بنام خدا
|
پاسارگاد، نخستین باغ ایرانی است
|
خبرنگار امرداد - آفتاب یزدانی :
سال گذشته ٩ باغ ایرانی به سیاههی(:فهرست) میراث جهانی یونسکو پیوست تا نام باغهای ایرانی را برای همیشه در حافظهی مردم جهان جاودانه كند.
باغهایی چون پاسارگاد و ارم در استان فارس، پهلوانپور و دولتآباد از استان یزد، فین و چهلستون از استان اصفهان، اكبریه از استان خراسان جنوبی، عباسآباد از استان مازندران و شاهزاده ماهان از استان كرمان كه برای بسیاری نامهایی آشنا هستند، به سیاههی جهانی راه یافتند.
به گزارش جامجم آنلاین و بنا به گفتهی رضا نوریشادمهانی، دكترای باستانشناسی كه پژوهشهایی در زمینهی باغهای ایرانی داشته است این رخداد، از آن روی ارزشمند است كه از ١٢ باغ ثبت شده در جهان ٩ باغ از آنِ ایران است.
١٢ باغ اكنون در سیاههی جهانی ثبت شدهاند. دوتا از آنها، تاج محل و آرامگاه همایون، پادشاه گوركانی در هند است و دیگری باغ شالیمار در پاكستان است. اما ٩تای دیگر به نام ایران است و نشان میدهد باغسازی ایرانیها برای كارشناسان یونسكو ارج و ارزش بسیار دارد.
رضا نوریشادمهانی در این گفتوگو در پاسخ به این پرسش كه دیرینگی باغسازی در ایران و جهان به چه زمانی برمیگردد؟، گفت:
بنابر یافتههای باستانشناسی، نخستین باغ، در عراق در جایی به نام «چوغا مامی» پیدا شده است. در این گستره زمینهای كشاورزی بهگونهی افشان آبیاری میشدهاند و باستانشناسان دیرینگی این گستره را به هزارهی ششم پیش از میلاد نسبت میدهند. در مصر نیز در هزارهی سوم پیش از میلاد، باغهای سلطنتی را داریم. در نوشتارهای استورهای و مذهبی به باغهای معابد سوم در میانرودان(بینالنهرین) اشاره شده، اما بیگمان این آشوریها بودهاند كه در هزارهی نخست پیش از میلاد پدیدهآورندهی باغهای یادمانی بوده كه شاید مهمترین این باغها، باغ معلق بابل بوده است.
پاسارگاد
این پژوهشگر باستانشناس، دربارهی پیشینهی باغسازی در ایران گفت:
پیشینهی باغ در ایران برپایهی یافتههای باستانشناسی به «پاسارگاد» برمیگردد، یعنی جایگاه شهریاری كورش هخامنشی. در كاوشهای باستانشناختی در این گستره یك سامانهی آبیاری كه دربردارندهی جویها و حوضچههایی است، پیدا شده است. این سامانه؛ كاخها را دربرداشته و چون دارای ٤ كرت هم بوده است بنابراین پاسارگاد را میتوانیم یك شهر برپایهی نقشهی چارباغ بدانیم. این فرض اگر درست باشد، پاسارگاد كهنترین باغ ایرانی به شمار میرود.
نمونهای از آبراه باغ شاهی پاسارگاد
در روزگار هخامنشی، ساسانی و بهویژه در دورهی اسلامی، باغهای ایرانی هم جایی برای گردش و شادی هستند و هم نمادی از بهشت به شمار میآیند.
به گفتهی رضا نوریشادمهانی؛ در آموزههای مزدایی، بودا و حتا اسلامی بهترین جای بهشت جایی است كه ٤ نهر از آن مشتق میشده است. در واقع یك نگرش فلسفی بوده كه خودش را در نقشهی باغ بهگونهی كاركردی نشان داده است.
او به باغهایی كه در روزگار اسلامی در ایران ساخته شده، اشاره كرد و گفت:
ما باغهای بسیاری داشتهایم كه شوربختانه اثری از آنها نمانده است. اگر در متون پیگیری كنید ملكشاه سلجوقی باغهای بسیاری را در اصفهان میسازد همچون باغ بكر یا احمد سیاه كه دارای حوضچهها و كوشكهای بزرگ بوده است. یا این را میدانیم كه كهنترین نقشهی باغ در روزگار ایلخانی به نام رشیدالدین فضلالله همدانی ثبت شده است كه دربارهی باغ اوجان تبریز است، اما این روزها این باغها را تنها در منابع مكتوب داریم.
درواقع از زمان صفویه به این سو باغسازی از نظر كمی گسترش پیدا میكند و ما در این هنگامه دوگونه باغ داریم. باغ محصور بزرگ یا همان چارباغ و باغهای كوچكتری كه درون كاخ هستند.
این باستانشناس و پژوهشگر دربارهی كاركرد باغها در ایران گفت:
باغها دو كاركرد داشتهاند؛ باغكاخ كه هستهی اصلی آن را كاخ یا كوشك تشكیل میدهد؛ كاركرد سلطنتی داشته است و كم و بیش در همهی سرزمینهای اسلامی رواج داشته است. گونهی دوم باغآرامگاه است كه آرامگاههایی برای بزرگان را در برمیگرفته و اشارهای بوده به بهشت. از همین روی است كه میبینیم یك باغ و فضای دلانگیز پیرامون آرامگاه ساخته میشود.
به گفتهی وی در این باغها، آرامگاهگنبدگونه، نماد آسمان و بهشت است. درخت سرو، نماد جاودانگی یا زندگی همیشگی و سازههای ٨ ضلعی اشاره به لذتهای ٨گانهای است كه یك نیككردار در بهشت از آن بهرهمند میشود. نكتهی درخور توجه این است كه باغ پاسارگاد نیز هم باغكاخ و هم باغآرامگاه به شمار میآید.
و اما رواج الگوی باغ ایرانی در جهان. رضا نوریشادمهانی در این باره گفت:
سه الگو در باغسازی داریم؛ الگوی چینی، الگوی شمال مدیترانه و الگوی ایرانی.
الگوی چینی در كشورهای خاور دور كاربری داشته و دارد و الگوی شمال مدیترانه، الگویی است كه كشورهای اروپایی از آن بهره میگیرند. الگوی ایرانی نیز الگویی است كه كشورهای اسلامی بیشتر از این الگو سود میجویند.
نوری شادمهانی با توجه به این كه نگرش مذهبی و خشك بودن اقلیم ایران،دو شوندی(دلیلی) بوده كه ایرانیها را به سمت و سوی باغسازی كشانده و الگویی به نام باغ ایرانی را پدید آورده، گفت:
ما یك الگوی متفاوت چندهزارساله در باغسازی به نام الگوی ایرانی داریم اما شوربختانه این روزها در بوستانهایی كه در ایران ساخته میشود، نقشه و بافت اروپایی دیده میشود تا ایرانی! شاید شوند(:دلیل) این علاقهمندی به الگوهای مدیترانهای نیز گرایش به فرهنگ باخترزمین است.
او در دنبالهی گفتارش به باغهای بیشمار ایرانی اشاره كرد كه داریم اما ثبت جهانی نشدهاند.
رضا نوریشادمهانی باغهای طبس، صفیآباد بهشهر، باغهای قزوین همچنین باغ هشت بهشت اصفهان، باغ عفیفآباد شیراز و بسیاری از باغهای دیگر را نام برد كه توانمندی جهانی شدن دارند.
رضا نوریشادمهانی در پاسخ به ارزشمندترین ویژگی باغهای ایرانی، گفت:
«غار دواشکفت» یکی از کهنترین زیستگاههای بشر در گسترهی کرمانشاه و در نزدیکی تاق بستان است. این مکان باستانی، دربردارندهی دو غار كوچك و بزرگ كنار هم است و در دامنهی جنوبی کوه میوله، در بلندی نزدیك به سیصد متری از دشت و مشرف بر پارک کوهستان قرار دارد.
این غار نخستین بار در سال ۱۹۹۹ میلادی از سوی باستانشناسان کرمانشاهی، فریدون بیگلری و سامان حیدری شناسایی و مطالعه شد. بر پایهی یافتههای باستانشناسی، این غار در دورهی پارینه سنگی میانی (۱۲۰ تا ۴۰ هزار سال پیش)، زیستگاه انسانهای شکارگر (احتمالاً نئاندرتال) بوده است.
در غار بزرگ ابزارهای سنگی پیدا شده كه مربوط به «فرهنگ موستری» زاگرس است. برای ساخت ابزارها از سنگهای پیرامون غار بهره برده شده است. افزون بر دو اشکفت، آثار زندگی انسانهای پارینه سنگی در چند غار و پناهگاه دیگر در شمال کرمانشاه نیز پیدا شده است. نزدیکترین آنها به دو اشکفت «پناهگاه ورواسی» است که از سوی باستانشناس آمریکایی «بروس هو» کاوش شده است.
وجود چشمهی آب همیشگی در کنار غار، چشمانداز مناسب دهانهی آن به دشت و دسترسی آسان به بلندیهای بالاتر از ویژگیهای مناسب این غار برای زندگی بوده است.
مطالعات انجام شده نشان میدهد که ساکنان این غارها بیشتر به شکار بز کوهی، میش وحشی، گورخر و اسب وحشی میپرداختند. البته حیوانات دیگر مثل مارال، گاو وحشی، آهو و گراز نیز شکار میشدند.
«غار دو اشكفت» در سال ١٣٨١ خورشیدی به شمارهی 5976 در سیاههی آثار ملی ایران به ثبت رسید.
بنام خدا
اين روزها هنگامهی مراسم «گاوجنگی» است |
|
|
|
صديقه نودهفراهانی : |
مراسم «گاو جنگی» یكی از سرگرمیهای سنتی در روستای شیرکلای شهرستان نور استان مازندران است كه به مدت ١٠ روز برگزار میشود. این مسابقه برای زورآزمایی و رقابت میان گاوهای بومی ترتیب داده میشود. شركتكنندگان در این آیین گاوهایشان را برای رقابت به جای مورد نظر میآورند و گاوها دو به دو به رقابت میپردازند.
هر سال و یک هفته پس از پایان گرفتن «کشتی لوچو» در روزهای آغازین امردادماه به وسیلهی نامه، تاریخ برگزاری مسابقه را به آگاهی اهالی روستاها و شهرها و حتی استانهای همجوار میرسانند. پیش از انجام مسابقه از اهالی محل مبلغی پول بابت هزینههای نگهداری میهمانان در روستا و كرایه زمین برای انجام مراسم و هزینههای جاری گردآوری میشود.
در زبان محلی به این سرگرمی «جونكا جنگی» یا «تشک جنگی» گفته میشود. این مسابقه در میان مردم بلوچ به «گاوبازی» نامور است.
|
تاريخ : شنبه 7 مرداد 1391برچسب:
گاو جنگی,
شیرکلا,
نور,
کشتی لوچو,
جونکا,
جونکا جنگی,
تشک جنگی,
تشک,
گاوبازی,
,
بنام خدا
استان گیلان، با قدمتی چند هزار ساله دارای آثار تاریخی و طبیعی بسیاری است که سالانه پذیرای هزاران گردشگری است که از اقصی نقاط کشور به این دیار سفر می کنند .
به گزارش
خبرنگار باشگاه خبرنگاران گیلان
؛ بقایای این شهر تاریخی دیواره های یک قلعه تاریخی، جاده های سنگ فرش، سه پل خشتی، حمام، تپه های باستانی، ظروف سفالی، سکه ، کارگاه های شیشه گری، آجرپزی و آهنگری، قبرستان ها و بازار قدیمی با قدمت 1200 ساله گویای تمدن مردم این دیار در دوره اسلامی است. این محوطه تاریخی که در 55 کیلومتری شهرستان رشت و 25 کیلومتری صومعه سرا در غرب استان گیلان واقع شده ، در سال 82 با شماره 9942 در فهرست آثار ملی کشور به ثبت رسیده است.
بنام خدا
دخمه فرهاد، دو اتاق تو در تو است که در دل کوه و درون صخره ای بزرگ تراشیده شده است و با راه پله ای سنگی به کوه متصل می شود و به زبان محلی به آن خانه فرهاد (فرهاد دامو) می گویند.
به گزارش خبرنگار باشگاه خبرنگاران ارومیه در ورودی آن تقریبا یک و نیم متر در دو متر و اتاق ها یکی بزرگ (تقریبا 3*4) و دیگری کوچکتر (تقریبا2*2) است؛ که با دری 1*1.5متری به هم متصلند. بر روی دیواره ها طاقچه هایی تراشیده شده است و برای روشنایی گویا از مشعل استفاده می شده است.
اطلاعات زیادی از تاریخچه این اثر به دست نیامد؛ ولی مردم محلی آنرا به فرهاد اسطوره تاریخی دوره ساسانی نسبت می دهند که اثر معروف فرهاد تراش بیستون و بعضی آثار سنگ تراشیده در مناطق دیگر نیز به او منسوب است. در این زمینه گفته شد که فرهاد مدتی در منطقه ماکو و در این خانه! زندگی می کرده و سپس به منطقه بیستون کرمانشاه رفته است!
این دخمه در روستایی در غرب ماکو به نام سنگر واقع شده که تا شهر ماکو چند دقیقه ای بیشتر فاصله ندارد.
پیدا کردن این اثر منحصر به فرد، بدون راهنما بسیار مشکل است. متاسفانه هیچ تابلوی راهنمایی برای پیدا کردن آن وجود ندارد و با توجه به وجود علائم راهنمایی برای رفتن به باغچه جوق عدم توجه به این اثر کم نظیر تاریخی تعجب برانگیز به نظر می رسد.
در غرب و جنوب غربی روستا، کوه کم ارتفاعی وجود دارد که این دخمه در پایین ترین نقطه در جبهه شمالی کوه واقع شده است. در فصل تابستان اطراف دهانه دخمه فرهاد به وسیله درختان پر برگ مخفی شده است و در صورت نداشتن راهنما گردشگران را با مشکل روبرو می کند.
دیواره های سنگی دخمه فرهاد به نحو اعجاب انگیزی صاف و صیقلی است، به نحوی که تراشیدن چنین دیوارهای صافی در دل صخره های سخت کوه حتی در زمان حال هم مشکل به نظر می رسد. درون دخمه کاملا تاریک است و هیچ منبع نوری وجود ندارد و لازم است منبع نوری مناسبی برای دیدن داخل به همراه داشته باشید.
تاريخ : چهار شنبه 4 مرداد 1391برچسب:
دخمه,
دخمه فرهاد,
فرهاد,
ماکو,
فرهاد دامو,
دامو,
باغچه جوق,
باغچه,
جوق,
,
بنام خدا
بزرگترين گچبری ايران، چند گام مانده تا ويرانی |
|
|
|
سورنا لطفی نيا : |
گچبریهای ساسانی یافت شده در گسترهی باستانی «بندیان» درگز، به شوند(:دلیل) عدم نگهداری درست و کارشناسی، روبه نابودی هستند. این را «مهدیرهبر»، باستانشناس و سرپرست کاوشهای بندیان درگز میگوید. او بر اینباور است که؛ گچبریهای ارزشمند این گستره، بسیار آسیبپذیر بوده و باید نگهداری همیشگی از آنها انجام شود.
به گزارش پایگاه خبری ایران بزرگ، این اثر تاریخی از سازههای روزگار ساسانی بهشمار میرود که در ٢کیلومتری شمال باختری(:غرب) شهرستان درگز، در کنار رودخانهای به نام «درونگر» جای دارد.
این گسترهی باستانی در دل خود، بزرگترین گچبری یافت شده از روزگار ساسانی را دارد.
در نخستین فصل کاوش در بندیان درگز، تالاری به بزرگی ١٠ در ٨ متر، خاکبرداری شد. باستانشناسان بر این باورند که، این تالار در روزگار خود سقفی از چوب داشته، که روی ستونهایی برافراشته بوده است.
