به نام خداوند مهر آفرین
سال 14094 اهورایی، 7037 میترایی، 3753 زرتشتی، 2573 کوروشی (شاهنشاهی) و 1394 خورشیدی

به بنام خدا

 





تاريخ : یک شنبه 27 اسفند 1391برچسب:ننه سرما,,
ارسال توسط سورنا


به نام خدا


یه شب سه نفر اشتباهی دستگير ميشن و در نهايت ناباوری به اعدام روی صندلی الکتریکی محکوم ميشن....
نوبتِ نفر نخست میشه که بشینه روی صندلی. وقتی میشینه میگه : من توی دانشگاه , رشته الهیات خوندم و به قدرت بی پایان خدا اعتقاد دارم .... میدونم که خدا نمیذاره آدم بیگناه مجازات بشه ....
کلید برق رو میزنن ... ولی هیچ اتفاقی نمیفته ....
به بی گناهیش ایمان میارن و آزادش میکنن.
نفر دوم میشینه روی صندلی و میگه : من توی دانشگاه حقوق خوندم ....به عدالت ایمان دارم و میدونم واسه آدم بی گناه اتفاقی نمیفته ...
کلید برق رو میزنن و هیچ اتفاقی نمیفته ...
به بی گناهی اون هم ایمان میارن و آزادش میکنن .
نفر سوم میاد روی صندلی و میگه : من توی دانشگاه , رشته برق خوندم و به شما میگم که وقتی این دو تا کابل به هم وصل نباشن هیچ برقی وصل نمیشه به صندلی
خوب بقيه داستان هم مشخصه، مسوولين زندان مشكل رو ميفهمن و موفق به اعدام فرد ميشن
....
نتيجه: لازم نيست همیشه راه حل مشكلات رو جار بزنید !






ارسال توسط سورنا
ارسال توسط سورنا

به نام خدا

 

حکایت میکنند که روزی مردی ثروتمند سبدی بزرگ را پر از نان کرد،  آن را پشت اسب گذاشت و وارد بازار دهکده شد، سپس سبد را روی زمین گذاشت و به مردم گفت : این سبد نان را هدیه میدهم به مردم این دهکده، فقط در صف بایستید و هر کدام یک دانه بردارید، به اندازه تعداد اهالی، نان در این سبد است و به همه  می‌رسد...

مرد ثروتمند این را گفت و رفت. مردم دهکده پشت سر هم صف ایستادند و یکی‌یکی از درون سبد نان برداشتند.

پسربچه باهوشی هم در صف ایستاد. اما وقتی نوبتش رسید در کنار سبد ایستاد و نوبتش را به نفر بعدی داد.

به این ترتیب هر کسی یک نان برمی‌داشت و پی کار خود می‌رفت.

مردی که خیلی احساس زرنگی می‌کرد با خود گفت: نوبت من که رسید دو تا نان برمی‌دارم و فرار می‌کنم ، در نتیجه به این پسر باهوش چیزی نمی‌رسد !!!

او چنین کرد و دو نان برداشت و در لابه‌لای جمعیت گم شد.

سرانجام وقتی همه سهمشان را گرفتند و رفتند، پسرک با لبخند سبد را از روی زمین برداشت و بر دوش خود گذاشت و گفت:

من از همان اول نان نمی‌خواستم این سبد ارزشی بسیار بیشتر از همه نان ها دارد.

این را گفت و با خوشحالی راهی خانه خود شد...

خیلی‌ها دلشان به نان خوش است و از این غافلند که آنچه گرانبهاست و ارزش بسیار بیشتری دارد سبدی است که این نان ها در آن جمع شده‌اند.

خیلی‌ها قدر خانواده و همسر و فرزند خود را نمی‌دانند و دایم با آنها کلنجار می‌روند و از این نکته طلایی غافلند که این سبدی که این افراد را گرد هم و به اسم خانواده جمع کرده ارزشی به مراتب بیشتراز لجاجت‌ها و جدل‌های افراد خانواده دارد.

خیلی‌ها وقتی در شرکت یا موسسه‌ای کار می‌کنند سعی دارند تک‌ خوری کنند و در حق بقیه نفرات مجموعه ظلم روا دارند و فقط سهم بیشتری به دست آورند.

آنها از این نکته ظریف غافلند که تیمی که در قالب شرکت، آنها را گرد هم جمع کرده مانند سبدی است که نان ها را در خود نگه می‌دارد و حفظ این سبد و تیم به مراتب بیشتر از چند نان اضافه است...
 


سخن روز : ممكن است اگر دستتان را به طرف ستاره ها دراز كنيد، آنها را به چنگ نياوريد، اما مطمئناً دست شما از خاك هم پر نخواهد شد...





