به نام خداوند مهر آفرین
سال 14094 اهورایی، 7037 میترایی، 3753 زرتشتی، 2573 کوروشی (شاهنشاهی) و 1394 خورشیدی

بنام خدا



نگويی كه آتش پرستان بَدند/پرستندگان پاک يزدان بُدند



  نگار پاكدل :

 

  «سور» به معنی جشن است و چهارشنبه‌سوری به معنی جشنی که در چهارشنبه روز برگزار می‌شود. از آن جا که ایرانیان بر این باور استوار بودند که شادی شوندی(:دلیلی) برای پویایی، نوآوری و پیشرفت است، به هر بهانه‌ای  جشن می‌گرفتند و پایکوبی می‌کردند و از غم و افسردگی دوری می‌جستند چرا که غم و اندوه را  شوندی(:دلیلی) می‌دانستند بر سکون و بی‌حرکتی که زندگی را بر انسان سخت می‌کند و او را پسرفت می‌دهد. 
  ایرانیان باستان سال را بخش کرده بودند بر 12 ماه 30 روزه که هر روز نامی ویژه‌ی به خود داشت. اما از آن‌جایی که سال 365 روز است و مجموع ١٢ ماه ٣٠ روزه، ٣٦٠ روز می‌شود، 5 روز برجای‌مانده را پنجه می‌نامیدند و پیش از نوروز این ٥ روز را جشن می‌گرفتند و به پیشواز سال نو می‌رفتند.
  با این نگاه که هر روز ماه در ایران باستان، نامی داشته و چیزی به نام شنبه، یکشنبه... چهارشنبه و... رایج نبوده است، می‌توان عنوان «چهارشنبه سوری» را عنوان و فرنامی دانست که پس از تازش تازیان و چیرگی‌شان بر ایران،‌ این جشنِ آتش، بدان نامور شده است.
  آورده‌اند که در سالی، واپسین روز پنجه،‌ که ایرانیان هم‌زمان با آن، آتش برپا می‌داشتند، برابر شد با روز چهارشنبه. تازیان چهارشنبه را بدیمن می‌دانستند  و ایرانیان که به برپایی آیین‌هایشان استوار بودند برای این که اعراب، سدی بر برپایی جشنشان نشوند، گفتند که با برپایی این جشن در چهارشنبه می‌خواهند بدیمنی این روز را با جشن و شادی از خود دور کنند و این‌گونه آتش‌افروزی واپسین روز پنجه بدل شد به آتش‌افروزی واپسین چهارشنبه‌ی سال یعنی واپسین چهارشنبه‌ی پیش از نوروز.
به هر روی آن‌چه که درباره‌ی چرایی نامیده شدن سوری پیش از نوروز به نام چهارشنبه‌سوری، آمد همچنان در خور پژوهش و کاوش است و نمی‌توان به آن، بسنده کرد.
  در دنباله به شماری از آیین‌هایی که در این روز در جای‌جای ایران، برپا داشته می‌شود، می‌پردازیم:

 آتش افروزی
 
شاید بتوان آتش افروختن را یکی از دست‌نخورده‌ترین آیین‌هایی دانست که از گذشته با همه‌ی فراز و نشیب‌هایش،‌گذر کرده و به امروز رسیده است.  شب چهارشنبه (پایان روز سه شنبه که خورشید فرو می‌نشیند)، ایرانیان به ویژه زرتشتیان شمار 7 بوته به نشانه‌ی هفت امشاسپند  و یا 3 بوته به نشانه‌ی اندیشه نیک، گفتار نیک و کردار نیک، آتش می‌زنند و گرداگردش به شادی می‌پردازند و نیایش می‌خوانند. با این آیین آتش‌افروزی، خواستار دوری همه‌ی دردها و غم‌ها می‌شوند و سالی نیک و شاد، به دور از درد و رنج، آرزو می‌کنند. زرتشتیان از روی آتش نمی‌پرند چرا که این کار را بی‌احترامی به آتش که نمادی از قدرت خداست می‌دانند.
 این روزها در ایران،‌ پس از برپایی آتش آن‌گونه که چندسالی است که روایی یافته، مردم، بزرگ و کوچک از روی آن می‌پرند و می‌گویند: «‌سرخی تو از من، زردی من از تو». به هر روی اگر اندکی در این سروده‌ نیز ریز شویم می‌بینیم که باز هم کارکرد این آتش‌افروزی همان است که پیش از این بوده است. یعنی برافروزندگان آتش،  در تلاشند تا درد و رنج و بلا را از خود دور کنند و تندرستی و شادی را به نزد خود بخوانند. 
  البته لازم به یادآوری‌ است که فردوسی بزرگ در باره‌ی افروختن آتش می‌گوید:
        نگویی که آتش پرستان بَدند          پرستندگان پاک یزدان بُدند                        
  از آن جا که مردم هنگام پریدن از روی آتش، زردی و بیماری خود را به آتش می‌دهند و به جایش سرخی و شادابی آتش را می‌گیرند، خاکستر آتش را بدیمن می‌دانند. بنابراین در هر خانه، خاکستر آتش را زنی از اهل خانه در خاک‌انداز جمع می‌کند، و از خانه بیرون می‌برد و در سر چهار راه، یا در آب روان می‌ریزد. در برگشت به خانه، در خانه را می‌کوبد و به اهالی خانه می‌گوید که از عروسی آمده و تندرستی و شادی برای خانواده آورده است، و اهل خانه در را به رویش می‌گشایند و این‌چنین تندرستی و شادی برای یک سال به درون خانه می‌آید.

 کوزه‌شکنی
 
پس از پایان آتش‌افروزی‌، هر خانواده، کمی زغال به نشانه‌ی سیاه‌بختی، کمی نمک به نشانه‌ی شور‌چشمی، و سکه‌ای به نشانه‌ی تنگدستی در کوزه‌ای سفالین می‌اندازند و هر تن، کوزه را دور سر خود می‌چرخاند و واپسین تن، کوزه را بر بام خانه برده و آن را به کوچه پرتاب می‌کند و می‌گوید: «درد و بلای خانه را ریختم توی کوچه» و این چنین این نشانه‌های تیره‌بختی را از خود و خانواده دور می‌کنند.   

 قاشق‌زنی
 
زنان و دختران قاشقی با کاسه‌ای مسین برمی‌دارند و شب‌هنگام برابر هفت خانه می‌ایستند و بی‌آن‌که سخنی بگویند پی‌درپی قاشق را بر کاسه می‌زنند، صاحب خانه که می‌داند قاشق‌زنان نذر و حاجتی دارند، شیرینی یا آجیل، در کاسه‌هایشان می‌گذارد. اگر قاشق‌زنان در قاشق‌زنی چیزی به دست نیاورند، از برآمدن آرزوی خود ناامید می‌شوند.

 آجیل چهارشنبه‌سوری
 
در گذشته افرادی که نذری داشتند در شب سوری، آجیل ٧ مغز به نام «آجیل چهارشنبه‌سوری»، را میان آشنایانشان پخش می‌کردند و می‌خوردند، امروزه این آجیل از تنقلات چهارشنبه‌سوری است و جنبه‌ی نذرش را از دست داده است.

 فال‌گوش ایستادن
 
کسانی که آرزویی دارند در این شب نیت می‌کنند و از خانه بیرون می‌روند و در سر گذری می‌ایستند و به سخن  رهگذران گوش می‌دهند، اگر سخنانی دلنشین از ایشان بشنوند، امیدوار می‌شوند به برآورده شدن آرزویشان و اگر سخنان تلخ بشنوند، این گونه می‌پندارند که در این سال به آرزویشان نمی‌رسند.

 آش چهارشنبه‌سوری ‌
  کسانی که بیماری داشتند و یا آرزویی در دل، برای بهبود بیمارشان و یا برآمدن آرزویشان «آش ابودردا»، نذر می‌کردند و در این شب می‌پختند و از آن آش به بیمار می‌خوراندند و باقی را میان تهیدستان پخش می‌کردند.

 چک و دوله
 
در شماری از روستاهای زرتشتی‌نشین یزد، پس از برگزاری آیین سوری، آیین «چک و دوله» برگزار می‌شود. این گونه که یک دولچه‌(سطل) برمی‌دارند و درون آن کمی آب همرا با آویشن و برگ سبز می‌ریزند و هر کس که آنجا هست چیزی از خود مانند انگشتر و یا چیزهای دیگر را درون آن می‌اندازد، پس از آن روی دولچه را با پارچه‌ای سبز می‌پوشانند و یک دختر نابالغ را میان خود نشانده و این دولچه را به دستش می‌دهند. دخترک یکی یکی اشیا را در مشت خود پنهان می‌کند و بیرون می‌آورد و یک تن دیگر دو بیتی‌هایی را می‌خواند و پس از خواندن دو بیتی دخترک شی را نشان می‌دهد و صاحب آن با توجه به شعر خوانده شده به نیت و تعبیر خود می‌رسد.

  در پایان
 
چهارشنبه‌سوری که از دیرباز نویدی بوده برای به پیشواز رفتن سال نو و بهانه‌ای برای جشن و پایکوبی. شوربختانه امروزه با وجود این‌همه ماده‌ی آتش‌زا با صداهای ناهنجار تبدیل شده است به گونه‌ای ناهنجاری که همراه با ترس و نگرانی و حتا وحشت است. برای پاسداری از آیین نیاکانمان و به رخ کشیدن فرهنگمان بر دیگر جوامع  تنها سخن گفتن و بالیدن بر اندیشه و منش پدرانمان بسنده نیست بهتر است کمی با اندیشه و احتیاط گام برداریم تا سخنی برای گفتن داشته باشیم.






ارسال توسط سورنا

بنام خدا


 

این موجود خوش ‌نقش‌و‌نگار را نخرید

 


دوزیست خوش‌نقش‌و‌نگاری که این روزها در تنگ‌ها و تشت‌های آب کنار خیابان‌ها همراه ماهی‌های سرخ و سیاه عید به فروش می‌رسد،‌ گونه کمیابی است که بومی ایران است و به شدت در معرض خطر انقراض قرار دارد.

سمندر آبی خال‌دار قیصر،‌ یا سمندر لرستان،‌ یا سمندر خال‌دار امپراطور، نام دوزیست خوش نقش‌و‌نگاری است که بومی کوه‌های جنوبی زاگرس در ایران است. این جانور را معمولا در ارتفاعات این کوه‌ها می‌توان پیدا کرد، ‌اما گاهی در حوضچه‌های آب هم دیده می‌شوند.



سمندر خال‌دار قیصر،‌ یک دوزیست است. بنابراین برای زندگی خود به محیطی ترکیبی،‌ دارای محیط آبی و محیط خشکی نیاز دارد. اما در منطقه‌ای که سمندرهای آبی قیصر زندگی می‌کنند،‌ در مدت زیادی از سال،‌ اثری از آب نیست. برای همین آن‌ها اصطلاحا به خواب تابستانی می‌روند. یعنی در زمانی که هوا گرم و خشک می‌شود، فعالیتشان کم می‌شود، آرام‌تر نفس می‌کشند و متابولیسم بدنشان کند می‌شود.



از آن‌جا که مساحت منطقه‌ای که سمندر آبی خال‌دار قیصر بومی آن‌جا است،‌ خیلی کم است،‌ در حدود تنها 10 کیلومتر مربع، این جانور در گروه به شدت در خطر انقراض قرار می‌گیرد. به علاوه،‌ با گسترش شهرها،‌ همین منطقه هم در حال کوچک‌تر شدن است و با از بین رفتن زیستگاه، این موجودات جایی برای زندگی نخواهند داشت. شکار غیرقانونی آن‌ها هم مزید بر علت شده و این موجودات زیبا و منحصر به ایران را به شدت در معرض نابودی قرار داده است. امسال که این سمندرها حتی به کناره‌های پیاده‌روها هم رسیده‌اند و در کنار لاک‌پشت‌ها و ماهی‌های طلایی و سرخ و سیاه، با قیمت بسیار پایین به فروش می‌رسند. فروشندگان هم با اطلاعات بسیار کمی که دارند،‌ به مردم توصیه می‌کنند سمندر خال‌دار را در تنگ آب نگه دارند.



تخمین زده شده که تنها 1000 سمندر آبی خال‌دار قیصر بزرگسال در حیات وحش باقی مانده باشند. به گزارش نشنال‌جئوگرافیک،‌ تخمین زده می‌شود که نرخ کاهش جمعیت سمندر آبی خال‌دار 80 درصد است. سازمان جهانی حفاظت از محیط زیست، سمندر آبی خال‌دار قیصر را در لیست جانوارنی که به طور بحرانی در خطر انقراض دارند قرار داده است،‌ این بدان معنا است که اگر توسط ایران اقدامات جدی برای حفاظت از آن،‌ هر چه زودتر، به عمل نیاید،‌ به زودی دیگر سمندر آبی خال‌دار قیصری روی زمین نخواهد ماند.





ارسال توسط سورنا


 فلات ايران از جامعه‌ی بی‌طبقه تا طبقاتي



  خبرنگار امرداد - شهداد حیدری :
ملك‌شهميرزادي  انجمن علمی باستان‌شناسی ایران و گروه باستان‌شناسی دانشگاه تربیت مدرس، برگزار کننده‌ی نشستی با عنوان «مسیرهای قدرت در پیش از تاریخ» بودند. در این نشست صادق ملک شهمیزادی از دانشگاه تهران، عباس علی‌زاده از موسسه خاورشناسی دانشگاه شیکاگو و حمیدرضا ولی‌پور از دانشگاه بهشتی، واپسين دستاوردهای باستان‌پژوهی خود را درباره‌ی مرکز و جنوب فلات ایران در هزاره‌ی ششم و چهارم پیش از میلاد، با دانشجویان رشته‌ی باستان‌شناسی در میان گذاشتند.




ادامه مطلب...

ارسال توسط سورنا

بنام خدا



هشدار آل‌سعود درباره‌ي به‌كار بردن نام «خلیج فارس»

خليج فارس يک اشتباه علمی ‌است؟!

  سورنا لطفی نيا :

 وزارت آموزش‌عالی رژیم سعودی، با دادن هشدار به دانشگاه‌های وابسته به این وزارتخانه درباره‌ي استفاده از نام «خلیج فارس» به‌کاربردن این عنوان را اشتباه علمی بزرگی خواند.
‌ به گزارش آفتاب ؛ روزنامه‌ی «الوطن» عربستان، به نقل از منابع آگاه عربستانی، در این‌باره نوشت: «وزارت آموزش عالی رژیم سعودی اعلام کرده است که بسیاری از تحقیقات و پژوهش‌های چاپ شده در روزنامه‌ها و ماه‌نامه‌های علمی و تخصصی دانشکده‌ها و دانشگاه‌ها و جمعیت‌های سعودی و همچنین پایان نامه‌ها و تحقیقات دانشجویی از نام «خلیج فارس» استفاده کرده‌اند.» 

 این وزارتخانه با ادعای این‌که، استفاده از نام «خلیج فارس» به جای «خلیج عربی» اشتباه علمی است، در این ارتباط به برخی نقشه‌های سعودی استناد کرد.

 وزارت آموزش عالی رژیم سعودی به همین شوند(:دلیل) خواستار توجه همه‌ی طرف‌های دولتی و علمی عربستان، به به‌كار نبردن این نام شد






تاريخ : سه شنبه 23 اسفند 1390برچسب:الوطن,روزنامه الوطن,,
ارسال توسط سورنا
ارسال توسط سورنا

بنام خدا


 پيشينه‌ی نوروز و آيين‌های برگزاری آن در عراق



  سورنا لطفی نيا :

 «عراق» یکی دیگر از کشورهای پیرامون است که عید نوروز را جشن می‌گیرد. دولت عراق، در عید نوروز پنج روز تعطیل رسمی‌‌اعلام می‌کند و بیشتر بلند پایگان کشور، به ویژه کردها، آیین ویژه نوروز برگزار می‌کنند.
  پیشینه‌ی نوروز در عراق
از نخستین روز روی كار آمدن حکومت کنونی عراق در این کشور نوروز تعطیل رسمی‌بوده و یکی از جشن‌ها و روزهای مهم عراق به‌شمارمی‌رود. در روزگار حکومت صدام حسین، با وجود این‌که وی دشمنی سرسختانه‌ای با آیین‌هایی كه عربی نبودند، داشت، جشن نوروز برگزار می‌شد. با بركناری رژیم بعث و آغاز نظام جدید و نوپای كنونی در عراق نوروز جایگاه ویژه‌ای در این کشور پیدا کرد. به گونه‌ای که در نخستین روز بهار که برابر با یكم فرودین می‌شود، بلندپایگان سیاسی این کشور، جشن نوروز را به مردم عراق خجسته‌باد می‌گویند.
آیین نوروز كردهای عراق
  کردهای عراق در نوروز، بر این باورند که اگر کسی در طول سال، عزیزش را از دست داده باشد، در خانه خود می‌ماند و خویشاوندان و دوستانش برای آرامش‌باد گفتن، به دیدن وی می‌آیند.
  در میان کردهای عراق مردمان دیگری نیز هستند که مانند کردها نوروز را برگزار می‌کنند. این نژاد، «ایزدی‌ها» هستند که بیشتر در شمال عراق زندگی می‌کنند.
  دکتر «خلیل جندی رشو»، درباره‌ی جشن سال این مردم می‌گوید: «جشن چهارشنبه‌سوری، به راستی جشن آغاز سال ایزدی‌هاست که در ایران، نوروز خوانده می‌شود. ولی ایزدی‌ها این جشن را هر سال، چهارشنبه‌سور، یا چهارشنبه‌سرخ، می‌نامند. این جشن در شب نخست چهارشنبه ماه آوریل که ایزدی‌ها بر پایه‌ی نام‌ ماه‌های سریانی نیسان  می‌گویند، برپا می‌شود.
  ایزدی‌ها در نوروز، تخم مرغ رنگ می‌کنند، چرا که شکل تخم مرغ مانند زمین است و رنگ کردن آن به این معنی است که، می‌خواهند جهان به این رنگ‌ها باشد و شوند(:باعث) سبزی دشت و صحرا شود. آیین زیبای دیگر آن‌ها این است که صبح زود سال نو به دشت‌ها می‌روند و دست و روی خود را با قطرهای شبنم، نم‌دار می‌کنند و باور دارند که اگر کسی بیمار باشد با این كار، بیماری‌اش بهبود می‌یابد.
  آرد نیز در جشن سر سال ایزدی‌ها، نقش بزرگی ‌دارد. آن‌ها در شب جشن به دشت می‌روند و با آردی که با خود برده‌اند ،خمیر درست می‌کنند. سپس، دسته گلی در میان این خمیر فروکرده و آن را بالای در خانه‌هاشان آویزان می‌کنند. بدین معنا که بهار به خانه‌شان آمده است.
  همچنین زنان نانی به نام «سوک» می‌پزند که برای دهش(:خیرات) به گورستان می‌برند. ایزدی‌ها نیز مانند برخی از نژادهای کرد، آیینی را به جا می‌آورند که به آن «طواف» و گاهی نیز «جمی» می‌گویند.
  نخستین طواف در یک ده ایزدی به نام  «باشک وبخرانه»  در روز آدینه، پس از چهارشنبه‌سور، آغاز می‌شود و پس از آن كم‌وبیش، در همه‌ی روستاهای ایزدی‌ها برگزار می‌شود. هر طواف کننده یک فرشته دارد که تنها ویژه‌ی ایزدی‌هاست. این طواف‌ها تا پایان ماه ششم میلادی که ایزدی‌ها به آن «هزیران» می‌گویند، دنباله پیدا می‌کند و این نشان نوروز دربین ایزدی‌هاست.
آن‌ها همچنین پس از سیزده روز، دوباره جشن می‌گیرند که می‌تواند با سیزده‌بدر ایرانی سنجیده شود.






ارسال توسط سورنا

بنام خدا





تاريخ : سه شنبه 23 اسفند 1390برچسب:فر,فروغ,شگرف,,
ارسال توسط سورنا

بنام خدا

 

نقل است که روزی شاه عباس کبیر در اصفهان به خدمت عالم زمانه " شیخ بهائی" رسید پس از سلام واحوالپرسی از شیخ پرسید :

در برخورد با افراد اجتماع " اصالت ذاتی آنها برتر است یا تربیت خانوادگی شان " ؟

شیخ گفت : هر چه نظر حضرت اشرف باشد همان است ولی به نظر من " اصالت " ارجح است .