گچبریهای یافتشده، پیرامون این تالار و در زیر این سقف چوبی جای داشته و دورتا دور تالار را فرا میگرفته است. نقش و نگار گچبریشده روی آن، در بردارندهی موضوعات بسیاری مانند شکار، جنگ، صحنههای دینی و جابهجایی قدرت است.
اگر چه بزرگی گچبریهای بندیان درگز، نزدیک به ١٠٠ متر مربع است اما ارزش آنها، تنها به بزرگیشان، نیست بلکه ظرافت و زیباییهای این گچبریها و نیز بخشهایی از تاریخ بازگو شده در این نگارهها، ارج آنها را، صد چندان کردهاست.
به گفتهی مهدی رهبر؛ شوربختانه وضعیت کنونی گچبریهای بندیان درگز بسیار ناامید کننده و غمانگیز است. او گفت: «خواست بر آن بود در این گستره، سایتموزهای برای نگهداری از آثار برپا، شود اما مسوولان سازمان میراث فرهنگی کوشش لازم را انجام ندادهاند و از همین روی سازههایی را که ما با زحمت از زیر خاک بیرون کشیدهایم، رو به نابودی هستند.»
این باستانشناس میافزاید: «گچبریها و نقش و نگارهای یافتشده در بندیان درگز، بیمانند است، چرا که دادههایی که دربارهی روزگار تاریخی خود باز گو میکنند در هیچ اثر دیگری از روزگار ساسانی، دیده نشدهاست.»
گچبریهای درون تالار آتشکده، پادشاهی بهرام گور و پیروزی وی بر پادشاه هپتالیها، نژاد مهاجم شمال خراسان، را به تصویر کشیدهاست. گچبریهای بهجا مانده از روزگار ساسانی، بیشتر جنبه آذینی یا تکچهره دارند. در حالی که آثار نقششده بر دیوار بندیان، برگهایی از تاریخ این روزگار بهشمار میروند.»
مهدی رهبر بر این باور است که؛ امید چندانی به اینکه این گچبریها، تا چند سال دیگر برجای بمانند نیست.
|
ادامه مطلب...
تاريخ : چهار شنبه 28 تير 1391برچسب:
ارزش,
ارزشمند,
میدان حسن آباد,
شیخ هادی,
موزه مقدم,
پوپ,
سپید و سیاه,
دیلمان,
محسن مقدم,
بیت المقدس,
تولیت,
,
بنام خدا
زير پای شاه ايلامی، علف سبز شد |
|
|
|
سورنا لطفی نيا : |
نم بسيار و رشد درختها و درختچهها نقشبرجستههای ایلامی «اشکف سلمان» شهر ایذه را تهدید میکند. برای نمونه، در دومین نقش برجسته، از چهارنقشبرجستهی بزرگ این گسترهی تاریخی، درست زیر پای «هانی» پادشاه بزرگ ایلامی، درختچهای سبز شده و رو به رشد است.
به گزارش ميراث خبر؛ اشکفت سلمان در جنوب ایذه، در استان خوزستان است و دربرگيرندهی ٤ نقشبرجسته از روزگار ایلامیان و برجای ماندههای یک ساختمان از اتابکان است. این گستره، پرستشگاه «تریشا» یکی از خدایان ایلامی بوده است. اشکفت سلمان، یا نیایشگاه تاریشا، بزرگترین خطنوشتهی میخی ایلام نو را در خود جا داده است.
درون اشکفت، چشمهی آب شیرینی روان است که در هنگام بارندگی، از بالای تاق آبشار خروشانی روان میشود. همین آب به بالا رفتن نم این گسترهی تاریخی انجاميده است. از اينرو در جایجای این نقشبرجستهها گیاهان و درختچههای گوناگوني روييده و دارند ريشه می دوانند و بزرگ می شوند.
هرچند این گیاهان بر روی نقشبرجسته نمو کردهاند اما تاکنون هیچ كاری برای پاکسازی این گیاهان از روی يادمانهاي تاریخی انجام نشده است. براي نمونه، بر روی دومین نقشبرجسته و درست در زیر پاهای هانی، پادشاه ایلامی، یک گیاه سبز شده كه هماکنون بلندای آن به نیم متر رسیده است.
بيگمان، رشد و ریشه دواندن این گیاهان بر روی آثار سنگی با این ارزش تاریخی، به شکاف خوردن و نابودي آنها در آينده خواهد انجاميد.
|
بنام خدا
آیا می دانید...؟
· بزرگترین باغ انار خاور میانه با 300 هکتار در مهریز قرار دارد.
· بلندترین برج بادگیر دنیا با ارتفاع 55/5 متر در مهریز قرار دارد.
· تنها کاروانسرای مدور ایران بنام « زین الدین» در مهریز قرار دارد.
· نخستین تولید کننده شیر و پسته استان یزد ، مهریز است.
· بزرگترین نخل در جهان اسلام در حسینیه کاج مهریز قرار دارد.
· خاستگاه اصلی آسیاب های آبی استان یزد ، مهریز است.
· دومین قله استان به بلندی 3075 متر قله « دام گاهان » در مهریز می باشد.
· تنها کوه سنگ نگاره های انسانهای اولیه در ایران در مهریز قرار دارد.
· نخستین مدال آوران طلای جهان و آسیا در ایران در رشته دوچرخه سواری ، جوانانی از روستای خورمیز مهریز هستند.
· قدیمی ترین قنات«دولت آباد» با 700 سال قدمت از مهریز سرچشمه می گیرد.
· بقعه فضل بن عباس یکی از سرداران رشید اسلام در مهریز قرار دارد.
· بزرگترین معدن سرب و روی خاور میانه در مهریز قرار دارد.
· قدیمی ترین درخت چنار در خاور میانه در مهریز قرار دارد.
· بزرگترین و قدیمی ترین سرو ایران پس از ابرکوه در مهریز قرار دارد.
· تنها تپه شنی استان « کوهریگ» در مهریز قرار دارد.
· بزرگترین تکیه استان پس از امیرچخماق در باغبهار مهریز است.
· تنها آب معدنی طبیعی استان بنام « چاه گله» در مهریز قرار دارد.
· شاخص ترین ایستگاه باران سنجی استان در منشاد مهریز است.
· تنها منطقه رویش گیاه ریواس در مهریز قرار دارد.
· فعال ترین جراح قلب کشور با بیش از 14000 عمل جراحی دکتر فروزان نیا از مهریز است.
· دومین تک برج استان در مهریز واقع است.
· نخستین تولید کننده بید مشک استان مهریز است.
· تنها شهید روحانی در حادثه خونین مکه مکرمه از استان یزد شهید حجت الاسلام والمسلمین برهان از مهریز است.
· تنها آثار ما قبل تاریخ استان در غربالبیز مهریز کشف شده است.
· دانش آموزان مهریزی در کنکور سراسری چندین سال پیاپی است جزو برترین های استان و ایران قرار می گیرند.
و .............
تاريخ : سه شنبه 27 تير 1391برچسب:
باغ انار,
بزرگترین باغ انار,
بزرگترین باغ انار کشور,
بزرگترین باغ انار ایران,
بزرگترین باغ انار خاورمیانه,
برج بادگیر,
کاروانسرای مدور,
کاروانسراد گرد,
شیر و پسته,
بزرگترین نخل,
حسینیه کاج,
حسینیه کاج مهریز,
خورمیز,
قنات دولت آباد,
فضل بن عباس,
کوهریگ,
ریواس,
گیاه ریواس,
فروزان نیا,
,
بنام خدا
گرمابه 800 ساله منشاد زباله دانی شد!
آخرین نیوز: گرمابه اسلامی منشاد که قدمتی 800 ساله دارد اکنون به زباله دانی و محل تجمع جانوران مختلف تبدیل شده است.
به گزارش خبرنگار مهر، این حمام کهنسال در مرکز منشاد و جاده اصلی منشاد به یزد واقع شده و با قدمتی 800 ساله در فهرست آثار ملی به ثبت رسیده است.
مردم منشاد سالیان سال از این حمام بزرگ و تاریخی استفاده می کردند اما این حمام اکنون به محل انباشت زباله تبدیل شده است.
به علت مهاجرت مردم به شهرها و بی توجهی مسئولان ذیربط، این گرمابه 25 سال است که به حال خود رها شده و مردم از اینکه گرمابه غیر قابل استفاده شده، اظهار ناراحتی می کنند زیرا گرمابه اسلامی منشاد، نخستین گرمابه ای بوده که در این منطقه احداث شده و یکی از جاذبه های تاریخی این منطقه به شمار می آید.
ساخت این بنای تاریخی از هنر معماری این مرز و بوم بوده و ظرافت و زیبایی بیرون و درون آن چشم هر بیننده ای را به خود جلب می کند.
اکنون به علت جمع شدن حجم زیاد زباله و نخاله های ساختمانی در مقابل درب ورودی گرمابه، امکان عکسبرداری و فیلمبرداری از درون گرمابه وجود ندارد.
مردم منشاد از مسئولان خواستار اقدام فوری برای مرمت گرمابه اسلامی منشاد هستند.
تاريخ : سه شنبه 27 تير 1391برچسب:
گرمابه,
گرمابه ایرانی,
حمام ایرانی,
گرمابه اسلامی,
منشاد,
منشادی,
منشاد یزد,
گرمابه اسلامی منشاد,
گرمابه منشاد,
,
بنام خدا
|
نگارهی كورش بزرگ زير باد و باران، رو به نابودی است |
|
|
|
|
خبرنگار امرداد - میترا دهموبد : |
سنگنگارهی «انسان بالدار» در پاسارگاد كه سالهاست آن را به نام كورش بزرگ، بزرگشاه هخامنشی، می شناسيم، اين روزها بايد آناندازه چشم تيز كرد تا شايد بالهايش را ديد، تا شايد تاج نهاده بر سرش را ديد، تا شايد دستهای افراشتهاش را ديد.
سنگنگارهی انسان بالدار در کاخ بارعام در پاسارگاد، هر روز رنگپریدهتر از دیروز، گردشگران را میزبان است. این سنگنگاره گویا میرود تا به نوشتهای بپیوندد که یکصد و اندی سال پیش بر بالایش و بود و اکنون نیست. به گفتهی سیاوش آریا از دوستداران میراث فرهنگی، اگر پاسداشت این سنگنگاره به شیوهی کنونی ادامه یابد، بودنش دیری نخواهد پایید.
سیاوش آریا پس از تازهترین دیدارش از پاسارگاد و سنگنگارهی انسانبالدار، با ابراز نگرانی از فزونی آسیبها و محوی بیش از پیش این سنگنگاره گفت: «دیگر حتا از نزدیک هم نمیشود بخشها و اجزای انسان بالدار را دید.»
سیاوش آریا با گلایه از بیتوجهیها گفت: «سرپناهی که بر این سنگنگارهی باستانی گماردهاند، او را از باد و باران و گزند بوران در امان نمیدارند، تنها شاید اندکی از تابش آفتاب، کورش بزرگ را، پناه باشند.»
آریا، با اشاره به اینکه نفوذ باران و یخزدگی آب درون درزها و ترکها و فشاری که از این یخزدگی پدید میآید به ویرانی سنگنگاره خواهد انجامید، گفت: «گواه این گفته، آسیبی است که به سنگنگاره رسیده است و کسانی که پیش از این انسانبالدار را دیده باشند، آن را به روشنی لمس میکنند. »
او با اشاره به این که پیش از این، گفته بودند که برای پیشگیری از آسیبها، «انسانبالدار» به موزهی ملی برده میشود، گفت: «سالها از آن وعده گذشته است و کورش بزرگ همچنان باید سرما و گرما، بوران و توفان را به جان بخرد.»
سنگنگارهی انسانبالدار از آن روی به نام کورش بزرگ مُهر خورده است که پیش از این بر بالایش، سنگنوشتهای به ٣ زبان با این درونمایه، حک شده بود: «من کوروش، شاه هخامنشی».
نخستینبار نوشتهی بالای سنگنگاره را جیمز موریه و سر ویلیام اوزلی در بازدیدشان از پاسارگاد به سال ١٨١١ میلادی، ثبت کردند. اما دیرگاهی است که از سنگنوشته خبری نیست. گویا واپسینباری که «من کورش، شاه هخامنشی»، دیده شده، سال ١٨٦١ میلادی بوده است.
مجموعهی پاسارگاد سالهاست که به سیاههی یادمانهای جهانی پیوسته است، بر همینپایه انتظار میرود که از یادمانهای درون این گستره، نگهداری بهتری شود مبادا روزی فرا رسد که نگارهی انسانبالدار به سنگنوشتهای بپوندد که روزی روزگاری بر بالای سرش بود و امروز نیست.
|
بنام خدا
بزرگترین تالاب لرستان نابود شد
|
سورنا لطفینیا :
به گزارش مهر؛ نابودی بزرگترین تالاب استان لرستان، با ساخت یک زهکشی و تبدیل آن به زمین کشاورزی، شاید بدترین رویدادی است که در زمینهی حیات تالابهای، بام طبیعت ایران، رخ داده است ولی به نظر می رسد هنگام آن رسیده که، برای تالابهای برجای مانده، چارهاندیشی اساسی انجام گیرد.
این روزها که تالابهای شهرستان«پلدختر» در استان لرستان، میزبان پرندگان مهاجر از گونههای مختلف هستند، بیش از هر زمان دیگری، تلاش برای احیا و ساماندهی این تالابها احساس می شود. تالابهایی که در صورت ساماندهی میتوانند جاذبهای بی مانند در استان لرستان شوند.
«رضا میرزایی» کارشناس ارشد آبهای زیرزمینی، در این باره گفت: «شوربختانه، سالها پیش، بزرگترین تالاب استان لرستان به آسانی دگرگون و تغییر کاربری داده شد. این تالاب كه «گری بلمک» نام دارد، بهدست مردم، زمین كشاورزی شده است. و با وضعیت کنونی احیای این تالاب شدنی نیست.»
دبیر کارگروه تخصصی سیل و طغیان رودخانه های استان لرستان، با پافشاری بر اینکه، برای احیای تالاب «گری بلمک» باید زهکشی ساخته شده در این تالاب بسته شود، گفت: «همچنین باید برای جابهجایی آب از رودخانه کشکان در فصلهای پرآبی رودخانه، به این تالاب برنامه ریزی انجام گیرد.»
میرزایی با بیان اینکه پیش از دگرگونی کاربری تالاب «گری بلمک» این تالاب بیش از 600 هکتار مساحت داشته است گفت:« امروزه کمتر از یک پنجم گسترهی این تالاب ویژگی احیا شدن دارد.»
تالابها، رگهای حیاتی زیست کره بهشمار رفته و به همین شوند(:دلیل) بخشی از پرتولیدترین محیطهای طبیعی همچون تولید محصولات شیلاتی، نگهداری سطح آب برای مناطق کشاورزی، تولید چوب، انباشت آب و کاهش بلایای طبیعی و به ویژه سیلاب هستند.
این اکوسیستمهای آبی، در راستای تثبیت خطوط ساحلی، از بین رفتن مواد زاید و تصفیه آب، برخورداری از چشماندازهای زیبای طبیعی و ساخت بستر مناسب، برای حیات بسیاری از گونههای جانوری و گیاهی از جایگاه ارزشمندی برخوردار هستند.
گستردگی این تالابها یا «گریها»، نزدیک به 45 هکتار است که« گری جمجمه» بزرگترین و «گری سیه» کوچکترین آنها است و همگی مگر «گرگر»، در همهی فصول سال، از شادابی ویژهای برخوردارند و هرگز خشک نمی شوند.
«گری پا به نار» و «گری تاف» کنار هم جای گرفته و«گری کبود» حالتی مانند جزیره به خود گرفته و «گری جمجمه» به معنای جنبان که حالت تحرک دارد.
ٍآب شیرین تالاب تنگ فنی و گیاهانی چون بلمک، نی، بلوط، پونه و بابونه در حاشیه همه تالاب های این منطقه چشماندازهای دلربا و زیبایی را به وجود آوردهاند.