ارسال توسط سورنا

 

به نام خدا

 


 

 

 

 

سور به معناى میهمانى و جشن مى باشد
 اما چرا چهارشنبه سورى و چرا آتش برافروختن و چرا از روى آتش پریدن؟

 
براساس سروده هاى پیروز پارسى، حکیم فردوسى، سیاوش فرزند کاووس شاه در هفت سالگى مادر را از دست مى دهد. پادشاه همسر دیگر را برمى گزیند، سودابه که زنى زیبا و هوسباز بود عاشق سیاوش مى شود:
 
یکى روز کاووس کى با پسر
نشسته که سودابه آمد ز در
زنـاگـاه روى سیاوش بدید
پراندیشه گشت و دلش بردمید
زعشق رخ او قرارش نماند
همه مهر اندر دل آتش نشاند

 

سودابه در اندیشه بود تا به گونه اى سیاوش را به کاخ خویش بکشاند، دختر زیبا و جوان خود را بهانه حضور سیاوش کرده و او را فرا خواند:
 
که باید که رنجه کنى پاى خویش
نمائى مرا سرو بالاى خویش
بیاراسته خویش چون نوبهار
بگردش هم از ماهرویان هزار

 

آنگاه که سودابه سیاوش را در کاخ خویش یافت به او گفت:
 
هر آنکس که از دور بیند ترا
شود بیهش و برگزیند ترا
زمن هر چه خواهى، همه کام تو
بر آرم ، نپیچم سر از دام تو
من اینک به پیش تو افتاده ام
تن و جان شیرین ترا داده ام

 

سودابه پس از این که از مهر و عشق خود به سیاوش مى گوید و همزمان به او نزدیک مى شود. ناگاه او را در آغوش کشیده و مى بوسد
 
سرش تنگ بگرفت و یک بوسه داد
همانا که از شرم ناورد یاد
رخان سیاوش چو خون شد ز شرم
بیاراست مژگان به خوناب گرم
چنین گفت با دل که از کار دیو
مرا دور داراد کیوان خدیو
نه من با پدر بى وفائى کنم
نه با اهرمن آشنائى کنم

 

سیاوش با خشم و اضطراب و دلهره به نامادرى خود گفت:
 
سر بانوانى و هم مهترى
من ایدون گمانم که تو مادرى

 

سیاوش خشمناک از جاى برخاسته و عزم خروج از کاخ سودابه را کرد.
سودابه که از برملا شدن واقعه بیم داشت داد و فریاد کرد و درست بسان افسانه یوسف و زلیخا دامن پاره کرده و گناه را به سیاوش متوجه کرد …
بارى سیاوش به سودابه مى گوید که پدر را آگاه خواهد کرد:
 
از آن تخت برخاست با خشم و جنگ
بدو اندر آویخت سودابه چنگ
بدو گفت من راز دل پیش تو
بگفتم نهانى بد اندیش تو
مرا خیره خواهى که رسوا کنى؟
به پیش خردمند رعنا کنى؟
بزد دست و جامه بدرید پاک
به ناخن دو رخ را همى کرد چاک
برآمد خروش از شبستان اوى
فغانش زایوان برآمد بکوى
 
در پى جار و جنجال سودابه، کیکاووس پادشاه ایران از جریان آگاه شده و از سیاوش توضیح خواست سیاوش به پدر گفت که پاکدامن است و براى اثبات آن آماده است تا از تونل و راهرو آتش عبور کند. سیاوش گفت اگر من گناهکار باشم در آتش خواهم سوخت و اگر پاکدامن باشم از آتش عبور خواهم کرد
 
سیاوش بیامد به پیش پدر
یکى خود و زرین نهاده به سر
سیاوش بدو گفت انده مدار
کزین سان بود گردش روزگار
سیاوش سپه را بدا نسان بتاخت
تو گفتى که اسبش بر آتش بساخت
زآتش برون آمد آزاد مرد
لبان پر ز خنده برخ همچو ورد
چو بخشایش پاک یزدان بود
دم آتش و باد یکسان بود
سواران لشکر برانگیختند
همه دشت پیشش درم ریختند

سیاوش به تندرستى و چاپکى و چالاکى به همراه اسب سیاهش از آتش عبور کرد و تندرست بیرون آمد.
 
یکى شادمانى شد اندر جهان
میان کهان و میان مهان
سیاوش به پیش جهاندار پاک
بیامد بمالید رخ را به خاک
که از نفت آن کوه آتش پَِـرَست
همه کامه دشمنان کرد پست
بدو گفت شاه، اى دلیر جهان
که پاکیزه تخمى و روشن روان
چنانى که از مادر پارسا
بزاید شود بر جهان پادشا
سیاوخش را تنگ در برگرفت
زکردار بد پوزش اندر گرفت
مى آورد و رامشگران را بخواند
همه کام ها با سیاوش براند
سه روز اندر آن سور مى در کشید
نبد بر در گنج بند و کلید!

 

این اتفاق و آزمایش عبور از آتش در بهرام شید (سه شنبه) آخر سال روى داده بود و از چهارشنبه تا ناهید شید (جمعه یا آدینه) جشن ملى اعلام شد و در سراسر کشور پهناور ایران به فرمان کیکاووس سورچرانى و شادمانى برقرار شد و از آن پس به یاد عبور سرفرازانه سیاوش از آتش همواره ایرانیان
 واپسین شبانه بهرام شید (سه شنبه شب) را به یاد سیاوش و پاکى او با پریدن از روى آتش جشن مى گیرند

-- D.P --

 به گهواره عريان همانسان به خاک
چه مؤمن چه كافر چه انسان چه پاک
خوش آنی كه شادی به تن جامه دوخت 
نپنداشت مال و منالش ملاک





