به نام خداوند مهر آفرین
سال 14094 اهورایی، 7037 میترایی، 3753 زرتشتی، 2573 کوروشی (شاهنشاهی) و 1394 خورشیدی

بنام خدا



 سرپرست هیات کاوش‌های نو در بندر باستانی سیراف

 

 

 «سیراف»، گواه قدرتمندی اقتصاد ساسانیان است

 

 



 خبرنگار امرداد - میترا دهموبد :

«یافته‌های باستان‌شناسی در بندر باستانی سیراف، نشان از قدرت اقتصادی ساسانیان دارد. شاخاب پارس و بندر تجاری سیراف، چهارراه تجاری میان هند، چین و کشورهای شمال آفریقا بوده‌است.»
 
محمد اسماعیلی، سرپرست هیات کاوش سیراف دراین‌باره به یافته‌های تازه‌ای که در فصل جدید کاوش‌ها پیدا کرده‌اند اشاره کرد و گفت: «ایران رابط تجاری چین، هند و کشورهای شمال آفریقا بوده‌است و این نشان از قدرت ایران باستان و رونق شهر تاریخی سیراف است چراکه جایگاه اقتصادی همواره نماینده‌ی قدرت و توان یک سرزمین در دیگر زمینه‌ها نیز هم هست.»
  به‌گفته‌ی وی در کاوش‌های جدید، سفال‌های اژدری پیدا شده که این سفال‌ها به‌عنوان نماد تجارت دریایی شناخته می‌شود.
در کاوش‌های کنونی تنها به پیرامون مسجدجامع شهر سیراف که از کهن‌ترین مساجد ایران است و در دژ ساسانی سیراف واقع شده، بسنده نشده است و در «قلعه‌کهنه» نیز کاوش‌هایی انجام شده و سفال‌هایی پیدا شده که به نام «سفال قرمز هندی با پوشش براق» معروفند و از آن روزگار ساسانی هستند.
  به گفته‌ی اسماعیلی این بندر در زمان ساسانیان رونق فراوانی داشته است.
  بندر باستانی سیراف در فاصله‌ی 240 کیلومتری جنوب‌(:خاوری)شرقی بوشهر در محل بندر «طاهری» کنونی است و پیشینه‌ی آن را به روزگار ساسانی و اردشیر بابکان نسبت داده‌اند.
  بندر سیراف که به شماره 1348 در سیاهه ی(:فهرست) آثار ملی ایران ثبت شده و یکی از جاهای با ارزش و زیبای باستانی استان بوشهر است.
  بندر باستانی سیراف از روزگار ساسانی تا اواخر روزگار سلجوقی مهم‌ترین بندر ایران در آب‌های جنوبی کشور بوده است اما زلزله‌ی مرگ‌باری در نیمه‌ی دوم سده‌ی چهارم هجری به زندگی این بندر باستانی پایان داده و بعدها کیش جایگزین بندر سیراف شد. اما از آن زمان تا کنون گذر تاریخ هرگز شوند فراموش شدن این شهر نشده‌است.





تاريخ : سه شنبه 9 اسفند 1390برچسب:سیراف,سیراپ,گواه,قلعه کهنه,طاهری,,
ارسال توسط سورنا

بنام خدا



دیوار سرخ گرگان؛ سومین دیوار دفاعی جهان

 


دیوار سرخ گرگان را می‌توان جهانی كرد

 

سورنا لطفی‌نیا :

  دیوار تاریخی گرگان پس از دیوار چین و آلمان، سومین دیوار دفاعی جهان به عنوان میراث مشترک قابل ثبت در فهرست میراث جهانی است. به گزارش مهر؛ مسوولان استان گلستان در نامه‌ای به فرنشین(:رییس) سازمان میراث فرهنگی و گردشگری کشور خواهان نگاه ویژه و جای دادن دیوار تاریخی گرگان در سیاهه‌ی مصوبات سفر چهارم دولت به گلستان شدند.
 
دیوار بزرگ گرگان، در روزگار اشكانیان و ساسانیان برای رویارویی با دشمن و پیشگیری  از نفوذ دشمنان مرزهای شمالی(ایالت گرگان) و دفاع از ایالت گرگان ساخته شده است.
این دیوار تاریخی به همراه خندق، کوره‌های آجر پزی، سد و کانال‌های آبرسانی، دژهای چسبیده به دیوار و دژ شهرهای کوچک و بزرگ روبه‌رو، درازترین یادمان معماری نظامی و استحکامات دفاعی ایران به شمار می‌آید.
این دیوار بزرگ و تاریخی که اکنون بسیاری از بخش‌های آن ویران شده، در گذشته از کرانه‌ی دریای مازندران در «گمیشان» آغاز شده و تا کوه‌های «گلیداغ» در شمال خاوری(:شرق) کلاله ادامه داشته است.

 ین يادمان باستانی در منابع تاریخی و گزارش‌های علمی به نام‌های «سد سکندر»، «سد انوشیروان»، «سد فیروز»، «قزل آلانگ» و دیوار دفاعی نامور است.
 آن را براي رويارويی با يورش‌های پی درپی بيابانگردانی ساخته‌اند كه پس از كشيده شدن ديوار چين، رو به سوی ايران گذارده بودند.
 سه گروه «هیاطله»، «هون‌ها» و «هبت‌ها» و گروه سکاها، به سوی مرزهای شمال‌خاورd و شمال ایران، يورش می آوردند و به ایالت هیرکان یا وهرکان (ایالت استرآباد) دست‌برد می زدند.
همچنین این دیوار با گذشت از کلاله و گذر از گستره‌ی زاغ و پیشکمر کلاله و مراوه تپه به سوی جنگل گلستان کشیده می‌شود.
این دیوار در جاهايي که يورش‌ها سنگین بوده، از مصالحی مانند آجرهای بزرگ 40 در 40 و پهنای 10 تا 15 سانتی‌متر ساخته شده و بلندای دیوار نیز در این جاها بیشتر بوده است.

 

در جاهايی که کمتر يورش انجام می‌گرفت از خاک‌ها و یا خشت‌های تلمبار شده سود برده می‌شده است. افزون‌بر دیوار، در پشت آن نیز خندق كنده‌اند. در برخی جاها نیز انشعابات رود گرگان در این خندق جاری می‌شد.
ارسال توسط سورنا

بنام خدا



  هفتم اسفندماه برابر با سالروز درگذشت دهخدا
  «ياد آر، ز شمع مرده ياد آر»



  نگار پاكدل :

  گفت نخور،عسل و خربزه با هم نمی‌سازند، نشنید و خورد‏، یک ساعت دیگر یارو را دید همچون مار به خودش می‌پیچيد، گفت نگفتم نخور این دو با هم نمی‌سازند؟ گفت حالا که این دوتا خوب با هم ساخته‌اند تا من یکی را از میان بردارند. من می‌خواهم اولیای دولت را به عسل و روسای ملت را به خربزه تشبیه کنم، اگر وزارت علوم بگوید توهین است حاضرم 250 حدیث در فضیلت خربزه و 149 حدیث در فضیلت عسل شاهد بگذرانم.

 «دهخدا» كه بود؟
 متنی که در ابتدا خواندید گوشه‌ای بود از یکی از مقالات علی‌اکبر دهخدا‌. وی پسر «خان‌بابا خان‌» از زمین داران نه چندان ثروتمند قزوین‌، در سال 1257 هجری شمسی در تهران زاده شد. 10 ساله بود که پدرش فوت کرد و مسوولیت تربیت و تحصیل وی همه به دوش مادرش افتاد که از پس وظیفه‌اش نیک برآمد، وی شاگرد استاد «شیخ غلامحسین بروجردی» بود، مي‌گويند دهخدا همیشه می‌گفته: «هرچه دارم، از برکت و رهنمودهای آن استاد ناشناس بود.»

 چرند ‌و‌ پرند «دخو»
 دهخدا بعدها به اروپا رفت و آموخته‌های خود را در زبان فرانسه کامل کرد و با اندوخته‌های علمی فراوان به وطن برگشت و سپس با، «جهانگیرخان شیرازی» ،«قاسم‌خان تبریزی » و «علی‌اکبرخان قزوینی» روزنامه‌ی «صور اسرافیل» را منتشر کرد، این روزنامه برگزیده‌ترین روزنامه‌ی صدر مشروطیت بود، و پُرآوازه‌ترین بخش این روزنامه، مقالات دهخدا بود که به گونه‌‌ی طنزی پرارزش با نام «‌چرند و پرند‌» که به زبان ساده و همه فهم  با نام «‌دخو» (یک اصطلاح قزوینی که به کدخدای ده به جای آن‌که دهخدا بگویند، دخو مي‌گویند)، نوشته می‌شد، به زودی جایش را میان مردم باز کرد. دهخدا می‌کوشید به بررسی بی‌طرفانه‌ی اخبار کشور بپردازد. وی در اسفند 1329، جمعیت مبارزه با بی‌سوادی را تأسیس کرد.

 گونه‌ی نثر و طنز دهخدا
 نثر دهخدا نثري بود عامیانه و انتقادی و اجتماعی به گونه‌ای طنز بسیار شدید و قاطع و نیشدار كه درست میان هدف می‌نشست. وی عامل لحن را در ادبیات‌معاصر به ویژه داستان‌نویسی وارد ساخت و بن‌مایه‌ی ادبیات معاصر را پایه‌ریزی کرد. طنز وی در برابر مردم ستمدیده سرشار از روح همدلی و مهربانی بود اما در برابر زورگویان و انگلان جامعه هجای بی‌رحم و رسوا کننده داشت.

اشعار دهخدا
دهخدا، شاعری را با سرودن شعرهای عامیانه آغاز کرد اما بعد شعرهایش شکل ادیبانه به خود گرفتند. مضمون سروده‌هایش همه از؛ وطن‌پرستی، دادخواهی، رسوا‌کردن ظالمان و حاکمان نالایق و مبارزه با ریاکاری و دورویی می‌گفتند در واقع شعرهایش گویای حقایقی تلخ و گزنده بودند در پس طنزي شيوا و همه پسند.
شعر «یاد آر، ز شمع مرده یاد آر» را دهخدا به یاد جهانگیرخان صوراسرافیل دوست مبارزش سرود که در زیر می‌آوریم.
یاد آر ز شمع مرده یاد آر
ای مرغ سحر، چو این شب تار
بگذاشت ز سر سیاهکاری
وز نفحه‌ي روح‌بخش اسحار
رفت از سر خفتگان خماری
بگشود گره ز زلف زر تار
محبوبه‌ي نیلگون عماری
یزدان به کمال شد پدیدار
و اهریمن زشت‌خو حصاری
یاد آر ز شمع مرده یار آر
ای مونس یوسف، اندر این بند
تعبیر عیان چو شد تو را خواب
دل پر ز شعف، لب از شکر خند
محسود عدو به کام اصحاب
رفتی بر یار و خویش و پیوند
آزاد تر از نسیم و مهتاب
زان کو همه شام با تو یک چند
در آرزوی وصال احباب
اختر به سحر شمرده یاد آر
چون باغ شود دوباره خرم
ای بلبل مستمند مسکین
وز سنبل و سوری و سپرغم
آفاق نگارخانه‌ی چین
گل سرخ و به رخ عرق ز شبنم
تو داده ز کف قرار و تمکین
زان نوگل پیش رس که در غم
ناداده به نار شوق تسکین
از سردی دی، فسرده یاد آر

 تلاش شبانه روزی برای فرهنگ دهخدا
 در گذر سال‌هایی که وی سرگرم نوشتن واژه‌نامه‌ی پرمغزش بود به گفته‌ی خود و برخی شاهدان،در شبانه روز 15 ساعت کار می‌کرد بدون هیچ تفریح و استراحتی، تنها استراحتش چرتی کوتاه در بین کار بود برای زدودن خستگی مفرط و از سر‌گرفتن دوباره‌ی کار.
جانشین وی دکتر محمد‌معین نیز که دهخدا در وصیت‌نامه‌اش سرپرستی واژه‌نامه‌اش را به وی سپرده بود بر اثر کار زیاد دچار سکته‌ی مغزی شد.

 متن وصیت‌نامه‌ی دخو
 دهخدا وصیت‌نامه‌ی خود را این چنین نگاشت: «دوست عزیز و ارجمند من، آقای دکتر معین، به ورثه‌ی خود وصیت می‌کنم که تمام فیش‌ها، (برگه‌هایی که واژگان را بر رویشان نوشته بود) را به شما بسپارند و شما با آن دیانت ادبی که دارید همه‌ي آن‌ها را عیناً به چاپ برسانید‌، ولو آن‌که سراپا غلط باشد و هیچ جرح و تعدیلی را روا ندارید. علی اکبر دهخدا، دهم آبان ماه 1334». وی در حاشیه‌ی نامه‌ این جمله را نوشته: «عین این ورقه وصیت‌نامه‌ي من راجع به فیش‌هاست، چون حال دوباره نوشتن ندارم.»

 چراغ زندگی دخو خاموش شد
 دهخدا پس از نیم‌سده فعالیت سیاسی و ادبی و اجتماعی در هفتم اسفند 1334 در خانه‌اش در خیابان ایرانشهر دیده از جهان فروبست.

 

 آثار علی اکبر دهخدا

- لغت‌نامه‌‌ی فرهنگ فارسی

- امثال و حکم ( مجموعه‌ی بی‌نظیر ضرب‌المثل‌های زبان‌فارسی )

- ترجمه‌ی عظمت و انحطاط رومیان ، اثر مونتیسکیو

- ترجمه‌‌ی روح القوانین، اثر مونتیسکیو

- فرهنگ فرانسه به فارسی

- شرح حال ابوریحان بیرونی

- دیوان اشعار دهخدا

- حواشی و تعلیقات بر دیوان ناصر‌خسرو

- یادداشت‌هایی به دیوان سید حسن غزنوی

- تصحیح دیوان منوچهری

- تصحیح دیوان سوزنی

- اصلاح لغت فرس اسدی

- تصحیح صماح

- تصحیح دیوان ابن‌یمین

- تصحیح یوسف‌و‌زلیخا

- پندها و کلمات قصار

- مجموعه مقالات چرند‌و‌پرند

یاری نامه‌ها:

-«دهخدا مرغ سحر در شب تار» اثر:«ولی الاه درودیان»

-«همنوا با مرغ سحر» اثر:«بلقیس سلیمانی»






ارسال توسط سورنا

بنام خدا


روزی كه پيمان‌نامه‌ای به ننگينی تركمانچای امضا شد



  نگار پاکدل :

خط‌هاي سياه‌رنگ مرزهای ایران تا پیش از پيمان‌نامه ترکمانچای است  ماه اسفند كه فرا می رسد با همه‌ی نويدهای خوشی كه از رويش و پايان سرما، با خود دارد، يادآور رخداد ناخوشايند بسته شدن پیمان‌نامه‌ی ترکمانچای و تكه‌تكه شدن ايران هم هست. پيمان‌نامه‌ای كه ميان دو دولت ایران و روس بسته شد.
 در سال ۱۸۲۸ ميلادی پس از پایان جنگ‌ ایران و روسیه در قفقاز جنوبی و آذربایجان برای امضای این پیمان از سوی فتحعلی شاه، پادشاه ایران، میرزاعبدالحسن‌خان و آصف‌الدوله و از سوی روسیه تزاری، ایوان پاسکویج حضور داشتند. بنابر اين پيمان‌نامه، بخش‌های برجای مانده‌ی ایران از معاهده‌ی گلستان در قفقاز شامل خانات ایروان،  تالش و اردوباد و بخشی از مغان و شروان به روسیه واگذار شد. ایران حق کشتی‌رانی در دریای مازندران را از دست داد و ناچار به پرداخت ۱۰ کرور طلا به روسیه شد.
 نخست بهتر است کمی به زمانی پیشتر از بسته شدن پیمان‌نامه‌ی ترکمانچای بپردازیم:
 زمانی که آغامحمدخان بر خاندان زند شورید، هراکلیوس دوازدهم پادشاه مسیحی گرجستان از پریشانی شرایط ایران، سود جست و خود را تحت حمایت روسیه برد و همین شوندی(:سببی) برای برافروختن خشم آقامحمدخان شد که به گرجستان يورش برده و پس از گرفتن شهرهايی که بر سر راه ایران به گرجستان بود، با سپاهیانش به تفلیس‌(مرکز گرجستان)، وارد شد. در اين نبرد، خون‌ها‌ی بسیار ريخته شد و آتش خشم آقامحمدخان، شوندی شد برای گرایش ملل قفقاز به روسیه‌ی تزاری. روسیه نیز این هنگامه را غنیمت شمرد و بر روی گستره‌ی زرخیز و پهناور قفقاز که زير حمايت ایران بود، دست انداخت.
 يورش روس‌ها به ایران
 پس از مرگ آقا محمدخان، آشوب‌ها فروکش کرد، جرج سیزدهم، پادشاه گرجستان در سال 1800 میلادی به سود امپراتور روسیه از پادشاهي کناره‌گیری کرد اما برادر وی که با این كار مخالف بود از ایران، كمک خواست.
 دولت ایران پذیرفت که به وی کمک کند برای بیرون راندن روس‌ها از گرجستان اما روس‌ها بسيار زود از این نقشه آگاهی یافتند و به ایران يورش آوردند و گنجه را محاصره کردند و مردمش را كشتار.
  خبر به تهران رسید و علمای تهران، فرمان جهاد با کفار روس را صادر کردند و عباس میرزا به فرماندهی سپاه ايران برگزیده شد. پس از 10 سال(1218تا1228)، جنگ ميان ایران و روس بنابر پیمان‌نامه‌ی گلستان با جدا شدن بخش‌هایی از سرزمین ایران که روس‌ها به آن چشم دوخته بودند دو کشور به صلح رضایت دادند اما هر دو ناخرسند بودند.
 هر دو دولت چشم‌ به راه زمانی برای آغاز جنگی دوباره بودند چرا که مشکل اینجا بود که برای بخش‌های واگذار شده به دولت روسیه، مرزی مشخص نشده بود. روس‌ها همه‌ی تلاششان را کردند که از تعیین خط مرزی ميان دو کشور خودداری شود و «سرگور اوزلی»، نماينده انگلستان که موجبات صلح دو کشور را فراهم کرده بود نیز با این موضوع ، هم‌رای بود. او به دولت ایران این قول را داده بود که همه‌ی بخش‌های واگذار شده از سوی ایران به روسیه بنابر این پیمان‌نامه دوباره به ایران بازگردانده شود.
 انگلیس و فريب‌كاری بزرگش
 اما از سوی ديگر انگلیس و روسیه، به دور از چشم ایران، با یکدیگر پیمان‌نامه‌ای، بسته بودند که بنابر آن پیمان‌نامه دولت روس آزاد بود تا هر كاری می‌خواهد علیه ممالک شرقی بکند و بنابر همين اختيار، روسیه دوباره به ایران يورش آورد.
 در پی دست‌درازی به گوگجه و بد‌رفتاری روس‌ها با ایرانیان، فتحعلی شاه، پیشنهاد خروج دولت روس را به نماينده آن کشور از گوگجه داد اما وی(منچیکوف) تصمیم‌گيری در اين‌باره را به آینده واگذار کرد.
 عباس میرزا و تلاش‌های ميهن‌دوستانه‌اش
 پس از این که منچیکوف، پیشنهاد شاه را نپذیرفت، عباس‌میرزا بدون اعلان رسمی، به سپاهیان روس يورش برد و لنکران و تالش را آزاد، گوگ‌چای و بالغ‌لو را اشغال و دژ شیشه(شوشی) را محاصره کرد. با این که ایران در هنگامه‌ی جنگ با روس، ارتشی همانند ارتش اروپاییان نداشت و بیشتر ارتش ایران، سواران چریکی بودند، عباس میرزا در کمتر از 3 هفته (به کمک مردم محلی)، بیشتر بخش‌های کشور را که با پیمان‌نامه‌ی گلستان به روس‌ها واگذار شده بود، باز‌پس‌گرفت.
  اما فتحعلی‌شاه که تجربه‌ی به درازا کشیده شدن جنگ با روس‌ها را داشت به این اندازه بسنده کرده و پیشنهاد صلح داد که از جانب روس‌ها پذیرفته نشد و در جنگی خونین در ماه اوت 1827 میلادی،(1242مهی) در كرانه‌ی شمالی رود ارس ميان سپاهیان ایران و روس درگرفت و روس‌ها اردو را تصرف کردند اما عباس‌میرزا دوباره آنان را در اچمیادزین و نزدیکی‌های نخجوان، شکست داد و ناچار به پس‌روی(عقب‌نشینی) کرد.
 عباس میرزا که برای ادامه‌ی كار نیاز به کمک مالی داشت از فتحعلی‌شاه درخواست پشتيبانی مالی کرد اما وی نپذیرفت و روس‌ها زمان یافتند تا دوباره بر خاک ایران تاخت و تاز کنند و پس از 8 روز جنگ خونین، ایروان را گرفتند.
 استقلال ایران دچار بحران می‌شود
 پس از چيرگی روس‌ها بر ایروان، سراسر زمین‌های بالای ارس و تبریز به دست روس‌ها افتاد و با سقوط تبریز، استقلال ایران به خطر افتاد.
 عباس میرزا نایب‌السلطنه‌ی دولت ایران، برای پایان دادن به این جنگ توان‌‌فرسا ناچار شد با ژنرال پاسکیویچ از سوی دولت روسیه پیمان‌نامه‌ای در دهکده‌ی ترکمانچای با همین نام، ببندد. در اين پيمان‌نامه‌ی 16 فصلی افزون‌بر ایالت‌هايی که به دنبال پیمان‌نامه‌ی گلستان از ایران جدا شده بود، ایالات نخجوان، تالش، قراباغ، ایروان و شوره‌گل نيز به دولت روس واگذار شد و از همه مهم‌تر ایران دیگر نمی‌توانست ادعایی درباره‌ گرجستان داشته باشد. همچنین مبلغ 10 کرور(5میلیون تومان)، که هزینه‌ای بزرگ برای ایران بود، برای غرامت به روس‌ها پرداخت شد.
 لرد کرزن، درباره‌ جنگ‌های دوم ایران و روسیه اینچنین می‌نویسد: «‌ایران در آن میدان نبرد، نمایشی تاثر‌انگیز داد و جنگ پس از یکسال و نیم که به اندازه‌ی کافی وضع و حال ایران را مختل ساخت در فوریه‌ی 1828(شعبان 1243 مهی) با امضای پیمان‌نامه‌ی ترکمانچای به پایان رسید.»
 خوب است فصل‌های پنجم و ششم این پیمان‌نامه(ترکمانچای) را که بسیار غم‌انگیز است با هم از نظر بگذرانیم‌:
 فصل پنجم پیمان‌نامه:
 اعلیحضرت پادشاه ممالک ایران برای اثبات دوستی خالصانه که نسبت به اعلیحضرت امپراتور کل ممالک روسیه دارد به این فصل از خود و از عوض اخلاف و ولیعهدان سریر سلطنت ایران تمامی الکا و اراضی و جزایری را که در میانه‌ی خط حدود معینه در فصل مذکوره‌ی فوق و قلل برف‌دار کوه قفقاز و دریای خزر است و کذا جمیع قبایل را چه خیمه‌نشین چه خانه‌دار که از اهالی و ولایت مذکوره هستند واضحا و علنا الی الابد مخصوص و متعلق به دولت روس است.
 فصل ششم پیمان نامه:
 اعلیحضرت پادشاه ممالک ایران به تلافی مصارف زیادی که دولت روسیه را برای جنگ واقعه میان الدولتین اتفاق افتاده و همچنین به تلافی ضررها و خسارت‌هایی به همان جهت به رعایای دولت روسیه رسیده تعهد می‌کند که به دادن مبلغی وجه نقد آن‌ها را اصلاح نماید و مبلغ این وجه بین دولتین به ده کرور تومان رایج قرار گرفت که عبارت است از بیست میلیون مناط سفید روسی و چگونگی در موعد و رهاین فصول این وجه در قرارداد علاحده  که همان قدر قوت و اعتبار خواهد داشت که گویا لفظا در این عهدنامه‌ی مصالحه‌ی حالیه مندرج است معین خواهد شد.
  یاری‌نامه‌ها:
  «معاهدات و قراردادهای تاریخی در دوره ی قاجار» نوشته‌ی: «غلامرضا طباطبایی مجد»
  «اسنادی از روند اجرای معاهده‌ی ترکمانچای» نوشته‌ی: «فاطیما قاضیها»
  خط‌های سياه‌رنگ مرزهای ایران تا پیش از پيمان‌نامه ترکمانچای است