تاريخ : دو شنبه 26 تير 1391برچسب:
زهکشی,
پلدختر,
گری بلمک,
تالاب گری بلمک,
رودخانه کشکان,
کشکان,
گریها,
گری جمجمه,
گری سیه,
گرگر,
گری پا به نار,
گری تاف,
تاف,
گری کبود,
تالاب تنگ فنی,
تنگ فنی,
بلمک,
نی,
بلوط,
پونه,
بابونه,
,
بنام خدا
چه کسی به داد پارک ملیمان باید برسد
|
●
|
پرندگان مهاجر «بوجاق»، با زبالهها همنشین شدهاند
|
خبرنگار امرداد- آفتاب یزدانی :
پرندگان مهاجری که بیگمان سدهها است که پارکملی بوجاق و تالاب بوجاق را بهعنوان مقصد کوچ خود برگزیدهاند، گویا باید این خانهی خداداده را به زبالههای شهری بندر کیاشهر بدهند.
پارک ملی بوجاق در بندر کیاشهر، گویا زبالهدانی این شهر است، پیرامون این پارک، پر شده از زبالههایی که نهتنها بوی گندش، فضای پارک را پر کرده بلکه، آفتی است به جان این پارک که روزی، زیباییاش، زبانزد بود.
اینگونه که پرندگان مهاجر در زبالهها میلولند، گردشگران و بازدیدکنندگان، از خود میپرسند مگر این پارک ملی نیست؟ مگر زیر نظر و تحت حمایت سازمان محیطزیست نیست؟ مگر میتوان با بودن چنین سازمانی، حریم این پارک با آلودهترین تولیدات بشری، آلوده شود. همان پرسشهایی که رامین محمدیان در دیدارش از این پارک ملی از خود پرسیده بود. عکسهای او گویای رخداد ناگواری است که برای این ثروث ملی، افتاده است.
زبالههای رها شده در حریم تالاب، از نقض حریم تالاب خبر میدهد، کاری که برپایهی قانون کشور، یک بیقانونی به شمار میآید.
تالاب بوجاق سالانه میزبان هزارن قو از جاهای سردسیر جهان بهویژه سیبری است، پرندگانی که بیگمان اکنون به آلودگیهای گوناگون، دستکم به آلودگیهای زبالههای بیمارستانی شهر کیاشهر، مبتلا شدهاند.
این گستره که عنوان نخستین «پارک خشکی – دریایی ایران» را به خود ویژه کردهاست، در بندر کیاشهر در 20 کیلومترى آستانهی اشرفیه در خاور(:شرق) استان گیلان است و سه هزار و 250 هکتار گستردگی دارد.
تاريخ : دو شنبه 26 تير 1391برچسب:
بوجاق,
پارک ملی,
کوچ,
کیاشهر,
بندر کیاشهر,
پارک ملی بوجاق,
زباله,
زباله دان,
زباله دانی,
تالاب بوجاق,
,
بنام خدا
سرونوش؛ تنها ذخیرهگاه جنگلی جهان در گلستان
|
سورنا لطفینیا :
سرونوش یک گونهی درختی كمیاب و آسیبپذیر است كه تنها زیستگاه آن در جهان، جنگلهای گلستان است.
به گزارش مهر؛ سرونوش، درختی بومی آسیا، همیشه سبز، دارای پوستی به رنگ قهوهای نزدیک به قرمز است که ذخیرهگاه جنگلی آن در گلستان است.
این گونه نادر و كمیاب از دید بخشبندی گیاهی جزو گونههای آسیب پذیر است که شوربختانه در ١٠ سال گذشته ٢٠ درصد کاهش جمعیت داشته است.
برابر ماده ٤٢ و ٤٨ قانون، بریدن این گونه ارزشمند جرم بوده و متخلفان تحت پیگرد قانونی قرار خواهند گرفت.
«حمید سلامتی»، مدیرکل منابع طبیعی گلستان گفت: «دستاندازیهای بیرویه مانند بریدن گستردهی درختان، چرای بیش از اندازهی دام، ذغالگیری و.. روند تندی به خودگرفته بود و امروزه با قرق منطقه و اعمال روشهای علمی و مدیریتی تحت محافظت اداره منابع طبیعی شهرستان علیآباد کتول این روند کاهش یافته است.
وی افزود: « ١٩٦ هکتار از ذخیرهگاه، زیر پوشش گونهی نگهداری شدهی سرونوش است و بلندمازو، داغداغان، لور، آزاد، کرکو، ممرز، پلت، انجیلی، اوری، خرمندی و انجیر نیز در این منطقه بهگونهی پراکنده یافت می شود.»
به گفته وی، سرونوش درختی بومی آسیا، همیشه سبز، پوست به رنگ قهوهای متمایل به قرمز، دارای برگهایی به درازای یك و نیم، تا دو میلیمتر، نورپسند، كم و بیش پایدار به سرما و خشکی با زادآوری بذری است و زیستگاه آن در جنوب شهر فاضل آباد است.
وی یادآورشد: «پیش بینی می شود با مدیریت درست در كار نگهداری از ذخیرهگاهها و برنامههای احیایی و انجام كارهای نگهداری مانند كارهای بیولوژیکی برای جلوگیری از نابودی این گونه ارزشمند، روند خوبی را در راه گسترش این گونه داشته باشیم.»
«علی ناصری» معاون فنی اداره کل منابع طبیعی استان گلستان با اشاره به دیرینه بودن ذخیرهگاه سرونوش گفت: «در سال ١٣٢٠ نزدیك به ٢٠ هکتار از این زمینها در آتشسوزی از میان رفت، اما پس از ٧٠ سال طبیعت بدون دخالت انسان خود را بازسازی کرده است.»
وی افزود: «در استان ٤ گونه سوزنی برگ وجود دارد که با توجه به شرایط اقلیمی از آنها در جنگلکاری استفاده می شود.»
ناصری گفت: «گسترهی ذخیرهاه سرونوش ١٩٥ هکتار است که با توجه به اهمیت موضوع مدیریت حفاظت،حصار کشی انجام شده است.»
تاريخ : دو شنبه 26 تير 1391برچسب:
سرونوش,
بلندمازو,
داغداغان,
لور,
آزاد,
کرکو,
ممرز,
پلت,
انجیلی,
اوری,
خرمندی,
انجیر,
,
بنام خدا
|
ديدار همكيشان از آتشكدهی تشوير و سرو 3000ساله هرزويل |
|
|
|
خبرنگار امرداد - فیروزه منوچهری : |
آدينه، ٢١ تيرماه به كوشش انجمن موبدان تهران، آيين اوستاخوانی در آتشكدهی گيلانكشه برگزار شد.پس از آن، همكيشان از آتشكدهی تشوير در شهرستان طارم و سرو 3000سالهی هرزويل ديدن كردند.
فرتورهايی از اين آيين را در ادامه ببينيد.
|
تاريخ : دو شنبه 26 تير 1391برچسب:
آتشکده تشویر,
تشویر,
آتشكدهی تشوير,
اوستاخوانی,
طارم,
آببر,
دهستان,
دهستان آببر,
هروزیل,
سرو هروزیل,
سفرنامه ناصرخسرو,
,
ادامه مطلب...
تاريخ : دو شنبه 26 تير 1391برچسب:
فیروز آباد,
فیروزآباد,
برم پیر,
چشمه برم پیر,
قمپ و خنب,
تاق ضربی,
طاق ضربی,
خیشخان,
باد پروا,
باد پیچ,
,
بنام خدا
|
سرو 4500 سالهی ابرکوه در یونسکو |
|
|
|
نگار پاكدل : |
معاون میراث فرهنگی سازمان میراث فرهنگی و گردشگری کشور از آماده شدن پروندهي سرو کهن سال ابرکوه برای ثبت در فهرست جهانی خبر داد.
به گزارش مهر، سرو 4500 سالهی ابرکوه اکنون در آستانهی رویدادی بزرگ است که در صورت انجام آن، شاهد توجه بیشتر جهانیان به این اثر طبیعی و ملی کشور خواهیم بود.
«مسعود علویان صدر»، معاون میراث فرهنگی سازمان میراث فرهنگی و گردشگری کشور اعلام کرد كه: «سه پروندهی جدید برای ثبت در فهرست میراث طبیعی یونسکو آماده میشوند.»
به گفتهي علويانصدر: «بر اساس آخرين تصمیمگیری شورای سیاستگذاری ثبت، سه پرونده در حوزهی میراث طبیعی برای ثبت جهانی در نظر گرفته شدهاند که عبارتند از؛ کویر لوت و چهار درخت کهنسال مانند سرو ابرکوه و قلهی دماوند.»
|
بنام خدا
|
میراث فرهنگی نتوانست بازسازی كند، درش را گل گرفت |
|
|
|
خبريار امرداد- نگار پاكدل : |
«در» ورودي خانهی منسوب به «سرهنگایرج» که لوکیشن فیلم «مهمان مامان» نیز بود را معتادان محلهی «پامنار» دزدیدند، از همین روی ادارهی کل میراثفرهنگی استان تهران دستور داد «در» این خانه را گِل بگیرند.
به گزارش مهر، هفتهي پیش یعنی روز ١٨ تیرماه، «در» این خانه را معتادان محلهی پامنار با زنجیر از جا کنده و بردند. این موضوع را اهالی محل به ادارهی میراثفرهنگی گزارش دادند.
مسوولان ادارهی کل میراثفرهنگی استانتهران، از مالک خانهی تاریخی «میرزابزرگنوری» که اکنون بنای خود را در دست بازسازی دارد، خواستند تا کارگرانی كه اين خانه را بازسازی ميكنند، در خانهی منسوب به «سرهنگایرج» را نیز با آجر، گل بگیرند. اکنون «در» خانهای که سازمان میراثفرهنگی بازسازی آن را از پيشترها نيمهكاره رها کرده بود گل گرفته شد.
در پروندهی ثبتی خانهی تاریخی «سرهنگایرج» آمده؛ برپايهی نقشهی «حصارصفوی» كه به كوشش «موسیوکرشیش» كشيده شده، این بنا به نام خانهی «میرزاآقاخان» نوشته شده است.
در دورهی پس از آن، برپايهی نقشهی «حصار ناصریعبدالغفار»، این ملک به نام خانهی «میرزازکیخانخويی» ثبت شده است که ديرينگی آن به بیش از ١٠٠سال ميرسد.
کارشناسان سازمان میراثفرهنگی در پروندهی ثبتی این خانه آوردهاند كه؛ نخستين مالک اين بنا روشن نیست اما برپايهی سندها، واپسينبار اين خانه تا 60 سال در اختیار «سرهنگایرج»، از سرداران زمان پهلوی اول و دوم، بوده است.
این بنا با شمارهی 13857 در بیست و پنجم آبانماه سال 84 در سياههی آثار میراث ملی ثبت شد. در این مدت و پس از خالی شدن ملک، در 10 سال گذشته، فیلم و سریالهای گوناگونی در این مکان تصویربرداری شد. «مهمان مامان»، واپسين فيلمی بود كه در اين خانه فيلمبرداری شد.
|
بنام خدا
خانهسازی با خشتهای آتشکده ساسانی!
سورنا لطفینیا :
زیربنای یکی از ارزشمندترین آتشکدههای روزگار ساسانی فرو میریزد و خشتهایش جایگزین مصالح خانههایی میشود که روی تپهی باستانی «کرکو» ساخته شدهاند.آتشکدهی کرکو در استان سیستان و بلوچستان یکی از بناهایی است که در سیاههی(:فهرست) یادمانهای ملی کشور جا گرفته است؟ ولی به شوند(:دلیل) نبود رسیدگی، هر روز وضعیت بدتری پیدا میکند.
به گزارش میراث خبر؛ فقر، فرهنگ را میبلعد. در سیستان و بلوچستان گسترهای است که بیخانمانها با خشتهای ساسانی و روی تپهای باستانی، برای خود خانه میسازند. هر روز خشتهای ساسانی آتشکده کرکو برای ساخت خانههای روستایی از بیخ و بن کنده میشود تا سرپناهی باشد برای مردمی که فقر نمیگذارد بوی دیرینگی و تاریخ سیستان و بلوچستان را حس کنند. بهگفتهی بومیان روستای کرکو، این مردم بیخانمان مصالحی برای ساخت خانه ندارند و از خشتهای آتشکده کرکو سود میبرند.
بهگفتهی «صادق روستایی»، یکی از دوستداران میراثفرهنگی سیستان و بلوچستان مردم بومی آتشکده کرکو را به خوبی میشناسند. این آتشکده روی تپهای باستانی ساخته شده و گستردگی بسیاری دارد اما امروزه مردم بیسرپناه كه میخواهند خانه بسازند بر آن بیمهری روا داشته و گویا جای دیگری مگر تپهی باستانی کرکو برای ساخت خانه پیدا نکردهاند.
در شاهنامه از کرکوی سه بار نام برده شده و نام پهلوانی از خاندان سام است. از نگاه پژوهشگری به نام «پرسی سایکس»، این سازه، پایتخت و نیایشگاه کیانیان بوده است.
بنام خدا
|
علی اصغر محمد خانی، مدیر موسسه شهر کتاب: |
|
● |
با 110 هزار یورو، «نظامی»، ُترک شد |
|
|
|
خبرنگار امرداد - شهداد حیدری : |
«نزدیک به 2 ماه پیش، در روزهای پایانی اردیبهشت، دولت آذربایجان 110 هزار یورو به شهرداری رُم داد تا تندیس نظامی را با عنوان «شاعر آذربایجان»! در میدان رُم و در کنار میدان فردوسی برپا کند.»
علی اصغر محمد خانی (مدیر موسسه شهر کتاب)، ديروز، ٢١ تيرماه در نشستي كه در شهر كتاب برپا بود، با اشاره به برپا شدن تنديس نظامي به عنوان سرايندهي ترك! در كشور ايتاليا، گفت: «نظامی سخنور بزرگ ایرانی است که در سراسر مجموعهي آثارش یک بیت هم به ترکی ندارد. او در کتابش «هفت پیکر»، ایران را دل جهان مینامد و همهي دلبستگیاش را به ایران نشان میدهد. آیا ایتالیاییها نمیدانند که نویسندهی بزرگ آنها، «کارلوینو» در کتاب «چرا باید کلاسیکها را خواند؟» دربارهی نظامی سخن میگوید و او را سخنوری ایرانی میداند؟ آیا ایرانشناسان ایتالیا که در میان آنها نظامیشناسانی هم هستند، نمیدانند که نظامی ایرانی است؟»
او با ابراز ناخوشنودي از اين رخداد، گفت: «آیا باید دولت ایتالیا برای پول، یک سخنور ایرانی را ُترک بشناساند؟ این خیلی غمانگیز است که کشورهای دیگر داشتههای فرهنگی ما را به نام خود میکنند. درست است که نظامی سخنور همهی جهان است، اما شعر او، فارسی است و برخاسته از ایران و فرهنگی ایرانی است.»
گفتا ز که نالیم که از ماست که برماست
دکتر اصغر دادبه، استاد زبان و ادبیات فارسی، ديگر سخنران اين نشست بود. او با خواندن اين چكامه كه؛ «گفتا ز که نالیم که از ماست که برماست!، به بيتوجهيهايمان به فرهنگ ايراني اشاره كرد و گفت: «بی اعتنایی ما به فرهنگمان، نتیجهای جز این ندارد. نظامی که میگوید:«همه عالم تن است و ایران دل»، اکنون ُترک شناسانده میشود. هنگامی که به فرزندانمان نمیگوییم که «گنجه»- شهر نظامی- بخشی از ایران جغرافیایی بوده است و از شیراز و اصفهان هم ایرانیتر، چگونه میتوانیم امیدوار باشیم که آنها از داشتههای خود نگاهبانی کنند؟ کشورهای آذربایجان و ترکیه برنامههای منظمی دارند تا دروغی بسازند و بزرگان ما را به نام خود کنند. اما برنامههای ما برای نگاهبانی از فرهنگمان چیست؟»
او در دنباله گفت: «زمانی از افلاتون پرسیدند: آیا مردم سخنان نادرست را باور میکنند؟ افلاتون پاسخ داد: یکی دو نسل زمان میبَرد؛ آنگاه چنان باور میکنند که اگر وارونش(:خلافش) را بگویید، شما را خواهند ُکشت! همین رخداد دربارهی فرهنگ ما هم افتاده است. یکی دو نسل دیگر همین داستان دروغینی را که همسایگان ما سر دادهاند، دیگران هم باور خواهند کرد.»
|
تاريخ : شنبه 24 تير 1391برچسب:
,
بنام خدا
آرامگاه سومین پیامبر جهان در فلاورجان اصفهان قرار دارد
رئیس اداره اوقاف و امور خیریه فلاورجان اصفهان گفت: آرامگاه سومین پیامبر کره خاکی،نوه حضرت آدم(ع) موسوم به حضرت انوش (ع) بن شیث بن آدم ملقب به "ریسان" در شهر قهدریجان از توابع این شهرستان قرار دارد.
