به نام خدا
آیا تا بحال کنجکاو شده اید این اعداد و ارقامی که ته ظرف های پلاستیکی حک شده چه هستند؟ اگر دقت کرده باشید وسط آرم بازیافت معمولا حروف یا اعداد و گاهی هر دو نوشته شده. اگر هم ندیده اید نگران نباشید، متاسفانه هر لحظه ای که اراده کنید دور و برتان آنقدر ظرف پلاستیکی زیاد است که کافی است دستتان را دراز کنید تا یکیشان را بردارید. اما داستان این اعداد: پلاستیک ها با توجه به نوعشان به 7 گروه تقسیم بندی می شوند. با این شناخت پلاستیک های قابل بازیافت، خطرناک ، کم خطر و ... قابل شناسایی خواهند بود. شماره 1: PETE یا PET که همان بطری های آب معدنی است که نسبتا بی خطرند اما بدلیل متخلخل بودن آن امکان نفوذ باکتری ها به درون بطری وجود دارد پس متاسفم که بگویم بهتر است آنها را استفاده مجدد نکنید.به زباله های خشک بسپاریدشان. شماره2: HDPE یا پلی اتیلن متراکم. پلاستیک بی خطری است. کدر رنگ است . ظروف مایع ظرفشویی و دیگر مواد شستشو از این قبیل پلاستیک ها هستند و برای بازیافت ظروف مناسبی هستند. شماره3: PVC که معمولا لوله ها از این جنس اند و همچنین مواد اولیه پلاستیک هایی که روی ظروف غذا می کشند و بطری های روغن مایع. این گونه از پلاستیک به هیچ وجه نباید نزدیک حرارت در هنگام پخت غذا شوند چراکه گرما باعث آزاد شدن مواد شیمیایی درون PVC شده و به درون مواد غذایی در حال پخت نفوذ می کند که باعث اختلالات هورمونی می شوند پس تا جایی که می توانید از استفاده ی ظروف با این جنس خودداری کنید . هرگز مواد را با پلاستیک رویش در مایکروویو نگذارید . راستی این PVC ها بد قلقند و به راحتی بازیافت نمی شوند. شماره 4: LDPE یا پلی اتیلن با تراکم کم. همان کیسه های نایلونی خرید . این کیسه ها بی خطرند اما متاسفانه و متاسفانه معمولا غیر قابل بازیافت. شماره 5: PP یا پلی پروپیلن . ظرف ماست و ظروف مشابه که دهانه گشادی دارند. همچنین نی نوشیدنی ها . بی خطرند و به راحتی بازیافت می شوند. شماره 6:PS یا پلی استیرن ها. همان ظروف یکبار مصرف . در این ظروف مواد سمی بالقوه وجود دارد بویژه هنگام گرم شدن . تا جایی که می شود از این ظروف استفاده نکنید. بیشتر مواقع غیر قابل بازیافتند. شماره 7: همان گزینه معروف سایر موارد. از کیس کامپیوتر و iPod گرفته تا ظروف غذا. استفاده از این جنس پلاستیک بویژه برای غذا همیشه آخرین گزینه تان باشد و این شماره 7 هم معمولا غیر قابل بازیافت است. نمی دانم توجه کردید یا نه اما بدترین ها همان کیسه نایلونی خرید و ظروف یکبارمصرف بودند که هم سمی اند و هم بازیافتشان سخت است. اما این بدترین ها بدبختانه در شمار بیشترین ها هم هستند.
|
|
|
|
بنام خدا
آیا ما اصلا گردشگری ادبی داریم؟
هفته نامه سیاحت تجارت نوشت:
در لندن گردشگران میتوانند از خانه چارلز دیکنز دیدار کنند، خانهای را ببینند که بنیامین جانسون در آن اولین لغتنامه جامع انگلیسی را نوشت و در مکانهایی گام بردارند که لوکیشن داستانهای پلیسی شرلوک هلمز به شمار میآید. استنفورد، کعبه مشتاقان ادبیات است و مهمترین ویژگیاش این است که محل تولد شکسپیر است.
ادینبورگ شهر نویسندگان مشهوری است که خلق کاراکترهای شرلوک هلمز و هریپاتر بودهاند. گردشگران میتوانند در بخش قدیمی قرون وسطایی ادینبورگ قدم بزنند و کاراکترهای تاریخی - داستانی را در ذهنشان مجسم کنند. این شهر، یادآور نویسندگان بزرگی همچون والتر اسکات و روبرت لوئیس استیونسون است.
کنکورد در ایالت ماساچوست، مقصد بعدی است، چراکه «لوئیزا می آلکوت» کتاب زنان کوچک خودش را در این شهر نوشت و همچنین به عنوان محل آرامش رالف والدو امرسون و ناتانیل هاوتورن قلمداد میشود.
پاریس، مکان شاعرانهای است که داستان سرایی ویکتور هوگو، ولتر، الکساندر دوماس، ارنست همینگوی و اسکات فیتز جرالد را در خاطرهها زنده میکند و گردشگران دوست دارند همان جایی گام بردارند که همینگوی گام برمیداشت.
رم، گردشگرانی را به سوی خویش فرامیخواند که ویرژیل و اثر باشکوهش «انه ائید» را خوب میشناسند و در نهایت گردشگران خود را به سن پترزبورگ میرسانند تا در فضایی تنفس کنند که داستایوفسکی و چخوف و تولستوی و پوشکین را در خاطرشان زنده میکند.
البته که ایران ما در این فهرست جایی ندارد، اما پرسش این است که آیا ما گردشگری ادبی داریم، یا خیر؟
اگر از زاویه گردشگری و به عنوان یک صنعت به آن بنگریم، موضوع مورد بحث ما، کمی متفاوت خواهد بود. بهطور مثال در خواهیم یافت که هرگز زحمت ساخت موزهای به نام ادبیات را به جان خریدهایم تا این دستاورد گرانمایه پیشینیان خود را به گردشگران داخلی و خارجی معرفی کنیم.
از خود ما ایرانیان، واقعاً چند نفر میدانند که سعدی و خیام و نیما و در ملک و باغ شخصی خود به خاک سپرده شدهاند و احتمالاً همان جایی که اکنون دفن شدهاند، نشستهاند و شعرهایشان را سرودهاند.
بسیاری از ایتالیاییها و برخی از اروپاییان وقتی به ایران سفر میکنند، تلاش میکنند مسیر سفر مارکوپولو را بپیمایند، ولی در ایران ما، کسی اصلاً نمیداند که ناصر خسرو در مسیر سفر خود از چه مکانهایی گذر کرده و سفرنامه گرانبهای خود را چند سده پیش از مارکوپولو نوشته است.
ما ایرانیان از منزل گاههای ابنسینا و مولانا خبر نداریم و نمیدانیم که سعدی به کدام شهرهای ایران سفر کرده است. بسیاری از ما، از نشانی خانهای که شاعران و نویسندگان معاصرمان در آن زندگی کردهاند و آثار خود را پدید آوردهاند اطلاعاتی نداریم.
گردشگری، هزاران چهره دارد و ما هنوز اندر خم چهره زخم آلود بناها و طبیعت ایران هستیم. به نظر میرسد امروزه گردشگری به موضوعات دیگری نظر دارد. گردشگران امروز کنجکاوند و ما باید برای ارضای کنجکاویشان، اندیشههای جدیدی داشته باشیم و طراحی نو دراندازیم.