به نام خدا
بیاییم دست از خرافه های گذشتگان دست برداریم و زندگی آیندگان را ویران نسازیم.
اگر این دین ، دین بود و رهایی بخش برای خود تازیان (اعراب ) فایده داشت.نه اینکه در سالهای پس از مرگ پیامبرشان دست به کشتار خانواده اش بزنند ............
کمپین تحریم حج برای همیشه
حج طواف دور بتکده تاریخ نیست (خانه خدا طی سده ها جایگاه گونه های بسیاری از بت ها بوده است)
حج طواف به دور ایران زمین است ( در سرزمینان ایران تاکنون آثاری از بت و بت پرستی یافت نشده است)
اکنون شما بگویید طواف به دور کدامیک واجب است:
کعبه یا ایران؟؟؟؟
بهروز نمیرانیان :
امیر سرتیپ مهدی پاکبنیان در پاسخ خبرنگار «صنایع هوایی» که از نقش اقلیتهای دینی در نیروی هوایی ارتش از او پرسيده، میگوید:
«اشاره زیبایی به این مردان که با وجود تعداد محدودشان کارهای بزرگی کردند و کمتر از آنها گفته شد نمودید. من برای تشریح کامل این پرسش شما، به دو برهه پیش و پس از انقلاب، و به دو نفر از این مردان بزرگ میپردازم. اشاره من به برهه پیش از انقلاب، دقیقأ به همان پروازهایی که با C-130 برای کشور اردن انجام دادیم، باز میگردد. همانطوری که عرض کردم، ما در دسته پروازی شش فروندی به رهبری جناب سرگرد «کیخسرو داراب آزادگانیان» در این مأموریت شرکت کردیم. جناب آزادگانیان از همرزمان زرتشتی، جزو خلبانان قدیمی، با تجربه و با سواد نیروی هوایی بودند که کسوت استادی به گردن ما داشتند. درمدت ده روزی که ما بین امان و باند پروازی سلاله پرواز میکردیم، اتفاقی افتاد که روح بزرگ و منش والای این افسر و فرمانده با صلابت، بیش از پیش بر ما مشخص شد. خاطرهای که فکر نمیکنم هرگز از ذهن هیچکدام از ما گروه 42 نفری آن مأموریت پاک بشود.
به نام خدا
ایزدیها از اقلیتهای مذهبی کرد هستند که در شمال عراق، سوریه، جنوب شرقی ترکیه و قفقاز زندگی میکنند.
ایزدیها به زبان کردی و با گویش کرمانجی صحبت میکنند، و آیین آنان ایزیدی است که یک دین باستانی کردی است و در آئینهای باستانی چون مانوی و زرتشتی ریشه دارد.
البته نیاکان ایزدیان به وسیله شیخ عدی مسلمان شدند
ایزدی یعنی چه؟
گفته می شود که ایزدی از واژه پارسی ایزد مشتق شده است که به معنی الهه یا ربالنوع است. نام ایزدی، که ایزدیها خود را به آن مینامند، به معنی "پرستندگان خدا" است.
پیشینه
این دین پیش از ورود اسلام در مناطق یاد شده، وجود داشتهاست و تحت تأثیر ادیان زرتشتی و مانوی قرار گرفتهاست و عقاید مهرپرستانه و زرتشتی بر آن تأثیر داشتهاند. تأثیراتی از دین یهود و فرقهٔ «نسطوری» و عقاید صوفیه (پس از اسلام) نیز در منابع برشمرده شدهاند.
ایزدیها، قرنها در کوهستان حلوان و نواحی آن در عراق این سکونتگاهها در روستاهای دورافتاده و در انزوا زیستهاند
ایزدیها هم مثل بسیاری از پیروان ادیان باستانی اعتقاد دارند که «جهان و هرچه در او هست» از چهار عنصر اصلی یعنی «آب، باد، خاک و آتش» ترکیب یافتهاست.
زنان ایزدی در "سنجار" عراق، لباسهای سنتی سفید میپوشند؛ آنها مانند سایر اقوام عراق در زمان رژیم بعث بهشدت زیرفشار بودند؛ و رژیم صدام آنها را وادار میکرد از قلمروی کوهستانی خود به زمینهای بایر کوچ کنند؛ طی این کوچهای اجباری، بسیاری از مراتع و کشتزارهای آنها نابود شد، بسیاری از آنها مجبور به ترک عراق شدند و اینک به عنوان پناهنده در کشورهای غربی زندگی میکنند.
گفته میشود در آلمان سیهزار ایزدی زندگی میکنند که عمدتاً از پناهندگان کرد عراقی و ترکیهایاند و بزرگترین جامعه ایزدی در خارج از قلمروی اجدادیشان را تشکیل میدهند.
به نام خدا
تاریخ بارها تکرار می شود:
این بار در مورد عمر و داعش
گروه تروریستی داعش همانند نیاکان نجس و حرامزاده های صدر اسلام به زنان و نوامیس مردم تجاوز می کنند.
و شگفت اینکه ایرانیان با غیرت با دیدن و تماشا کردن تجاوز به نوامیسشان باز با آغوش بسیار باز اسلام را پذیرا شدند ..........
به نام خدا
زندهههه باددددد کوبانییییی
Har bezhiiii bezhiii koobaniiii
۱)
به نام خدا
درود
هم زمانی و تقارن عید فطر تازیان با جشن امردادگان پارسیان را شادباش می گویم.
به نام خدا
مادر ای طراوت بهاران و ای هستی بخش زندگانیم
تو را چه بنامم و وصفت چه بخوانم که بیکران آسمانها و دریاها
و هرچه در اوست در پیش نام تو کوچکند و عزیز
به نام خدا
مقصر کیست ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
مقصر ماییم ........ که باور کردیم .......... شیعه ... سنی ..... ارمنی ..... زرتشتی ......... یهودی .......... صابِیی ...........
و باور نکردیم .............. نه بهتر است بگویم .......... یادمان رفت که ایرانی هستیم ............
از نسل مردان و زنان بزرگ تاریخ : زرتشت ، کیومرث ، گرشاسب ، ایرج ، فریدون ،نریمان ، سام ، زال ، رستم دستان ، هخامنش ، داریوش بزرگ ، خشایارشا "کسی که بزگترین لشگرکشی جهان را انجام داد، کسی که حتی کمترین سربازش سواد خواندن و نوشتن داشت " ؛ انوشیروان دادگر ؛ و ذر پایان فخر گیتی ، ابرمرد تایخ ، یگانه گستراننده عدل و داد و یکتا سراینده حقوق بشر کورش همیشه بزرگ ...........
و ایرانی باش ای ایرانی نه متعصب به دین و مذهبی که برای گمراهی ما به بیراهه رفته!!!!!!!!!!
دوست ندارم پست غمگین بذارم اما واقعا خیلی ناراحت شدم این خبرو خوندم!
اون برادر ما بود...بخاطر ما اونجا بود...حقش این نبود...
بدجوری بغض دارم
همین!
به نام خدا
به نام خدا
به نام خدا
خبرنگار امرداد - نگار پاكدل :
سندی تازه پيدا شده، نشان از آن دارد كه عربها همين ١٢٠ سال پيش هنوز دندان طمع برای داشتن و جعل نام خليج فارس تيز نكرده بودند. این سند حالا در میان کبریتهای یک مجموعهدار پیدا شده است. «احمد ایلیات کاشانی»، مردی که 30 سال از عمر خود را صرف جمعآوري کبریت کرده است، آن هم کبریتهای سلطنتی. اما یک کبریت با نام «کبریت سلطنتی بینالمللی» در مجموعهي اوست که سرآمد همهي کبریتهاست. این اثر کممانند که به پرچم زیبای ایران مزین است، برپايهي پژوهشهاي کاشانی، 120 سال پیش در کشور چکاٌسلواکی پيشين تولید شده و تنها چهار نمونه از آن در دنیا وجود دارد.
به گزارش میراث فرهنگی: روی کبریت، تصویر یک زن ایرانی با دامنی سبز دیده میشود. پيرامون آن، دریایمازندران و خلیجفارس به همراه پنج استان جای گرفته است. گفته میشود، این نقشه کوچکترین نقشهي کشف شدهي ایران است که با آب و طلا و رنگ ساخته شده و کار دست است. قرار است تصویر این سند به زودی در کتاب انجمن مجموعهداران ایران منتشر شود. گفتني است؛ کبریتهای مشابه کشورهای دیگر که به كوشش همین کمپانی تولید شده عکس پادشاهان و رهبران را داراست و تنها کبریت ایران است که به جای تصویر پادشاه، نقشهی کشور روی آن طراحی شده است.
اين مجموعهدار دربارهي قيمت خريد اين كبريت ميگويد: «این کبریت یک اثر تاریخی و سندی برای خلیج فارس است. بیشتر این کبریتها در حراج ساتبی فروخته میشود. قیمت پایه از 1000 دلار شروع و گاهی تا 100هزار دلار هم میرسد.»
ميگويد؛ اين كبريت در دنيا خريداران زيادي دارد براي نمونه؛ پیشنهادهای زیادی از کشورهای عربی برای فروش داشتهام كه نپذيرفتم. از دبی، برج جمالعبدالناصر و عربستان پیشنهاد فروش اين كبريت را داشتم اما از آنجا كه این آثار متعلق به ایران و ایرانیهاست و باید در کشور نگهداری شود آنها را نفروختم. اما فضایی در اختیار ندارم و مجبورم كه اين گنجینهها را بهگونهی خصوصی نگهداری میکنم.
او كه مجموعهدار كبريت و عكس است ميگويد از آن رو به گردآوری اين مجموعه روي آوردم كه: «این كبريت و عكس، کمتر مورد توجه مجموعهداراناند اما از مهمترین اشیا قیمتی هستند. کبریت به خاطر زیباییهایی که دارد، کمپانیهایی که كبريت را تولید میکردند، پيش از جراید، سینما و تلویزیون به عنوان رسانهی تبلیغاتی به آن نگاه میکردند و برای كبريتها تصاوير خوبی برمی گزيدند. تاریخچهی آغاز کبریتسازی ایران را از کبریتهایی با نشان پرچم ایران- روس که در روسیه تولید میشده ميتوان دانست. بعدها کبریت با امضا ناصرالدینشاه در ایران تولید شد، سپس کارخانه به تهران آورده شد و پرچم روسیه حذف و پس از آن کبریت با نشان شیر و خورشید تولید شد.»
با گله ميگويد: «90درصد هزینههای فرهنگی در ایران به هدر میرود و ثمربخش نیست به یک شوند(:دلیل)، آن هم این است که افراد متخصص در راس، این برنامهها را دنبال نمیکنند. مشکل میراثفرهنگی این است که بودجه در دست کسانی است که آن را به هدر میدهند. من یک شاگرد فرش فروش بودم و تنها با عقلانیت و پژوهش به این نتیجه رسیدم و دو آرشیو ملی برای ایران درست کردم (آرشیو عکس و کبریت). خواستهي ما مجموعهدارها از دولت این است که حمایتمان کنند البته اينرا بگويم كه هیچ پولی از دولت نمیخواهيم، کمک هم خواهيم کرد. به سازمان میراث فرهنگی کمک میکنيم هرچه آنها آورده داشته باشند، در «انجمن مجموعهداران»، ده برابر خدمات خواهیم داد، به شرط اینکه حسن نیت داشته باشند. ما انتظار داریم به سمت ایجاد موزههای خصوصی برویم به اين خاطر كه عامل ترویج گردشگری میشود. يک موزه ميتواند از میراثتاریخی حفاظت و شغل ایجاد کند.»
