفرالدین شاه در شرایط ناکارآمدی بود، نیروهای بریتانیایی، این ‏جزایر را اشغال می‌کنند و 68 سال این اشغال به درازا می‌انجامد.‏ نکته جالب این است که در این سال‌های اشغال هیچ یک از دولت‌های ‏ایرانی (‌از خوب تا بد، از مردمی تا غیر‌مردمی) زیر بار این تحمیل نرفتند که جزایر، ‏ایرانی نیست. تاکنون به هیچ سندی در بررسی‌های خود برخورد نکرده‌ام که دولت‌های ایرانی، پیش از اشغال جزایر، در این 68 سال و پس از آن، ادعای حاکمیت ‏عربی بر جزایر سه‌گانه را پذیرفته باشند.‏

 

 پرسش: بحث عربی بودن این جزایر از چه زمانی مطرح شد؟

 در سال 1903 به زور انگلیسی‌ها این جزایر از ایران گرفته شد. تا پیش از آن گاهی ‏دزدان دریایی به جزایر می‌آمدند یا بریتانیایی‌ها دخالت می‌کردند اما حاکمیت ‏جزایر بیشتر با ایران بود. از این سال به بعد زمانی که اقتدار بریتانیا در خلیج فارس ‏افزایش یافت، پرچم خود را در جزایر بالا بردند و جزایر را از آنِ خود دانستند.‏ نکته اینجاست که در بررسی اسناد انگلیسی متوجه شدم که مساله‌ی حضور بریتانیا در ‏جزایر خلیج فارس تنها درباره‌‌ی این سه جزیره نیست. چند جزیره دیگر در اختیار ‏ایران بود که بریتانیا به اشغال درآورد و پس از آن، ایران آن‌ها را بازپس گرفته ‏است. مانند جزیره‌ی فرور یا جزیره‌ی فارسی. اما از آنجا که دعوای جزایر سه‌گانه ‏همچنان ادامه یافته، این سه جزیره آوازه، یافته است. ‏

 اصرار انگلیسی‌ها بر خرید یا اجاره جزایر ایرانی
 
بیش از 2000 سند را اكنون به دست آورده‌ام که نشان می‌دهد در  دوره‌ی چهار ساله‌ی جنگ جهانی نخست، دولت بریتانیا اصرار بسیاری برای خرید یا اجاره ‏بلندمدت چند جزیره ایرانی از دولت ایران داشته و در این راستا از فشار سیاسی تا ‏اعمال نفوذ را به کار گرفته است. ولی با وجود شرایط سخت و مواضع ضعیف، هیچ ‏کدام از دولت‌های ایرانی آن زمان زیر بار این پیشنهادها نرفتند و با آن مخالفت ‏کردند.‏

 پرسش: پس به نظر می‌رسد جزایر سه گانه در میان ایران و اعراب به وجه‌المصالحه‌ای تبدیل شده که داستانش به دارازا کشیده است. نظر شما چیست؟
 
من بر این باورم اگر روزی مشکلات ایران و غرب و به‌ویژه ایران و آمریکا حل و فصل ‏شود، مساله جزایر سه‌گانه و حاکمیت ایرانی تثبیت و درگیری‌ها به خودی خود برطرف ‏می‌شود. اکنون مساله جزایر سه‌گانه به اهرم فشاری از سوی آمریکا بر ایران تبدیل ‏شده که نوعی گروکشی را یادآوری می‌کند. هر زمان روابط ایران و غرب تیره شده، ‏این موضوع هم بیشتر در صدر موضوعات روز قرار گرفته است. گویا اعراب در این ‏ماجرا بازیچه هستند.‏
  جالب است بدانیم که شیخ‌نشین شارجه به تنهایی چندان علاقه‌مند به طرح مسائل ‏جزایر به‌گونه‌ی مجزا از امارات نیست و فشارهای دیگر کشورهای عربی و شرکای ‏غربی، آنان را به ادامه طرح ادعاهایشان کشانده است. با این همه فشار دولت ‏امارات، قدرت‌های عربی و آمریکا در موضوع جزایر همچنان ادامه دارد. در هر حال ‏ممکن است از بعد سیاسی قدرت به نفع طرف مقابل باشد اما به لحاظ تاریخی و ‏حقوقی قدرت ایران بیشتر است.‏