ارسال توسط سورنا

بنام خدا



 رخدادهای تاریخی و آیینی ایران از 6 تا 12 اسفند

 



 گروه مردم :

 شنبه 6 اسفند:

  • روسها كرمانشاه را تصرف كردند، 25 فوریه 1916 (ششم اسفند 1294 ) نیروهای روسیه تصرف شهر كرمانشاه را پس از عقب راندن ژاندارمهای ایران تكمیل كردند. نیروهای روسیه از چهارم اسفند به كرمانشاه رخنه كرده بودند. دفاع نیروی ژاندارم از كرمانشاه برغم نداشتن اسلحه سنگین چشمگیر بود. پیش از سقوط كرمانشاه گروههایی كه ازتهران، قم و اصفهان به این شهر رفته بودند و نیز اعضای كمیته دفاع ملی به قصر شیرین نقل مكان كرده بودند. در پی سقوط كرمانشاه، عبدالحسین میرزا فرمانفرما رئیس الوزراء وقت به نشانه اعتراض به اقدام روسها از سمت ریاست دولت كناره گیری كرد.

 یكشنبه 7 اسفند:

  • «مانی» اندیشمند بزرگ ایران، و روزی که اعدام شد، 26 فوریه سال 277 میلادی «مانی اندیشمند بزرگ ایرانی و بانی مكتب «مانیكیسم» پس از پنج ماه زندان اعدام شد. اعدام مانی نتیجه نفوذ بیش از حد روحانیون آیین زرتشت در دستگاه دولت ساسانی ایران بود. مانی كه افكار او از شرق تا چین و در غرب، تا اروپا را فراگرفت عقیده داشت كه معنویت و مادیت همیشه در تضاد هستند و همه مشكلات جهان و مسائل بشر از مادیات و مادیگری سرچشمه می گیرد. مانی مكتب (ایسم) خود را برپایه معنویت، خوبی، راستگویی، دفاع از حقیقت و نیز اعتدال و میانه روی در زندگانی روزمره قرارداده بود و از این جهت است كه مورخان و فلاسفه وی را «آموزگار معنویت» لقب داده اند.

 دوشنبه 8 اسفند:

  • صلح با عثمانی پس از دو سال جنگ در قفقاز، 27 فوریه 1579 میلادی پس از دوسال جنگ، یك پیمان صلح میان ایران و عثمانی امضاء شد. بیشتر صحنه های این جنگ در قفقاز روی داده بود. سپاهیان ایران در قره باغ، شماخی و «دربند» قفقاز سپاهیان عثمانی را شكست داده بودند. در این جنگها حمزه میرزا صفوی نیروهای ایران را فرماندهی می كرد. در این رشته جنگها، تعرض از جانب عثمانی ها آغاز شده بود كه هربار نیروهای ایران دست به حمله متقابل زده بودند. 
  • سالگشت مرگ دهخدا، علی اكبر دهخدا مرد فرهنگی ـ سیاسی ایران و مولف فرهنگ دهخدا ساعت شش و نیم بعد از ظهر هفتم اسفند 1334 در 78 سالگی در خانه اش در تهران درگذشت و خبر آن با ذکر کارهایی که برای میهن کرده بود روز بعد و تا چند روز در رسانه های وقت انتشار یافت. 

 سه‌شنبه 9 اسفند:

  • روزی که شهر «مرو» هم از دست رفت، 28 فوریه 1881 نیروهای روسیه شهر تاریخی مرو را تصرف و ضمیمه قلمرو آن كشور كردند. «مرو» بارها حاكم نشین خراسان بزرگ، از شهرهای باستانی ایران و مهد فرهنگ ایرانی و احیاء زبان و ادبیات فارسی بود و سامانیان بزرگترین كتابخانه عمومی را كه الگوی كتابخانه های امروز جهان شده است در آنجا تاسیس كرده بودند. كتابخانه مرو در عین حال بزرگترین كانون پژوهشی قرون وسطا و نیز مركز تالیف و ترجمه و تكثیر كتاب به زبان فارسی بود. روسها قبلا بخارا و خیوه را تصرف كرده بودند. دولت وقت تهران دو واحد نظامی برای دفاع از مرو به فرماندهی دو شاهزاده قاجار روانه ساخته بود كه بین راه در حوالی قوچان، میان این دو شاهزاده اختلاف شخصی بروز كرد و به علت رنجش یكی از آنان از دیگری و بازگشت، ماموریت به اجرا در نیامد!

 چهارشنبه 10 اسفند:

  • برقرارشدن دمكراسی در ایران در مارس سال 173 پیش از میلاد و تاسیس مِهستان به پیشنهاد مهرداد یکم، شاه اشکانی، به نوشته مورخان رومی ـ یونانی و ارمنی و تطبیق تقویمها، مِهرداد یکم ششمین شاه ایران از دودمان اشكانیان [معروف به مهرداد بزرگ] یكم مارس سال 173 پیش از میلاد دراجتماع بزرگان ایران اعلام كرد كه تصمیم گرفته است كشور دارای ضوابط لاتغییر (اصول اساسی) شود تا حقوق و تكالیف همه [دولت و ملت] در آن روشن باشد. این تصمیم مِهرداد مورد تایید حاضران در نشست قرارگرفت و ایران دارای قانون اساسی و دو مجلس شد كه مجموعه این دو مجلس را «مِهستان» می گفتند (مِه به كسر «میم» به معنای بزرگ). انتخاب ولیعهد از میان شاهزادگان، اعلان جنگ و پیشنهاد صلح، بسیج نیرو، عزل شاه درصورت دیوانه شدن و بیماری ممتد و ...، تغییر اشل مالیاتها و صدور دستور ضرب سكه با تصویر تازه، تعیین شاهان ارمنستان، تایید تشریفاتی (ضمنی) شاهان پارسی تبار سرزمین پنتوس (منطقه ساحلی جنوب و جنوب شرقی دریای سیاه در آناتولی به پایتختی شهر سینوپ) و انتصاب فرمانده كل ارتش برای یک دوره معین و یا مدیریت جنگ از جمله اختیارات مهستان بود.

 پنج‌شنبه 11 اسفند:

  • پیشنهاد امپراتوری ایران و اشتباه سیاسی آتن که آن را ردّ کرد، مارس سال 479 پیش از میلاد دولت آتن پیشنهاد امپراتوری ایران برای مشاركت در سركوبی اقوام ساكن اطراف دانوب (و به قول یونانی ها: وحشیان) را كه بیم دست اندازی آنان به «كشور ـ شهرهای» یونان و نیز قلمرو ایران در ایونی و تراس (تراكیا ـ جنوب شرقی بالكان) می رفت، به گمان اینكه یک نیرنگ امپریالیستی است رد كرد. این امر سبب شد كه دولت ایران متوجه اسپارت رقیب آتن شود و اسپارت بعدا با كمكهایی كه از ایران دریافت كرده بود در جنگهای «پلوپونز» كه شرح آنها را «توسیدیدس» نوشته است آتن را شكست داد و برتری آتن بر یونانی زبانها (دنیای هلنیک) پایان یافت. 

 آدینه 12 اسفند:

  • دستور ساختن شهر «ایوان كی» در ایالت ری، فرهاد یکم شاه ایران از دودمان اشكانی درمارس سال 178 پیش از میلاد دستور ساختن «ری» نوین را در غرب شهر ری (منطقه ورامین ـ جنوب شرقی تهران امروز) صادركرد كه بعدها «ایوان كی» خوانده شده است. مورخین یونانی شهر تازه ـ ایوان کی ـ را «گاراكس یا خاراكس Xarhages» نوشته اند. یونانیان «ری» را هم «راگسRhages» می نوشتند. 

   برگرفته از تارنمای دکتر انوشیروان کیهانی زاده  





ارسال توسط سورنا

بنام خدا



باستان‌‌شناس آمریکایی، رنسانسی در شناخت زمان اشوزرتشت پدید آورده است
  برآورد زمانِ ٨ هزار ساله‌ی اشوزرتشت بنابر يافته‌های باستان‌شناسی



  خبرنگار امرداد - شهداد حیدری :

سورنا فيروزي«مری ست‌‌گاست، باستان‌‌شناس آمریکایی، رنسانسی در شناخت زمان اشوزرتشت پدید آورده است. او برپایه‌‌ی یافته‌‌های باستا‌‌ن‌‌شناسانه، ثابت می‌‌کند که اشوزرتشت در عصر نوسنگی زندگی می‌‌کرد و تاثیر اندیشه‌‌ها و باورهای او را در همه‌ي دوره‌‌ی نوسنگی، حتا در خاورمیانه و یونان آن روزگار هم می‌‌توان دید. تا پیش از مری ست‌‌گاست، هیچ باستان‌‌شناسی به چنین یافته‌‌ای دست پیدا نکرده بود. اما شگفت است که در ایران، دستاوردهای باستان‌‌شناختی او را نادیده می‌‌گیرند.»
آن‌‌چه بازگو شد، بخشی از سخنان سورنا فیروزی، پژوهنده‌‌ی تاریخ باستان، درباره‌‌ی شناخت زمان اشوزرتشت بود. به سخن او، انسان با پشت سر گذاشتن دوره‌‌های پارینه‌‌سنگی جدید و میان‌‌سنگی، به دوره‌‌ی نوسنگی می‌‌رسد و گام به مرحله‌‌ی روستا نشینی می‌‌گذارد. پس از این دوره است که عصر مس‌‌سنگی، مفرغ یا برنز و عصر آهن پدید می‌‌آید و زمان پدیداری امپراتوری‌‌های بزرگ فرا می‌‌رسد.

نوشته‌های كلاسيک درباره زمان اشوزرتشت
فیروزی سپس به نوشته‌‌های کلاسیک درباره‌‌ی زمان اشوزرتشت اشاره کرد و گفت: «بیشتر متن‌‌های یونانی و نیز شاهنامه‌‌ی فردوسی، چنین نوشته‌‌اند که اشوزرتشت، ٨  هزار سال پیش می‌‌زیست. شاهنامه از ٦ هزار سال پیش نام می‌‌بَرد. البته باید دید که آیا اشاره‌‌ی فردوسی به شش هزار سال پیش از روزگار خود است، یا شش هزار سال پیش از گردآوری "خدای‌‌نامه" در روزگار انوشیروان ساسانی؟
اگر او روزگار انوشیروان را پیش چشم داشته است، گزارش او از روزگار اشوزرتشت با اشاره‌‌های نوشته‌‌های یونانی، نزدیک است. اسناد ایرانی هم همین را می‌‌گویند که اشوزرتشت بسيار پیش‌‌تر از آن تاریخی زندگی می‌‌کرد که اکنون برآورد می‌‌کنند. از این‌‌رو روزگار او هم‌‌زمان با دوره‌‌ی نوسنگی بوده است.»

ناديده گرفتن نوشته‌های يونانی
فیروزی در ادامه افزود: «اما برخی به این سخن خرده می‌‌گیرند و می‌‌گویند که چگونه شدنی‌(:ممکن) است که اشوزرتشت در دوره‌‌ی نوسنگی زندگی کرده باشد و آنگاه اندیشه‌‌هایش چنین روشن و پیشرفته باشد؟ این تردید و پیش کشیدن پرسش‌هايي از این دست، از آن‌‌روست که آن‌‌ها  نوشته‌‌های یونانی درباره‌‌ی زمان اشوزرتشت را به تمامی نادیده ‌‌می‌‌گیرند و ارزشی برای آن‌‌ها نمی‌‌شناسند تا بتوانند به این نتیجه برسند که اشوزرتشت در زمان دیگری زندگی می‌‌کرد. پیدا نیست که چرا نوشته‌‌های یونانی از دید این گروه از پژوهندگان، همه جا ارزش و اعتبار دارند، اما آن‌‌جایی که درباره‌‌ی زمان اشوزرتشت سخن می‌‌گویند، باید بی‌‌ارزش و نادرست‌‌ گمان برده شوند.»

اشوزرتشت پيش از ماد‌ها می زيست
فیروزی در ادامه اشاره کرد که باختر‌زمینی‌‌ها روزگار اشوزرتشت را 600 پیش از میلاد می‌‌دانند و پژوهندگان ایرانی تا دوهزار پیش از میلاد و زبان‌‌شناسان 1000 تا 1200 پیش از میلاد. آن‌‌گاه به نقد و بررسی چنین برآوردهایی پرداخت و گفت: «آن‌هایی که می‌‌گویند اشوزرتشت در 600 پیش از میلاد می‌‌زیست، زمان او را تا روزگار مادها پایین می‌‌آورند. اما مساله این‌‌جاست که آن‌‌چه ما از باورهای مادها، برپایه‌‌ی نوشته‌‌های "هرودوت" و "استرابون" می‌‌دانیم، با آن‌‌چه اشوزرتشت در گاتها می‌‌گوید، جدایی بسیار دارد و نمی‌‌تواند جهان جغرافیایی آن‌‌ها یکی باشد. جهان‌‌شناخت پس از گاتها، همانند یسنا و یشت‌‌ها، نیز سومر و اکد و بابل و آشور را نمی‌‌شناسد. پس روزگار اشوزرتشت را به زمان مادها بردن، درست نیست و دشواری‌‌های بسیاری پدید می‌‌آورد. افزون‌بر این که اگر این‌‌گونه بود، یونانیانی که "دیااکو" را می‌‌شناختند، باید اشوزرتشت را، که به گمان این دست از پژوهندگان، پس از دیااکو می‌‌زیست، هم می‌‌شناختند. اما می‌‌دانیم که چنین نیست و یونانی‌‌ها می‌‌گفتند که اشوزرتشت بسیار پیش‌‌تر از دیااکو زندگی می‌‌کرد.»

بحث‌برانگيزی تاريخی كه ذبيح بهروز می آورد
به باور فیروزی، آن‌‌چه زبان‌‌شناسان می‌‌گویند و برپایه سنجش‌‌های زبان‌‌شناسانه، زمان اشوزرتشت را 1000 تا 1200 پیش از میلاد می‌‌شناسانند، از آن‌‌رو که تنها حدس و گمان است و زبان‌‌شناسی دانشی نیست که بتوان از راه آن تاریخ دقیقی به دست آورد، نمی‌‌تواند پذیرفتنی باشد. زبان‌‌شناسی ظرف آزمایشگاهی ندارد که واژه‌‌ای در آن ریخته شود تا تاریخی باریک‌‌بینانه به دست آید. زبان‌‌شناس تنها می‌‌تواند نوشته‌‌ها را بسنجد و زمان دگرگونی‌‌های زبانی را گمان برد. همانند سنجش دگرگوني‌ واژه‌های پارسی هخامنشی تا واژه‌های پهلوی ساسانی که هم مدت زمان گذشته و هم بستر رخدادهاي اجتماعی و سیاسی آن دوره روشن است. اما این روش برای واژگان گاتها که نه زمانشان را در اختیار دارند و نه از وضعیت سلسله رخدادهاي روی‌داده از عصر زرتشت تا به روزگار هخامنشیان آگاهی در اختیار است، نمی‌تواند داشته باشد. تاریخی هم که ذبیح بهروز درباره‌‌ی روزگار اشوزرتشت برآورد‌(:محاسبه) کرده است و می‌‌نویسد که برپایه‌‌ی برآوردهای نجومی است، بسیار بحث‌‌برانگیز است. اگر کتاب او، «تاریخ تقویم»، را نگاه کنیم، برآوردی نمی‌‌بینیم. تنها دو سه نشانه دیده می‌‌شود و بازگفت‌‌هایی‌(:نقل قول‌‌هایی) از این و آن. جمع و تفریق‌‌های کتابش هم نادرست است و سند تاریخی استواری هم ندارد.