ارسال توسط سورنا


به نام خدا

 

 

 

 

خودرو سازانی که فراموش کرده اند هر چه دارند از مردم است

آقایان خودروساز لطفا با شعور مردم بازی نکنید

نوشته علی احمدنیا

ایران خودرو و سایپا

ایران بیش از ۱ سال است که با نوسانات ارزی دست و پنجه نرم میکند که دلیل این بالا رفتن ها استقامت ایران در مقابل تمام زورگویی های آمریکا و هم پیمانانش میباشد . در تمام این استقامت ها نقش اصلی را مردم دارند که تا پای جان پایبند عهدی که با کشورشان بسته اند مانده اند . بعد از گذشت ۱ سال انگار به تازه گی خودرو سازان به یاد نوسانات ارزی افتادند که باعث شد  خودرویی که ۸ میلیون هم نمی شد و بیشتر خودروی قشر ضعیف و متوسط جامعه بود  حالا به بیش از ۲۰ میلیون برسد !!! .

 

 این گرانی و افزایش قیمت حبابی برای خودرویی صورت گرفت که تمامی دستگاه های تولید کننده آن از پیش خریداری شده یعنی هیچ گونه ارزی از کشور برای تولید این خودرو خارج نمی شود یعنی ۱۰۰% تولید داخل ( به لطف دستگاه های خارجی ) بعد از این افزایش قیمت های مسخره که هیچ گونه رشد کیفی برای مصرف کنندگان هم نداشت جای سوال دارد البته فراموش نکنیم دولت در این گرانی ها سودی هم خواهد برد .

 

 

این بالا و پایین شدنها حتی صدای احمدی نژاد را که همه چیز برایش آرام بود /:) را هم در آورد ! مردی که حرف از بهار ! می زند انتقاد تندی به قیمت ها کرد و نماینده های شرکت های خودرو سازی را خواست و قول داد در صورتی که قیمت ها کاهش پیدا نکند واردات خودرو را آسانتر خواهد کرد . در ابتدا این خبر خوشحال کننده ای برای اقشار متوسط و ضعیف جامعه بود زیرا خوش بین شدند کسی هست که جلوی زیاده خواهی خودروسازان داخل را بگیرد خودرو سازانی که فراموش کرده اند هر چه دارند از مردم است

 

این ماجرا زمانی جالب میشود که بظاهر نمایندگان شرکت های خودرو سازی مدتی زمان خواستند تا در قیمت ها بازنگری کنند و به نوعی به مصرف کنندگان احترام بگذارند اما بشنوید از بازی تازه جاده مخصوصی ها

در خبر های امروز داغترین خبر قیمت تازه خودرو سازان در قیمت های جدید بیشترین کاهش قیمت در محصولات ایران خودرو به پژو ۲۰۷ با ۴ میلیون تومان و پزو ۲۰۶ تیپ ۲ با ۳ میلیون تومان کاهش اختصاص داشت و بیشترین کاهش قیمت در انواع خودروی پراید، مربوط به پراید ۱۴۱ SX است که یک میلیون تومان ارزان شده است، ضمن اینکه قیمت خودروی تندر ۹۰ ای دو و پارس تندر هر کدام ۹۵۰ هزار تومان کاهش یافت .

در این کاهش قیمت ها چند نکته را باید متذکر شویم شاید برای شما نیز جالب باشد

 

 این طور که پیداست این کاهش قیمت ها با عنوان عیدانه ! به مردم تقدیم شده است در حالی که این آقایان فراموش کرده اند هر چه دارند از همین مردم است . هر چه باشد شما مسئولین خادم برای همین مردم در حال انجام وظیفه هستید خودتان قیمتها را ۱۰۰% افزایش دادید حالا ۱۰% آن را عیدی میدهید ؟!!

 

کاهش قیمت ها

 بیش از ۷۰% خودرو ها فقط ۵۰۰ الی ۱ میلیون تومان ارزان شده است . روش تازه ای که آقایان یاد گرفته اند خودرو را ۱۰ میلیون بالا میبرند و بعد ۵۰۰ تومان ارزان میکنند و به مردم میگویندخوشحال باشید که ۵۰۰ هزار تومان به شما عیدانه دادیم ! آقایان لطفا به شعور مردمی که با تمام مشکلات پای شما ایستاده اند توهین نکنید و احساس نکنید مردم نمی دانند و نمی فهمند .

 این روز ها جناب رئیس جمهور زیاد سخن از بهار میگوید هرجا که میرسد حرف بهار میزند لازم دیدیم به ایشان یاد آوری کنیم آقای احمدی نژاد نمونه ای از بهار شما را دیدم لطفا واژه بهار را بیش از این کم ارزش نکنید !

 

منبع: اختاصاصی ایران ویج






ارسال توسط سورنا
ارسال توسط سورنا


به نام خدا


شکارچی پرنده، سگ تازه ای خریده بود.

سگی که ویژگی منحصر به فردی داشت : این سگ می توانست روی آب راه برود!!! 

شکارچی وقتی این را دید نمی توانست باور کند و خیلی مشتاق بود که این را به دوستانش بگوید.

برای همین یکی از دوستانش را به شکار مرغابی در آبگیری آن اطراف دعوت کرد.