و شاه بر خلاف او گفت : شک نکنید که " تربیت " مهم تر است !

بحث میان آن دو بالا گرفت و هیچیک نتوانستند یکدیگر را قانع کنند بناچار شاه برای اثبات حقانیت خود او را به کاخ دعوت کرد تا حرفش را به کرسی نشاند .

فردای آن روز هنگام غروب شیخ به کاخ رسید پس از تشریفات اولیه وقت شام فرا رسید سفره ای بلند پهن کردند ولی چون چراغ و برقی نبود مهمانخانه سخت تاریک بود در این لحظه پادشاه دستی به کف زد و با اشاره او چهار گربه ، حامل شمع حاضر شدند وآنجا را روشن کردند !

درهنگام ِ شام ، شاه دستی پشت شیخ زد و گفت دیدی گفتم " تربیت " از " اصالت " مهم تر است ما این گربه های نااهل را اهل و رام کردیم که این نتیجه اهمیت " تربیت " است !

شیخ در عین اینکه هاج و واج مانده بود گفت من فقط به یک شرط حرف شما را می پذیرم و آن اینکه فردا هم گربه ها مثل امروز چنین کنند!!!

شاه که از حرف شیخ سخت تعجب کرده بود گفت : این چه حرفیست فردا مثل امروز وامروز هم مثل دیروز!!! کار آنها اکتسابی است که با تربیت وممارست وتمرین زیاد انجام می شود ...

ولی شیخ دست بردار نبود که نبود تا جایی که شاه عباس را مجبور کرد تا این کار را فردا تکرار کند .

لذا شیخ فکورانه به خانه رفت .

او وقتی از کاخ برگشت بیدرنگ دست به کار شد چهار جوراب برداشت و چهار موش بخت برگشته در آن نهاد...

فردا او باز طبق قرار قبلی به کاخ رفت تشریفات همان و سفره همان و گربه های بازیگر همان . . .

شاه که مغرورانه تکرار مراسم دیروز را تاکیدی بر صحت حرفهایش می دید زیر لب برای شیخ رجز می خواند که در این زمان شیخ موشها را رها کرد که در آن زمان بود که هنگامه ای به پا شد : یک گربه به شرق دیگری به غرب آن یکی شمال و این یکی جنوب !!!

واین بار شیخ گفت : شهریارا ! یادت باشد اصالت گربه موش گرفتن است گرچه " تربیت " هم بسیار مهم است ولی" اصالت " مهم تر !

یادت باشد با " تربیت" میتوان گربه اهلی را رام و آرام كرد ولی هرگاه گربه موش را دید به اصل و " اصالت " خود بر می گردد و همان موجود نااهل و ناآرام و درنده خو می شود ! 

 


سخن روز :  بهتر است دوباره بپرسی ، تا اینکه یک راه اشتباه بروی. مثل آلمانی

 





تاريخ : دو شنبه 22 اسفند 1390برچسب:اصالت,تربیت,مثل آلمانی,مهمانخانه,هاج و واج,,
ارسال توسط سورنا

بنام خدا

 

در روزهای صدارت میرزاتقی خان امیرکبیر روزی احتشام الدوله (خانلر میرزا) عموی ناصرالدین شاه که والی بروجرد بود به تهران آمد و به حضور میرزاتقی خان رسید.

امیر از احتشام الدوله پرسید: خانلر میرزا وضع بروجرد چطور است؟

حاکم لرستان پاسخ داد: قربان اوضاع به قدری امن و امان است که گرگ و میش از یک جوی آب میخورند !

امیر برآشفت و گفت: من میخواهم مملکتی که من صدراعظمش هستم آنقدر امن و امان باشد که گرگی وجود نداشته باشد که در کنار میش آب بخورد. تو میگویی گرگ و میش از یک جوی آب میخورند؟

خانلر میرزا که در قبال این منطق امیرکبیر پاسخی نداشت بدهد سرش را پائین انداخت و چیزی نگفت... 

 

سخن روز :  جهان هر کس به اندازه ی وسعت فکر اوست. محمد حجازی 





ارسال توسط سورنا
ارسال توسط سورنا

بنام خدا


آیا میدانستید که غیر از تهران در شهر رم پایتخت ایتالیا میدانی به نام میدان فردوسی وجود دارد که در آن مجسمه ای نیز از فردوسی شاعر حماسه سرای ایرانی نصب گردیده؟

سالها پیش در شهر رم پایتخت ایتالیا، میدانی به نام
شاعر پرآوازه ایران حکیم ابوالقاسم فردوسی نام گذاری شده است.

میدان فردوسی در یکی از مناطق سرسبز شهر رم واقع شده است که هم گردشگاه اهالی این شهر و هم محل تردد گردشگران خارجی است.

در این میدان مانند
میدان فردوسی ایران تندیسی از ابوالقاسم فردوسی نصب شده است که قدمتی بیش از 50 سال دارد.

این مجسمه که 185 سانتیمتر ارتفاع دارد و از مرمر سفید ساخته شده است، کار استاد صدیقی است که در20 ماه مه 1958 به رم برده شد و طی مراسمی در یکی از میدانهای رم نصب شد.



علی اصغر حکمت شیرازی، ادیب و مترجم، در خاطرات اوایل دهه 30 خود که در رم به تحریر درآورده است، می نویسد:

«پس از ساعتی به خانه مراجعت کردیم. در سر راه در یکی از میدانهای کوچک ویلابورگز، محلّ زیبایی که به نام "فردوسی" موسوم است به "پیاتزا فردوسی".

این مجسمه در پارک ویلا بورگزه (Villa borghese) پارک طبیعی بزرگی در شهر رم است که شامل ساختمانها، موزه ها و از جمله موزه گالریا بورگزه - galleria borghese می باشد. این پارک با مساحتی حدود 80 هکتار، بعد از پارک ویلا دوریا پامفیلی (Villa doria pamphili) بزرگترین پارک شهر رم است. در ابتدای قرن نوزدهم این پارک بازسازی شد و سال 1903 هم به پارک عمومی تبدیل شد.

منبع: عصرایران





تاريخ : دو شنبه 22 اسفند 1390برچسب:فردوسی,میدان فردوسی,پیاتزا فردوسی,,
ارسال توسط سورنا
ارسال توسط سورنا

بنام خدا



كهن‌ترين و بزرگ‌ترين «عصارخانه» جهان در نجف‌آباد اصفهان است



  خبرنگار امرداد - میترا دهموبد :
 عصارخانه‌ها، آسياب‌های ويژه‌ای هستند كه در گذشته در ايران، از آن‌ها برای خُرد کردن چيزهايی همچون زردچوبه و فلفل و برای گرفتنِ روغن از دانه‌های روغنی همچون  كنجد، كرچک، بزرک و...، كاربری داشته‌است. اين روزها، عصارخانه‌هايی چند، در ايران برجای مانده‌اند.
  از ميان برجای مانده‌ها،  عصارخانه‌ای نامور به عصارخانه‌ی «اخلاقی» در نجف‌آباد اصفهان،  است كه كهن‌ترين و بزرگ‌ترين عصارخانه‌ی جهان، نام گرفته‌ است. این بنا هرچند 25 خوردادماه 1381 خورشيدی به شماره 5889 در سیاهه‌ی يادمان‌‌های ملی ایران به ثبت رسیده است ولی هنوز در تملک شخصی است و تلاشی برای خريدش از سوی سازمان ميراث نشده است.
 
عصارخانه اخلاقي در نجف‌آباد
 با بارندگی‌های چندهفته‌ی كنونی، نگرانی های دوستداران يادمان‌های تاريخی از ريزش و نابودی اين يادمان كهن،‌ چند برابر شده است. عصارخانه اخلاقی در مرکز شهر نجف‌آباد در کنار بازار اين شهر است.
 
 
 عصارخانه‌ی «اخلاقي» كه بنابر نوشته‌ای كه بر سنگِ آسيابش، حک شده، ديرينگی اش به روزگار صفوی مي‌رسد از نظر شيوه‌ی معماری و همچنين بنابر اصول فنی كاربردی، يكی از  بی همتاترين يادمان‌های به‌جا مانده از آن روزگار است.
 نجف‌آباد را كه می توان شهر عصارخانه‌ها و خانه‌های تاریخی ناميد اين روزها با بی‌توجهی مسوولان و با ويرانی هايی كه هر روز به بهانه‌ی نوسازی بافت فرسوده، انجام می شود،‌ هر روز خسته‌تر و خميده‌تر از ديروز می شود.
 بر روی سنگ آسياب عصارخانه‌ی اخلاقی، تاریخ 1094 هجری، حک شده(نزديک به 350 سال پيش) که با روزگار شاه سلیمان صفوی برابری دارد. از فضاهای اين عصارخانه تنها تیرخانه‌ی آن و فضای سنگ آسیاب بر‌جای‌مانده است.






ارسال توسط سورنا

بنام خدا


 


 

 

همه ما با این علامت به خوبی آشنا هستیم!
نشانه انگشت وسط که امروزه تبدیل به ابزاری شده تا فحاشی و تحقیر با ایما و اشاره را جایگزین معادل زبانی خود کند.
اما فلسفه وجودی این نشانه چیست؟
انگلستان و فرانسه در خلال سالهای 1337 تا 1453، جنگهای زیادی را باهم انجام دادندکه به جنگهای صد ساله موسوم است. در خلال این جنگها و در سال 1415، در جنگی معروف، به نام نبرد آگینکورت، سپاه فرانسه شکست سختی از سپاه انگلستان خورد.
اما پیش از این شکست، فرانسوی ها طرحی را برای ناکارآمد کردن سپاه انگلستان ارائه داده بودند.بخش بسیار کارآمد سپاه مقابل را تیراندازان ماهر انگلیسی و ولزی شامل می شدند. همانطور که می دانید، کمانداران، زه کمان را با استفاده از انگشت وسطشان می کشند و تیر را رها می
کنند. از جانب مقامات فرانسوی، دستور رسید تا در صورت دستگیر کردن هر انگلیسی، فورا انگشت وسط او را قطع کنند.
به این ترتیب آنها دیگر قادر به پرتاب تیر نخواهند بود.
از آن پس، در جنگهای مقابل، میان انگلیسیها مد شده بود که در صورتی که سربازان فرانسوی را مشاهده می کنند، انگشت وسطشان را به سمت آنها بگیرند تا با این حرکت به آنها بفهمانند که من هنوز انگشت وسط دارم و با همین انگشت یک تیر به سمت تو شلیک خواهم کرد و تو را خواهم کشت.





تاريخ : یک شنبه 21 اسفند 1390برچسب:تبدیل,تحقیر,انگشت وسط,انگشت میانی,,
ارسال توسط سورنا

بنام خدا

 

 

گویند سلطان محمود غزنوی جلوی پلکان قصر ایستاده بود که یکی از شعرای درباری (احتمالا عوفی) را دید و از او خواست که وقتی سلطان پا به پله اول می‌گذارد مصراعی بگوید که سلطان حکم قتلش را بدهد و وقتی سلطان پا به پله دوم گذاشت مصراع دوم را چنان بگوید که نه تنها اثر مصراع اول را از بین ببرد بلکه شاعر را شایسته پاداشی گران کند و همینطور در ادامه ...
شاعر قبول کرد و سلطان پا به پله اول گذاشت.


شاعر سرود :
سال ها بود تو را می کردم
همه شب تا به سحرگاه دعا

یاد داری که به من می دادی
درس آزادگی و مهر و وفا

همه کردند چرا ما نکنیم
وصف روی گل زیبای تو را

تا ته دسته فرو خواهم کرد
خنجر خود به گلوگاه نگاه

تو اگر خم نشوی تو نرود
قد رعنای تو از این درگاه

مادرت خوان کرم بود و بداد از پس و پیش
به یتیمان زر و مال و به فقیران بز و میش

یاد داری که تو را شب به سحر می‌کردم
صد دعا از دل مجروح پریشان احوال

وه که بر پشت تو افتادن و جنبش چه خوشست
کاکل مشک فشان با وزش باد شمال

عوفی خسته اگر بر تو نهد منع مکن
نام عاشق کشی و شیوه آشوب احوال





تاريخ : یک شنبه 21 اسفند 1390برچسب:سلطان,سلطان محمود غزنوی,پلکان,پلکان قصر,عوفی,,
ارسال توسط سورنا

بنام خدا


 

افشای قرارداد ترکمانچای ارزی با چین

 افشای قرارداد ترکمانچای ارزی با چین

  تهران-خبرگزاری ایران نیوز24:سرانجام پس از گذشت سه سال، جزئیات یکی از زیان بار ترین قراردادهای اقتصادی پس از انقلاب با کشور چین برملا شد.

   به گزارش خبرگزاری ایران نیوز24،سه سال پیش مطابق با یک قرار داد عجیب، دولت ایران درآمد حاصل از فروش نفت را نزد دولت چین در اختیار این کشور می گذارد تا به عنوان پشتوانه ال سی های خرید کالای چینی برای ایران استفاده گردد.
  بنابر این قرارداد، دولت چین علاوه بر آن که پول خرید نفت ایران را نزد خود نگه می دارد ، مدیریت این پول را نیز به عهده دارد و خود این پول را به ارزهای مختلف می تواند تبدیل کند.
   یکی از نکات جالب و البته تاسف بار در این قرارداد، این بوده است که دولت چین ، هیچ گونه تعهدی نسبت به نتیجه اقدام خود ندارد و اگر به خاطر اشتباه سهوی یا عمدی دولت چین بخشی از سود یا اصل پول ایران با نوسانات نرخهای ارز از بین برود، مسئولیت آن بر عهده ایران است.
   اما ترکمانچای بودن این قرارداد به اینجا ختم نشده و دیگر مفاد قرارداد عجیب تر است؛ از جمله اینکه دولت چین برای افتتاح ال سی یا فروش نسیه کالا به ایران، در حالی که پول نقد ایران به عنوان پشتوانه در اختیار آن است، اقدام به دریافت بیمه از ایران می کند که امری عجیب و کم سابقه در بانکداری جهان است.
  این موضوع به این معناست که فروشنده در حالی که مبلغی بسیار بیشتر از پول کالا به صورت نقد در اختیار دارد، اقدام به کشیدن درصد قابل توجهی بر روی مبلغ کالا به عنوان حق بیمه یا هزینه ریسک کرده که این مبلغ در سالهای قبل 4 درصد بوده و احتمالا در شرایط فعلی به دو برابر این رقم افزایش یافته است که در مقیاس کلی میلیاردها دلار می شود.
   محور سوم این قرارداد ترکمانچای، عدم استفاده کامل ایران از انبوه سرمایه کشور است که نزد چین سرمایه گذاری شده است و گفته می شود این رقم در حال حاضر از مرز 25 میلیارد دلار گذشته است.
  به بیان دیگر، 25 میلیارد دلار از سرمایه کشور طبق این قرارداد در اختیار دولت چین می باشد، اما به جای پرداخت سود به ایران، از ایران مبالغ سنگینی به عنوان بیمه و ریسک دریافت می شود.
  برای مشخص شدن ابعاد زیان کشور از محل این قرارداد، تنها به ذکر این نکته بسنده می کنیم که اگر این مبلغ هنگفت به جای سپرده گذاری نزد برادران چینی به خرید طلا اختصاص یافته بود، طی این مدت ارزش آن چندین برابر شده بود و علاوه بر آنکه اصل 25 میلیارد دلار موجود بود، حدود 50 میلیارد دلار دیگر که یارانه دو سال مردم است، سود عاید ایران شده بود.
   هرچند مطابق قانون امکان افزایش محورهای سوال از رئیس جمهور نیست، نمایندگان سوال کننده از احمدی نژاد در حاشیه سوالات خود به این موضوع هم اشاره ای کلی کنند، به ویژه که یکی از سوالات مربوط به عدم پرداخت بودجه مصوب مترو از ذخیره ارزی است که مسوولان دولتی خالی بودن این صندوق را بهانه می کردند و اینک برخی زمینه های آن روشن شده است.





ارسال توسط سورنا

بنام خدا


دزدیده شدن قدیمی‌ترین کوبه‌های ایران در کاشان

سرقت قدیمی‌ترین کوبه‌های ایران در کاشان


کوبه های در مسجد آقا بزرگ کاشان که قدمتی 170 سال دارند و جزو قدیمی‌ترین کوبه‌های ایران بودند در روزهای گذشته به سرقت رفت.

به گزارش مهر، سارقان دو کوبه ارزشمند وکم نظیر از کوبه های به یادگار مانده از دوره قاجار بر روی در ورودی مسجد تاریخی آقا بزرگ کاشان را شبانه دزدیدند. این در حالی است که این مسجد بزرگ به سیستم مدار بسته مجهز نبود و تنها دو نفر برای جلوگیری از تخریب و سرقت تزئینات به کار برده شده در آن نگهبانی می دانند.

تنها واکنش سرپرست اداره میراث فرهنگی کاشان به این اقدام اعلام هشدار به هیات امنای مساجد، بقاع متبرکه و مالکان خانه های تاریخی این شهرستان بود به نحوی که در اطلاعیه این اداره کل به مالکان خانه های تاریخی اعلام شده است: پس از اخذ گزارشهایی مبنی بر چند فقره دزدی اشیای تاریخی، یگان حفاظت این اداره ضمن هماهنگی و مکاتبه با نیروی انتظامی و نیز مراجع قضایی اقدام های حفاظتی لازم را معمول داشته است.

وی از هیات امنای مساجد، بقاع متبرکه و صاحبان خانه های تاریخی و همچنین دارندگان اشیای تاریخی خواست مراقبت ویژه ای برای پیشگیری از سرقت های مشابه انجام دهند.

مسجد آقا بزرگ کاشان که در خیابان فاضل نراقی این شهر واقع شده، طی سالهای 1250 تا 1260 هجری قمری توسط حاج محمدتقی خانبان ساخته شده است.

این مسجد یکی از بزرگ ترین بناهای اسلامی کاشان است که با گنبد عظیم آجری و مناره کاشیکاری، در حال حاضر از زیباترین ابنیه تاریخی کاشان محسوب می شود.

بنای مسجد و مدرسه آقابزرگ آذرماه 1330 به شماره 382 در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.





تاريخ : یک شنبه 21 اسفند 1390برچسب:کوبه,مسجد آقابزرگ,آقابزرگ,,
ارسال توسط سورنا

بنام خدا



رخدادهای تاریخی و آیینی ایران از 20 تا 26 اسفند

 



 گروه مردم :

 یکشنبه 21 اسفند:

  • اخطار تاریخی اردشیر سوم به پادشاه مقدونیه مبنی بر دفاع ایران از کشورهای ضعیف، آن دسته از «کشور ــ شهر» های یونانی که از سوی فیلیپ دوم پادشاه مقدونیه تهدید می‌شدند در مارس 342 پیش از میلاد برای رفع خطر از خود به اردشیر سوم شاه ایران از دودمان هخامنشی متوسل شدند و اردشیر در این زمینه به پادشاه مقدونیه اخطار داد و ضمن آن تهدید کرد که اگر به این شهرهای کوچک که خطری برای او ندارند و حاکمیت و استقلال دارند حمله نظامی برد، در این جنگ نابرابر، ایران به دفاع از این شهرها که حق دارند راه خود را بروند خواهد پرداخت. این تهدید موثر واقع شد و فیلیپ دوم تا اردشیر سوم در قید حیات بود از تصرف بقیه این «کشور ــ شهرها» خودداری کرد. فیلیپ دوم (پدر اسکندر) قبل از مارس 342 پیش از میلاد چند شهر یونانی را متصرف شده بود. 

چهارشنبه 24 اسفند:

  • کارنامک اردشیر پاپکان، بازتاب تمدن پیشرفته ایرانیان و اقتباس از آن در دنیای معاصر، کار جمع‌آوری کارهای روزمره اردشیر ـ بنیادگذار دودمان ساسانیان در یک کتاب [مجموعه] تحت عنوان «کارنامک اردشیر پاپکان» مارس سال 300 میلادی (اسفندماه) پایان یافت و چند روز بعد نسخه اصلی آن به مناسبت نوروز در تالار پذیرایی کاخ سلطنتی در تیسفون [جنوب بغداد] قرار گرفت. به نوشته مورخان رومی، «نرسی» شاه وقت پس از خواندن کارنامه اردشیر، از این که نتوانسته بود بمانند او رومیان را از نزدیک شدن به قلمرو ایران بازدارد از فرط اندوه بیمار شد و به نفع پسرش «هرمز» کناره گیری کرد.