ميگويد: «من جز كبريت مجموعهی كاملی هم از عكس دارم. در مجموعهی من، عکسهای سلاطین ایران، مردان سیاسی، مردان بینالمللی دورهی قاجار و پهلوی نخست موجود است. همهی عکسها اصلاند. آرشیو بینالمللی من مربوط به دورهی پهلوی نخست است که شروع پایههای کارخانهها، تصاویر بناهای تاریخی که ويران و یا نابود شدهاند را پيش از نابودی و پس از نابودی در اختیار دارم.»
اين مجموعهدار سههزار قطعه عکس تاریخي و 80 هزار اسلاید دارد و ميگويد؛ اگر سازمان میراثفرهنگی کمک کند دنبال ساخت موزهی ملی عکس ایران هستم. به باور من، هر ایرانی بايد یک کار ملی انجام دهد و آرشیو من هم مربوط به ملت ایران است.
در کشور ما برخی علاقهها ناديده گرفته ميشود و این ناديده گرفته شدن هم از سوی دولت و هم ملت بوده است. مجموعهداری خصوصی از این دست دلمشغولیهاست که افراد اندکی در جامعه به آن روي ميآورند. احمد ایلیات کاشانی اما نگاه دیگری دارد این مجموعهدار همهي داراییاش را فروخته و مجموعهای بزرگ و كممانند از کبریت و عکس را گردآوری کرده است. او با اینکه این روزها مستاجر است اما باور دارد که مردم باید از این مجموعه استفاده کنند اما فضایی برای ارايه و نمایش آثارش وجود ندارد. ایلیات کاشانی سیسال از عمر خود را برای گردآوری مجموعهاش صرف کرده و در دو زمینهی عکسهای تاریخی و کبریت فعالیت دارد. اين مرد که بزرگترین مجموعهی کبریت ایران را دارد و مجموعهاش حتا با بزرگترین مجموعهداران بزرگ جهان رقابت میکند.
به نام خدا
پيروزی شاهعباس صفوی بر «اوزبكان» و «عثمانيان»
شاهعباس(996 – 1038مهی) |
آناهيتا كاوياني : |
«شاهعباس» از بزرگترين شهرياران روزگار صفويه است. او در روزگاري آشفته، در «قزوين» بر تخت نشست. شاهصفوی در آنهنگام با دو دشمن ستيزهجو در خاور(:شرق) و باختر(:غرب) روبهرو بود؛ از آنرو دريافت كه همزمان نميتواند با هر دو پيكار كند. اوزبكان بر بخشهايي از خراسان دست يافته بودند و عثمانيها نيز گرجستان و ارمنستان تا آذربايجان و كردستان و كرمانشاه را گرفته بودند؛ بنابراين او نخست با پذيرش پيماننامهي(استانبول اول999) از سوی عثمانيها، از جنگ چشم پوشيد و به شتاب، سركوبي اوزبكان را آغاز كرد. پس از نبردهای سخت با آنها سرانجام در هرات در جنگ «رباط پريان» آنها را برای هميشه از ايران بيرون راند.( سال1007 مهي) در همين سال دو برادر انگليسی به نام «رابرت شرلی» و «آنتونی شرلی» در قزوين به نزد شاه آمدند. شاه پس از چندي براي فراهم كردن ابزار و توپهاي جنگي آتشين از آنها سود جست. در پايان همين سال، سامان سپاه پيشين (7تيرهي قزلباش) را كه نيرويي بههم زد و خودسَر شده بودند را برهم زد و سپاهي نوين به نام شاهسَون(:دوستدار شاه) را فراهم ساخت.
به فرمان شاه «آنتوني شرلي» به همراه «حسين عليبيک» به دربارهای اروپايي رفتند. انگيزهی آنها نخست اين بود كه پادشاهان اروپا را در برابر عثماني با خود همپيمان كنند، همچنين دربارهی فروش ابريشمِ ايران با آنها گفتوگوهايی آغاز كنند. در سال1009 مهی «اللهورديخان» خوانين لار را كه با پرتغاليها همكاري داشتند سركوب و «بحرين» را گرفت. در سال1011 مهی شاهعباس «ايروان» را به خاک ايران افزود. در همين زمان «چغالاوغلی» برای جلوگيری از پيشرفت شاه ايران، از سوی پادشاه عثماني، به گردآوری سپاه پرداخت كه به سختی شكست خورد. پس از يكسال، شاهعباس شهرهای گنجه(1)، تفليس، باكو، دربند، شماخی، دياربكر و موصل را به خاک ايران بازگرداند. در سال1006مهي، شاه «رابرتشرلي» را نيز به اروپا فرستاد و در كشورهاي آلمان، ايتاليا و انگلستان با پادشاهان اين كشور گفتگوهايي را آغاز كرد. در سال1017مهي به فرمان «سلطان احمدخان» پادشاه عثمانی، نخستوزير(صدراعظم) او «مرادپاشا» تبريز را گرفت؛ باز(:ليكن) پس از اندكزمانی شكست خورد و به خاک عثمانی برگشت. در سال1020مهي ميان ايران و عثماني پيمان دوستي بسته شد و بر اينپايه، دولت عثماني از همهي سرزمينهاي بخش باختري ايران چشم پوشيد و شاهعباس هم پذيرفت ساليانه 200 بار ابريشم به دربار عثماني بفرستد. در همين سال به فرمان شاه بندر «فرحآباد» ساخته شد. در سال 1021 مهي شاهعباس برای سركوبی «تهمورسخان گرجی» به گرجستان رفت. تهمورسخان كه تاب پايداري در خود نديد از سلطان عثماني ياري خواست. در سال 1023مهی «امام قليخان» فرزند اللهورديخان، بندر گمبرون را گشود، دژ(:قلعه) پرتغاليها را خراب كرد و به جاي آن «بندرعباس» كنونی را ساخت. در سال1024مهي شاهعباس بار ديگر براي سركوبي تهمورسخان گرجي به سوي درياچهي «گوگچه» رهسپار شد. او نخست برای پيكار با «محمدپاشا» سردار سلطان احمدخان كه به ياری تهمورسخان آمده بود به تفليس رفت. سرانجام در ايروان سپاهيان محمدپاشا را شكست داد و اين سردار ناچار درخواست آشتی كرد. در همين سال رابرت شرلی فرستادهی شاه به اسپهان بازگشت. در سال 1027مهي پس از درگذشت سلطان احمدخان، «خليلپاشا» به فرمان «عثمانخانثانی» به انديشهی گرفتن تبريز افتاد! سرانجام در نزديكی «شبلي» سپاه وی از سپاهيان شاهعباس به سختي شكست خورد. پس از اين، در سال1028 مهي، بار ديگر پيماننامهی دوستي ميان دو سو بسته و بر پايهی آن نوشته شد كه؛ مرزهای ميان دو كشور همان مرزهای زمان «شاه تهماسباول» باشد، افزون برآن پادشاه ايران سالی100 بار ابريشم به عثمانی بدهد. در سال1030مهی، كشتيهای كمپانی هند خاوری انگليس، «پرتغاليها» را در بندر جاسک شكست دادند. در پي اين پيشامدها به فرمان شاهعباس، امامقليخان در برابر پرتغاليها با نمايندگان انگليسی به گفتوگو پرداخت و سرانجام با بيم دادن و پا درمياني امامقليخان در ميناب، پيمانی ميان آنها بسته شد. بر اينپايه ميبايست سپاه ايران از خشكي و نيروي دريايي انگليسی از راه دريا به قشم و هرمز يورش برند. پس از آن امامقليخان، قشم را گشود. در سال1031مهی نيروهای ايران و انگليس، دژ هرمز را پس از گذشت يک سده از دست پرتغاليها بيرون بردند. در سال1023مهی، شاهعباس به عراقعرب(2) لشكر كشيد و «بغداد» به خاک ايران پيوست. در سال1033مهی به فرمان سلطان «مرادخانچهارم»، «حافظ احمدپاشا» در پی آن شد تا بغداد را از خاک ايران جدا كند كه شكست سختی خورد. شاهعباس در سال 1038مهی در اشرف(بهشهر كنونی) درگذشت. زيرنويس: 1- گنجه: در شمالباختريی جمهوری آذربایجان 2 - در سدههای نخستِ پس از اسلام و روزگار اموی و عباسی، به بخش کوهستانی باختر ایران، «جبال» (کوهها یا رشتهکوه) میگفتند. كه ميان دو بخش «عراقعرب» (عراقکنونی) و «عراقعجم» (اصفهان و ری) جاي داشت. سعید نفیسی، نيز جبال را ميان بغداد، فارس، کرمان، خراسان، آذربایجان، خوزستان، طبرستان میداند و بخشهاي آن را شهرهاي همدان، ری، نهاوند، سمنان، دامغان، قزوین، کاشان و قم و اصفهان میداند يارينامه: 1 - بيات، عزيزالله – كليات تاريخ تطبيقي ايران- نشر اميركبير- چاپنخست: تهران1377 2- شعباني، رضا- مروري كوتاه بر تاريخ ايران(از آغاز مادها تا پايان قاجاريه)- نشرسخن- چاپنخست1380 3- نفیسی، سعید، بابک خرمدین؛ دلاورآذربایجان، به كوشش عبدالکریم جریزهدار، نشرخوارزمی، تهران1330 4 – نوايي، عبدالحسين- روابط سياسی و اقتصادی ايران در دوره صفويه- نشر سمت- تهران |
به نام خدا
به نام خدا
برکه ای مرموز و مرگبار در ایران
در ایران، مناطقی وجود دارد که مرموز و ترسناک به شمار می روند. در دل این مناطق، رازها و اسراری وجود دارد که سفر به آنها را، برای دیگران، همراه با ترس و وحشت می سازد. از این به بعد و در این صفحه، چنین مناطقی را معرفی خواهیم کرد. البته گزارش هایی از این مناطق، پیش از این نیز در سرنخ کار شده؛ اما از این پس، چنین گزارش هایی را در این صفحه دنبال خواهید کرد. اگر در محل زندگی شما هم چنین مناطق وحشتناکی وجود دارند، ما را بی خبر نگذارید.