اشاره‌هاي «دينكرد» و «زادسپرم» به زمان اشوزرتشت
سورنا فیروزی آن‌‌گاه به رویدادی اشاره کرد که می‌‌تواند نشانه‌‌ای برای شناخت درست و علمی روزگار اشوزرتشت باشد. او گفت: «در کتاب هفتم "دینکرد" و نیز کتاب "زادسپرم" نوشته شده است که 300 سال پس از دین‌‌آوری اشوزرتشت، خورشید‌گرفتگی در سرزمین‌‌های ایرانی روی داد. تا بدان اندازه که ترس و بیم بسیار پدید آورد و در یاد تاریخی مردم به‌جای ماند، حتا در نوشته‌‌های دینی نیز از آن یاد شد. اگر دین‌‌آوری اشوزرتشت را در سی‌سالگی بدانیم، این خورشید‌گرفتگی در 330 سال پس از زاده شدن اشوزرتشت بوده است. می‌‌توان پرسید که این گزارش، ما را به چه یافته‌‌ای می‌‌رساند؟ پاسخ این است که می‌‌باید این خورشید‌گرفتگی در زمانی پدید آمده باشد که مردم بیرون از خانه‌‌هاي‌شان بوده‌‌اند و آن را حس کرده‌‌اند. دیگر آن که در زمانی از سال بوده است که می‌‌توانسته روشنایی بسیاری در آسمان ایجاد کند.»

خورشيدگرفتگی در بازه زمانی 6100 تا 5000 پیش از میلاد
فیروزی آن‌‌گاه افزود: «من از کارشناس بخش تقویم مرکز ژئوفیزیک دانشگاه تهران خواستم که به کمک نرم‌‌افزارهای خود، ٢ بازه‌‌ زمانی را برای این خورشید‌گرفتگی برآورد کند؛ یکی بازه زمانی 6100 تا 5000 پیش از میلاد که دیدگاه نوشته‌‌های کلاسیک درباره‌‌ی زمان اشوزرتشت است؛ و دیگری 1500 تا 1300 پیش از میلاد که دیدگاه ذبیح بهروز است. یکی از این خورشید‌گرفتگی‌‌‌‌ها که با داده‌‌های تاریخی هم‌خوانی دارد، در میان ساعات 1 تا 3 پس از نيمروز یک روز تابستانی (29 تا 31 اگوست) روی داده و از سرزمین‌‌های روزگار اشوزرتشت گذر کرده است؛ سرزمین‌‌هایی همانند: ری و زابلستان و بلخ و کابل. نکته این‌‌جاست که این خورشید‌گرفتگی، در سال 5855 پیش از میلاد رخ داده است که اگر 330 سال  را به آن بیافزاییم، سال 6183 پیش از میلاد به دست می‌‌آید که همان زادسال زرتشت در 5000 سال پیش از نبرد تروی می‌شود. می‌‌دانیم که جنگ تروی در سال 1184 پیش از میلاد بوده است. اما چنان‌چه این داده‌ها را با برآورد  استاد ذبیح بهروز بسنجیم، خطای ده ساله خواهد داشت. پس برآورد بهروز جدای از اشکالات جمع و تفریقی، حتا با داده‌‌های نجومی و دیدگاه‌‌های کلاسیک هم‌خوانی ندارد.»

گسترش فرهنگ ايرانی در ميان‌رودان
به سخن فیروزی، زمانی که با این برآوردها به دست می‌‌آید، هم‌‌زمان با دوره‌‌ی نوسنگی است. یعنی همان دوره‌‌ای که برپایه‌‌ی یافته‌‌های «مری ست‌‌گاست»، پژوهشگر آمریکایی، اشوزرتشت در آن زمان زندگی می‌‌کرد. فیروزی در پایان افزود: «مری ست‌‌گاست می‌‌گوید که زرتشت نخستین کسی است که اندیشه‌‌های او کشاورزی را گسترش داد. در حالی که تاکنون گمان بُرده می‌‌شد که گسترش کشاورزی در پيِ عامل شکم‌محوری و تکامل جامعه انسان بوده است. اما این پژوهشگر و صاحب‌نظر آمریکایی چنین برداشتی را نادرست می‌‌داند و می‌‌گوید که روی گذاردن انسان به کشاورزی و رها کردن شیوه‌ي زندگانی شکارورزی و گردآوری خوراک، که بسیار ساده‌تر از کشاورزی بوده و هزاران سال نیز به آن، خوی گرفته بود، از آن‌‌رو بود که باور عقیدتی نويني شکل گرفته بود. این باور، همان اندیشه‌‌های اشوزرتشت بود که بارها به آن در متون اوستایی و دینی زرتشتیان اشاره شده است.»
فیروزی در ادامه‌ي سخن‌‌های خود، از فلات ایران به آسیای کوچک و میان‌رودان رفت. وی بیان داشت که در فرهنگ نوسنگی «چاتال هویوک»، به روشنی فرهنگ ایرانیان را می‌توان ديد.
فیروزی در پایان، به شمال باختري ایران و بررسی درستی یا نادرستی گزارش‌های تکمیلی یونانی پرداخت. وی اشاره کرد که سندهای یونانی از حضور سیاسی مادها و دیگر ایرانیان در پايان هزاره‌ي سوم پیش از میلاد در شمال‌باختري ایران و همدان امروزی ياد کرده‌اند.
برپایه‌ي این گزارش‌ها،  این مادها  و ساکنان شمال‌باختري ایران، در پی يورش‌هايي سهمگین در حدود 2000 سال پیش از میلاد برافتاده‌اند. چنان‌چه در یافته‌های باستان‌شناسی دقیق شویم و از شگرد تفسیر و تطبیق یافته‌ها با گزارش‌های کلاسیک که در همه‌جا رواج و اعتبار دارند، بهره ببریم، درمی‌یابیم که در سه نقطه یانیق‌تپه، گوی‌تپه و هفتوان‌تپه، اثرات چنین یورش‌های ويرانگري در حوالی 2000 پیش از میلاد دیده می‌شود که در یک مورد، شوندِ برافتادن کامل سکونتگاه، در مورد دوم شوند دگرگونی فرهنگ و در نقطه‌ی دیگر شوندِ ایجاد یک فاصله تا ادامه‌ی دوره بعدی سکونت شده است. این مطلب، ما را به درستی گزارش‌های کلاسیک یونانی درباره پيشينه‌ی حضور ایرانیان در فلات مطمئن‌تر می‌سازد.






ارسال توسط سورنا

بنام خدا


ديگر نيازی نيست كاخ اردشير را از پشت ميله‌ها ببينيد
بازديد از کاخ هخامنشی شائور پس از سه دهه آزاد می‌شود



خبرنگار امرداد - آفتاب یزدانی :

كاخ شائور کاخ شائور (‌كاخ اردشير دوم هخامنشي) در شوش كه سال‌هاست، هيچ گردشگری از آن، بازديد نداشته و درهايش  به روی گردشگران بسته بود، ساماندهی و مرمت خواهد شد و بنا به گفته‌ی غلامعلی باغبان، مدیر پایگاه میراث فرهنگی و گردشگری شوش، درهای کاخ شائور در سال ٩١ بر روی بازديدكنندگان گشوده خواهد شد.
 سه دهه، درهای اين كاخ هخامنشی در شهر باستانی شوش به روی بازدیدکنندگان بسته بود. گردشگرانی که از کاخ آپادانا و دژ شوش بازدید می‌کردند تنها از پشت میله‌های آهنی می‌توانستند نگاهی به این کاخ بیندازند. اين كاخ دارای يک تالار ستون‌دار و دو ايوان سنگی است.
  مجتبا گهستونی،‌ دبير انجمن دوستداران ميراث فرهنگی خوزستان(تاريانا)،‌ دراين‌باره در گفت‌و‌گو با خبرنگار امرداد، گفت:‌ «شهر شوش، خود را برای ثبت جهانی آماده می كند و پرونده‌ی اين شهر برای پيوستن به يادمان‌های جهانی در دست تهيه است. از همين‌روی مسوولان،‌ بر آن شده‌اند تا يادمان‌های تاريخی اين شهر را برای بازديدهای داخلی و خارجی آماده كنند.»
 بنابر سخنان وی اين كاخ هزاران ساله كه حتا ثبت ملی هم نشده بود، امسال به سياهه‌ی يادمان‌‌های ملی پيوسته است و قرار است بهسازی و مرمت‌های لازم،‌ انجام شود تا برای ثبت جهانی شدن شهر شوش، آماده باشد چراكه كاخ شائور جدا از ديگر يادمان‌های باستانی اين شهر نيست. 
 کاخ شائور یکی از کاخ‌های هخامنشی است که گويا به هنگام انجام تعمیرات کاخ آپادانا شوش، توسط اردشیر دوم ساخته شده است. اکنون از این اثر هخامنشی تنها چندین پایه‌ستون و دیوارهای خشتی کاخ برجای مانده است.
 به هر روی بنا بر خبرها و بنا به گفته‌ی غلامعلی باغبان، مدير پايگاه ميراث فرهنگی شوش، ساماندهی اين يادمان كه شامل شناسايی قطعات، آسيب‌شناسی، مستندنگاری و وصالی کردن است،‌ آغاز شده است.
 به گفته‌ی باغبان، اين کاخ وارون(:برخلاف) کاخ آپادانای داريوش در شوش که دارای پايه و ستون سنگی است، از سرستون‌های چوبی تشکيل شده است.‌






ارسال توسط سورنا
ارسال توسط سورنا


ادامه مطلب...

تاريخ : شنبه 6 اسفند 1390برچسب:شیراز,,
ارسال توسط سورنا

بنام خدا


سی نصیحت زرتشت

 

 

1. آنچه را گذشته است فراموش کن و بدانچه نرسیده است رنج و اندوه مبر

2. پیش از پاسخ دادن فکر کن

3. هیچکس را تمسخر مکن

4. نه به راست و نه به دروغ قسم مخور

5. خود برای خود، زن انتخاب کن

6. به ضرر و دشمنی کسی راضی مشو

7. تا حدی که می توانی، از مال خود داد و دهش نما

8. کسی را فریب مده تا دردمند نشوی

9. از هرکس و هرچیز مطمئن مباش

10. فرمان خوب ده تا بهره خوب یابی

11. بیگناه باش تا بیم نداشته باشی

12. سپاس دار باش تا لایق نیکی باشی

13. با مردم یگانه باش تا محرم و مشهور شوی

14. راستگو باش تا استقامت داشته باشی

15. متواضع باش تا دوست بسیار داشته باشی

16. دوست بسیار داشته باش تا معروف باشی

17. معروف باش تا زندگانی به نیکی گذرانی

18. دوستدار دین باش تا پاک و راست گردی

19. مطابق وجدان خود رفتار کن که بهشتی شوی

20. سخی و جوانمرد باش تا آسمانی باشی

21. روح خود را به خشم و کین آلوده مساز

22. هرگز ترشرو و بدخو مباش

23. در انجمن نزد مرد نادان منشین که تو را نادان ندانند

24. اگر خواهی از کسی دشنام نشنوی کسی را دشنام مده

25. دورو و سخن چین مباش و نزدیک دروغگو منشین

26. چالاک باش تا هوشیار باشی

27. سحر خیز باش تا کار خود را به نیکی به انجام رسانی

28. اگرچه افسون مار خوب بدانی ولی دست به مار مزن تا تو را نگزد و نمیری

29. با هیچکس و هیچ آیینی پیمان شکنی مکن که به تو آسیب نرسد

30. مغرور و خودپسند مباش، زیرا انسان چون مشک پرباد است و اگر باد آن خالی شود چیزی باقی نمی ماند

 





ارسال توسط سورنا
ارسال توسط سورنا

بنام خدا


 داستان مرد جهانگرد و زرگر



  سورنا لطفی نیا :
  آورده‌اند كه در روزگار گذشته، چند شكارچی برای آنكه جانوران را شكار كنند، چاهی ژرف كنده بودند. از بخت بد، يک ببر، يک بوزينه و يک مار در آن چاه افتادند. ناگهان مرد زرگری هم به آن چاه، سرنگون شد. چون هركدام از جانوران در انديشه‌ی چاره‌ای برای آزادی خود بودند، به آزار مرد زرگر نپرداختند و با او كاری نداشتند. چند روزی همه‌ی آن‌ها در چاه بودند، تا اينكه، مرد جهانگردی از نزديک آن چاه گذشت و آن‌ها را گرفتار ديد. جهانگرد با خود گفت، بهتر است كه اين مرد را از اين بدبختی رهايی بخشم تا با اين كار برای پس از مرگ‌خود، توشه‌ای فراهم آورده‌باشم. پس رسنی(:طنابی) را كه با خود داشت در چاه انداخت.
 نخست بوزينه آن را گرفت و خود را به بالا كشيد. بار دوم مار و بار سوم، ببر از آن بالا آمدند. چون از آن چاه، رهايی يافتند، به مرد جهانگرد گفتند: تو بر ما نيكی و بخشش بسيار بزرگی كرده‌ای، اما اكنون نمی توانيم پاسخ درخور و شايسته‌ای به شما بدهيم. پس هركدام نشانی خود را به جهانگرد گفتند. بوزينه گفت: خانه‌ی من در كوهی است كه دامنه‌ی آن به شهر پيوسته است. ببر گفت: در نزديک شهر بيشه‌ای است، من آن‌جا زندگی می كنم. مار گفت: من در ديوارهای كاخ آن شهر زندگی می كنم.
 پس از مرد جهانگرد خواستند تا هرگاه كه توانست سری به آن‌ها بزند تا به پاس نيكی ای كه به آن‌ها كرده است، پاسخی شايسته به وی بدهند. همچنين آن‌ها از جهانگرد خواستند تا مرد زرگر را از چاه بيرون نياورد، زيرا او نامردی است كه پاداش نيكی را به بدی می داند و انسانی بدگوهر و بی وفا است. جهانگرد پند آن‌ها را نشنيد و بازرگان را بيرون آورد. زرگر از جهانگرد سپاسگزاری كرد و از او خواست تا هرگاه كاری برايش پيش‌آيد، آگاهش سازد، پس هركدام به راهی رفتند.
 پس از گذشت روزگاری دراز، مرد جهانگرد باری ديگر از آن شهر گذر كرد. در میان راه بوزينه او را ديد، پس دُم خود را با فروتنی هرچه بيشتر و به نشان دوستی، برای جهانگرد جنبانيد. پس با خود ميوه‌ی بسياری برای جهانگرد آورد. مرد هر اندازه كه می خواست از آن برداشت و راهی شد.
 در میان راه ببر او را ديد و خود را به وی رساند، مرد از ببر ترسيد و خواست كه بگريزد. ببر به او گفت: نترس كه ما هنوز نيكی شما را به ياد داريم. ببر از مرد خواست تا كمی آن جا درنگ كند، تا او به جايی برود و زود باز گردد. پس ببر به باغی رفت و دختر امير شهر را بكشت و پيراهن آن را برای جهانگرد آورد و به او داد. پس مرد جهانگرد از ببر به شوند(:سبب) آن پيش‌كش سپاسگزاری كرد و راهی شهر شد. چون به شهر رسيد، با خود گفت؛ بهتر است اين پيراهن را برای فروش به نزد مرد زرگر ببرم. پس در شهر مرد زرگر را پيداكرد و پيراهن را به او نشان داد. مرد زرگر با ديدن پيراهن آن را شناخت و بی درنگ، پيشكار خود را به نزد امير فرستاد تا او را از اين كار آگاه كند. ديری نپاييد كه سربازان امير به خانه‌ی زرگر آمدند و مرد جهانگرد را گرفتند. امير دستور داد تا او را به‌خواری در شهر بگردانند و فردا نيز به دار بياويزند. در اين هنگام مار آن جهانگرد را ديد و نزد او رفت. چون داستان را شنيد، بسيار اندوهگين شد و به مرد جهانگرد گفت: مگر به تو نگفتيم كه او را بيرون نياور كه انسان بدی است؟ اما اندوهگين مباش كه من چاره‌ی اين گرفتاری را به تو نشان خواهم داد. مار گفت: من چند روز پيش، پسر امير را نيش زده‌ام، به گونه‌ای كه همه‌ی شهر در درمان آن ناتوان هستند. اما درمان اين گياه است كه آن را به تو می دهم. پس اگر برای چاره به پيش تو آمدند، آن را به پسر امير بده تا بخورد و درمان شود.
 پس مار از بالای كاخ فرياد زد كه درمان مار گزيده نزد آن جهانگردی است كه در زندان است. امير دستور داد تا آن جهانگرد را بياورند. جهانگرد نخست از آن‌چه بر سرش گذشته بود برای امير سخن گفت، سپس به درمان مارگزيده پرداخت. پس امير با شنيدن داستان جهانگرد و نيز ديدن درمان فرزندش، دستور داد تا جهانگرد را آزاد كنند و به جای او مرد زرگر را بردار كشند.






تاريخ : یک شنبه 30 بهمن 1390برچسب:ژرف,رسن,طناب,بوزینه,ببر,بیشه,مارگزیده,زرگر,جهانگرد,,
ارسال توسط سورنا

بنام خدا


جشن اسفندگان و روز گراميداشت زمين بارور و بانوان         

جشن اسفندگان روز گراميداشت زمين بارور و بانوان   

 

   منوچهر ارغوانی - زرتشتيان به عنوان نخستين پاسداران مقام زن در تاريخ، جشن بزرگداشت مقام  زن را همزمان با جشن اسفندگان در روز ۲۹ بهمن گرامی مي‌دارند.

اين جشن كه واپسين جشن از سری جشن‌های ماهيانه زرتشتيان به شمار می آيد،كه هر ساله 29 بهمن ماه برگزار می شود.

 ايرانيان دوران باستان همچون دیگر اقوام هم‌دوره خود، از گذشته‌های دور تحت تاثير و نفوذ مادر خدايان يا الهگانی بوده‌اند كه آنها را حمايت می كردند. با دگرگونی نقش زن به‌عنوان عنصری سودمند در جامعه، گروه خدايان مادينه نيروی برتر شدند و دست به آفرينش و كارهاي خارق‌العاده زدند. اين بانوخدايان داری تنديسه‌هايی بوده‌اند كه در جای جای سرزمين ايران و ديگر نقاط جهان يافت شدند.

اين پيكرک ها خصوصيات زنانه بارزی دارند كه نماد باروری و مادری و زايش آنهاست. با آغاز پيام‌آوری اشوزرتشت، پرستش چندخدايی كنار نهاده شد و يكتاپرستی به معنای واقعی خود مطرح گرديد. پس دیگر خدايان به مقام پايين‌تر نزول كرده و بدين‌ترتيب امشاسپندان و ايزدان با حضور خود مفاهيم انتزاعی برخاسته از اين خدايان را در درون خود و در باور مردمان حفظ نمودند. اين فاصله‌گرفتن از خدايان اساطيری بطور كامل نبوده و آدمی كه مجذوب قدرت بی زوال بانوخدايان اسطوره‌ای خود بود، با اقدامی جبرانی بخشي از قدرت مافوق طبيعی زنانه آنها را در قالب‌های دختر شاه‌پريان و داستان‌های روزمره خود جای داده و قسمتی ديگر را هم بصورت زن برتر در ادبيات خود زنده می كند و در يک كلام می توان گفت در جهان‌بينی انسان باستانی ابرانسان زن بوده است.