پنجشنبه 25 اسفند:

  • درباره مراسم نوروز سال 401 پیش از میلاد، دربار هخامنشی ایران در مارس 401 پیش از میلاد، یک هفته مانده به نوروز تصمیم گرفت که به دلیل قرارداشتن کشور در لبه پرتگاه جنگ داخلی ناشی از مخالفت کوروش کوچک با شاه شدن برادرش اردشیر دوم، مراسم نوروز آن سال به طور خصوصی برگزار شود و مراتب به بزرگان کشور اطلاع داده شود که مراسم عمومی در دربار برگزار نخواهد شد. ساختمان تخت جمشید هنوز تکمیل نشده بود و دربار در گوشه ای از آن جای داشت.
  • رسمیت یافتن تاریخ هجری خورشیدی، از 16 مارس سال 1079 میلادی به دستور شاه وقت ــ ملکشاه سلجوقی ــ مقرر شد که در ایران، تاریخ اسناد به هر دو تقویم هجری قمری و هجری خورشیدی نوشته شود. این روال از چهار قرن بعد به تدریج فراموش شد که در دوران معاصر ازسرگرفته شده است. تقویم هجری خورشیدی را عمر خیام نیشابوری تنظیم کرده بود. 

برگرفته از تارنمای دکتر انوشیروان کیهانی زاده

 





ارسال توسط سورنا

بنام خدا



دهم مارس، روز جهانی «نی انبان» شد

امروز روز جهانی نی انبان است

  سورنا لطفي‌نيا :

  امسال، برای نخستين بار، روز 10 مارس برابر با ٢٠ اسفندماه را  روز جهانی «نی انبان» ناميده‌اند. اين پيشنهاد از سوی  کشور «اسکاتلند» ابراز شده و هم‌اكنون کشورهای بسياری در سراسر جهان، مانند ايران، از اين ساز سود می برند.
 به گزارش ميراث خبر؛ «محسن شريفيان» پژوهشگر و نوازنده نی انبان، با اشاره به پيشينه‌ی نی انبان گفت: «درست است که با توجه به نقشی که در کتاب «پرس» چاپ شده، كهن‌‌ترين سند تصويري از نواختن نی انبان در بوشهر به سال ١٨٤١ ميلادي برمي‌گردد، اما در روزگاران تاريخی به نواختن اين ساز اشاره شده و  پس از اسلام نويسندگان گوناگونی همچون ”صفی الدين ارموی“ و ”عبدالقادر مراغه‌ای“ در نوشته‌های خود درباره‌ی نی انبان سخن گفته‌اند؛ پس از آن نيز تاريخ‌نويسان باختری(:غربی)، نی انبان را نه تنها در كناره‌های خليج فارس، بلکه از سازهای متداول ايران در سده‌ی ١٩ دانسته‌اند.
 نويسنده کتاب «تاريخ موسيقی بوشهر» افزود: «امروزه اين ساز را از جنوب ايران و شهر بوشهر می دانند و اين در حالی است که هنوز نواختن نی انبان در برخی از تالار‌ها و آيين‌های رسمی بوشهر ممنوع است. همچنين در کرمان و خوزستان و هرمزگان هم هستند نوازندگانی که اين ساز را به خوبی مینوازند.»
 امروزه در کشورهای گوناگونی چون اسکاتلند، انگليس و يونان، نشست‌ها و جشنواره‌های ويژه‌ای برگزار می شود و از نوازندگان نی انبان سپاسگزای می شود. اين در حالی است که نی انبان و نوازندگان آن در ايران، چندان شناخته شده نيستند و متوليان فرهنگی هيچ پشتيبانی از آنان نمي‌کنند.






تاريخ : شنبه 20 اسفند 1390برچسب:نی انبان,روز جهانی,روز جهانی نی انبان,پرس,,
ارسال توسط سورنا

بنام خدا


 




ارسال توسط سورنا




 بالا‌بلندی، توپ چرخی، تیله بازی، خاله بزغاله، خروس جنگی، زو، شاه‌ و وزیر، شمع گل پروانه، عمو زنجیر باف، قایم باشک، قلعه، کلاغ پر، گل یا پوچ، لی لی، هفت‌سنگ، وسطی و ده‌ها بازی دیگر که هر یک نامی آشن...



ادامه مطلب...

ارسال توسط سورنا

بنام خدا


 جشن جهانی نوروز در تاجيكستان برگزار می شود



  خبرنگار امرداد :

  سفیر تاجیکستان در ایران در یک نشست خبری برنامه‌های کشورش را برای بزرگداشت آیین جهانی نوروز در ماه آینده بيان كرد.
 دولتعلی حاتم‌اف سفیر جمهوری تاجیکستان در ایران در کنفرانس مطبوعاتی در سخنانی با اشاره به جایگاه نوروز در میان مردم فارسی زبان منطقه گفت: نوروز رمز پیروز نور بر ظلمت، عدالت بر جهالت، زیبایی بر زشتی و گرمی بر سردی است و ما هم حق داریم که افتخار کنیم که نیاکان ما در طول تاریخ چه در عرصه‌های علمی و چه در عرصه‌های فرهنگی و سازندگی سرزمینشان پیشتاز بوده‌اند.
حاتم‌اف در ادامه با اشاره به همکاری دولت‌های فارسی زبان ایران، تاجیکستان، افغانستان برای ثبت جشن جهانی نوروز در یونسکو از برگزاری این آیین در نوروز 91 در کشورش خبر داد و یادآور شد: جشن‌های نوروز در تاجیکستان 2 ماه به طول می‌انجامد و شامل مسابقات مختلف فرهنگی، هنری و ورزشی است.
 به گفته وی به خانواده‌های تاجیکی که سهم بیشتری در گرامیداشت نوروز داشته باشند، در این کشور جوایز ارزنده‌ای اهدا می‌شود.
 وی افزود: کمیته برگزارکننده این آیین جهانی از 6 ماه گذشته فعال شده و برنامه‌های متعددی را تهیه کرده است که از جمله آنها برپایی یک نمایشگاه بزرگ فرهنگی هنری در میدان نوروزگاه شهر خجند است. در این نمایشگاه که از 4 تا 7 ماه می برپا خواهد شد 42 شرکت ایرانی هم حضور خواهند داشت.






تاريخ : سه شنبه 16 اسفند 1390برچسب:جشن نوروز,جشن جهانی نوروز,جشن جهانی,,
ارسال توسط سورنا

بنام خدا


 توقف كاوش‌های باستان‌شناسی در تپه اشرف اصفهان
  «اشرف» پيش از درمان، بدون پانسمان، رها شده است



  خبرنگار امرداد - میترا دهموبد :

 

 کاوش‌های باستان‌شناسی در تپه اشرف اصفهان که از تیرماه ١٣٨٩ آغاز شده بود پس از ٤ فصل، از آذرماه امسال، همچنان متوقف است. کاوش‌ها به شوند(:دلیل) عدم تخصیص بودجه و ناهماهنگی در اداره میراث فرهنگی اصفهان، متوقف شده است.
  در پی این توقف، «انجمن دوستداران اصفهان» در نامه‌ای به  سید حسن موسوی، فرنشین سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری، از توقف این کاوش‌ها، ابراز نگرانی کرده است. در بخشی از این نامه که به امضای «سیروس شفقی»، رسیده، چنین آمده است: «کاوش‌ها پیش از انجام کارهای مرمتی و استحکام‌بخشی آثار برجای‌‌مانده، از ادامه‌ی کار بازماند و اکنون بیش از ٣ ماه است که کار کاوش بر روی تپه اشرف متوقف شده است. انگار که زخمی را باز کرده و پیش از درمان، بدون پانسمان رها کرده باشند
  بنابر آن‌چه دوستداران میراث اصفهان، در نامه‌شان آورده‌اند؛ کاوش‌ها در حالی از ادامه، بازمانده که در «همایش دستاوردهای باستان‌شناسی تپه اشرف»، استاندار اصفهان، مدیر کل پیشین اداره‌ی میراث فرهنگی استان و معاون سازمان میراث فرهنگی و گردشگری و فرنشین پژوهشگاه میراث فرهنگی کشور، اعلام آمادگی کرده بودند که با پشتوانه‌ی دو مصوبه‌ی هیات دولت درباره کاوش، آزادسازی حریم و تبدیل تپه اشرف به یک سایت‌موزه، شرایط را برای انجام ٥٠ فصل کاوش در ١٠ سال در تپه‌ی تاریخی اشرف فراهم آورند.
با همه‌ی اعلام آمادگی‌‌ها از سوی مسوولان کشور، تپه‌ی تاریخی اشرف در کرانه‌ی شمالی زاینده‌رود و در نزدیکی
  پُل تاریخی شهرستان اکنون به حال خود رها شده است. این تپه، یادمان‌های ارزشمند و بی‌همتایی از ٥ دوره‌ی تاریخی اشکانی، ساسانی، دوره‌ی انتقالی ساسانی به اسلامی، سده‌ی چهار و پنج هجری و سده‌ی ١٢ هجری، در دل خود نهفته دارد.
در بخش دیگری از این نامه با اشاره به این‌که حتا داربست‌های فلزی که برای نگهداری از دستاوردهای کاوش، نصب شده بود، اکنون برای پیشگیری از به سرقت رفتن، جمع‌آوری شده‌اند، چنین آمده: «در چنین شرایطی این پرسش پیش می‌آید که آیا حفاظت از تپه اشرف، ارزش بیشتری دارد یا حفظ چند قطعه داربست ‌فلزی زنگ‌زده؟ آیا برپایه‌ی قانون، وظیفه و اولویت سازمان میراث فرهنگی، حفاظت و حراست از آثار تاریخی است، یا حفاظت از داربست‌های فلزی زنگ‌زده؟»
  از سوی دیگر، شهرداری منطقه ٤ اصفهان نیز که کار پاکسازی گستره از نخاله‌‌های ساختمانی، کار دیوارکشی و نصب نرده فلزی این گستره‌ی باستانی را بر دوش گرفته بود، کار را نیمه‌کاره رها کرده است. این توقف نیز نگرانی دوستداران اصفهان را دو چندان کرده است. چرا که آن‌گونه که از نامه‌ی نوشته شده، برمی‌آید؛ با نزدیک شدن به تعطیلات نوروزی و باشندگی شهروندان و گردشگران نوروزی در پارک‌های این گستره‌، خطرهای بسیاری این تپه‌ی تاریخی را تهدید خواهد کرد و  حتا احتمال تبدیل دوباره‌ی این گستره به پیست موتورسواری و انباشت نخاله، می‌رود که بی‌گمان آسیب‌‌های جبران‌ناپذیری به این گنجینه‌ی گرانبهای میراث فرهنگی وارد خواهد ساخت.
  در پایانِ نامه، با همه‌ی خطراتِی که در کمینِ این تپه‌ی باستانی است،  انجمن دوستداران اصفهان از فرنشین سازمان میراث خواسته تا با پشتیانی از کاوش‌های باستان‌شناسی تپه اشرف، با تامین بودجه و هماهنگی بیشتر و با افزایش نیروهای یگان نگهداری و نصب دوباره‌ی داربست‌ها و تکمیل حصارکشی و پاکسازی نخاله‌های ساختمانی، زمینه برای انجام هرچه بهتر کار کاوش، فراهم شود.






ارسال توسط سورنا

بنام خدا


درود...

تا به حال به معنی نام های عربی که ما ایرانی ها روی فرزندانمان میگذاریم اندیشیده اید؟

خوب است که پیش از انتخاب نام معنی آنرا بفهمید.

 

مطبق آمار ثبت احوال ایران، سالانه هزاران کودک غلامرضا- غلام عباس- غلامحسن -غلامعلی و غلامحسین نامیده میشوند. هرگز یک عرب را نمی بینید که او را غلام بنامند!  اعراب معنی غلام را می دانند.غلام از ریشه غلم می آید که به معنای بهره وری جنسی است! و غلام به پسر بچه هایی می گفتند که اعراب از آنها استفاده جنسی می نموده اند!

به غلط به ما گفته بودند که غلام یعنی نوکر. در صورتیکه در زبان عربی نوکر را خادم می گویند. غلام و کنیز همترازند!! از کنیزان و غلام بچه ها بهره جنسی می برده اند.

 

نامهای دیگری چون کلبعلی، کلبحسین و غیره نیز رایج است.

کلب یعنی سگ و کلب علی یعنی سگ علی و سگ حسین و غیره

 

 معنی برخی دیگر از نامهای عربی :

کلثوم:  زن خیکی

خدیجه:  سقط جنین شتر

بتول: زن دوشیزه که از مردان رغبت و حاجت خود بریده باشد

رقیه:  بندگی کردن و غلامی نمودن

عذرا: زنی که همیشه باکره بماند

جعفر: جوی کوچک

ذبیح: چارپایی که گلویش را ببرند.  گلو بریده

عثمان: بچه مار

صغری:حقیر

اصغر نیز از همین خانواده و از ریشه صغرا است، به معنای کوچکتر

 

حال مقایسه کنید با معنی اسمهای ایرانی : 

منوچهر : کسی که چهره بهشتی دارد

دلارام : مایه آرامش دل

بهرام : پیروز

سهیلا: نورانی ترین ستاره

بهروز : خوشبخت

پروین :ستارگان درخشان

پوران : یادگار

روشن: نور

مهرداد: خورشید عدالت

مرجان : جان من - گلی دریایی

مینو : بهشت

سپهر: آفتاب یا جهان

پریسا : همچون پری

 

خلق را تقلیدشان بر باد داد                ای دو صد لعنت بر این تقلید باد

انسان برای پیروزی آفریده شده است، او را میتوان نابود کرد ولی نمیتوان شکست داد. (ارنست همینگوی)

 





ارسال توسط سورنا
ارسال توسط سورنا

بنام خدا



رخدادهای تاریخی و آیینی ایران از 13 تا 19 اسفند

 



 گروه مردم :

 شنبه 13 اسفند:

  • روزغم انگیزی که کوروش بزرگ بنیادگذار ایران از این دنیا رفت، کوروش بزرگ بنیادگذار کشور ایران، مردی که عموم تاریخ نگاران او را «اندیشمند، انساندوست، دادگستر و مهربان» توصیف کرده اند در مارس سال 530 پیش از میلاد ــ 9 سال پس اعلام امپراتوری ایران فوت شد. وی یازده سال پس از ایجاد دولت واحدی از سه طایفه مهاجر قوم آرین - پارس، ماد و پارت - شهر بابل (در جنوب غربی بغداد امروز و پایتخت یک امپراتوری به همان نام) را تصرف و در آنجا در اکتبر سال 539 پیش از میلاد ایجاد امپراتوری مشترک المنافع ایران را اعلام کرده بود.

 یکشنبه 14 اسفند:

  • سالروز درگذشت دکتر مصدق احیاء گر ناسیونالیسم ایرانی و از مردان بزرگ تاریخ ایران، دکتر محمد مصدق استاد دانشگاه، سیاستمدار، دولتمرد و ایراندوست نامدار، دشمن سرسخت استعمار ملل و سلطه گران، رهبر جنبش ملی کردن صنعت نفت ایران و رئیس دولت در سالهای 1330، 1331 و پنج ماه اول سال 1332 چهاردهم اسفند 1345 در بیمارستان نجمیه تهران (خیابان حافظ ـ نه چندان دور از چهار راه جمهوری اسلامی) فوت شد. در سالهای حکومت او، ایران که پرچم مبارزه با استعمار و سلطه را به دوش گرفته بود تحت فشار و تحریم اقتصادی و تهدید نظامی انگلستان بود که یکی از سه قدرت آن زمان بشمار می رفت. دکتر مصدق در تمامی طول عمر سیاسی خود به دمکراسی، حقوق بشر و آزادیهای مرتبط با آن عمیقا وفادار بود. وی هنگام فوت 87 ساله بود.

 دوشنبه 15 اسفند:

  • نامه بسیار جالب امپراتور چین به قباد ساسانی، «شیائو یان» امپراتور چین (از سال 502 تا 550 میلادی) در مارس 521 پیامی برای قباد ساسانی، شاه وقت ایران نوشت که متن آن تا به امروز باقی مانده، به بیشتر زبانها ترجمه شده و یک سند تاریخی بسیار جالب است. با تطبیق تقویم ها، این نامه در ششم مارس آن سال در نانژینگ (نام آن زمان آن: ژیان کانگ) پایتخت وقت چین امضا و مهر شده بود.
  • «ناصرخسرو» و گردشگری هفت ساله او، پنجم مارس سال 1046 میلادی (در آن سال 14 اسفند)، ناصرخسرو قبادیانی نویسنده، شاعر، فیلسوف و گردشگر ایرانی سفر 19000 هزار کیلومتری تقریبا 7 ساله خود درجهان اسلام را آغاز کرد که محصول آن کتاب ارزشمند «سفرنامه» بوده است. وی این سفر تاریخی خود را از شهر مرو (خراسان بزرگتر) آغاز کرد که 23 اکتبر 1052 میلادی پایان یافت. به حساب مورخان تاجیک، سفر ناصرخسرو ششم مارس آغاز شده بود.

 سه‌شنبه 16 اسفند:

  • زمانی که «خیام» تنظیم تقویم خورشیدی را تکمیل کرد، تقویم هجری خورشیدی که مورد استفاده ما ایرانیان است، ششم مارس 1079 میلادی (برابر با پانزدهم اسفندماه در آن سال، و امسال 16 اسفند) توسط حکیم عمر خیام نیشابوری تکمیل شد که به تقویم جلالی معروف گردیده است، زیرا که در زمان حکومت جلال الدین ملکشاه سلجوقی تنظیم شده بود.

 پنجشنبه 18 اسفند:

  • گشتاسپ به آیین زرتشت گروید، در نیمه مارس (یک هفته به آغاز بهار) گشتاسپ، شاه کیانی، به آیین زرتشت گروید. در آن زمان، هنوز ایران به صورت یک دولت واحد در نیامده بود و قلمرو گشتاسب عبارت بود از: سیستان (ایران و افغانستان)، آریا، و مناطقی که امروز کرمان و قسمت هایی از فارس، یزد و اصفهان را تشکیل می دهند و پایتختش زابل بود که رستم و یعقوب لیث هم از همین خطه برخاسته اند.
  • روزی که کار ساختن طاق کسرا (ایوان مدائن) پایان یافت، نهم مارچ سال 551 میلادی کار ساختن تالار تازه در کاخ سلطنتی تیسفون (پایتخت ایران به مدت 9 قرن ـ 36 کیلومتری جنوب بغداد) که بقایای آن هنوز باقیست و به طاق کسرا (ایوان مدائن) شهرت یافته با شتاب به پایان رسانده شد تا برای آیین های نوروزی آن سال آماده باشد. طاق کسری تنها ساختمان مسقّف باستانی جهان است که به صورت آزاد و بدون تکیه داشتن به عاملی دیگر، برسر پا باقی مانده است. کار ساختن این بناء که از دجله فاصله زیاد ندارد و با فرش معروف بهارستان مفروش شده بود از سال 549 میلادی، به تصمیم خسروانوشیروان، شاه ساسانی وقت، آغاز شده بود. 




ارسال توسط سورنا

بنام خدا


 واژه‌ی «بانک» و «چک»، واژگانی ايرانی
هخامنشيان، «چک» می‌كشيدند



خبرنگار امرداد :
 

چک از دستاوردهای بانکداری است و کهن‌‌ترین گواهی که از چک و بانکداری در دست است، به روزگار هخامنشیان می‌رسد.
به گزارش «صبا ایران» و بنا به گفته‌ی دکتر «شیرین بیانی» که از رخداد‌نگاران و پژوهشگران کشورمان است، بانکداری، پیش از اسلام، به ویژه در زمان ساسانی ارزش بالایی داشته است. جاهایی همچون بانک‌های امروزی داشته‌ایم که در آن‌ها کارهای بانکی همچون قرضه، برات، چک و ... انجام می‌شده است.

