بنام خدا
سرپرست هیات کاوشهای نو در بندر باستانی سیراف |
● |
«سیراف»، گواه قدرتمندی اقتصاد ساسانیان است
|
خبرنگار امرداد - میترا دهموبد :
«یافتههای باستانشناسی در بندر باستانی سیراف، نشان از قدرت اقتصادی ساسانیان دارد. شاخاب پارس و بندر تجاری سیراف، چهارراه تجاری میان هند، چین و کشورهای شمال آفریقا بودهاست.»
محمد اسماعیلی، سرپرست هیات کاوش سیراف دراینباره به یافتههای تازهای که در فصل جدید کاوشها پیدا کردهاند اشاره کرد و گفت: «ایران رابط تجاری چین، هند و کشورهای شمال آفریقا بودهاست و این نشان از قدرت ایران باستان و رونق شهر تاریخی سیراف است چراکه جایگاه اقتصادی همواره نمایندهی قدرت و توان یک سرزمین در دیگر زمینهها نیز هم هست.»
بهگفتهی وی در کاوشهای جدید، سفالهای اژدری پیدا شده که این سفالها بهعنوان نماد تجارت دریایی شناخته میشود.
در کاوشهای کنونی تنها به پیرامون مسجدجامع شهر سیراف که از کهنترین مساجد ایران است و در دژ ساسانی سیراف واقع شده، بسنده نشده است و در «قلعهکهنه» نیز کاوشهایی انجام شده و سفالهایی پیدا شده که به نام «سفال قرمز هندی با پوشش براق» معروفند و از آن روزگار ساسانی هستند.
به گفتهی اسماعیلی این بندر در زمان ساسانیان رونق فراوانی داشته است.
بندر باستانی سیراف در فاصلهی 240 کیلومتری جنوب(:خاوری)شرقی بوشهر در محل بندر «طاهری» کنونی است و پیشینهی آن را به روزگار ساسانی و اردشیر بابکان نسبت دادهاند.
بندر سیراف که به شماره 1348 در سیاهه ی(:فهرست) آثار ملی ایران ثبت شده و یکی از جاهای با ارزش و زیبای باستانی استان بوشهر است.
بندر باستانی سیراف از روزگار ساسانی تا اواخر روزگار سلجوقی مهمترین بندر ایران در آبهای جنوبی کشور بوده است اما زلزلهی مرگباری در نیمهی دوم سدهی چهارم هجری به زندگی این بندر باستانی پایان داده و بعدها کیش جایگزین بندر سیراف شد. اما از آن زمان تا کنون گذر تاریخ هرگز شوند فراموش شدن این شهر نشدهاست.
بنام خدا
دیوار سرخ گرگان؛ سومین دیوار دفاعی جهان |
دیوار سرخ گرگان را میتوان جهانی كرد |
سورنا لطفینیا :
دیوار تاریخی گرگان پس از دیوار چین و آلمان، سومین دیوار دفاعی جهان به عنوان میراث مشترک قابل ثبت در فهرست میراث جهانی است. به گزارش مهر؛ مسوولان استان گلستان در نامهای به فرنشین(:رییس) سازمان میراث فرهنگی و گردشگری کشور خواهان نگاه ویژه و جای دادن دیوار تاریخی گرگان در سیاههی مصوبات سفر چهارم دولت به گلستان شدند.
دیوار بزرگ گرگان، در روزگار اشكانیان و ساسانیان برای رویارویی با دشمن و پیشگیری از نفوذ دشمنان مرزهای شمالی(ایالت گرگان) و دفاع از ایالت گرگان ساخته شده است.
این دیوار تاریخی به همراه خندق، کورههای آجر پزی، سد و کانالهای آبرسانی، دژهای چسبیده به دیوار و دژ شهرهای کوچک و بزرگ روبهرو، درازترین یادمان معماری نظامی و استحکامات دفاعی ایران به شمار میآید.
این دیوار بزرگ و تاریخی که اکنون بسیاری از بخشهای آن ویران شده، در گذشته از کرانهی دریای مازندران در «گمیشان» آغاز شده و تا کوههای «گلیداغ» در شمال خاوری(:شرق) کلاله ادامه داشته است.
ین يادمان باستانی در منابع تاریخی و گزارشهای علمی به نامهای «سد سکندر»، «سد انوشیروان»، «سد فیروز»، «قزل آلانگ» و دیوار دفاعی نامور است.
آن را براي رويارويی با يورشهای پی درپی بيابانگردانی ساختهاند كه پس از كشيده شدن ديوار چين، رو به سوی ايران گذارده بودند.
سه گروه «هیاطله»، «هونها» و «هبتها» و گروه سکاها، به سوی مرزهای شمالخاورd و شمال ایران، يورش می آوردند و به ایالت هیرکان یا وهرکان (ایالت استرآباد) دستبرد می زدند.
همچنین این دیوار با گذشت از کلاله و گذر از گسترهی زاغ و پیشکمر کلاله و مراوه تپه به سوی جنگل گلستان کشیده میشود.
این دیوار در جاهايي که يورشها سنگین بوده، از مصالحی مانند آجرهای بزرگ 40 در 40 و پهنای 10 تا 15 سانتیمتر ساخته شده و بلندای دیوار نیز در این جاها بیشتر بوده است.
بنام خدا
|
||
|
||
|
||
|
||
نگار پاكدل : | ||
گفت نخور،عسل و خربزه با هم نمیسازند، نشنید و خورد، یک ساعت دیگر یارو را دید همچون مار به خودش میپیچيد، گفت نگفتم نخور این دو با هم نمیسازند؟ گفت حالا که این دوتا خوب با هم ساختهاند تا من یکی را از میان بردارند. من میخواهم اولیای دولت را به عسل و روسای ملت را به خربزه تشبیه کنم، اگر وزارت علوم بگوید توهین است حاضرم 250 حدیث در فضیلت خربزه و 149 حدیث در فضیلت عسل شاهد بگذرانم. «دهخدا» كه بود؟ چرند و پرند «دخو» گونهی نثر و طنز دهخدا اشعار دهخدا تلاش شبانه روزی برای فرهنگ دهخدا متن وصیتنامهی دخو چراغ زندگی دخو خاموش شد
آثار علی اکبر دهخدا - لغتنامهی فرهنگ فارسی - امثال و حکم ( مجموعهی بینظیر ضربالمثلهای زبانفارسی ) - ترجمهی عظمت و انحطاط رومیان ، اثر مونتیسکیو - ترجمهی روح القوانین، اثر مونتیسکیو - فرهنگ فرانسه به فارسی - شرح حال ابوریحان بیرونی - دیوان اشعار دهخدا - حواشی و تعلیقات بر دیوان ناصرخسرو - یادداشتهایی به دیوان سید حسن غزنوی - تصحیح دیوان منوچهری - تصحیح دیوان سوزنی - اصلاح لغت فرس اسدی - تصحیح صماح - تصحیح دیوان ابنیمین - تصحیح یوسفوزلیخا - پندها و کلمات قصار - مجموعه مقالات چرندوپرند یاری نامهها: -«دهخدا مرغ سحر در شب تار» اثر:«ولی الاه درودیان» -«همنوا با مرغ سحر» اثر:«بلقیس سلیمانی» |
بنام خدا
|
||
|
||
|
||
نگار پاکدل : | ||
ماه اسفند كه فرا می رسد با همهی نويدهای خوشی كه از رويش و پايان سرما، با خود دارد، يادآور رخداد ناخوشايند بسته شدن پیماننامهی ترکمانچای و تكهتكه شدن ايران هم هست. پيماننامهای كه ميان دو دولت ایران و روس بسته شد. |
بنام خدا
رخدادهای تاریخی و آیینی ایران از 6 تا 12 اسفند |
گروه مردم :
شنبه 6 اسفند:
- روسها كرمانشاه را تصرف كردند، 25 فوریه 1916 (ششم اسفند 1294 ) نیروهای روسیه تصرف شهر كرمانشاه را پس از عقب راندن ژاندارمهای ایران تكمیل كردند. نیروهای روسیه از چهارم اسفند به كرمانشاه رخنه كرده بودند. دفاع نیروی ژاندارم از كرمانشاه برغم نداشتن اسلحه سنگین چشمگیر بود. پیش از سقوط كرمانشاه گروههایی كه ازتهران، قم و اصفهان به این شهر رفته بودند و نیز اعضای كمیته دفاع ملی به قصر شیرین نقل مكان كرده بودند. در پی سقوط كرمانشاه، عبدالحسین میرزا فرمانفرما رئیس الوزراء وقت به نشانه اعتراض به اقدام روسها از سمت ریاست دولت كناره گیری كرد.
یكشنبه 7 اسفند:
- «مانی» اندیشمند بزرگ ایران، و روزی که اعدام شد، 26 فوریه سال 277 میلادی «مانی اندیشمند بزرگ ایرانی و بانی مكتب «مانیكیسم» پس از پنج ماه زندان اعدام شد. اعدام مانی نتیجه نفوذ بیش از حد روحانیون آیین زرتشت در دستگاه دولت ساسانی ایران بود. مانی كه افكار او از شرق تا چین و در غرب، تا اروپا را فراگرفت عقیده داشت كه معنویت و مادیت همیشه در تضاد هستند و همه مشكلات جهان و مسائل بشر از مادیات و مادیگری سرچشمه می گیرد. مانی مكتب (ایسم) خود را برپایه معنویت، خوبی، راستگویی، دفاع از حقیقت و نیز اعتدال و میانه روی در زندگانی روزمره قرارداده بود و از این جهت است كه مورخان و فلاسفه وی را «آموزگار معنویت» لقب داده اند.
دوشنبه 8 اسفند:
- صلح با عثمانی پس از دو سال جنگ در قفقاز، 27 فوریه 1579 میلادی پس از دوسال جنگ، یك پیمان صلح میان ایران و عثمانی امضاء شد. بیشتر صحنه های این جنگ در قفقاز روی داده بود. سپاهیان ایران در قره باغ، شماخی و «دربند» قفقاز سپاهیان عثمانی را شكست داده بودند. در این جنگها حمزه میرزا صفوی نیروهای ایران را فرماندهی می كرد. در این رشته جنگها، تعرض از جانب عثمانی ها آغاز شده بود كه هربار نیروهای ایران دست به حمله متقابل زده بودند.
- سالگشت مرگ دهخدا، علی اكبر دهخدا مرد فرهنگی ـ سیاسی ایران و مولف فرهنگ دهخدا ساعت شش و نیم بعد از ظهر هفتم اسفند 1334 در 78 سالگی در خانه اش در تهران درگذشت و خبر آن با ذکر کارهایی که برای میهن کرده بود روز بعد و تا چند روز در رسانه های وقت انتشار یافت.
سهشنبه 9 اسفند:
- روزی که شهر «مرو» هم از دست رفت، 28 فوریه 1881 نیروهای روسیه شهر تاریخی مرو را تصرف و ضمیمه قلمرو آن كشور كردند. «مرو» بارها حاكم نشین خراسان بزرگ، از شهرهای باستانی ایران و مهد فرهنگ ایرانی و احیاء زبان و ادبیات فارسی بود و سامانیان بزرگترین كتابخانه عمومی را كه الگوی كتابخانه های امروز جهان شده است در آنجا تاسیس كرده بودند. كتابخانه مرو در عین حال بزرگترین كانون پژوهشی قرون وسطا و نیز مركز تالیف و ترجمه و تكثیر كتاب به زبان فارسی بود. روسها قبلا بخارا و خیوه را تصرف كرده بودند. دولت وقت تهران دو واحد نظامی برای دفاع از مرو به فرماندهی دو شاهزاده قاجار روانه ساخته بود كه بین راه در حوالی قوچان، میان این دو شاهزاده اختلاف شخصی بروز كرد و به علت رنجش یكی از آنان از دیگری و بازگشت، ماموریت به اجرا در نیامد!