برکه مرموز
لابد تا به حال، داستان های ترسناک زیادی خوانده اید که محوریت آنها، مناطق و اماکن متروکه و رازآلود بوده. البته اینها، همه اش داستان است اما گاهی وقت ها نیز، چنین مناطقی واقعا وجود دارند. مثل ماجرای برکه مرگ گدر استان فارس. برکه ای که یک جور زیبای وحشی بوده؛ و تصاویر دل انگیزش هر بیننده ای را مسحور خودش می کرد اما تا به حال، جان ۱۲ نفر را گرفته. قدیمی ها، به این منطقه کراز می گفتند. برکه کراز، در ۲۰ کیلومتری بوانات واقع شده. زیبایی ها و هوس شنا کردن در برکه ای خنک، خیلی ها را وسوسه می کرد؛ وسوسه ای که برای ۱۲ نفر به قیمت مرگ تمام شده و خیلی های دیگر را هم تا یکقدمی مرگ برد، ولی … اهالی تا مدت ها، از راز نیروی مغناطیسی موجود در دل این برکه خبر نداشتند؛ فکر می کردند که لابد کسانی که به دل آن رفته و برنگشته اند، شنا بلد نبوده اند. البته ادعای بلد نبودن شنا، آن هم در برکه ای با عمق یک و نیم متر، دلیل جالبی برای غرق شدن نمی تواند باشد اما وقتی که جنازه یک شناگر کارکشته، روی دست برکه ماند، دیگر برای اهالی قطعی شد که برکه کراز، رازی دارد. با ما همراه شوید تا از رازهای این منطقه مرموز باخبر شوید.
منطقه کراز را مردم شهرستان بوانات و اهالی روستاهای آن خوب می شناسند. این منطقه طبیعت بکر و دست نخورده ای دارد که همه اهالی برای تفریح و تفرج به آنجا می روند. «در این مکان علاوه بر درختان زیبا، چشمه ای وجود دارد که از بالای کوه سرازیر است. آب چشمه در ادامه مسیر خود، آبشار زیبایی نیز به وجود آورده که هر بیننده ای را مجذوب خود می کند.»
اینها حرف هایی است که مجتبی حسام پور از اهالی این شهرستان به زبان می آورد، به گفته حسام پور، با نزدیک شدن به این مکان تفریحی، اولین چیزی که چشمنوازی می کند، آبشاری است که از دل کوه بیرون آمده و ۴ متر ارتفاع دارد. همه کسانی که به کراز می آیند، اول نزدیک آبشار می شوند تا از دیدن یک منظره زیبا لذت ببرند، «ابتدا آبشار مثل آهنربا عمل می کندو مردم را به طرف خودش می کشاند اما همین که نزدیک می شوند با دیدن یک چیز زیباتر آبشار فراموش می شود تا آنجا که حتی فرصت نمی کنند نگاهی به آبشار بیندازند. این جاذبه دل انگیز، برکه ای است که در پای آبشار به وجود آمده.»
اکثر اوقات، خیلی از اهالی این منطقه به کراز می روند تا روزی به یادماندنی را در کنار خانواده شان سپری کنند اما همیشه منطقه کراز اینقدر آرام نیست، بعضی وقت ها اتفاق های عجیب و وحشتناکی نیز در آ« رخ می دهد که همه را شگفت زده می کند، گروه هایی به این منطقه سفر کرده اند که بعد از بازگشت، همیشه به خود می گفتند ای کاش هیچ وقت پایشان به اینجا باز نشده بود. «تا چند سال پیش برکه ای وجود نداشت اما از زمانی که آبشار ارتفاعش بیشتر شد، به علت گود شدن زمین و جمع شدن آب در پای آبشار، برکه ای کوچک و بیضی شکل به وجود آمد. نمی دانم چرا با اینکه آب آبشار از ارتفاع زیاد به درون برکه می ریخت، تلاطمی نداشت و در اوج ناباوری به یکباره آبشار خروشان به آبی راکد و بی حرکت تبدیل می شد.»
به گفته آقا مجتبی، ماجرا از ۱۲ سال پیش شروع شد؛ درست زمانی که چند نوجوان قصد شنا کردن در برکه را کردند. با اینکه عمق برکه در جاهای عمیق نهایتا به یک متر و نیم می رسید، یکی از نوجوانان در این برکه غرق شد، «فصل تابستان زمانی بود که بیشتر تمایل به شنا کردن در این استخر طبیعی به وجود می آمد، به خصوص در میان روستایی هایی که اطراف کراز زندگی می کردند اما غرق شدن در برکه همه را متعجب کرد. هیچ کس حتی تصورش را نمی کرد که کسی در این مکان غرق شود.»
همه احتمال دادند که یک بدشانسی یا بی تجربگی در شنا کردن باعث این اتفاق شوم شده اما این ماجرا ادامه پیدا کرد تا آنجا که هر سال این برکه کوچک، جان چند نفر را می گرفت و اهالی تصور می کردند این غرق شدن ها، دلیلش بی تجربگی شناگران است.
ماجراجویی خطرناک
یکی از روستاییانی که در برکه کراز خیلی شنا کرده، آقا مهدی است. او معتقد است همه جای برکه خطرناک نیست. آقا مهدی اولین کسی است که ادعا کرد برکه، عامل مرگ شناگران است، نه بی تجربگی شناگران، «بارها که به همراه دوستانم در برکه شنا می کردم هیچ اتفاقی برایمان نمی افتاد اما یک روز که در حال شنا در برکه بودم، تصمیم گرفتم در گوشه ای از برکه شنا کنم که تا به حال به آنجا نرفته بودم. حس کنجکاوی مرا به آنجا کشاند. آرام آرام در آن مکان شنا می کردم. راستش را بخواهید بدم نمی آمد کمی شیطنت کنم و با یک شیرجه ناگهانی، از زیر آب باخبر شوم. اصلا تصورش را نمی کردم چه اتفاقی در زیر آب ممکن است برایم بیفتد.»
به گفته آقا مهدی، در همان گوشه برکه، سنگی قرار داشت که قسمت خیلی کوچکی از این سنگ بیرون از آب بود، «من با قرار گرفتن روی سنگ، شیرجه جانانه ای زدم. وقتی زیر آب رفتم متوجه شدم که قسمت خیلی بزرگتری از این سنگ زیر آب قرار دارد. در زیر سنگ حفره ای وجود داشت که از آب پر شده بود. در اطراف تخته سنگ، برکه عمیق تر می شد و عمقش به ۲ و نیم متر هم می رسید. طاقت نیاوردم و خواستم کمی ماجراجویی کنم. به طرف حفره رفتم. این درحالی بود که احساس می کردم نیرویی علاوه بر حس ماجراجویانه ام، مرا به طرف تخته سنگ می کشاند. در همین هنگام بود که ناگهان احساس رخوت کردم. کمی دست و پا که زدم، متوجه شدم توانم گرفته شده، هر چه به طرف حفره می رفتم کارم سخت تر و تکان خوردن برایم دشوارتر می شد اما هنوز به حفره نرسیده بودم که احساس کردم حفره دارد فریبم می دهد و راهی که می روم برگشتی ندارد.
شناگری که قربانی چشمه شد
حرف های آقا مهدی برای اهالی باور کردنی نبود، روستاییان به شنا کردن در برکه ادامه دادند تا اینکه دوباره همان اتفاق ترسناک همیشگی رخ داد. حسام پور در این باره می گوید: «بعد از حرف های مهدی تا دو سال هیچ اتفاقی نیفتاد، تا اینکه تابستان گذشته، برکه دوباره قربانی گرفت. این بار قربانی، یکی از شناگران کارکشته بود. این اتفاق باعث شد ماجرای برکه دوباره سر زبان ها بیفتد. شناگری که جان باخت یکی از دوستان نزدیکم بود که ورزش شنا را به صورت حرفه ای دنبال می کرد. همه اهالی شکی نداشتند که او شناگر قابلی است. جالب اینجاست که او قبل از غرق شدنش بارها در برکه شنا کرده و هیچ اتفاقی برایش نیفتاده بود. در آن روزوحشتناک، او با دوستانش به شنا رفتند. احتمالا او هم مانند مهدی کنجکاو شده بود چرا که از روی همان تخته سنگی که مهدی درباره اش می گفت شیرجه زد.»
دوستان او بعد از ماجرای غرق شدنش گفتند که کمی طول کشید و از او خبری نشد. ما اعتنا نکردیم چون او را خوب می شناختیم؛ او استاد شنا و زیر آبی رفتن بود. همیشه کارش این بود که مدت زیادی بعد از شیرجه در زیر آب بماند تا آنجا که خیلی وقت ها طول و عرض استخر یا برکه را زیر آبی طی می کرد.»
به گفته مجتبی؛ دقیقه هات سپری شد و خبری از مرد جوان نشد؛ همه نگران شده بودند. تا بچه ها آمدند دست به کار شوند، جسم بی جان او به روی آب آمد. دیگر کار از کار گذشته بود.
فاش شدن راز مرگبار
با غرق شدن یک شناگر قابل، همه به یاد حرف های مهدی افتادند که می گفت رازی در دل برکه پنهان است به همین خاطر اهالی دست به کار شدند. آنها برای پرده برداشتن از این راز برکه راهی کرزای شدند. «با تحقیقاتی که کارشناسان در زیر آب انجام دادند متوجه شدند آبی که از طریق آبشار به برکه می ریزد با اینکه در سطح برکه هیچگونه حرکتی ندارد اما در کف برکه حرکت دورانی پیدا می کند. این حالت در اطراف حفره تشدید می شود می شود و مثل یک گرداب عمل می کند. هر شناگری که به حفره نزدیک شود، جریان دورانی آب او را به درون حفره می کشاند و پس از گرفتن انرژی و توانش او را غرق می کند. حالا فرقی نمی کند شناگر قابلی باشد یا نباشد.»
این راز مرگبار تا به حال جان ۱۲ نفر را، آن هم در برکه ای که کسی اصلا فکرش را نمی کرد قادر به غرق کردن کسی باشد، گرفته بود. روستاییان با فاش شدن راز هولناک برکه مرگ، بیکار ننشستند. آنها دست به کار شدند و از زیبایی برکه چشم پوشیدند و آن را برای همیشه از میان بردند تا دیگر شاهد چنین اتفاق های ناگواری نباشند. با آنکه حالا شش ماهی می شود که دیگر برکه ای وجود ندارد اما راز قربانیان آن، هنوز نقل محافل اهالی این منطقه است.
آیت الله سیدمحمد خامنه ای رئیس بنیاد ایرانشناسی با بیان اینکه در ایران قدیم، چه دولت های آریایی و چه دولتهای بومی ایرانی، همه پایه گذار فرهنگهای غنی و تولید دانش و هنر و نوعاً مروج توحید و اخلاق بودهاند گفت: کورش و فرزندش با جهاد فرهنگی به ظاهر نظامی خود، توحید را در میان رودان (بینالنهرین) …
به نام خدا
خبرنگار امرداد - نگار پاكدل :
به گزارش مهر، «فريدون فعالي» در اين باره گفت: «این ادارهي کل در میان پیشنهادهای خود برای تهیهي پروندهي نامزدي ثبت جهانی "پروندهي مجموعه آسبادهای نشتیفان" را در دستور کار خود قرار داده است.»
او همچنين افزود: «تهیهي پروندهي ثبتی یک اثر در سياههي آثار جهانی دارای شرایط ويژهاي است که برای اجرایی کردن مقدمات آن، گروهی از کارشناسان با تخصصهای باستانشناسی، معماری، بافتهای تاریخی، حريم آثار تاریخی، مردمشناسی و بازسازي براي تهيهي مستندات و پژوهشهاي لازم پرونده و بررسی بیشتر اثر، از مجموعه آسبادهای نشتیفان بازدید کردند.»