او و دوستش شکار را شروع کردند و چند مرغابی شکار کردند.

سپس به سگش دستور داد که مرغابی های شکار شده را جمع کند.

در تمام مدت چند ساعت شکار، سگ روی آب می دوید و مرغابی ها را جمع می کرد.

صاحب سگ انتظار داشت دوستش درباره این سگ شگفت انگیز نظری بدهد یا اظهار تعجب کند، اما دوستش چیزی نگفت.

در راه برگشت، او از دوستش پرسید آیا متوجه چیز عجیبی در مورد سگش شده است؟

دوستش پاسخ داد: «آره، در واقع، متوجه چیز غیرمعمولی شدم. سگ تو نمی تواند شنا کند!!!

بعضی از افراد همیشه به ابعاد و نکات منفی توجه دارند. روی وجوه منفی تیم های کاری متمرکز نشوید. با توجه به جنبه های مثبت و نقاط قوت، در کارکنان و تیم های کاری ایجاد انگیزه کنید. آیا شما با چنین افرادی همکار بوده اید؟!


سخن روز : انسان موجود عجيبی است ! اگر به او بگـوييد در آسمـان، يـكصد ميـليارد و نهصد و نود و نه ستاره وجود دارد بی چون و چرا می پـذيرد، اما اگر در پاركی بـبيند روی نيـمكـتی نوشته اند رنگی نشـويد بی درنگ انگشت خود را روی نیمکت می کـشد تا مـطمئـن شـود ! نیچه





تاريخ : چهار شنبه 16 اسفند 1391برچسب:راه رفتن روی آب,سگ شکارچی,شکارچی,برکه,آبگیر,نیچه,,
ارسال توسط سورنا


به نام خدا


men1 کوتوله ترسناک کرمانی + عکس

کوتوله ترسناک کرمانی

در حاشیه کویر شهداد، شهری در اندازه های بسیار کوچک که در خانه‌های چند وجبی‌اش آدم کوتوله‌هایی سکونت داشته‌اند پس از سده ها فراموشی سر از خاک بیرون آورده تا تمدنی با بیش از ۵ هزار سال حکومت را که در سینه‌ این شهر کوچک و اعجاب‌آور مدفون بوده، آشکار کند.

به گزارش ایسنا، شبکه ایران در ادامه افزود: در حاشیه کویر شهداد، شهری در اندازه های بسیار کوچک که در خانه‌های چند وجبی‌اش آدم کوتوله‌هایی سکونت داشته‌اند پس از سده ها فراموشی سر از خاک بیرون آورده تا تمدنی با بیش از پنج هزار سال حکومت را که در سینه‌ این شهر کوچک و شگفت آور مدفون بوده، آشکار کند.

در این شهر پنج هزار ساله انسان‌هایی زندگی می‌کردند که قدی کمتر از یک متر داشته‌اند و به همین خاطر به شهر کوتوله‌ها شهرت یافته بود که کوچه‌ها و خانه‌هایش حتی با تنور‌هایی که در آنها نان می‌پختند همه و همه به اندازه‌های کوچک و متناسب با آدم کوتوله‌ها ساخته شده است. این شهر که در ۱۰۰ کیلومتری کرمان و در حاشیه غربی کویرلوت قرار گرفته است توجه بسیاری از باستان‌شناسان را به خود جلب کرده است اما هیچ گاه پاسخی منطقی در خصوص دلایل ساخت این شهر عجیب داده نشده است.

مسئولان میراث فرهنگی وجود شهر کوتوله‌ها را تکذیب می‌کنند اما هیچ‌گاه نتوانستند توضیح دهند که دلیل ساخت این شهر و از همه مهمتر استفاده از وسایل تعبیه شده در این شهر کوچک چه بوده است.

برخی از کارشناسان می‌گویند اجساد مومیایی شده مربوط به کودکانی است که به دلایلی سال‌ها قبل فوت کرده‌اند. با وجود این داستان‌های شهر کوتوله‌های استان کرمان ادامه دارد و کسی نتوانسته است جوابی مناسب در این خصوص ارائه دهد.

برخی بر این عقیده هستند که هزاران سال پیش مردمان این شهر به دلیل عواملی ناشناخته که شهر را تهدید می‌کرده و برای حفظ جان خود اقدام به گل اندود کردن در خانه‌ها و مسدود کردن آنها کرده‌اند و در حالی که خانه‌ها و اشیای درون آنها سالم بوده‌اند شهر را به حال خود ر‌ها کرده و رفته‌اند.

با وجود کشفیات آن دوران، پس از انقلاب نیز چهار فصل کاوش در این منطقه صورت گرفته است که نتایج قابل توجهی از جمله محله بندی شهر‌ها بر اساس صنوف پیدا  شد. مردمان با تمدنی کهن که هزاران سال پیش در این منطقه زیست می‌کرده‌اند و محله‌های مختلف از جمله محله جواهرسازان و کشاورزان و پیشه وران داشته‌اند.

میرعابدین کابلی، سرپرست وقت باستانشناسی منطقه تاریخی شهداد می‌گوید: مردمان این شهر پنج هزار سال پیشینه تمدن دارند و یافته‌های حاصل از کاوش‌ها نشان می‌دهد مردمانی فکور و دارای تمدن و قدرتمند در این منطقه زیست می‌کرده‌اند.