چهارشنبه 10 اسفند:
- برقرارشدن دمكراسی در ایران در مارس سال 173 پیش از میلاد و تاسیس مِهستان به پیشنهاد مهرداد یکم، شاه اشکانی، به نوشته مورخان رومی ـ یونانی و ارمنی و تطبیق تقویمها، مِهرداد یکم ششمین شاه ایران از دودمان اشكانیان [معروف به مهرداد بزرگ] یكم مارس سال 173 پیش از میلاد دراجتماع بزرگان ایران اعلام كرد كه تصمیم گرفته است كشور دارای ضوابط لاتغییر (اصول اساسی) شود تا حقوق و تكالیف همه [دولت و ملت] در آن روشن باشد. این تصمیم مِهرداد مورد تایید حاضران در نشست قرارگرفت و ایران دارای قانون اساسی و دو مجلس شد كه مجموعه این دو مجلس را «مِهستان» می گفتند (مِه به كسر «میم» به معنای بزرگ). انتخاب ولیعهد از میان شاهزادگان، اعلان جنگ و پیشنهاد صلح، بسیج نیرو، عزل شاه درصورت دیوانه شدن و بیماری ممتد و ...، تغییر اشل مالیاتها و صدور دستور ضرب سكه با تصویر تازه، تعیین شاهان ارمنستان، تایید تشریفاتی (ضمنی) شاهان پارسی تبار سرزمین پنتوس (منطقه ساحلی جنوب و جنوب شرقی دریای سیاه در آناتولی به پایتختی شهر سینوپ) و انتصاب فرمانده كل ارتش برای یک دوره معین و یا مدیریت جنگ از جمله اختیارات مهستان بود.
پنجشنبه 11 اسفند:
- پیشنهاد امپراتوری ایران و اشتباه سیاسی آتن که آن را ردّ کرد، مارس سال 479 پیش از میلاد دولت آتن پیشنهاد امپراتوری ایران برای مشاركت در سركوبی اقوام ساكن اطراف دانوب (و به قول یونانی ها: وحشیان) را كه بیم دست اندازی آنان به «كشور ـ شهرهای» یونان و نیز قلمرو ایران در ایونی و تراس (تراكیا ـ جنوب شرقی بالكان) می رفت، به گمان اینكه یک نیرنگ امپریالیستی است رد كرد. این امر سبب شد كه دولت ایران متوجه اسپارت رقیب آتن شود و اسپارت بعدا با كمكهایی كه از ایران دریافت كرده بود در جنگهای «پلوپونز» كه شرح آنها را «توسیدیدس» نوشته است آتن را شكست داد و برتری آتن بر یونانی زبانها (دنیای هلنیک) پایان یافت.
آدینه 12 اسفند:
- دستور ساختن شهر «ایوان كی» در ایالت ری، فرهاد یکم شاه ایران از دودمان اشكانی درمارس سال 178 پیش از میلاد دستور ساختن «ری» نوین را در غرب شهر ری (منطقه ورامین ـ جنوب شرقی تهران امروز) صادركرد كه بعدها «ایوان كی» خوانده شده است. مورخین یونانی شهر تازه ـ ایوان کی ـ را «گاراكس یا خاراكس Xarhages» نوشته اند. یونانیان «ری» را هم «راگسRhages» می نوشتند.
برگرفته از تارنمای دکتر انوشیروان کیهانی زاده
بنام خدا
|
||
|
||
|
||
|
||
خبرنگار امرداد - شهداد حیدری : | ||
«مری ستگاست، باستانشناس آمریکایی، رنسانسی در شناخت زمان اشوزرتشت پدید آورده است. او برپایهی یافتههای باستانشناسانه، ثابت میکند که اشوزرتشت در عصر نوسنگی زندگی میکرد و تاثیر اندیشهها و باورهای او را در همهي دورهی نوسنگی، حتا در خاورمیانه و یونان آن روزگار هم میتوان دید. تا پیش از مری ستگاست، هیچ باستانشناسی به چنین یافتهای دست پیدا نکرده بود. اما شگفت است که در ایران، دستاوردهای باستانشناختی او را نادیده میگیرند.» نوشتههای كلاسيک درباره زمان اشوزرتشت ناديده گرفتن نوشتههای يونانی بحثبرانگيزی تاريخی كه ذبيح بهروز می آورد اشارههاي «دينكرد» و «زادسپرم» به زمان اشوزرتشت خورشيدگرفتگی در بازه زمانی 6100 تا 5000 پیش از میلاد
فیروزی آنگاه افزود: «من از کارشناس بخش تقویم مرکز ژئوفیزیک دانشگاه تهران خواستم که به کمک نرمافزارهای خود، ٢ بازه زمانی را برای این خورشیدگرفتگی برآورد کند؛ یکی بازه زمانی 6100 تا 5000 پیش از میلاد که دیدگاه نوشتههای کلاسیک دربارهی زمان اشوزرتشت است؛ و دیگری 1500 تا 1300 پیش از میلاد که دیدگاه ذبیح بهروز است. یکی از این خورشیدگرفتگیها که با دادههای تاریخی همخوانی دارد، در میان ساعات 1 تا 3 پس از نيمروز یک روز تابستانی (29 تا 31 اگوست) روی داده و از سرزمینهای روزگار اشوزرتشت گذر کرده است؛ سرزمینهایی همانند: ری و زابلستان و بلخ و کابل. نکته اینجاست که این خورشیدگرفتگی، در سال 5855 پیش از میلاد رخ داده است که اگر 330 سال را به آن بیافزاییم، سال 6183 پیش از میلاد به دست میآید که همان زادسال زرتشت در 5000 سال پیش از نبرد تروی میشود. میدانیم که جنگ تروی در سال 1184 پیش از میلاد بوده است. اما چنانچه این دادهها را با برآورد استاد ذبیح بهروز بسنجیم، خطای ده ساله خواهد داشت. پس برآورد بهروز جدای از اشکالات جمع و تفریقی، حتا با دادههای نجومی و دیدگاههای کلاسیک همخوانی ندارد.» گسترش فرهنگ ايرانی در ميانرودان به سخن فیروزی، زمانی که با این برآوردها به دست میآید، همزمان با دورهی نوسنگی است. یعنی همان دورهای که برپایهی یافتههای «مری ستگاست»، پژوهشگر آمریکایی، اشوزرتشت در آن زمان زندگی میکرد. فیروزی در پایان افزود: «مری ستگاست میگوید که زرتشت نخستین کسی است که اندیشههای او کشاورزی را گسترش داد. در حالی که تاکنون گمان بُرده میشد که گسترش کشاورزی در پيِ عامل شکممحوری و تکامل جامعه انسان بوده است. اما این پژوهشگر و صاحبنظر آمریکایی چنین برداشتی را نادرست میداند و میگوید که روی گذاردن انسان به کشاورزی و رها کردن شیوهي زندگانی شکارورزی و گردآوری خوراک، که بسیار سادهتر از کشاورزی بوده و هزاران سال نیز به آن، خوی گرفته بود، از آنرو بود که باور عقیدتی نويني شکل گرفته بود. این باور، همان اندیشههای اشوزرتشت بود که بارها به آن در متون اوستایی و دینی زرتشتیان اشاره شده است.» فیروزی در ادامهي سخنهای خود، از فلات ایران به آسیای کوچک و میانرودان رفت. وی بیان داشت که در فرهنگ نوسنگی «چاتال هویوک»، به روشنی فرهنگ ایرانیان را میتوان ديد. فیروزی در پایان، به شمال باختري ایران و بررسی درستی یا نادرستی گزارشهای تکمیلی یونانی پرداخت. وی اشاره کرد که سندهای یونانی از حضور سیاسی مادها و دیگر ایرانیان در پايان هزارهي سوم پیش از میلاد در شمالباختري ایران و همدان امروزی ياد کردهاند. برپایهي این گزارشها، این مادها و ساکنان شمالباختري ایران، در پی يورشهايي سهمگین در حدود 2000 سال پیش از میلاد برافتادهاند. چنانچه در یافتههای باستانشناسی دقیق شویم و از شگرد تفسیر و تطبیق یافتهها با گزارشهای کلاسیک که در همهجا رواج و اعتبار دارند، بهره ببریم، درمییابیم که در سه نقطه یانیقتپه، گویتپه و هفتوانتپه، اثرات چنین یورشهای ويرانگري در حوالی 2000 پیش از میلاد دیده میشود که در یک مورد، شوندِ برافتادن کامل سکونتگاه، در مورد دوم شوند دگرگونی فرهنگ و در نقطهی دیگر شوندِ ایجاد یک فاصله تا ادامهی دوره بعدی سکونت شده است. این مطلب، ما را به درستی گزارشهای کلاسیک یونانی درباره پيشينهی حضور ایرانیان در فلات مطمئنتر میسازد. |
بنام خدا
|
||
|
||
|
||
|
||
خبرنگار امرداد - آفتاب یزدانی : | ||
کاخ شائور (كاخ اردشير دوم هخامنشي) در شوش كه سالهاست، هيچ گردشگری از آن، بازديد نداشته و درهايش به روی گردشگران بسته بود، ساماندهی و مرمت خواهد شد و بنا به گفتهی غلامعلی باغبان، مدیر پایگاه میراث فرهنگی و گردشگری شوش، درهای کاخ شائور در سال ٩١ بر روی بازديدكنندگان گشوده خواهد شد. |
بنام خدا
سی نصیحت زرتشت
2. پیش از پاسخ دادن فکر کن
3. هیچکس را تمسخر مکن
4. نه به راست و نه به دروغ قسم مخور
5. خود برای خود، زن انتخاب کن
6. به ضرر و دشمنی کسی راضی مشو
7. تا حدی که می توانی، از مال خود داد و دهش نما
8. کسی را فریب مده تا دردمند نشوی
9. از هرکس و هرچیز مطمئن مباش
10. فرمان خوب ده تا بهره خوب یابی
11. بیگناه باش تا بیم نداشته باشی
12. سپاس دار باش تا لایق نیکی باشی
13. با مردم یگانه باش تا محرم و مشهور شوی
14. راستگو باش تا استقامت داشته باشی
15. متواضع باش تا دوست بسیار داشته باشی
16. دوست بسیار داشته باش تا معروف باشی
17. معروف باش تا زندگانی به نیکی گذرانی
18. دوستدار دین باش تا پاک و راست گردی
19. مطابق وجدان خود رفتار کن که بهشتی شوی
20. سخی و جوانمرد باش تا آسمانی باشی
21. روح خود را به خشم و کین آلوده مساز
22. هرگز ترشرو و بدخو مباش
23. در انجمن نزد مرد نادان منشین که تو را نادان ندانند
24. اگر خواهی از کسی دشنام نشنوی کسی را دشنام مده
25. دورو و سخن چین مباش و نزدیک دروغگو منشین
26. چالاک باش تا هوشیار باشی
27. سحر خیز باش تا کار خود را به نیکی به انجام رسانی
28. اگرچه افسون مار خوب بدانی ولی دست به مار مزن تا تو را نگزد و نمیری
29. با هیچکس و هیچ آیینی پیمان شکنی مکن که به تو آسیب نرسد
30. مغرور و خودپسند مباش، زیرا انسان چون مشک پرباد است و اگر باد آن خالی شود چیزی باقی نمی ماند
بنام خدا
|
||
|
||
|
||
سورنا لطفی نیا : | ||
آوردهاند كه در روزگار گذشته، چند شكارچی برای آنكه جانوران را شكار كنند، چاهی ژرف كنده بودند. از بخت بد، يک ببر، يک بوزينه و يک مار در آن چاه افتادند. ناگهان مرد زرگری هم به آن چاه، سرنگون شد. چون هركدام از جانوران در انديشهی چارهای برای آزادی خود بودند، به آزار مرد زرگر نپرداختند و با او كاری نداشتند. چند روزی همهی آنها در چاه بودند، تا اينكه، مرد جهانگردی از نزديک آن چاه گذشت و آنها را گرفتار ديد. جهانگرد با خود گفت، بهتر است كه اين مرد را از اين بدبختی رهايی بخشم تا با اين كار برای پس از مرگخود، توشهای فراهم آوردهباشم. پس رسنی(:طنابی) را كه با خود داشت در چاه انداخت.