 

واژه «چک» در نوشته‌های پهلوی زمان ساسانیان

کهن‌‌ترین شکل بانکداری را در میا‌ن‌رودان در زمان هخامنشیان سراغ داریم که بزرگ‌ترین مرکز سکونت یهودیان بود و در آنجا یهودیان کارهای بانکداری را بر دوش داشتند. مدارکی هم از این بخش به دست آمده که کاملا حکم چک دارد.
واژه «بانک» هم در آن زمان روایی داشت و واژه‌ی «چک» نیز از همان روزگار متداول شده که تا امروز برجای‌مانده است. در نوشته‌های زمان ساسانی به زبان پهلوی، واژه چک را داریم و همین واژه از ایران به زبان‌های دیگر جهان راه یافته است. بی‌گمان چک در درازای تاریخ، روندی داشته است اما روند آن را نمی‌دانیم. از دیگر کارهای مهم بانکی، «برات» است.

اما برات چیست و از چه زمانی در ایران کاربری یافت؟

دکتر شیرین بیانی که تخصص وی بیشتر تاریخ زمان مغول است، گفت که برات، همان حواله است.

 کاربری برات از زمان مغول‌ها

 در زمان مغول، از مرکز یا از مراکز ایالات، «برات» می‌نوشتند و آن را به دست مامورانی می‌دادند. این مامورها با در دست داشتن حواله می‌بایست باج یا عوارض یا وجه نقد یا جنسی از کسی یا سازمانی یا جایی می‌گرفتند. به این حواله، برات می‌گفتند.
برات همچون موارد دیگر در زمان مغول روند خطرناکی پیدا کرد. هر دولتمدار یا مامور مالیاتی می‌توانست برات بنویسد. به این‌گونه، یک تن ممکن بود از یک دایره یا شخص به خصوص، چندین برات دریافت کند و ناگزیر شود درخواست‌های گوناگون جنسی یا نقدی این برات‌ها را پاسخگو باشد.
این مساله نمونه‌های دیگر، به آشفتگی‌هایی انجامید تا این که سرانجام با اصلاحات غازان‌خان یا به بهتر بگوییم با  اصلاحات خواجه رشید‌الدین فضل‌الله،‌گرفتاری‌ها و نابسامانی‌های برات،سامان داده شد.

اصلاحات خواجه رشید‌الدین برای بهره‌گیری از برات

به باور دکتر بیانی این اصلاحات را باید اصلاحات خواجه نامید. خواجه رشید‌الدین فضل‌الله که از زمان گیخاتو، ارج و ارزشی فراوان نزد شاه یافته بود، در زمان سلطنت غازان‌خان به مقام وزارت رسید. وی که در علم و ادب و ملک‌داری سرآمد بود، در زمان خود اصلاحاتی را انجام داد که بسیار ارزشمند بود اما به نام سلطان زمانش یعنی به اصلاحات غازانی نامور شد.
یکی از این اصلاحات که در اقتصاد، تاثیر فراوانی داشت، محدود کردن بهره‌گیری از برات بود. وی بهره‌گیری از برات را قانونمند کرد و روشن کرد که کدام سازمان‌های دولتی یا مالیاتی اجازه صدور آن را دارند. مجازات‌های سختی را هم برای سرپیچی از آن به کار گرفتند. اگر کسی جز  افرادی که مجوز داشتند، برات صادر می‌کرد، به مرگ محکوم می‌شد.

به گفته دکتر بیانی، همه‌ی این‌ها در «جامع ‌التواریخ» اثر بسیار ارزشمند خواجه رشید‌الدین فضل‌الله همدانی در تاریخ مغول، ضبط است.
پس از این اصلاحات، برات به معنی واقعی کلمه به کار رفت و محصلان مالیاتی یا دیوان استیصاء یا هر جای دیگر در هنگام جنگ یا صلح برات می‌نوشتند و می‌فرستادند و کسی که برات را دریافت می‌کرد باید آن‌چه درخواست شده بود را می‌فرستاد.
رواج پول کاغذی و برات و چک و شرکت‌های تجاری همانند شرکت‌های مضاربه‌ای در زمان مغول نشان می‌دهد این دوره از دوره‌های رونق بازرگانی در درازای تاریخ بوده است.

 

 





ارسال توسط سورنا

بنام خدا


مرد ايرانی به روايت يادمان‌های باستانی



خبرنگار امرداد - فرید شولی زاده :

«مرد در افق تاریخ»، مرد ایرانی را بر پایه‌ی یادمان‌های باستانی به نمایش درخواهد آورد. پس از برگزاری دو نمایشگاه «شکوه ایران» و «زن در گذر زمان» توسط موزه‌ی ملی ایران، این‌بار به‌کوشش این موزه، نمایشگاه «مرد در افق تاریخ» برپا خواهد شد.
دراین نمایشگاه که در تالار موزه‌ی آذربایجان در شهر تبریز، برپا می‌شود، کوشش شده تا با به‌نمایش درآوردن گستره‌ای از یادمان‌های باستانی، نقش مرد در دوره‌های گوناگون تاریخ فلات ایران به نمایش درآید.
«مرد در افق تاریخ» که از ۲۰تیرماه آغاز می‌شود و به مدت یک ماه، پذیرای دوستداران فرهنگ و تمدن دیرپای ایران‌زمین خواهد بود و در صورت استقبال ممکن است بازه‌ی زمانی این نمایشگاه افزایش یابد. پیرامون برپایی این نمایشگاه، همایشی نیز برگزار خواهد شد و از همه‌ی کسانی که در چند سال گذشته، یادمان‌های تاریخی خود را به موزه‌های استان، پیشکش کرده‌اند، سپاسداری(:تقدیر) خواهد شد.

نخستین انسان را با عشق آفریدم
در فرهنگ ایران باستان، پیرامون آفرینش نخستین انسان، آمده است که «اهورامزدا»(:ذات نور‌بی‌پایان)، چون رنگین‌کمانی بی‌انتها، نمایان شد، سر فرود آورد تا به روان کیومرس که آن را از روشنایی و فروغ آسمان، آفریده بود، جسمیت ببخشد و گفت نخستین انسان را با عشق آفریدم تا او نیز با اهریمن نادانی بجنگد. آنگاه که کیومرس جان‌سپرد، از سرشت او گیاهی ریواس‌گونه سربرآورد. بر آن گیاه، دو شاخه‌ی برابر و هم‌سان به‌سیمای دو انسان، روییدند، آن دو «مشی» و «مشیانه» پدر و مادر همه‌ی پسران و دختران گیتی به‌شمار می‌آیند که پور کیومرس، نخستین انسان اهوراآفریده هستند.

مرد و زن ایرانی به یک گونه پای در گیتی گذاردند
در کاویدن این سخن، هنجار برابری زن و مرد رخ می‌نماید. چه، مرد و زن ایرانی به یک گونه و یکسان پای در گیتی نهادند و دست در دست هم، تمدنی چنین شکوهمند را پدید آوردند. یادمان‌های باستانی به‌دست‌آمده در نجد ایران، از هزاره‌ی ششم پیش از میلاد مسیح، در خاستگاه‌های شهریگری(:تمدن) فلات ایران همچون فارس، خوزستان و کرمان به‌ویژه دشت‌های شوشان، شهداد و جیرفت، خود گویای این سخن است. نقش مردان کوشنده‌ی ایران‌زمین بر سینه‌ی این یادمان‌ها، سخن‌های بسیار با آیندگان دارد. مردان ایران‌زمین، دوشادوش زنان از ورای هزاره‌ها برخاسته و لحظه‌لحظه این سرزمین کهن را با اندیشه و کردار نیک آنچنان ساخته‌اند که ایران کهن از پس هر سیلی ناجوانمردانه‌ی چرخ روزگار، باز قامت راست کرده، شکوفا شده و بار دیگر به گُل نشسته است.
مردان ایران‌زمین، تن خاکی را سپر بلای سرزمین اهورایی خویش کردند و کیان این خاک را بهتر از زر، چون جان خویش دربر‌گرفتند، تا این سرزمین از گزند اهریمنان در امان بماند. چهره‌ی سرداران جان‌برکف که سیمایشان بر جای‌جای این سرزمین کهن نقش بسته است، آرش‌ها،  سیاوش‌ها و آریوبزرن‌ها نمودی از جوانان این سرزمین اهورایی هستند.
«مرد در افق تاریخ»، قرار است نمایشی از این نمودهای تاریخی باشد.






ارسال توسط سورنا

بنام خدا

 

«گل‌نبشته‌های باروی تخت‌جمشيد» كتاب‌ سال شد



  خبرنگار امرداد - میترا دهموبد :
عبدالمجيد ارفعي

 «گل‌نبشته‌های باروی تخت‌جمشید» كتاب سال شد. این كتاب كه به كوشش دكتر عبدالمجید ارفعی، سال گذشته به چاپ رسید،‌ در حوزه‌ی زبان‌های باستانی، از سوی وزارت ارشاد، عنوان كتاب سال را از آن خود كرد.
 
عبدالمجید ارفعی در گفت‌و‌گو با خبرنگار امرداد پیرامون این كتاب گفت: «گل‌نبشته‌های باروی تخت‌جمشید كه سال گذشته دایره‌المعارف اسلامی، آن‌را چاپ كرد، در بردارنده‌ی عكس١٦٤ گل‌نبشته از گل‌نبشته‌های هخامنشی تخت‌جمشید همراه با برگردان(:ترجمه‌ی) نوشتارهای این گل‌نبشته‌ها به دو زبان فارسی و انگلیسی است
در این كتاب، پیشگفتاری به زبان فارسی و انگلیسی به چاپ رسیده كه البته از نظر دورنمایه این دو پیشگفتار با یكدیگر متفاوتند. 
گل‌نبشته‌های یاد شده كه در این كتاب گنجانده شده‌اند به گفته‌ی دكتر ارفعی به زبان ایلامی هستند. دكتر ارفعی از یگانه‌ترزبانان(:مترجمان) ایران در زمینه‌ی زبان‌های ایلامی است كه بیشتر او را با كتاب «فرمان كوروش» می‌شناسیم. استوانه‌ی گلی كوروش بزرگ كه جهانیان آن‌را به عنوان منشور حقوق بشر می‌شناسند، نخستین‌بار به كوشش دكتر عبدالمجید ارفعی به زبان فارسی برگردان شد. این برگردان تنها برگردان منشور به فارسی است كه در سال ١٣٥٨ خورشیدی به چاپ رسیده‌است.
«قانون‌های بین‌النهرینی» نام كتاب دیگری از دكتر ارفعی است كه به گفته‌ی وی، نوشتارش تا چندی دیگر به پایان خواهد رسید





ارسال توسط سورنا

بنام خدا



دبیر انجمن دوستداران میراث فرهنگی خوزستان

 

گستره‌های باستانی خوزستان در خطر نابودی است

 



خبرنگار امرداد- مینو محضری :

«استان خوزستان از جمله استان‌های بسیار دیدنی  با آثارباستانی بسیار است که شوربختانه بسیاری از این آثار باستانی و میراث گذشتگان در معرض نابودی و تخریب قرار گرفته اند.»
یعسمی، روزنامه‌نگار و فیلم‌ساز و دبیر انجمن فرهنگی تاریانا‌(انجمن دوستداران میراث فرهنگی استان خوزستان )، در همایشی با عنوان آثار باستانی یافت‌شده در استان خوزستان که در فرهنگسرای رسانه بر گزار شد با بیان این مطلب گفت: «انجمن تاریانا زمانی کار خود را آغاز کرد که با حجم بالایی از ویرانی‌ها روبه‌رو بود و همکاری اندکی از سوی میراث فرهنگی با این انجمن می‌شد. اما انجمن همکاری خوبی با سازما ن میراث فرهنگی داشت و اگر تخریبی انجام می‌شد در همان زمان و در همان نقطه گزارش داده می‌شد و به‌گونه‌ی مکتوب اطلاعیه‌هایی صادر می‌کرد که بازتاب آنها در رسانه‌های دیداری و شنیداری شوند(:باعث) آن شد که سازمان میراث فرهنگی کشور واکنش نشان دهد.»
یعسمی به گزارشی از ویرانی‌های انجام شده در خوزستان و کارهایی که انجمن برای پیشگیری از این ویرانی‌ها انجام داده، اشاره کرد و گفت: «به‌شوند گذر قطار شهری در شهر اهواز، برجای‌مانده‌های شهر باستانی «هرمز اردشیر»، ویران شد که این موضوع توسط انجمن تاریانا به میراث فرهنگی گزارش داده شد ولی شوربختانه سازمان میراث فرهنگی بد‌ترین واکنش را نشان داد.»
به‌گفته‌ی وی از دیگر جاهایی که در خوزستان ویران شده، گستره‌های باستانی مربوط به زمان اشکانی است که توسط ساخت‌و‌سازهای دانشگاه آزاد، ویران شده‌است. اما تلاش کردیم تا بخش‌هایی از ساخت‌و سازها را به بخشی دیگر منتقل کنیم و از پیشرفت این ویرانی بکاهیم.
یعسمی در دنباله‌ی سخن با نشان دادن عکس،  شمار بسیاری از ویرانی‌هایی که در چند سال‌ها کنونی انجام شده را بر‌شمرد و از جمله‌ی آنها به واگذاری گستره‌های باستانی جندی‌شاپور به کشاورزان بر‌ای کشت و زرع و ویرانی بافت کهن شهر و پل ساسانی دزفول اشاره کرد و گفت: «گستره‌ی ایلامی "برد‌نشانده" در نزدیکی مسجد‌سلیمان نیز از این ویرانی‌ها در امان نبوده هرچند  که توسط سازمان میراث فرهنگی، تعیین حریم شده و از 40 هکتار محوطه‌ی باستانی آن تنها 4 هکتار به عنوان گستره‌ی باستانی اعلام شده‌است.»
برپایه‌ی گفتارهای وی، در "ایذه" سنگ‌‌نگاره‌های بسیاری است که هنوز در سیاهه‌ی(:فهرست) آثار باستانی قرار نگرفته و بسیاری از آنها توسط افراد بومی ویران شده‌است.
سد جره نیز سدی ایلامی است که به گفته‌ی یعسمی دچار ویرانی‌های بسیاری شده‌است و اگر رسیدگی نشود تا چند سال دیگر اثری از آن برجای نخواهد ماند.»
وی در پایان این نشست که پیرامون گستره‌های در معرض خطر استان خوزستان برگزار شده‌بود، گفت: «حفاری‌های غیر‌مجاز و عدم حفاظت از گستره‌های باستانی ... ویرانی‌های بی‌شماری را  در گستره‌های باستانی استان خوزستان به‌دنبال داشته‌است.»





تاريخ : سه شنبه 9 اسفند 1390برچسب:انجمن,انجمن تاریانا,هرمز اردشیر,خوزستان,,
ارسال توسط سورنا

بنام خدا



 سرپرست هیات کاوش‌های نو در بندر باستانی سیراف

 

 

 «سیراف»، گواه قدرتمندی اقتصاد ساسانیان است

 

 



 خبرنگار امرداد - میترا دهموبد :

«یافته‌های باستان‌شناسی در بندر باستانی سیراف، نشان از قدرت اقتصادی ساسانیان دارد. شاخاب پارس و بندر تجاری سیراف، چهارراه تجاری میان هند، چین و کشورهای شمال آفریقا بوده‌است.»
 
محمد اسماعیلی، سرپرست هیات کاوش سیراف دراین‌باره به یافته‌های تازه‌ای که در فصل جدید کاوش‌ها پیدا کرده‌اند اشاره کرد و گفت: «ایران رابط تجاری چین، هند و کشورهای شمال آفریقا بوده‌است و این نشان از قدرت ایران باستان و رونق شهر تاریخی سیراف است چراکه جایگاه اقتصادی همواره نماینده‌ی قدرت و توان یک سرزمین در دیگر زمینه‌ها نیز هم هست.»
  به‌گفته‌ی وی در کاوش‌های جدید، سفال‌های اژدری پیدا شده که این سفال‌ها به‌عنوان نماد تجارت دریایی شناخته می‌شود.
در کاوش‌های کنونی تنها به پیرامون مسجدجامع شهر سیراف که از کهن‌ترین مساجد ایران است و در دژ ساسانی سیراف واقع شده، بسنده نشده است و در «قلعه‌کهنه» نیز کاوش‌هایی انجام شده و سفال‌هایی پیدا شده که به نام «سفال قرمز هندی با پوشش براق» معروفند و از آن روزگار ساسانی هستند.
  به گفته‌ی اسماعیلی این بندر در زمان ساسانیان رونق فراوانی داشته است.
  بندر باستانی سیراف در فاصله‌ی 240 کیلومتری جنوب‌(:خاوری)شرقی بوشهر در محل بندر «طاهری» کنونی است و پیشینه‌ی آن را به روزگار ساسانی و اردشیر بابکان نسبت داده‌اند.
  بندر سیراف که به شماره 1348 در سیاهه ی(:فهرست) آثار ملی ایران ثبت شده و یکی از جاهای با ارزش و زیبای باستانی استان بوشهر است.
  بندر باستانی سیراف از روزگار ساسانی تا اواخر روزگار سلجوقی مهم‌ترین بندر ایران در آب‌های جنوبی کشور بوده است اما زلزله‌ی مرگ‌باری در نیمه‌ی دوم سده‌ی چهارم هجری به زندگی این بندر باستانی پایان داده و بعدها کیش جایگزین بندر سیراف شد. اما از آن زمان تا کنون گذر تاریخ هرگز شوند فراموش شدن این شهر نشده‌است.





تاريخ : سه شنبه 9 اسفند 1390برچسب:سیراف,سیراپ,گواه,قلعه کهنه,طاهری,,
ارسال توسط سورنا

بنام خدا



دیوار سرخ گرگان؛ سومین دیوار دفاعی جهان

 


دیوار سرخ گرگان را می‌توان جهانی كرد

 

سورنا لطفی‌نیا :

  دیوار تاریخی گرگان پس از دیوار چین و آلمان، سومین دیوار دفاعی جهان به عنوان میراث مشترک قابل ثبت در فهرست میراث جهانی است. به گزارش مهر؛ مسوولان استان گلستان در نامه‌ای به فرنشین(:رییس) سازمان میراث فرهنگی و گردشگری کشور خواهان نگاه ویژه و جای دادن دیوار تاریخی گرگان در سیاهه‌ی مصوبات سفر چهارم دولت به گلستان شدند.
 
دیوار بزرگ گرگان، در روزگار اشكانیان و ساسانیان برای رویارویی با دشمن و پیشگیری  از نفوذ دشمنان مرزهای شمالی(ایالت گرگان) و دفاع از ایالت گرگان ساخته شده است.
این دیوار تاریخی به همراه خندق، کوره‌های آجر پزی، سد و کانال‌های آبرسانی، دژهای چسبیده به دیوار و دژ شهرهای کوچک و بزرگ روبه‌رو، درازترین یادمان معماری نظامی و استحکامات دفاعی ایران به شمار می‌آید.
این دیوار بزرگ و تاریخی که اکنون بسیاری از بخش‌های آن ویران شده، در گذشته از کرانه‌ی دریای مازندران در «گمیشان» آغاز شده و تا کوه‌های «گلیداغ» در شمال خاوری(:شرق) کلاله ادامه داشته است.

 ین يادمان باستانی در منابع تاریخی و گزارش‌های علمی به نام‌های «سد سکندر»، «سد انوشیروان»، «سد فیروز»، «قزل آلانگ» و دیوار دفاعی نامور است.
 آن را براي رويارويی با يورش‌های پی درپی بيابانگردانی ساخته‌اند كه پس از كشيده شدن ديوار چين، رو به سوی ايران گذارده بودند.
 سه گروه «هیاطله»، «هون‌ها» و «هبت‌ها» و گروه سکاها، به سوی مرزهای شمال‌خاورd و شمال ایران، يورش می آوردند و به ایالت هیرکان یا وهرکان (ایالت استرآباد) دست‌برد می زدند.
همچنین این دیوار با گذشت از کلاله و گذر از گستره‌ی زاغ و پیشکمر کلاله و مراوه تپه به سوی جنگل گلستان کشیده می‌شود.
این دیوار در جاهايي که يورش‌ها سنگین بوده، از مصالحی مانند آجرهای بزرگ 40 در 40 و پهنای 10 تا 15 سانتی‌متر ساخته شده و بلندای دیوار نیز در این جاها بیشتر بوده است.