اين مدير كل با اشاره به اينكه آسبادها که از چشمگيرترین سازههای سنتی در خواف است با شكوهی بسيار از گذشته برجاي مانده است، گفت: «آنها بزرگترین مجموعهي خشت و گلی و چوبی بازمانده از آثار و تمدن ایرانی است که افزونبر عوامل گوناگون طبيعی و فرسایش و حوادث ناگوار تاریخی هنوز هم بر بلندای سرفرازی و صلابت عرض اندام میکنند. بيشترين و قویترین استقبال از آسبادها در منطقهي پایين خواف، بادهایی است که به آن بادهای120 روزه میگویند.»
فعالی در ادامه افزود: «این بادها در شبانه روز با قدرت بسيار زیاد و مداوم ادامه داشته و تنها بادی است که میتواند آسبادها را که بر روی بلندترین نقطه ساخته ميشد را به چرخش درآورد.»
او همچنين يادآور شد كه: «براي بهرهگيری از نيروی بيشتر باد، تمامی آسبادهای یک روستا را در یک محل در کنار یکدیگر با یک درازا و پهنا(:طول و عرض) و بلنداي(:ارتفاع) یک شکل روی بلندترین نقطه میساختند که بيشترین آنها در نشتيفان و سنگان است كه زمان ساخت آنها را به دورهي صفویه نسبت دادهاند.»
فريدون فعالي در پايان گفت: «همهي مطالعات و پژوهشها پس از طبقهبندی موضوعی و عنوان در چارچوبي معین به عنوان پروندهي مقدماتی با محوريت آسبادهاي نشتيفان با موضوع ثبت جهاني" آسبادهاي ايران" به دفتر ثبتجهانی سازمان میراثفرهنگی صنایعدستی و گردشگری کشور برای اقدامات بعدی فرستاده خواهد شد.»
آسبادها از كهنترين نمونههاى استفاده از نيروى طبيعت در خدمت انسان هستند كه در ايران دوهزار و ٨٠٠ سال ديرينگي دارند. مشابه آسبادهاى ايران در هلند و جاهاى ديگر اروپا هم وجود دارد و شماری بر اين باورند كه اين فناورى در دوران جنگهاى صليبى از ايران به اروپا رفته است.
فرنگیس حیدرپور نامش آشنا نیست! شیرزن کرد را هم که به پسوند نامش اضافه کنی شاید کمتر کسی بداند او زنی است که با یک تبر به جنگ با سربازان عراقی در دوران دفاع مقدس رفته و اتفاقا پیروز هم شده است
به نام خدا
خبرنگار امرداد - آفتاب یزدانی :
به گزارش ميراث خبر آسیاب دوسنگی میبد نمونهي بيهمتايي از آسیابهای آبی در جهان است. این آسیاب این روزها در پيِ بارندگی و نبود محافظت مناسب در آستانهي ويراني است.
امیر ترقینژاد، از دوستداران میراث فرهنگی پس از بازدید از این آسیاب تاریخی گفت: «بارندگیهای كنوني در میبد شوند(:سبب) شده است که آب بیش از ٢٠متر از کف آسیاب بالا بیاید و بخشهايی از بدنه و سقف این يادمان ملی ويران شود،به گونهای كه ورود به درون این آسیاب، ناشدنی شده است.»
به گفتهی او، این آسیاب راهرویی ١٤٠ متر در ژرفای ٤٠ متری زمین با شرایطی نمناک و خنک است. كاوشها نشان میدهد که این آسیاب با کلنگهای ریزنوک مقنیها ساخته شده است و یادگاری بيهمتا از دورانی دور در ایران است.
اکنون همهي اين آسیاب تاریخی زیر آب رفته است و هیچکس به داد این يادمان تاريخي نمیرسد.
به گفتهی او، چاههایی با ژرفاي ٤٠ متر، روشنایی درون آسیاب و هم تهویهي درون آسیاب را تامین کرده است. راهروی ورودی آسیاب دوسنگی میبد بلند و برای گذر حیواناتی همچون شتر در نظر گرفته شده است. حتا طویلهای درون آسیاب برای آرامش حیواناتی همچون گاو، الاغ و شتر که بار گندم را به آسیاب میآوردهاند، هست.
آسیاب دوسنگی میبد در ٥٠ کیلومتری شهر یزد و ٨ کیلومتری روستای محمدآباد است. ديرينگی این آسیاب بيش از ١٥٠ سال برآورد شده اما به باور کارشناسان میراث فرهنگی و گردشگری این آسیاب از يادمانهاي روزگار صفویه است.
آسیاب دو سنگی محمدآباد میبد به شمارهي 29985 در سياههي يادمانهاي ملی کشور، ماندگار شده است اما با این همه اکنون در آستانهی ویرانی است و هر آن، ترس پاک شدن آن از تاریخ میبد وجود دارد.
به نام خدا
نام: فاروق
نام خانوادگى: صفىزاده
تخلص: بورهكهيى
سال تولد: 11/15/ 1346
نام پدر: توفيق
زادگاه: تكاب افشار (آذربايجان غربى)
تحصيلات :
دكتراى فلسفه پزشكى
دكتراى پزشكى باستان
دكتراى الهيات و معارف اسلامى
دكتراى تاريخ
دكتراى فرهنگ و زبانهاى باستانى.
داراى درجهى پروفسورى در ايرانشناسى.
داراى درجهى اجتهاد در فقه.
دكتراى اديان.
از مفاخر نامآوران و چهرههاى ماندگار.
از برترينهاى آموزش كشور.
از برگزيدگان پيشكسوت كشورى در همايش تجليل از بازنشستگان نمونه نيروهاى مسلح.
تدوين و اثبات دكترينهاى تاريخى ایشان:
اثبات دروغ بودن شخصيت الكساندر مقدونى با دلايل تاريخى و زبان شناختى و متون باستانى
اثبات دروغ بودن شخصيتها ى يونانى همچون: سقراط، بقراط و ارسطو
اثبات قدمت و پيشينهى 9 هزار سالهى مادها و 8 هزار سالهى هخامنشيان
اثبات جايگاه و محل دقيق درياچهى باستانى چيچست در آذربايجان
اثبات آريايى بودن سومريان
اثبات وجود 9 زردشت در تاريخ ايران
اثبات ايرانى بودن حضرت ابراهيم خليل (شيخ الانبياء) با دلايل تاريخى
اثبات ايرانى بودن حضرت محمد (ص) پيامبر مكرم اسلام با دلايل تاريخى و متون دينى و احاديث
اثبات زادگاه زردشت پيغمبر و وجود زردشت در چهارده هزار سال پيش
اثبات پيشينهى چهارده هزار سالهى تقويم در ايران باستان
اثبات مادينه (مؤنث) بودن مهر استورهاى در مقابل نظريهى نرينه (مذكر) بودن مهر
اثبات خلقت زن پيش از مرد از ديدگاه علمى و متون دينى، باستانى
اثبات هبوط آدم و حوا در ايران
اثبات آريايى بودن يهوديان و منشأ آريايى دين يهود
اثبات نظريهى داروين از ديدگاه قرآن و كتاب مقدس
اثبات ذوالقرنين بودن كوروش كبير هخامنشى به روايت قرآن و احاديث اسلامى
اثبات كروى بودن و جاذبهى زمين توسط ايرانيان براى نخستين بار در جهان
اثبات ايرانى بودن كراوات در دوران باستان
اثبات تاريخ يك ميليون سالهى تمدن ايرانى
اثبات پيشينهى علم رياضيات، علوم پزشكى، فيزيك، ستارهشناسى در ايران باستان
اثبات ايرانى بودن نظريهى نسبيت انيشتين
رد وجود سلسلهى دروغين سلوكيه در ايران با دلايل تاريخى و متون باستانى
تالیفات: تأليف و چاپ 320 عنوان كتاب در زمينههاى ايرانشناسى، تاريخ، فرهنگ، اديان و عرفان.
مقالات: بيش از دو هزار مقالهى چاپ شده در نشريات داخل و خارج از كشور.
مترجم قرآن كريم به پارسى سره با مقدمهى دكتر بهاءالدين خرمشاهى، زير چاپ.
مصاحبههاى راديو تلويزيونى:
بيش از 100 مصاحبهى علمى راديو تلويزيونى در موضوعات گوناگون.
مسئوليتها:
1-سردبير مجلهى اصحاب انقلاب (ويژهى مناطق كردنشين) به مدت 12 سال.
2-سردبير مجلهى كهكشان.
3-سردبير مجلهى آناهيد.
4-سردبير مجلهى تخصصى فكر و نظر.
5-سردبير مجلهى مهر و ناهيد.
6-مدير مسؤول مؤسسهى فرهنگى، هنرى و ادبى مهر جام.
7-مدير مسؤول مؤسسهى آموزشى، علمى پيام آوران عرفان.
8-مدير مسؤول سازمان چاپ و انتشارات ايران جام.
9-عضو مؤسسين جمعيت پيشاهنگان آيينهاى ايرانى (جمعيت پيشاهنگان بازشناسى، بازپيرايى و گسترش آيينهاى گسترهى ايران بزرگ).
10-مسؤول مركز مطالعات علوم كهن و نوين آسمانى.
11-مدرس علوم متافيزيك.
تدریس در دانشگاه دهلی-هندوستان
12-كارشناس ضوابط و نشر كتاب در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى به مدت 14 سال.
13-از اعضاى هيئت تحريريه مجلات پيام انقلاب و اميد انقلاب
14-مسؤول كميسيون اقوام و مذاهب دفتر سياستگذارى و نظارت بر تبليغات
15-مسؤول تبليغات خارج از كشور
16-مسؤول مديريت اهل سنت
17-مسؤول كميتهى علمى تخصصى مديريت استراتژيك فرهنگى
18-عضو شوراى سردبيرى و هيئت تحريريهى چندين نشريهى علمى، تخصصى.
19-آشنايى كامل با زبانهاى آوستايى، پهلوى، پارسى، مادى باستان : سنسكريت، عبرى، عربى، كردى، تركى، فارسى، انگليسى و...
20-رئيس دانشگاه پيام نور.
دکتر صفی زاده:رییس دانشگاه پیام نور-و وزرای علوم و فرهنگ
21- مسؤول بازرسى بسيج وزارت علوم، تحقيقات و فناورى.
22-عضو هيئت علمى و استاد دانشگاه.
23-مؤسس دانشگاههاى ايرانشناسى و شيعهشناسى.
24-شركت و سخنرانى در سمينارها و كنگرههاى داخلى و بينالمللى.
25-نفر اول برگزيده در همايش پاسداران اهل قلم.
26-پژوهشگر سازمان صنايع دستى و هنرهاى سنتى.
27-پژوهشگر مركز تحقيقات، مطالعات و سنجش برنامهاى صدا و سيما، واحد فرهنگ مردم.
28-كارشناس عالى تبليغ
29-كارشناس ارشد تبليغات اداره تبليغات و انتشارات
30-عضو تيم جهانى نيروهاى دانشگاهى.
31-از اعضاى ترويج زبان و ادب فارسى.
32- از اعضاى بنياد ايرانشناسى.
33-از اعضاى مركز برنامهريزى و تأليف كتابهاى درسى معاونت آموزش و نيروى انسانى
34- و...