نخست بوزينه آن را گرفت و خود را به بالا كشيد. بار دوم مار و بار سوم، ببر از آن بالا آمدند. چون از آن چاه، رهايی يافتند، به مرد جهانگرد گفتند: تو بر ما نيكی و بخشش بسيار بزرگی كردهای، اما اكنون نمی توانيم پاسخ درخور و شايستهای به شما بدهيم. پس هركدام نشانی خود را به جهانگرد گفتند. بوزينه گفت: خانهی من در كوهی است كه دامنهی آن به شهر پيوسته است. ببر گفت: در نزديک شهر بيشهای است، من آنجا زندگی می كنم. مار گفت: من در ديوارهای كاخ آن شهر زندگی می كنم. پس از مرد جهانگرد خواستند تا هرگاه كه توانست سری به آنها بزند تا به پاس نيكی ای كه به آنها كرده است، پاسخی شايسته به وی بدهند. همچنين آنها از جهانگرد خواستند تا مرد زرگر را از چاه بيرون نياورد، زيرا او نامردی است كه پاداش نيكی را به بدی می داند و انسانی بدگوهر و بی وفا است. جهانگرد پند آنها را نشنيد و بازرگان را بيرون آورد. زرگر از جهانگرد سپاسگزاری كرد و از او خواست تا هرگاه كاری برايش پيشآيد، آگاهش سازد، پس هركدام به راهی رفتند.
پس از گذشت روزگاری دراز، مرد جهانگرد باری ديگر از آن شهر گذر كرد. در میان راه بوزينه او را ديد، پس دُم خود را با فروتنی هرچه بيشتر و به نشان دوستی، برای جهانگرد جنبانيد. پس با خود ميوهی بسياری برای جهانگرد آورد. مرد هر اندازه كه می خواست از آن برداشت و راهی شد. در میان راه ببر او را ديد و خود را به وی رساند، مرد از ببر ترسيد و خواست كه بگريزد. ببر به او گفت: نترس كه ما هنوز نيكی شما را به ياد داريم. ببر از مرد خواست تا كمی آن جا درنگ كند، تا او به جايی برود و زود باز گردد. پس ببر به باغی رفت و دختر امير شهر را بكشت و پيراهن آن را برای جهانگرد آورد و به او داد. پس مرد جهانگرد از ببر به شوند(:سبب) آن پيشكش سپاسگزاری كرد و راهی شهر شد. چون به شهر رسيد، با خود گفت؛ بهتر است اين پيراهن را برای فروش به نزد مرد زرگر ببرم. پس در شهر مرد زرگر را پيداكرد و پيراهن را به او نشان داد. مرد زرگر با ديدن پيراهن آن را شناخت و بی درنگ، پيشكار خود را به نزد امير فرستاد تا او را از اين كار آگاه كند. ديری نپاييد كه سربازان امير به خانهی زرگر آمدند و مرد جهانگرد را گرفتند. امير دستور داد تا او را بهخواری در شهر بگردانند و فردا نيز به دار بياويزند. در اين هنگام مار آن جهانگرد را ديد و نزد او رفت. چون داستان را شنيد، بسيار اندوهگين شد و به مرد جهانگرد گفت: مگر به تو نگفتيم كه او را بيرون نياور كه انسان بدی است؟ اما اندوهگين مباش كه من چارهی اين گرفتاری را به تو نشان خواهم داد. مار گفت: من چند روز پيش، پسر امير را نيش زدهام، به گونهای كه همهی شهر در درمان آن ناتوان هستند. اما درمان اين گياه است كه آن را به تو می دهم. پس اگر برای چاره به پيش تو آمدند، آن را به پسر امير بده تا بخورد و درمان شود.
پس مار از بالای كاخ فرياد زد كه درمان مار گزيده نزد آن جهانگردی است كه در زندان است. امير دستور داد تا آن جهانگرد را بياورند. جهانگرد نخست از آنچه بر سرش گذشته بود برای امير سخن گفت، سپس به درمان مارگزيده پرداخت. پس امير با شنيدن داستان جهانگرد و نيز ديدن درمان فرزندش، دستور داد تا جهانگرد را آزاد كنند و به جای او مرد زرگر را بردار كشند. |
||
بنام خدا
جشن اسفندگان و روز گراميداشت زمين بارور و بانوان
منوچهر ارغوانی - زرتشتيان به عنوان نخستين پاسداران مقام زن در تاريخ، جشن بزرگداشت مقام زن را همزمان با جشن اسفندگان در روز ۲۹ بهمن گرامی ميدارند.
اين جشن كه واپسين جشن از سری جشنهای ماهيانه زرتشتيان به شمار می آيد،كه هر ساله 29 بهمن ماه برگزار می شود.
ايرانيان دوران باستان همچون دیگر اقوام همدوره خود، از گذشتههای دور تحت تاثير و نفوذ مادر خدايان يا الهگانی بودهاند كه آنها را حمايت می كردند. با دگرگونی نقش زن بهعنوان عنصری سودمند در جامعه، گروه خدايان مادينه نيروی برتر شدند و دست به آفرينش و كارهاي خارقالعاده زدند. اين بانوخدايان داری تنديسههايی بودهاند كه در جای جای سرزمين ايران و ديگر نقاط جهان يافت شدند.
اين پيكرک ها خصوصيات زنانه بارزی دارند كه نماد باروری و مادری و زايش آنهاست. با آغاز پيامآوری اشوزرتشت، پرستش چندخدايی كنار نهاده شد و يكتاپرستی به معنای واقعی خود مطرح گرديد. پس دیگر خدايان به مقام پايينتر نزول كرده و بدينترتيب امشاسپندان و ايزدان با حضور خود مفاهيم انتزاعی برخاسته از اين خدايان را در درون خود و در باور مردمان حفظ نمودند. اين فاصلهگرفتن از خدايان اساطيری بطور كامل نبوده و آدمی كه مجذوب قدرت بی زوال بانوخدايان اسطورهای خود بود، با اقدامی جبرانی بخشي از قدرت مافوق طبيعی زنانه آنها را در قالبهای دختر شاهپريان و داستانهای روزمره خود جای داده و قسمتی ديگر را هم بصورت زن برتر در ادبيات خود زنده می كند و در يک كلام می توان گفت در جهانبينی انسان باستانی ابرانسان زن بوده است.
آناهيتا و اشی از جمله ايزدبانوهای ايرانی می باشند كه در جای جای نوشتههای باستانی جلوه می كنند. در ميان امشاسپندان از لحاظ زبانشناسی زبان اوستايی، سه امشاسپند نخستين يعنی وهومن – اشهوهيشته و خشترهوئيريه، نرينه؛ و سه امشاسپند بعد يعنی سپنتهآرمئيتي و هئوروتات و امرتات از نظر لغوی، مادينهاند. از سوی ديگر با نگرشی ژرف در معنای اين سه نيروی اهورايی
سپنتهآرمئيتی: مهرورزی افزاينده كه بعدها به شكل سپندارمذ يا اسفند تغييرشكل داده است كه در باور باستان، زمين نماد آن است .
هئوروتات: رسايی كه زايش، بالندگی و خروش آبها و چشمهها در ذهن ايرانی يادآور اين نيروی خدايی است.
امرتات: بيمرگی و جاودانگی كه رويش و بالندگی گياهان و سبزينگی، نماد باستانی آن است.
ميتوان دريافت كه هسته اصلی اين سه امشاسپند، مهرورزي و عشق بيآلايش و ازخودگذشتگي و پروراندن و زايندگي است و نشانگر اهميت نقش زن و مادر در انديشه و باور انسان نخستين و ايرانيان باستان است. چنانكه در ادبيات ايراني نيز مادر طبيعت، مام ميهن، … بسيار بهچشم ميخورد. اگر در باور ايراني مرد داراي قدرت مردانگي و تفكر و خردورزي بيشتري است، در برابر آن زن نيز داراي مهرورزي، عشق پاك، پاكدامني و ازخودگذشتگي فراوانتري است كه هر يك از ايندو به تنهايي راه به جايي نبرده و حتي روند پويايي گيتي را هم به ايستايي ميكشانند. اگر مردان بدنه هواپيماي خوشبختياند ، زنان موتور آناند كه پيكره بيموتور و موتور بيبدنه هيچكدام به تنها به اوج سعادت نميرسند بلكه ذرهاي حركت و جنبش هم برايشان ناممكن است.
در گاهان ستودهشده، اشوزرتشت خوشبختي بشر را وابسته به ميزان دانش و خرد انسان ميداند نه جنسيت و قوميت و رنگ و نژاد. و از ديدگاه وي همه انسانها – همه زنان و مردان – داراي حقوق برابرند. او دختران را در گزينش همسر آزاد شمرده و عشق پاك و دانش نيك را دو معيار اصلي ميداند و خوشبختي همسران جوان را در زندگي زناشويي در اين ميداند كه هر يك بكوشند تا در راستي از ديگري پيشي جويند.
اين هماهنگي و ميانهروي پيامبر بسيار ارزشمند و قابلتوجه است. در زمانيكه در بسياري از سرزمينها و فرهنگهاي جهان باستان، دختر منفور خانواده بود و حتي گاهي پس از زايش بيدرنگ زندهزنده به گور ميرفت؛ در ايران باستان، زن همكار و همفكر مرد در زندگي زناشويي و حتي گاهي در زمينه حقوقي – ديني و مذهبي – جنگ و پهلواني بودهاست.
پس از زناشويي و تشكيل خانواده شوهر بهنام نمانوپئيتي (Nemanu Paiti) و زن بهنام نمانوپتني (Nemanu Patni) خوانده ميشود. جزء اول هر دو واژه به معني خانه و پئيتي و پتني هر دو به معناي سردار و رئيساند كه پئيتي، نرينه و پتني، مادينه است. ايندو واژه را كدخدا و كدبانو معرفي كردهاند و پيداست همانگونه كه شوهر مقام كدخدايي و رياست خانه را عهدهدار است، زن هم كدبانوي خانه است نه كنيز و مأمور
"اینک زمین را می ستاییم،
زمینی که ما را در بر گرفته است.
ای اََهوره مَزدا!
زنان را می ستاییم.
زنانی را که از آن تو به شمار آیند
و از بهترین اَشَه برخوردارند، می ستاییم."
اوستا - یسنا 38 - بند 1
ملت ایران از جمله …ملت هایی است که زندگی اش با جشن و شادمانی پیوند فراوانی داشته است، به مناسبت های گوناگون جشن میگرفتند و با سرور و شادمانی روزگار میگذرانده اند.
این جشن ها نشان دهنده فرهنگ، نحوه زندگی، خلق و خوی، فلسفه حیات و کلاً جهانبینی ایرانیان باستان است.
ایکاش با درس گرفتن از گذشتگان ما هم کمی شادمانی را به هر بهانه ای که شده به زندگی خود راه دهیم و شاد زندگی کنیم و شاد زیستن را بیاموزیم.
به امید آن روز
پس بیایید از این سال با یک شاخه گل به مادر ، همسر و یا عشقمان از این روز پر شکوه و باستانی که یاد آور این است که ما ایرانیان همیشه در بیشتر مسائل خود ریشه ای داشته ایم و نیازی به ریشه بیگانه نداریم ، پاسداری کنیم و در ترویج دوباره آن کوشا باشیم .
بدین منظور محله های زرتشتی نشین ۲۹ بهمن جشن اسفندگان روز آرمان پاک و روز مادر را با برپایی جشنی گرامی میدارند.