 آناهيتا و اشی از جمله ايزدبانوهای ايرانی می باشند كه در جای جای نوشته‌های باستانی جلوه می كنند. در ميان امشاسپندان از لحاظ زبان‌شناسی زبان اوستايی، سه امشاسپند نخستين يعنی وهومن – اشه‌وهيشته و خشتره‌وئيريه، نرينه؛ و سه امشاسپند بعد يعنی سپنته‌آرمئيتي و هئوروتات و امرتات از نظر لغوی، مادينه‌اند. از سوی ديگر با نگرشی ژرف در معنای اين سه نيروی اهورايی

سپنته‌آرمئي‌تی: مهرورزی افزاينده كه بعدها به شكل سپندارمذ يا اسفند تغييرشكل داده است كه در باور باستان، زمين نماد آن است .

هئوروتات: رسايی كه زايش، بالندگی و خروش آب‌ها و چشمه‌ها در ذهن ايرانی يادآور اين نيروی خدايی است.

امرتات: بي‌مرگی و جاودانگی كه رويش و بالندگی گياهان و سبزينگی، نماد باستانی آن است.

 

 جشن اسفندگان و روز گراميداشت زمين بارور و بانوان

مي‌توان دريافت كه هسته اصلی اين سه امشاسپند، مهرورزي و عشق بي‌آلايش و ازخودگذشتگي و پروراندن و زايندگي است و نشانگر اهميت نقش زن و مادر در انديشه و باور انسان نخستين و ايرانيان باستان است. چنانكه در ادبيات ايراني نيز مادر طبيعت، مام ميهن، … بسيار به‌چشم مي‌خورد. اگر در باور ايراني مرد داراي قدرت مردانگي و تفكر و خردورزي بيشتري است، در برابر آن زن نيز داراي مهرورزي، عشق پاك، پاكدامني و ازخودگذشتگي فراوان‌تري است كه هر يك از اين‌دو به تنهايي راه به جايي نبرده و حتي روند پويايي گيتي را هم به ايستايي مي‌كشانند. اگر مردان بدنه هواپيماي خوشبختي‌اند ، زنان موتور آن‌اند كه پيكره بي‌موتور و موتور بي‌بدنه هيچ‌كدام به تنها به اوج سعادت نمي‌رسند بلكه ذره‌اي حركت و جنبش هم برايشان ناممكن است.

در گاهان ستوده‌شده، اشوزرتشت خوشبختي بشر را وابسته به ميزان دانش و خرد انسان مي‌داند نه جنسيت و قوميت و رنگ و نژاد. و از ديدگاه وي همه انسان‌هاهمه زنان و مردان – داراي حقوق برابرند. او دختران را در گزينش همسر آزاد شمرده و عشق پاك و دانش نيك را دو معيار اصلي مي‌داند و خوشبختي همسران جوان را در زندگي زناشويي در اين مي‌داند كه هر يك بكوشند تا در راستي از ديگري پيشي جويند.

اين هماهنگي و ميانه‌روي پيامبر بسيار ارزشمند و قابل‌توجه است. در زماني‌كه در بسياري از سرزمين‌ها و فرهنگ‌هاي جهان باستان، دختر منفور خانواده بود و حتي گاهي پس از زايش بي‌درنگ زنده‌زنده به گور مي‌رفت؛ در ايران باستان، زن همكار و همفكر مرد در زندگي زناشويي و حتي گاهي در زمينه حقوقي – ديني و مذهبي – جنگ و پهلواني بوده‌است.

پس از زناشويي و تشكيل خانواده شوهر به‌نام نمانوپئي‌تي (Nemanu Paiti) و زن به‌نام نمانوپتني (Nemanu Patni) خوانده مي‌شود. جزء اول هر دو واژه به معني خانه و پئي‌تي و پتني هر دو به معناي سردار و رئيس‌اند كه پئي‌تي، نرينه و پتني، مادينه است. اين‌دو واژه را كدخدا و كدبانو معرفي كرده‌اند و پيداست همانگونه كه شوهر مقام كدخدايي و رياست خانه را عهده‌دار است، زن هم كدبانوي خانه است نه كنيز و مأمور

"اینک زمین را می ستاییم،

زمینی که ما را در بر گرفته است.

ای اََهوره مَزدا!

زنان را می ستاییم.

زنانی را که از آن تو به شمار آیند

و از بهترین اَشَه برخوردارند، می ستاییم."

اوستا - یسنا 38 - بند 1

 

جشن اسفندگان و روز گراميداشت زمين بارور و بانوان

 

 

 

ملت ایران از جمله …ملت هایی است که زندگی اش با جشن و شادمانی پیوند فراوانی داشته است، به مناسبت های گوناگون جشن میگرفتند و با سرور و شادمانی روزگار میگذرانده اند.

 

 این جشن ها نشان دهنده فرهنگ، نحوه زندگی، خلق و خوی، فلسفه حیات و کلاً جهانبینی ایرانیان باستان است.

 

 ایکاش با درس گرفتن از گذشتگان ما هم کمی شادمانی را به هر بهانه ای که شده به زندگی خود راه دهیم و شاد زندگی کنیم و شاد زیستن را بیاموزیم.

 به امید آن روز

 پس  بیایید از این سال با یک شاخه گل به مادر ، همسر و یا عشقمان از این روز پر شکوه و باستانی که یاد آور این است که ما ایرانیان همیشه در بیشتر مسائل خود ریشه ای داشته ایم و نیازی به ریشه بیگانه نداریم ، پاسداری کنیم و در ترویج دوباره آن کوشا باشیم .

  بدین منظور محله های زرتشتی نشین  ۲۹ بهمن جشن اسفندگان روز آرمان پاک و روز مادر را با برپایی جشنی گرامی میدارند.





ارسال توسط سورنا

بنام خدا



  روزی كه زنان در خانه سروری می كردند



  بوذرجمهر پرخیده :

  روز پنجم هر ماه و ماه دوازدهم هر سال «اسفند» یا«سپندارمز» نام دارد. جشن اسفندگان برابر است با روز سپندارمزد از اسفندماه؛ ۲۹ بهمن ماه خورشیدی در گاهشماری امروز ایران.
 ایرانیان از دیرباز این روز را روز زن و روز مادر می نامیدند.
 در اين روز بانوان و دوشيزگان سروری می‌کرده اند و ديگر افراد خانواده به آنان پيشكش می‌دادند.
 ابوریحان بیرونی در کتاب ارزشمند «آثارالباقیه» با بر شمردن ویژگی های این جشن می‌نویسد: «اسفندارمز فرشته موکل بر زمین است و نیز بر زن‌های عفیف رستگار و شوهردوست و خیرخواه ... در زمان گذشته این ماه به ویژه این روز عید زنان بوده است و در این عید مردان به زنان بخشش می‌نمودند و هنوز این رسم در اصفهان و دیگر شهرهای پهله (شهرهای ناحیه ی مرکز و غرب ایران) باقی مانده است».
 در جای دیگر آورده‌است که در این روز زنان بر تخت پادشاهی می‌نشستند و فرمان می‌راندند، و همه کارها نیز به دست مردان و پسران انجام می‌گرفت.
 این جشن همراه با آیین‌های ویژه برگزار می‌شود. به گفته ابوریحان بیرونی در این روز زنان كارهای خانه را به مردان می‌سپردند. به این روز «جشن مزدگیران » نیز می گفتند و مردان به زنان مزد یا هدیه می دادند.
 در اين روز زنان لباس و کفش نو می‌پوشند. زنان پرهیزگار و پارسا که در زندگی زناشویی خود فرزندان نیک پرورش داده اند، از مردهای خود پیشکش های ارزنده دریافت می‌دارند.
یکی دیگر از نام های این جشن، جشن «برزگران» یا «برزیگران» است که به انگیزه نقش بنیادین برزگران و کشاورزان در سبز کردن و بارور نگه داشتن زمین بوده است.
مردم ایران در تاریخ خود، کارنامه درخشانی را در زمینه ارج نهادن به جایگاه بلند زن از خود بر جای نهاده و امروز زنان ایرانی از این روی بر خود می‌بالند که در سرزمین زنانی چون: دغدو ، پوروچیستا ، روشنک ، پانته آ، ماندانا ، آتوسا ، شهرناز ، ارنواز ، فرانک ، سیندخت ، رودابه ، تهمینه ، گردآفرید ، فرنگیس ، منیژه ، بانو گشسب ، ویس ، کتایون ، همای ، پوراندخت ، آزرمیدخت ، ....و زندگی می‌کنند ، سرزمینی که بسیاری از زنانش پهلوانانی نامور و دیگر گردان و مبارزانش در دامن شیرزنان پرورانده شده اند.
به راستی چرا این جشن به زنان ویژه شده و بر چه باور و فلسفه ای استوار است؟
«سپنتَه‌آرمَئي‌تي» یا «سپندارمز» آمیزه‌ای است از: «سپنته» : سپند، پاک و مقدس، «آرمئی‌تی» : فروتنی و بردباری.
 این واژه در پهلوی ؛ سپندارمت و در فارسی سپندارمز، اسفندارمز و اسفند شده است. در جهان مینوی‌ نماد بردباری و شکیبایی اهوراداده و در جهان مادی نگهبان و ایزدبانوی زمین ِسرسبز و نشان و نمادی از باروری و زایش است.
سپندارمز از امشاسپندان است. از میان امشاسپندان سه امشاسپند نخستین ؛ وهومن، اشه وهیشته و خشتره وئیریه ، نرینه و سه امشاسپند سپنته آرمئیتی، هئورتات و امرتات مادینه‌اند. هسته بنیادین این سه امشاسپند مادینه مهرورزی، عشق بی‌آلایش، زایندگی، از خودگذشتگی و پروراندن است و نشانگر ارج نقش زن و مادر در اندیشه ، فرهنگ و باور ایرانیان است.
در گاتهای اشوزرتشت، هیجده بار از او یاد شده‌است و اشوزرتشت بارها او را برای زندگی پاک، برای آرام بخشی به کشتزاران، چراگاه ها، جانوران، برای پیدایی یک فرمانروای نیک و برای کمک به دخترش پورچیستا در گزینش شوی خویش به یاری فرا می خواند. سپنته آرميتي در گاتها به چم آرامش افزاينده اهوراداده آمده‌است.
« به درستی گویم هر کس مرد یا زن ای مزدا اهورا بخشد آن چیزی را که تو در زندگانی بهترین می‌شناسی از پاداش اشا و خشترا در پرتو وهومن برخوردار خواهد شد و کسانی را که برای نیایش تو راهنمایی خواهم کرد آنان را همه از پل چینود خواهم گذرانید. » هات 46 بند 10
اینک زمین را می ستاییم؛
زمینی که ما را در بر گرفته است.
ای اََهوره مَزدا !
زنان را می ستاییم.
زنانی را که از آن ِتو به شمار آیند
و از بهترین اَشَه برخوردارند، می ستاییم.- اوستا - یسنا 38 – بند1
در اساتیر و باورهای ایرانی نخستین زن و مرد جهان به نام «مشی و مشیانه» از ریشه دوگانه گیاهی به نام مهرگیاه و از دل زمین روییده ‌اند و زمین یا سپندارمز ، مادر نخستین دانسته شده است.
در فرهنگ ایرانی، زن و مرد با یکدیگر برابرند و هیچ یک را بر دیگری سروری نیست.هر دو به آزادی زندگی  می کنند. دختر در همسر گزینی آزاد است. زنان ایرانی می توانستند تیراندازی ، اسب سواری ، شمشیرزنی و دیگر آیین های پهلوانی را بیاموزند و در شکار و جنگ شرکت جویند. در تاریخ ، گزارش هایی از زنان نامور و شیرافکن ایرانی می خوانیم که با دلاوران و  پهلوانان مرد نیز دست و پنجه نرم می کردند و آن ها را شکست می دادند.
در اساتیر ایرانی سپنته آرمئیتی بود که پیشنهاد و فرمان ساختن تیر و کمان برای آرش کمانگیر را به منوچهر شاه داد تا گستره آغوشش را برای فرزندان خود بازتر کند.
در تاریخ ادبی جهان می بینیم که ویژگی های ایزدبانوی سپندارمز، در اندیشه ی جهانیان جای باز کرده. ستایش زن و عشق هنگامی به ادبیات اروپایی (و اندک اندک به فرهنگ آنان) راه یافت که اروپاییان در جنگ‌های صلیبی با فرهنگ ایرانی آشنا شدند.
سراسر اوستا به ویژه فروردین یشت و یسنای 38سرشار از سخنانی در ستایش و گرامی داشت زمین و زن است.
می‌ستاییم این زمین را، می‌ستاییم آن آسمان را،
می‌ستاییم روان‌های جانوران سودمند را،
می ستاییم روان‌های مردان پیرو راستی را،
می‌ستاییم روان‌های زنان پیرو راستی را،
در هر سرزمینی که زاده شده باشند،
مردان و زنانی که برای پیروزی آیین راستی کوشیده‌اند،
می‌کوشند و خواهند کوشید.(اوستا - فروردین یشت - بند 153 و 154)
در نوشته های پهلوی او را یاری رسان نویسندگان و پدیدآورندگان فکر و اندیشه می دانند.
جشن اسفندگان روز زن و روز زمین و زایندگی خجسته باد.






تاريخ : شنبه 29 بهمن 1390برچسب:بوذرجمهر,پرخیده,سپندارمز,پیشکش,,
ارسال توسط سورنا

بنام خدا


بایـدها و نبایـدهای روز عشـق و دوستـی ایـرانی

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


  درست به همان اندازه که این روز را دوست داریم، استرس و اضطراب زیادی هم داریم. با توجه به بالا رفتن شدید قیمت‌ گل و شکلات و جواهرات به مناسبت این روز، فشار و استرس برای پیدا کردن هدیه مناسب غیرقابل‌اجتناب است. البته تمام سعی ما این است که هدیه را از صمیم قلب به عشقمان بدهیم و می‌دانیم که عشق باارزش‌ترین قسمت این اتفاق است. اما بااینحال، کنترل استرسمان کمی دشوار است. با اینکه احساس می‌کنید باید حتماً در این روز به عشقتان هدیه‌ای بدهید اما منطقتان را فراموش نکنید. در زیر به 7 کاری که باید شدیداً از انجام آن در این زمان از سال خودداری کنید اشاره می‌کنیم:

 
قرض کردن برای خرید هدیه
  به هر قیمتی که شده باید از قرض گرفتن پول برای خریدن هدیه روز عشق خودداری کنید. درست است که مواقع اضطراری پیش می‌آید اما این مربوط به مواقعی است که آن پول اهمیت خیلی زیادی در زندگیتان دارد و روز عشق جزء این اتفاقات و مواقع نیست. هر چقدر هم که همسرتان را دوست داشته باشید، اما این بدهی ارزشش را ندارد چون یک روز خوشحالیتان با هفته‌ها یا شاید ماه‌ها استرس مالی شما برابر خواهد بود. پس سعی کنید به اندازه بودجه‌تان هدیه بخرید.

 
هزینه کردن بیشتر از آنچه خودتان دوست دارید
  روز عشق رویدادی برای جشن گرفتن عشق و دلدادگی است نه مادیات. با در نظر داشتن این واقعیت، سعی کنید راه‌هایی غیرمادی برای نشان دادن عشقتان و خوشحال کردن همسرتان در این روز پیدا کنید. یک شام خوشمزه درست کنید. یک شب را در کنار هم تنها در خانه سپری کنید و جشن بگیرید. با هم به پارک یا هر تفریگاه دیگر بروید. نباید احساس کنید که خسیس‌بازی درآورده‌اید یا اینکه به همسرتان بی‌توجهی کرده‌اید. فقط می‌خواهید برای یکبار هم که شده منطقی عمل کنید.

 
بیش از اندازه انتظار داشتن
  اگر می‌بینید که امیدوارید یک انگشتر الماس فوق‌العاده در این روز هدیه بگیرید، وقتش رسیده که از این افکار دست بکشید. خیلی وقت‌ها بدون اینکه متوجه شویم همسرمان را در حد استانداردهای فوق‌العاده غیرعادی بالا می‌گیریم. سعی کنید ارزیابی منطقی از وضعیت همسرتان داشته باشید و انتظاراتتان را نیز براساس آن ارزیابی قرار دهید.

 
دلسوزی برای خود اگر در این روز تنهایید
  بیشتر اوقات افراد مجرد در روز عشق احساس ناراحتی می‌کنند. اگر احساس کردید که چنین حسی به شما هم دست داده است، سعی کنید چند نفر از دوستان مجردتان را دور خود جمع کنید و با هم خوش بگذرانید. می‌توانید حتی استقلالتان را جشن بگیرید! حتی لازم نیست پول هم خرج کنید. یک غذای خوشمزه بپزید و در کنار هم لحظات خوشی داشته باشید.

 
بیش از اندازه خود را درگیر این روز کردن
 
به جای اینکه مدام به جزئیات این روز، اینکه چه بخرید، چه بپوشید، کجا بروید و اینها، فکر کنید، تلاش کنید از لحظاتتان لذت ببرید. البته باید برای این روزتان برنامه‌ریزی داشته باشید اما لازم نیست آنقدرها هم خودتان را درگیر کنید چون با اینکار فقط وقت و پول زیادی را هدر خواهید داد. تلاش کنید آرامش خودتان را حفظ کنید، خودتان باشید و تلاش کنید خوش بگذرانید. نگذارید روز عشق به منبع استرس برایتان تبدیل شود.

 
هزینه کردن برای غذا و هدایایی که از بین می‌روند
  چرا پولتان را صرف خرید گل و شکلات کنید که طی چند روز خراب می‌شوند؟ تلاش کنید هدایایی بخرید که دوام بیشتری داشته باشند.

 
به گردن گرفتن همه مسئولیت مالی
  روابط قوی مستلزم مصالحه هستند. به جای اینکه فکر کنید باید همه هزینه‌های یک قرار ملاقات مجلل را بپردازید، تلاش کنید هزینه‌ها را تقسیم کرده و با هم برای این روز برنامه‌ریزی کنید. با اینکه سورپرایز کردن همدیگر خیلی جالب است اما با هم ساختن یک اتفاق هم به همان اندازه لذت‌بخش است. اگر از نظر مالی و زمانی احساس فشار می‌کنید، میتوانید مسئولیت این رویداد را با هم تقسیم کنید. سرانجام هر چه که باشد در عشق واقعی همه چیز باید تقسیم شود.

 
خط پایان
  بدون شک روز عشق و دوستی یکی از زیباترین و هیجان‌انگیزترین روزهای سال است. پس به جای اینکه آن را به روز پراسترس و فشار تبدیل کنید، تلاش کنید با استفاده از نکاتی که در بالا اشاره کردیم، همه چیز را راحت‌تر بگیرید تا بتوانید عشق رابطه‌تان را بهتر احساس کنید. هر کاری که می‌کنید تلاش کنید با منطق جلو بروید و برای لذت یک روزه خیلی احساساتی نشوید.