به نام خدا
خبرنگار امرداد - آفتاب یزدانی :
دژ شوش(آکروپل) شاید حكایت دژهای ویرانشدهی روستاهای دور و داستانهای شگفت مردمی را همانند باشد که بنابر رخدادهای ماورایی به فرجامی شوم درافتادهاند.
این روزها فعالان میراثفرهنگی، از شوربختی دژی میگویند که شاید تاوان آجرهای دزدیاش را میدهد.
اهالی میگویند بیشتر زمانها، در دژ بسته است. این دژ همان دژی است که فرانسویها پیاش را با آجرهای چپاولشده کاخ آپادانا و چغازنبیل بنا کردهاند. تانکرهای چند تنی روی بام دژ، پیها و ترکهای عمیق دیوارها از یک سو، و ساختن اتاقکی برای کبوترها در این دژ از سویی دیگر، از شوندهایی(:دلایلی) است كه به بسته شدن درهای این مكان تاریخی انجامیده است.
به گزارش میراث خبر و بنابر سخنان «شهرام شهریار»، دوستدار میراثفرهنگی و راهنمای تور، دژ شوش دچار ویرانیهای بسیار شده است و به روشنی میتوان فرسایش پیها و ترکهای بسیار دیوارهای دژ را دید. این درحالی است که نه میتوان تانکرهای چند تنی بر بام دژ را نادیده گرفت نه اتاقک بالای دژ را که برای کبوترها ساخته شده است.
او گفت: «به نم در سقف بیشتر اتاقها هم که توجه كنیم، خواهیم فهمید که چرا بیشتر زمانها در دژ شوش بسته است.»
بهگفتهی شهریار، از آنجاییکه این دژ بدون پی بنا شده، در پی بارشهای فراوان و خالی شدن خاک زیر دیوارهها احتمال ریزش آن حتمی است.
انباشت زباله و نخاله در دژ شوش!
این دوستدار میراثفرهنگی گفت: «از همان ورودی دژ میتوان انباشت زبالهها و نخالههای ساختمانی را دید. از سویی با وارد شدن به محوطه و حیاط نخست، ترکهای فراوان روی جدارههاست بسیار خودنمایی میکنند.»
او همچنین از کتابخانهای گفت که هماکنون تبدیل به ویرانه شده است. با اینکه پیش از این در خبرها آمده بود که در پی بارندگی، سقف کتابخانه ریخته است و کارشناسان به بهسازی(:مرمت) آن پرداختهاند اما هیچ اثری از بهسازی دیده نمیشود. و این امر تنها ویژهی کتابخانه نیست و گویی هیچ اتاقی در دژ از خطر ریزش در امان نیست.
در این میان، اتاقی که در آن کنتور و سامانهی توزیع برق جای دارد بهگفته شهریار حال و روز بدتری نسبت به دیگر اتاقها دارد. احتمال ریزش سقف اتاق و آتشسوزی رخدادی نیست که دور از ذهن باشد. چراکه در كنار این اتاق، تانکری پر از گازوئیل است. تانکری که روی سقف و کنار برجهای دژ جانمایی شده است!
این دوستدار میراثفرهنگی که موضوع را با فعالان میراثفرهنگی خوزستان در میان گذاشته است وضعیت دژ شوش را بسیار نگرانکننده دانست.
دژ شوش که به دژ اکروپل یا دژ فرانسویها نیز نامور است به دست هیات باستانشناسی فرانسوی در سال 1897 میلادی روی بلندترین جای شهر شوش بنا شده است. این دژ همانندی بسیاری به زندان باستیل فرانسه دارد که با بهرهگیری از آجرهای بهدست آمده از کاخ داریوش وشماری از آجرهای منقوش به خط میخی چغازنبیل به دست معماران دزفولی بنا شده است.
پلان دژ ذوزنقهای شکل است که قاعدهی کوچک آن در سمت شمال است. دور تا دور آن را راهرویی در بر گرفته و ردیف اتاقهایی به سمت حیاط، برگرد آن قرار گرفتهاند.
دژ دارای سه ورودی است که یکی از آنها هماكنون بسته است.
قلعه تاریخی شوش در سال 1380 توسط سازمان میراث فرهنگی با شماره 3983 در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسید.
زباله در مكاني تاريخي. البته اين زبالهها و نخالهها با توجه به حال و روز ديگر جاهاي تاريخ و باستاني ايران، چندان هم شگفت نيست.
تركهاي در و ديوار دژ آكروپل
اين هم حال و روز اتاقهاي دژ است!
افسوس از اينهمه بيتوجهي
اين همان اتاقي است كه ويژهي كنتور برق شده است
اين هم سقف يك اثر تاريخي و مليشده!
زبالهها و نخالهها از نمايي ديگر. شوربختانه به جاي نشان دادن زيباييهاي يك اثر تاريخي ناچاريم نازيباييهايي كه از سرِ بيمهري از سر و رويش ميبارند را نمايش دهيم.
كبوترخانه
به نام خدا
درمیان رسانهها |
● |
نخستین شهر دایرهای جهان زیر چرخ موتورسواران |
سورنا لطفینیا :
سالهاست گستره و تپههای تاریخی شهرستان دارابگرد میزبان موتورسواران شدهاند. برخی از اهالی دارابگرد دراین تپهها چنان به رقابت میپردازند و گرد و خاک بهپا میکنند که دارابگرد و تپههای بینوای تاریخی گویی کم از پیستهای بینالمللی موتورسواری ندارد.
بهگزارش CHN؛ دارابگرد پر از شاخصههای فرهنگی و تاریخی است. شهری ساسانی که برپایهی یافتهها و تاریخنگاریهای باستانشناسان، به روزگار هخامنشی هم میرسد. با این همه، اهالی دارابگرد گویی هیچگونه آگاهی نسبت به زوایای زندگی فرهنگی و میراث منطقهای که در آن زندگی میکنند ندارند، چراکه مهمترین بخش از گستره و تپههای باستانی را پیست موتورسواری کردهاند.
این شهر، نخستین شهر دایرهای شکل درسرزمین ایران بوده است. آنگونه که باستانشناسان میگویند الگوی معماری این شهر در ساختوساز شهرهای دایره شکل دیگر چون تیسفون، شهرگور فیروزآبادو... تاثیر داشته است.
شهر کهن دارابگرد یا دارابجرد، از ديرينهترين شهرهایی است که با معماری دایرهای ساخته شده و در ٧کیلومتری شهر داراب، جای دارد.
به نام خدا
روز مــادر، گل سرسبـد جشنـهای پـر رونـق جـهان
در بین روزها و جشن های خاص در جهان، روز مادر جایگاه ویژه ای دارد و در همه كشورها تقریباً به یك شكل برگزار می شود و همه تلاش می كنند با دادن هدیه ای هر چند ناچیز مادر خود را خوشحال كنند، هر چند در تمامی كشورها عده ای در این مورد هم عقیده اند كه روز مادر به نمایشی صرفاً مادی تبدیل شده و هدف اولیه آن فراموش شده است. تاریخ و سنن برگزاری این جشن در كشورهای جهان متفاوت اما اصل آن در همه جا یكسان است و روز مادر برای بزرگ و كوچك موقعیتی است برای ابراز عشقی كه نسبت به مادر خود دارند ...
روز مادر در ایران
بیستم جمادی الثانی هر سال، (امسال؛ 11 اردیبهشت 1392) برای ایرانیان روزی پر از خاطره و معنویت است؛ خاطراتی شیرین از مادران مهربان، زنان باگذشت، فرزندان با محبت و همسران با وفا؛ این روز به یُمن ِ زادروز بانوی نمونه اسلام، فاطمه زهرا (س)، روز مادر و گرامیداشت مقام زن نام گرفته است. در ایران پیش از انقلاب ۱۳۵۷ روز ۲۵ آذر زادروز فریده قطبی مادر فرح دیبا به نام روز مادر نام گذاری شده بود.
آلمان
بیش از ۷۵ سال است كه روز مادر در دومین یكشنبه ماه مه برگزار می شود. در این روز استثنایی اهدای گل بسیار اهمیت دارد... گل فروش ها این روز را "بی وقفه" كار می كنند! فرزندان از صبح كارهای خانه را انجام می دهند. ابتدا یك صبحانه عالی برای مادر به رختخواب می آورند، سپس او را به گردش می برند و با یك "شام خوب" روز را به پایان می رسانند.
آمریكا
آمریكایی ها در ابتدای قرن بیستم دومین یكشنبه ماه مه را رسماً روز مادر نام نهادند و در خلال جنگ جهانی اول آن را گسترش دادند. در این روز فرزندان به نزد مادر، مادربزرگ یا خاله خود می روند. كارت تبریك جایگاه ویژه ای دارد. كارت ها روی لبه شومینه یا روی بوفه ردیف می شوند با یك پیام اصلی روی همه آنها: "برای بهترین مادر، مادربزرگ یا خاله..." یا "دوستت دارم مادر...". صبحانه در رختخواب نیز جزیی از مراسم است. در این روز، مامان حق دارد تا ظهر بخوابد!
مكزیك
مكزیكی ها همیشه روز ۱۰ مه را برای مادران جشن می گیرند! آنها به مادرشان هدیه بسیار عجیبی می دهند: serenata. در نیمه شب ۹ مه جوان ها دور هم جمع می شوند و شروع به اجرای موسیقی خانه به خانه می كنند. آنها با گیتار آهنگ ویژه این روز را می نوازند و منتظر می مانند تا مادر عزیزشان در را به روی آنها باز كند، سپس آب میوه می نوشند و به خانه دیگری می روند و نغمه های شبانه را به افتخار مادر از سر می گیرند. معمولاً اجرای مراسم از ۱۱ شب تا ۶ صبح ادامه می یابد و به طور متوسط جوانان به ۱۷ خانه سر می زنند!
اسپانیا
جشن مادر اولین یكشنبه ماه مه برگزار می شود. این روز موقعیتی است برای اهدای هدایای فراوان به مادر، به ویژه رفتن به رستوران با خانواده. مادر در این روز آشپزی نمی كند. رستوران ها نیز با اهدای یك شاخه گل به مادران، در این جشن سهیم می شوند! در این كشور كاتولیك ماه مه، ماه مریم مقدس نیز است. در دهكده های دورافتاده، اسپانیایی ها اغلب برای رفتن به كلیسا گل می چینند و گل ها را به مریم مقدس سمبل مقام مادری هدیه می دهند.
انگلستان
انگلیسی ها چهارمین یكشنبه بهار را برای مادران جشن می گیرند. Simnel Cake شیرینی مخصوص این روز است. دسته گل و كارت تبریك هدیه ای است كه مادران حتماً از آن بهره مند می شوند.
ایتالیا
در ایتالیا روز مادر دومین یكشنبه ماه مه برگزار می شود. ماه مه، ماه بزرگداشت مریم مقدس و مقام مادری است. بچه ها در این ماه در مدرسه كارهای دستی (دسته گل، نقاشی و...) درست می كنند و به افتخار مادرشان شعر و سرود می خوانند. در رادیو و تلویزیون، مردم صدای خوانندگان بزرگ (انریكو كروزو، آرامندوتا جولی و...) را می شنوند كه به افتخار مقام مادر می خوانند! در چند سال اخیر، به مناسبت روز مادر همچنین روز زن، ۸ مارس هر سال، گل فروشان با فروش دسته گل هایی كه قسمتی از پول آن صرف كمك به سازمان های خیریه می شود در پیشگیری و درمان سرطان های خاص زنان سهیم می شوند.