 

در جاهايی که کمتر يورش انجام می‌گرفت از خاک‌ها و یا خشت‌های تلمبار شده سود برده می‌شده است. افزون‌بر دیوار، در پشت آن نیز خندق كنده‌اند. در برخی جاها نیز انشعابات رود گرگان در این خندق جاری می‌شد.
ارسال توسط سورنا

بنام خدا



  هفتم اسفندماه برابر با سالروز درگذشت دهخدا
  «ياد آر، ز شمع مرده ياد آر»



  نگار پاكدل :

  گفت نخور،عسل و خربزه با هم نمی‌سازند، نشنید و خورد‏، یک ساعت دیگر یارو را دید همچون مار به خودش می‌پیچيد، گفت نگفتم نخور این دو با هم نمی‌سازند؟ گفت حالا که این دوتا خوب با هم ساخته‌اند تا من یکی را از میان بردارند. من می‌خواهم اولیای دولت را به عسل و روسای ملت را به خربزه تشبیه کنم، اگر وزارت علوم بگوید توهین است حاضرم 250 حدیث در فضیلت خربزه و 149 حدیث در فضیلت عسل شاهد بگذرانم.

 «دهخدا» كه بود؟
 متنی که در ابتدا خواندید گوشه‌ای بود از یکی از مقالات علی‌اکبر دهخدا‌. وی پسر «خان‌بابا خان‌» از زمین داران نه چندان ثروتمند قزوین‌، در سال 1257 هجری شمسی در تهران زاده شد. 10 ساله بود که پدرش فوت کرد و مسوولیت تربیت و تحصیل وی همه به دوش مادرش افتاد که از پس وظیفه‌اش نیک برآمد، وی شاگرد استاد «شیخ غلامحسین بروجردی» بود، مي‌گويند دهخدا همیشه می‌گفته: «هرچه دارم، از برکت و رهنمودهای آن استاد ناشناس بود.»

 چرند ‌و‌ پرند «دخو»
 دهخدا بعدها به اروپا رفت و آموخته‌های خود را در زبان فرانسه کامل کرد و با اندوخته‌های علمی فراوان به وطن برگشت و سپس با، «جهانگیرخان شیرازی» ،«قاسم‌خان تبریزی » و «علی‌اکبرخان قزوینی» روزنامه‌ی «صور اسرافیل» را منتشر کرد، این روزنامه برگزیده‌ترین روزنامه‌ی صدر مشروطیت بود، و پُرآوازه‌ترین بخش این روزنامه، مقالات دهخدا بود که به گونه‌‌ی طنزی پرارزش با نام «‌چرند و پرند‌» که به زبان ساده و همه فهم  با نام «‌دخو» (یک اصطلاح قزوینی که به کدخدای ده به جای آن‌که دهخدا بگویند، دخو مي‌گویند)، نوشته می‌شد، به زودی جایش را میان مردم باز کرد. دهخدا می‌کوشید به بررسی بی‌طرفانه‌ی اخبار کشور بپردازد. وی در اسفند 1329، جمعیت مبارزه با بی‌سوادی را تأسیس کرد.

 گونه‌ی نثر و طنز دهخدا
 نثر دهخدا نثري بود عامیانه و انتقادی و اجتماعی به گونه‌ای طنز بسیار شدید و قاطع و نیشدار كه درست میان هدف می‌نشست. وی عامل لحن را در ادبیات‌معاصر به ویژه داستان‌نویسی وارد ساخت و بن‌مایه‌ی ادبیات معاصر را پایه‌ریزی کرد. طنز وی در برابر مردم ستمدیده سرشار از روح همدلی و مهربانی بود اما در برابر زورگویان و انگلان جامعه هجای بی‌رحم و رسوا کننده داشت.

اشعار دهخدا
دهخدا، شاعری را با سرودن شعرهای عامیانه آغاز کرد اما بعد شعرهایش شکل ادیبانه به خود گرفتند. مضمون سروده‌هایش همه از؛ وطن‌پرستی، دادخواهی، رسوا‌کردن ظالمان و حاکمان نالایق و مبارزه با ریاکاری و دورویی می‌گفتند در واقع شعرهایش گویای حقایقی تلخ و گزنده بودند در پس طنزي شيوا و همه پسند.
شعر «یاد آر، ز شمع مرده یاد آر» را دهخدا به یاد جهانگیرخان صوراسرافیل دوست مبارزش سرود که در زیر می‌آوریم.
یاد آر ز شمع مرده یاد آر
ای مرغ سحر، چو این شب تار
بگذاشت ز سر سیاهکاری
وز نفحه‌ي روح‌بخش اسحار
رفت از سر خفتگان خماری
بگشود گره ز زلف زر تار
محبوبه‌ي نیلگون عماری
یزدان به کمال شد پدیدار
و اهریمن زشت‌خو حصاری
یاد آر ز شمع مرده یار آر
ای مونس یوسف، اندر این بند
تعبیر عیان چو شد تو را خواب
دل پر ز شعف، لب از شکر خند
محسود عدو به کام اصحاب
رفتی بر یار و خویش و پیوند
آزاد تر از نسیم و مهتاب
زان کو همه شام با تو یک چند
در آرزوی وصال احباب
اختر به سحر شمرده یاد آر
چون باغ شود دوباره خرم
ای بلبل مستمند مسکین
وز سنبل و سوری و سپرغم
آفاق نگارخانه‌ی چین
گل سرخ و به رخ عرق ز شبنم
تو داده ز کف قرار و تمکین
زان نوگل پیش رس که در غم
ناداده به نار شوق تسکین
از سردی دی، فسرده یاد آر

 تلاش شبانه روزی برای فرهنگ دهخدا
 در گذر سال‌هایی که وی سرگرم نوشتن واژه‌نامه‌ی پرمغزش بود به گفته‌ی خود و برخی شاهدان،در شبانه روز 15 ساعت کار می‌کرد بدون هیچ تفریح و استراحتی، تنها استراحتش چرتی کوتاه در بین کار بود برای زدودن خستگی مفرط و از سر‌گرفتن دوباره‌ی کار.
جانشین وی دکتر محمد‌معین نیز که دهخدا در وصیت‌نامه‌اش سرپرستی واژه‌نامه‌اش را به وی سپرده بود بر اثر کار زیاد دچار سکته‌ی مغزی شد.

 متن وصیت‌نامه‌ی دخو
 دهخدا وصیت‌نامه‌ی خود را این چنین نگاشت: «دوست عزیز و ارجمند من، آقای دکتر معین، به ورثه‌ی خود وصیت می‌کنم که تمام فیش‌ها، (برگه‌هایی که واژگان را بر رویشان نوشته بود) را به شما بسپارند و شما با آن دیانت ادبی که دارید همه‌ي آن‌ها را عیناً به چاپ برسانید‌، ولو آن‌که سراپا غلط باشد و هیچ جرح و تعدیلی را روا ندارید. علی اکبر دهخدا، دهم آبان ماه 1334». وی در حاشیه‌ی نامه‌ این جمله را نوشته: «عین این ورقه وصیت‌نامه‌ي من راجع به فیش‌هاست، چون حال دوباره نوشتن ندارم.»

 چراغ زندگی دخو خاموش شد
 دهخدا پس از نیم‌سده فعالیت سیاسی و ادبی و اجتماعی در هفتم اسفند 1334 در خانه‌اش در خیابان ایرانشهر دیده از جهان فروبست.

 

 آثار علی اکبر دهخدا

- لغت‌نامه‌‌ی فرهنگ فارسی

- امثال و حکم ( مجموعه‌ی بی‌نظیر ضرب‌المثل‌های زبان‌فارسی )

- ترجمه‌ی عظمت و انحطاط رومیان ، اثر مونتیسکیو

- ترجمه‌‌ی روح القوانین، اثر مونتیسکیو

- فرهنگ فرانسه به فارسی

- شرح حال ابوریحان بیرونی

- دیوان اشعار دهخدا

- حواشی و تعلیقات بر دیوان ناصر‌خسرو

- یادداشت‌هایی به دیوان سید حسن غزنوی

- تصحیح دیوان منوچهری

- تصحیح دیوان سوزنی

- اصلاح لغت فرس اسدی

- تصحیح صماح

- تصحیح دیوان ابن‌یمین

- تصحیح یوسف‌و‌زلیخا

- پندها و کلمات قصار

- مجموعه مقالات چرند‌و‌پرند

یاری نامه‌ها:

-«دهخدا مرغ سحر در شب تار» اثر:«ولی الاه درودیان»

-«همنوا با مرغ سحر» اثر:«بلقیس سلیمانی»






ارسال توسط سورنا

بنام خدا


روزی كه پيمان‌نامه‌ای به ننگينی تركمانچای امضا شد



  نگار پاکدل :

خط‌هاي سياه‌رنگ مرزهای ایران تا پیش از پيمان‌نامه ترکمانچای است  ماه اسفند كه فرا می رسد با همه‌ی نويدهای خوشی كه از رويش و پايان سرما، با خود دارد، يادآور رخداد ناخوشايند بسته شدن پیمان‌نامه‌ی ترکمانچای و تكه‌تكه شدن ايران هم هست. پيمان‌نامه‌ای كه ميان دو دولت ایران و روس بسته شد.
 در سال ۱۸۲۸ ميلادی پس از پایان جنگ‌ ایران و روسیه در قفقاز جنوبی و آذربایجان برای امضای این پیمان از سوی فتحعلی شاه، پادشاه ایران، میرزاعبدالحسن‌خان و آصف‌الدوله و از سوی روسیه تزاری، ایوان پاسکویج حضور داشتند. بنابر اين پيمان‌نامه، بخش‌های برجای مانده‌ی ایران از معاهده‌ی گلستان در قفقاز شامل خانات ایروان،  تالش و اردوباد و بخشی از مغان و شروان به روسیه واگذار شد. ایران حق کشتی‌رانی در دریای مازندران را از دست داد و ناچار به پرداخت ۱۰ کرور طلا به روسیه شد.
 نخست بهتر است کمی به زمانی پیشتر از بسته شدن پیمان‌نامه‌ی ترکمانچای بپردازیم:
 زمانی که آغامحمدخان بر خاندان زند شورید، هراکلیوس دوازدهم پادشاه مسیحی گرجستان از پریشانی شرایط ایران، سود جست و خود را تحت حمایت روسیه برد و همین شوندی(:سببی) برای برافروختن خشم آقامحمدخان شد که به گرجستان يورش برده و پس از گرفتن شهرهايی که بر سر راه ایران به گرجستان بود، با سپاهیانش به تفلیس‌(مرکز گرجستان)، وارد شد. در اين نبرد، خون‌ها‌ی بسیار ريخته شد و آتش خشم آقامحمدخان، شوندی شد برای گرایش ملل قفقاز به روسیه‌ی تزاری. روسیه نیز این هنگامه را غنیمت شمرد و بر روی گستره‌ی زرخیز و پهناور قفقاز که زير حمايت ایران بود، دست انداخت.
 يورش روس‌ها به ایران
 پس از مرگ آقا محمدخان، آشوب‌ها فروکش کرد، جرج سیزدهم، پادشاه گرجستان در سال 1800 میلادی به سود امپراتور روسیه از پادشاهي کناره‌گیری کرد اما برادر وی که با این كار مخالف بود از ایران، كمک خواست.
 دولت ایران پذیرفت که به وی کمک کند برای بیرون راندن روس‌ها از گرجستان اما روس‌ها بسيار زود از این نقشه آگاهی یافتند و به ایران يورش آوردند و گنجه را محاصره کردند و مردمش را كشتار.
  خبر به تهران رسید و علمای تهران، فرمان جهاد با کفار روس را صادر کردند و عباس میرزا به فرماندهی سپاه ايران برگزیده شد. پس از 10 سال(1218تا1228)، جنگ ميان ایران و روس بنابر پیمان‌نامه‌ی گلستان با جدا شدن بخش‌هایی از سرزمین ایران که روس‌ها به آن چشم دوخته بودند دو کشور به صلح رضایت دادند اما هر دو ناخرسند بودند.
 هر دو دولت چشم‌ به راه زمانی برای آغاز جنگی دوباره بودند چرا که مشکل اینجا بود که برای بخش‌های واگذار شده به دولت روسیه، مرزی مشخص نشده بود. روس‌ها همه‌ی تلاششان را کردند که از تعیین خط مرزی ميان دو کشور خودداری شود و «سرگور اوزلی»، نماينده انگلستان که موجبات صلح دو کشور را فراهم کرده بود نیز با این موضوع ، هم‌رای بود. او به دولت ایران این قول را داده بود که همه‌ی بخش‌های واگذار شده از سوی ایران به روسیه بنابر این پیمان‌نامه دوباره به ایران بازگردانده شود.
 انگلیس و فريب‌كاری بزرگش
 اما از سوی ديگر انگلیس و روسیه، به دور از چشم ایران، با یکدیگر پیمان‌نامه‌ای، بسته بودند که بنابر آن پیمان‌نامه دولت روس آزاد بود تا هر كاری می‌خواهد علیه ممالک شرقی بکند و بنابر همين اختيار، روسیه دوباره به ایران يورش آورد.
 در پی دست‌درازی به گوگجه و بد‌رفتاری روس‌ها با ایرانیان، فتحعلی شاه، پیشنهاد خروج دولت روس را به نماينده آن کشور از گوگجه داد اما وی(منچیکوف) تصمیم‌گيری در اين‌باره را به آینده واگذار کرد.
 عباس میرزا و تلاش‌های ميهن‌دوستانه‌اش
 پس از این که منچیکوف، پیشنهاد شاه را نپذیرفت، عباس‌میرزا بدون اعلان رسمی، به سپاهیان روس يورش برد و لنکران و تالش را آزاد، گوگ‌چای و بالغ‌لو را اشغال و دژ شیشه(شوشی) را محاصره کرد. با این که ایران در هنگامه‌ی جنگ با روس، ارتشی همانند ارتش اروپاییان نداشت و بیشتر ارتش ایران، سواران چریکی بودند، عباس میرزا در کمتر از 3 هفته (به کمک مردم محلی)، بیشتر بخش‌های کشور را که با پیمان‌نامه‌ی گلستان به روس‌ها واگذار شده بود، باز‌پس‌گرفت.
  اما فتحعلی‌شاه که تجربه‌ی به درازا کشیده شدن جنگ با روس‌ها را داشت به این اندازه بسنده کرده و پیشنهاد صلح داد که از جانب روس‌ها پذیرفته نشد و در جنگی خونین در ماه اوت 1827 میلادی،(1242مهی) در كرانه‌ی شمالی رود ارس ميان سپاهیان ایران و روس درگرفت و روس‌ها اردو را تصرف کردند اما عباس‌میرزا دوباره آنان را در اچمیادزین و نزدیکی‌های نخجوان، شکست داد و ناچار به پس‌روی(عقب‌نشینی) کرد.
 عباس میرزا که برای ادامه‌ی كار نیاز به کمک مالی داشت از فتحعلی‌شاه درخواست پشتيبانی مالی کرد اما وی نپذیرفت و روس‌ها زمان یافتند تا دوباره بر خاک ایران تاخت و تاز کنند و پس از 8 روز جنگ خونین، ایروان را گرفتند.
 استقلال ایران دچار بحران می‌شود
 پس از چيرگی روس‌ها بر ایروان، سراسر زمین‌های بالای ارس و تبریز به دست روس‌ها افتاد و با سقوط تبریز، استقلال ایران به خطر افتاد.
 عباس میرزا نایب‌السلطنه‌ی دولت ایران، برای پایان دادن به این جنگ توان‌‌فرسا ناچار شد با ژنرال پاسکیویچ از سوی دولت روسیه پیمان‌نامه‌ای در دهکده‌ی ترکمانچای با همین نام، ببندد. در اين پيمان‌نامه‌ی 16 فصلی افزون‌بر ایالت‌هايی که به دنبال پیمان‌نامه‌ی گلستان از ایران جدا شده بود، ایالات نخجوان، تالش، قراباغ، ایروان و شوره‌گل نيز به دولت روس واگذار شد و از همه مهم‌تر ایران دیگر نمی‌توانست ادعایی درباره‌ گرجستان داشته باشد. همچنین مبلغ 10 کرور(5میلیون تومان)، که هزینه‌ای بزرگ برای ایران بود، برای غرامت به روس‌ها پرداخت شد.
 لرد کرزن، درباره‌ جنگ‌های دوم ایران و روسیه اینچنین می‌نویسد: «‌ایران در آن میدان نبرد، نمایشی تاثر‌انگیز داد و جنگ پس از یکسال و نیم که به اندازه‌ی کافی وضع و حال ایران را مختل ساخت در فوریه‌ی 1828(شعبان 1243 مهی) با امضای پیمان‌نامه‌ی ترکمانچای به پایان رسید.»
 خوب است فصل‌های پنجم و ششم این پیمان‌نامه(ترکمانچای) را که بسیار غم‌انگیز است با هم از نظر بگذرانیم‌:
 فصل پنجم پیمان‌نامه:
 اعلیحضرت پادشاه ممالک ایران برای اثبات دوستی خالصانه که نسبت به اعلیحضرت امپراتور کل ممالک روسیه دارد به این فصل از خود و از عوض اخلاف و ولیعهدان سریر سلطنت ایران تمامی الکا و اراضی و جزایری را که در میانه‌ی خط حدود معینه در فصل مذکوره‌ی فوق و قلل برف‌دار کوه قفقاز و دریای خزر است و کذا جمیع قبایل را چه خیمه‌نشین چه خانه‌دار که از اهالی و ولایت مذکوره هستند واضحا و علنا الی الابد مخصوص و متعلق به دولت روس است.
 فصل ششم پیمان نامه:
 اعلیحضرت پادشاه ممالک ایران به تلافی مصارف زیادی که دولت روسیه را برای جنگ واقعه میان الدولتین اتفاق افتاده و همچنین به تلافی ضررها و خسارت‌هایی به همان جهت به رعایای دولت روسیه رسیده تعهد می‌کند که به دادن مبلغی وجه نقد آن‌ها را اصلاح نماید و مبلغ این وجه بین دولتین به ده کرور تومان رایج قرار گرفت که عبارت است از بیست میلیون مناط سفید روسی و چگونگی در موعد و رهاین فصول این وجه در قرارداد علاحده  که همان قدر قوت و اعتبار خواهد داشت که گویا لفظا در این عهدنامه‌ی مصالحه‌ی حالیه مندرج است معین خواهد شد.
  یاری‌نامه‌ها:
  «معاهدات و قراردادهای تاریخی در دوره ی قاجار» نوشته‌ی: «غلامرضا طباطبایی مجد»
  «اسنادی از روند اجرای معاهده‌ی ترکمانچای» نوشته‌ی: «فاطیما قاضیها»
  خط‌های سياه‌رنگ مرزهای ایران تا پیش از پيمان‌نامه ترکمانچای است






ارسال توسط سورنا

بنام خدا



 رخدادهای تاریخی و آیینی ایران از 6 تا 12 اسفند

 



 گروه مردم :

 شنبه 6 اسفند:

  • روسها كرمانشاه را تصرف كردند، 25 فوریه 1916 (ششم اسفند 1294 ) نیروهای روسیه تصرف شهر كرمانشاه را پس از عقب راندن ژاندارمهای ایران تكمیل كردند. نیروهای روسیه از چهارم اسفند به كرمانشاه رخنه كرده بودند. دفاع نیروی ژاندارم از كرمانشاه برغم نداشتن اسلحه سنگین چشمگیر بود. پیش از سقوط كرمانشاه گروههایی كه ازتهران، قم و اصفهان به این شهر رفته بودند و نیز اعضای كمیته دفاع ملی به قصر شیرین نقل مكان كرده بودند. در پی سقوط كرمانشاه، عبدالحسین میرزا فرمانفرما رئیس الوزراء وقت به نشانه اعتراض به اقدام روسها از سمت ریاست دولت كناره گیری كرد.

 یكشنبه 7 اسفند:

  • «مانی» اندیشمند بزرگ ایران، و روزی که اعدام شد، 26 فوریه سال 277 میلادی «مانی اندیشمند بزرگ ایرانی و بانی مكتب «مانیكیسم» پس از پنج ماه زندان اعدام شد. اعدام مانی نتیجه نفوذ بیش از حد روحانیون آیین زرتشت در دستگاه دولت ساسانی ایران بود. مانی كه افكار او از شرق تا چین و در غرب، تا اروپا را فراگرفت عقیده داشت كه معنویت و مادیت همیشه در تضاد هستند و همه مشكلات جهان و مسائل بشر از مادیات و مادیگری سرچشمه می گیرد. مانی مكتب (ایسم) خود را برپایه معنویت، خوبی، راستگویی، دفاع از حقیقت و نیز اعتدال و میانه روی در زندگانی روزمره قرارداده بود و از این جهت است كه مورخان و فلاسفه وی را «آموزگار معنویت» لقب داده اند.