تاريخ : شنبه 29 بهمن 1390برچسب:انگشتر الماس,روز عشق ایرانی,,
ارسال توسط سورنا
ارسال توسط سورنا

بنام خدا


 تنها رویشگاه برجاي مانده کرفس کوهی، یک گام تا نابودی



  سورنا لطفی نيا :

كرفس كوهي  برداشت‌های غیر مجاز، ريشه‌كني، خشکسالی، چرای بیش از اندازه‌ي دام و ... از شوندهاي(:دلايل) نابودی رویشگاه‌ها كرفس كوهي است. اين روزها تنها جايي كه كرفس كوهي، توان روييدن داشت در روستاي «چين» در استان چهار‌محال و بختياري هم راهي تا نابودي ندارد.
 به گزارش مهر؛ کرفس کوهی، گیاهی خوشبو و ويژه‌ي کوه‌های چهارمحال‌وبختیاری است كه امروزه به شوند(:علت) ریشه‌کنی و ويراني رویشگاه‌های این گونه، تنها به جاهاي سخت‌گذر و دوردست کوهستان‌های روستای «چین» این استان، محدود شده و رو به نابودی است.
 کرفس کوهی با نام محلی «کلوس» از خانواده‌ي، چتریان و نام علمی  kelussia odoratisssima mozaffa گیاهی دو ساله یا چند ساله است كه دوره‌ي رویش آن، از هفته‌ي پاياني اسفندماه آغاز و تا آغاز خورداد ماه ادامه دارد.
 بیشترین فراوانی پراکنش این گیاه از بلنداي ٢هزار و 100 متری تا ٣ هزار متری در اقلیم‌های گوناگون استان چهارمحال وبختیاری به‌ويژه در آب ‌و هواي بخش هايي بالايي است.
نرخ بالای این محصول طبیعی شوند سواستفاده و برداشت‌های غیرمجاز شده كه همين كار، نابودي بسياري از رویشگاه‌ها را در بر داشته است. همچنین خشکسالی، چرای بیش از اندازه‌ي دام و ... از شوندهايي است که به نابودی رویشگاه‌ها كرفس، دامن زده است.
«سید حسینعلی درخشان»، هموند شورای اسلامی روستای چین با اشاره به این‌که هم اکنون دو سوم رویشگاه کرفس کوهی به شوند برداشت نادرست، نابود شده است، گفت: «در سال‌هایی که جاده نبود، سواستفاده‌گران، با چهارپایان می‌آمدند و کرفس برداشت  می‌کردند و این در حالی بود که نابودي آن‌ها بسیار کمتر بود.»
 سید حسینعلی درخشان گفت: «اما امروزه به آسانی، با خودرو، به رويشگاه‌ها می روند و گیاه کرفس را از ریشه می برند و نابودی یک‌باره‌ی آن را به بار می آورند.»
 «هومان خاکپور» فعال محیط زیست و منابع طبیعی در چهار محال و بختیاری گفت: «اگر برای رويشگاه كرفس در روستای چين، برنامه‌ای نداشته باشیم و نتوانیم با مدیریت درست بهره‌برداری پایدار، از این رویشگاه‌های کرفس داشته باشیم، بی گمان سرنوشت این رویشگاه نیز به سرنوشت رویشگاه کوه‌های «قارون» که ذخیرگاه کرفس در «لردگان» بود تبدیل می شود».






ارسال توسط سورنا

بنام خدا


روز۲۵ بهمن ماه (ولنتاین) به عشقمان تبریک بگوییم یا ۲۹ بهمن ماه (سپندارمذگان) ؟    

 

۲۹ بهمن ماه (سپندارمذگان) روز عشق ايراني       منوچهر ارغوانی - چند سالی است که ۲۵ بهمن (۱۴ فوریه) روز ولنتاین و خرید گل و عروسک ، شکلات و … در کشورمان باب شده است . اکثر جوان ها بدون اطلاع از اینکه اصلا این ولنتاین خوردنی یا پوشیدنی است، فقط می دانند که در این روز باید برای کسانی که دوست دارند هدیه بخرند.

تنها مدت کمی به اواخر بهمن ماه و اواسط ماه فوریه باقی مانده که روز عشق فرنگی (ولنتاین) و روز عشق ایران باستان (سپندارمذگان) به فاصله ی چهار روز از هم قرار دارند

 ۲۵ بهمن ماه (ولنتاین) را به عشقمان تبریک بگوییم یا ۲۹ بهمن ماه (سپندارمذگان) را؟

 

 

ولنتاین چیست؟

در قرن سوم میلادی که مطابق می شود با اوایل امپراطوری ساسانی در ایران، در روم باستان فرمانروایی بوده است به نام کلودیوس دوم . کلودیوس ، عقاید عجیبی داشت، از جمله اینکه سربازی خوب خواهد جنگید که مجرد باشد؛ از این رو ازدواج را برای سربازان امپراطوری روم قدغن می کند. کلودیوس به قدری بی رحم و فرمانش به اندازه ای قاطع بود که هیچ کس جرات کمک به ازدواج سربازان نداشت. اما کشیشی به نام والنتیوس (ولنتاین)، مخفیانه عقد سربازان رومی را با دختران محبوبشان جاری می کرد. کلودیوس دوم از این جریان خبر دار می شود و دستور می دهد که ولنتاین را به زندان بیاندازند. سرانجام کشیش به جرم جاری کردن عقد عشاق با قلبی عاشق اعدام می شود. بنابراین او را به عنوان فدایی و شهید راه عشق می دانند

و از آن زمان نهاد و سمبلی می شود برای عشق.

  اما متاسفانه و با کمال تعجب، ایرانیان ِ امروز، با بیش از چهارهزارو پانصد سال تمدن، برگزاری جشنها و مناسبتهای بیگانه را نشانه ی تمدن و فخر می دانند! همه اسم "ولنتاین" را شنیده اند و مراسم آن را مانند سایر بیگانگان بجا می آورند، ولی تا به حال اسم "سپندارمذگان" به گوششان هم نخورده است .

 

 

  "سپندارمذگان" چیست؟

در ایران باستان، نه چون رومیان از سه قرن پس از میلاد، که از بیست قرن پیش از میلاد، یعنی حدودا دوهزار سال پیش از تولد ولنتاین، میان آریائیان روزی موسوم به روز عشق (سپندارمذگان یا اسفندارمذگان) بوده است. این روز در تقویم زرتشتی مصادف است با پنجم اسفند ماه و در تقویم جدید ایرانی، که شش ماه اول سال سی و یک روز حساب میشود، شش روز به جلو آمده و دقیقا مصادف میشود با ۲۹ بهمن، یعنی چهار روز پس از روز ولنتاین فرنگی. زرتشیان جشن سپندارمذ (سپندارمذگان – روز زن و روز زمین) را هرساله در پنجم اسفند ماه برگزار میکنند.

در ایران باستان هر ماه را سی روز حساب می‌‌کردند و علاوه بر اینکه ماه ها اسم داشتند، هریک از روزهای ماه نیز یک نام داشتند. به‌عنوان مثال روز اول «روز اهورامزدا»، روز دوم، روز بهمن (سلامت، اندیشه) که نخستین صفت خداوند است، روز سوم اردیبهشت یعنی «بهترین راستی و پاکی» که باز از صفات خداوند است، روز چهارم شهریور یعنی «شاهی و فرمانروایی آرمانی» که خاص خداوند است و روز پنجم «سپندارمذ» بوده است.

 

"سپندارمذ" لقب ملی زمین است. یعنی گستراننده، مقدس، فروتن. زمین نماد عشق است چون با فروتنی، تواضع و گذشت به همه عشق می‌‌ورزد. زشت و زیبا را به یک چشم می‌‌نگرد و همه را چون مادری در دامان پر مهر خود امان می‌‌دهد. به همین دلیل در فرهنگ ایران باستان "سپندارمذ" را به‌عنوان نماد عشق می‌‌پنداشتند. پسوند "گان" هم به معنی "جشن" است، و در نتیجه "سپندارمذگان" به معنی "جشن سپندارمذ" (جشن روز زن و زمین) است.

 

"سپندارمذگان" جشن زمین و گرامی داشت عشق است که هر دو در کنار هم معنا پیدا می‌‌کردند. در این روز زنان به شوهران خود با محبت هدیه می‌‌دادند. مردان نیز زنان و دختران را بر تخت شاهی نشانده، به آنها هدیه داده و از آنها اطاعت می‌‌کردند. جشن "سپندارمذگان" یا "اسفندگان"، روز گرامیداشت زنان در ایران باستان بوده است.

 

سال ها دل طلب جام جم از ما می کرد

وانچه خود داشت ز بیگانه تمنا می کرد

 

برگرفته از مقاله هاي گوناگون





تاريخ : پنج شنبه 27 بهمن 1390برچسب:منوچهر ارغوانی,عشق ایرانی,روز عشق ایرانی,,
ارسال توسط سورنا

بنام خدا





ارسال توسط سورنا
ارسال توسط سورنا

بنام خدا

 

سپندارمزگان(29 بهمن) یا والنتاین؟!

 شوربختانه چندیست که مردم ایرانزمین برگزاری جشن ها و آیین های بیگانه را نشانه ی پیشرفت, تمدن و فرهنگ می دانند و آرام آرام شاهد برپایی جشن کریسمس و والنتاین و... در کشوری هستیم که خود از هزاران سال پیش تاکنون پیشگام در این گونه مراسم و آیین ها بوده است. امروز به آرامی آراستن درخت کریسمس جای سفره ی هفت سین و خوان جشن مهرگان را می گیرد و یا «والنتاین» جای «سپندارمزگان» را یا کریسمس جای نوروز را. امروز آرام آرام, واژگانی چون hi , time , by , ok , sorry , Thanks , Merci جای واژگانی چون درود, زمان, بدرود, ببخشید!, سپاس را می گیرند!

این وادادگی فرهنگی بی گمان به انگیزه ی نداشتن آگاهی کافی جوانان از فرهنگ کهن, اصیل و با شکوه ایران است. بیگفتگوست که اگر جوانان و مردم از ریشه های جشن هایی چون جشن "شب چله, جشن سپندارمزگان, جشن مهرگان, جشن تیرگان, جشن نوروز, جشن سده, جشن چهارشنبه سوری و..." آگاه بودند هیچگاه به سراغ آیین های غیر ایرانی نمی رفتند!

برای نمونه جشنی به نام والنتاین (Valentine ) در روز 25 بهمن ماه (14 فوریه) چند سالیست چنان در میان ایرانیان گسترش یافته که در این روزها فروشگاه های کالاهای لوکس و کادویی نیز به گونه ای هماهنگ رنگ و بویی دیگر میابند. از هر کس درباره ی این جشن بپرسید, به سادگی داستان پادشاه رومی کلودیوس را بازخواهد گفت که: «کلودیوس بر این باور بود که, سربازهای مجرد سربازهای توانمند و بهتری هستند! بنابراین سربازان رومی را از هر گونه پیوند زناشویی بازمی داشت. در این میان کشیشی به نام والنتیوس(=والنتاین) پنهانی سربازان رومی را با دختران مورد نظرشان عقد می کرد. سرانجام او به زندان افتاده و در زندان دلباخته ی دختر زندانبان می گردد و در پایان نیز او را به جرم عاشقی به دار می آویزند و از آن پس, این روز را به یاد او گرامی می دارند و روز عشاق نامیده اند!»

 آیا براستی این داستان و افسانه ی آشفته و بی سر و ته, دَرخور تبدیل شدن به نماد عشق و دلدادگی در میان ایرانیان با آن فرهنگ و شهریگری کهن است؟! آیا با بررسی و تیزنگری در آداب و آیین کهن ایرانی/آریایی نمی توان نمادی زیباتر, خردمندانه تر و کهن تر را از دل فرهنگ سترگ ایرانی بیرون کشید؟

  بی گمان چنین خواهد بود. همانگونه که اروپاییان تحت تاثیر آیین کهن و دست کم 8 هزار ساله ی آریایی/میترایی به دروغ و با شیوه ای زیرکانه توانستند زادروز حضرت مسیح را با زادروز مهر/میترا یکی کرده و آیین هایی چون : فدیه, نیاز, روزه, رستاخیز, حساب و میزان, دوزخ و برزخ و... نیز مراسم و آدابی چون عشا ربانی, غسل تعمید, ناقوس زدن و نوازندگی به هنگام نیایش را از آیین مهر ِ ایرانی وام بگیرند, بیگفتگوست که در فرهنگ کهن ایران می توان به جایگزینی دَرخور برای جشن تازه از ره رسیده و بیگانه ی والنتاین برخورد.

  نخست باید گوشزد نمود که در ایران باستان هر 30 روز ماه, برای خود یک نام ویژه داشتند. برای نمونه: روز یکم هر ماه «اورمزد», روز دوم هر ماه «بهمن», روز شانزدهم هر ماه «مهر» بود که هر زمان, نام ماه جاری با روز آن یکی می گشت, آن روز را جشن می گرفتند. برای نمونه: مهرروز از مهرماه, جشن مهرگان(16 مهر) و یا بهمن روز از بهمن ماه جشن بهمنگان(2 بهمن) و... چنین بود که ایرانیان همواره هر ماه در یک محیط خانوادگی و به دور از هرگونه کژروی, گردهم آمده و با این کار روح شادی و شادابی و همبستگی را گسترش می دادند.

 با این پیش زمینه و روشنگری کوتاه, به سراغ جشن اسپندگان/سپندارمزگان می رویم. روز پنجم هر ماه در ایران باستان «سپنته آرمئیتی» یا «سپندارمز» نام دارد. پس بنابراین, در آیین کهن ایران, روز پنجم از اسفندماه جشنی برپا می گردد به نام جشن «اسپندگان» یا «سپندامزگان».(امروزه با توجه به وجود شش ماه 31 روزه در گاهشماری کنونی, این جشن در روز 29 بهمن ماه بگزار می گردد)

  ویژگی این جشن است که به نام «سپنته آرمئیتی» یا فروزه ی از خود گذشتگی و فروتنی و مهر بی پایان ، مزین است. این روز با زمین در پیوند سَرراست و زمین نشانی از عشق, دلدادگی و فروتنی است. زمین در فرهنگ کُهن و پُربار ایرانی نمادی از عشق و دلدادگیست. در این روز رسم بر این است که زنان به شوهران خود هدیه پیشکش کرده و مردان نیز زنان و دختران را گرامی داشته و به آنها هدایایی پیشکش کنند.

  پس همانگونه که آشکار شد, ایرانیان خود هزاران سال پیش از دیگر ملتها, آغازگر و بنیانگزار چنین مراسمی بودند و برگزاری آیین های بیگانه و تازه از ره رسیده ی غربی, نشانی از ناآگاهی و خودباختگی فرهنگیست. آشکار است کشور و ملت ایران با شهریگری بیش از 8 هزار سال, نیازی به وام گیری نابخردانه از مراسم و آداب بیگانگان ندارد. تنها بسنده است که به فرهنگ کهن و اصیل ایرانی رجوع و با آن آشنا گردیده و در راه زنده سازی آنها بکوشیم.





ارسال توسط سورنا

بنام خدا


دو واژه پارسی‌ درست



جهت آگاهی دوستان و احترام به کلمه پارس  که همان فارس است,  به دوستان
فارسی زبان خود اعلام نمایید که;  سگ واق واق می‌کند نه پارس. این
ضربه‌ای بود که از تازیان خورده‌ایم که می‌خواستند ما پارسیان را خرد و
کوچک کنند که این لقب را به صدای سگان دادند.


غذا در زبان عربی یعنی پس آب شتر یا همان ادرار(با پوزش فراوان) است که
این هم یکی دیگر از ضربه‌های تازیان هست که به هنگام خوردن شام یا ناهار
به ایرانیان شکست خورده می‌گفتند ، بگویید: غذا می‌خوریم.
به جای کلمه غذا از خوراک استفاده نمائید. سپاس گذارم.


 جهت
اطلاع بیشتر می‌توانید به لغت‌نامه دهخدا مراجعه نمایید..





تاريخ : چهار شنبه 26 بهمن 1390برچسب:پارس,پارسی,پرس,واژه,پس آب,پساب,پساب شتر,ادرار,خوراک,,
ارسال توسط سورنا


ادامه مطلب...

تاريخ : چهار شنبه 26 بهمن 1390برچسب:کاخ کوروش,,
ارسال توسط سورنا

بنام خدا

 

 


تندیسک زرین ماهی قرمز دوره هخامنشیان، تندیسک ماهی قرمز به سبک ایلامی و نقش ماهی روی ظروف فلزی ساسانیان نشان می دهد ایرانیان بیش از ۲۵۰۰ سال است که با ماهی قرمز یا گلدفیش آشنا بوده اند.
شاهین سپنتا یک دوستدار محیط زیست و فعال میراث فرهنگی در اصفهان به خبرنگار مهر گفت: در سالهای گذشته افرادی با گذاشتن ماهی قرمز در سفره هفت سین مخالف بودند به این دلیل که اعتقاد داشتند ماهی قرمز از ۸۰ تا صد سال پیش از کشور چین به ایران آمده و ایرانی ها سابقه آشنایی با ماهی قرمز را نداشته اند. از آن مهمتر آنکه برای رد یا اثبات این موضوع دلایل قوی ارائه نمی شد بنابراین این نظر همیشه غالب بود.
وی افزود: اما بررسی آثار تاریخی نشان می دهد که ایرانی ها بیش از ۲۵۰۰ سال با ماهی قرمز یا “Gold fish ” که یکی از گونه های ماهی کپور است آشنایی داشته و آن را بر سر سفره های هفت سین خود می گذاشتند.
سپنتا گفت: یکی از این نمونه ها، تندیسک زرین ماهی قرمز مربوط به دوران هخامنشی است. این تندیسک طلایی یکی از اشیا “گنجینه آمودریا” است که از محوطه باستانی “تخت قباد” به دست آمده است. وی تصریح کرد: این گنجینه شامل بیش از ۱۷۰ مورد از اشیا ارزشمند متعلق به دوران هخامنشیان است که اکنون در “موزه بریتانیا” و “موزه ویکتوریا و آلبرت” نگهداری می شود.
سپنتا گفت: مجسمه زرین ماهی قرمز در سال ۲۰۰۴ از سوی این موزه در نمایشگاهی با موضوع “نوروز و هفت سین” به نمایش گذاشته شد.
وی ادامه داد: نمونه دیگری که نشان می دهد ایرانی ها از چند صد سال پیش با ماهی قرمز آشنا بوده اند تندیسک ماهی قرمز به سبک ایلامی است که در “گالری برکات” در مرکز شهر لندن نگهداری می شود.
این فعال میراث فرهنگی گفت: نمونه های دیگری از نقش ماهی بر آثار تاریخی ایران را می توان روی ظروف فلزی مربوط به دوره ساسانی دید که در آن ها ماهی یا دو ماهی به عنوان نماد زندگی در درون آب به کار نگهبانی از ریشه های درخت زندگی که در آب ریشه دوانده است، مشغول هستند.
وی تصریح کرد: نمونه های دیگر، نقش ماهی روی سکه های فلوس دوران صفوی است. در دوران صفوی، سکه های مسی، غازی نام داشت که معمولا فلوس، پشیز، پول سیاه نام داشت.
سپنتا اظهار داشت: روی سکه های فلوس معمولاً تصاویر مختلفی از حیوانات را نقش می کردند که به نظر می رسد فلوس هایی که داری نقش ماهی یا نقش گاو بر روی ماهی هستند برای نوروز ضرب می شده اند.
وی گفت: سنگ نگاره های خانه تاریخی حسین پناه در اصفهان متعلق به دوره فتحعلی شاه قاجار نیز نقش ماهی را روی تبرزین دراویش می بینیم.
سپنتا با بیان اینکه نقش ماهی روی این تبرزین ها نماد آگاهی و معرفت بوده است گفت: اگر چینی ها از هزار سال پیش ماهی قرمز گلدفیش را پرورش می داده اند ایرانی ها از ۲۵۰۰ سال پیش این ماهی را داشتند بنابراین می توان گفت که نژاد ماهی قرمز چینی ها ایرانی است اما شاید چینی ها در اصلاح نژاد ماهی قرمز نقش داشته اند.





ارسال توسط سورنا

بنام خدا

 

 

 

ماجرای ابوطالب یزدی
و
 رژیم آل سعود !!! 
 
 
21.jpg

 

جوان 22 ساله ای به نام میرزا ابوطالب یزدی، فرزند حاج حسین مهرعلی، در سال 1322 خورشیدی (دو سال از پادشاهی محمد رضا شاه می گذشت) با همسرش، به قصد زیارت مکه در ایام حج، از راه خرمشهر به کویت رفته و از آنجا خودش و زنش را با شتر به سرزمین حجاز و مکه میرساند.

در جریان طواف به علّت بیماری، ناشی از گرمازدگی به استفراغ مبتلا گردید و قی کرد. براى احترام خانه کعبه بلافاصله احرامی ِ خود را (کفن سفیدی که در مراسم آنجا می پوشند) جلوی دهان گرفت و در نتیجه احرامیش آلوده شد. امّا مانع از کثیف شدن خانه کعبه نگردید و در این موقع چند نفر از مسلمانان دو آتیشه  شهادت دادند که ابوطالب قصد کثیف کردن کعبه را داشته است و ابوطالب بیچاره بازداشت گردید و سپس در دارالقضای شرعی محاکمه فرمایشی شد و به گردن زدن محکوم شد.