برزیل
برزیلی ها در دومین یكشنبه ماه مه از مادرانشان قدردانی می كنند. این روز موقعیتی است برای مهمانی های بزرگ خانوادگی كه همه مادران یك فامیل را دور هم جمع می كند (مادران، مادربزرگ ها، مادرزن ها و مادرشوهرها، عروس ها و...). توجه و احترام نسبت به مقام مادر متنوع است (ترانه ها، اشعار، هدایا...). در این روز، برانگیختگی احساسات به حدی است كه برخی از مادران به پهنای صورت اشك می ریزند.
بلژیك
روز مادر معمولاً دومین یكشنبه ماه مه برگزار می شود. بلژیك در این مورد از آمریكا تقلید كرده است. اما تاریخ برگزاری روز مادر در همه مناطق بلژیك یكی نیست. مثلاً در برخی مناطق بلژیك روز مادر ۱۵ اوت، روز ماری (Marie) برگزار می شود.
جمهوری چك
روز مادر كه دومین یكشنبه ماه مه برگزار می شود در زمان "انقلاب مخملی" و سقوط كمونیست دوباره احیا شد یعنی از زمان تقسیم چكسلواكی به دو كشور چك واسلواكی. در دوره كمونیسم چكسلواك ها تنها روز زن (۸ مارس) را جشن می گرفتند و روز مادر به سیاهچال فراموشی سپرده شده بود. چك ها اكنون زمان از دست رفته را جبران می كنند. به افتخار مادر، فرزندان از كلاس اول تا آخر دبیرستان جشن كوچكی در مدرسه برگزار می كنند و با اهدای شیرینی، هدیه و گل مادران را غرق در شادی می كنند.
مجارستان
روز مادر مانند بسیاری از كشورها اولین یكشنبه ماه مه برگزار می شود. در زمان رژیم كمونیستی این جشن بخشی از ابراز هویت مجارها بود. در مدرسه بچه ها كاردستی های مخصوص درست می كنند و شعرهای زیبا حفظ می كنند. شعر مادر (mama) ساندور پتوفی (sandor petofi) قهرمان میهن پرست و یكی از بزرگترین شاعران مجار قرن نوزدهم اغلب قلب مادران این كشور را به لرزه می اندازد! شهرها در این روز شور و حال دیگری می یابند با بارانی از گل ریتم آهنگ كنسرت ها تئاترهای خیابانی و رقابت های ورزشی گوناگون كه هنگام اجرای آنها از كل خانواده ها دعوت می شود.
مراكش
روز مادر آخرین یكشنبه ماه مه برگزار می شود. متاسفانه در محله های فقیرنشین كه زنان با مشكلات فراوان زندگی روزمره دست به گریبان هستند اغلب بدون توجه به این روز از آن می گذرند. با این وجود وزارت آموزش ملی این جشن را با حساسیت خاصی برگزار می كند و معلمان را مجبور می كند كه نقش خود را در این زمینه ایفا كنند. بچه ها كه نسبت به برگزاری جشن حساس تر هستند خلاقیت های خود را برای خوشحالی مادر به كار گرفته و كارت تبریك های زیبا ساخته و شعر می گویند.
چین
روز مادر در تقویم چینی ها ثبت نشده است. با این وجود جوانان شهرهای بزرگ از دهه ۹۰ در برگزاری این جشن شركت می كنند. آنها برای مادرانشان دومین یكشنبه ماه مه را (مانند آمریكا) جشن می گیرند، به روشی كاملاً غربی! بعضی گل هدیه می دهند (كه تا چند سال پیش آن را زائد و غیرضروری می دانستند). چینی ها بعد از ۳۵سالگی دیگر برای مادرشان جشن نمی گیرند! این جشن مختص نسل جوان است... سالخوردگان در هر حال از طرف فرزندان خود بسیار مورد احترامند و قرن ها است كه هر روز از آنها قدردانی می شود.
دانمارك
روز مادر در دومین یكشنبه ماه مه برگزار می شود. گل و جعبه شكلات نسبت به تمام هدایای دیگر برتری دارد! برخلاف كشورهای دیگر، این روز در شهرهای كوچك بیشتر برگزار می شود تا شهرهای بزرگ! این روز موقعیتی است برای خارج شدن از خانه و غذا خوردن در رستوران به همراه خانواده...
ساحل عاج
در این كشور روز مادر را مانند فرانسه در آخرین یكشنبه ماه مه برگزار می كنند. خانواده های مرفه این جشن را با شكوه خاصی برگزار می كنند. بچه ها با گروه های دوستانشان (هم محله ای ها، هم شاگردی ها و...) یك مهمانی تشكیل می دهند كه همه مادران به همراه بچه ها در آن شركت می كنند... در مورد كودكان محروم تر، آنها می توانند به مادرشان هدیه ای بدهند با همكاری برنامه تلویزیونی Ahouan كه چهارشنبه ها بعدازظهر پخش می شود. این برنامه در طول یك هفته به بزرگداشت مادران اختصاص دارد. بچه ها به همراه مادرانشان، از قبل ثبت نام می كنند. هنگام ورود فرزندان هدیه ای دریافت می كنند كه بلافاصله آن را به مادرشان تقدیم می كنند. در طول برنامه كه تقریباً ۳ ساعت طول می كشد بچه ها سرود و دكلمه می خوانند...
سوئیس
سوئیسی ها دومین یكشنبه ماه مه را برای مادرانشان جشن می گیرند.
فرانسه
در فرانسه اولین بار ناپلئون روزی را به گرامیداشت مادران اختصاص داد و پس از تغییراتی كه در طول زمان در تاریخ و نحوه برگزاری این روز به وجود آمد ژنرال دوگل رسماً آخرین یكشنبه ماه مه را برای برگزاری آن تعیین كرد. هر سال در فرانسه شهرداران، نمایندگان یا اعضای شورای شهر مدال هایی را برای مادران خانواده های پرجمعیت تعیین می كنند:
مدال طلا، هنگامی كه تعداد فرزندان ۸ نفر یا بیشتر باشد. مدال نقره، هنگامی كه فرزندان ۶ یا ۷ نفر باشند. مدال برنز، زمانی كه خانواده دارای ۴ یا ۵ فرزند است.
كامرون
تاریخ برگزاری روز مادر در این كشور نیز مانند فرانسه است. فعالیت های مدرسه ای كودكان كامرونی مانند دوستان فرانسوی شان است (نقاشی، كاردستی و...). مادران مانند بسیاری از كشورهای آفریقایی از احترام ویژه ای برخوردارند. كامرون جامعه مادرسالاری است كه زنان در آنجا بسیار فعال، موثر و متحد هستند. شاید به همین دلیل است كه آنها اهمیت بسیاری برای این روز قائل هستند.
كانادا
كانادا نیز دومین یكشنبه ماه مه را برای مادران جشن می گیرد. در این كشور نیز فرزندان با گل، كارت تبریك و آوردن صبحانه مادر در رختخواب، از مادران قدردانی می كنند.
ژاپن
در ژاپن در سال ۱۹۳۷ اولین جلسهٔ "ستایش مادران" در ۸ مه برگزار شد و حدود سال ۱۹۴۹، جامعهٔ ژاپن تصمیم به جشن گرفتن روز مادر در دومین یکشنبهٔ ماه مه گرفت؛ مانند دیگر کشورها. امروزه در روز مادر مردم ژاپن به یکدیگر انواع گل مانند میخک و رز را به مادران خود هدیه میدهند.
پرتغال
در پرتغال، روز مادر یک روز تعطیلی غیر رسمی است که هر سال در اولین یکشنبهٔ ماه مه برگزار میشود و گاهی با روز کارگر هم زمان میگردد.
افغانستان
در افغانستان روز مادر در دومین شنبهٔ ماه ژوئن، ۱۲ ژوئن جشن گرفته می شد. اما چندی پیش دولت افغانستان 8 مارس را روز جهانی مادر تعیین کرد.
مــــــــادر
تاج از فرق فلک برداشتن
جاودان آن تاج بر سر داشتن
در بهشت آرزو، ره یافتن
هر نفس شهدی به ساغر داشتن
روز در انواع نعمت ها و ناز
شب بتی چون ماه در برداشتن
صبح از بام جهان چون آفتاب
روی گیتی را منور داشتن
شامگه چون ماهِ رویا آفرین
ناز بر افلاک اختر داشتن
چون صبا در مزرع سبز فلک
بال در بال کبوتر داشتن
حشمت و جاه سلیمانی یافتن
شوکت و فر سکندر داشتن
تا ابد در اوج قدرت زیستن
ملک هستی را مسخر داشتن
بر تو ارزانی که ما را خوش تر است
لذت یک لحظه مادر داشتن !
شعر از زنده یاد فریدون مشیری
به نام خدا
یکى روز کاووس کى با پسر
|
نشسته که سودابه آمد ز در
|
زنـاگـاه روى سیاوش بدید
|
پراندیشه گشت و دلش بردمید
|
زعشق رخ او قرارش نماند
|
همه مهر اندر دل آتش نشاند
|
که باید که رنجه کنى پاى خویش
|
نمائى مرا سرو بالاى خویش
|
بیاراسته خویش چون نوبهار
|
بگردش هم از ماهرویان هزار
|
هر آنکس که از دور بیند ترا
|
شود بیهش و برگزیند ترا
|
زمن هر چه خواهى، همه کام تو
|
بر آرم ، نپیچم سر از دام تو
|
من اینک به پیش تو افتاده ام
|
تن و جان شیرین ترا داده ام
|
سرش تنگ بگرفت و یک بوسه داد
|
همانا که از شرم ناورد یاد
|
رخان سیاوش چو خون شد ز شرم
|
بیاراست مژگان به خوناب گرم
|
چنین گفت با دل که از کار دیو
|
مرا دور داراد کیوان خدیو
|
نه من با پدر بى وفائى کنم
|
نه با اهرمن آشنائى کنم
|
سر بانوانى و هم مهترى
|
من ایدون گمانم که تو مادرى
|
سودابه که از برملا شدن واقعه بیم داشت داد و فریاد کرد و درست بسان افسانه یوسف و زلیخا دامن پاره کرده و گناه را به سیاوش متوجه کرد …
بارى سیاوش به سودابه مى گوید که پدر را آگاه خواهد کرد:
از آن تخت برخاست با خشم و جنگ
|
بدو اندر آویخت سودابه چنگ
|
بدو گفت من راز دل پیش تو
|
بگفتم نهانى بد اندیش تو
|
مرا خیره خواهى که رسوا کنى؟
|
به پیش خردمند رعنا کنى؟
|
بزد دست و جامه بدرید پاک
|
به ناخن دو رخ را همى کرد چاک
|
برآمد خروش از شبستان اوى
|
فغانش زایوان برآمد بکوى
|
سیاوش بیامد به پیش پدر
|
یکى خود و زرین نهاده به سر
|
سیاوش بدو گفت انده مدار
|
کزین سان بود گردش روزگار
|
سیاوش سپه را بدا نسان بتاخت
|
تو گفتى که اسبش بر آتش بساخت
|
زآتش برون آمد آزاد مرد
|
لبان پر ز خنده برخ همچو ورد
|
چو بخشایش پاک یزدان بود
|
دم آتش و باد یکسان بود
|
سواران لشکر برانگیختند
|
همه دشت پیشش درم ریختند
|
سیاوش به تندرستى و چاپکى و چالاکى به همراه اسب سیاهش از آتش عبور کرد و تندرست بیرون آمد.