وی درباره دلیل ترک این شهر توسط ساکنانش اظهار می دارد: عاملی این شهر را تهدید می‌کرده است، بررسی‌های میدانی نشان می‌دهد مردم در هنگام ترک شهر برای بازگشت امید داشته‌اند به طوری که بسیاری از جواهرات و مهره‌ها و اشیای مورد نیاز برای زندگی را درخانه‌ها ر‌ها کرده‌اند و با فرصتی که داشته‌اند در خانه را با خشت بسته‌اند و به محلی دیگر رفته‌اند اما هیچ گاه باز نگشته‌اند. وی می افزاید: این شهر در مسیر گردشگری قرار گرفته است و در صورتی که گردشگران بخواهند از این شهر کوچک بازدید کنند و در کوچه‌ها و خانه‌های بسیار کوچکی که کمتر از یک متر ارتفاع دارند قدم بزنند می‌توانند در یک روز شگفتی‌های بسیاری را ببینند.

صدوقی ادامه می دهد: شهر کوتوله‌ها تا شهر کرمان تنها یک ساعت فاصله دارد و برای رسیدن به این شهر باید از جاده قدیم کرمان – ماهان به سمت سیرچ حرکت کنند.

صدوقی درپایان می‌گوید: شهر کوتوله‌ها در حاشیه و چسبیده به شهر شهداد قرار دارد اما این پایان ماجرا نیست زیرا مسافران پس از ورود به شهداد در نزدیکی شگفتی های زیبای کویر قرار می‌گیرند.





ارسال توسط سورنا

فال 16 اسفند

 

http://marshal-modern.ir/Archive/2011/2/27/16fb83091e01.jpg



ادامه مطلب...

تاريخ : چهار شنبه 16 اسفند 1391برچسب:فال 16 اسفند,,
ارسال توسط سورنا


به نام خدا


موز قرمز رنگ گونه‌ای از موزهای وحشی است که میوه بومی آمریکای جنوبی است و بسیار شیرین‌تر ازدیگر موزها از جمله موز زرد رنگ است.

موز قرمز آمریکای جنوبی+عکس

رشد این موز بسیار آهسته‌تر از موزهای زرد است و معمولا ۱۰ ماه طول می‌کشد تا میوه‌ها برسند. این میوه معمولا صادر نمی‌شود و در کلمبیا و اکوادور به فروش می‌رسد. این موزها از لحاظ ژنتیکی نسبت به سایر آفات مقاوم هستند.

موز قرمز آمریکای جنوبی+عکس





تاريخ : سه شنبه 15 اسفند 1391برچسب:موز,موز زرد,موز سبز,موز قرمز,,
ارسال توسط سورنا

پرسش های رایج درباره سفر به کیش (1)



ادامه مطلب...

تاريخ : سه شنبه 15 اسفند 1391برچسب:ترویج,کیش,جزیره کیش,سفر به کیش,,
ارسال توسط سورنا

 

به نام خدا

 

ذوق مرگ

علت : رفاه بیش از حد پس از گرانیهای اخیر


زخم بستر

علت : کندی اینترنت برای دانلود مجموعه آثار افتخاری

.

 پارگی روده

علت: خندیدن بیش از حد هنگام تماشای بیست و سی

.

سکته مغزی

علت : محاسبه قیمت ارز بر اساس نظر رییس جمهور (۱۲۲۶تومان) و قیمت آزاد آن

.

تومور مغزی

علت : تلاش برای درک جدول آمارتورم مورد نظر بانک مرکزی

.

مننژیت مزمن

علت : تلاش برای گرفتن یارانه دی ماه از عابر بانک پیش از واریز

.

دق مرگ

علت :  غصه حاصل از دیدن فقر و جنایت و بیکاری در اروپا

 





ارسال توسط سورنا
ارسال توسط سورنا
ارسال توسط سورنا

 

به نام خدا

 





تاريخ : شنبه 12 اسفند 1391برچسب:پاسخ خدا,,
ارسال توسط سورنا


به نام خدا


رد پای ایرانیان در تاریخچه‌ی پیتزا

سربازان داریوش (486-521 پیش از میلاد) نوعی نان پهن را روی سپرهای خود می‌پختند و روی آن را با پنیر و خرما می‌پوشاندند. یونانی‌ها پختن چنین نان‌هایی را از ایرانیان آموختند. این نان از یونان به روم رفت و در جنوب ایتالیا معمول شد.

 

نام پیتزا با نام ایتالیا و شهر ناپل گره خورده است. اما این غذای پرطرف‌دار راه درازی را پیمود تا به یک غذای جهانی تبدیل شد.

به گزارش همشهری آنلاین، سربازان داریوش (486-521 پیش از میلاد) نوعی نان پهن را روی سپرهای خود می‌پختند و روی آن را با پنیر و خرما می‌پوشاندند. یونانی‌ها پختن چنین نان‌هایی را از ایرانیان آموختند. این نان از یونان به روم رفت و در جنوب ایتالیا معمول شد.