حکم او در روز دوازدهم ذی الحجّه تازی، توسط دژخیم آل سعود که توسط 50 نفر پاسبان ابوطالب را در حالی که دستبند به دست هایش زده بودند، اجرا شد.

ابوطالب یزدی را، از مرکز پلیس خارج و به جلوی بازار صفا و مروه آوردند و در میان جمعیت مقابل سکوی مجازات قرار دادند. جلاد رسمی دولت سعودی، ابوطالب را چهار زانو روی زمین نشاند و بازوان او را بر محوری ثابت بست و سپس به دستش دستبند زد، جمعیت در میدانی که نزدیک دارالقضای شرعی بود، جمع شده و منتظر اجرای حکم بودند. فرمان قتل به زبان عربی قرائت شد.

سپس جلاد سر به گوش ابوطالب گذارده، آخرین دقایق زندگی را به عربی به او یادآور می شود و ابوطالب که تا آن لحظه نه مفهوم محاکمه را فهمیده بود و نه از متن حکم که به زبان عربی قرائت می شد چیزی می فهمید، ساکت و آرم نشسته، نگاه به جمعیت دوخته بود، که ناگاه جلاد با نوک شمشیر فشاری به پشت گردن ابوطالب وارد می سازد. بر اثر آن خون جاری و ابوطالب از ترس سرش را جلو می برد و در همین لحظه جلاد با یک ضربه شمشیر بزرگی که در دست داشت، بر گردن او فرود می آورد.

گردن به وضع فجیعی بریده شده ولی استخوان حلق مانع از قطع شدن سر می شود. امّا بلافاصله شمشیر برای بار دوّم به حرکت درآمده سر از گردن جدا و روی پای ابوطالب می افتد و بنا به گفته همسرش، آخرین کلمه ای که ابوطالب برزبان آورده، این جمله بود: «آخر شما کار خودتان را کردید».

بلا فاصله دو خودرو در محلّ حاضر می شود و یکی سرِ جدا شده و بدن را به پزشک قانونی منتقل می نماید و دیگری با ریختن شن در صدد از بین بردن آثار جنایت برمی آید. شیخ علی اصغر یکی دیگر از حجّاج ایرانی داوطلب به خاک سپردن ابوطالب گردن بریده می شود. پلیس سعودی به شیخ علی اصغر خبر می دهد که جنازه برای تحویل حاضر است.

وقتی که به پزشک قانونی می روند، متوجّه می شوند که سر ابوطالب را معکوس روی بدن گذارده و دوخته اند. به شیخ علی اصغر می گویند که باید 65 ریال سعودی دستمزد بخیه زدن سر به بدن را پرداخت کند تا جسد تحویل واجازه حمل داده شود!

شیخ علی اصغر عصبانی شده، فریاد می زند: پول را بایستی کسی بدهد که فرمان قتل را داده است!

خانواده ابوطالب که منتظر برگشتن حاجی از مکه بودند، وقتی بدن بی سر ابوطالب را بجای سجاده و تسبیح و عطر دریافت کردند؛ بر سر و روی خود می کوبیدند. دو خواهر ابوطالب، در فاصله کمی از یکدیگر خودکشی کردند.

پس از این فاجعه ضد بشری در عربستان سعودی، دولت ایران روابط دیپلماتیک خودش را با سعودی برای چهار سال قطع کرد و دیگر هیچ کس حق نداشت به عربستان سعودی برود.

اما، دوباره با فشار مقامات مذهبی و مردم متعصب ایران، محمد رضا شاه با فرستادن یک شمشیر طلایی به دربار سعودی، خواهان بازگشت مناسبات سعودی با ایران شد.

هنگامی که خبر زدن گردن ابوطالب یزدی به رضا شاه در ژوهانسبورگ رسید، در حالی ایشان از تندرستی و سلامتی زیادی برخوردار نبودند، با خشم گفتند: من اگر آنجا بودم، خاک سعودی را توبره می کردم و این است سزای بی خردانی که فرسنگ ها می پیمایند و سرمایه های خود را به جیب وهابیون بی مغز میریزند و آبروی خود و خانواده و میهن خود را، به تارج میدهند.

 





ارسال توسط سورنا

بنام خدا


وفا نکردی و کردم، خطا ندیدی و دیدم            شکستی و نشکستم، بُریدی و نبرید

اگر ز خلق ملامت، و گر ز کرده ندامت       کشیدم از تو کشیدم، شنیدم از تو شنید

کی ام، شکوفه اشکی که در هوای تو هر شب   ز چشم ناله شکفتم، به روی شکوه دویدم

مرا نصیب غم آمد، به شادی همه عالم        چرا که از همه عالم، محبت تو گزیدم

چو شمع خنده نکردی، مگر به روز سیاهم   چو بخت جلوه نکردی، مگر ز موی سپیدم

بجز وفا و عنایت، نماند در همه عالم       ندامتی که نبردم، ملامتی که ندیدم

نبود از تو گریزی چنین که بار غم دل       ز دست شکوه گرفتم، بدوش ناله کشیدم

جوانی ام به سمند شتاب می شد و از پی        چو گرد در قدم او، دویدم و نرسیدم

به روی بخت ز دیده، ز چهر عمر به گردون    گهی چو اشک نشستم، گهی چو رنگ پریدم

وفا نکردی و کردم، بسر نبردی و بردم           ثبات عهد مرا دیدی ای فروغ امیدم؟


ولی داستان عشق و خیانتی که باعث سروده شدن این شعر شد به گوش کمتر کسی رسیده

گروه الهه موفقيت
مهرداد اوستا در جوانی عاشق دختری شده و قرار عروسی می گذارند. دختر جوان به دلیل رفت و آمد هایی که به دربار شاه داشته ، پس از مدتی مورد توجه شاه قرار گرفته و شاه به او پیشنهاد ازدواج می دهد.
دوستان نزدیک اوستا که از این جریان باخبر می شوند، به هر نحوی که اوستا متوجه خیانت نامزدش نشود تلاش می کنند عقیده ی او را در ادامه ی ارتباط با نامزدش تغییر دهند. ولی اوستا به هیچ وجه حاضر به بر هم زدن نامزدی و قول خود نمی شود . تا اینکه یک روز مهرداد اوستا به همراه دوستانش ، نامزد خود را در لباسی که هدیه ای از اوستا بوده ، در حال سوار شدن بر خودروی مخصوص دربار می بیند...

مهرداد اوستا ماه ها دچار افسردگی شده و تبدیل به انسانی ساکت و کم حرف می شود. سالها پس از پیروزی انقلاب ، وقتی شاه از دنیا می رود فرح یا نامزد اوستا به فرانسه می رود...

در همان روزها ، نامزد اوستا به یاد عشق دیرین خود افتاده و دچار عذاب وجدان می شود. و در نامه ای از مهرداد اوستا می خواهد که او را ببخشد. اوستا نیز در پاسخ نامه ی او تنها این شعر را می سراید.

 





ارسال توسط سورنا

:: سخنان بزرگان جهان در مورد کوروش بزرگ ::

 


 

ژنرال سرپرسی سایکس(ژنرال، نویسنده، و جغرافیدان انگلیسی) (پس از دیدار از آرامگاه کورش بزرگ):

من خود سه بار این آرامگاه را دیدار کرده ام، و توانسته ام اندک تعمیری نیز در آنجا بکنم، و در هر سه بار این نکته را یاد آورده شده ام که زیارت آرامگاه اصلی کوروش، پادشاه بزرگ و شاهنشاه جهان، امتیاز کوچکی نیست و من بسی خوشبخت بوده ام که به چنین افتخاری دست یافته ام. براستی من در گمانم که آیا برای ما مردم آریایی (هند و اروپایی) هیچ بنای دیگری هست که از آرامگاه بنیادگذار دولت پارس و ایران ارجمندتر و مهمتر باشد.



ادامه مطلب...

ارسال توسط سورنا

بنام خدا


شهر باستانی دارابگرد بزرگترین بنای گلی جهان و نخستین پایتخت حکومت ساسانیان





تاريخ : دو شنبه 24 بهمن 1390برچسب:دارابگرد,شهر دارابگرد,,
ارسال توسط سورنا

بنام خدا





ارسال توسط سورنا
ارسال توسط سورنا

بنام خدا



  سنگ‌ها لرزه بر كاخ «گرا» انداخته‌اند
  تعريض راه، بلای جان «شيرين و فرهاد»



  روچيار حيدری :


كاخ گرا  اين روزها، تعريض راه و افزودن بر پهنای راه ماشين‌رو، بلای جان كاخ اشكانی ساسانی «گرا» شده است. با عمليات تعريض راه و سرازير شدن سنگ كه حتا تا 100 متری تاق گرا نيز ديده شده، بيم آن می رود كه همين روزها، اين كاخ باستانی هم به تومار نابود شده‌ها، بپيوندد. 
 این بنای اشکانی ساسانی به شوند(:علت) جای گرفتن در بخش پایینی راه اصلی کرمانشاه به قصر شیرین، همواره در معرض خطر تعریض راه بوده است.
 اين كاخ كه از بی توجهی مسوولين ميراث فرهنگی و توجه بسيار يادگارنويس‌ها و گردشگرنماها، تا امروز در رنج بود، گويا اين روزها بايد همچنان بهراسد.
 تاق گره‌(گرا) در نزديكی سرپل زهاب كه به شماره‌ی 33 در سياهه‌ي آثار ملي به ثبت رسيده، يادگاری است با معماری سبک پارتی.
 نام اين سازه را « گرا» يا «گره» دانسته‌اند كه گويا برگرفته از «گر» است كه در زبان كردی به معنی گرما و عشق است. اين بنا نزد محلی ها به تاق شيرين و فرهاد، نامور است. مردم می گويند فرهاد اين تاق را برای شيرين ساخته است. البته در برخی از سرچشمه‌ها نام گرا را از واژه‌ی گبر دانسته‌اند.






ارسال توسط سورنا

بنام خدا


 ازسوی كميسيون بانوان يزد اعلام شد:
  برپايی جشن اسفندگان و روز زن



  خبرنگار امرداد - شادان رستمی :

  آيينی برای پاسداشت زن و جشن اسفندگان، از سوی كميسيون بانوان استان يزد(وهومن)، برپامی شود.
گهنبارخوانی و برنامه شاد از برنامه‌های اين آيين خواهدبود.
 زرتشتیان برای باشندگی در اين آيين می توانند ٢٩ بهمن‌ماه ساعت ١٥، به كميسيون بانوان استان يزد بروند.






ارسال توسط سورنا

بنام خدا


 ميرجلال‌الدين كزازی «شاهنامه» را به نثر نوشت



  سورنا لطفی نيا :
استاد ميرجلال‌الدين كزازي  بازنويسی «شاهنامه»ی فردوسی به نثر، به خامه‌ی استاد «ميرجلال‌الدين كزازی» در راه چاپ است.
 به گزارش ايسنا؛ اين نويسنده و پژوهشگر، درباره‌ی بازنويسی «شاهنامه»، گفت:‌ «بازنوشت شاهنامه را، زير چاپ دارم كه از آغاز تا انجام، با نثری همساز و هماهنگ با زبان شاهنامه است. به راستی، در اين اثر شاهنامه را به نثر نوشته‌ام. »
  وی گفت: «اين كتاب در ٧٠٠ رويه، نوشته شده است كه در دو جلد در نشر زرين و سيمين به چاپ می رسد. اين دفتر به  گمان بسيار، «دفتر دانايی و داد» نام خواهد داشت. »
 ميرجلال‌الدين كزازی، استاد دانشگاه، نویسنده، ترزبان(:مترجم) و پژوهشگر نامور ايرانی است. او سال‌ها، استادی دانشجويان زبان و ادبيات فارسی را در دانشگاه‌های كشور، بر دوش داشته است. او تاكنون نگارش‌های بسياری پيرامون شاهنامه و فردوسی، حكيم توس داشته است.






ارسال توسط سورنا
ارسال توسط سورنا


ادامه مطلب...

تاريخ : یک شنبه 23 بهمن 1390برچسب:رخنه,کاخ بارعام,عام,بار,بارعام,جرز,,
ارسال توسط سورنا
ارسال توسط سورنا

بنام خدا


 

 

 ●

رخدادهای تاریخی و آیینی ایران از 22 تا 28 بهمن

 



  گروه مردم :

  شنبه 22 بهمن:

  • 40 سال پس از شکست نهاوند، ایرانیان به دعوت مختار شمشیر برگرفتند، مورخان اروپایی ماه فوریه سال 683 میلادی را آغاز بپاخیزی مختار ابوعبیده ثقفی در عراق به خونخواهی حسین بن علی (ع) و یارانش نوشته اند و اضافه کرده اند که در اندک مدتی بیش از 20 هزار ایرانی با اسب و اسلحه به وی پیوستند و ظرف چهار سال بسیاری از لشکریان بنی امیه و سردارن اعزامی از شام (سوریه، لبنان و بخشی از فلسطین و ...) را از پای در آوردند. به نوشته این مورخان، قیام مختار فرصت مناسبی به ایرانیان داده بود تا با عربان که بر میهن آنان مسلط شده و نوه پیامبر اسلام را با شقاوت تمام مقتول ساخته و خانواده او را اسیر کرده بودند درآویزند.

  یکشنبه 23 بهمن:

  • سالگشت درگذشت امیرتیمور گورکان، امیرتیمور گورکان که سه بار به ایران لشکر کشید 12 فوریه سال 1405 میلادی (23 بهمن ماه) در 69 سالگی در کزاخستان امروز درگذشت. [در ایران؛ قزاقستان نوشته می شود که با کوزاک = کزاکی = قزاق اشتباه می شود. کوزاکها که در اطراف دُن و دنیپر ـ روسیه و اوکراین ـ زندگی می کنند از اسلاوهای شرقی هستند، نه از تبار مردم کزاخستان. کوزاکهای روسیه و اوکراین پیش از انقلاب بلشویکی 1917، عمدتا پیشه سپاهیگری داشتند]. پس از درگذشت امیرتیمور، پیکر او به سمرقند منتقل و در گورگاهی که خود در این شهر ایران باستان ساخته بود مدفون شد. تیمور درجریان لشکرکشی به چین بود که بیمار شد و درگذشت.

  سه‌شنبه 25 بهمن:

  • لشکرکشی چین به فرارود و شکست از لشکریان ایران، 14فوریه سال 102 میلادی (طبق محاسبات کرونیکل نگاران؛ چهاردهم فوریه و امسال، مصادف با 26 بهمن ماه) «وادی» امپراتور وقت چین با استفاده از فرصت درگیری ایران با رومیان در غرب، یک سپاه چهل هزار نفری از نیروهای خود را روانه منطقه فرارود کرد. این حمله در ناحیه فرغانه و در نیمه راه خجند به سمرقند، بدون نیاز به اعزام افراد پادگانهای تپورستان (مازندران)، آثرپاتیگان (آذربایجان)، توسط نیروهای محلی پارت (خراسان)، آریانا (هرات و غرب افغانستان امروز) و کهستان در هم شکسته شد و بسیاری از چینیان به اسارت درآمدند. اسیران چینی هدف حمله نظامی را به دست آوردن اسپان (چون حرف پ در الفبای عربی وجود ندارد به تدریج اسپ «اسب» نوشته شده است) دره فرغانه که بزرگتر از اسپان چین، نیرومند و پرطاقتند بیان کرده بودند.

  چهارشنبه 26 بهمن:

  • روزی که خسروپرویز شاه ایران شد و با اشتباهات خود امپراتوری ساسانیان را بر باد داد، 15 فوریه سال 590 میلادی خسرو پرویز نوه خسروانوشیروان به عنوان بیست و دومین شاه ایران از دودمان ساسانیان در تالار بزرگ کاخ سلطنتی تیسفون (طاق کسری) تاجگذاری کرد. بزرگان وقت پدر او ـ هرمز چهارم را برکنار و بازداشت کرده بودند که بعدا کشته شد. هرمز را پیش از کشتن، نابینا کرده بودند. اسپهبد بهرام مهران (بهرام چوبین) این روش جا به جایی را یک توطئه اعلام کرد، پادشاه شدن خسروپرویز را نپذیرفت و تا تعیین پادشاه به روش درست، زمام اموررا به دست گرفت. خسروپرویز که چنین دید از تیسفون گریخت و برای جلب کمک به قسطنطنیه رفت. موریس امپراتور روم شرقی به این شرط که خسرو از ارمستان و لازیستان [منطقه ساحلی گرجستان که آبخیزستان ـ آبخیزیا ـ گوشه ای از آن بود] بگذرد حاضر شد نیروی نظامی دراختیار او بگذارد تا به شاهی بازگردد. این نیروی خارجی بهرام چوبین را به منطقه فرارود فراری داد. این رویداد ایرانیان را خشمگین ساخت و خسرو برای جبران اشتباه خود (توسل به خارجی) از فرصت قتل موریس به دست فوکاس سردار رومی استفاده کرد به سوریه و فلسطین لشکر کشید هر دو منطقه را به قلمرو ایران بازگردانید و سپس مصر را هم متصرف شد. 

  آدینه 28 بهمن:

  • امپراتور روم که شرایط ایران برای ترک مخاصمه را پذیرفته بود با گاز زغال کشته شد، فلاویوس کلادیوس ژوویانوس (ژوویان) 17 فوریه سال 364 میلادی در راه بازگشت به ایتالیا، در آناتولی غربی (جنوب غربی ترکیه امروز) «گاز زغالی شد» و درگذشت. ژوویانوس 26 ژوئن سال 363 پس از مرگ ژولیان که در جنگ با شاپور دوم ـ شاه وقت ایران از دودمان ساسانیان مجروح و براثر شدت جراحت وارده درگذشته بود به سمت امپراتور انتخاب شده بود. درباره علت مرگ ژوویان؛ روایات، متعدد است. بیشتر مورخان نوشته اند که چون برغم مخالفت افسران ارتش روم، به شاپور دوم ـ شاه ساسانی ایران امتیاز فراوان داده بود طبق نقشه این افسران در اثنای خواب، زغال نیمسوز به خوابگاهش برده و اورا با [گاز زغال] مسموم کرده بودند. 

    برگرفته از تارنمای دکتر انوشیروان کیهانی زاده  





ارسال توسط سورنا


انوشیروان و آوازه ی دادگری جهانیش



  نگار پاكدل :

  انوشیروان پسر قباد ساسانی، پس از مرگ پدر بر اورنگ شاهنشاهی ایران تکیه زد. وی به دادگری پرآوازه بود و یکی از  خوشنام ترین پادشاهان دودمان ساسانی.
 فردوسی بزرگ درباره‌ي به تخت نشستن او می فرماید:
چو کسرا نشست از بر گاه نو/همی خواندندی ورا شاه نو
به شاهی بر او خواندند آفرین/به فرمان او شد زمان و زمین
جهان تازه شد از سر گاه اوی/ابا گرگ و میش آب خوردی بجوی
بگفتند کان شاه جاوید باد/فرش برتر از فر جمشید باد
ز بس خوبی و داد و آیین اوی/وزان نامور دانش و دین اوی
ورا نام کردند نوشیروان/ که مهرش جوان بود و دولت جوان
انوشیروان دانشگاه گندی شاپور را با کمک و همیاری وزیر خردمندش بزرگمهر به اوج شکوهمندی رسانید، وی آن چنان به دانش دوستی شهره بود که هنگامی که مدرسه‌ی آتن در سال 529 ميلادی بسته شد، شمار زیادی از فيلسوفان يونانی به گندی‌شاپور آمدند و به پژوهش‌های خود ادامه دادند و هنگامی که خواستند به ميهن خود بازگردند، انوشيروان در پيمان‌نامه‌ ای با امپراتور روم شرقی خواستار امنیت آنان شد.




ادامه مطلب...