به گزارش سامانه فرهنگخانه حجتالاسلام والمسلمین مهدی طاهری روزسه شنبه در گفت و گو با ایرنا افزود :
نام پدر این پیامبر،حضرت شیث بن آدم (ع)و نام مادرش نزله (حوریه یا حورا ) است.
وی بااشاره به روایتی ازامام محمد باقر(ع)گفت:دراین روایت آمده است: حضرت آدم پس از کشته شدن هابیل بسیار گریست تا خداوند به او وعده پسری داد تا جای هابیل را بگیرد لذا در ۱۳۰سالگی خداوند به او فرزندی عطا کرد که آدم نام او را
شیث گذاشت.
وی افزود:حضرت آدم (ع)که پس از حدود هزار سال وفات یافت، شیث را وصی خود معرفی نمود و خداوند نیز شیث را به پیامبری برگزید و پنجاه صحیفه بر وی نازل کرد تا به وسیله آنها مردم زمان خود را که همگی از نوهها و نوادگان آدم ابوالبشر بودند، به توحید و یگانگی خدا دعوت کند.
رئیس اداره اوقاف و امور خیریه فلاورجان گفت:طبق اسناد موجود عمر این پیامبر حدود ۹۵۰تا ۹۶۵سال بوده است.
طاهری با اشاره به ناشناخته ماندن این پیامبر گفت: امسال برای معرفی این پیامبر بیش از پیش اقدام خواهیم کرد.
وی گفت:اداره اوقاف و امورخیریه فلاورجان امسال یک کتابچه درباره کرامات ، زندگینامه،وضعیت ساختمانی و تجهیزات بقعه این پیامبر منتشر میکند.
وی با اشاره به اینکه بازسازی این بقعه از ۱۰سال پیش شروع شد،گفت: پیش از این،مکان مزبور به صورت یک خرابه بود که به همت مردم خیر و اداره اوقاف ساختمان جدیدی برای آن احداث شد.
رییس اداره اوقاف فلاورجان گفت:سال گذشته درون بقعه سنگکاری و چند زائرسرا نیز در این مکان احداث شد.
وی افزود: اینک بقعه بازسازی شده و آرامگاه حضرت انوش دارای ضریح است.
به گزارش ایرنا،درکتاب تاریخ مسعودی نیز آمده است: حضرت شیث بن آدم هنگامی که ۱۰۵ساله بود و در حدود سه هزار و ۷۶۹سال پیش از میلاد، صاحب پسری به نام انوش شد که او را ریسان نیز نامیده اند.
در این کتاب آمده است:حضرت انوش نخستین کسی بود که به کمک و راهنمائی حضرت جبرائیل درخت خرما را کشت کرد و پس از پدرش بعنوان وصی و جانشین او در امر نبوت و هدایت بشر وارد کشور ایران شد و به هدایت خلق پرداخت.
در قسمت دیگری ازکتاب تاریخ مسعودی آمده است:حضرت انوش هنگامی که ۹۰ساله بود پسرش حضرت قینان به دنیا آمد و سپس صاحب نوهای به نام مهلائیل یا حلیث شد و پس از این فرزند مهلاییل به نامه یارد یا غنمیشا به دنیا آمد که پدر ادریس پیغمبر است.
نگارنده کتاب مزبور افزوده است:حضرت انوش پس از تولد حضرت قینان 815 سال دیگر عمر کرد و صاحب فرزندان زیادی شد و در دو هزار و ۸۶۴سال پیش از میلاد در سن ۹۰۵سالگی (طبق کتاب بحارالانوار جلد ۱۳صفحه ( ۵۹۳در قلعه فهران در شهر قهدریجان بدرود حیات گفت.
آرامگاه این پیامبر در منطقهای به نام فهران قرار دارد که در گذشته شهری بزرگ بوده و یکی از مراکز تجارتی کشور به شمار میرفته، بطوریکه رشته کوههای اطراف این شهر به همین نام معروف است.
گورستانی بزرگ نیز در اطراف مزار حضرت انوش و چاهی در روبه روی آن به فاصله ۱۳متر وجود داشته که به گفته افراد محلی، از گذشته موجب برکت و رزق و روزی اراضی اطراف خود بوده است.
به گفته مردم منطقه،آب این چاه حتی در سالهای خشکسالی خشک نمیشده و نیاز مردم را فراهم میکرده است.
در چند کتاب و مدرک از جمله در فهرست آمار بقاع متبرکه اداره سازمان اوقاف و امور خیریه کل کشور نیز آمده است: حضرت انوش بن شیث بن آدم علیه السلام در شهر قهدریجان از توابع شهرستان فلاورجان دفن شده است .
حجتالاسلام والمسلمین جعفر قلی اسدی مدیرکل اوقاف و امور خیریه استان اصفهان هم در گفت و گو با خبرنگار ایرنا، وجود مزار حضرت انوش بن شیث بن آدم (ع) در شهرستان قهدریجان را تایید کرد.
شهر قهدریجان در پنج کیلومتری شهرستان فلاورجان واقع است .
شهرستان فلاورجان با ۲۴۰هزار نفر جمعیت در ۱۰ کیلومتری باختر (غرب) اصفهان قرار دارد.
تاريخ : پنج شنبه 22 تير 1391برچسب:
نزل,
نزله,
فلاورجان,
شیث,
ریسان,
انوش,
حضرت انوش,
انوش بن شیث,
انوش بن شیث بن آدم,
حوریه,
حورا,
قینان,
مهلائیل,
حلیث,
یارد,
غنمیشا,
ادریس,
فهران,
,
بنام خدا
|
اشارههای يک باستانشناس به شهر ری |
|
● |
نشانههایی از هزارهها تمدن بیخ گوش پایتخت ایران |
|
|
|
خبرنگار امرداد - شهداد حیدری : |
«آوازه و پیشینهی ری، کهن و تاریخی است. با اینهمه، این شهر جایگاه تاریخی شایستهی خود را ندارد. نشانههایی از هزارهها تمدن بیخ گوش پایتخت ایران نهفته است. اما چنان به آن بی اعتنا هستیم که اکنون ری بخش کوچکی از کلانشهر تهران شده است. در حالیکه ری میتواند پایگاه پژوهشی باستانشناسی بزرگی باشد و نیز گسترهای برای گردشگری. دستیابی به چنین آرزویی در گرو سرمایهگذاری و بهکارگیری گروههای تاریخنگار، باستانشناس و مردمشناس است تا ارزش تاریخی ری آشکار شود.»
ری در «اوستا»، «تورات» و حتا «بیستون»
آنچه بازگو شد، بخشی از گفتار قدیر افروند، باستانشناس، دربارهی «ری» و ارزشهای باستانشناختی این شهر تاریخی بود. او با برشمردن کهنترین نشانههای تاریخی دربارهی ری، گفت: «از دوران استورهای تا روزگاران تاریخی، آگاهیهای فراوانی از ری بهدست میآید. در استورهها چنین آمده است که پس از دماوند، که کیومرث در آنجا میزیست، ری کهنترین شهر جهان بهشمار میرفت و جایگاه هوشنگ بود. نه تنها در اوستا و تورات، بلکه در کتیبهی بیستون نیز بارها از ری نام بُرده شده است. در دورهی سلوکیان، ری یکی از شهرهای مهم بود. "سولوکوس اول" به یاد زادگاهش در مقدونیه، شهری کنار ری بنا کرد که چندی پس از ساخت آن، بر اثر زلزله ویران شد.
ری پایتخت بهارهی اشكانیان
در روزگار اشکانیان، ری آوازهی بسیار داشت و تختگاه بهارهی آنان بود. در زمان ساسانیان نیز بارها و بارها به نام ری برمیخوریم. چهرههای تاریخی، همانند آرش کمانگیر و بهرام چوبینه، نیز از ری برخاستهاند که بر آوازهی این شهر میافزایند. اینها نشان میدهد که با همهی نادیده گرفتن ری، باز جایگاه روشنی در تاریخ دارد.»
دمورگان و اشمیت در كاوشهای شهر ری
افروند سپس به کاوشهای باستانشناسی در ری اشاره کرد و افزود: «نخستین پژوهشهای باستانشناسی ری در سال 1291 خورشیدی بهدستیاری "دمورگان" انجام شد. در سال 1304 نیز یک فرانسوی دست به کاوشهای باستانشناسی در ری زند. اما آنچه بیش از دیگر کاوشها اهمیت دارد، کاری است که هیات باستانشناسی آمریکا به سرپرستی پروفسور اشمیت، در سالهای 1313 تا 1315، انجام داد. این کاوش گسترهی "چشمهعلی" ری را دربرمیگرفت. چشمهعلی یک سایت 8 هزار سالهی تاریخی و یکی از دیرینهترین کانونهای اجتماعی فلات مرکزی ایران است. اما با مرگ اشمیت، هیچگاه گزارش کاوشهای او منتشر نشد، هرچند دانشگاه پنسیلوانیا کار او را ادامه داد. "مریهلن اشمیت"، همسر اشمیت، نیز هواپیمایی که خود نام آن را "دوست ایران" گذاشته بود، برای ادامهی کاوشهای اشمیت به ایران فرستاد. کتابی به نام "پرواز بر فراز شهرهای باستانی ایران" گزارشی است از آن کوششها و کاوشهای باستانشناسانه در ری. اکنون یک گروه برجستهی باستانشناس آمریکایی، یادداشتهای روزانهی اشمیت را بررسی میکنند تا بتوانند گزارش کاوشهای او را در دسترس پژوهشگران بگذارند.»
بازماندههای ٦ تا ٨ هزارساله در ری
به سخن افروند، بازماندههای دهکدهها و روستاهای پیش از تاریخی، از 8 تا 6 هزار سال پیش از میلاد، در ری یافته شده است. افزون بر اینکه 3 دورهی «سیلک یک»، «سیلک »2 و «سیلک 3» شناسایی شده است. در سیلک یک، هنوز چرخ سفالگری پدید نیامده است و سفالها دستساز هستند. نقشها نیز هندسیاند و گوناگونی فراوان دارند. اما در سیلک 2 و 3 چرخ سفالگری پدید آمده و سفالهایی با نقشهای حیوانی، هندسی و پیکرکهایی دیده میشود که شناسانندهی اندیشه و فرهنگ جامعهی آن روزگاران است. 2 گورستان، به نامهای گورستان زیرین و زبرین، در ری پیدا شده است. دیرینگی گورستان زبرین به دورهی سلجوقیان و ایلخانان میرسد. «برج خاموشان» نیز که یک اثر زرتشتی است، در چشمهعلی و دامنهی شمالی کوه بیبی شهربانو جای دارد. یک برج آرامگاهی هم در آنجا هست که به نام «نقارهخانه» شناخته میشود. این گستره، گورستان سلطنتی آلبویه بوده است. در مجموعه گورهای پیرامون گورستان مرکزی آلبویه، جامهی مردگانی بهدست آمده است که نقشهای گوناگونی از جانوران دارند. چنین نقشهایی را در دورههای دیگر نمیبینیم. این جانوران، که افسانهای هستند، برگرفته از نقشهای باستانیاند.
«بیبی شهربانو» و پیوندش با «آناهیتا»
بنای «بیبی شهربانو» هم در این مجموعه هست که دربارهی آن گفتوگوهای بسیاری شده است. با این همه، میدانیم که از دید معماری، به دورهی آلبویه بازمیگردد. غاری در کنار این بقعه دیده میشود که پیوند آن را با «آناهیتا»، الههی آبهای روان، نشان میدهد.
«بقعهی جوانمرد قصاب» را هم باید نام بُرد که آنچه امروز از آن میبینیم بازسازی دهههای گذشته است. اما آثار آجری آن از دورهی آلبویه است.
بخش دیگری از سخنان افروند دربارهی بازسازی بازار ری بود. این بازسازی از ویرانی این بنای تاریخی جلوگیری کرد. افروند بههمین گونه از «برج طغرل» نام بُرد که از سازههای دورهی سلجوقی است. اما در دورهی قاجاری، به خواست ناصرالدینشاه دگرگونیهایی در آن داده شده است. به سخن افروند، کاوشهای پروفسور اشمیت در گسترههایی، همانند «چالهترخان» و نزدیک آتشکدهی «تپه میل»، انجام شده بود. افزونبر اینکه «تپه دژ» هم کاوش شده بود و بازماندهای از کاخی ساسانی بهدست آمده بود. اما مهمترین کاوش در «دژ رشکان» انجام گرفت.
كهندژ ری تنها در عكسهای هوایی
افروند سپس گفت:«پیش از آنکه کارخانهی سیمان ری در سال 1312 بهجان این کوه بیفتد و در کمتر از دو سه دهه همهی کوه را ببلعد، در سالهای 1913 تا 1915 میلادی، عکسهایی هوایی از این دژ گرفته شد. در این عکسها، بازماندهی کهندژ شهر دیده میشود. همچنین باروی شارستان، که فضای زندگی مردم بوده است، و نیز دیوارهای سوم و چهارم شهر دیده میشود.»
بخش پایانی سخنان افروند دربارهی آثار تاریخی و باستانی یافته شده در گسترهی باستانی ری بود. آثاری همانند: اشیا تزیینی، سکههای تاریخی به ویژه سکهای از خسرو دوم ساسانی، پیکرکهای گچی، مُهرهای باستانی و نمونههای دیگر.
این سخنرانی در پسین یکشنبه 18 تیرماه در بنیاد فرهنگی جمشید جاماسیان انجام شد.
|
تاريخ : چهار شنبه 21 تير 1391برچسب:
شهر ری,
شهرری,
ری,
کارخانه سیمان,
کهن دژ,
کهن دژ ری,
قدیر افروند,
کیومرث,
کیومرس,
دمورگان,
اشمیت,
کاوش,
,
بنام خدا
کمر کشتی یونانی شکست و مسئولان هیچ پاسخی در برابر این اتفاق ندارند و حتی ارزش خاصی هم برای این کشتی قایل نیستند که خود را پاسخگو بدانند.
این در حالی است که اگر وضعیت کشتی یونانی به همین صورت ادامه پیدا کند، بیش از چندماهی دوام نیاورده و ساحل کیش باید غزل خداحافظی با یکی از جاذبه های گردشگری این منطقه آزاد را برای همیشه بخواند.
کشتی یونانی از سال ۱۳۴۵ بخشی از تاریخ و هویت کیش شده است و اکنون هرگاه کیش در سرویسهای جستجوگری همچون گوگل سرچ میشود، بیش از تمام آن بسترهای گردشگری که با میلیاردها تومان هزینه ایجاد شده، کشتی یونانی و غروب خلیج فارس ظاهر میشود.
براساس برخی از بررسیهای غیررسمی مشخص شده که ۹۰ درصد گردشگران داخلی و خارجی که به کیش میروند، با کشتی یونانی عکس یادگاری دارند و نخستین تصاویری که از کیش در ذهن افراد ترسیم میشود، نه هتلها، پاساژهای و نه مراکز تفریحی که کشتی یونانی است، با خورشیدی که در پشت آن غروب میکند.