 دوشنبه 8 اسفند:

  • صلح با عثمانی پس از دو سال جنگ در قفقاز، 27 فوریه 1579 میلادی پس از دوسال جنگ، یك پیمان صلح میان ایران و عثمانی امضاء شد. بیشتر صحنه های این جنگ در قفقاز روی داده بود. سپاهیان ایران در قره باغ، شماخی و «دربند» قفقاز سپاهیان عثمانی را شكست داده بودند. در این جنگها حمزه میرزا صفوی نیروهای ایران را فرماندهی می كرد. در این رشته جنگها، تعرض از جانب عثمانی ها آغاز شده بود كه هربار نیروهای ایران دست به حمله متقابل زده بودند. 
  • سالگشت مرگ دهخدا، علی اكبر دهخدا مرد فرهنگی ـ سیاسی ایران و مولف فرهنگ دهخدا ساعت شش و نیم بعد از ظهر هفتم اسفند 1334 در 78 سالگی در خانه اش در تهران درگذشت و خبر آن با ذکر کارهایی که برای میهن کرده بود روز بعد و تا چند روز در رسانه های وقت انتشار یافت. 

 سه‌شنبه 9 اسفند:

  • روزی که شهر «مرو» هم از دست رفت، 28 فوریه 1881 نیروهای روسیه شهر تاریخی مرو را تصرف و ضمیمه قلمرو آن كشور كردند. «مرو» بارها حاكم نشین خراسان بزرگ، از شهرهای باستانی ایران و مهد فرهنگ ایرانی و احیاء زبان و ادبیات فارسی بود و سامانیان بزرگترین كتابخانه عمومی را كه الگوی كتابخانه های امروز جهان شده است در آنجا تاسیس كرده بودند. كتابخانه مرو در عین حال بزرگترین كانون پژوهشی قرون وسطا و نیز مركز تالیف و ترجمه و تكثیر كتاب به زبان فارسی بود. روسها قبلا بخارا و خیوه را تصرف كرده بودند. دولت وقت تهران دو واحد نظامی برای دفاع از مرو به فرماندهی دو شاهزاده قاجار روانه ساخته بود كه بین راه در حوالی قوچان، میان این دو شاهزاده اختلاف شخصی بروز كرد و به علت رنجش یكی از آنان از دیگری و بازگشت، ماموریت به اجرا در نیامد!

 چهارشنبه 10 اسفند:

  • برقرارشدن دمكراسی در ایران در مارس سال 173 پیش از میلاد و تاسیس مِهستان به پیشنهاد مهرداد یکم، شاه اشکانی، به نوشته مورخان رومی ـ یونانی و ارمنی و تطبیق تقویمها، مِهرداد یکم ششمین شاه ایران از دودمان اشكانیان [معروف به مهرداد بزرگ] یكم مارس سال 173 پیش از میلاد دراجتماع بزرگان ایران اعلام كرد كه تصمیم گرفته است كشور دارای ضوابط لاتغییر (اصول اساسی) شود تا حقوق و تكالیف همه [دولت و ملت] در آن روشن باشد. این تصمیم مِهرداد مورد تایید حاضران در نشست قرارگرفت و ایران دارای قانون اساسی و دو مجلس شد كه مجموعه این دو مجلس را «مِهستان» می گفتند (مِه به كسر «میم» به معنای بزرگ). انتخاب ولیعهد از میان شاهزادگان، اعلان جنگ و پیشنهاد صلح، بسیج نیرو، عزل شاه درصورت دیوانه شدن و بیماری ممتد و ...، تغییر اشل مالیاتها و صدور دستور ضرب سكه با تصویر تازه، تعیین شاهان ارمنستان، تایید تشریفاتی (ضمنی) شاهان پارسی تبار سرزمین پنتوس (منطقه ساحلی جنوب و جنوب شرقی دریای سیاه در آناتولی به پایتختی شهر سینوپ) و انتصاب فرمانده كل ارتش برای یک دوره معین و یا مدیریت جنگ از جمله اختیارات مهستان بود.

 پنج‌شنبه 11 اسفند:

  • پیشنهاد امپراتوری ایران و اشتباه سیاسی آتن که آن را ردّ کرد، مارس سال 479 پیش از میلاد دولت آتن پیشنهاد امپراتوری ایران برای مشاركت در سركوبی اقوام ساكن اطراف دانوب (و به قول یونانی ها: وحشیان) را كه بیم دست اندازی آنان به «كشور ـ شهرهای» یونان و نیز قلمرو ایران در ایونی و تراس (تراكیا ـ جنوب شرقی بالكان) می رفت، به گمان اینكه یک نیرنگ امپریالیستی است رد كرد. این امر سبب شد كه دولت ایران متوجه اسپارت رقیب آتن شود و اسپارت بعدا با كمكهایی كه از ایران دریافت كرده بود در جنگهای «پلوپونز» كه شرح آنها را «توسیدیدس» نوشته است آتن را شكست داد و برتری آتن بر یونانی زبانها (دنیای هلنیک) پایان یافت. 

 آدینه 12 اسفند:

  • دستور ساختن شهر «ایوان كی» در ایالت ری، فرهاد یکم شاه ایران از دودمان اشكانی درمارس سال 178 پیش از میلاد دستور ساختن «ری» نوین را در غرب شهر ری (منطقه ورامین ـ جنوب شرقی تهران امروز) صادركرد كه بعدها «ایوان كی» خوانده شده است. مورخین یونانی شهر تازه ـ ایوان کی ـ را «گاراكس یا خاراكس Xarhages» نوشته اند. یونانیان «ری» را هم «راگسRhages» می نوشتند. 

   برگرفته از تارنمای دکتر انوشیروان کیهانی زاده  





ارسال توسط سورنا

بنام خدا



باستان‌‌شناس آمریکایی، رنسانسی در شناخت زمان اشوزرتشت پدید آورده است
  برآورد زمانِ ٨ هزار ساله‌ی اشوزرتشت بنابر يافته‌های باستان‌شناسی



  خبرنگار امرداد - شهداد حیدری :

سورنا فيروزي«مری ست‌‌گاست، باستان‌‌شناس آمریکایی، رنسانسی در شناخت زمان اشوزرتشت پدید آورده است. او برپایه‌‌ی یافته‌‌های باستا‌‌ن‌‌شناسانه، ثابت می‌‌کند که اشوزرتشت در عصر نوسنگی زندگی می‌‌کرد و تاثیر اندیشه‌‌ها و باورهای او را در همه‌ي دوره‌‌ی نوسنگی، حتا در خاورمیانه و یونان آن روزگار هم می‌‌توان دید. تا پیش از مری ست‌‌گاست، هیچ باستان‌‌شناسی به چنین یافته‌‌ای دست پیدا نکرده بود. اما شگفت است که در ایران، دستاوردهای باستان‌‌شناختی او را نادیده می‌‌گیرند.»
آن‌‌چه بازگو شد، بخشی از سخنان سورنا فیروزی، پژوهنده‌‌ی تاریخ باستان، درباره‌‌ی شناخت زمان اشوزرتشت بود. به سخن او، انسان با پشت سر گذاشتن دوره‌‌های پارینه‌‌سنگی جدید و میان‌‌سنگی، به دوره‌‌ی نوسنگی می‌‌رسد و گام به مرحله‌‌ی روستا نشینی می‌‌گذارد. پس از این دوره است که عصر مس‌‌سنگی، مفرغ یا برنز و عصر آهن پدید می‌‌آید و زمان پدیداری امپراتوری‌‌های بزرگ فرا می‌‌رسد.

نوشته‌های كلاسيک درباره زمان اشوزرتشت
فیروزی سپس به نوشته‌‌های کلاسیک درباره‌‌ی زمان اشوزرتشت اشاره کرد و گفت: «بیشتر متن‌‌های یونانی و نیز شاهنامه‌‌ی فردوسی، چنین نوشته‌‌اند که اشوزرتشت، ٨  هزار سال پیش می‌‌زیست. شاهنامه از ٦ هزار سال پیش نام می‌‌بَرد. البته باید دید که آیا اشاره‌‌ی فردوسی به شش هزار سال پیش از روزگار خود است، یا شش هزار سال پیش از گردآوری "خدای‌‌نامه" در روزگار انوشیروان ساسانی؟
اگر او روزگار انوشیروان را پیش چشم داشته است، گزارش او از روزگار اشوزرتشت با اشاره‌‌های نوشته‌‌های یونانی، نزدیک است. اسناد ایرانی هم همین را می‌‌گویند که اشوزرتشت بسيار پیش‌‌تر از آن تاریخی زندگی می‌‌کرد که اکنون برآورد می‌‌کنند. از این‌‌رو روزگار او هم‌‌زمان با دوره‌‌ی نوسنگی بوده است.»

ناديده گرفتن نوشته‌های يونانی
فیروزی در ادامه افزود: «اما برخی به این سخن خرده می‌‌گیرند و می‌‌گویند که چگونه شدنی‌(:ممکن) است که اشوزرتشت در دوره‌‌ی نوسنگی زندگی کرده باشد و آنگاه اندیشه‌‌هایش چنین روشن و پیشرفته باشد؟ این تردید و پیش کشیدن پرسش‌هايي از این دست، از آن‌‌روست که آن‌‌ها  نوشته‌‌های یونانی درباره‌‌ی زمان اشوزرتشت را به تمامی نادیده ‌‌می‌‌گیرند و ارزشی برای آن‌‌ها نمی‌‌شناسند تا بتوانند به این نتیجه برسند که اشوزرتشت در زمان دیگری زندگی می‌‌کرد. پیدا نیست که چرا نوشته‌‌های یونانی از دید این گروه از پژوهندگان، همه جا ارزش و اعتبار دارند، اما آن‌‌جایی که درباره‌‌ی زمان اشوزرتشت سخن می‌‌گویند، باید بی‌‌ارزش و نادرست‌‌ گمان برده شوند.»

اشوزرتشت پيش از ماد‌ها می زيست
فیروزی در ادامه اشاره کرد که باختر‌زمینی‌‌ها روزگار اشوزرتشت را 600 پیش از میلاد می‌‌دانند و پژوهندگان ایرانی تا دوهزار پیش از میلاد و زبان‌‌شناسان 1000 تا 1200 پیش از میلاد. آن‌‌گاه به نقد و بررسی چنین برآوردهایی پرداخت و گفت: «آن‌هایی که می‌‌گویند اشوزرتشت در 600 پیش از میلاد می‌‌زیست، زمان او را تا روزگار مادها پایین می‌‌آورند. اما مساله این‌‌جاست که آن‌‌چه ما از باورهای مادها، برپایه‌‌ی نوشته‌‌های "هرودوت" و "استرابون" می‌‌دانیم، با آن‌‌چه اشوزرتشت در گاتها می‌‌گوید، جدایی بسیار دارد و نمی‌‌تواند جهان جغرافیایی آن‌‌ها یکی باشد. جهان‌‌شناخت پس از گاتها، همانند یسنا و یشت‌‌ها، نیز سومر و اکد و بابل و آشور را نمی‌‌شناسد. پس روزگار اشوزرتشت را به زمان مادها بردن، درست نیست و دشواری‌‌های بسیاری پدید می‌‌آورد. افزون‌بر این که اگر این‌‌گونه بود، یونانیانی که "دیااکو" را می‌‌شناختند، باید اشوزرتشت را، که به گمان این دست از پژوهندگان، پس از دیااکو می‌‌زیست، هم می‌‌شناختند. اما می‌‌دانیم که چنین نیست و یونانی‌‌ها می‌‌گفتند که اشوزرتشت بسیار پیش‌‌تر از دیااکو زندگی می‌‌کرد.»

بحث‌برانگيزی تاريخی كه ذبيح بهروز می آورد
به باور فیروزی، آن‌‌چه زبان‌‌شناسان می‌‌گویند و برپایه سنجش‌‌های زبان‌‌شناسانه، زمان اشوزرتشت را 1000 تا 1200 پیش از میلاد می‌‌شناسانند، از آن‌‌رو که تنها حدس و گمان است و زبان‌‌شناسی دانشی نیست که بتوان از راه آن تاریخ دقیقی به دست آورد، نمی‌‌تواند پذیرفتنی باشد. زبان‌‌شناسی ظرف آزمایشگاهی ندارد که واژه‌‌ای در آن ریخته شود تا تاریخی باریک‌‌بینانه به دست آید. زبان‌‌شناس تنها می‌‌تواند نوشته‌‌ها را بسنجد و زمان دگرگونی‌‌های زبانی را گمان برد. همانند سنجش دگرگوني‌ واژه‌های پارسی هخامنشی تا واژه‌های پهلوی ساسانی که هم مدت زمان گذشته و هم بستر رخدادهاي اجتماعی و سیاسی آن دوره روشن است. اما این روش برای واژگان گاتها که نه زمانشان را در اختیار دارند و نه از وضعیت سلسله رخدادهاي روی‌داده از عصر زرتشت تا به روزگار هخامنشیان آگاهی در اختیار است، نمی‌تواند داشته باشد. تاریخی هم که ذبیح بهروز درباره‌‌ی روزگار اشوزرتشت برآورد‌(:محاسبه) کرده است و می‌‌نویسد که برپایه‌‌ی برآوردهای نجومی است، بسیار بحث‌‌برانگیز است. اگر کتاب او، «تاریخ تقویم»، را نگاه کنیم، برآوردی نمی‌‌بینیم. تنها دو سه نشانه دیده می‌‌شود و بازگفت‌‌هایی‌(:نقل قول‌‌هایی) از این و آن. جمع و تفریق‌‌های کتابش هم نادرست است و سند تاریخی استواری هم ندارد.

اشاره‌هاي «دينكرد» و «زادسپرم» به زمان اشوزرتشت
سورنا فیروزی آن‌‌گاه به رویدادی اشاره کرد که می‌‌تواند نشانه‌‌ای برای شناخت درست و علمی روزگار اشوزرتشت باشد. او گفت: «در کتاب هفتم "دینکرد" و نیز کتاب "زادسپرم" نوشته شده است که 300 سال پس از دین‌‌آوری اشوزرتشت، خورشید‌گرفتگی در سرزمین‌‌های ایرانی روی داد. تا بدان اندازه که ترس و بیم بسیار پدید آورد و در یاد تاریخی مردم به‌جای ماند، حتا در نوشته‌‌های دینی نیز از آن یاد شد. اگر دین‌‌آوری اشوزرتشت را در سی‌سالگی بدانیم، این خورشید‌گرفتگی در 330 سال پس از زاده شدن اشوزرتشت بوده است. می‌‌توان پرسید که این گزارش، ما را به چه یافته‌‌ای می‌‌رساند؟ پاسخ این است که می‌‌باید این خورشید‌گرفتگی در زمانی پدید آمده باشد که مردم بیرون از خانه‌‌هاي‌شان بوده‌‌اند و آن را حس کرده‌‌اند. دیگر آن که در زمانی از سال بوده است که می‌‌توانسته روشنایی بسیاری در آسمان ایجاد کند.»

خورشيدگرفتگی در بازه زمانی 6100 تا 5000 پیش از میلاد
فیروزی آن‌‌گاه افزود: «من از کارشناس بخش تقویم مرکز ژئوفیزیک دانشگاه تهران خواستم که به کمک نرم‌‌افزارهای خود، ٢ بازه‌‌ زمانی را برای این خورشید‌گرفتگی برآورد کند؛ یکی بازه زمانی 6100 تا 5000 پیش از میلاد که دیدگاه نوشته‌‌های کلاسیک درباره‌‌ی زمان اشوزرتشت است؛ و دیگری 1500 تا 1300 پیش از میلاد که دیدگاه ذبیح بهروز است. یکی از این خورشید‌گرفتگی‌‌‌‌ها که با داده‌‌های تاریخی هم‌خوانی دارد، در میان ساعات 1 تا 3 پس از نيمروز یک روز تابستانی (29 تا 31 اگوست) روی داده و از سرزمین‌‌های روزگار اشوزرتشت گذر کرده است؛ سرزمین‌‌هایی همانند: ری و زابلستان و بلخ و کابل. نکته این‌‌جاست که این خورشید‌گرفتگی، در سال 5855 پیش از میلاد رخ داده است که اگر 330 سال  را به آن بیافزاییم، سال 6183 پیش از میلاد به دست می‌‌آید که همان زادسال زرتشت در 5000 سال پیش از نبرد تروی می‌شود. می‌‌دانیم که جنگ تروی در سال 1184 پیش از میلاد بوده است. اما چنان‌چه این داده‌ها را با برآورد  استاد ذبیح بهروز بسنجیم، خطای ده ساله خواهد داشت. پس برآورد بهروز جدای از اشکالات جمع و تفریقی، حتا با داده‌‌های نجومی و دیدگاه‌‌های کلاسیک هم‌خوانی ندارد.»

گسترش فرهنگ ايرانی در ميان‌رودان
به سخن فیروزی، زمانی که با این برآوردها به دست می‌‌آید، هم‌‌زمان با دوره‌‌ی نوسنگی است. یعنی همان دوره‌‌ای که برپایه‌‌ی یافته‌‌های «مری ست‌‌گاست»، پژوهشگر آمریکایی، اشوزرتشت در آن زمان زندگی می‌‌کرد. فیروزی در پایان افزود: «مری ست‌‌گاست می‌‌گوید که زرتشت نخستین کسی است که اندیشه‌‌های او کشاورزی را گسترش داد. در حالی که تاکنون گمان بُرده می‌‌شد که گسترش کشاورزی در پيِ عامل شکم‌محوری و تکامل جامعه انسان بوده است. اما این پژوهشگر و صاحب‌نظر آمریکایی چنین برداشتی را نادرست می‌‌داند و می‌‌گوید که روی گذاردن انسان به کشاورزی و رها کردن شیوه‌ي زندگانی شکارورزی و گردآوری خوراک، که بسیار ساده‌تر از کشاورزی بوده و هزاران سال نیز به آن، خوی گرفته بود، از آن‌‌رو بود که باور عقیدتی نويني شکل گرفته بود. این باور، همان اندیشه‌‌های اشوزرتشت بود که بارها به آن در متون اوستایی و دینی زرتشتیان اشاره شده است.»
فیروزی در ادامه‌ي سخن‌‌های خود، از فلات ایران به آسیای کوچک و میان‌رودان رفت. وی بیان داشت که در فرهنگ نوسنگی «چاتال هویوک»، به روشنی فرهنگ ایرانیان را می‌توان ديد.
فیروزی در پایان، به شمال باختري ایران و بررسی درستی یا نادرستی گزارش‌های تکمیلی یونانی پرداخت. وی اشاره کرد که سندهای یونانی از حضور سیاسی مادها و دیگر ایرانیان در پايان هزاره‌ي سوم پیش از میلاد در شمال‌باختري ایران و همدان امروزی ياد کرده‌اند.
برپایه‌ي این گزارش‌ها،  این مادها  و ساکنان شمال‌باختري ایران، در پی يورش‌هايي سهمگین در حدود 2000 سال پیش از میلاد برافتاده‌اند. چنان‌چه در یافته‌های باستان‌شناسی دقیق شویم و از شگرد تفسیر و تطبیق یافته‌ها با گزارش‌های کلاسیک که در همه‌جا رواج و اعتبار دارند، بهره ببریم، درمی‌یابیم که در سه نقطه یانیق‌تپه، گوی‌تپه و هفتوان‌تپه، اثرات چنین یورش‌های ويرانگري در حوالی 2000 پیش از میلاد دیده می‌شود که در یک مورد، شوندِ برافتادن کامل سکونتگاه، در مورد دوم شوند دگرگونی فرهنگ و در نقطه‌ی دیگر شوندِ ایجاد یک فاصله تا ادامه‌ی دوره بعدی سکونت شده است. این مطلب، ما را به درستی گزارش‌های کلاسیک یونانی درباره پيشينه‌ی حضور ایرانیان در فلات مطمئن‌تر می‌سازد.