ارسال توسط سورنا
ارسال توسط سورنا

بنام خدا



دژ «بابک خرمدين»، دژی ساخته‌شده از سنگ گرانيت



  سورنا لطفی نيا :

دژ بابك خرمدين «تراب محمدی»، مديرکل ميراث فرهنگی آذربايجان شرقی گفت: «قلعه بابک با گستردگی بيش از 10 هزار متر مربع، ساخته‌شده از سنگ گر‌انيت، يکی از باشکوه‌ترين بناهای تاريخی استان شمرده می شود.»
 به گزارش ميراث آريا؛ محمدی گفت: «بازديد از اين دژ برای همگان آزاد است. برای رسيدن‌ به‌ دروازه‌‌ی دژ، بايد از گذرگاه دالان‌مانندی به‌ درازای 200 متر گذشت، که همين موضوع، شوند(:باعث) گيرايی راه دسترسی اين دژ شده است.»
 وی با يادآوری اين که دژ، از برج‌ و باروهای گوناگونی ساخته شده است، افزود: ‌‌«قصر اصلی دارای 3 اشكوب(:طبقه) است ‌که يک تالار اصلی و ٧‌ اتاق‌ در پيرامون ‌تالار مرکزی دارد ‌و در بخش خاوری(:شرقی) نيز،‌‌ چند اتاق‌ و آب‌‌انبار را در برمي‌گيرد.»
‌ محمدی با اشاره به اين که دژ بابک، در روزگار ساسانی ساخته شده است، گفت:‌ «اين‌ گستره در سده‌ی سوم،‌ يکی از پايگاه‌های مهم ‌و محکم‌ «بابک‌ خرم‌‌دين»،‌ در جنگ‌ با تازيان و لشکريان‌ خلفای عباسی بوده‌ و در سال‌های گذشته بازسازی های بنيادينی در آن‌ انجام‌ گرفته‌ و بخش‌هايی نيز به آن افزوده شده است.»
 وی با اشاره به ‌‌کاوش‌های ‌انجام شده‌ در 4 اتاق‌ اين‌ دژ، افزود: «در پی کاوش‌های انجام شده، چندين‌ تنور، سفال‌‌هايی از سده‌ی سوم‌ ‌و پايان سده‌‌ی هفتم‌ هجری و سکه‌هايی از روزگار‌ اتابکان‌ يافت ‌شده‌ است‌.»
 اين دژ در 50 کيلومتری شمال‌ شهرستان‌ «اهر» ‌و بخش باختری(:غربی)‌ «کليبر»، بر فراز بلندیهای ‌رود «قره‌‌سو» ساخته شده و ‌برج‌های گرد آن، از سنگ‌ مالون‌ و ملات‌ ساروج‌ است و باروها نيز از گونه‌ای سنگ‌ گرانيت‌ ساخته‌ شده‌اند.






ارسال توسط سورنا

بنام خدا

 

 

http://marshal-modern.ir/Archive/26036.aspx

لالایــی ها آوازهــایی است که مـادران روســتایی و شـهری بـرای کودکان خود می خوانند

تا آنها را خـواب کنند. این تـــرانــه هــا که ســـاخته ی مــردم عادی اسـت دارای واژه هـای

ســاده اسـت که با آهنــگی خاص خوانـده می شـود و اغـلب بیان کننده ی آرزوهای مادران

در حق فرزندانشان و در واقع نخستین وسیله ی آشنایی کودکان است با شعر و موسیقی.

کنار هم قرار گرفتن واژه های لالایی ها که ساخته ی مردم ساده و گمنام است گاهی به دور

از اصـول و قواعد شعر سنتی است ، اما این نه عیب لالایی ها ، که حسن آنهاست ، چرا که

در آنها توجه به سادگی و احساس مطرح است نه طرح اندیشه ها.                              ا


دانلود کتاب لالایی


نمونه ای از درون کتاب


لالا ، لالا ، گـــــــل لالـــه      پـلـنگ در کوه چه می ناله

لالا ، لالا ، گــــل قــالــی
      بابات رفــته جـایش خالـی

لالا ، لالا ، گل خشـخاش      بــابــات رفته خدا همراش

لالا ، لالا ، گـــــــل زیـــره      بـــــــچـــــــه آروم نمیگیره

لالا ، لالا ، گــــــل آبــــی      چــرا امشب نمی خوای؟

لالا ، لالا ، گــــل بـــادوم      بخــواب آروم ، بخواب آروم

لالا ، لالا ، گــــــل صد پر      بخــواب ای نازنـــــین دلبر

لالا ، لالا ، گــــل اوشــن      بابات آمد ، چِشِت روشن

لالا ، لالا ، گـــل دشــتی     
همـه رفتند تو برگشـتی

 





تاريخ : چهار شنبه 19 بهمن 1390برچسب:لا,لالا,لالایی,مادران روستایی,اغلب,,
ارسال توسط سورنا

بنام خدا



سفره‌ هفت‌سين در تخت‌جمشيد پهن می شود



  سورنا لطفی نيا :

تخت جمشيد مهران سوخکيان، معاون گردشگري استان فارس، از برپايی سفره‌‌ی هفت‌سين، به مناسبت نوروز، در تخت‌جمشيد خبر داد.
 به گزارش ميراث‌آريا؛ «مهران سوخکيان»، افزون‌بر خبر بالا، گفت: «همچنين جشن نوروز سال ١٣٩١، در ايل عشايری استان فارس در شهرستان فيروزآباد برگزار می شود.»
 وی افزود: «146 ويژه برنامه فرهنگی گردشگری، در روزهای نوروز، در شهرستان‌های استان برگزار می شود و توزيع سفر در نوروز از خواسته‌های معاونت گردشگری اين اداره کل است. »
سوخكيان گفت: «با اجرای ويژه‌برنامه‌های گوناگون در شهرستان‌ها، در تلاشيم تا  مسافران نوروزی از همه‌ی توان‌های گردشگری سراسر استان بهره ببرند.»






تاريخ : دو شنبه 17 بهمن 1390برچسب:مهران,7 سین,مهران سوخکیان,سوخکیان,توزیع,,
ارسال توسط سورنا

بنام خدا


 «مهر»، یاری‌رسان روشنایی در نبرد با تاریکی



  گروه انديشه :
  در روزگاران کهن، «آیین مهر ایرانی» به دست ایرانیان در ایران‌زمین، و آن‌گاه چندین سده دورتر در اروپا گسترش یافت. سپس به دست رومیان در اروپای غربی و شمال آفریقا پراکنده شد، و ایشان نیز ایزد مهر را با باورهای خویش درباره‌ي خدایان و به ویژه «خدای آفتاب» درآمیختند. نام مهر‌(میترا) در وِداهای هندی نیز به چشم می‌خورد. در فرهنگ ایرانی، از مهر با نام «داور بزرگ» یاد شده و نگاهبان پیمان در میان مردم است. هم‌چنین، ایزد جنگ و پیروزی به شمار آمده، و پشتیبان سپاهی است که بر پایه‌ي نیکی و راستی می‌جنگد.
  این آیین، سده‌های پیاپی در آن سرزمین‌‌ها جایگاه والایی داشت، و آنگاه در سده چهارم بود که «کنستانتین» آیین نو(مسیحیت) گرفت و در جایگزینی آن به جای آیین مهر ایرانی، کوشید. اکنون گوشه‌ای از استوره‌های ایرانی را بازمی‌گوییم، تا همگی با فرهنگ سرزمین خویش بیشتر آشنا شویم:
  390  سال پیش، کشیش‌های انگلیسی نشستی را برگزار نموده و بر آن شدند تا آغاز سال اروپاییان را که 25 مارس و برابر با نوروز ایرانی بود، به ماه ژانویه برده و سالی جدا برای خود بنیان نهند. اما از آنجا که دستمایه‌ای درخور در فرهنگ خویش نیافتند، بنابراین باز به ناچار، شب چله‌ي ایرانی را که اینک در گاهشمار ایشان برابر با 25 دسامبر(4 دی) بود، «کریسمس» و آغاز سال میلادی نامیدند؛ و بدین گونه امروزه سال مسیحیان «میلادی» نامیده می‌شود. براي نمونه، ماه‌هاي نهم،‌ دهم و يازدهم از ماه‌هاي ميلادی، امروزه سپتامبر، اكتبر و نوامبر(به معناي هفتم، هشتم و نهم!) ناميده مي‌شود. «میلاد» واژه‌ایست سُریانی و برگرفته از خانواده‌ي زبان‌های کهن ایرانی در میانرودان. این واژه به زبان تازیان(عربی) نیز راه یافت و واژگان تولد، مولود، یلدا، ولد و ... از ریشه‌ي آن است به معنای «زایش و زادآوری»، که باز هم پیوند دارد با «زایش مهر» در باور ایرانی.
  در استوره‌های ايرانی آمده است، «آناهیتا – آناهید، ناهید» ایزد آب‌های روان و ایستا، و نماد پاکی در باورهای کهن ایرانی است، و چنین آمده که آناهیتا در بلندترین شب سال(چلّه، شب آغاز زمستان)، «ایزد مهر» را به زاد برمی‌آورد. بدین گونه، از فردای آن روز، رفته‌رفته روزها بلندتر شده و پرتوهای خورشید، درخشندگی بیشتری می‌گیرند. «مهر»، رهایی‌بخش جهان از نمایه‌های اهریمن، و یاری‌رسان روشنایی در نبرد با سیاهی و تاریکی بوده؛ و بدین روی، ایرانیان در «شب چله» چراغ افروخته و تا پگاه بیدار می-مانند. بدین سان، ایشان مهر را یاری رسانده، و آنگاه با زایش اوست که جهان رو به فروزندگی و روشنایی می‌گذارد.
  «25 دسامبر» که مسيحيان آن را روز زایش پیام‌آور خویش برمی شمارند‌، نخست برابر با 21 دسامبر بوده، و این روز به فراخور زایش مهر در آیین‌های ایرانی(یکم دی)، در آن سامان نیز گرامی داشته می‌شده است. کشیشان، نتوانستند در 4 گردش 4 ساله، سال را کبیسه کنند، تا آن‌که 3 مُغ ایرانی به اورشلیم رفته و کبیسه کردن را به ایشان آموختند. و چنین بود که این روز پس از 4 بار جابجایی، سرانجام در روز 25 دسامبر(4 دی) آرام گرفت و آن روز را روز زایش مسیح یا همان «کریسمس» خواندند. تا آن هنگام، روز ششم ژانویه برابر با روز زایش وی شمرده می‌شد، اگرچه در همان زمان نیز آیین بیشتر مردم باخترزمین، «آیین مهر ایرانی» بود. «مُغ»‌ها جایگاه بلندی در فرهنگ ایرانی داشته و آموزش‌های گسترده-ای درباره‌ي دانش و فرهنگ سترگ ایران‌زمین فرامی‌گرفتند. آموخته‌های ایشان برای مردمان اَنیران -غیرایرانی‌ها- شگرف بوده و بدین‌رو ایشان را «جادوگر» می‌خواندند. بنابراین، این واژه در لاتین به گونه‌ي «مُگوس»، «ماژوس» و سرانجام «ماژیک» درآمد و به معنای «جادویی» به کار رفت. همین واژه از یونانی به عربی راه یافت و تازیان چون «ژ» و «گ» -هم‌چنین «پ» و «چ»- نداشتند، ما ایرانیان را «مَجوس» نامیدند.
  ضحاک به هنگام دستیابی بر ایران، به روزبانان خویش چنین فرمان داد تا ایرانیان نافرمان و سرپیچ از فرمان او را، بر همان گردونه‌ای که می‌پرستند(مهر)، بیاویزند. «گردونه‌ی مهر» نمادی است برگرفته از گردونه‌ي گردون یا همان آسمان که راست‌گَرد می‌باشد. بدین گونه که این نماد(+) همانند دو z بر هم است. نگاره گردونه‌ي مهر، هنوز هم بر روی بسیاری از معماری‌های ایرانی به چشم می‌خورَد. و از آن‌گونه، پرستشگاه کهن چغازنبیل و نیز درب‌های چوبی پرستشگاه‌ها، و بسیاری سازه‌های دیگر در پهنه‌ي ایران-زمین که تاکنون برجای مانده است. این نماد، هم‌چنین سر از آیین غربيان درآورد و این گردونه که در زبان‌های ایرانی «چلیپا» نامیده می‌شود، نام‌های چلیپ، چلیب و سرانجام «صلیب» به خود گرفت.
  «ایزد مهر» بر گردونه‌ای شتابان و زیبا که 4 اسب سپید آن را می‌کشند، سوار است. و خوشبختانه هنوز هم نگاره‌های بسیاری از آن، در کوه‌ها و کوهستان‌های ایران برجاست. این ایزد بزرگ، جامه‌ای سرخ‌رنگ به تن داشته و ریشی بلند و انبوه چهره‌اش را پوشانده است. و اما، اینک بیاییم و یک تن با همین ویژگی‌ها را یک کلاه‌بوقی سرخ با منگوله‌ای آویخته به آن، بر سرش نهاده و سپس او را بر گردونه‌ای که به جای چرخ، دو تیغه‌ي آهنی دارد(سورتمه) و نیز به جای 4 اسب، اینک 4 گوزن شمالی آن را به دنبال می‌کشند، بنشانیم. یاد چه چیزی می‌افتید؟
  «سرو» درختی همیشه‌سبز است که در فرهنگ ایرانی از جایگاه ویژه و والایی برخوردار است. برای نمونه، «سرو سپند کاشمر» که به فرمان معتصم عباسی بریده شد و آن را به سامرا بردند. اما ایرانیان به یادبود آن، «بُته جقه» را که نگاره‌ي سروی خمیده است، بر روی تار و پود قالی و دیگر بافته‌های سرزمین خویش جاودان نمودند. ایرانیان در شب چله و هنگامی که سرما همه جا را فرا گرفته، شاخه‌ای از درخت سرو را با خود به خانه برده و آذین می‌بستند تا نمادی از سبزی و تازگی در خانه‌شان باشد. اینک این آیین نزد ما فراموش شده، اگرچه امروزه هنوز هم در بخش‌های غربی کشورمان، دختران شاخه‌ای سرو را در شب چله آذین بسته و همراه آن، گشایش برای بخت خویش می‌خواهند. به هر روی، این باور زیبای ایرانی، به همراه آیین مهر به باخترزمین رفت و از آنجا که درخت سرو بومی ایران است، بنابراین ایشان شاخه‌ای از درخت کاج را در آن شب آذین بستند. اما سپس‌تر، این کار از سوی ایشان نیز به فراموشی سپرده شد، تا آن‌که کشیشی آلمانی دوباره آن را در سده‌ي هجدهم میلادی فراگیر نموده و گسترش داد.
  «مهرابه»ها جایگاه ویژه‌ی پرستش «مهر- میترا» بوده و نشانه‌هایی ازین ویژگی‌ها هنوز هم در زورخانه-ها، آیین درویشان به چشم می‌خورد. هم‌چنین خوب است بدانیم بیشتر کلیساهای اروپا بر ویرانه‌ي مهرابه‌ها بنا گردیده است. برای نمونه، واتیکان بر روی مهرابه‌ای کهن بنا شده که هنوز هم نشانه‌های فراوانی از آیین مهر در آن به چشم می‌خورد. اما هیچکس نمی‌تواند به زیرزمین آنجا راه یابد. اگرچه با شگفتی بسیار، «زنده‌یاد دکتر محمود حسابی» تنها ایرانی‌ای بود که توانست آن جا را از نزدیک ببیند.
  «هفت» از شمارگان سپند ایرانی بوده و برآمده از 7 سَکرنه‌ي(كُره) آسمانی «خورشید، ماه، تیر(عطارد)، ناهید(زهره)، بهرام(مریخ)، کیوان(زحل) و هُرمزد(مشتری)» است، که نخستین بار، ایرانیان آن‌ها را در میان اَختران آسمان بازشناختند. این شماره، جایگاه بلندی در فرهنگ ایرانی داشته و از آن میان، ایرانیان هفت روز هفته را بر پایه آن 7 کره‌ي آسمانی پی نهاده و نام آن‌ها را بر روزهای هفته نهادند. برترین روزها «روز مهر» بود که «خور- شید(روز خور)» نامیده شد. این روز به همراه آیین مهر ایرانی به اروپا رفت و Sunday(روز خورشید) نام گرفت، و همان گونه که می‌دانیم، اینک روز نیایش ایشان در کلیساها، همین روز است.(و نمونه‌های دیگر، Monday: روز ماه، Wednesday: روز تیر، suturday: روز کیوان و ...). هم‌چنین، شماره‌ي 12 که در فرهنگ ایرانی گرامی داشته شده و برای نمونه می‌توان از 12 گلبرگ گل‌های سنگ‌نگاره‌های پارسه(تخت جمشید)، و نیز بخش کردن سال به 12 ماه و هم‌چنین شمار 12 چِهراَختر(صورت فلکی) در دانش‌ کهن ستاره‌شناسی ایرانیان نام برد.






ارسال توسط سورنا
ارسال توسط سورنا

بنام خدا


 شهر تاریخی «جولیان»، شخم خورد

به جای تاريخ، گندم برداشت می كنيم

سورنا لطفی نيا :

شهر جولیان از شهرهای تاریخی ایلام، در حالی که نمادی از تمدن ایرانی است، امروزه، جايی برای کشاورزی شده و گندم و جو، در آن کاشته می‌شود.
جولیان از شهرهای تاریخی ایلام است که در 10 کیلومتری شهر آبدانان و در جنوب خاوري(:شرقی) اين استان است.
به گزارش مهر؛ شهر جولیان در بخش سراب باغ در دامنه‌ي کبیرکوه و گستره‌ي باستانی آن یکی از زیباترین آثار به جای مانده از روزگاران پیش از اسلام است.
این شهر به شوند(:سبب) يادمان‌هاي گوناگون تاریخی یکی از بهترین جاها برای واكاوي سرگذشت روزگار ساسانی در استان ایلام است.
یافتن این شهر نیز همانند دیگر شهرها و جاهاي تاریخی به شوند نبود تابلوی راهنمایی و بدون شناخت نسبت به منطقه، سخت است.
این شهر تاریخی چنان جولانگاه زمین‌های ديم کشاورزی شده است که، تنها هنگامي متوجه تاریخی بودنش می‌شویم که به نزديك‌اش برسيم.
زمین‌های کشاورزی تا درون این شهر تاریخی رسیده است و دیوارهای این شهر تاريخی، همگي ويران شده و اثری از تاریخ نیست و هرآنچه هست زمین ديم کشاورزی است.
دیوارهای اندکی نيز که از این شهر تاریخی برجاي مانده، رو به ويراني است و در گستره‌ی 10 هکتاری این شهر تاریخی، کشت گندم و جو انجام می‌شود.
در حالی که برپايه‌ي گفته کارشناسان از ويژگي‌های معماری مهم این اثر، وجود چهارتاقی‌ها، تاق‌های ضربی، تاق‌های جناحی و... است، ولی هم‌اكنون چنین ویژگی‌هایي در این شهر تاریخی ديده نمي‌شود.
دیوارهای این شهر تاریخی نیز همگي ويران شده و سنگ‌ها ریزش کرده است و می‌توان گفت این يادمان تاریخی دیگر راهی برای بهسازي و بازسازی ندارد و باید آن را ويران شده دانست.
سنگ‌هایی که در پي ويراني اثر برای گسترش زمین‌های کشاورزی، مانند تپه‌ای در یک جا گرد آمده‌اند، گواه تلخی بر بی‌مهري‌های فراوان است.
این شهر تاریخی چنان دارای ارج بوده كه، برپايه‌ي گفته‌ي کارشناسان، در آن‌روزگار لوله‌کشی آب داشته و آب شهر از راه لوله‌های سفالی در یک مخزن که جنس آن از سنگ و ساروج بوده از یک چشمه‌ي آب، که در تنگه‌ي شمال باختري(:غربی) این بنا است، تامین می‌شده است.
این اثر تاریخی در سال 1388 در سياهه‌ي يادمان‌‌هاي ملی کشورمان به ثبت رسیده است.
گردشگران نوروزی امسال، به جای بازدید از شهری تاریخی، در کشتزارها می گردند، چرا که شهر تاریخی جولیان دیگر وجود ندارد و امروز جولیان، زمین کشاورزی‌ای بیش نیست.