بنام خدا
|
||
|
||
|
||
بوذرجمهر پرخیده : | ||
روز پنجم هر ماه و ماه دوازدهم هر سال «اسفند» یا«سپندارمز» نام دارد. جشن اسفندگان برابر است با روز سپندارمزد از اسفندماه؛ ۲۹ بهمن ماه خورشیدی در گاهشماری امروز ایران. |
بنام خدا
بایـدها و نبایـدهای روز عشـق و دوستـی ایـرانی
درست به همان اندازه که این روز را دوست داریم، استرس و اضطراب زیادی هم داریم. با توجه به بالا رفتن شدید قیمت گل و شکلات و جواهرات به مناسبت این روز، فشار و استرس برای پیدا کردن هدیه مناسب غیرقابلاجتناب است. البته تمام سعی ما این است که هدیه را از صمیم قلب به عشقمان بدهیم و میدانیم که عشق باارزشترین قسمت این اتفاق است. اما بااینحال، کنترل استرسمان کمی دشوار است. با اینکه احساس میکنید باید حتماً در این روز به عشقتان هدیهای بدهید اما منطقتان را فراموش نکنید. در زیر به 7 کاری که باید شدیداً از انجام آن در این زمان از سال خودداری کنید اشاره میکنیم:
• قرض کردن برای خرید هدیه
به هر قیمتی که شده باید از قرض گرفتن پول برای خریدن هدیه روز عشق خودداری کنید. درست است که مواقع اضطراری پیش میآید اما این مربوط به مواقعی است که آن پول اهمیت خیلی زیادی در زندگیتان دارد و روز عشق جزء این اتفاقات و مواقع نیست. هر چقدر هم که همسرتان را دوست داشته باشید، اما این بدهی ارزشش را ندارد چون یک روز خوشحالیتان با هفتهها یا شاید ماهها استرس مالی شما برابر خواهد بود. پس سعی کنید به اندازه بودجهتان هدیه بخرید.
• هزینه کردن بیشتر از آنچه خودتان دوست دارید
روز عشق رویدادی برای جشن گرفتن عشق و دلدادگی است نه مادیات. با در نظر داشتن این واقعیت، سعی کنید راههایی غیرمادی برای نشان دادن عشقتان و خوشحال کردن همسرتان در این روز پیدا کنید. یک شام خوشمزه درست کنید. یک شب را در کنار هم تنها در خانه سپری کنید و جشن بگیرید. با هم به پارک یا هر تفریگاه دیگر بروید. نباید احساس کنید که خسیسبازی درآوردهاید یا اینکه به همسرتان بیتوجهی کردهاید. فقط میخواهید برای یکبار هم که شده منطقی عمل کنید.
• بیش از اندازه انتظار داشتن
اگر میبینید که امیدوارید یک انگشتر الماس فوقالعاده در این روز هدیه بگیرید، وقتش رسیده که از این افکار دست بکشید. خیلی وقتها بدون اینکه متوجه شویم همسرمان را در حد استانداردهای فوقالعاده غیرعادی بالا میگیریم. سعی کنید ارزیابی منطقی از وضعیت همسرتان داشته باشید و انتظاراتتان را نیز براساس آن ارزیابی قرار دهید.
• دلسوزی برای خود اگر در این روز تنهایید
بیشتر اوقات افراد مجرد در روز عشق احساس ناراحتی میکنند. اگر احساس کردید که چنین حسی به شما هم دست داده است، سعی کنید چند نفر از دوستان مجردتان را دور خود جمع کنید و با هم خوش بگذرانید. میتوانید حتی استقلالتان را جشن بگیرید! حتی لازم نیست پول هم خرج کنید. یک غذای خوشمزه بپزید و در کنار هم لحظات خوشی داشته باشید.
• بیش از اندازه خود را درگیر این روز کردن
به جای اینکه مدام به جزئیات این روز، اینکه چه بخرید، چه بپوشید، کجا بروید و اینها، فکر کنید، تلاش کنید از لحظاتتان لذت ببرید. البته باید برای این روزتان برنامهریزی داشته باشید اما لازم نیست آنقدرها هم خودتان را درگیر کنید چون با اینکار فقط وقت و پول زیادی را هدر خواهید داد. تلاش کنید آرامش خودتان را حفظ کنید، خودتان باشید و تلاش کنید خوش بگذرانید. نگذارید روز عشق به منبع استرس برایتان تبدیل شود.
• هزینه کردن برای غذا و هدایایی که از بین میروند
چرا پولتان را صرف خرید گل و شکلات کنید که طی چند روز خراب میشوند؟ تلاش کنید هدایایی بخرید که دوام بیشتری داشته باشند.
• به گردن گرفتن همه مسئولیت مالی
روابط قوی مستلزم مصالحه هستند. به جای اینکه فکر کنید باید همه هزینههای یک قرار ملاقات مجلل را بپردازید، تلاش کنید هزینهها را تقسیم کرده و با هم برای این روز برنامهریزی کنید. با اینکه سورپرایز کردن همدیگر خیلی جالب است اما با هم ساختن یک اتفاق هم به همان اندازه لذتبخش است. اگر از نظر مالی و زمانی احساس فشار میکنید، میتوانید مسئولیت این رویداد را با هم تقسیم کنید. سرانجام هر چه که باشد در عشق واقعی همه چیز باید تقسیم شود.
• خط پایان
بدون شک روز عشق و دوستی یکی از زیباترین و هیجانانگیزترین روزهای سال است. پس به جای اینکه آن را به روز پراسترس و فشار تبدیل کنید، تلاش کنید با استفاده از نکاتی که در بالا اشاره کردیم، همه چیز را راحتتر بگیرید تا بتوانید عشق رابطهتان را بهتر احساس کنید. هر کاری که میکنید تلاش کنید با منطق جلو بروید و برای لذت یک روزه خیلی احساساتی نشوید.
بنام خدا
|
||
|
||
|
||
سورنا لطفی نيا : | ||
برداشتهای غیر مجاز، ريشهكني، خشکسالی، چرای بیش از اندازهي دام و ... از شوندهاي(:دلايل) نابودی رویشگاهها كرفس كوهي است. اين روزها تنها جايي كه كرفس كوهي، توان روييدن داشت در روستاي «چين» در استان چهارمحال و بختياري هم راهي تا نابودي ندارد. |
بنام خدا
روز۲۵ بهمن ماه (ولنتاین) به عشقمان تبریک بگوییم یا ۲۹ بهمن ماه (سپندارمذگان) ؟
منوچهر ارغوانی - چند سالی است که ۲۵ بهمن (۱۴ فوریه) روز ولنتاین و خرید گل و عروسک ، شکلات و … در کشورمان باب شده است . اکثر جوان ها بدون اطلاع از اینکه اصلا این ولنتاین خوردنی یا پوشیدنی است، فقط می دانند که در این روز باید برای کسانی که دوست دارند هدیه بخرند.
تنها مدت کمی به اواخر بهمن ماه و اواسط ماه فوریه باقی مانده که روز عشق فرنگی (ولنتاین) و روز عشق ایران باستان (سپندارمذگان) به فاصله ی چهار روز از هم قرار دارند
۲۵ بهمن ماه (ولنتاین) را به عشقمان تبریک بگوییم یا ۲۹ بهمن ماه (سپندارمذگان) را؟
ولنتاین چیست؟
در قرن سوم میلادی که مطابق می شود با اوایل امپراطوری ساسانی در ایران، در روم باستان فرمانروایی بوده است به نام کلودیوس دوم . کلودیوس ، عقاید عجیبی داشت، از جمله اینکه سربازی خوب خواهد جنگید که مجرد باشد؛ از این رو ازدواج را برای سربازان امپراطوری روم قدغن می کند. کلودیوس به قدری بی رحم و فرمانش به اندازه ای قاطع بود که هیچ کس جرات کمک به ازدواج سربازان نداشت. اما کشیشی به نام والنتیوس (ولنتاین)، مخفیانه عقد سربازان رومی را با دختران محبوبشان جاری می کرد. کلودیوس دوم از این جریان خبر دار می شود و دستور می دهد که ولنتاین را به زندان بیاندازند. سرانجام کشیش به جرم جاری کردن عقد عشاق با قلبی عاشق اعدام می شود. بنابراین او را به عنوان فدایی و شهید راه عشق می دانند
و از آن زمان نهاد و سمبلی می شود برای عشق.
اما متاسفانه و با کمال تعجب، ایرانیان ِ امروز، با بیش از چهارهزارو پانصد سال تمدن، برگزاری جشنها و مناسبتهای بیگانه را نشانه ی تمدن و فخر می دانند! همه اسم "ولنتاین" را شنیده اند و مراسم آن را مانند سایر بیگانگان بجا می آورند، ولی تا به حال اسم "سپندارمذگان" به گوششان هم نخورده است .
"سپندارمذگان" چیست؟
در ایران باستان، نه چون رومیان از سه قرن پس از میلاد، که از بیست قرن پیش از میلاد، یعنی حدودا دوهزار سال پیش از تولد ولنتاین، میان آریائیان روزی موسوم به روز عشق (سپندارمذگان یا اسفندارمذگان) بوده است. این روز در تقویم زرتشتی مصادف است با پنجم اسفند ماه و در تقویم جدید ایرانی، که شش ماه اول سال سی و یک روز حساب میشود، شش روز به جلو آمده و دقیقا مصادف میشود با ۲۹ بهمن، یعنی چهار روز پس از روز ولنتاین فرنگی. زرتشیان جشن سپندارمذ (سپندارمذگان – روز زن و روز زمین) را هرساله در پنجم اسفند ماه برگزار میکنند.
در ایران باستان هر ماه را سی روز حساب میکردند و علاوه بر اینکه ماه ها اسم داشتند، هریک از روزهای ماه نیز یک نام داشتند. بهعنوان مثال روز اول «روز اهورامزدا»، روز دوم، روز بهمن (سلامت، اندیشه) که نخستین صفت خداوند است، روز سوم اردیبهشت یعنی «بهترین راستی و پاکی» که باز از صفات خداوند است، روز چهارم شهریور یعنی «شاهی و فرمانروایی آرمانی» که خاص خداوند است و روز پنجم «سپندارمذ» بوده است.
"سپندارمذ" لقب ملی زمین است. یعنی گستراننده، مقدس، فروتن. زمین نماد عشق است چون با فروتنی، تواضع و گذشت به همه عشق میورزد. زشت و زیبا را به یک چشم مینگرد و همه را چون مادری در دامان پر مهر خود امان میدهد. به همین دلیل در فرهنگ ایران باستان "سپندارمذ" را بهعنوان نماد عشق میپنداشتند. پسوند "گان" هم به معنی "جشن" است، و در نتیجه "سپندارمذگان" به معنی "جشن سپندارمذ" (جشن روز زن و زمین) است.
"سپندارمذگان" جشن زمین و گرامی داشت عشق است که هر دو در کنار هم معنا پیدا میکردند. در این روز زنان به شوهران خود با محبت هدیه میدادند. مردان نیز زنان و دختران را بر تخت شاهی نشانده، به آنها هدیه داده و از آنها اطاعت میکردند. جشن "سپندارمذگان" یا "اسفندگان"، روز گرامیداشت زنان در ایران باستان بوده است.
سال ها دل طلب جام جم از ما می کرد
وانچه خود داشت ز بیگانه تمنا می کرد
برگرفته از مقاله هاي گوناگون
بنام خدا
بنام خدا
سپندارمزگان(29 بهمن) یا والنتاین؟!
شوربختانه چندیست که مردم ایرانزمین برگزاری جشن ها و آیین های بیگانه را نشانه ی پیشرفت, تمدن و فرهنگ می دانند و آرام آرام شاهد برپایی جشن کریسمس و والنتاین و... در کشوری هستیم که خود از هزاران سال پیش تاکنون پیشگام در این گونه مراسم و آیین ها بوده است. امروز به آرامی آراستن درخت کریسمس جای سفره ی هفت سین و خوان جشن مهرگان را می گیرد و یا «والنتاین» جای «سپندارمزگان» را یا کریسمس جای نوروز را. امروز آرام آرام, واژگانی چون hi , time , by , ok , sorry , Thanks , Merci جای واژگانی چون درود, زمان, بدرود, ببخشید!, سپاس را می گیرند!