افسانهها و روایتهای بسیاری از این کشتی در کیش شکل گرفته و در میان ادبیات شفاهی مردم راه پیدا کردهاست. گاهی گفته میشود که این کشتی به دلیل مهآلود بودن هوا و نبود فانوس دریایی در سواحل جزیره با ساحل ماسهای برخورد کرده است.
بومیان جزیره میگویند که یونانیها هنگام ترک جزیره کشتی را به آتش کشیدهاند؛ با توجه به این که هیچ عنصر غیر فولادی در بدنه و عرشه کشتی باقی نماندهاست، گمان نمیرود این اظهارات نادرست بوده باشد.
ادامه مطلب...
تاريخ : چهار شنبه 21 تير 1391برچسب:
پردیس ثابتی,
زیست شناسی,
زیست شناس,
برجسته,
جسته,
انوشه انصاری,
رکسانا مصلحی,
مریم میرزاخانی,
دکتر آذر نفیسی,
آذر نفیسی,
نزهت نفیسی,
نزهت,
کریستین امانپور,
زهره جویا,
لیلی افشار,
کاترین بل,
,
بنام خدا
مردی با تسلیم شکوائیه ای به قاضی شورای حل اختلاف گفت: چندی قبل خانه محقر و مخروبه ای را در چند کیلومتری حاشیه یکی از شهرک های مشهد خریدم اما چون وضعیت مالی مناسبی نداشتم اتاقی را که گوشه حیاط بود اجاره دادم. مدتی از اجاره منزل نگذشته بود که احساس می کردم فرزندان خردسالم دچار افسردگی شده اند. وقتی از سرکار به خانه می آمدم آن ها از من طلب «کباب» می کردند من که توان خرید «گوشت» را نداشتم هر بار با بهانه ای آن ها را دست به سر می کردم تا این که متوجه شدم هر چند روز یک بار از اتاقی که به اجاره واگذار کرده ام «بوی کباب» می آید و همین موضوع باعث شده تا فرزندانم از من تقاضای کباب بکنند.
شاکی این پرونده ادامه داد: دیگر طاقتم طاق شده بود هرچه سعی کردم برای فرزندانم کباب تهیه کنم نشد این در حالی بود که بوی کباب های مستاجرم مرا آزار می داد به همین دلیل از محضر دادگاه می خواهم رای به تخلیه محل اجاره بدهد تا بیش از این خانواده ام در عذاب نباشند.
قاضی باتجربه شورای حل اختلاف که سال هاست به امر قضاوت اشتغال دارد، هنگامی که این ماجرا را تعریف می کرد اشک در چشمانش حلقه زد او گفت: پس از اعلام شکایت صاحبخانه، مستاجر او را احضار کردم و شکایت صاحبخانه را برایش خواندم.
مستاجر که با شنیدن این جملات بغض کرده بود گفت: آقای قاضی! کاملا احساس صاحبخانه را درک می کنم و می دانم او در این مدت چه کشیده است اما من فکر نمی کردم که فرزندان او چنین تقاضایی را از پدرشان داشته باشند.
او ادامه داد: چندی قبل وقتی به همراه خانواده ام از مقابل یک کباب فروشی عبور می کردیم فرزندانم از من تقاضای خرید کباب کردند اما چون پولی برای خرید نداشتم به آن ها قول دادم که برایشان کباب درست می کنم.
این قول باعث شد تا آن ها هر روز که از سر کار برمی گردم شادی کنان خود را در آغوشم بیفکنند به این امید که من برایشان کباب درست کنم. اما من توان خرید گوشت را نداشتم تا این که روزی فکری به ذهنم رسید یک روز که کنار مغازه مرغ فروشی ایستاده بودم مردی چند عدد مرغ خرید و از فروشنده خواست تا مرغ ها را خرد کرده و پوست آن ها را نیز جدا کند.
به همین دلیل به همان مرغ فروشی رفتم و به او گفتم اگر کسی پوست مرغ هایش را نخواست آن ها را به من بدهد. روز بعد از همان مرغ فروشی مقداری پوست مرغ پرچربی گرفتم و آن ها را به سیخ کشیدم. فرزندانم با لذت وصف ناشدنی آن ها را می خوردند و من از دیدن این صحنه لذت می بردم. من برای شاد کردن فرزندانم تصمیم گرفتم هر چند روز یک بار از این کباب ها به آن ها بدهم اما نمی دانستم که ممکن است این کار من موجب آزار صاحبخانه ام شود.
قاضی شورای حل اختلاف در حالی که بغض گلویش را می فشرد ادامه داد: وقتی مستاجر این جملات را بر زبان می راند صاحبخانه هم به آرامی اشک می ریخت تا این که ناگهان از جایش بلند شد و در حالی که مستاجرش را به آغوش می کشید گفت: دیگر نگو! شرمنده ام من از شکایتم گذشتم!
روزنامه خراسان
بنام خدا
درود...
وقتی سارا دخترک هشت ساله ای بود، شنيد که پدر ومادرش درباره برادر کوچکترش صحبت مي کنند. فهميد برادرش سخت بيمار است و آنها پولی برای مداوای او ندارند. پدر به تازگی کارش را از دست داده بود و نمی توانست هزينه جراحی پرخرج برادر را بپردازد. سارا شنيد که پدر آهسته به مادر گفت: فقط معجزه می تواند پسرمان را نجات دهد.
سارا با ناراحتی به اتاق خوابش رفت و از زير تخت، قلک کوچکش را درآورد. قلک را شکست، سکه ها را روی تخت ريخت و آنها را شمرد، فقط 5 دلار.
سپس آهسته از در عقبی خانه بیرون و چند کوچه بالاتر به داروخانه رفت. جلوی پيشخوان انتظار کشيد تا داروساز به او توجه کند ولی داروساز سرش شلوغ تر از آن بود که متوجه بچه ای هشت ساله شود. دخترک پاهايش را به هم می زد و سرفه می کرد، ولی داروساز توجهی نمی کرد، سرانجام حوصله سارا سر رفت و سکه ها را محکم روی شيشه پيشخوان ريخت.
داروساز جا خورد، رو به دخترک کرد و گفت: چه می خواهی؟
دخترک پاسخ داد: برادرم خيلی مريض است، می خواهم معجزه بخرم.
داروساز با تعجب پرسيد: ببخشيد؟!!
دختـرک توضيح داد: برادر کوچک من، درون سـرش چيزی رفته و بابايم می گويـد که فقط معجـزه می تواند او را نجات دهد، من هم می خواهم معجزه بخرم، قيمتش چقدر است؟
داروساز گفت: متاسفم دخترجان، ولی ما اينجا معجزه نمی فروشيم.
چشمان دخترک پر از اشک شد و گفت: شما را به خدا، او خيلی مريض است، بابايم پول ندارد تا معجزه بخرد اين هم تمام پول من است، من کجا می توانم معجزه بخرم؟
مردی که گوشه ای ايستاده بود و لباس تميز و مرتبی داشت، از دخترک پرسيد: چقدر پول داری؟
دخترک پول ها را کف دستش ريخت و به مرد نشان داد. مرد لبخنـدی زد و گفت: آه چه جالب، فکـر می کنم اين پول براي خريد معجزه برادرت کافی باشد!
سپس به آرامی دست او را گرفت و گفت: من مي خواهم برادر و والدينت را ببينم، فکر می کنم معجزه برادرت پيش من باشد.
فردای آن روز عمل جراحی روی مغز پسرک با موفقيت انجام شد و او از مرگ نجات يافت.
پس از جراحی، پدر نزد دکتـر رفت و گفت: از شما متشکـرم، نجات پسرم يک معجـزه واقعـی بود، می خواهم بدانم بابت هزينه عمل جراحی چقدر بايد پرداخت کنم؟
دکتر لبخندی زد و گفت: پنج دلار بود که پرداخت شد .
آن مرد ، دکتر آرمسترانگ فوق تخصص مغز و اعصاب در شيکاگو بود.
خيلی دوست داشتم همه جراحان و پزشكان ايرانی این متن را می خواندند!!!
بنام خدا
پس از حدود دو ماه کاوش در بخش انتهایی آبراهه های تخت جمشید تا کنون بخشهایی از سه رشته کانال و همچنین قسمتهایی از یک ساختار نامشخص شناسایی شده است.
به گزارش مشرق به نقل از مهر، علی اسدی، سرپرست تیم کاوش آبراهه های تخت جمشید گفت: بخشی از این کانال شناسایی شده نشانگر استفاده از بلوک های سنگی تراش خورده بوده و به نظر می رسد همانند کانالهای زیر تختگاه سرپوشیده بوده است. عمق این کانال هنوز به درستی مشخص نیست. با این حال عرض آن حدود 60 سانتی متر است. همچنین جهت این کانال نیز جنوب شرقی _ شمال غربی است.
وی بیان کرد: پس از حدود دو ماه کاوش در بخش انتهایی آبراهه های تخت جمشید تا کنون بخشهایی از سه رشته کانال و همچنین قسمتهایی از یک ساختار نامشخص شناسایی شده است. نخستین کانال شناسایی شده، آبراهی است که از محل خروجی کانالهای تخت جمشید به سمت جنوب امتداد یافته و کارکرد اصلی آن انتقال آب جمع شده در داخل کانالهای زیرزمینی تختگاه به بیرون این مجموعه است.
اسدی تصریح کرد: همچنین تاکنون بقایای دو کانال دیگر نیز شناسایی شده که دارای جهتهای حرکت متفاوتی نسبت به کانال نخست است یکی از آنها که دارای جهت شرقی غربی است، در فاصله سی متری ضلع جنوبی تختگاه شناسایی شده و به نظر می رسد با کانالی که از سمت شمال، یعنی از محل خروجی آبراهه های تخت جمشید به سمت جنوب امتداد داشته در یک نقطه برخورد می کنند و به هم می پیوندند.
اسدی گفت: همچنین در کنار این کانال ( دومین کانال شناسایی شده) بقایای یک ساختار نامشخص که شامل بخشهایی از یک سطح سکو مانند شفته آهکی است نیز شناسایی شده و نشانگر این است که به جز کانال ها، بناها و یا ساختارهای دیگری نیز در ضلع جنوبی تختگاه قرار داشته است.
وی گفت: همچنین براساس آخرین نتایج به دست آمده در کاوش های یکی دو روز اخیر، بقایای یک کانال دیگر نیز در فاصله حدود 50 متری جنوب تختگاه شناسایی شده، که این ساختار دارای کیفیت متفاوتی از نظر ساخت با دو کانال دیگر است.
اسدی بیان کرد: مجموعه این کانالهای شناسایی شده نشان می دهد که ساختارهای مختلفی در ضلع جنوبی تختگاه تخت جمشید در دوره هخامنشی وجود داشته و شاید بتوان آنها را با باغهایی که احتمالا در فاصله میان ضلع جنوبی تختگاه و مجموعه بناهای برزن جنوبی قرار داشته مرتبط دانست.
سرپرست تیم کاوش آبراهه های تخت جمشید با بیان اینکه تا کنون بیش از 50 متر کانال از دوره هخامنشی کشف شده است تصریح کرد: در کاوش آبراهه ها مجموعه ای از سفالهای هخامنشی در کف کانالها و چندین عدد سرپیکان های ویژه این دوره و چندین شی کوچک فلزی دیگر پیدا شده است.
گردآوری : گروه اینترنتی نیک صالحی
بنام خدا
|
١٠٠ رشته قنات در کرمان خشكيد |
|
|
|
خبريار امرداد-نگار پاكدل : |
مدیر آب وخاک جهاد کشاورزی استان کرمان گفت: «به شوند خشکسالی، 100 رشته قنات در کرمان خشک شده است.»
به گزارش مهر، «ابراهیم یوسفی»، افزون بر سخن بالا یادآور شد: «تخلیهی سالانهی قناتهای استان کرمان 1.2میلیارد مترمکعب است که نشاندهندهی ارزش و اهمیت این منابع در فراهم ساختن آب این استان است.»
وی از وجود دو هزار و 870 رشته قنات در استان کرمان آگاهی داد و گفت: «با اینحال به شوند خشکسالیهای پیدرپی در کرمان که امسال به پانزدهمین سال خود رسیده است، شماری از این قناتها خشک و از چرخهی فراهمسازی آب بیرون رفتهاند.»
یوسفی، با بیان اینکه بهسازی قناتها بسیار هزینهبر است، افزود: «در استان کرمان سالانه نزدیك به پنج میلیارد تومان به این كار ویژه شده و به كار گرفته میشود.»
وی با یادآوری اینكه سالانه چیزی برابر با 420 تا 450 رشته قنات در شمال استان کرمان بهسازی میشود گفت: «در زمینهی بهسازی این منابع آبی به اعتبارات بالایی نیاز داریم.»
|
بنام خدا
کوشش 50 سالهی یک آلمانیتبار فرانسوی برای ویرایش و چاپ شاهنامه |
|
|
|
پویان پشوتنی : |
چه انگیزهای دانشمندی بیگانه را برآن میدارد تا 50 سال از زندگی خود را بر سر ویرایش و برگردان شاهنامهی فردوسی بگذارد و تا واپسین روزهای زندگی، دست از کار توانفرسای خود نکِشد؟ چنین دانشوری را باید شناخت و کار کممانند او را ارجگزارد.
«ژول مول» زمانی که از سوی مدرسهی زبانهای خاوری پاریس ماموریت یافت تا شاهنامه را ویرایش و چاپ کند، میدانست کار دشواری را آغاز کرده است که به سرانجام رساندن آن بردباری و زمان بسیاری میخواهد. او زندگی و کوشش خود را به تمامی بهکار بُرد تا کاری را که در پیش گرفته است، سنجیده و استوار، به انجام برساند. هرچند مرگ، این بخت را به او نداد تا چاپ واپسین جلد شاهنامه را ببیند، اما زمانی که چشم از جهان فروبست میدانست که خویشکاریاش را به درستی انجام داده است.
رهاکردن کرسی دانشگاه و فراگرفتن زبان و ادبیات فارسی
ژول مول در سال 1800 میلادی در اشتوتگارت آلمان زاده شد. در روزگار جوانی و دانشاندوزی روی به فلسفه آورد و از دانشگاه توبینگن درجهی دکترا گرفت. مول پیشنهاد سرپرستان دانشگاه را برای تدریس فلسفه رد کرد. زیرا دلبستگی بسیارش به فرهنگ و زبان فارسی، او برانگیخته بود تا راهی فرانسه- پایتخت فرهنگی اروپا- شود و در مدرسهی زبانهای خاوری آنجا(کلژدوفرانس) درس بخواند و بر دانش خاورشناسی خود بیفزاید. به ویژه آنکه در آنجا خاورشناس نامداری چون «سیلوستر دو ساسی» سرگرم تدریس بود. مول در نزد او دانش اندوخت و پژوهشهایش را گسترش داد. در این زمان او 23 ساله بود و شهروندی(:تابعیت) کشور فرانسه را پذیرفته بود.
تنها 3 سال پس از آن، به چنان پیشرفت و استادیی رسیده بود که دولت فرانسه از او خواست یک بخش از پروژهای را که به نام «مجموعهی خاوری(:شرقی)» نامیده میشد، به سرانجام برساند. بخشی که بر دوش مول گذاشته شد، ویرایش شاهنامه و برگردان آن به زبان فرانسه بود. او بیدرنگ دست به کار شد و در گام نخست دستنویسهای باارزش شاهنامه را گردآوری کرد. 8 دستنویس از آنِ کتابخانهی پادشاهی فرانسه بود؛ 13 دستنویس در کتابخانهی کمپانی هندشرقی در لندن نگهداری میشد؛ 2 دستنویس از آنِ «سر جان ملکم»- تاریخنگار و سیاستمدار انگلیسی- بود و نشان یک دستنویس دیگر را در کلکته یافته بود. افزون بر آن از هر فرصتی برای شناخت بهتر شاهنامه بهره میبُرد. نه تنها دست به بررسی حماسهنامههای پس از شاهنامه زد، بلکه هنگامی که شنید هیاتی از سوی دولت فرانسه رهسپار ایران است(1839 میلادی)، از یکی از همراهان هیات خواست تا معنای برخی از اصطلاحات و واژگان دشوار شاهنامه را از استادان ایرانی بپرسد و در بازگشت، او را آگاه سازد. زمانی هم که دریافت «ترنر ماکان» شاهنامه را در کلکته چاپ کرده و نسخهای از چاپ او به پاریس رسیده است، از آن ویرایش هم بهره بُرد تا چاپی استوار و درخور اعتماد از شاهنامه منتشر کند. همچنان که چاپ سنگی شاهنامه را که در تهران منتشر شده بود، نادیده نگرفت.