300 سال پیش از میلاد، یک مورخ رومی به نام Marcus Porcius Cato در کتاب خود نوشت: "گردی پهنی از خمیر که با روغن زیتون، سبزی و عسل پوشیده شده و روی سنگ پخته می‌شود" این نشان می‌دهد که رومی‌ها به
پیتزا علاقه‌ داشته‌اند و آن را با فرهنگ غذایی خود سازگار کرده‌ بودند؛ چرا که روغن زیتون در روم بسیار معمول بود.

علی‌رغم اینکه برخی اعتقاد دارند
پیتزا از روم به جنوب ایتالیا راه یافت و تا مدت‌ها آن را غذای فقیران می‌نامید‌ند، برخی نیز عنوان کرده‌اند که این غذای بسیار خوشمزه قدمتی نسبتاً طولانی دارد و به زمان اهالی یونانی ساکن در ماگناگریسیا در جنوب ایتالیا باز می‌گردد.

باستان شناسان در حین حفاری‌های خود در شهر پومپی در ایتالیا به بقایای مغازه‌هایی برخوردند که نشان‌دهنده شباهت این مغازه‌ها با
پیتزافروشی‌های امروزی هستند. البته پیتزا در آن زمان به شکل امروزی وجود نداشت و فقط شامل نان مسطح گردی بود که با آرد عمل می آمد و همراه ادویه و روغن پخته می‌شد.

در آن زمان گوجه فرنگی در اروپا ناشناخته بود و شیر گاومیش هندی که از آن برای تهیه پنیر مازارلا (پنیر
پیتزا) استفاده می‌شود، برای اهالی کامپانیا در ناپل هنوز مفهومی نداشت.

گوجه فرنگی برای اولین بار در قرن شانزدهم وارد اروپا شد اما در ابتدا آن را میوه‌ای سمی می‌دانستند! تا اینکه در اواخر قرن هجدهم مردم فقیرنشین ناپل از آن به عنوان ماده اصلی در نان‌های
پیتزا شکل خود استفاده کردند. این نان‌های پیتزایی به زودی توجه جهانگردان را به خود جلب کرد و آن‌ها را به مناطق فقیرنشین ناپل کشاند پیتزای مدرن در شکل امروزی در سال 1889 یک آشپز درباری به نام رافائل اسپوزیتو درست شد.

رافائل اسپوزیتو که در نانوایی در شهر ناپل کار می‌کرد، به فکر درست کردن
پیتزای مخصوصی افتاد و آن را به عنوان هدیه برای پادشاه امبرتو و ملکه مارگریتا برد.

این
پیتزا شکلی بسیار میهن پرستانه داشت و مثل پرچم ایتالیا به رنگ‌های سفید و قرمز و سبز درست شده بود. ملکه از این پیتزا بسیار استقبال کرد و به احترام او نام این پیتزا را مارگریتا (یا همان پیتزای سبزیجات) گذاشتند.

این
پیتزا استانداردی را تعیین کرد که تا به امروز در سراسر جهان در پیتزاها وجود دارد. تا حدود سال ۱۸۳۰ پیتزاها در دکه های کنار خیابان به فروش می‌رسیدند و اولین پیتزافروشی واقعی به نام آنتیکاپورت آلبا برای اولین بار در ناپل باز شد.

پیتزا در بین ایتالیایی ها بسیار محبوب شد و به زودی به صورت غذای محلی آنها درآمد. یک مهاجر ایتالیایی به نام جنارولمباردی مغازه کوچکی در محله ایتالیایی نشین نیویورک باز کرد. شاگردش آنتوتیو توتونوپرو شروع به پختن پیتزا و فروش آن در مغازه کرد.

طولی نکشید که
پیتزاهای توتونوپرو بسیار پرطرفدار شد و لمباردی را به فکر باز کردن یک پیتزا فروشی در سال ۱۹۰۵ انداخت.

اما در این زمان مصرف
پیتزا هنوز به مهاجرین ایتالیایی محدود می‌شد و بین آمریکایی‌ها محبوبیت چندانی نداشت. بعد از جنگ جهانی دوم مصرف پیتزا فراگیرتر و بین سربازان آمریکایی در ایتالیا بسیار پرطرفدار شد به طوری که گاهی پیتزافروشی‌ها نمی‌توانستند جوابگوی تقاضای بی حد و مرز مشتریان آمریکایی خود باشند.

آمریکایی که از این غذای محلی خوششان آمده بود و آن را با خود به خانه بردند. ایتالیایی‌ها که بعد از جنگ اقتصادشان صدمه دیده بود با مهاجرت به سایر کشورهای اروپایی،
پیتزا را در تمام اروپا رواج دادند.

با رشد جمعیت در دهه ۱۹۵۰ بخصوص در آمریکا کم کم رستوران‌های زنجیره‌ای به وجود آمدند. چون
پیتزا نسبتاً سریع و آسان تهیه می‌شد و حملش آسان بود.

رستوران‌ها نیز به این فکر افتادند که برای جلب مشتری بیشتر، قسمتی از کار خود را به حمل
پیتزاهای سفارش داده شده به خانه مشتریانشان (به صورت مجانی) اختصاص دهند.





ارسال توسط سورنا

به نام خدا

 

خط فقر دقیقا همین جاست.