این وادادگی فرهنگی بی گمان به انگیزه ی نداشتن آگاهی کافی جوانان از فرهنگ کهن, اصیل و با شکوه ایران است. بیگفتگوست که اگر جوانان و مردم از ریشه های جشن هایی چون جشن "شب چله, جشن سپندارمزگان, جشن مهرگان, جشن تیرگان, جشن نوروز, جشن سده, جشن چهارشنبه سوری و..." آگاه بودند هیچگاه به سراغ آیین های غیر ایرانی نمی رفتند!
برای نمونه جشنی به نام والنتاین (Valentine ) در روز 25 بهمن ماه (14 فوریه) چند سالیست چنان در میان ایرانیان گسترش یافته که در این روزها فروشگاه های کالاهای لوکس و کادویی نیز به گونه ای هماهنگ رنگ و بویی دیگر میابند. از هر کس درباره ی این جشن بپرسید, به سادگی داستان پادشاه رومی کلودیوس را بازخواهد گفت که: «کلودیوس بر این باور بود که, سربازهای مجرد سربازهای توانمند و بهتری هستند! بنابراین سربازان رومی را از هر گونه پیوند زناشویی بازمی داشت. در این میان کشیشی به نام والنتیوس(=والنتاین) پنهانی سربازان رومی را با دختران مورد نظرشان عقد می کرد. سرانجام او به زندان افتاده و در زندان دلباخته ی دختر زندانبان می گردد و در پایان نیز او را به جرم عاشقی به دار می آویزند و از آن پس, این روز را به یاد او گرامی می دارند و روز عشاق نامیده اند!»
آیا براستی این داستان و افسانه ی آشفته و بی سر و ته, دَرخور تبدیل شدن به نماد عشق و دلدادگی در میان ایرانیان با آن فرهنگ و شهریگری کهن است؟! آیا با بررسی و تیزنگری در آداب و آیین کهن ایرانی/آریایی نمی توان نمادی زیباتر, خردمندانه تر و کهن تر را از دل فرهنگ سترگ ایرانی بیرون کشید؟
بی گمان چنین خواهد بود. همانگونه که اروپاییان تحت تاثیر آیین کهن و دست کم 8 هزار ساله ی آریایی/میترایی به دروغ و با شیوه ای زیرکانه توانستند زادروز حضرت مسیح را با زادروز مهر/میترا یکی کرده و آیین هایی چون : فدیه, نیاز, روزه, رستاخیز, حساب و میزان, دوزخ و برزخ و... نیز مراسم و آدابی چون عشا ربانی, غسل تعمید, ناقوس زدن و نوازندگی به هنگام نیایش را از آیین مهر ِ ایرانی وام بگیرند, بیگفتگوست که در فرهنگ کهن ایران می توان به جایگزینی دَرخور برای جشن تازه از ره رسیده و بیگانه ی والنتاین برخورد.
نخست باید گوشزد نمود که در ایران باستان هر 30 روز ماه, برای خود یک نام ویژه داشتند. برای نمونه: روز یکم هر ماه «اورمزد», روز دوم هر ماه «بهمن», روز شانزدهم هر ماه «مهر» بود که هر زمان, نام ماه جاری با روز آن یکی می گشت, آن روز را جشن می گرفتند. برای نمونه: مهرروز از مهرماه, جشن مهرگان(16 مهر) و یا بهمن روز از بهمن ماه جشن بهمنگان(2 بهمن) و... چنین بود که ایرانیان همواره هر ماه در یک محیط خانوادگی و به دور از هرگونه کژروی, گردهم آمده و با این کار روح شادی و شادابی و همبستگی را گسترش می دادند.
با این پیش زمینه و روشنگری کوتاه, به سراغ جشن اسپندگان/سپندارمزگان می رویم. روز پنجم هر ماه در ایران باستان «سپنته آرمئیتی» یا «سپندارمز» نام دارد. پس بنابراین, در آیین کهن ایران, روز پنجم از اسفندماه جشنی برپا می گردد به نام جشن «اسپندگان» یا «سپندامزگان».(امروزه با توجه به وجود شش ماه 31 روزه در گاهشماری کنونی, این جشن در روز 29 بهمن ماه بگزار می گردد)
ویژگی این جشن است که به نام «سپنته آرمئیتی» یا فروزه ی از خود گذشتگی و فروتنی و مهر بی پایان ، مزین است. این روز با زمین در پیوند سَرراست و زمین نشانی از عشق, دلدادگی و فروتنی است. زمین در فرهنگ کُهن و پُربار ایرانی نمادی از عشق و دلدادگیست. در این روز رسم بر این است که زنان به شوهران خود هدیه پیشکش کرده و مردان نیز زنان و دختران را گرامی داشته و به آنها هدایایی پیشکش کنند.
پس همانگونه که آشکار شد, ایرانیان خود هزاران سال پیش از دیگر ملتها, آغازگر و بنیانگزار چنین مراسمی بودند و برگزاری آیین های بیگانه و تازه از ره رسیده ی غربی, نشانی از ناآگاهی و خودباختگی فرهنگیست. آشکار است کشور و ملت ایران با شهریگری بیش از 8 هزار سال, نیازی به وام گیری نابخردانه از مراسم و آداب بیگانگان ندارد. تنها بسنده است که به فرهنگ کهن و اصیل ایرانی رجوع و با آن آشنا گردیده و در راه زنده سازی آنها بکوشیم.
بنام خدا
دو واژه پارسی درست
جهت آگاهی دوستان و احترام به کلمه پارس که همان فارس است, به دوستان
فارسی زبان خود اعلام نمایید که; سگ واق واق میکند نه پارس. این
ضربهای بود که از تازیان خوردهایم که میخواستند ما پارسیان را خرد و
کوچک کنند که این لقب را به صدای سگان دادند.
غذا در زبان عربی یعنی پس آب شتر یا همان ادرار(با پوزش فراوان) است که
این هم یکی دیگر از ضربههای تازیان هست که به هنگام خوردن شام یا ناهار
به ایرانیان شکست خورده میگفتند ، بگویید: غذا میخوریم.
به جای کلمه غذا از خوراک استفاده نمائید. سپاس گذارم.
جهت
اطلاع بیشتر میتوانید به لغتنامه دهخدا مراجعه نمایید..
بنام خدا
تندیسک زرین ماهی قرمز دوره هخامنشیان، تندیسک ماهی قرمز به سبک ایلامی و نقش ماهی روی ظروف فلزی ساسانیان نشان می دهد ایرانیان بیش از ۲۵۰۰ سال است که با ماهی قرمز یا گلدفیش آشنا بوده اند.
شاهین سپنتا یک دوستدار محیط زیست و فعال میراث فرهنگی در اصفهان به خبرنگار مهر گفت: در سالهای گذشته افرادی با گذاشتن ماهی قرمز در سفره هفت سین مخالف بودند به این دلیل که اعتقاد داشتند ماهی قرمز از ۸۰ تا صد سال پیش از کشور چین به ایران آمده و ایرانی ها سابقه آشنایی با ماهی قرمز را نداشته اند. از آن مهمتر آنکه برای رد یا اثبات این موضوع دلایل قوی ارائه نمی شد بنابراین این نظر همیشه غالب بود.
وی افزود: اما بررسی آثار تاریخی نشان می دهد که ایرانی ها بیش از ۲۵۰۰ سال با ماهی قرمز یا “Gold fish ” که یکی از گونه های ماهی کپور است آشنایی داشته و آن را بر سر سفره های هفت سین خود می گذاشتند.
سپنتا گفت: یکی از این نمونه ها، تندیسک زرین ماهی قرمز مربوط به دوران هخامنشی است. این تندیسک طلایی یکی از اشیا “گنجینه آمودریا” است که از محوطه باستانی “تخت قباد” به دست آمده است. وی تصریح کرد: این گنجینه شامل بیش از ۱۷۰ مورد از اشیا ارزشمند متعلق به دوران هخامنشیان است که اکنون در “موزه بریتانیا” و “موزه ویکتوریا و آلبرت” نگهداری می شود.
سپنتا گفت: مجسمه زرین ماهی قرمز در سال ۲۰۰۴ از سوی این موزه در نمایشگاهی با موضوع “نوروز و هفت سین” به نمایش گذاشته شد.
وی ادامه داد: نمونه دیگری که نشان می دهد ایرانی ها از چند صد سال پیش با ماهی قرمز آشنا بوده اند تندیسک ماهی قرمز به سبک ایلامی است که در “گالری برکات” در مرکز شهر لندن نگهداری می شود.
این فعال میراث فرهنگی گفت: نمونه های دیگری از نقش ماهی بر آثار تاریخی ایران را می توان روی ظروف فلزی مربوط به دوره ساسانی دید که در آن ها ماهی یا دو ماهی به عنوان نماد زندگی در درون آب به کار نگهبانی از ریشه های درخت زندگی که در آب ریشه دوانده است، مشغول هستند.
وی تصریح کرد: نمونه های دیگر، نقش ماهی روی سکه های فلوس دوران صفوی است. در دوران صفوی، سکه های مسی، غازی نام داشت که معمولا فلوس، پشیز، پول سیاه نام داشت.
سپنتا اظهار داشت: روی سکه های فلوس معمولاً تصاویر مختلفی از حیوانات را نقش می کردند که به نظر می رسد فلوس هایی که داری نقش ماهی یا نقش گاو بر روی ماهی هستند برای نوروز ضرب می شده اند.
وی گفت: سنگ نگاره های خانه تاریخی حسین پناه در اصفهان متعلق به دوره فتحعلی شاه قاجار نیز نقش ماهی را روی تبرزین دراویش می بینیم.
سپنتا با بیان اینکه نقش ماهی روی این تبرزین ها نماد آگاهی و معرفت بوده است گفت: اگر چینی ها از هزار سال پیش ماهی قرمز گلدفیش را پرورش می داده اند ایرانی ها از ۲۵۰۰ سال پیش این ماهی را داشتند بنابراین می توان گفت که نژاد ماهی قرمز چینی ها ایرانی است اما شاید چینی ها در اصلاح نژاد ماهی قرمز نقش داشته اند.
بنام خدا
جوان 22 ساله ای به نام میرزا ابوطالب یزدی، فرزند حاج حسین مهرعلی، در سال 1322 خورشیدی (دو سال از پادشاهی محمد رضا شاه می گذشت) با همسرش، به قصد زیارت مکه در ایام حج، از راه خرمشهر به کویت رفته و از آنجا خودش و زنش را با شتر به سرزمین حجاز و مکه میرساند.
در جریان طواف به علّت بیماری، ناشی از گرمازدگی به استفراغ مبتلا گردید و قی کرد. براى احترام خانه کعبه بلافاصله احرامی ِ خود را (کفن سفیدی که در مراسم آنجا می پوشند) جلوی دهان گرفت و در نتیجه احرامیش آلوده شد. امّا مانع از کثیف شدن خانه کعبه نگردید و در این موقع چند نفر از مسلمانان دو آتیشه شهادت دادند که ابوطالب قصد کثیف کردن کعبه را داشته است و ابوطالب بیچاره بازداشت گردید و سپس در دارالقضای شرعی محاکمه فرمایشی شد و به گردن زدن محکوم شد.
حکم او در روز دوازدهم ذی الحجّه تازی، توسط دژخیم آل سعود که توسط 50 نفر پاسبان ابوطالب را در حالی که دستبند به دست هایش زده بودند، اجرا شد.
ابوطالب یزدی را، از مرکز پلیس خارج و به جلوی بازار صفا و مروه آوردند و در میان جمعیت مقابل سکوی مجازات قرار دادند. جلاد رسمی دولت سعودی، ابوطالب را چهار زانو روی زمین نشاند و بازوان او را بر محوری ثابت بست و سپس به دستش دستبند زد، جمعیت در میدانی که نزدیک دارالقضای شرعی بود، جمع شده و منتظر اجرای حکم بودند. فرمان قتل به زبان عربی قرائت شد.