 

 پرسش: اگر ممکن است درباره اسنادی که در سال‌های كنونی درباره‌ی مساله جزایر ‏سه‌گانه آزاد شده بگویید.‏
 
اسناد مربوط به موضوع بازگشت مالکیت جزایر سه‌گانه به ایران، برپایه‌ی قوانین ‏آرشیوی در بریتانیا، می‌بایست پس از یک دوره‌ی کامل ٣٠ ساله در پایان سال ‏‏2001 و یا آغاز 2002 میلادی آزاد می‌شد؛ اما اینچنین نشد. دلیلی که مسوولان دولتی ‏بریتانیا برای این امر ارائه کردند این بود که موضوع این اسناد هنوز به تاریخ نپیوسته ‏و انتشار اسناد ممکن است کفه‌ی ترازو را به سوی یکی از طرفین دعوا سنگین کند. 
  با پیشینه‌ی دور و دراز و همچنان جاری پشتیبانی لندن از ادعاهای امارات در این‌باره، ‏روشن بود که نگرانی بزرگان بریتانیایی از تقویت مواضع ایران بوده است.‏

  بر پایه‌ی قوانین بریتانیا شکایت کردم

 

 چندی پس از آن من بر پایه‌ی قوانین بریتانیا شکایت کردم و تاکنون كم‌كم توانسته‌ام  به 4000 برگ از مجموع 6000 هزار برگ سند تاریخی این موضوع دسترسی پیدا کنم. نکته اینجاست که این اسناد کاملا  تاییدكننده‌ی دیدگاه‌های ایران درباره‌ی ‏جزایر است و نشان می‌دهد که چه‌اندازه ادعای اعراب بی‌پایه است و تنها متکی به ‏زور و پشتیبانی بریتانیا بوده است.‏

  شیخ‌نشین‌ها می‌خواستند ‏با طرح ادعای مالکیت، پولی از ایران دریافت کنند

 یکی از مشکلات جدی اعراب در آن زمان فقر بالای شیخ‌نشین‌ها بود که می‌خواستند ‏با طرح ادعای مالکیت بر جزایر ایرانی، پولی از ایران دریافت کنند و از ادعای خود ‏بگذرند. در همان زمان هم شاه مبلغی حدود ١٠ میلیون دلار به شیوخ شارجه و راس‌الخیمه می‌دهد و حتا میان حاکمان این دو شیخ‌نشین برای دریافت پول بیشتر از ‏ایران دعوا بوده است؛ در واقع آن‌ها در آن زمان دنبال درآمد بودند و مالکیت، ارزشی ملی، حقوقی و ‏سیاسی چندانی برای آن‌ها نداشت. البته آن‌ها نگران آن بودند که با چشم پوشی از ‏جزایر سه‌گانه، مورد خشم تندروهای عربی در کشورهایشان قرار گیرند. حدود ٢ ‏ماه پس از آن که ایران جزایر را پس گرفت، در یک شب کودتا، شیخ خالدبن محمد ‏القاسمی، حاکم شارجه، کشته و روشن شد این نگرانی‌ها هم درست بوده است.‏


  پرسش: شما زودتر حل شدن موضوع هسته‌ای ایران را از مساله‌ی جزایر سه‌گانه ‏محتمل‌تر می‌دانید اما دگرگونی‌های جاری خاورمیانه ممکن است شرایط را تغییر ‏دهد. شما چه ارزیابی دارید؟
 
خیر، بعید می‌دانم؛ چرا که کشورهای عربی هر کدام با یکدیگر به‌ویژه در گستره‌ی ‏خلیج فارس با هم اختلاف‌نظرهای شدید مرزی دارند. مساله‌ی نام خلیج فارس و ‏جزایر سه‌گانه از اندك مواردی است که این کشورها را به هم نزدیک کرده و آن‌ها ‏تلاش دارند نشان دهند که با هم هم‌سو هستند.‏

  كاریكاتوری از شیخ‌های عرب در روزنامه انگلیسی
  به یاد دارم که نزدیک به ٣٠ سال پیش یک روزنامه‌ی انگلیسی‌زبان، کاریکاتوری را چاپ ‏کرده بود که در آن شیوخ عرب دست بر گردن همدیگر انداخته بودند اما در صحنه‌ی ‏پشت سر، آن‌ها هر کدام خنجری در دست دارند که بر پشت دیگری فرو می‌کنند.‏