عزیز دلم…

تمام چسب زخمهایت را هم که بخرم باز…

نه زخمهای من خوب میشود نه زخمهای تو.

نذرتان قبول!که هم محلی هایتان

از زعفران برنج نذریتان تعریف میکنند.

همه شب نماز خواندن،همه روز روزه گرفتـن هـمـه سالــه از پـی حـج، سفــر حجـاز کـردن ز مدینــه تا بـه کعبــه، سـر و پـا بـرهنــه رفتـن دو لـب از بـرای لبیکــ بـه گفتــه بـاز کـردن شب جمعـه هـا نخفتـن ، به خــدای راز گفتـن ز وجــود بـی نیــازش، طلـب نیـــاز کــردن به مساجـد و معابـد، همه اعتکاف کردن ز ملاهـی و مناهی، همـه احتـراز کردن به خدا قسم که کس را، ثمر آنقدر نبخشدکه به روی مستمندی ، در بسته باز کردن…

می گویند : شاد بنویس …

نوشته هایت درد دارند!

و من یاد ِ مردی می افتم ،

که با کمانچه اش ،

گوشه ی خیابان شاد میزد…

اما با چشمهای ِ خیس … !

 

 

 

 





تاريخ : شنبه 12 اسفند 1391برچسب:کمانچه,کمان,صندوق صدقات,صدقات,صدقه,,
ارسال توسط سورنا


به نام خدا


 
قبول داری جُلبک ازین 3 نفر شعورش خیلی بیشتره
 






تاريخ : شنبه 12 اسفند 1391برچسب:فهم,شعور,فهم و شعور,,
ارسال توسط سورنا


به نام خدا


گونه آسیب پذیری از خفاش ها که در برمه و تایلند زندگی می کند.زیستگاه اصلی این جاندار غارهای آهکی و امتداد رودخانه هاست. این خفاش به احتمال زیاد کوچکترین پستاندار جهان است و یک پوسته قهوه ای مایل به قرمز دارد.

کوچترین پستاندار دنیا! + عکس

این خفاش ها در گروه های کوچک صد نفری زندگی می کنند و در طول شبها و سپیده دم فعالیت می کنند!





ارسال توسط سورنا
ارسال توسط سورنا


بنام خدا


مــا امسال آجیـل نمـی خـــوریم!
لطفا اطلاع رسانی کنید



بیایید برای یکبار هم که شده درس خوبی به افرادی بدهیم که به شعور مردم توهین میکنند و از آنها به سود منافع خودشان استفاده میکنند



افزایش کم سابقه و ناگهانی قیمت آجیل شب عینخستد این روزها بحث  پیامک ها و شبکه های اجتماعی شده است.

«بیایید برای یک بار هم که شده در تحریم آجیل به دلیل گرانی متحد باشیم. ما آجیل نمی خریم و نمی خوریم.»
این پیامک شاید این روزها روی تلفن همزاه شما هم آمده باشد. پیامکی که این روزها به یکی از بحث های داغ در شبکه های اجتماعی هم تبدیل شده است.
 
ما امسال آجیل نمی‌خریم...

 
واکنش مردم به گرانی آجیل، در شبکه های اجتماعی بیشترین بازتاب را داشته است. کار آن قدر بالاگرفته که حتی صفحه هایی خاص برای تحریم آجیل ایجاد شده است. صفحه هایی که البته کم هم طرفدار ندارد. شعارها و متن های این صفحه ها هم در نوع خودش جالب است: « اگر 15 میلیون خانواده بطور متوسط 100 هزار تومن توی جیب دلالای آجیل بکنن، همین یک قلم میشه 1500 میلیارد تومن!!! پولی که بی درنگ میره توی یک مسیر دیگه و هر بار فربه تر و فربه تر میشه و دمار مردمو درمیاره  ...حرف ساده است.

بیاییم امسال آجیل نخریم و یک نوشته قشنگ روی سفره هفت سینمون، میزمون بزاریم که برای چی اینکارو کردیم. اگر کسی دوست داشت (دوست داشت بدون هیچ اجباری) میتونه معادلشو به افراد نیازمند اطرافش یا مثلاً به زلزله زده هایی که یک زمستون وحشتناک رو گذروندن کمک کنه تا اونها هم یه کمی عید داشته باشن یه کمی مرهم آلامشون باشیم یه کمی "بگیم" هموطن ما کنارت هستیم...امسال هیچ خانواده ایرانی در پذیرایی نوروز خود آجیل نخواهد داشت خواهشا با نخریدن آجیل همکاری نمایید.»
 
بحران پسته خندان
 
«60 تا 65 هزار تومان.» این رقمی است که استاندار تهران از قیمت پسته در بازار آجیل تهران می دهد. رقمی که مرتضی تمدن می گوید واقعی و منصفانه نیست:
«همین پسته موقع صادرات کیلویی 30 تا 35 هزار تومان قیمت دارد. اما در بازارهای ایرانی رقمش می شود 60 تا 65 هزار تومان. این رقم باید اصلاح شود و به قیمت واقعی برسد. یعنی حدود 25 تا 30 هزارتومان.»
 