سپس جلاد سر به گوش ابوطالب گذارده، آخرین دقایق زندگی را به عربی به او یادآور می شود و ابوطالب که تا آن لحظه نه مفهوم محاکمه را فهمیده بود و نه از متن حکم که به زبان عربی قرائت می شد چیزی می فهمید، ساکت و آرم نشسته، نگاه به جمعیت دوخته بود، که ناگاه جلاد با نوک شمشیر فشاری به پشت گردن ابوطالب وارد می سازد. بر اثر آن خون جاری و ابوطالب از ترس سرش را جلو می برد و در همین لحظه جلاد با یک ضربه شمشیر بزرگی که در دست داشت، بر گردن او فرود می آورد.
گردن به وضع فجیعی بریده شده ولی استخوان حلق مانع از قطع شدن سر می شود. امّا بلافاصله شمشیر برای بار دوّم به حرکت درآمده سر از گردن جدا و روی پای ابوطالب می افتد و بنا به گفته همسرش، آخرین کلمه ای که ابوطالب برزبان آورده، این جمله بود: «آخر شما کار خودتان را کردید».
بلا فاصله دو خودرو در محلّ حاضر می شود و یکی سرِ جدا شده و بدن را به پزشک قانونی منتقل می نماید و دیگری با ریختن شن در صدد از بین بردن آثار جنایت برمی آید. شیخ علی اصغر یکی دیگر از حجّاج ایرانی داوطلب به خاک سپردن ابوطالب گردن بریده می شود. پلیس سعودی به شیخ علی اصغر خبر می دهد که جنازه برای تحویل حاضر است.
وقتی که به پزشک قانونی می روند، متوجّه می شوند که سر ابوطالب را معکوس روی بدن گذارده و دوخته اند. به شیخ علی اصغر می گویند که باید 65 ریال سعودی دستمزد بخیه زدن سر به بدن را پرداخت کند تا جسد تحویل واجازه حمل داده شود!
شیخ علی اصغر عصبانی شده، فریاد می زند: پول را بایستی کسی بدهد که فرمان قتل را داده است!
خانواده ابوطالب که منتظر برگشتن حاجی از مکه بودند، وقتی بدن بی سر ابوطالب را بجای سجاده و تسبیح و عطر دریافت کردند؛ بر سر و روی خود می کوبیدند. دو خواهر ابوطالب، در فاصله کمی از یکدیگر خودکشی کردند.
پس از این فاجعه ضد بشری در عربستان سعودی، دولت ایران روابط دیپلماتیک خودش را با سعودی برای چهار سال قطع کرد و دیگر هیچ کس حق نداشت به عربستان سعودی برود.
اما، دوباره با فشار مقامات مذهبی و مردم متعصب ایران، محمد رضا شاه با فرستادن یک شمشیر طلایی به دربار سعودی، خواهان بازگشت مناسبات سعودی با ایران شد.
هنگامی که خبر زدن گردن ابوطالب یزدی به رضا شاه در ژوهانسبورگ رسید، در حالی ایشان از تندرستی و سلامتی زیادی برخوردار نبودند، با خشم گفتند: من اگر آنجا بودم، خاک سعودی را توبره می کردم و این است سزای بی خردانی که فرسنگ ها می پیمایند و سرمایه های خود را به جیب وهابیون بی مغز میریزند و آبروی خود و خانواده و میهن خود را، به تارج میدهند.
بنام خدا
وفا نکردی و کردم، خطا ندیدی و دیدم شکستی و نشکستم، بُریدی و نبرید
اگر ز خلق ملامت، و گر ز کرده ندامت کشیدم از تو کشیدم، شنیدم از تو شنید
کی ام، شکوفه اشکی که در هوای تو هر شب ز چشم ناله شکفتم، به روی شکوه دویدم
مرا نصیب غم آمد، به شادی همه عالم چرا که از همه عالم، محبت تو گزیدم
چو شمع خنده نکردی، مگر به روز سیاهم چو بخت جلوه نکردی، مگر ز موی سپیدم
بجز وفا و عنایت، نماند در همه عالم ندامتی که نبردم، ملامتی که ندیدم
نبود از تو گریزی چنین که بار غم دل ز دست شکوه گرفتم، بدوش ناله کشیدم
جوانی ام به سمند شتاب می شد و از پی چو گرد در قدم او، دویدم و نرسیدم
به روی بخت ز دیده، ز چهر عمر به گردون گهی چو اشک نشستم، گهی چو رنگ پریدم
وفا نکردی و کردم، بسر نبردی و بردم ثبات عهد مرا دیدی ای فروغ امیدم؟
ولی داستان عشق و خیانتی که باعث سروده شدن این شعر شد به گوش کمتر کسی رسیده
مهرداد اوستا در جوانی عاشق دختری شده و قرار عروسی می گذارند. دختر جوان به دلیل رفت و آمد هایی که به دربار شاه داشته ، پس از مدتی مورد توجه شاه قرار گرفته و شاه به او پیشنهاد ازدواج می دهد.
دوستان نزدیک اوستا که از این جریان باخبر می شوند، به هر نحوی که اوستا متوجه خیانت نامزدش نشود تلاش می کنند عقیده ی او را در ادامه ی ارتباط با نامزدش تغییر دهند. ولی اوستا به هیچ وجه حاضر به بر هم زدن نامزدی و قول خود نمی شود . تا اینکه یک روز مهرداد اوستا به همراه دوستانش ، نامزد خود را در لباسی که هدیه ای از اوستا بوده ، در حال سوار شدن بر خودروی مخصوص دربار می بیند...
مهرداد اوستا ماه ها دچار افسردگی شده و تبدیل به انسانی ساکت و کم حرف می شود. سالها پس از پیروزی انقلاب ، وقتی شاه از دنیا می رود فرح یا نامزد اوستا به فرانسه می رود...
در همان روزها ، نامزد اوستا به یاد عشق دیرین خود افتاده و دچار عذاب وجدان می شود. و در نامه ای از مهرداد اوستا می خواهد که او را ببخشد. اوستا نیز در پاسخ نامه ی او تنها این شعر را می سراید.
:: سخنان بزرگان جهان در مورد کوروش بزرگ ::
ژنرال سرپرسی سایکس(ژنرال، نویسنده، و جغرافیدان انگلیسی) (پس از دیدار از آرامگاه کورش بزرگ):
من خود سه بار این آرامگاه را دیدار کرده ام، و توانسته ام اندک تعمیری نیز در آنجا بکنم، و در هر سه بار این نکته را یاد آورده شده ام که زیارت آرامگاه اصلی کوروش، پادشاه بزرگ و شاهنشاه جهان، امتیاز کوچکی نیست و من بسی خوشبخت بوده ام که به چنین افتخاری دست یافته ام. براستی من در گمانم که آیا برای ما مردم آریایی (هند و اروپایی) هیچ بنای دیگری هست که از آرامگاه بنیادگذار دولت پارس و ایران ارجمندتر و مهمتر باشد.
بنام خدا
شهر باستانی دارابگرد بزرگترین بنای گلی جهان و نخستین پایتخت حکومت ساسانیان
بنام خدا
|
||
|
||
|
||
|
||
روچيار حيدری : | ||
|
بنام خدا
|
||
|
||
|
||
|
||
خبرنگار امرداد - شادان رستمی : | ||
آيينی برای پاسداشت زن و جشن اسفندگان، از سوی كميسيون بانوان استان يزد(وهومن)، برپامی شود. |
بنام خدا
|
||
|
||
|
||
سورنا لطفی نيا : | ||
بازنويسی «شاهنامه»ی فردوسی به نثر، به خامهی استاد «ميرجلالالدين كزازی» در راه چاپ است.
به گزارش ايسنا؛ اين نويسنده و پژوهشگر، دربارهی بازنويسی «شاهنامه»، گفت: «بازنوشت شاهنامه را، زير چاپ دارم كه از آغاز تا انجام، با نثری همساز و هماهنگ با زبان شاهنامه است. به راستی، در اين اثر شاهنامه را به نثر نوشتهام. »
وی گفت: «اين كتاب در ٧٠٠ رويه، نوشته شده است كه در دو جلد در نشر زرين و سيمين به چاپ می رسد. اين دفتر به گمان بسيار، «دفتر دانايی و داد» نام خواهد داشت. » ميرجلالالدين كزازی، استاد دانشگاه، نویسنده، ترزبان(:مترجم) و پژوهشگر نامور ايرانی است. او سالها، استادی دانشجويان زبان و ادبيات فارسی را در دانشگاههای كشور، بر دوش داشته است. او تاكنون نگارشهای بسياری پيرامون شاهنامه و فردوسی، حكيم توس داشته است.
|
بنام خدا
بنام خدا
|
● |
رخدادهای تاریخی و آیینی ایران از 22 تا 28 بهمن |
گروه مردم :
شنبه 22 بهمن:
- 40 سال پس از شکست نهاوند، ایرانیان به دعوت مختار شمشیر برگرفتند، مورخان اروپایی ماه فوریه سال 683 میلادی را آغاز بپاخیزی مختار ابوعبیده ثقفی در عراق به خونخواهی حسین بن علی (ع) و یارانش نوشته اند و اضافه کرده اند که در اندک مدتی بیش از 20 هزار ایرانی با اسب و اسلحه به وی پیوستند و ظرف چهار سال بسیاری از لشکریان بنی امیه و سردارن اعزامی از شام (سوریه، لبنان و بخشی از فلسطین و ...) را از پای در آوردند. به نوشته این مورخان، قیام مختار فرصت مناسبی به ایرانیان داده بود تا با عربان که بر میهن آنان مسلط شده و نوه پیامبر اسلام را با شقاوت تمام مقتول ساخته و خانواده او را اسیر کرده بودند درآویزند.
یکشنبه 23 بهمن:
- سالگشت درگذشت امیرتیمور گورکان، امیرتیمور گورکان که سه بار به ایران لشکر کشید 12 فوریه سال 1405 میلادی (23 بهمن ماه) در 69 سالگی در کزاخستان امروز درگذشت. [در ایران؛ قزاقستان نوشته می شود که با کوزاک = کزاکی = قزاق اشتباه می شود. کوزاکها که در اطراف دُن و دنیپر ـ روسیه و اوکراین ـ زندگی می کنند از اسلاوهای شرقی هستند، نه از تبار مردم کزاخستان. کوزاکهای روسیه و اوکراین پیش از انقلاب بلشویکی 1917، عمدتا پیشه سپاهیگری داشتند]. پس از درگذشت امیرتیمور، پیکر او به سمرقند منتقل و در گورگاهی که خود در این شهر ایران باستان ساخته بود مدفون شد. تیمور درجریان لشکرکشی به چین بود که بیمار شد و درگذشت.
سهشنبه 25 بهمن:
- لشکرکشی چین به فرارود و شکست از لشکریان ایران، 14فوریه سال 102 میلادی (طبق محاسبات کرونیکل نگاران؛ چهاردهم فوریه و امسال، مصادف با 26 بهمن ماه) «وادی» امپراتور وقت چین با استفاده از فرصت درگیری ایران با رومیان در غرب، یک سپاه چهل هزار نفری از نیروهای خود را روانه منطقه فرارود کرد. این حمله در ناحیه فرغانه و در نیمه راه خجند به سمرقند، بدون نیاز به اعزام افراد پادگانهای تپورستان (مازندران)، آثرپاتیگان (آذربایجان)، توسط نیروهای محلی پارت (خراسان)، آریانا (هرات و غرب افغانستان امروز) و کهستان در هم شکسته شد و بسیاری از چینیان به اسارت درآمدند. اسیران چینی هدف حمله نظامی را به دست آوردن اسپان (چون حرف پ در الفبای عربی وجود ندارد به تدریج اسپ «اسب» نوشته شده است) دره فرغانه که بزرگتر از اسپان چین، نیرومند و پرطاقتند بیان کرده بودند.