فراهم آوردن کهنترین دستنویسهای شاهنامه
بررسیهای آغازین ژول مول 5 سال به درازا انجامید. تا آنکه 33 دستنویس از شاهنامه را گرد آورد و دست به کار توانفرسای سنجش آنها زد. سرانجام 12 سال پس از پذیرفتن ماموریتش، نخستین جلد از ویرایش و برگردان شاهنامه را آماده کرد(1838 میلادی). در چاپ او، یک رویه از کتاب، بیتهای شاهنامه را دربرمیگرفت و رویهی روبهروی آن دربردارندهی برگردان فرانسوی همان بیتها بود.
به دستور لویی هیجدهم- پادشاه فرانسه- چاپ شاهنامهی مول در چاپخانهی سلطنتی آغاز شد. جلد دوم 4 سال پس از آن، جلد سوم در 1846، جلد چهارم در 1855، جلد پنجم در 1866 و جلد ششم در 1868 چاپ شد و تاثیری ماندگار بر ادبیات فرانسه گذاشت؛ همچنانکه بر اعتبار علمی ژول مول بسیار افزود. «لامارتین» و «ویکتور هوگو»، دو تَن از نویسندگان نامدار فرانسوی بودند که از راه برگردان مول با شاهنامهی فردوسی آشنا شدند و از آن تاثیر گرفتند.
در سال 1870 میلادی میان فرانسه و پروس(:آلمان) جنگ روی داد. مول که آلمانیتبار بود، از بیم بدگمانی فرانسویان، پاریس را ترک کرد و راهی انگلستان شد. با این همه، گروهی از پاریسیها به خانهی مول یورش بُردند و بخشهایی از یادداشتها و رویههای چاپ شدهی جلد پایانی شاهنامه را از میان بُردند. 5 سال پس از آن، زمانی که مول به پاریس بازگشته بود، برادرش- روبر- درگذشت. این رویداد ناگوار که تاثیری ژرف و ویرانکننده بر ذهن و روان مول گذاشت، نتوانست او را از ادامهی کارش بازبدارد. مول با کوشش بسیار سرگرم چاپ جلد واپسین شاهنامه(جلد هفتم) شد. اما زمانی که به بخش «شیون باربد بر مرگ خسروپرویز» رسیده بود، در بستر بیماری چشم از جهان فروبست و پس از 50 سال تلاش بیگسست برای چاپ شاهنامه، دفتر زندگیش در 76 سالگی( 4 ژانویه 1876) بسته شد. شاگرد وفادار او، «باربیه دومنار»، کار استاد را ادامه داد و برگهای اندک بازماندهی شاهنامه را ویرایش و چاپ کرد.
شاهنامهی ژول مول، شاهکار صنعت چاپ در سدهی نوزدهم میلادی
چاپ ژول مول، جدای از ارزشهای علمی و نسخهشناسی آن، یکی از نفیسترین چاپهای شاهنامه به شمار میرود و هنوز هم در گرانبهایی و زیبایی چاپ، کممانند است. این کتاب در اندازهی بزرگ سلطانی، با کاغذ نفیس و حروف درشت و چشمنواز، که از شاهکارهای صنعت چاپ است، انتشار یافت. در سال 1976، همزمان با یکصدمین سال درگذشت مول، بنیاد شاهنامه چاپ افستی از این کتاب، در اندازهی کوچکتر و با شمارگان 625 دوره، منتشر کرد. متن فارسی کتاب، به یاری استاد مجتبا مینوی دوبار در سالهای 1344 و 1353، و از سوی سازمان کتابهای جیبی انتشار یافت. در سالیان گذشته نیز چاپ دیگری از ویرایش ژول مول(بدون برگردان فرانسوی آن) با پیشگفتاری از استاد محمدامین ریاحی، چاپ و پخش شد.
برگردان ژول مول از شاهنامه را رسا، روان و وفادار به متن دانستهاند. او به شیوهای امانتدارانه برگردان خود را، تا آنجا که شدنی بود، واژه به واژه انجام داده است. یکی از آرزوهای مول، که همواره آن را بر زبان میآورد، چاپ شاهنامه در اندازهی کوچک بود تا همهی فرانسویها توانایی دسترسی به آن را داشته باشند. این آرزوی مول، پس از مرگ او، به دستیاری همسرش برآورده شد.
یارینامه:
«نامهی ایران»، 1384، جلد 1- جستار تهمورس ساجدی/ «متنشناسی شاهنامهی فردوسی»، 1385، جستار ایرج افشار/ «شاهنامه متن بینافرهنگی»- 1388، جستار بهمن نامور مطلق/ «فردوسی»، 1375- محمدامین ریاحی
|
بنام خدا
|
رويش درختچه بر روی برج ارگ كريمخان! |
|
|
|
خبريار امرداد- نگار پاكدل : |
«ارگکریمخانزند» كه در مرکز شهر شیراز جای گرفته، شاخصترین و نامورترین یادگارهای برجایمانده از وکیلالرعایای معروف است. بنابر گزارشات، این روزها درختچههایی بر روی برج ضلع شمالباختری(:غربی) این ارگ روییدهاند. چون آب باران از ناودانهای این ارگ به خوبی تخلیه نمیشوند این درختچهها روییدهاند و در بیتوجهی مسوولان در نگهداری از این بنای تاریخی، در حال ریشه دواندن و بزرگ شدن هستند.
به گزارش میراثفرهنگی، «فرخ رضوی»، کارشناس میراثفرهنگی گفت: «رشد گیاه در بلندای نزدیك به 10 متری برج ارگ نشان میدهد در این بخش منبعی از نم(:رطوبت) هست که آب این گیاهان را فراهم میسازد و این موضوع میتواند برای این بخش از برج آسیبرسان باشد. همچنین ریشه دواندن درختچهها و گیاهان در میان بافت تاریخی یادمانی مانند ارگکریمخان، افزایش ترك میان آجرهای بنا را درپی خواهد داشت و به ایجاد ترکهای بزرگ در آن میانجامد.»
این کارشناس همچنين افزود: «این رويداد در شرایطی رخ میدهد که بهسادگی و بدون هیچ هزینهای میتوان این گیاهان را از روی دیوارهای ارگ کریمخان پاکسازی کرد تا در آینده برای اين ارگ مشکلی ایجاد نکنند، اما مسوولان میراث فرهنگی با کمتوجهی به اينچنين آسیبهایی، زمان رشد و بزرگ شدن به گیاهان داده که می تواند آسیبهای بسيار برای ارگ در پی داشته باشد.»
|
بنام خدا
زرتشت نخستین شاعر ایرانی بود |
|
|
|
خبرنگار امرداد : |
«سرگذشت شعر در ایران» کتابی است به قلم علیاصغر سیدآبادی که از سوی انتشارات افق به چاپ رسیده است.
به گزارش خبرگزاری مهر، این کتاب از مجموعه «فرهنگ و تمدن ایرانی» به چاپ رسیده و در آن سعی شده از شکلگیری شعر و افسانههای مربوط به آن تا شعر معاصر در ایران زمین صحبت شود.
شعر در ایران سابقه کهن دارد و در سالیانی دراز دربردارنده آرزوها و آمال ایرانیان بوده است.
«سرگذشت شعر در ایران» کتابی است درباره شعر در ایران از آغاز پیدایش شعر فارسی تا روزگار ما. این کتاب یکی از کتابهای مجموعهای است که به سرگذشت فرهنگ، علم و هنر در ایران میپردازد. اثر حاضر گرچه برای نوجوانان تالیف شده اما برای همه علاقمندان خواندنی و مفید است.
در بخشی از این کتاب میخوانیم: اگر در لابهلای برگهای تاریخ به دنبال نخستین شعرهای ایران زمین بگردیم به نام زرتشت میرسیم. تاریخنویسان از او به عنوان نخستین شاعر یاد کردهاند. گاهان که با نام گاتها یا گاثها هم شناخته میشود بخشی از کتاب زرتشت با اوستا است که آن را نه تنها اولین شعرهای مکتوب ایران که کهنترین نوشتهای می دانند که از ایرانیان به جای مانده است.
«سرگذشت شعر در ایران» در شمارگان 2 هزار نسخه و قیمت 2 هزار تومان با عکسهایی از شاخصترین و تاثیرگذارترین افراد در جریان شعر ایران از گذشته تا امروز منتشر شده است.
|
بنام خدا
ادامه مطلب...
تاريخ : چهار شنبه 14 تير 1391برچسب:
گنبد سلطانیه,
پروفسور آرتور پوپ,
آرتور پوپ,
پوپ,
آرتور,
معماری ایران,
کتاب معماری ایران,
هولناک,
الجایتو,
ساقط,
بغرنج,
قرنیز,
مقرنس,
دهلیز,
عروج,
رخام,
سنگ رخام,
وفور,
خط کوفی,
خط ثلث,
نشئت,
ابواب البر,
جناغ,
كاتدرال,
,
بنام خدا
نقاشی اثر «گوستاو دوره» نقاش فرانسوی، سال ۱۸۶۶ میلادی.
یهودیان دوران باستان سه معبد بزرگ و اصلی در شهر اورشلیم ساختند، معبد اول یا همان معبد سلیمان (هیکل سلیمان) ، معبد دوم یا معبد اورشلیم و معبد سوم یا همان معبد هرود. این معابد بعد از حمله بختنصر پادشاه بابل به اورشلیم و اسارت بسیاری از یهودیان آسیب بسیار زیادی دیدند و از رونق افتادند.
در این نقاشی کورش پس از آزاد سازی یهودیان در بابل و فتح اورشلیم بازگشایی معبد اورشلیم را با آنها جشن میگیرد.
بنام خدا
آیا واقعا آخر شاهنامه خوش است؟
به یقین تاکنون جمله “شاهنامه آخرش خوش است” را شنیده اید و شاید خود نیاز بارها آنرا به کار برده اید. اما این جمله از کجا آمده است و آیا واقعا آخر شاهنامه خوش است را در ادامه بحث می کنیم…
در ابتدا عرض شود که این عبارت کنایه است زیرا آخر شاهنامه سقوط ایران بدست عربان و کشته شدن رستم فرخزاد و گریز یزدگرد سوم و نهایتا کشته شدن وی و همچنین قطع امید مردم از بیرون راندن اعراب جاهل است. پس چطور می تواند خوش باشد؟ لذا زمانی این ضرب المثل را به کار می برند که بخواهند شخص را به نوعی تهدید کنند و به او بفهمانند آخر و عاقبت خوبی برایش ندارد. دکتر فریدون جنیدی در یک برنامه رادیویی زنده در مورد سوال خانمی که از وی پرسید: چرا می گویند آخر شاهنامه خوش است؟ چنین جواب داد:
«این گفته ی دشمنان ایران است . چه گونه می شود که آخر شاهنامه که ما همه ی هستی و دار و ندارمان را از دست می دهیم ، خوش باشد ؟ نه ! این گفته ی دشمنان ایران است. و حتّی یکی از این دشمنان کتابی به همین نام چاپ کرده است : آخر شاهنامه ، که می گوید هر که درباره ی شاهنامه کار کرده ، در آخر بدبخت شده . من ، خود ، عمر خرّم خود را در راه شاهنامه نهادم و اکنون خوشبخت ترین مرد جهانم. »
در آخر شاهنامه جز اندوه فردوسی از ویرانی ایران بدست تازیان و تباه شدن نژاد ایرانی و مرثیه وی در این راه چیزی نخواهید یافت.
نمونه ای را در زیر با هم می خوانیم:
چو با تخت منبر برابر شود همه نام بوبکر و عمر شود
تبه گردد این رنجهای دراز نشیبی دراز است پیش فراز
نه تخت و نه دیهیم بینی نه شهر کز اختر همه تازیان راست بهر
بپوشند از ایشان گروهی سیاه ز دیبا نهند از بر سر کلاه
نه تاج و نه تخت و نه زرینه کفش نه گوهر نه افسر نه رخشان درفش
برنجد یکی، دیگری بر خورد به داد و به بخشش کسی ننگرد
ز پیمان بگردند و از راستی گرامی شود کژی و کاستی
پیاده شود مردم رزمجوی سوار آنکه لاف آرد و گفتگوی
کشاورز جنگی شود بی هنر نژاد و بزرگی نیاید به بر
رباید همی این از آن، آن از این ز نفرین ندانند باز آفرین
نهانی بتر ز آشکارا شود دل مردمان سنگ خارا شود
بداندیش گردد پدر بر پسر پسر همچنین بر پدر چاره گر
شود بنده ی بی هنر شهریار نژاد و بزرگی نیاید به کار
به گیتی نماند کسی را وفا روان و زبانها شود پر جفا
از ایران و از ترک و از تازیان نژادی پدید آید اندر میان
نه دهقان نه ترک و نه تازی بود سخنها به کردار بازی بود
همه گنجها زیر دامن نهند بمیرند و کوشش به دشمن دهند
چنان فاش گردد غم و رنج و شور که رامش به هنگام بهرام گور
نه جشن و نه رامش، نه گوهر نه نام به کوشش ز هر گونه سازند دام
زیان کسان از پی سود خویش بجویند و دین اندر آرند پیش
چند نکته:
- رفتن تخت شاهی (به نشانهی نظم و ثبات کشور) و آمدن جنگ،
- رنجهای دراز: تلاش ایرانیان برای ساختن تمدنی بزرگ (از زمان کوروش بزرگ ۶٠٠ پیش از میلاد مسیح تا زمان یزدگرد ۶٢٠ پس از میلاد)
- تخت و دیهیم (تاج) و شهر: زندگی شهری (تمدن)
- برتجد کسی، دیگری بر خورد: کس تلاش کند و دیگری سود ببرد
- داد و بخشش: عدالت و بخشش از ارزشهای مهم اجتماعی
- پیمان و راستی: از ارزشهای فرهنگ ایرانیان. کژی و کاستی: از پادارزشها
- پیاده شدن: بیارج شدن. سوار: محترم
- نژاد و بزرگی: از ارزشهای ایرانیان
- شهریار شدن بندگان بیارزش: عربان از زیردستان بیاهمیت ساسانیان بودند
- دهقان: عربی شدهی دهگان. دهگان بزرگ و سرور ده در زمان ساسانیان بود. به نوعی اشراف محلی
- کشاورز جنگی: صنعت ایرانیان کشاورزی بود در حالی که عربان بیشتر تاجرپیشه بودند و به علت شرایط جغرافیایی خود با کشاورزی میانهی خوبی نداشتند. مثلا مکیان به اهل یثرب (مدینهی قبل از اسلام) که کشاورزی میکردند به طعنه میگفتند آبکش و حمال!
بنام خدا
|
● |
«هخامنش» يعنی «دوستدار انديشه» |
|
|
|
خبرنگار امرداد - شهداد حیدری : |
«هخامنش به معنای "دوستدار اندیشه" است. باید دید هخامنشیان چه فرهنگ و اندیشهی والایی داشتهاند که چنین نام سنجیده و بامعنایی را برای قوم خود برگزیدهاند. چنین فرهنگی را باید شناخت و دربارهی آن اندیشید.»