تاريخ : یک شنبه 16 بهمن 1390برچسب:جولیان,شهر جولیان,گندم,جو,گو,سراب باغ,جولانگاه,,
ارسال توسط سورنا

بنام خدا

 

 

 

 

رخدادهای تاریخی و آیینی ایران از 15 تا 21 بهمن

 

 

 گروه مردم :

 شنبه 15 بهمن:

  • روزی كه خشایارشا یهودیان را از توطئه قتل عام نجات داد، خشایارشا ــ شاه وقت ایران ــ كه بر سرزمینی از هند تا دانوب و از استپ های شمال خاوری آسیای میانه تا لیبی حكومت می كرد، پس از فرونشاندن شورش بابل (عراق جنوب غربی امروز) در 482 پیش از میلاد، تصرف آتن در سال 480 پیش از میلاد و بازگشت از لشكركشی به اروپا، در چهارم فوریه 479سال پیش از میلاد (15 بهمن) توسط بانویش «استر Esther» از خاندان شائول و یهودی كه در شهر همدان مدفون است از توطئه هامان «بزرگ وزیر» خود برای كشتار اتباع یهودی امپراتوری ایران آگاه شد و همان شب دستور لغو آن را صادر كرد كه به نوشته مورخان یونانی و یهود، این دستور در سه روز به سراسر امپراتوری رسید كه با وسائل آن زمان، ركوردی بی سابقه است.

 سه‌شنبه 18 بهمن:

  • انتشار پول کاغذی در ایران در 716 سال پیش ـ فساد اداری ارث مغولها برای ایران و روسیه، هفتم فوریه 1294 (جمادی الاخری 693 قمری) و دوران حکومت گیخاتوخان مغول حکمران وقت، ایران بمانند چین دارای پول کاغذی (اسکناس) شد که «چاو» نام داشت. حکام مغولی چین (دودمان یوان) از سال 1271 پول کاغذی در آن کشور رایج کرده بودند زیرا که طلا و نقره موجود در چین تکافوی هزینه های سنگین آنان نبود. قدمت پول کاغذی در چین که به صورت «بلوکی ـ نوعی مهرزنی» چاپ می شد به سال 600 میلادی بازمی گردد ولی پولی دائمی نبود و هرگاه که هزینه های دولت بالا می رفت و طلا برای ضرب سکه کافی نبود پول کاغذی چاپ می کردند که نوعی برات (حواله خزانه داری دولت) بود. گیخاتوخان که مردی ولخرج و سطحی بود و بزرگ وزیرش ـ صدر جهان (صدرالدین احمد خالدی زنجانی) ولخرج تر از او ـ تصمیم به رایج کردن پول کاغذی گرفتند که این تصمیم به اجرا درآمد و «چاو» که قطعی بزرگ داشت و «چاو مبارک» خوانده می شد به جریان گذارده شد. 

 چهارشنبه 19 بهمن:

  • هلاكوخان مغول به مناسبت سالگشت مرگ او، هولاگوخان، ایلخان متصرفات مغولان در آسیای غربی و از جمله ایران هشتم فوریه 1265 میلادی (19 بهمن ماه) در 48 سالگی درگذشت و در جزیره كبود واقع در دریاچه ارومیه دفن شد. [اعراب «هُلاكو» می نویسند زیرا كه حرف «گ» ندارند]. وی كه نوه چنگیز و برادر قوبیلای قاآن (خان بزرگتر مغولان و خاقان چین) بود در طول ایلخانی خود، بین النهرین، سوریه و قسمتهای دیگری از آناتولی را تصرف كرد، شهر بغداد را در دهم فوریه 1258 و شهر دمشق را در یكم مارس 1260 میلادی تصرف، قتل عام و ویران ساخت و به خلافت «اسمی» عباسیان [در بغداد] و حكومت ایوبیان [برسوریه] پایان داد، ولی ارتش او در سوم سپتامبر 1260 در ناحیه «عین جالوت» از نیروهای سلطان مصر (از دودمان مملوك) شكست خورد و فلسطین و بیشتر سوریه را ازدست داد و به شرق فرات عقب نشست.

 پنجشنبه 20 بهمن:

  • بیستم بهمن؛ آزاد شدن ایران خاوری از سلطه عربان، یعقوب لیث مبارز خستگی ناپذیر راه تجدید استقلال و یکپارچگی ایران، حاکمیت ملّی ایرانیان و قهرمان میهن كار آزادكردن هرات، بامیان، بلخ، كابل، غزنه و بُست از سلطه عرب (تازیان) را نهم فوریه سال867 مصادف با 20 بهمن تكمیل كرد. یعقوب در طول یازده سال بعد نیشابور، گرگان، كرمان، فارس و خوزستان را هم از چنگ عرب خارج ساخت و و درجریان پیشروی به سوی بغداد در ناحیه دیرالعاقول (کنار دجله) با سپاه اعزامی حکومت عباسیان رو به رو شد و به نبرد پرداخت. یعقوب پیشنهاد سازش خلیفه را رد کرد. وی درخوزستان خودرا برای لشکرکشی دیگری به سوی بغداد آماده می کرد که براثر بیماری قولنج درگذشت و در همانجا مدفون شده است. 

 آدینه 21 بهمن:

  • افتادن بغداد به دست هلاکوخان مغول و قتل عام صدها هزار تن از ساکنان آن، دهم فوریه سال 1258 (21 بهمن ) سپاهیان هلاكوخان نوه چنگیز و ایلخان مغول ایران بغداد را تصرف کردند و 17 روز طول كشید تا تا این افراد بغدادیان را قتل عام و این شهر را ویران سازند. بغداد هنگام تصرف به دست مغولان بیش از چهارصد هزار تن جمعیت داشت كه بیشتر آنان به دست مغولان كشته شدند. آمارهای مختلف ـ از 80 تا 300 هزار تن ـ درباره شمار مقتولان بغداد داده شده است. هلاکو در دهمین روز تصرف بغداد، المستعصم ــ آخرین خلیفه عباسی را هم (به صورت نمدمال کردن) کشت و به عمر خلافت عباسیان پایان داد.

  برگرفته از تارنمای دکتر انوشیروان کیهانی زاده  

 





تاريخ : یک شنبه 16 بهمن 1390برچسب:شائول,هامان,چاو,برات,هولاکو,,
ارسال توسط سورنا


پژوهشگر تاريخ و فرهنگ ايران:
قانون، پشتيبان حقوق زنان در روزگار ساسانی بوده است

نگاه فمينيستی به زنان ايران باستان، به دور از ارزش است

خبرنگار امرداد - شهداد حیدری :
بهرام روشن‌ضمير«در روزگار ساسانیان، زن ایرانی از حق مالکیت برخوردار بود. قوانین آن زمان پشتیبان حق زنان و استقلال آنان بود. از این‌روست که در تاریخ ساسانیان، نمونه‌ای نمی‌یابیم که مردان توانسته باشند با خشونت با زنان برخورد کنند.»




ادامه مطلب...

تاريخ : یک شنبه 16 بهمن 1390برچسب:زن ایرانی,ضمیر,روشن ضمیر,,
ارسال توسط سورنا

بنام خدا


دهم بهمن‌ماه با باشندگی گروه فراوانی از مردم برگزار شد:
برگزاری سده‌ی كرمان، با همياری بزرگان شهر



خبرنگار امرداد - آرميتا فرهمند :

كرماني‌ها، جشن سده را دهم بهمن‌ماه در كنار يكديگر، در باغچه‌ی بوداغ‌آباد جشن گرفتند.
این آیین با جشن‌خوانی موبدان، فریدون هرمزدی، هومن فروهری، مهران غیبی و فرهنگ فلاحتی آغاز شد و پس از آن بندهایی از  گاتها، سروده‌هاي آسماني اشوزرتشت، از سوي فرشاد خدادادي و مهرنوش زنده‌نوش، دوتن از هموندان کمیسیون جوانان خوانده شد.

گزارش تصويری جشن سده‌ی كرمان را
اينجا ببينيد.
 

ايرانيان، نخستين مردمي كه خداي يكتا را شناختند
محمدعلی گلاب زاده، و پژوهشگر و تاريخ‌نگاري كرماني، يكي از سخنرانان اين نشست بود. وي گفت: «برخی در گذر تاریخ کوشیده اند تا نیاکان ما را به عنوان قومی تهی از وحدت‌گرایی و آتش‌پرست بشناسانند و این جفا بر نیاکان ماست ولی ما در گذر زمان هیچ قوم و مردمی را سراغ نداریم که بیشتر و پیشتر از ملت بزرگ ایران به وحدت و یگانگی خداوند توجه داشته باشند و اگر ایرانیان دربرابر آتش و نور احترام می‌گذاشتند برای ارزش و اهمیتی که آتش داشته است، نه چیز دیگر.»

 

همزيستي زرتشتيان و غيرزرتشتيان در كرمان
«گلاب‌زاده» با تاكيد بر اين‌كه شایسته است این جفای تاریخی از دامن نیاکان ما زدوده شود، افزود:‌«در شهر ما همواره میان بزرگان اسلام و زرتشتیان کرمان احترام و تعامل متقابل وجود داشته است. آن هنگام که مانکجی لیمجی هاتریا از هندوستان به ایران آمد تا جزیه را در زمان قاجار از میان بردارد. نخستین کسی که از وی پشتیبانی کرد آقاحاج جواد سید شیرازی امام جمعه وقت کرمان بود که زمینه ای را به وجود آورد تا زرتشتیان بتوانند از این مشکل رها شوند. وی همچنین خانه‌ی خود را در محله‌ی زرتشتیان بنا کرد تا نشان دهد که آیین اسلام با آنها در تعامل است.»
اين پژوهشگر ايرانی افزود: «دیگر روحانی آن زمان که در برابر ستمگری‌های قاجار ایستاد تا زمینه‌ی مشروطیت به وجود آید، شخصی به نام «مجد اسلام کرمانی» است كه چكامه‌ای درباره‌‘ جشن سده، دارد.»

ايرانيان، گذشته‌ي پرافتخار خود را فراموش كرده‌اند
فریدون جنیدی، شاهنامه‌پژوه ايرانی، از ديگر سخنرانان اين آيين بود كه بر لزوم بازشناسی فرهنگ ايران، پافشاری كرد. وی گفت: « ما ایرانیان اکنون مانند سیاوخش همه ی جاه و جلال گذشته خود را فراموش کرده ایم و به خاک افتاده‌ایم، نه خود و نه نیاکان بلند‌پایه خویش را می شناسیم. به جاست که به خود آییم و سر خود را بلند و بلندتر بگیریم و درفش فرهنگ ایران را برفراز کوه دماوند در دست کاوه و فردوسی ببینیم.»
وي افزود: «شایسته ی ما نیست با تاریخ فرهنگ این کشور که از آغاز و اکنون در میانه ی جهان جای گرفته است و دیگرفرهنگها از ما توانایی گرفته‌اند، چون بیگانگان رفتار کنیم. برماست که جهره ی نیاکان خود را ببینیم و گرنه نیاکان از ما می‌رنجند.»

 شاهنامه، برآمده از استوره‌های يونانی نيست
«جنیدی» با برشمردن پاره ای از بالندگی‌های تاریخی ایران، شماری از ارزش‌های شاهنامه را بازگو كرد و با آوردن مثال‌هايي تاكيد كرد كه شاهنامه، برگرفته از استوره‌های يونانی همچون ايلياد و اوديسه و آشيل نبوده است.»

خواب بوديم، نيمه‌ی جهان به نام انگليسی ها شد
وی گفت: «ايرانيان نخستين كساني بوده‌اند كه توانسته‌اند نيم‌كره‌ی زمين را اندازه‌بگيرند و نيمروز در زاهدان امروزی را نيمه‌ی جهان نام‌گذاردند. و در زمان قاجار، آن‌هنگام كه ما در خواب بوديم، انگليسي‌ها، گرينويچ را ميانه‌ی جهان ناميده و سند آن را به نام خود زدند.
فريدون جنيدی، گفت: «نیاکان ما در5 هزار سال پیش، مثلثات می‌دانستند، کوه‌ها و دریاها را اندازه می‌گرفتند. در زمان كاووس يعنی نزديک به 4هزار و پانصد سال پيش، استوا را شناخته بوديم.»

سده، كهن‌ترين و پرمعناترين جشن ايرانی
اسفنديار اختياری، نماينده زرتشتيان در مجلس، از ديگر سخنرانان اين جشن بود. وی جشن سده را كهن‌ترين، پرمعناترين و مهم‌ترين جشن دانست و گفت: «اين جشن از اين رو مهم‌ترين است كه جشنی ملی است. جشن سده به ما مفهوم شادی را يادآوری م كند. بن‌مايه‌ی همه‌ی جشن‌ها شادی است.»
اختياری تاكيد كرد: «اگر آتش نبود، تمدن، گرما و تكنولوژی نيز وجود نداشت و ما هنوز غارنشین بودیم. اگر در آن هنگام کسانی که آتش را کشف کردند، آن را برای خود نگه می‌داشتند و به دیکران نمی دادند يا از آن به عنوان ابزار قدرت بهره می‌بردند، ما نمی توانستیم امروز جشن آغاز تمدن را برگزار کنیم.»
نماينده زرتشتيان در مجلس گفت: «ایرانیان مکانی برای نگهبانی از آتش ساختند و این آفریده‌ی اهورامزدا را دراختیار همگان قرار دادند که این خود نشان دهنده ی مهر و محبت ایرانیان است.»
وی در بخش دیگری از سخنانش گفت: «روزها در گاهشمار ایرانیان هرکدام با نامی زبیا خوانده می شود و امروز، روز مهر به چم(:معناي) دوست داشتن است و چه نیکوست که جشن سده در روز مهر از ماه اندیشه‌ی نیک(بهمن) برپا می‌شود.
وی افزود: «ما باید به اصل و نسب خود ببالیم. بسیاری می‌کوشند تا این تاریخ را به نام خودشان به ثبت برسانند.»
نماينده زرتشتيان در مجلس گفت: «چشم آن داريم كه جشن ملي سده با همياري مسوولان، ثبت جهاني شود.»

برگزاري «سده‌»ي كرمان، با همت بزرگان شهر
سیروس نیک‌بخش، فرنشین انجمن زرتشتیان کرمان در اين آيين، با شادباش روزهای دهه‌ی فجر، گفت: «این جشن با همت بزرگان شهر کرمان برگزار می‌شود و به جز اين‌ها بايد از همت والای جوانان زرتشتی و سازمان زنان زرتشتی کرمان سپاسداری کرد.»
«نيك‌بخش»، در بخش ديگري از سخنانش، گفت: «جشن سده، از آن قشر و گروه ویژه‌ای نیست واز آن همگان است.»
وی با سپاس از سازمان میراث فرهنگی کرمان برای به ثبت رساندن جشن ملی سده‌ي كرمان، گفت: «چشم به راه هستيم كه اقداماتي براي ثبت جهاني جشن سده انجام شود.»

آتش‌افروزي سده پيش از غروب آفتاب
سرانجام پیش از غروب آفتاب، موبدان با سخنان موبد فریدون هرمزدی درباره‌ي جشن سده و اهمیت شادی در ایران باستان، با همراهی نوجواناني كه مشعل‌هاي فروزان در دست داشتند، با دف‌نوازي گروه كوبه‌اي اهورايي و همراهي دوشيزگاني با چراغ‌های روشن، هيمه‌ي جشن سده را برافروختند.
از ديگر برنامه‌های اين جشن كه پيش از آتش‌افروزي انجام شد، اجراي قطعه‌های موسيقی از سوي گروه سازهای كوبه‌ای اهورا و شاهنامه‌خوانی پريسا سيمين‌مهر بود.






ارسال توسط سورنا
ارسال توسط سورنا

بنام خدا


 ستون‌های باستانی «استخر»، رها در گودال‌ها



  سورنا لطفی نيا :

شهر استخر ستون‌ و سرستون‌های شهر باستانی استخر فارس در گودال‌هايی بدون هيچ‌گونه نگهداری رها شده‌اند. کارشناسان ميراث فرهنگی درباره‌ی وضعيت بد اين آثار هشدار می دهند. معاون سازمان ميراث فرهنگی فارس اما واژه‌ی رها شدن را برای اين آثار شايسته نمی داند و می گويد که اين گستره، مشکلات بسياری دارد اما چه کاری می توان انجام داد؟
 
به گزارش ميراث خبر؛ اين در حالی است که گستره‌ی باستانی شهر استخر، در ٧ کيلومتری شمال تخت جمشيد و دو و نيم کيلومتری جنوب باختری(:غربی) نقش رستم جای دارد، اکنون وضعيت خوبی ندارد و ستون‌ها و سرستون‌های ديرينه‌ی آن هر کدام در گوشه‌ای افتاده‌اند.
«جمشيد صداقت کيش»، نويسنده‌ی کتاب «شهر استخر و سه گنبدان» گفت: «برای پيشگيری از آسيب رسيدن به آثار به‌جای مانده در شهر تاريخی استخر، بايد گستره‌ای در اين شهر تاريخی ساخته شود تا يادمان‌ها از باران و برف و نور خورشيد دچار فرسايش نشوند.»
با اين‌كه، شهر استخر با گستره‌ای بيش از 90 هکتار كه يکی از بزرگ‌ترين گستره‌های باستانی ايران به شمار می رود، نه تنها هيچ‌گونه پوشش حفاظتی ندارد، بلکه در برابر باد و باران، هر روز فرسوده‌تر می شود.
  «عبدالرضا نصيری»، معاون سازمان ميراث فرهنگی و گردشگری فارس، در پاسخ به اين پرسش که آيا ستون‌ها و سرستون‌های شهر تاريخی استخر که در چند گودال به حال خود رها شده‌اند، دچار فرسايش و نابودی نمی شوند، گفت: «چرا می شوند اما من واژه‌ی رهاشدن را برای اين آثار چندان مناسب نمی دانم.»
  اين مقام سازمان ميراث فرهنگی درباره شوند(:دليل) کاوش نشدن شهر تاريخی استخر نيز می گويد: «ما تا زمانی که مطمئن نباشيم چيزی را که از زير خاک بيرون می آوريم، بتوانيم حفاظت کنيم اصلا برنامه کاوش برای اين اثر نداريم و موافق هم نيستيم.»
«مسعود منيعاتی»، دبير انجمن دوستداران ميراث فرهنگی فارس نيز كه آثار تاريخی شهر استخر را در تيررس يک «خطر بزرگ» می داند، گفت: «باران‌های اسيدی که در پی سوزاندن پسماند كشتزارها و آلودگی پتروشيمی شيراز، ايجاد می شود، آثار باستانی شهر تاريخی استخر را دچار فرسايش كرده است.»
  منيعاتی همچنين با ابراز نگرانی از احتمال دست‌اندازی به گستره‌ی نگهداری شده‌ی شهر تاريخی استخر گفت: «نزديک به  25 سال پيش در حريم شهر تاريخی استخر، کارخانه‌هايی ساخته شده و امروزه نيز ساختمان‌های کوچکی ساخته شده که بايد مراقب بود اين ساختمان‌سازی گسترش پيدا نکنند و به شهر استخر دست‌اندازی نشود.»
  به گمان می آيد که اکنون شهر استخر به عنوان شهری که در روزگار ساسانيان در اوج آبادانی بوده و آتشکده «آناهيتا» در آن جای دارد، اکنون به حاشيه رفته است و برنامه‌ای برای نگهداری از آن در دستور كار نيست. 






تاريخ : شنبه 15 بهمن 1390برچسب:آناهیتا,شهر استخر,حاشیه,کاوش,,
ارسال توسط سورنا
آخرین مطالب
آرشیو مطالب
پيوند هاي روزانه
امکانات جانبی