یکى شادمانى شد اندر جهان
|
میان کهان و میان مهان
|
سیاوش به پیش جهاندار پاک
|
بیامد بمالید رخ را به خاک
|
که از نفت آن کوه آتش پَِـرَست
|
همه کامه دشمنان کرد پست
|
بدو گفت شاه، اى دلیر جهان
|
که پاکیزه تخمى و روشن روان
|
چنانى که از مادر پارسا
|
بزاید شود بر جهان پادشا
|
سیاوخش را تنگ در برگرفت
|
زکردار بد پوزش اندر گرفت
|
مى آورد و رامشگران را بخواند
|
همه کام ها با سیاوش براند
|
سه روز اندر آن سور مى در کشید
|
نبد بر در گنج بند و کلید!
|
واپسین شبانه بهرام شید (سه شنبه شب) را به یاد سیاوش و پاکى او با پریدن از روى آتش جشن مى گیرند
-- D.P --
به گهواره عريان همانسان به خاک
چه مؤمن چه كافر چه انسان چه پاک
خوش آنی كه شادی به تن جامه دوخت
نپنداشت مال و منالش ملاک
به نام خدا
کوتوله ترسناک کرمانی
در حاشیه کویر شهداد، شهری در اندازه های بسیار کوچک که در خانههای چند وجبیاش آدم کوتولههایی سکونت داشتهاند پس از سده ها فراموشی سر از خاک بیرون آورده تا تمدنی با بیش از ۵ هزار سال حکومت را که در سینه این شهر کوچک و اعجابآور مدفون بوده، آشکار کند.
به گزارش ایسنا، شبکه ایران در ادامه افزود: در حاشیه کویر شهداد، شهری در اندازه های بسیار کوچک که در خانههای چند وجبیاش آدم کوتولههایی سکونت داشتهاند پس از سده ها فراموشی سر از خاک بیرون آورده تا تمدنی با بیش از پنج هزار سال حکومت را که در سینه این شهر کوچک و شگفت آور مدفون بوده، آشکار کند.
در این شهر پنج هزار ساله انسانهایی زندگی میکردند که قدی کمتر از یک متر داشتهاند و به همین خاطر به شهر کوتولهها شهرت یافته بود که کوچهها و خانههایش حتی با تنورهایی که در آنها نان میپختند همه و همه به اندازههای کوچک و متناسب با آدم کوتولهها ساخته شده است. این شهر که در ۱۰۰ کیلومتری کرمان و در حاشیه غربی کویرلوت قرار گرفته است توجه بسیاری از باستانشناسان را به خود جلب کرده است اما هیچ گاه پاسخی منطقی در خصوص دلایل ساخت این شهر عجیب داده نشده است.
مسئولان میراث فرهنگی وجود شهر کوتولهها را تکذیب میکنند اما هیچگاه نتوانستند توضیح دهند که دلیل ساخت این شهر و از همه مهمتر استفاده از وسایل تعبیه شده در این شهر کوچک چه بوده است.
برخی از کارشناسان میگویند اجساد مومیایی شده مربوط به کودکانی است که به دلایلی سالها قبل فوت کردهاند. با وجود این داستانهای شهر کوتولههای استان کرمان ادامه دارد و کسی نتوانسته است جوابی مناسب در این خصوص ارائه دهد.
برخی بر این عقیده هستند که هزاران سال پیش مردمان این شهر به دلیل عواملی ناشناخته که شهر را تهدید میکرده و برای حفظ جان خود اقدام به گل اندود کردن در خانهها و مسدود کردن آنها کردهاند و در حالی که خانهها و اشیای درون آنها سالم بودهاند شهر را به حال خود رها کرده و رفتهاند.
با وجود کشفیات آن دوران، پس از انقلاب نیز چهار فصل کاوش در این منطقه صورت گرفته است که نتایج قابل توجهی از جمله محله بندی شهرها بر اساس صنوف پیدا شد. مردمان با تمدنی کهن که هزاران سال پیش در این منطقه زیست میکردهاند و محلههای مختلف از جمله محله جواهرسازان و کشاورزان و پیشه وران داشتهاند.
میرعابدین کابلی، سرپرست وقت باستانشناسی منطقه تاریخی شهداد میگوید: مردمان این شهر پنج هزار سال پیشینه تمدن دارند و یافتههای حاصل از کاوشها نشان میدهد مردمانی فکور و دارای تمدن و قدرتمند در این منطقه زیست میکردهاند.
وی درباره دلیل ترک این شهر توسط ساکنانش اظهار می دارد: عاملی این شهر را تهدید میکرده است، بررسیهای میدانی نشان میدهد مردم در هنگام ترک شهر برای بازگشت امید داشتهاند به طوری که بسیاری از جواهرات و مهرهها و اشیای مورد نیاز برای زندگی را درخانهها رها کردهاند و با فرصتی که داشتهاند در خانه را با خشت بستهاند و به محلی دیگر رفتهاند اما هیچ گاه باز نگشتهاند. وی می افزاید: این شهر در مسیر گردشگری قرار گرفته است و در صورتی که گردشگران بخواهند از این شهر کوچک بازدید کنند و در کوچهها و خانههای بسیار کوچکی که کمتر از یک متر ارتفاع دارند قدم بزنند میتوانند در یک روز شگفتیهای بسیاری را ببینند.
صدوقی ادامه می دهد: شهر کوتولهها تا شهر کرمان تنها یک ساعت فاصله دارد و برای رسیدن به این شهر باید از جاده قدیم کرمان – ماهان به سمت سیرچ حرکت کنند.
صدوقی درپایان میگوید: شهر کوتولهها در حاشیه و چسبیده به شهر شهداد قرار دارد اما این پایان ماجرا نیست زیرا مسافران پس از ورود به شهداد در نزدیکی شگفتی های زیبای کویر قرار میگیرند.
به نام خدا
سربازان داریوش (486-521 پیش از میلاد) نوعی نان پهن را روی سپرهای خود میپختند و روی آن را با پنیر و خرما میپوشاندند. یونانیها پختن چنین نانهایی را از ایرانیان آموختند. این نان از یونان به روم رفت و در جنوب ایتالیا معمول شد.
نام پیتزا با نام ایتالیا و شهر ناپل گره خورده است. اما این غذای پرطرفدار راه درازی را پیمود تا به یک غذای جهانی تبدیل شد.
به گزارش همشهری آنلاین، سربازان داریوش (486-521 پیش از میلاد) نوعی نان پهن را روی سپرهای خود میپختند و روی آن را با پنیر و خرما میپوشاندند. یونانیها پختن چنین نانهایی را از ایرانیان آموختند. این نان از یونان به روم رفت و در جنوب ایتالیا معمول شد.
300 سال پیش از میلاد، یک مورخ رومی به نام Marcus Porcius Cato در کتاب خود نوشت: "گردی پهنی از خمیر که با روغن زیتون، سبزی و عسل پوشیده شده و روی سنگ پخته میشود" این نشان میدهد که رومیها به پیتزا علاقه داشتهاند و آن را با فرهنگ غذایی خود سازگار کرده بودند؛ چرا که روغن زیتون در روم بسیار معمول بود.
علیرغم اینکه برخی اعتقاد دارند پیتزا از روم به جنوب ایتالیا راه یافت و تا مدتها آن را غذای فقیران مینامیدند، برخی نیز عنوان کردهاند که این غذای بسیار خوشمزه قدمتی نسبتاً طولانی دارد و به زمان اهالی یونانی ساکن در ماگناگریسیا در جنوب ایتالیا باز میگردد.
باستان شناسان در حین حفاریهای خود در شهر پومپی در ایتالیا به بقایای مغازههایی برخوردند که نشاندهنده شباهت این مغازهها با پیتزافروشیهای امروزی هستند. البته پیتزا در آن زمان به شکل امروزی وجود نداشت و فقط شامل نان مسطح گردی بود که با آرد عمل می آمد و همراه ادویه و روغن پخته میشد.
در آن زمان گوجه فرنگی در اروپا ناشناخته بود و شیر گاومیش هندی که از آن برای تهیه پنیر مازارلا (پنیر پیتزا) استفاده میشود، برای اهالی کامپانیا در ناپل هنوز مفهومی نداشت.
گوجه فرنگی برای اولین بار در قرن شانزدهم وارد اروپا شد اما در ابتدا آن را میوهای سمی میدانستند! تا اینکه در اواخر قرن هجدهم مردم فقیرنشین ناپل از آن به عنوان ماده اصلی در نانهای پیتزا شکل خود استفاده کردند. این نانهای پیتزایی به زودی توجه جهانگردان را به خود جلب کرد و آنها را به مناطق فقیرنشین ناپل کشاند پیتزای مدرن در شکل امروزی در سال 1889 یک آشپز درباری به نام رافائل اسپوزیتو درست شد.
رافائل اسپوزیتو که در نانوایی در شهر ناپل کار میکرد، به فکر درست کردن پیتزای مخصوصی افتاد و آن را به عنوان هدیه برای پادشاه امبرتو و ملکه مارگریتا برد.
این پیتزا شکلی بسیار میهن پرستانه داشت و مثل پرچم ایتالیا به رنگهای سفید و قرمز و سبز درست شده بود. ملکه از این پیتزا بسیار استقبال کرد و به احترام او نام این پیتزا را مارگریتا (یا همان پیتزای سبزیجات) گذاشتند.
این پیتزا استانداردی را تعیین کرد که تا به امروز در سراسر جهان در پیتزاها وجود دارد. تا حدود سال ۱۸۳۰ پیتزاها در دکه های کنار خیابان به فروش میرسیدند و اولین پیتزافروشی واقعی به نام آنتیکاپورت آلبا برای اولین بار در ناپل باز شد.
پیتزا در بین ایتالیایی ها بسیار محبوب شد و به زودی به صورت غذای محلی آنها درآمد. یک مهاجر ایتالیایی به نام جنارولمباردی مغازه کوچکی در محله ایتالیایی نشین نیویورک باز کرد. شاگردش آنتوتیو توتونوپرو شروع به پختن پیتزا و فروش آن در مغازه کرد.
طولی نکشید که پیتزاهای توتونوپرو بسیار پرطرفدار شد و لمباردی را به فکر باز کردن یک پیتزا فروشی در سال ۱۹۰۵ انداخت.
اما در این زمان مصرف پیتزا هنوز به مهاجرین ایتالیایی محدود میشد و بین آمریکاییها محبوبیت چندانی نداشت. بعد از جنگ جهانی دوم مصرف پیتزا فراگیرتر و بین سربازان آمریکایی در ایتالیا بسیار پرطرفدار شد به طوری که گاهی پیتزافروشیها نمیتوانستند جوابگوی تقاضای بی حد و مرز مشتریان آمریکایی خود باشند.