ارسال توسط سورنا

بنام خدا


ديگر نيازی نيست كاخ اردشير را از پشت ميله‌ها ببينيد
بازديد از کاخ هخامنشی شائور پس از سه دهه آزاد می‌شود



خبرنگار امرداد - آفتاب یزدانی :

كاخ شائور کاخ شائور (‌كاخ اردشير دوم هخامنشي) در شوش كه سال‌هاست، هيچ گردشگری از آن، بازديد نداشته و درهايش  به روی گردشگران بسته بود، ساماندهی و مرمت خواهد شد و بنا به گفته‌ی غلامعلی باغبان، مدیر پایگاه میراث فرهنگی و گردشگری شوش، درهای کاخ شائور در سال ٩١ بر روی بازديدكنندگان گشوده خواهد شد.
 سه دهه، درهای اين كاخ هخامنشی در شهر باستانی شوش به روی بازدیدکنندگان بسته بود. گردشگرانی که از کاخ آپادانا و دژ شوش بازدید می‌کردند تنها از پشت میله‌های آهنی می‌توانستند نگاهی به این کاخ بیندازند. اين كاخ دارای يک تالار ستون‌دار و دو ايوان سنگی است.
  مجتبا گهستونی،‌ دبير انجمن دوستداران ميراث فرهنگی خوزستان(تاريانا)،‌ دراين‌باره در گفت‌و‌گو با خبرنگار امرداد، گفت:‌ «شهر شوش، خود را برای ثبت جهانی آماده می كند و پرونده‌ی اين شهر برای پيوستن به يادمان‌های جهانی در دست تهيه است. از همين‌روی مسوولان،‌ بر آن شده‌اند تا يادمان‌های تاريخی اين شهر را برای بازديدهای داخلی و خارجی آماده كنند.»
 بنابر سخنان وی اين كاخ هزاران ساله كه حتا ثبت ملی هم نشده بود، امسال به سياهه‌ی يادمان‌‌های ملی پيوسته است و قرار است بهسازی و مرمت‌های لازم،‌ انجام شود تا برای ثبت جهانی شدن شهر شوش، آماده باشد چراكه كاخ شائور جدا از ديگر يادمان‌های باستانی اين شهر نيست. 
 کاخ شائور یکی از کاخ‌های هخامنشی است که گويا به هنگام انجام تعمیرات کاخ آپادانا شوش، توسط اردشیر دوم ساخته شده است. اکنون از این اثر هخامنشی تنها چندین پایه‌ستون و دیوارهای خشتی کاخ برجای مانده است.
 به هر روی بنا بر خبرها و بنا به گفته‌ی غلامعلی باغبان، مدير پايگاه ميراث فرهنگی شوش، ساماندهی اين يادمان كه شامل شناسايی قطعات، آسيب‌شناسی، مستندنگاری و وصالی کردن است،‌ آغاز شده است.
 به گفته‌ی باغبان، اين کاخ وارون(:برخلاف) کاخ آپادانای داريوش در شوش که دارای پايه و ستون سنگی است، از سرستون‌های چوبی تشکيل شده است.‌






ارسال توسط سورنا
ارسال توسط سورنا


ادامه مطلب...

تاريخ : شنبه 6 اسفند 1390برچسب:شیراز,,
ارسال توسط سورنا

بنام خدا


سی نصیحت زرتشت

 

 

1. آنچه را گذشته است فراموش کن و بدانچه نرسیده است رنج و اندوه مبر

2. پیش از پاسخ دادن فکر کن

3. هیچکس را تمسخر مکن

4. نه به راست و نه به دروغ قسم مخور

5. خود برای خود، زن انتخاب کن

6. به ضرر و دشمنی کسی راضی مشو

7. تا حدی که می توانی، از مال خود داد و دهش نما

8. کسی را فریب مده تا دردمند نشوی

9. از هرکس و هرچیز مطمئن مباش

10. فرمان خوب ده تا بهره خوب یابی

11. بیگناه باش تا بیم نداشته باشی

12. سپاس دار باش تا لایق نیکی باشی

13. با مردم یگانه باش تا محرم و مشهور شوی

14. راستگو باش تا استقامت داشته باشی

15. متواضع باش تا دوست بسیار داشته باشی

16. دوست بسیار داشته باش تا معروف باشی

17. معروف باش تا زندگانی به نیکی گذرانی

18. دوستدار دین باش تا پاک و راست گردی

19. مطابق وجدان خود رفتار کن که بهشتی شوی

20. سخی و جوانمرد باش تا آسمانی باشی

21. روح خود را به خشم و کین آلوده مساز

22. هرگز ترشرو و بدخو مباش

23. در انجمن نزد مرد نادان منشین که تو را نادان ندانند

24. اگر خواهی از کسی دشنام نشنوی کسی را دشنام مده

25. دورو و سخن چین مباش و نزدیک دروغگو منشین

26. چالاک باش تا هوشیار باشی

27. سحر خیز باش تا کار خود را به نیکی به انجام رسانی

28. اگرچه افسون مار خوب بدانی ولی دست به مار مزن تا تو را نگزد و نمیری

29. با هیچکس و هیچ آیینی پیمان شکنی مکن که به تو آسیب نرسد

30. مغرور و خودپسند مباش، زیرا انسان چون مشک پرباد است و اگر باد آن خالی شود چیزی باقی نمی ماند

 





ارسال توسط سورنا
ارسال توسط سورنا

بنام خدا


 داستان مرد جهانگرد و زرگر



  سورنا لطفی نیا :
  آورده‌اند كه در روزگار گذشته، چند شكارچی برای آنكه جانوران را شكار كنند، چاهی ژرف كنده بودند. از بخت بد، يک ببر، يک بوزينه و يک مار در آن چاه افتادند. ناگهان مرد زرگری هم به آن چاه، سرنگون شد. چون هركدام از جانوران در انديشه‌ی چاره‌ای برای آزادی خود بودند، به آزار مرد زرگر نپرداختند و با او كاری نداشتند. چند روزی همه‌ی آن‌ها در چاه بودند، تا اينكه، مرد جهانگردی از نزديک آن چاه گذشت و آن‌ها را گرفتار ديد. جهانگرد با خود گفت، بهتر است كه اين مرد را از اين بدبختی رهايی بخشم تا با اين كار برای پس از مرگ‌خود، توشه‌ای فراهم آورده‌باشم. پس رسنی(:طنابی) را كه با خود داشت در چاه انداخت.
 نخست بوزينه آن را گرفت و خود را به بالا كشيد. بار دوم مار و بار سوم، ببر از آن بالا آمدند. چون از آن چاه، رهايی يافتند، به مرد جهانگرد گفتند: تو بر ما نيكی و بخشش بسيار بزرگی كرده‌ای، اما اكنون نمی توانيم پاسخ درخور و شايسته‌ای به شما بدهيم. پس هركدام نشانی خود را به جهانگرد گفتند. بوزينه گفت: خانه‌ی من در كوهی است كه دامنه‌ی آن به شهر پيوسته است. ببر گفت: در نزديک شهر بيشه‌ای است، من آن‌جا زندگی می كنم. مار گفت: من در ديوارهای كاخ آن شهر زندگی می كنم.
 پس از مرد جهانگرد خواستند تا هرگاه كه توانست سری به آن‌ها بزند تا به پاس نيكی ای كه به آن‌ها كرده است، پاسخی شايسته به وی بدهند. همچنين آن‌ها از جهانگرد خواستند تا مرد زرگر را از چاه بيرون نياورد، زيرا او نامردی است كه پاداش نيكی را به بدی می داند و انسانی بدگوهر و بی وفا است. جهانگرد پند آن‌ها را نشنيد و بازرگان را بيرون آورد. زرگر از جهانگرد سپاسگزاری كرد و از او خواست تا هرگاه كاری برايش پيش‌آيد، آگاهش سازد، پس هركدام به راهی رفتند.
 پس از گذشت روزگاری دراز، مرد جهانگرد باری ديگر از آن شهر گذر كرد. در میان راه بوزينه او را ديد، پس دُم خود را با فروتنی هرچه بيشتر و به نشان دوستی، برای جهانگرد جنبانيد. پس با خود ميوه‌ی بسياری برای جهانگرد آورد. مرد هر اندازه كه می خواست از آن برداشت و راهی شد.
 در میان راه ببر او را ديد و خود را به وی رساند، مرد از ببر ترسيد و خواست كه بگريزد. ببر به او گفت: نترس كه ما هنوز نيكی شما را به ياد داريم. ببر از مرد خواست تا كمی آن جا درنگ كند، تا او به جايی برود و زود باز گردد. پس ببر به باغی رفت و دختر امير شهر را بكشت و پيراهن آن را برای جهانگرد آورد و به او داد. پس مرد جهانگرد از ببر به شوند(:سبب) آن پيش‌كش سپاسگزاری كرد و راهی شهر شد. چون به شهر رسيد، با خود گفت؛ بهتر است اين پيراهن را برای فروش به نزد مرد زرگر ببرم. پس در شهر مرد زرگر را پيداكرد و پيراهن را به او نشان داد. مرد زرگر با ديدن پيراهن آن را شناخت و بی درنگ، پيشكار خود را به نزد امير فرستاد تا او را از اين كار آگاه كند. ديری نپاييد كه سربازان امير به خانه‌ی زرگر آمدند و مرد جهانگرد را گرفتند. امير دستور داد تا او را به‌خواری در شهر بگردانند و فردا نيز به دار بياويزند. در اين هنگام مار آن جهانگرد را ديد و نزد او رفت. چون داستان را شنيد، بسيار اندوهگين شد و به مرد جهانگرد گفت: مگر به تو نگفتيم كه او را بيرون نياور كه انسان بدی است؟ اما اندوهگين مباش كه من چاره‌ی اين گرفتاری را به تو نشان خواهم داد. مار گفت: من چند روز پيش، پسر امير را نيش زده‌ام، به گونه‌ای كه همه‌ی شهر در درمان آن ناتوان هستند. اما درمان اين گياه است كه آن را به تو می دهم. پس اگر برای چاره به پيش تو آمدند، آن را به پسر امير بده تا بخورد و درمان شود.
 پس مار از بالای كاخ فرياد زد كه درمان مار گزيده نزد آن جهانگردی است كه در زندان است. امير دستور داد تا آن جهانگرد را بياورند. جهانگرد نخست از آن‌چه بر سرش گذشته بود برای امير سخن گفت، سپس به درمان مارگزيده پرداخت. پس امير با شنيدن داستان جهانگرد و نيز ديدن درمان فرزندش، دستور داد تا جهانگرد را آزاد كنند و به جای او مرد زرگر را بردار كشند.






تاريخ : یک شنبه 30 بهمن 1390برچسب:ژرف,رسن,طناب,بوزینه,ببر,بیشه,مارگزیده,زرگر,جهانگرد,,
ارسال توسط سورنا

بنام خدا


جشن اسفندگان و روز گراميداشت زمين بارور و بانوان         

جشن اسفندگان روز گراميداشت زمين بارور و بانوان   

 

   منوچهر ارغوانی - زرتشتيان به عنوان نخستين پاسداران مقام زن در تاريخ، جشن بزرگداشت مقام  زن را همزمان با جشن اسفندگان در روز ۲۹ بهمن گرامی مي‌دارند.

اين جشن كه واپسين جشن از سری جشن‌های ماهيانه زرتشتيان به شمار می آيد،كه هر ساله 29 بهمن ماه برگزار می شود.

 ايرانيان دوران باستان همچون دیگر اقوام هم‌دوره خود، از گذشته‌های دور تحت تاثير و نفوذ مادر خدايان يا الهگانی بوده‌اند كه آنها را حمايت می كردند. با دگرگونی نقش زن به‌عنوان عنصری سودمند در جامعه، گروه خدايان مادينه نيروی برتر شدند و دست به آفرينش و كارهاي خارق‌العاده زدند. اين بانوخدايان داری تنديسه‌هايی بوده‌اند كه در جای جای سرزمين ايران و ديگر نقاط جهان يافت شدند.

اين پيكرک ها خصوصيات زنانه بارزی دارند كه نماد باروری و مادری و زايش آنهاست. با آغاز پيام‌آوری اشوزرتشت، پرستش چندخدايی كنار نهاده شد و يكتاپرستی به معنای واقعی خود مطرح گرديد. پس دیگر خدايان به مقام پايين‌تر نزول كرده و بدين‌ترتيب امشاسپندان و ايزدان با حضور خود مفاهيم انتزاعی برخاسته از اين خدايان را در درون خود و در باور مردمان حفظ نمودند. اين فاصله‌گرفتن از خدايان اساطيری بطور كامل نبوده و آدمی كه مجذوب قدرت بی زوال بانوخدايان اسطوره‌ای خود بود، با اقدامی جبرانی بخشي از قدرت مافوق طبيعی زنانه آنها را در قالب‌های دختر شاه‌پريان و داستان‌های روزمره خود جای داده و قسمتی ديگر را هم بصورت زن برتر در ادبيات خود زنده می كند و در يک كلام می توان گفت در جهان‌بينی انسان باستانی ابرانسان زن بوده است.

 آناهيتا و اشی از جمله ايزدبانوهای ايرانی می باشند كه در جای جای نوشته‌های باستانی جلوه می كنند. در ميان امشاسپندان از لحاظ زبان‌شناسی زبان اوستايی، سه امشاسپند نخستين يعنی وهومن – اشه‌وهيشته و خشتره‌وئيريه، نرينه؛ و سه امشاسپند بعد يعنی سپنته‌آرمئيتي و هئوروتات و امرتات از نظر لغوی، مادينه‌اند. از سوی ديگر با نگرشی ژرف در معنای اين سه نيروی اهورايی

سپنته‌آرمئي‌تی: مهرورزی افزاينده كه بعدها به شكل سپندارمذ يا اسفند تغييرشكل داده است كه در باور باستان، زمين نماد آن است .

هئوروتات: رسايی كه زايش، بالندگی و خروش آب‌ها و چشمه‌ها در ذهن ايرانی يادآور اين نيروی خدايی است.

امرتات: بي‌مرگی و جاودانگی كه رويش و بالندگی گياهان و سبزينگی، نماد باستانی آن است.

 

 جشن اسفندگان و روز گراميداشت زمين بارور و بانوان

مي‌توان دريافت كه هسته اصلی اين سه امشاسپند، مهرورزي و عشق بي‌آلايش و ازخودگذشتگي و پروراندن و زايندگي است و نشانگر اهميت نقش زن و مادر در انديشه و باور انسان نخستين و ايرانيان باستان است. چنانكه در ادبيات ايراني نيز مادر طبيعت، مام ميهن، … بسيار به‌چشم مي‌خورد. اگر در باور ايراني مرد داراي قدرت مردانگي و تفكر و خردورزي بيشتري است، در برابر آن زن نيز داراي مهرورزي، عشق پاك، پاكدامني و ازخودگذشتگي فراوان‌تري است كه هر يك از اين‌دو به تنهايي راه به جايي نبرده و حتي روند پويايي گيتي را هم به ايستايي مي‌كشانند. اگر مردان بدنه هواپيماي خوشبختي‌اند ، زنان موتور آن‌اند كه پيكره بي‌موتور و موتور بي‌بدنه هيچ‌كدام به تنها به اوج سعادت نمي‌رسند بلكه ذره‌اي حركت و جنبش هم برايشان ناممكن است.

در گاهان ستوده‌شده، اشوزرتشت خوشبختي بشر را وابسته به ميزان دانش و خرد انسان مي‌داند نه جنسيت و قوميت و رنگ و نژاد. و از ديدگاه وي همه انسان‌هاهمه زنان و مردان – داراي حقوق برابرند. او دختران را در گزينش همسر آزاد شمرده و عشق پاك و دانش نيك را دو معيار اصلي مي‌داند و خوشبختي همسران جوان را در زندگي زناشويي در اين مي‌داند كه هر يك بكوشند تا در راستي از ديگري پيشي جويند.

اين هماهنگي و ميانه‌روي پيامبر بسيار ارزشمند و قابل‌توجه است. در زماني‌كه در بسياري از سرزمين‌ها و فرهنگ‌هاي جهان باستان، دختر منفور خانواده بود و حتي گاهي پس از زايش بي‌درنگ زنده‌زنده به گور مي‌رفت؛ در ايران باستان، زن همكار و همفكر مرد در زندگي زناشويي و حتي گاهي در زمينه حقوقي – ديني و مذهبي – جنگ و پهلواني بوده‌است.

پس از زناشويي و تشكيل خانواده شوهر به‌نام نمانوپئي‌تي (Nemanu Paiti) و زن به‌نام نمانوپتني (Nemanu Patni) خوانده مي‌شود. جزء اول هر دو واژه به معني خانه و پئي‌تي و پتني هر دو به معناي سردار و رئيس‌اند كه پئي‌تي، نرينه و پتني، مادينه است. اين‌دو واژه را كدخدا و كدبانو معرفي كرده‌اند و پيداست همانگونه كه شوهر مقام كدخدايي و رياست خانه را عهده‌دار است، زن هم كدبانوي خانه است نه كنيز و مأمور

"اینک زمین را می ستاییم،

زمینی که ما را در بر گرفته است.

ای اََهوره مَزدا!

زنان را می ستاییم.

زنانی را که از آن تو به شمار آیند

و از بهترین اَشَه برخوردارند، می ستاییم."

اوستا - یسنا 38 - بند 1

 

جشن اسفندگان و روز گراميداشت زمين بارور و بانوان

 

 

 

ملت ایران از جمله …ملت هایی است که زندگی اش با جشن و شادمانی پیوند فراوانی داشته است، به مناسبت های گوناگون جشن میگرفتند و با سرور و شادمانی روزگار میگذرانده اند.

 

 این جشن ها نشان دهنده فرهنگ، نحوه زندگی، خلق و خوی، فلسفه حیات و کلاً جهانبینی ایرانیان باستان است.

 

 ایکاش با درس گرفتن از گذشتگان ما هم کمی شادمانی را به هر بهانه ای که شده به زندگی خود راه دهیم و شاد زندگی کنیم و شاد زیستن را بیاموزیم.

 به امید آن روز

 پس  بیایید از این سال با یک شاخه گل به مادر ، همسر و یا عشقمان از این روز پر شکوه و باستانی که یاد آور این است که ما ایرانیان همیشه در بیشتر مسائل خود ریشه ای داشته ایم و نیازی به ریشه بیگانه نداریم ، پاسداری کنیم و در ترویج دوباره آن کوشا باشیم .

  بدین منظور محله های زرتشتی نشین  ۲۹ بهمن جشن اسفندگان روز آرمان پاک و روز مادر را با برپایی جشنی گرامی میدارند.