 پرسش: یعنی شما گمان می‌کنید حتا دگرگونی حاکمیت دولت‌های عربی هم باز به اتحاد ‏آن‌ها بر سر رویارویی با ایران با اتکا به موضوع جزایر سه‌گانه و نام خلیج فارس آسیبی نمی‌زند؟
 
نمی‌توان با قاطعیت گفت که این اتحاد در شرایط دگرگون‌شده‌ی خاورمیانه هم ‏خواهد ماند. همه چیز بستگی به جنس پیوند این کشورها با آمریکا دارد. اکنون نوع ‏روابط مصر با آمریکا دگرگونن شده است. البته مصر دشمن آمریکا نمی‌شود اما مانند ‏گذشته دیگر متحد استراتژیک آمریکا نخواهد بود. در روابط با ایران هم همین‌‌گونه ‏است.‏

 ایران در زمینه‌ی دیپلماسی عمومی در کشورهای ‏عربی نیرومند رفتار نكرده
 
بر این باورم كه شوربختانه ایران در زمینه‌ی دیپلماسی عمومی و مردم‌محور در کشورهای ‏عربی  نیرومند رفتار نكرده است. بخشی از دید دولت‌های آینده‌ی عرب به ایران به كارهای ایران در منطقه بستگی دارد. دیپلماسی عمومی دیپلماسی‌ای نیست که تنها با ‏نمایش چند فیلم و برگزاری چند مسابقه‌ی فرهنگی و چند جشن ظاهری بتواند ‏به نتیجه برسد؛ بلکه یک کار فرهنگی ریشه‌دار و دراز مدت است که جنبه‌های گوناگون ‏دارد و نیازمند بهره‌گیری از کارشناسان تاریخی، اجتماعی و فرهنگی است.‏

 

 عرب‌ها در تلاشند تا ریشه‌های ایرانی را پاک كنند 
 
اکنون در بسیاری از کشورهای عربی منطقه تلاش‌های متمرکزی وجود دارد که ‏ریشه‌های ایرانی را در منطقه پاک کنند. برای نمونه، دولت قطر به یک ‏موسسه‌ی آمریکایی سفارش داده که کتابی با عنوان تاریخ معاصر قطر را منتشر کند. ‏خانواده شیخ قطر، تبار ایرانی و بحرینی دارند. در همه‌ی فهرست این کتاب 400 رویه‌‌ای که بنده خواندم حتا یک مورد از نام ایران دیده نمی‌شود؛ در صورتی که حتا تا 50 سال پیش دولتی به نام قطر نبود و  بیشتر ‏مراوده شیخ‌نشین‌ها تنها با ایران بوده است. این كارها برای دگرگونی هویت ‏منطقه‌ای و انزوا و یا امحای هویت و تاریخ حضور ایران در این منطقه انجام می‌شود.‏

  تاریخ شفاهی شیوخ منطقه باید گردآوری شود
 
یکی از کارهایی که در ایران کمتر انجام گرفته و خوب است به آن پرداخته شود گردآوری تاریخ شفاهی شیوخ موجود منطقه است که با ایران ارتباط داشته‌اند، مانند ‏خانواده‌ی گله‌داری در امارات. در این فرایند با ضبط خاطرات آن‌ها می‌توان ریشه‌های ‏ایرانی این شیوخ را اثبات کرد. اکنون بحرین 75 درصد شیعه دارد که این شمار بیشتر ‏ایرانی تبار هستند اما این هویت ایرانی آن‌ها در حال کم‌رنگ‌تر شدن است.‏‌

  پرسش: آیا یکی از كارهای کشورهای عربی در حذف هویت‌های ایرانی از ‏منطقه، اصرار بر نام ناراست و دروغین «خلیج عر...» است؟
 