آنچه بازگو شد، بخشی از سخنان مهمند شیدرنگ، زبانشناس، دربارهی گذشتهی باستانی ایران و برپایی شاهنشاهیهای ماد و هخامنشی بود. او در ادامه افزود: «تا روزگار داریوش بزرگ، هیچ نوشتهی تدوینشدهای دربارهی تاریخ ایران در دست نداریم. آنچه میدانیم اشارههای پراکندهای است که در بایگانی دولتهای آشور و بابِل آمده است. برای نمونه، در سندی آشوری میخوانیم که بانویی، کالایی را فروخته است. در این سند 2 تاریخ آمده است که یکی از آنها اشاره به مرگ کمبوجیه(نیای کوروش بزرگ) دارد. تنها از این اشاره است که پی به تاریخ درگذشت کمبوجیه میبریم.»
به سخن شیدرنگ، در اسناد 2900 سال پیش از میلادِ آشوریها، از قومی آریایی نام بُرده شده است که دامپرور و پرورشدهندهی اسب بودهاند. این قوم همان مادها بودهاند. به فاصلهی 50- 60 سال پس از آن، باز در اسناد آشور از جایگیری(:استقرار) قوم ماد در جنوب دریاچهی چیچست و قوم پارس در جنوب ایران، یاد میشود و بدینگونه آگاهیهای تازهای دربارهی آنها بهدست میآوریم.
پیشینهی تاریخی مادها
شیدرنگ دربارهی پیشینهی تاریخی مادها افزود:«مادها از ایلهای گوناگونی تشکیل شده بودند و پیشهی آنها دامداری بود. همواره هم میان این ایلها اختلافها و جداییهایی پدید میآمد. تا آن که سرانجام تصمیم گرفتند کنار هم بنشینند و با همسگالی و هماندیشی، به تدبیر و چارهاندیشی کارها بپردازند. کسی که مادها را گردهم آورد، "دیااکو" نام داشت. جایی هم که برای گفتوگو برگزیدند، "هگمتانه" نامیدند، که به معنای "جای گردآمدن" بود. مادها سالی یکبار در هگمتانه به دیدار هم میآمدند و دربارهی کارها به رایزنی میپرداختند. اما سرانجام آشوریها، دیااکو را تبعید کردند و از سرزمین خود راندند.»
هووخشتره، فرمانروای نیک
شیدرنگ دربارهی ادامهی شاهنشاهی مادها پس از دیااکو، گفت:«پس از رویداد تبعید دیااکو، "فرهورتیش" جانشین او شد. نام او با واژهی "فروردین" همریشه است. در این زمان همچنان دستاندازی آشوریها ادامه داشت. برپایهی اسناد بجا مانده از بایگانی آشور میدانیم که آنها در یکی از یورشهایشان به ایران، 100 هزار تَن زن و مرد و کوچک و بزرگ را به اسارت گرفتند و یک میلیون ستور و رمه را با خود بُردند. فرهورتیش تصمیم گرفت با آشوریها بجنگد. اما در پایان جنگها شکست خورد و کشته شد. پس از او "هووخشتَرَه" به پادشاهی رسید. این نام به معنای "فرمانروای نیک" است. در زمان او، مادها به آشور یورش بُردند و برای همیشه این دولت را از پهنهی روزگار کنار زدند. جانشین او، "ایختوویگو" نام داشت که گفتهاند پدر ماندانا، مادر کوروش بزرگ، بوده است. در زمان ایختوویگو بود که شاهنشاهی مادها به پایان رسید.»
به سخن شیدرنگ، باید شیوهی برخورد خاندان هخامنشی با دولت آشور را سنجیدهتر از رفتار مادها دانست. هنگامی که دولت آشور به ایلام یورش بُرد و آن دولت را از میان برداشت، چون خاندان هخامنشی میدیدند که توان هماوردی با آشوریها را ندارند، کوروش اول، پدربزرگ کوروش بزرگ، پسر خود، "آریاکو"، را با پیشکشهای فراوان نزد "آشوربانیپال"، شاه آشور، فرستاد و او را به خدمت آنان گمارد. بدینسان و با چنین دوراندیشیی از نابودی خاندانش بهدست آشوریها، جلوگیری کرد.
از ختن تا هیمالیا، گسترهی شاهی هخامنشیان
شیدرنگ در پایان سخنانش، به هخامنشیان و بنیانگذاری شاهنشاهی بزرگ آنان اشاره کرد و گفت: «گسترهای که هخامنشیان بر آن فرمانروایی میکردند، از خُتن و دامنهی تبت و هیمالیا، تا دریای اژه و سیاه و رود نیل ادامه داشت. در اسناد آن زمان آمده است که همسر داریوش بزرگ، بیهیچ نگهبانی، در سراسر این گستره راه میسپرد و به کارگاههایی که خود بنیان گذارده بود، سرکشی میکرد. شگفتآور است که در پهنهای بدین بزرگی، چنان امنیتی بوده است و مردم از چنان درک و احساس مسوولیت و پایبندی به راستی و درستی برخوردار بودهاند که بانویی از درباریان میتوانست آزادانه و بینگهبان، راه بسپارد و به کارهایش برسد.»
این نشست در 10 تیرماه و در بنیاد جمشید جاماسیان برگزار شد. نقالی سامره مفتون پایانبخش نشست بود.
|
بنام خدا
همزمان با برگزاری آیین آبپاشان
|
●
|
چشمهی تاریخیطبیعی «رکنآباد»، پاکسازی شد
|
|
گردشگاهی که سطل زباله ندارد!
|
خبرنگار امرداد - آفتاب یزدانی :
نهم تیرماه، شماری از دوستداران میراث فرهنگی و طبیعی با گردهمایی کنار چشمهی رکنآباد، هم تیرگان راجشن گرفتند و هم به پاکسازی این گسترهی تاریخی و طبیعی پرداختند.
به گفتهی سیاوش آریا از دوستداران یادمانهای تاریخی و طبیعی، همزمان با برگزاری جشن تیرگان و آبپاشان در کنار چشمهی رکنی(رکن آباد)، این گردشگاه ملی از زباله، پاکسازی شد.
چندی پیش، در گزارشی از سیاوش آریا، وضعیت ناخوشایند این گردشگاه، تصویر شد. چشمهای که خروشش، زیبایی و زلالیاش، الهامبخش نویسندگان و چکامهسرایان کشورمان از سدهها پیش بوده، چندگاهی بود که زبالهدانی گردشگران شده بود و دیگر جایی در نوشتهها و سرودهها نداشت. اما اکنون با این همیاری مردمی، جانی دوباره گرفت.
سیاوش آریا دراینباره گفت: «پس از بازتاب خبر زبالهدان شده این چشمه، شماری از دوستداران زمین و طبیعت با تماسهای پی در پی و با ابراز نگرانی از وضعیت پیش آمده، خواستار پاکسازی این گستره شدند.»
به گفتهی وی چشمهی رکنآباد، بخشی از خاطرات خوب همهی شیرازیهاست، از همین روی خبر زبالهدان شدنش، دل خیلیها را به درد آورد.
سیاوش آریا گفت: «با برنامهریزیهای انجام شده، دیروز، ٩ تیرماه، تا اندازهی بسیاری این گستره پاکسازی شد.»
آریا در دنبالهی سخنانش گفت: «هرچند این کار با چند تن آغاز شد اما در دنباله خیلیها برای گردآوری زباله به ما پیوستند. هنگامی که به گردآوری زبالهها پرداختیم، آنهایی که برای گردش و لختی آسایش به دور از دود و ترافیک شهری به کرانههای این چشمه آمده بودند در گردآوری زبالهها همراهیمان کردند.»
آریا از زبان یکی از کارگران این گردشگاه که ١٢ سال است در آنجا کار میکند و البته خواست که نامش گفته نشود، گفت: «بارها از مسوولین شهرداری خواسته شده که برای پاکیزگی چشمهی رکنآباد کاری بکنند، دستکم با گذاشتن چندین زبالهدان، از آلودگی بیش از اندازهی این گردشگاه بکاهند اما مسوولین شهرداری در پاسخ به پیگیریها گفتهاند که؛ این وظیفهی میراث فرهنگی است.»
به گفتهی این کارگر، این موضوع هرچند با مسوولین میراث هم در میان گذاشته شده اما تاکنون کاری نشده است.
سیاوش آریا گفت: «این گردشگاه ملی و کهن که هزینهی بسیاری هم برای بازسازی آن شده، حتا یک سطل زباله هم ندارد!.»
آریا با اشاره به این که خود نیز پیگیریهایی در این باره داشته و با شهرداری شیراز و اکبرآباد تماس داشته و هنوز به نتیجهای نرسیده گفت: «پرسش این است که آیا مسوولین شهرداری و یا میراث فرهنگی نبایست احساس مسوولیت کرده ودست کم چند سطل زباله در این جایگاه بگذارند؟ این پاکسازی اگر زبالهدانی نباشد، چند روز دوام خواهد داشت.»
چشمهی رکنآباد در 12 کیلومتری شمال شیراز است و توسط رکنالدوله دیلمی در سال 338 مهی(ه.ق) ساخته شده است. این چشمه پس از گذر از دامنهی کوهها و تپهها به سمت هفتتنان، حافظیه و باغهای پیرامون سرازیر میشده است.
زبالهها در كنار گردشگاه ركنآباد- پيش از پاكسازی
آبپاشان به شادباش تيرگان
پاكسازی
پاكسازی چشمه ركنآباد
چشمهی ركنآباد
گستره پس از پاكسازی
فرتورها از سياوش آريا است.
تاريخ : دو شنبه 12 تير 1391برچسب:
چشمهی ركنآباد,
چشمه,
رکن آباد,
پاکسازی,
زباله,
رکنالدوله دیلمی,
هفت تنان,
هفتتنان,
گستره,
سیاوش آریا,
,
بنام خدا
نام واقعی افراد سرشناس معروف !
کمال الملک —–> محمد غفاری
مارک تواین —–> ساموئل لنگهورن کلمنس
میرزاده عشقی —–> سید محمدرضا کردستانی
سیمین بهبهانی —–> سیمین خلیلی
امیر کبیر —–> تقی فراهانی
ذبیح الله منصوری —–> ذبیح الله حکیم الهی دشتی
م. امید —–> مهدی اخوان ثالث
شهریار —–> محمدحسین بهجت تبریزی
حافظ —–> شمس الدین محمد شیرازی
چارلی چاپلین —–> سِر چارلز اسپنسر چاپلین
پروین اعتصامی —–> رخشنده اعتصامی
صائب تبریزی —–> میرزا محمد علی
سلمان فارسی —–> روزبه
ستارخان —–> ستار قرهداغی
میرداماد —–> میر برهانالدین محمدباقر استرآبادی
باقرخان —–> باقر تبریزی
نسیم شمال —–> سید اشرفالدین گیلانی
جبار باغچه بان —–> میرزا جبار عسگرزاده
بدیع الزمان فروزانفر —–> محمدحسین بشرویهای
چه گوارا —–> ارنستو رافائل گوارا دلاسرنا
سعدی —–> مُصلِح الدین مُشرف بن عَبدُالله
عزیز نسین —–> مَحمَت نُصرَت
آتا تورک —–> مصطفی کمال پاشا
ولتر —–> فرانسوا ماری آروئ
بودا —–> سیدارتا گوتما
بیل کلینتون —–> ویلیام جفرسون بلایت سوم
سیمون بولیوار —–> سیمون لوسی ارنستین ماری
پله —–> ادسون آرانتس دوناسیمنتو
نیما یوشیج —–> علی اسفندیاری
افلاطون —–> آریستو کلس
گلاب آدینه —–> گلاب مستعان
شیرین بینا —–> شیرین صدق گویا
مادر ترزا —–> آگنس گوک بژازین
بزرگ علوی —–> مجتبی علوی
نادره —–> حمیده خ;یر آبادی
تیتو —–> جوزپ بروز
ثریا قاسمی —–> مولود ملاقاسم
جان وین —–> ماریون موریسون
ایرج راد —–> اکبر حسنی راد
سیروس گرجستانی —–> علی اکبر محمدزاده گرجستانی
استالین —–> یوسف ویساریونوویچ ژوگاشویلی
سولات سار —–> پل پوت
فروزان —–> پروین خیر بخش
گوهر مراد —–> غلامحسین ساعدی
ر . اعتمادی —–> رجبعلی اعتمادی
م .. الف . به آذین —–> محمود اعتمادزاد
ملکه الیزابت —–> الیزابت الکساندرا مری ویندسور
ایرج —–> حسین خواجه امیری
پرویز یاحقی —–> پرویز صدیقی پارسی
ابوعمار —–> یاسر عرفات
ماکسیم گورکی —–> آلکسی ماکسیموویچ پِشکوف
ملک الشعرا —–> محمدتقی بهار
عبدالکریم سروش —–> حسین حاج فرج الله دبّاغ
کیتارو —–> ماسانورى ت;اکاهاشى
تروتسکی —–> لو داویدوویچ برونشتاین
بنام خدا
شمار يادمانهای جهانی شدهی ايران به ١٥ رسيد |
|
● |
برج قابوس و مسجد جامع اصفهان، ثبت جهانی شدند |
|
|
|
خبرنگار امرداد - آفتاب یزدانی : |
برج قابوس به سياههي يادمانهاي جهاني پيوست. برج قابوس كه بلندترين برج آجری جهان و از شاهكارهای سرزمينمان ايران است در سیوششمین نشست کمیتهی میراث جهانی كه در كشور روسیه در حال برگزاری است، به رای هموندان اين كميته، به ميراث جهانی پيوست.
برج قابوس بن وشمگیر در سدهی چهارم مهي(:قمری) به فرمان شمسالمعالی قابوس بنوشمگیر از پادشاهان آلزیار ساخته شده و هماکنون در مرکز شهر گنبدکاووس، بر فراز تپهای بزرگ، بلندبالايی خود را به رخ ميكشد.
در اين نشست افزونبر برج قابوس، مسجد جامع اصفهان در سياههي يادمانهای جهانی جای گرفت. اين مسجد كه بنابر كاوشهای باستانشناسی بر روی نيايشگاهی ساسانی، ساخته شده، در ميدان عتيق اصفهان جای دارد.
این مسجد كهنسال دارای دو گنبد با طراحیهای آجری بسيار زيبا است.
از ايران تا پيش از برج قابوس و مسجد جامع اصفهان، ١٣ يادمان ديگر به سياههی يادمانهای جهانی پيوسته بودند. ايران كه از سال ١٩٧٥ ميلادی به میراث جهانی یونسکو پيوسته، اكنون چهاردهمين و پانزدهمين يادمانهای خود را نيز ثبت جهانی كرد.
گزينههايی كه در این سياهه جای میگیرند از نظر فرهنگی یا طبیعی بايد بی مانند بوده و دارای ارزش جهانی باشند. چغازنبیل، تخت جمشید و میدان نقش جهان كه اين روزها زمزمهی خارج شدنش از سياههی ميراث جهانی، اينجا و آنجا به گوش می رسد از نخستین جاهايی بودند که ثبت جهانی شدند.
بم و فضای فرهنگی آن، پاسارگاد، گنبد سلطانیه، بیستون، سه کلیسای مسیحی ارامنه به نامهای سنت تادئوس، سنت استپانوس و زور زور، سازههای آبی شوشتر، بقعه و خانگاه شیخ صفیالدین، مجموعه بازار تاریخی تبریز و باغهای ایرانی پاسارگاد، ارم، چهلستون، فین، عباسآباد، شازده، دولتآباد، پهلوانپور و اکبریه از ديگر يادمانهای جهانی شدهی ايران هستند.
|
تاريخ : دو شنبه 12 تير 1391برچسب:
برج قابوس,
قابوس,
برج,
برج آجری,
بلندترین برج آجری جهان,
ثبت جهانی,
وشمگیر,
مسجد جامع اصفهان,
میدان عتیق,
عتیق,
,
بنام خدا
نویسنده و پژوهندهی فرهنگ ایران: |
|
● |
گناه از ماست اگر بزرگانمان را ميدزدند و تاريخمان را به نام خود ميكنند |
|
|
خلفای اموی، نخستين مصادرهكنندگان |
|
|
خبرنگار امرداد - شهداد حیدری : |
«گناه ماست که کشورهای پیرامونی ما، که هیچکدام تاریخ و فرهنگ درخوری ندارند، آیینها و چهرههای ایرانی را به نام خود میکنند. نباید به این نگاه کنیم که چرا رادیو تلویزیون و مراکز فرهنگی، آنچنان که ما میخواهیم، کاری نمیکنند. خود ما باید عشق به ایران و آب و خاک و میراث فرهنگیمان را افزونتر و افزونتر کنیم. اگر چنین نباشد، امیدی به پدیداری(:تجلی) هویت ایرانی نیست.»