چهارشنبه 26 بهمن:
- روزی که خسروپرویز شاه ایران شد و با اشتباهات خود امپراتوری ساسانیان را بر باد داد، 15 فوریه سال 590 میلادی خسرو پرویز نوه خسروانوشیروان به عنوان بیست و دومین شاه ایران از دودمان ساسانیان در تالار بزرگ کاخ سلطنتی تیسفون (طاق کسری) تاجگذاری کرد. بزرگان وقت پدر او ـ هرمز چهارم را برکنار و بازداشت کرده بودند که بعدا کشته شد. هرمز را پیش از کشتن، نابینا کرده بودند. اسپهبد بهرام مهران (بهرام چوبین) این روش جا به جایی را یک توطئه اعلام کرد، پادشاه شدن خسروپرویز را نپذیرفت و تا تعیین پادشاه به روش درست، زمام اموررا به دست گرفت. خسروپرویز که چنین دید از تیسفون گریخت و برای جلب کمک به قسطنطنیه رفت. موریس امپراتور روم شرقی به این شرط که خسرو از ارمستان و لازیستان [منطقه ساحلی گرجستان که آبخیزستان ـ آبخیزیا ـ گوشه ای از آن بود] بگذرد حاضر شد نیروی نظامی دراختیار او بگذارد تا به شاهی بازگردد. این نیروی خارجی بهرام چوبین را به منطقه فرارود فراری داد. این رویداد ایرانیان را خشمگین ساخت و خسرو برای جبران اشتباه خود (توسل به خارجی) از فرصت قتل موریس به دست فوکاس سردار رومی استفاده کرد به سوریه و فلسطین لشکر کشید هر دو منطقه را به قلمرو ایران بازگردانید و سپس مصر را هم متصرف شد.
آدینه 28 بهمن:
- امپراتور روم که شرایط ایران برای ترک مخاصمه را پذیرفته بود با گاز زغال کشته شد، فلاویوس کلادیوس ژوویانوس (ژوویان) 17 فوریه سال 364 میلادی در راه بازگشت به ایتالیا، در آناتولی غربی (جنوب غربی ترکیه امروز) «گاز زغالی شد» و درگذشت. ژوویانوس 26 ژوئن سال 363 پس از مرگ ژولیان که در جنگ با شاپور دوم ـ شاه وقت ایران از دودمان ساسانیان مجروح و براثر شدت جراحت وارده درگذشته بود به سمت امپراتور انتخاب شده بود. درباره علت مرگ ژوویان؛ روایات، متعدد است. بیشتر مورخان نوشته اند که چون برغم مخالفت افسران ارتش روم، به شاپور دوم ـ شاه ساسانی ایران امتیاز فراوان داده بود طبق نقشه این افسران در اثنای خواب، زغال نیمسوز به خوابگاهش برده و اورا با [گاز زغال] مسموم کرده بودند.
برگرفته از تارنمای دکتر انوشیروان کیهانی زاده
|
||
|
||
|
||
نگار پاكدل : | ||
انوشیروان پسر قباد ساسانی، پس از مرگ پدر بر اورنگ شاهنشاهی ایران تکیه زد. وی به دادگری پرآوازه بود و یکی از خوشنام ترین پادشاهان دودمان ساسانی. |
بنام خدا
|
||
|
||
|
||
سورنا لطفی نيا : | ||
«تراب محمدی»، مديرکل ميراث فرهنگی آذربايجان شرقی گفت: «قلعه بابک با گستردگی بيش از 10 هزار متر مربع، ساختهشده از سنگ گرانيت، يکی از باشکوهترين بناهای تاريخی استان شمرده می شود.» |
بنام خدا
لالایــی ها آوازهــایی است که مـادران روســتایی و شـهری بـرای کودکان خود می خوانند
تا آنها را خـواب کنند. این تـــرانــه هــا که ســـاخته ی مــردم عادی اسـت دارای واژه هـای
ســاده اسـت که با آهنــگی خاص خوانـده می شـود و اغـلب بیان کننده ی آرزوهای مادران
در حق فرزندانشان و در واقع نخستین وسیله ی آشنایی کودکان است با شعر و موسیقی.
کنار هم قرار گرفتن واژه های لالایی ها که ساخته ی مردم ساده و گمنام است گاهی به دور
از اصـول و قواعد شعر سنتی است ، اما این نه عیب لالایی ها ، که حسن آنهاست ، چرا که
در آنها توجه به سادگی و احساس مطرح است نه طرح اندیشه ها. ا
دانلود کتاب لالایی
نمونه ای از درون کتاب
لالا ، لالا ، گـــــــل لالـــه پـلـنگ در کوه چه می ناله
لالا ، لالا ، گــــل قــالــی بابات رفــته جـایش خالـی
لالا ، لالا ، گل خشـخاش بــابــات رفته خدا همراش
لالا ، لالا ، گـــــــل زیـــره بـــــــچـــــــه آروم نمیگیره
لالا ، لالا ، گــــــل آبــــی چــرا امشب نمی خوای؟
لالا ، لالا ، گــــل بـــادوم بخــواب آروم ، بخواب آروم
لالا ، لالا ، گــــــل صد پر بخــواب ای نازنـــــین دلبر
لالا ، لالا ، گــــل اوشــن بابات آمد ، چِشِت روشن
لالا ، لالا ، گـــل دشــتی همـه رفتند تو برگشـتی
بنام خدا
|
||
|
||
|
||
سورنا لطفی نيا : | ||
مهران سوخکيان، معاون گردشگري استان فارس، از برپايی سفرهی هفتسين، به مناسبت نوروز، در تختجمشيد خبر داد. |
بنام خدا
|
||
|
||
|
||
گروه انديشه : | ||
در روزگاران کهن، «آیین مهر ایرانی» به دست ایرانیان در ایرانزمین، و آنگاه چندین سده دورتر در اروپا گسترش یافت. سپس به دست رومیان در اروپای غربی و شمال آفریقا پراکنده شد، و ایشان نیز ایزد مهر را با باورهای خویش دربارهي خدایان و به ویژه «خدای آفتاب» درآمیختند. نام مهر(میترا) در وِداهای هندی نیز به چشم میخورد. در فرهنگ ایرانی، از مهر با نام «داور بزرگ» یاد شده و نگاهبان پیمان در میان مردم است. همچنین، ایزد جنگ و پیروزی به شمار آمده، و پشتیبان سپاهی است که بر پایهي نیکی و راستی میجنگد.
این آیین، سدههای پیاپی در آن سرزمینها جایگاه والایی داشت، و آنگاه در سده چهارم بود که «کنستانتین» آیین نو(مسیحیت) گرفت و در جایگزینی آن به جای آیین مهر ایرانی، کوشید. اکنون گوشهای از استورههای ایرانی را بازمیگوییم، تا همگی با فرهنگ سرزمین خویش بیشتر آشنا شویم: 390 سال پیش، کشیشهای انگلیسی نشستی را برگزار نموده و بر آن شدند تا آغاز سال اروپاییان را که 25 مارس و برابر با نوروز ایرانی بود، به ماه ژانویه برده و سالی جدا برای خود بنیان نهند. اما از آنجا که دستمایهای درخور در فرهنگ خویش نیافتند، بنابراین باز به ناچار، شب چلهي ایرانی را که اینک در گاهشمار ایشان برابر با 25 دسامبر(4 دی) بود، «کریسمس» و آغاز سال میلادی نامیدند؛ و بدین گونه امروزه سال مسیحیان «میلادی» نامیده میشود. براي نمونه، ماههاي نهم، دهم و يازدهم از ماههاي ميلادی، امروزه سپتامبر، اكتبر و نوامبر(به معناي هفتم، هشتم و نهم!) ناميده ميشود. «میلاد» واژهایست سُریانی و برگرفته از خانوادهي زبانهای کهن ایرانی در میانرودان. این واژه به زبان تازیان(عربی) نیز راه یافت و واژگان تولد، مولود، یلدا، ولد و ... از ریشهي آن است به معنای «زایش و زادآوری»، که باز هم پیوند دارد با «زایش مهر» در باور ایرانی. در استورههای ايرانی آمده است، «آناهیتا – آناهید، ناهید» ایزد آبهای روان و ایستا، و نماد پاکی در باورهای کهن ایرانی است، و چنین آمده که آناهیتا در بلندترین شب سال(چلّه، شب آغاز زمستان)، «ایزد مهر» را به زاد برمیآورد. بدین گونه، از فردای آن روز، رفتهرفته روزها بلندتر شده و پرتوهای خورشید، درخشندگی بیشتری میگیرند. «مهر»، رهاییبخش جهان از نمایههای اهریمن، و یاریرسان روشنایی در نبرد با سیاهی و تاریکی بوده؛ و بدین روی، ایرانیان در «شب چله» چراغ افروخته و تا پگاه بیدار می-مانند. بدین سان، ایشان مهر را یاری رسانده، و آنگاه با زایش اوست که جهان رو به فروزندگی و روشنایی میگذارد. «25 دسامبر» که مسيحيان آن را روز زایش پیامآور خویش برمی شمارند، نخست برابر با 21 دسامبر بوده، و این روز به فراخور زایش مهر در آیینهای ایرانی(یکم دی)، در آن سامان نیز گرامی داشته میشده است. کشیشان، نتوانستند در 4 گردش 4 ساله، سال را کبیسه کنند، تا آنکه 3 مُغ ایرانی به اورشلیم رفته و کبیسه کردن را به ایشان آموختند. و چنین بود که این روز پس از 4 بار جابجایی، سرانجام در روز 25 دسامبر(4 دی) آرام گرفت و آن روز را روز زایش مسیح یا همان «کریسمس» خواندند. تا آن هنگام، روز ششم ژانویه برابر با روز زایش وی شمرده میشد، اگرچه در همان زمان نیز آیین بیشتر مردم باخترزمین، «آیین مهر ایرانی» بود. «مُغ»ها جایگاه بلندی در فرهنگ ایرانی داشته و آموزشهای گسترده-ای دربارهي دانش و فرهنگ سترگ ایرانزمین فرامیگرفتند. آموختههای ایشان برای مردمان اَنیران -غیرایرانیها- شگرف بوده و بدینرو ایشان را «جادوگر» میخواندند. بنابراین، این واژه در لاتین به گونهي «مُگوس»، «ماژوس» و سرانجام «ماژیک» درآمد و به معنای «جادویی» به کار رفت. همین واژه از یونانی به عربی راه یافت و تازیان چون «ژ» و «گ» -همچنین «پ» و «چ»- نداشتند، ما ایرانیان را «مَجوس» نامیدند. ضحاک به هنگام دستیابی بر ایران، به روزبانان خویش چنین فرمان داد تا ایرانیان نافرمان و سرپیچ از فرمان او را، بر همان گردونهای که میپرستند(مهر)، بیاویزند. «گردونهی مهر» نمادی است برگرفته از گردونهي گردون یا همان آسمان که راستگَرد میباشد. بدین گونه که این نماد(+) همانند دو z بر هم است. نگاره گردونهي مهر، هنوز هم بر روی بسیاری از معماریهای ایرانی به چشم میخورَد. و از آنگونه، پرستشگاه کهن چغازنبیل و نیز دربهای چوبی پرستشگاهها، و بسیاری سازههای دیگر در پهنهي ایران-زمین که تاکنون برجای مانده است. این نماد، همچنین سر از آیین غربيان درآورد و این گردونه که در زبانهای ایرانی «چلیپا» نامیده میشود، نامهای چلیپ، چلیب و سرانجام «صلیب» به خود گرفت. «ایزد مهر» بر گردونهای شتابان و زیبا که 4 اسب سپید آن را میکشند، سوار است. و خوشبختانه هنوز هم نگارههای بسیاری از آن، در کوهها و کوهستانهای ایران برجاست. این ایزد بزرگ، جامهای سرخرنگ به تن داشته و ریشی بلند و انبوه چهرهاش را پوشانده است. و اما، اینک بیاییم و یک تن با همین ویژگیها را یک کلاهبوقی سرخ با منگولهای آویخته به آن، بر سرش نهاده و سپس او را بر گردونهای که به جای چرخ، دو تیغهي آهنی دارد(سورتمه) و نیز به جای 4 اسب، اینک 4 گوزن شمالی آن را به دنبال میکشند، بنشانیم. یاد چه چیزی میافتید؟ «سرو» درختی همیشهسبز است که در فرهنگ ایرانی از جایگاه ویژه و والایی برخوردار است. برای نمونه، «سرو سپند کاشمر» که به فرمان معتصم عباسی بریده شد و آن را به سامرا بردند. اما ایرانیان به یادبود آن، «بُته جقه» را که نگارهي سروی خمیده است، بر روی تار و پود قالی و دیگر بافتههای سرزمین خویش جاودان نمودند. ایرانیان در شب چله و هنگامی که سرما همه جا را فرا گرفته، شاخهای از درخت سرو را با خود به خانه برده و آذین میبستند تا نمادی از سبزی و تازگی در خانهشان باشد. اینک این آیین نزد ما فراموش شده، اگرچه امروزه هنوز هم در بخشهای غربی کشورمان، دختران شاخهای سرو را در شب چله آذین بسته و همراه آن، گشایش برای بخت خویش میخواهند. به هر روی، این باور زیبای ایرانی، به همراه آیین مهر به باخترزمین رفت و از آنجا که درخت سرو بومی ایران است، بنابراین ایشان شاخهای از درخت کاج را در آن شب آذین بستند. اما سپستر، این کار از سوی ایشان نیز به فراموشی سپرده شد، تا آنکه کشیشی آلمانی دوباره آن را در سدهي هجدهم میلادی فراگیر نموده و گسترش داد. «مهرابه»ها جایگاه ویژهی پرستش «مهر- میترا» بوده و نشانههایی ازین ویژگیها هنوز هم در زورخانه-ها، آیین درویشان به چشم میخورد. همچنین خوب است بدانیم بیشتر کلیساهای اروپا بر ویرانهي مهرابهها بنا گردیده است. برای نمونه، واتیکان بر روی مهرابهای کهن بنا شده که هنوز هم نشانههای فراوانی از آیین مهر در آن به چشم میخورد. اما هیچکس نمیتواند به زیرزمین آنجا راه یابد. اگرچه با شگفتی بسیار، «زندهیاد دکتر محمود حسابی» تنها ایرانیای بود که توانست آن جا را از نزدیک ببیند. «هفت» از شمارگان سپند ایرانی بوده و برآمده از 7 سَکرنهي(كُره) آسمانی «خورشید، ماه، تیر(عطارد)، ناهید(زهره)، بهرام(مریخ)، کیوان(زحل) و هُرمزد(مشتری)» است، که نخستین بار، ایرانیان آنها را در میان اَختران آسمان بازشناختند. این شماره، جایگاه بلندی در فرهنگ ایرانی داشته و از آن میان، ایرانیان هفت روز هفته را بر پایه آن 7 کرهي آسمانی پی نهاده و نام آنها را بر روزهای هفته نهادند. برترین روزها «روز مهر» بود که «خور- شید(روز خور)» نامیده شد. این روز به همراه آیین مهر ایرانی به اروپا رفت و Sunday(روز خورشید) نام گرفت، و همان گونه که میدانیم، اینک روز نیایش ایشان در کلیساها، همین روز است.(و نمونههای دیگر، Monday: روز ماه، Wednesday: روز تیر، suturday: روز کیوان و ...). همچنین، شمارهي 12 که در فرهنگ ایرانی گرامی داشته شده و برای نمونه میتوان از 12 گلبرگ گلهای سنگنگارههای پارسه(تخت جمشید)، و نیز بخش کردن سال به 12 ماه و همچنین شمار 12 چِهراَختر(صورت فلکی) در دانش کهن ستارهشناسی ایرانیان نام برد. |
بنام خدا
|
||
|
||
|
||
سورنا لطفی نيا : | ||
شهر جولیان از شهرهای تاریخی ایلام، در حالی که نمادی از تمدن ایرانی است، امروزه، جايی برای کشاورزی شده و گندم و جو، در آن کاشته میشود. |
بنام خدا
|
● |
رخدادهای تاریخی و آیینی ایران از 15 تا 21 بهمن |
گروه مردم :
شنبه 15 بهمن:
- روزی كه خشایارشا یهودیان را از توطئه قتل عام نجات داد، خشایارشا ــ شاه وقت ایران ــ كه بر سرزمینی از هند تا دانوب و از استپ های شمال خاوری آسیای میانه تا لیبی حكومت می كرد، پس از فرونشاندن شورش بابل (عراق جنوب غربی امروز) در 482 پیش از میلاد، تصرف آتن در سال 480 پیش از میلاد و بازگشت از لشكركشی به اروپا، در چهارم فوریه 479سال پیش از میلاد (15 بهمن) توسط بانویش «استر Esther» از خاندان شائول و یهودی كه در شهر همدان مدفون است از توطئه هامان «بزرگ وزیر» خود برای كشتار اتباع یهودی امپراتوری ایران آگاه شد و همان شب دستور لغو آن را صادر كرد كه به نوشته مورخان یونانی و یهود، این دستور در سه روز به سراسر امپراتوری رسید كه با وسائل آن زمان، ركوردی بی سابقه است.
سهشنبه 18 بهمن:
- انتشار پول کاغذی در ایران در 716 سال پیش ـ فساد اداری ارث مغولها برای ایران و روسیه، هفتم فوریه 1294 (جمادی الاخری 693 قمری) و دوران حکومت گیخاتوخان مغول حکمران وقت، ایران بمانند چین دارای پول کاغذی (اسکناس) شد که «چاو» نام داشت. حکام مغولی چین (دودمان یوان) از سال 1271 پول کاغذی در آن کشور رایج کرده بودند زیرا که طلا و نقره موجود در چین تکافوی هزینه های سنگین آنان نبود. قدمت پول کاغذی در چین که به صورت «بلوکی ـ نوعی مهرزنی» چاپ می شد به سال 600 میلادی بازمی گردد ولی پولی دائمی نبود و هرگاه که هزینه های دولت بالا می رفت و طلا برای ضرب سکه کافی نبود پول کاغذی چاپ می کردند که نوعی برات (حواله خزانه داری دولت) بود. گیخاتوخان که مردی ولخرج و سطحی بود و بزرگ وزیرش ـ صدر جهان (صدرالدین احمد خالدی زنجانی) ولخرج تر از او ـ تصمیم به رایج کردن پول کاغذی گرفتند که این تصمیم به اجرا درآمد و «چاو» که قطعی بزرگ داشت و «چاو مبارک» خوانده می شد به جریان گذارده شد.
چهارشنبه 19 بهمن:
- هلاكوخان مغول به مناسبت سالگشت مرگ او، هولاگوخان، ایلخان متصرفات مغولان در آسیای غربی و از جمله ایران هشتم فوریه 1265 میلادی (19 بهمن ماه) در 48 سالگی درگذشت و در جزیره كبود واقع در دریاچه ارومیه دفن شد. [اعراب «هُلاكو» می نویسند زیرا كه حرف «گ» ندارند]. وی كه نوه چنگیز و برادر قوبیلای قاآن (خان بزرگتر مغولان و خاقان چین) بود در طول ایلخانی خود، بین النهرین، سوریه و قسمتهای دیگری از آناتولی را تصرف كرد، شهر بغداد را در دهم فوریه 1258 و شهر دمشق را در یكم مارس 1260 میلادی تصرف، قتل عام و ویران ساخت و به خلافت «اسمی» عباسیان [در بغداد] و حكومت ایوبیان [برسوریه] پایان داد، ولی ارتش او در سوم سپتامبر 1260 در ناحیه «عین جالوت» از نیروهای سلطان مصر (از دودمان مملوك) شكست خورد و فلسطین و بیشتر سوریه را ازدست داد و به شرق فرات عقب نشست.
پنجشنبه 20 بهمن:
- بیستم بهمن؛ آزاد شدن ایران خاوری از سلطه عربان، یعقوب لیث مبارز خستگی ناپذیر راه تجدید استقلال و یکپارچگی ایران، حاکمیت ملّی ایرانیان و قهرمان میهن كار آزادكردن هرات، بامیان، بلخ، كابل، غزنه و بُست از سلطه عرب (تازیان) را نهم فوریه سال867 مصادف با 20 بهمن تكمیل كرد. یعقوب در طول یازده سال بعد نیشابور، گرگان، كرمان، فارس و خوزستان را هم از چنگ عرب خارج ساخت و و درجریان پیشروی به سوی بغداد در ناحیه دیرالعاقول (کنار دجله) با سپاه اعزامی حکومت عباسیان رو به رو شد و به نبرد پرداخت. یعقوب پیشنهاد سازش خلیفه را رد کرد. وی درخوزستان خودرا برای لشکرکشی دیگری به سوی بغداد آماده می کرد که براثر بیماری قولنج درگذشت و در همانجا مدفون شده است.
آدینه 21 بهمن:
- افتادن بغداد به دست هلاکوخان مغول و قتل عام صدها هزار تن از ساکنان آن، دهم فوریه سال 1258 (21 بهمن ) سپاهیان هلاكوخان نوه چنگیز و ایلخان مغول ایران بغداد را تصرف کردند و 17 روز طول كشید تا تا این افراد بغدادیان را قتل عام و این شهر را ویران سازند. بغداد هنگام تصرف به دست مغولان بیش از چهارصد هزار تن جمعیت داشت كه بیشتر آنان به دست مغولان كشته شدند. آمارهای مختلف ـ از 80 تا 300 هزار تن ـ درباره شمار مقتولان بغداد داده شده است. هلاکو در دهمین روز تصرف بغداد، المستعصم ــ آخرین خلیفه عباسی را هم (به صورت نمدمال کردن) کشت و به عمر خلافت عباسیان پایان داد.
برگرفته از تارنمای دکتر انوشیروان کیهانی زاده
|
||
|
||
|
||
|
||
خبرنگار امرداد - شهداد حیدری : | ||
«در روزگار ساسانیان، زن ایرانی از حق مالکیت برخوردار بود. قوانین آن زمان پشتیبان حق زنان و استقلال آنان بود. از اینروست که در تاریخ ساسانیان، نمونهای نمییابیم که مردان توانسته باشند با خشونت با زنان برخورد کنند.»
|
بنام خدا
|
||
|
||
|
||
|
||
خبرنگار امرداد - آرميتا فرهمند : | ||
كرمانيها، جشن سده را دهم بهمنماه در كنار يكديگر، در باغچهی بوداغآباد جشن گرفتند. ايرانيان، نخستين مردمي كه خداي يكتا را شناختند
همزيستي زرتشتيان و غيرزرتشتيان در كرمان ايرانيان، گذشتهي پرافتخار خود را فراموش كردهاند شاهنامه، برآمده از استورههای يونانی نيست خواب بوديم، نيمهی جهان به نام انگليسی ها شد سده، كهنترين و پرمعناترين جشن ايرانی برگزاري «سده»ي كرمان، با همت بزرگان شهر |
بنام خدا
|
||
|
||
|
||
سورنا لطفی نيا : | ||
ستون و سرستونهای شهر باستانی استخر فارس در گودالهايی بدون هيچگونه نگهداری رها شدهاند. کارشناسان ميراث فرهنگی دربارهی وضعيت بد اين آثار هشدار می دهند. معاون سازمان ميراث فرهنگی فارس اما واژهی رها شدن را برای اين آثار شايسته نمی داند و می گويد که اين گستره، مشکلات بسياری دارد اما چه کاری می توان انجام داد؟ |