دقیقا. در میانه‌ی دهه‌ی 60 میلادی، زمانی که برای نخستین‌بار، جمال عبدالناصر به‌گونه‌ی ‏جدی مساله‌ی خلیج عر... را مطرح کرد، بسیاری جدی نگرفتند و مسخره کردند. خود او ‏زمانی که بر سر کار آمد و خواست درباره‌ی انقلاب امت عرب سخن بگوید، با شعار «‏من الخلیج الفارسی الی المحیط الاطلسی» سخنرانی می‌کرد؛. حتا او هم از ‏واژه خلیج فارس بهره می‌برد اما كم‌كم با افزایش اختلاف‌نظر عبدالناصر و شاه ‏ایران و پذیرش دوفاکتوی اسراییل از سوی دولت وقت ایران، واژه‌ی خلیج عر... مورد ‏استفاده اعراب قرار گرفت.‏

 


  پرسش سفیر بریتانیا از اداره کل خاورمیانه درباره‌ی نام خلیج‌فارس

 در اسناد تازه آزاد شده از آرشیو وزارت خارجه بریتانیا مربوط به سال 1980 سندی ‏را پیدا کرده‌ام که نماینده بریتانیا در آمریکا از اداره کل خاورمیانه وزارت خارجه ‏کشورش دستورالعمل کار برای بهره‌گیری از نام خلیج فارس را می‌پرسد. این پرسش ١٠ سال پیش از آن هم عینا مطرح شده بود. در سال 1970 پاسخ داده شده که باید ‏تنها از عنوان خلیج فارس سود جسته شود و نام‌هایی مانند خلیج یا خلیج عر... از نظر ‏وزارت خارجه بریتانیا فاقد اعتبار رسمی، حقوقی و تاریخی است.

 در 1980 پاسخ این ‏است که «سیاست رسمی ما بهره‌گیری از نام خلیج فارس است و در نامه‌نگاری‌هایمان با ‏کشورهای عربی برای جلوگیری از خشم اعراب، از واژه‌ی خلیج، بهره می‌گیریم اما خلیج ‏عر... هرگز مورد استفاده نیست.»
در بررسی همین اسناد من دو پرانتز باز کرده‌ام و دو سند را آورده‌ام که نشان ‏می‌دهد ادعای لندن نادرست است و با وجود این تاکید، در مواردی به گونه‌ی ‏رسمی از عنوان خلیج عر... استفاده شده است.‏
  اکنون در سال 2011 میلادی شوربختانه بسیاری از دیپلمات‌ها و مقامات رسمی بریتانیا از واژه‌ی ‏خلیج عر... بهره می‌گیرند. بخشی از این مساله به دشمنی با ایران درپیوند است. ‏بخشی دیگر به دوستی راهبردی غرب با اعراب پیوند دارد اما بخش بزرگی از آن به ضعف ‏دیپلماسی عمومی ما به‌ویژه با اعراب بازمی‌گردد.‏

 پرسش: شاهدیم در زمان فعالیت جمهوری اسلامی ایران از 33 سال پیش تا‌کنون روند بهره‌گیری از واژه خلیج عر... شتاب یافته است. نظر شما چیست؟
 
بله بخشی از این مساله به مقابله با جمهوری اسلامی ایران برمی‌گردد. اتفاقا با ‏آمارهایی که گرفته‌ام روشن است هر زمان که رابطه ایران و غرب سرد می‌شود، ‏در رسانه‌های بریتانیایی بهره‌گیری از خلیج عر... بیشتر و برعکس هر زمان که رابطه ‏بهبود می‌یابد، بهره‌گیری از خلیج فارس بیشتر می‌شود.‏
به هر روی بخشی از مساله‌ی سمت‌گیری اعراب بر ضد ایران بر سر نام خلیج فارس در ‏پیش از انقلاب هم مطرح بوده؛ در واقع دولت بریتانیا همواره پشتیبان اعراب بوده ‏است و از زمان آغاز به کار نظام جمهوری اسلامی ایران این روند شتاب یافته است.‏

 پرسش: آیا در اسناد تاریخی نسبت به تفاوت دیدگاه ملت‌های عرب و دولت‌های ‏عربی بر سر منافع ملی ایران مستنداتی هست؟ در واقع می‌خواهم بدانم که ‏بحث تاکید ایران بر اسلام در طول عمر جمهوری اسلامی



تاريخ : یک شنبه 27 فروردين 1391برچسب:جزایر سه گانه,ابوموسا,بوماسا,,
ارسال توسط سورنا
آخرین مطالب

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 78 صفحه بعد

آرشیو مطالب
پيوند هاي روزانه
امکانات جانبی