پیش از خلفا، در تاریخ چیزی به نام مصادره، دیده نشده بود
آنچه بازگو شد، بخشی از سخنان محمد بقایی(ماکان)، نویسنده و پژوهندهی فرهنگ ایران، بود. او که دربارهی «مصادرهی چهرههای فرهنگی ایران» سخن میگفت، در آغاز به پیشینهی تاریخی چنین رویدادی اشاره کرد و گفت:«مصادره، جدای از معنای واژگانی آن، اصطلاحی است که هنگامی بهکار میرود که دولتی، دارایی و مالی را که دارندهای، ندارد و سرگردان است، به نام خود کند. چنین کاری نخستینبار در زمان خلیفههای اموی انجام شد. آنها که در سنگدلی نامور آفاق بودند، هرچه از دارایی مردم را، که گمان میکردند از نیاز آنها افزونتر است، به نام مصادره برمیداشتند. در زمان عباسیان نیز یکی از خلیفهها به نام متوکل چندان از مال و اندوختهی مردم مصادره کرد که کار به بریدن و مصادره کردن سرو کاشمر و تکه تکه کردن آن و بُردنش به بغداد کشید. پیش از خلفا، در تاریخ چیزی به نام مصادره، دیده نشده بود.»
تازيان مصادرهی فرهنگی هم كردند
به سخن بقایی، یک گونهی دیگر از مصادره، «مصادرهی فرهنگی» است. هنگامی که اعراب به ایران آمدند، هر آنچه را که با باور آنها همخوانی نداشت، از میان بُردند. نمونهی روشن آن آتش زدن کتابخانهی فارس بود. پرفسور هشترودی، زمانی که نخستین انسان به ماه گام گذاشت، گفت که اگر اعراب کتابخانهی فارس را نابود نمیکردند، انسان یک سده زودتر به ماه میرسید. اعراب، نخست نابود میکردند، سپس آنچه را که برخاسته از دانش و دریافت دیگران بود، به نام خود میکردند. زمانی هم رسید که آیینهای ایرانی را تغییر دادند و از آنِ خود دانستند. همهی کوشش سهروردی و دانشمندان ایرانیی همانند او، این بود که بگویند آنچه را شما به نام خود میخوانید، بسیار پیشتر در اندیشه و سخن ایرانیان بوده است. براي نمونه این سخن که اندیشهی نیک، نخستین آفریدهی خداوند است، سخن ایرانیان است. مُثل افلاتونی، نیز نظریهی دیگری است که این فیلسوف یونانی از اشوزرتشت گرفته است، بیآنکه نامی از او بیاورد. مُثل افلاتون، همان فروهری است که ایرانیان آن را میشناخت.
دزدیدن چهرههای تاریخی و فرهنگی
بقایی سپس افزود:«از چند دهه پیش، گونهای دیگر از مصادره آغاز شده است؛ و آن دزدیدن چهرههای تاریخی و فرهنگی کشور ماست. آنها مجسمهی بابک خرمدین و نظامی گنجوی را میسازند و شعرهایی ساختگی به قطران تبریزی و همام، که هر دو سخنورانی ایرانی هستند، نسبت میدهند. از آنسو برای آنکه هویتسازی کنند، نامهای جغرافیایی ما را هم میدزدند. امارات هر کاري میکند تا نام خلیج فارس را دگرگون كند. این همان اماراتی است که چند سال پیش چند روستا بود که شتر هم آنجا نمیرفت، اما اکنون با پول بادآوردهی نفت به جایی رسیده که با لاسوگاس و میامی پهلو میزند. این همه مستندات تاریخی گواه نام خلیج فارس است، اما امارات با خریدن رسانههای جهان، آنها را برمیانگیزد که نامی دروغین بر خلیج فارس بگذارند. خود ما هم بیگناه نیستیم.»
زبان فارسی زبان دوزخيان است!
بقايی با اشاره به راديو و تلوزيون كشورمان، گفت: «هنگامی که در رادیو تلویزیون، که خود را رسانهی ملی مینامد، گفته میشود که زبان فارسی، زبان دوزخیان است!، یا در شبکهی چهار تلویزیون، نخست زیرنویسهای عربی را نشان میدهند، آنگاه فارسی آن را مینویسند، چه انتظاری از همسایگانی داریم که همانند گرگ دندان تیز کردهاند تا میراث ما را به نام خود کنند؟ ترکیهی همایشی برای مولانا برپا میکند و 800 هزار مهمان خارجی را به قونیه فرامیخواند. اما در اینجا برای این که بگوییم ما هم ارزش مولانا را میدانیم، همایشی در یکی از مراکز برپا میشود و استادانی سخنرانیهایی ارایه میدهند و چندی پس از آن هم فراموش میشود که مولانای ایرانی را دیگران به نام خود کردهاند.»
ما حتا يک كوچه هم به نام «دهخدا» نكردهايم
بقایی با خردهگیری از بیتوجهی به میراث فرهنگی ایران، گفت: «میراث فرهنگی ما داستانی پُر آب چشم است. تخت جمشید همانند علفزار شده است. روستاییان کنگاور سنگهای نیایشگاه آناهیتا را، که بیش از تخت جمشید پیشینه دارد، با بیل و کلنگ شکستند و با خود بردند و خانه ساختند و هیچکس پيگیری نکرد و نپرسید: چرا؟ یکی از چهرههای فرهنگی بزرگ ایران، دهخدا است. پس از فردوسی، کسی به بزرگی این مرد نداریم که برای استواری و توانمندی زبان فارسی آن همه کوشش کرده باشد. اما یک پسکوچه هم در همهي تهران پیدا نمیکنید که به نام او باشد. در کشور 80 میلیونی ما، تیراژ کتاب به 500 نسخه رسیده است.»
فرهنگنامههای بزرگ جهان، پورسينا را عرب ناميدهاند و ما اعتراضی نكرديم
بقايی با گله از ناكارآمديها در بخش مديريت فرهنگی كشور گفت: «هر گونه که بنگریم، مدیریت کلان فرهنگی ما درخور انتقاد است. فرهنگنامهای عربی به نام "المنجد" در همین تهران اجازهی فروخته شدن مییابد که در آن نام خلیج فارس را "خلیج" نوشتهاند. شعری در روزنامهها چاپ میشود که سراسر توهین به فردوسی است؛ یا مینویسند ایرانیان باستان، مشتی مردم بیسواد و وحشی و بهدور از تمدن بودهاند! چندی پیش همایشی در کازرون برگزار شد. در آنجا گفته شد که ایرانیان باستان، آتشپرست بودهاند! اعتراض کردم و گفتم: به چه حقی پشت میکروفن عمومی دانشگاه چنین سخن نادرستی را بر زبان میآورید؟ اگر ایرانیان آتشپرست بودند، پس اهورامزدا چهکاره است؟ ایرانیان آتشپرست نبودهاند، آتش را بزرگ میداشتند چون تجسم نور است. در همهی فرهنگهای "لاروس"، "بریتانیکا"، "آمریکانا" و چند فرهنگ دیگر، پورسینای ایرانی را "فلیسوف عرب" نامیدهاند و هرگز از سوی ما اعتراضی نشده است.»
ایرانیان فیلسوف نداشتهاند و همه عرباند!
بقایی در پایان گفت:«چندی پیش نویسندهای مراکشی گفته بود که ایرانیان فیلسوف نداشتهاند و آنهایی را که فیلسوف ایرانی میدانند، همه عرباند! این نیز نمونهای دیگر از مصادره کردن دانشمندان ایران است. به او چنین پاسخ دادم که آنچه به نام "ارادهی انسان" در فلسفهی افلاتون و شوپنهاور آمده است، پیش از آن، در اندیشهی اشوزرتشت دیده میشود. اندیشهی مانی با دیدگاه "کاپیلا"، فیلسوف هندی، و "لایبنیتس" درخور سنجش است؛ و آنچه "فرانسیس بیکن" دربارهی دانایی و توانایی گفت، 200 سال پیش از او، بر زبان فردوسی جاری شده بود. هرآنچه که "دکارت" در کتاب "گفتار در روش بهکار بردن عقل" گفته است، صدها سال پیش از او در اندیشهی غزالی دیده میشود. در باختر زمین میگویند که نظریهی تکامل با "داروین" آغاز شد. اما سخن درست آن است که بگوییم که نخستینبار این "مسکویهی " ایرانی بود که از تکامل سخن گفت.»
این نشست در پسین یکشنبه 4 تیرماه در بنیاد فرهنگی جمشید جاماسیان برگزار شد.
|
بنام خدا
كهنترین نسخه از تومارهای نقالی جهان، چاپ ميشود |
|
|
|
خبريار امرداد- نگار پاكدل : |
كهنترین نسخهی شناختهشده از تومارهای نقالی جهان که به 1135 مهی(:قمری) نوشته شده از سوی «سجاد آیدنلو»، پژوهشگر شاهنامه، ويرايش شده و آمادهي چاپ است.
به گزارش مهر، «سجاد آیدنلو»، گفت: «کهنترین نسخههایی که تاکنون دربارهي نقالی شاهنامه چاپ شده، تاریخ نوشتارشان به روزگار قاجار و پس از آن بازميگردد. اما نسخهي كنوني كه كهنترين نسخهي شناختهشده از تومارهای نقالی در جهان است، زمان نوشتارش به روزگار صفوي و هنگامهي شاهي «شاه سلطان حسین صفوی» برميگردد.
آيدنلو، نويسندهي این نسخهی كهن را شخصی به نام «بدرالدین محمد سیاهپوش» و تاریخ نوشتن آن را 1135 مهي، دانست.
آیدنلو افزود: «این اثر كهن، پروانهي چاپ گرفته است اما با توجه به اینکه برای ناشر آن مشکلاتی پديد آمده و در خبرها میآید که لغو مجوز شده است، زمان انتشار آن هنوز روشن نیست.»
|
بنام خدا
|
شكست حريم خانهی «شهردار تهران» با پروانهی شهرداری |
|
|
حريم گرانترین خانهـموزهی جهان را درهم شكستند |
|
|
خبريار امرداد- نگار پاكدل : |
شهرداری منطقهی ١١ تهران با دادن پروانه به یک ساختمان مسکونی شش اشكوبه در کنار خانهی «مقدم»، آيينها و دستورهای میراث فرهنگی را ناديده گرفت و حريم گرانترین خانهـموزهی جهان را شكست.
«موزهی مقدم»، از خانههای باشكوه زمان قاجار و از داراييهای یکی از درباریان آن زمان به نام «احتسابالملک»، شهردار تهران است که در 20 آذرماه 1379 به سياههي يادمانهاي ملی پيوسته و در دی ماه 1383 به عنوان موزهی مقدم دانشگاه تهران گشايش يافت.
به گزارش ميراث، این خانه به كوشش پدر محسن مقدم، باستانشناس، خریداری شد و پس از آنكه «محسن مقدم» برآن شد تا خانهي پدرياش را موزه كند، همهی داراييها، اشیا و خود خانه با آرمان بهرهگيري دانشجویان و پژوهشگران رشتهی هنر و باستانشناسی در سال 1351 هجری شمسی به دانشگاه تهران داده شد. سرپرستی این مجموعه، پس از درگذشت همسر وی در سال 1369 به دانشگاه تهران داده شد تا در اختيار دوستداران باشد.
هماكنون حریم این موزه که گرانترین خانهـموزهی جهان است را یک ساختمان ٦ اشكوبه(:طبقه) با اجازهی شهرداری منطقهي 11 تهران و بدون آگاهي دادن به سازمان میراث فرهنگی استان تهران شکسته است.
بنا به گفتهی دست اندركاران این موزه، پیگیریهای مدیران موزهی دانشگاه تهران و گفتوگوهاي آنها با شهرداری منطقهي 11 تهران كارآمد نبوده است و آنها بدون در نظر گرفتن حریم این موزه، اجازهی ساخت این ساختمان را دادهاند.
|
بنام خدا
|
كرمان به دست تازيان افتاد |
|
|
|
خبريار امرداد- نگار پاكدل : |
تازیان در نخستین روز تابستان سال 654 میلادی بر كرمان چیره شدند. «محمدحسن خان اعتمادالسلطنه»، (صنیع الدوله) ترزبان(مترجم)، فرنشین دارالترجمهی ناصرالدین شاه، در كتاب تاریخ «منتظم ناصری» این رویداد را در سال 651 میلادی برابر با سال 31 هجری آورده است.
هنگام چیرگی تازیان بر كرمان، «یزدگرد سوم» در شهر مرو و هنوز زنده بود.
«مجاشع»، فرماندهی تازیان در زمان یورش به كرمان و چیرگی بر آن، مردم شهر را به اسلام فراخواند اما از آنجا كه وی باور بسیار مردمان كرمان را به آیین نیاكانشان، شنیده بود نگذاشت تا سپاهیانش در شهر بمانند. وی لشكریانش را در روستای كوچكی در ٤ فرسنگی جنوب كرمان جاییكه بعدها به «قناتغسّان»، نامور شد جای داد و تازیان در این روستا چادر زدند و ماندگار شدند، سپس دیگر جاهای كرمان تا «سند» به دست مسلمانان افتاد، ولی همچنان شهر كرمان مركز حكومت منطقه بود.
با آنكه كرمان به دست تازیان افتاده بود، تا سالها بسیاری از بخشهای كوهستانی كرمان تسلیم نشده بودند، از جملهی آنها «راین Rayen» بود كه دژی استوار داشت و در دامنهی كوه هزار جای گرفته بود.
در آن زمان فرمانده سپاه تازیان، «قریة العرب» را در كرمان ساخت، تا جایی برای زندگی تازیان كوچنده باشد كه در پی لشكر در حركت بودند. كرمانیها آنجا را «ده تازیان» مینامیدند و هنوز هم شماری از مردم آنجا را به همین نام میخوانند.
در همین سال (654 میلادی)، سرزمینهای خاوری دیگر ایران همچون سیستان، قندهار و كابل به دست تازیان افتاد و زرنگ (زرنج)، شهر حكومتنشین آنان شد.
دربارهی كرمانیها نوشتهاند؛ این استان پیشترها گستردهتر و شامل بخشی از كرانههای دریای عمان بود. مردمان این دیار با این كه سدهها، فرمانروای سلجوقی و قراختایی (Turkic) داشتند، حتا یك واژه هم از زبان این دو قوم را نخواستند یاد بگیرند و یاد نگرفتند.
|
تاريخ : دو شنبه 12 تير 1391برچسب:
کرمان,
چیره,
منتظم,
منتظم ناصری,
ناصری,
مجاشع,
زرنگ,
زرنج,
راین,
ارگ راین,
دریای عمان,
,
|
اشارههای فردوسی به بیماریها و راههای درمانگري |
|
|
|
اسفندیار کیانی : |
پیشینیان، فردوسی را «حکیم» مینامیدند. حکما دانش پزشکی را به عنوان بخشی از حکمت فرامیگرفتند و از این دانش، آگاهیهای بسیار داشتند. از اشارههایی که در شاهنامه به دانش پزشکی، بیماریها و درمان آنها شده است، میتوان پی بُرد که فردوسی نیز با این دانش آشنا بوده است. از اینروست که در توصیف بیماریها، باریکبین است. آنچه در این باره در شاهنامه آمده است، بازتاب آگاهی دیرینهی ایرانیان از دانش پزشکی است. در ایران باستان از چند گونه پزشکی نام بُرده شده است که کارد پزشکی(جراحی)، گیاه پزشکی(دارو درمانی)، داد پزشکی(پزشکی قانونی) و مانتره پزشکی(روان درمانی)، نمونههایی از آن است.
|
ادامه مطلب...