ارسال توسط سورنا

بنام خدا



  روزی كه زنان در خانه سروری می كردند



  بوذرجمهر پرخیده :

  روز پنجم هر ماه و ماه دوازدهم هر سال «اسفند» یا«سپندارمز» نام دارد. جشن اسفندگان برابر است با روز سپندارمزد از اسفندماه؛ ۲۹ بهمن ماه خورشیدی در گاهشماری امروز ایران.
 ایرانیان از دیرباز این روز را روز زن و روز مادر می نامیدند.
 در اين روز بانوان و دوشيزگان سروری می‌کرده اند و ديگر افراد خانواده به آنان پيشكش می‌دادند.
 ابوریحان بیرونی در کتاب ارزشمند «آثارالباقیه» با بر شمردن ویژگی های این جشن می‌نویسد: «اسفندارمز فرشته موکل بر زمین است و نیز بر زن‌های عفیف رستگار و شوهردوست و خیرخواه ... در زمان گذشته این ماه به ویژه این روز عید زنان بوده است و در این عید مردان به زنان بخشش می‌نمودند و هنوز این رسم در اصفهان و دیگر شهرهای پهله (شهرهای ناحیه ی مرکز و غرب ایران) باقی مانده است».
 در جای دیگر آورده‌است که در این روز زنان بر تخت پادشاهی می‌نشستند و فرمان می‌راندند، و همه کارها نیز به دست مردان و پسران انجام می‌گرفت.
 این جشن همراه با آیین‌های ویژه برگزار می‌شود. به گفته ابوریحان بیرونی در این روز زنان كارهای خانه را به مردان می‌سپردند. به این روز «جشن مزدگیران » نیز می گفتند و مردان به زنان مزد یا هدیه می دادند.
 در اين روز زنان لباس و کفش نو می‌پوشند. زنان پرهیزگار و پارسا که در زندگی زناشویی خود فرزندان نیک پرورش داده اند، از مردهای خود پیشکش های ارزنده دریافت می‌دارند.
یکی دیگر از نام های این جشن، جشن «برزگران» یا «برزیگران» است که به انگیزه نقش بنیادین برزگران و کشاورزان در سبز کردن و بارور نگه داشتن زمین بوده است.
مردم ایران در تاریخ خود، کارنامه درخشانی را در زمینه ارج نهادن به جایگاه بلند زن از خود بر جای نهاده و امروز زنان ایرانی از این روی بر خود می‌بالند که در سرزمین زنانی چون: دغدو ، پوروچیستا ، روشنک ، پانته آ، ماندانا ، آتوسا ، شهرناز ، ارنواز ، فرانک ، سیندخت ، رودابه ، تهمینه ، گردآفرید ، فرنگیس ، منیژه ، بانو گشسب ، ویس ، کتایون ، همای ، پوراندخت ، آزرمیدخت ، ....و زندگی می‌کنند ، سرزمینی که بسیاری از زنانش پهلوانانی نامور و دیگر گردان و مبارزانش در دامن شیرزنان پرورانده شده اند.
به راستی چرا این جشن به زنان ویژه شده و بر چه باور و فلسفه ای استوار است؟
«سپنتَه‌آرمَئي‌تي» یا «سپندارمز» آمیزه‌ای است از: «سپنته» : سپند، پاک و مقدس، «آرمئی‌تی» : فروتنی و بردباری.
 این واژه در پهلوی ؛ سپندارمت و در فارسی سپندارمز، اسفندارمز و اسفند شده است. در جهان مینوی‌ نماد بردباری و شکیبایی اهوراداده و در جهان مادی نگهبان و ایزدبانوی زمین ِسرسبز و نشان و نمادی از باروری و زایش است.
سپندارمز از امشاسپندان است. از میان امشاسپندان سه امشاسپند نخستین ؛ وهومن، اشه وهیشته و خشتره وئیریه ، نرینه و سه امشاسپند سپنته آرمئیتی، هئورتات و امرتات مادینه‌اند. هسته بنیادین این سه امشاسپند مادینه مهرورزی، عشق بی‌آلایش، زایندگی، از خودگذشتگی و پروراندن است و نشانگر ارج نقش زن و مادر در اندیشه ، فرهنگ و باور ایرانیان است.
در گاتهای اشوزرتشت، هیجده بار از او یاد شده‌است و اشوزرتشت بارها او را برای زندگی پاک، برای آرام بخشی به کشتزاران، چراگاه ها، جانوران، برای پیدایی یک فرمانروای نیک و برای کمک به دخترش پورچیستا در گزینش شوی خویش به یاری فرا می خواند. سپنته آرميتي در گاتها به چم آرامش افزاينده اهوراداده آمده‌است.
« به درستی گویم هر کس مرد یا زن ای مزدا اهورا بخشد آن چیزی را که تو در زندگانی بهترین می‌شناسی از پاداش اشا و خشترا در پرتو وهومن برخوردار خواهد شد و کسانی را که برای نیایش تو راهنمایی خواهم کرد آنان را همه از پل چینود خواهم گذرانید. » هات 46 بند 10
اینک زمین را می ستاییم؛
زمینی که ما را در بر گرفته است.
ای اََهوره مَزدا !
زنان را می ستاییم.
زنانی را که از آن ِتو به شمار آیند
و از بهترین اَشَه برخوردارند، می ستاییم.- اوستا - یسنا 38 – بند1
در اساتیر و باورهای ایرانی نخستین زن و مرد جهان به نام «مشی و مشیانه» از ریشه دوگانه گیاهی به نام مهرگیاه و از دل زمین روییده ‌اند و زمین یا سپندارمز ، مادر نخستین دانسته شده است.
در فرهنگ ایرانی، زن و مرد با یکدیگر برابرند و هیچ یک را بر دیگری سروری نیست.هر دو به آزادی زندگی  می کنند. دختر در همسر گزینی آزاد است. زنان ایرانی می توانستند تیراندازی ، اسب سواری ، شمشیرزنی و دیگر آیین های پهلوانی را بیاموزند و در شکار و جنگ شرکت جویند. در تاریخ ، گزارش هایی از زنان نامور و شیرافکن ایرانی می خوانیم که با دلاوران و  پهلوانان مرد نیز دست و پنجه نرم می کردند و آن ها را شکست می دادند.
در اساتیر ایرانی سپنته آرمئیتی بود که پیشنهاد و فرمان ساختن تیر و کمان برای آرش کمانگیر را به منوچهر شاه داد تا گستره آغوشش را برای فرزندان خود بازتر کند.
در تاریخ ادبی جهان می بینیم که ویژگی های ایزدبانوی سپندارمز، در اندیشه ی جهانیان جای باز کرده. ستایش زن و عشق هنگامی به ادبیات اروپایی (و اندک اندک به فرهنگ آنان) راه یافت که اروپاییان در جنگ‌های صلیبی با فرهنگ ایرانی آشنا شدند.
سراسر اوستا به ویژه فروردین یشت و یسنای 38سرشار از سخنانی در ستایش و گرامی داشت زمین و زن است.
می‌ستاییم این زمین را، می‌ستاییم آن آسمان را،
می‌ستاییم روان‌های جانوران سودمند را،
می ستاییم روان‌های مردان پیرو راستی را،
می‌ستاییم روان‌های زنان پیرو راستی را،
در هر سرزمینی که زاده شده باشند،
مردان و زنانی که برای پیروزی آیین راستی کوشیده‌اند،
می‌کوشند و خواهند کوشید.(اوستا - فروردین یشت - بند 153 و 154)
در نوشته های پهلوی او را یاری رسان نویسندگان و پدیدآورندگان فکر و اندیشه می دانند.
جشن اسفندگان روز زن و روز زمین و زایندگی خجسته باد.






تاريخ : شنبه 29 بهمن 1390برچسب:بوذرجمهر,پرخیده,سپندارمز,پیشکش,,
ارسال توسط سورنا

بنام خدا


بایـدها و نبایـدهای روز عشـق و دوستـی ایـرانی

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


  درست به همان اندازه که این روز را دوست داریم، استرس و اضطراب زیادی هم داریم. با توجه به بالا رفتن شدید قیمت‌ گل و شکلات و جواهرات به مناسبت این روز، فشار و استرس برای پیدا کردن هدیه مناسب غیرقابل‌اجتناب است. البته تمام سعی ما این است که هدیه را از صمیم قلب به عشقمان بدهیم و می‌دانیم که عشق باارزش‌ترین قسمت این اتفاق است. اما بااینحال، کنترل استرسمان کمی دشوار است. با اینکه احساس می‌کنید باید حتماً در این روز به عشقتان هدیه‌ای بدهید اما منطقتان را فراموش نکنید. در زیر به 7 کاری که باید شدیداً از انجام آن در این زمان از سال خودداری کنید اشاره می‌کنیم:

 
قرض کردن برای خرید هدیه
  به هر قیمتی که شده باید از قرض گرفتن پول برای خریدن هدیه روز عشق خودداری کنید. درست است که مواقع اضطراری پیش می‌آید اما این مربوط به مواقعی است که آن پول اهمیت خیلی زیادی در زندگیتان دارد و روز عشق جزء این اتفاقات و مواقع نیست. هر چقدر هم که همسرتان را دوست داشته باشید، اما این بدهی ارزشش را ندارد چون یک روز خوشحالیتان با هفته‌ها یا شاید ماه‌ها استرس مالی شما برابر خواهد بود. پس سعی کنید به اندازه بودجه‌تان هدیه بخرید.

 
هزینه کردن بیشتر از آنچه خودتان دوست دارید
  روز عشق رویدادی برای جشن گرفتن عشق و دلدادگی است نه مادیات. با در نظر داشتن این واقعیت، سعی کنید راه‌هایی غیرمادی برای نشان دادن عشقتان و خوشحال کردن همسرتان در این روز پیدا کنید. یک شام خوشمزه درست کنید. یک شب را در کنار هم تنها در خانه سپری کنید و جشن بگیرید. با هم به پارک یا هر تفریگاه دیگر بروید. نباید احساس کنید که خسیس‌بازی درآورده‌اید یا اینکه به همسرتان بی‌توجهی کرده‌اید. فقط می‌خواهید برای یکبار هم که شده منطقی عمل کنید.

 
بیش از اندازه انتظار داشتن
  اگر می‌بینید که امیدوارید یک انگشتر الماس فوق‌العاده در این روز هدیه بگیرید، وقتش رسیده که از این افکار دست بکشید. خیلی وقت‌ها بدون اینکه متوجه شویم همسرمان را در حد استانداردهای فوق‌العاده غیرعادی بالا می‌گیریم. سعی کنید ارزیابی منطقی از وضعیت همسرتان داشته باشید و انتظاراتتان را نیز براساس آن ارزیابی قرار دهید.

 
دلسوزی برای خود اگر در این روز تنهایید
  بیشتر اوقات افراد مجرد در روز عشق احساس ناراحتی می‌کنند. اگر احساس کردید که چنین حسی به شما هم دست داده است، سعی کنید چند نفر از دوستان مجردتان را دور خود جمع کنید و با هم خوش بگذرانید. می‌توانید حتی استقلالتان را جشن بگیرید! حتی لازم نیست پول هم خرج کنید. یک غذای خوشمزه بپزید و در کنار هم لحظات خوشی داشته باشید.

 
بیش از اندازه خود را درگیر این روز کردن
 
به جای اینکه مدام به جزئیات این روز، اینکه چه بخرید، چه بپوشید، کجا بروید و اینها، فکر کنید، تلاش کنید از لحظاتتان لذت ببرید. البته باید برای این روزتان برنامه‌ریزی داشته باشید اما لازم نیست آنقدرها هم خودتان را درگیر کنید چون با اینکار فقط وقت و پول زیادی را هدر خواهید داد. تلاش کنید آرامش خودتان را حفظ کنید، خودتان باشید و تلاش کنید خوش بگذرانید. نگذارید روز عشق به منبع استرس برایتان تبدیل شود.

 
هزینه کردن برای غذا و هدایایی که از بین می‌روند
  چرا پولتان را صرف خرید گل و شکلات کنید که طی چند روز خراب می‌شوند؟ تلاش کنید هدایایی بخرید که دوام بیشتری داشته باشند.

 
به گردن گرفتن همه مسئولیت مالی
  روابط قوی مستلزم مصالحه هستند. به جای اینکه فکر کنید باید همه هزینه‌های یک قرار ملاقات مجلل را بپردازید، تلاش کنید هزینه‌ها را تقسیم کرده و با هم برای این روز برنامه‌ریزی کنید. با اینکه سورپرایز کردن همدیگر خیلی جالب است اما با هم ساختن یک اتفاق هم به همان اندازه لذت‌بخش است. اگر از نظر مالی و زمانی احساس فشار می‌کنید، میتوانید مسئولیت این رویداد را با هم تقسیم کنید. سرانجام هر چه که باشد در عشق واقعی همه چیز باید تقسیم شود.

 
خط پایان
  بدون شک روز عشق و دوستی یکی از زیباترین و هیجان‌انگیزترین روزهای سال است. پس به جای اینکه آن را به روز پراسترس و فشار تبدیل کنید، تلاش کنید با استفاده از نکاتی که در بالا اشاره کردیم، همه چیز را راحت‌تر بگیرید تا بتوانید عشق رابطه‌تان را بهتر احساس کنید. هر کاری که می‌کنید تلاش کنید با منطق جلو بروید و برای لذت یک روزه خیلی احساساتی نشوید.





تاريخ : شنبه 29 بهمن 1390برچسب:انگشتر الماس,روز عشق ایرانی,,
ارسال توسط سورنا
ارسال توسط سورنا

بنام خدا


 تنها رویشگاه برجاي مانده کرفس کوهی، یک گام تا نابودی



  سورنا لطفی نيا :

كرفس كوهي  برداشت‌های غیر مجاز، ريشه‌كني، خشکسالی، چرای بیش از اندازه‌ي دام و ... از شوندهاي(:دلايل) نابودی رویشگاه‌ها كرفس كوهي است. اين روزها تنها جايي كه كرفس كوهي، توان روييدن داشت در روستاي «چين» در استان چهار‌محال و بختياري هم راهي تا نابودي ندارد.
 به گزارش مهر؛ کرفس کوهی، گیاهی خوشبو و ويژه‌ي کوه‌های چهارمحال‌وبختیاری است كه امروزه به شوند(:علت) ریشه‌کنی و ويراني رویشگاه‌های این گونه، تنها به جاهاي سخت‌گذر و دوردست کوهستان‌های روستای «چین» این استان، محدود شده و رو به نابودی است.
 کرفس کوهی با نام محلی «کلوس» از خانواده‌ي، چتریان و نام علمی  kelussia odoratisssima mozaffa گیاهی دو ساله یا چند ساله است كه دوره‌ي رویش آن، از هفته‌ي پاياني اسفندماه آغاز و تا آغاز خورداد ماه ادامه دارد.
 بیشترین فراوانی پراکنش این گیاه از بلنداي ٢هزار و 100 متری تا ٣ هزار متری در اقلیم‌های گوناگون استان چهارمحال وبختیاری به‌ويژه در آب ‌و هواي بخش هايي بالايي است.
نرخ بالای این محصول طبیعی شوند سواستفاده و برداشت‌های غیرمجاز شده كه همين كار، نابودي بسياري از رویشگاه‌ها را در بر داشته است. همچنین خشکسالی، چرای بیش از اندازه‌ي دام و ... از شوندهايي است که به نابودی رویشگاه‌ها كرفس، دامن زده است.
«سید حسینعلی درخشان»، هموند شورای اسلامی روستای چین با اشاره به این‌که هم اکنون دو سوم رویشگاه کرفس کوهی به شوند برداشت نادرست، نابود شده است، گفت: «در سال‌هایی که جاده نبود، سواستفاده‌گران، با چهارپایان می‌آمدند و کرفس برداشت  می‌کردند و این در حالی بود که نابودي آن‌ها بسیار کمتر بود.»
 سید حسینعلی درخشان گفت: «اما امروزه به آسانی، با خودرو، به رويشگاه‌ها می روند و گیاه کرفس را از ریشه می برند و نابودی یک‌باره‌ی آن را به بار می آورند.»
 «هومان خاکپور» فعال محیط زیست و منابع طبیعی در چهار محال و بختیاری گفت: «اگر برای رويشگاه كرفس در روستای چين، برنامه‌ای نداشته باشیم و نتوانیم با مدیریت درست بهره‌برداری پایدار، از این رویشگاه‌های کرفس داشته باشیم، بی گمان سرنوشت این رویشگاه نیز به سرنوشت رویشگاه کوه‌های «قارون» که ذخیرگاه کرفس در «لردگان» بود تبدیل می شود».






ارسال توسط سورنا

بنام خدا


روز۲۵ بهمن ماه (ولنتاین) به عشقمان تبریک بگوییم یا ۲۹ بهمن ماه (سپندارمذگان) ؟    

 

۲۹ بهمن ماه (سپندارمذگان) روز عشق ايراني       منوچهر ارغوانی - چند سالی است که ۲۵ بهمن (۱۴ فوریه) روز ولنتاین و خرید گل و عروسک ، شکلات و … در کشورمان باب شده است . اکثر جوان ها بدون اطلاع از اینکه اصلا این ولنتاین خوردنی یا پوشیدنی است، فقط می دانند که در این روز باید برای کسانی که دوست دارند هدیه بخرند.

تنها مدت کمی به اواخر بهمن ماه و اواسط ماه فوریه باقی مانده که روز عشق فرنگی (ولنتاین) و روز عشق ایران باستان (سپندارمذگان) به فاصله ی چهار روز از هم قرار دارند

 ۲۵ بهمن ماه (ولنتاین) را به عشقمان تبریک بگوییم یا ۲۹ بهمن ماه (سپندارمذگان) را؟

 

 

ولنتاین چیست؟

در قرن سوم میلادی که مطابق می شود با اوایل امپراطوری ساسانی در ایران، در روم باستان فرمانروایی بوده است به نام کلودیوس دوم . کلودیوس ، عقاید عجیبی داشت، از جمله اینکه سربازی خوب خواهد جنگید که مجرد باشد؛ از این رو ازدواج را برای سربازان امپراطوری روم قدغن می کند. کلودیوس به قدری بی رحم و فرمانش به اندازه ای قاطع بود که هیچ کس جرات کمک به ازدواج سربازان نداشت. اما کشیشی به نام والنتیوس (ولنتاین)، مخفیانه عقد سربازان رومی را با دختران محبوبشان جاری می کرد. کلودیوس دوم از این جریان خبر دار می شود و دستور می دهد که ولنتاین را به زندان بیاندازند. سرانجام کشیش به جرم جاری کردن عقد عشاق با قلبی عاشق اعدام می شود. بنابراین او را به عنوان فدایی و شهید راه عشق می دانند

و از آن زمان نهاد و سمبلی می شود برای عشق.

  اما متاسفانه و با کمال تعجب، ایرانیان ِ امروز، با بیش از چهارهزارو پانصد سال تمدن، برگزاری جشنها و مناسبتهای بیگانه را نشانه ی تمدن و فخر می دانند! همه اسم "ولنتاین" را شنیده اند و مراسم آن را مانند سایر بیگانگان بجا می آورند، ولی تا به حال اسم "سپندارمذگان" به گوششان هم نخورده است .

 

 

  "سپندارمذگان" چیست؟

در ایران باستان، نه چون رومیان از سه قرن پس از میلاد، که از بیست قرن پیش از میلاد، یعنی حدودا دوهزار سال پیش از تولد ولنتاین، میان آریائیان روزی موسوم به روز عشق (سپندارمذگان یا اسفندارمذگان) بوده است. این روز در تقویم زرتشتی مصادف است با پنجم اسفند ماه و در تقویم جدید ایرانی، که شش ماه اول سال سی و یک روز حساب میشود، شش روز به جلو آمده و دقیقا مصادف میشود با ۲۹ بهمن، یعنی چهار روز پس از روز ولنتاین فرنگی. زرتشیان جشن سپندارمذ (سپندارمذگان – روز زن و روز زمین) را هرساله در پنجم اسفند ماه برگزار میکنند.

در ایران باستان هر ماه را سی روز حساب می‌‌کردند و علاوه بر اینکه ماه ها اسم داشتند، هریک از روزهای ماه نیز یک نام داشتند. به‌عنوان مثال روز اول «روز اهورامزدا»، روز دوم، روز بهمن (سلامت، اندیشه) که نخستین صفت خداوند است، روز سوم اردیبهشت یعنی «بهترین راستی و پاکی» که باز از صفات خداوند است، روز چهارم شهریور یعنی «شاهی و فرمانروایی آرمانی» که خاص خداوند است و روز پنجم «سپندارمذ» بوده است.

 

"سپندارمذ" لقب ملی زمین است. یعنی گستراننده، مقدس، فروتن. زمین نماد عشق است چون با فروتنی، تواضع و گذشت به همه عشق می‌‌ورزد. زشت و زیبا را به یک چشم می‌‌نگرد و همه را چون مادری در دامان پر مهر خود امان می‌‌دهد. به همین دلیل در فرهنگ ایران باستان "سپندارمذ" را به‌عنوان نماد عشق می‌‌پنداشتند. پسوند "گان" هم به معنی "جشن" است، و در نتیجه "سپندارمذگان" به معنی "جشن سپندارمذ" (جشن روز زن و زمین) است.

 

"سپندارمذگان" جشن زمین و گرامی داشت عشق است که هر دو در کنار هم معنا پیدا می‌‌کردند. در این روز زنان به شوهران خود با محبت هدیه می‌‌دادند. مردان نیز زنان و دختران را بر تخت شاهی نشانده، به آنها هدیه داده و از آنها اطاعت می‌‌کردند. جشن "سپندارمذگان" یا "اسفندگان"، روز گرامیداشت زنان در ایران باستان بوده است.

 

سال ها دل طلب جام جم از ما می کرد

وانچه خود داشت ز بیگانه تمنا می کرد

 

برگرفته از مقاله هاي گوناگون





تاريخ : پنج شنبه 27 بهمن 1390برچسب:منوچهر ارغوانی,عشق ایرانی,روز عشق ایرانی,,
ارسال توسط سورنا

بنام خدا





ارسال توسط سورنا
ارسال توسط سورنا
آخرین مطالب
آرشیو مطالب
پيوند هاي روزانه
امکانات جانبی