نماینده مردم کرمان هم در واکنشی جالب به گرانی پسته، از مردم خواسته است تا بیشتر از 32 هزار تومان،پول بابت خرید پسته نپردازند. «محمدرضا پورابراهیمی» به خبرگزاری فارس گفته:« قیمت بهترین پسته در کرمان بیشتر از ۳۲هزار تومان نیست و بیشتر از این قیمت به جیب دلالان می‌رود. از مردم عزیز می‌خواهیم بهترین پسته را گرانتر از 32 هزار تومان نخرند چرا که این موجب سود بیشتر دلالان بازار پسته می‌شود..»
 
این در حالی است که قیمت مصوب پسته در بازار آجیل شب عید، بالاتر از این حرف هاست. به عنوان مثال قیمت هرکیلو پسته اکبری درجه یک 38 هزارتومان و نرخ درجه 2 این پسته نیز 34 هزارتومان تعیین شده. رقمی که  بالاتر از رقم های تعیینی استاندار تهران و نماینده کرمان در مجلس شورای اسلامی است.
 
از طرف دیگر مساله صادرات پسته و ممنوعیت آن هم، این روزها یکی از بحث های داغ حوزه اقتصاد و بازار است. وضوعی که واکنش های مختلفی از سوی تولیدکنندگان، صادرکنندگان و تشکل های صنفی داشته و ممنوعیت صادرات پسته به مدت 6 ماه را باعث نابودی صنعت پسته ایران به عنوان یکی از دو صادرکننده عمده پسته هان دانسته اند. واکنشی که البته خیلی زود جواب گرفت و وزیر بازرگانی را مجبور به پاسخگویی کرد: «هنوز تصمیمی درباره ممنوعیت صادرات پسته نگرفته ایم.»
 
دوئل پسته و پیامک
 
حالا تقریبا یک ماه به عید نوروز و آغاز سال 92 مانده است. آجیل و پسته و خشکبار هم که جزو عناصر ثابت دید و بازدیدهای نوروزی است، این روزها بالاترین و بی سابقه ترین قیمت های خود را تجربه می کند. آیا با این اوضاع، آجیل از سبد کالاهای نوروزی خانوارهای ایرانی حذف می شود؟ آیا شبکه های اجتماعی و پیامک هایی که این روزها لحظه به لحظه بیشتر می شوند می تواند قدرت خود را در تاثیرگذاری، یک بار دیگر به رخ بکشد؟





ارسال توسط سورنا

بنام خدا

 

 نخستین ملکه زیبایی ایران و جهان از تربت حیدریه

 این خانم نخستین ملکه زیبایی ایران بوده، در سال ۱۸۹۶ توسط مجله ایلوستراسیون فرانسه که برای نخستین بار مسابقه زیباترین ملکه دنیا را برگزار می کرد، رعنا به عنوان نخست ملکه زیبایی جهان انتخاب شد.

اولین ملکه زیبایی ایران و جهان از تربت حیدریه (عکس)

او خواننده اپرا و مشهورترین مانکن عصر خویش بود. رعنا در سال ۱۳۲۶ در تربت حیدریه خراسان به خاک سپرده شد تک و تنها بدون آنکه کسی در کنارش باشد.





تاريخ : پنج شنبه 3 اسفند 1391برچسب:رعنا,ملکه,ملکه زیبایی,,
ارسال توسط سورنا

بنام خدا

 

کاریکاتور: قیمت آنلاین پسته!





ارسال توسط سورنا
ارسال توسط سورنا

 

بنام خدا


ماجرای عتاب شیخ مرتضی انصاری به دختر ناصرالدین شاه

 یک روز دختر ناصر‌الدین شاه، برای دیدار شیخ انصاری، وارد منزل وی در نجف اشرف شد، کمی سرگین که به جای ذغال در منقل مشتعل بود، سفره حصیری آویزان به دیوار و پیه‌سوز سفالی که اتاق را نیمه روشن کرده بود، توجهش را جلب کرد، شاهزاده وقتی وضع اتاق را دید، نتوانست احساس خویش را پنهان کند، از این روز گفت: اگر مجتهد این است، پس حاج ملا علی کنی چه می‌گوید؟ هنوز سخنش تمام نشده بود که شیخ انصاری از جا برخاست و با ناراحتی فرمود: «چه گفتی؟ این کلام کفرآمیز چه بود؟ بدان که خود را جهنمی کردی، برخیز و از نزد من دور شو، حتی یک لحظه هم در اینجا نمان، زیرا می‌ترسم عقوبت تو، مرا هم بگیرد ...» 

 شاهزاده از تهدیدات شیخ به گریه افتاد و گفت: آقا توبه کردم، نفهمیدم، مرا عفو کنید، شیخ خطایش را بخشید و فرمود: «تو کجا و اظهار نظر درباره ملا علی کنی کجا؟! او حق دارد و باید آن طور زندگی کند، زیرا در مقابل پدر تو باید به همان گونه زندگی کرد، ولی من در میان طلاب و مستمندان هستم؛ باید وضعم و امور زندگیم همانند همین انسان‌ها باشد»






تاريخ : سه شنبه 1 اسفند 1391برچسب:عتاب,عقوبت,شاهزاده,,
ارسال توسط سورنا
آخرین مطالب

آرشیو مطالب
پيوند هاي روزانه
امکانات جانبی