آمریکایی که از این غذای محلی خوششان آمده بود و آن را با خود به خانه بردند. ایتالیاییها که بعد از جنگ اقتصادشان صدمه دیده بود با مهاجرت به سایر کشورهای اروپایی، پیتزا را در تمام اروپا رواج دادند.
با رشد جمعیت در دهه ۱۹۵۰ بخصوص در آمریکا کم کم رستورانهای زنجیرهای به وجود آمدند. چون پیتزا نسبتاً سریع و آسان تهیه میشد و حملش آسان بود.
رستورانها نیز به این فکر افتادند که برای جلب مشتری بیشتر، قسمتی از کار خود را به حمل پیتزاهای سفارش داده شده به خانه مشتریانشان (به صورت مجانی) اختصاص دهند.
به نام خدا
خط فقر دقیقا همین جاست. تمام چسب زخمهایت را هم که بخرم باز… نه زخمهای من خوب میشود نه زخمهای تو. نذرتان قبول!که هم محلی هایتان از زعفران برنج نذریتان تعریف میکنند. همه شب نماز خواندن،همه روز روزه گرفتـن هـمـه سالــه از پـی حـج، سفــر حجـاز کـردن ز مدینــه تا بـه کعبــه، سـر و پـا بـرهنــه رفتـن دو لـب از بـرای لبیکــ بـه گفتــه بـاز کـردن شب جمعـه هـا نخفتـن ، به خــدای راز گفتـن ز وجــود بـی نیــازش، طلـب نیـــاز کــردن به مساجـد و معابـد، همه اعتکاف کردن ز ملاهـی و مناهی، همـه احتـراز کردن به خدا قسم که کس را، ثمر آنقدر نبخشدکه به روی مستمندی ، در بسته باز کردن… عزیز دلم…
می گویند : شاد بنویس …
نوشته هایت درد دارند!
و من یاد ِ مردی می افتم ،
که با کمانچه اش ،
گوشه ی خیابان شاد میزد…
اما با چشمهای ِ خیس … !
به نام خدا
بنام خدا
مــا امسال آجیـل نمـی خـــوریم!
لطفا اطلاع رسانی کنید
بیایید برای یکبار هم که شده درس خوبی به افرادی بدهیم که به شعور مردم توهین میکنند و از آنها به سود منافع خودشان استفاده میکنند
افزایش کم سابقه و ناگهانی قیمت آجیل شب عینخستد این روزها بحث پیامک ها و شبکه های اجتماعی شده است.
«بیایید برای یک بار هم که شده در تحریم آجیل به دلیل گرانی متحد باشیم. ما آجیل نمی خریم و نمی خوریم.» این پیامک شاید این روزها روی تلفن همزاه شما هم آمده باشد. پیامکی که این روزها به یکی از بحث های داغ در شبکه های اجتماعی هم تبدیل شده است.
ما امسال آجیل نمیخریم...
واکنش مردم به گرانی آجیل، در شبکه های اجتماعی بیشترین بازتاب را داشته است. کار آن قدر بالاگرفته که حتی صفحه هایی خاص برای تحریم آجیل ایجاد شده است. صفحه هایی که البته کم هم طرفدار ندارد. شعارها و متن های این صفحه ها هم در نوع خودش جالب است: « اگر 15 میلیون خانواده بطور متوسط 100 هزار تومن توی جیب دلالای آجیل بکنن، همین یک قلم میشه 1500 میلیارد تومن!!! پولی که بی درنگ میره توی یک مسیر دیگه و هر بار فربه تر و فربه تر میشه و دمار مردمو درمیاره ...حرف ساده است.
بیاییم امسال آجیل نخریم و یک نوشته قشنگ روی سفره هفت سینمون، میزمون بزاریم که برای چی اینکارو کردیم. اگر کسی دوست داشت (دوست داشت بدون هیچ اجباری) میتونه معادلشو به افراد نیازمند اطرافش یا مثلاً به زلزله زده هایی که یک زمستون وحشتناک رو گذروندن کمک کنه تا اونها هم یه کمی عید داشته باشن یه کمی مرهم آلامشون باشیم یه کمی "بگیم" هموطن ما کنارت هستیم...امسال هیچ خانواده ایرانی در پذیرایی نوروز خود آجیل نخواهد داشت خواهشا با نخریدن آجیل همکاری نمایید.»
بحران پسته خندان
«60 تا 65 هزار تومان.» این رقمی است که استاندار تهران از قیمت پسته در بازار آجیل تهران می دهد. رقمی که مرتضی تمدن می گوید واقعی و منصفانه نیست:«همین پسته موقع صادرات کیلویی 30 تا 35 هزار تومان قیمت دارد. اما در بازارهای ایرانی رقمش می شود 60 تا 65 هزار تومان. این رقم باید اصلاح شود و به قیمت واقعی برسد. یعنی حدود 25 تا 30 هزارتومان.»
نماینده مردم کرمان هم در واکنشی جالب به گرانی پسته، از مردم خواسته است تا بیشتر از 32 هزار تومان،پول بابت خرید پسته نپردازند. «محمدرضا پورابراهیمی» به خبرگزاری فارس گفته:« قیمت بهترین پسته در کرمان بیشتر از ۳۲هزار تومان نیست و بیشتر از این قیمت به جیب دلالان میرود. از مردم عزیز میخواهیم بهترین پسته را گرانتر از 32 هزار تومان نخرند چرا که این موجب سود بیشتر دلالان بازار پسته میشود..»
این در حالی است که قیمت مصوب پسته در بازار آجیل شب عید، بالاتر از این حرف هاست. به عنوان مثال قیمت هرکیلو پسته اکبری درجه یک 38 هزارتومان و نرخ درجه 2 این پسته نیز 34 هزارتومان تعیین شده. رقمی که بالاتر از رقم های تعیینی استاندار تهران و نماینده کرمان در مجلس شورای اسلامی است.
از طرف دیگر مساله صادرات پسته و ممنوعیت آن هم، این روزها یکی از بحث های داغ حوزه اقتصاد و بازار است. وضوعی که واکنش های مختلفی از سوی تولیدکنندگان، صادرکنندگان و تشکل های صنفی داشته و ممنوعیت صادرات پسته به مدت 6 ماه را باعث نابودی صنعت پسته ایران به عنوان یکی از دو صادرکننده عمده پسته هان دانسته اند. واکنشی که البته خیلی زود جواب گرفت و وزیر بازرگانی را مجبور به پاسخگویی کرد: «هنوز تصمیمی درباره ممنوعیت صادرات پسته نگرفته ایم.»
دوئل پسته و پیامک
حالا تقریبا یک ماه به عید نوروز و آغاز سال 92 مانده است. آجیل و پسته و خشکبار هم که جزو عناصر ثابت دید و بازدیدهای نوروزی است، این روزها بالاترین و بی سابقه ترین قیمت های خود را تجربه می کند. آیا با این اوضاع، آجیل از سبد کالاهای نوروزی خانوارهای ایرانی حذف می شود؟ آیا شبکه های اجتماعی و پیامک هایی که این روزها لحظه به لحظه بیشتر می شوند می تواند قدرت خود را در تاثیرگذاری، یک بار دیگر به رخ بکشد؟
بنام خدا
نخستین ملکه زیبایی ایران و جهان از تربت حیدریه
این خانم نخستین ملکه زیبایی ایران بوده، در سال ۱۸۹۶ توسط مجله ایلوستراسیون فرانسه که برای نخستین بار مسابقه زیباترین ملکه دنیا را برگزار می کرد، رعنا به عنوان نخست ملکه زیبایی جهان انتخاب شد.
او خواننده اپرا و مشهورترین مانکن عصر خویش بود. رعنا در سال ۱۳۲۶ در تربت حیدریه خراسان به خاک سپرده شد تک و تنها بدون آنکه کسی در کنارش باشد.
بنام خدا
ماجرای عتاب شیخ مرتضی انصاری به دختر ناصرالدین شاه
یک روز دختر ناصرالدین شاه، برای دیدار شیخ انصاری، وارد منزل وی در نجف اشرف شد، کمی سرگین که به جای ذغال در منقل مشتعل بود، سفره حصیری آویزان به دیوار و پیهسوز سفالی که اتاق را نیمه روشن کرده بود، توجهش را جلب کرد، شاهزاده وقتی وضع اتاق را دید، نتوانست احساس خویش را پنهان کند، از این روز گفت: اگر مجتهد این است، پس حاج ملا علی کنی چه میگوید؟ هنوز سخنش تمام نشده بود که شیخ انصاری از جا برخاست و با ناراحتی فرمود: «چه گفتی؟ این کلام کفرآمیز چه بود؟ بدان که خود را جهنمی کردی، برخیز و از نزد من دور شو، حتی یک لحظه هم در اینجا نمان، زیرا میترسم عقوبت تو، مرا هم بگیرد ...»
شاهزاده از تهدیدات شیخ به گریه افتاد و گفت: آقا توبه کردم، نفهمیدم، مرا عفو کنید، شیخ خطایش را بخشید و فرمود: «تو کجا و اظهار نظر درباره ملا علی کنی کجا؟! او حق دارد و باید آن طور زندگی کند، زیرا در مقابل پدر تو باید به همان گونه زندگی کرد، ولی من در میان طلاب و مستمندان هستم؛ باید وضعم و امور زندگیم همانند همین انسانها باشد»
بنام خدا
سپندارمذگان چيست؟
در ایران باستان، نه چون رومیان از سه قرن پس از میلاد، که از بیست قرن پیش از میلاد، یعنی حدودا دوهزار سال پیش از تولد ولنتاین، میان آریائیان روزی موسوم به روز عشق (سپندارمذگان یا اسفندارمذگان) بوده است. این روز در تقویم زرتشتی مصادف است با پنجم اسفند ماه و در تقویم جدید ایرانی، که شش ماه اول سال سی و یک روز حساب میشود، شش روز به جلو آمده و دقیقا مصادف میشود با ۲۹ بهمن، یعنی چهار روز پس از روز ولنتاین فرنگی. زرتشیان جشن سپندارمذ (سپندارمذگان – روز زن و روز زمین) را هرساله در پنجم اسفند ماه برگزار میکنند.
در ایران باستان هر ماه را سی روز حساب میکردند و علاوه بر اینکه ماه ها اسم داشتند، هریک از روزهای ماه نیز یک نام داشتند. بهعنوان مثال روز اول «روز اهورامزدا»، روز دوم، روز بهمن (سلامت، اندیشه) که نخستین صفت خداوند است، روز سوم اردیبهشت یعنی «بهترین راستی و پاکی» که باز از صفات خداوند است، روز چهارم شهریور یعنی «شاهی و فرمانروایی آرمانی» که خاص خداوند است و روز پنجم «سپندارمذ» بوده است.
"سپندارمذ" لقب ملی زمین است. یعنی گستراننده، مقدس، فروتن. زمین نماد عشق است چون با فروتنی، تواضع و گذشت به همه عشق میورزد. زشت و زیبا را به یک چشم مینگرد و همه را چون مادری در دامان پر مهر خود امان میدهد. به همین دلیل در فرهنگ ایران باستان "سپندارمذ" را بهعنوان نماد عشق میپنداشتند. پسوند "گان" هم به معنی "جشن" است، و در نتیجه "سپندارمذگان" به معنی "جشن سپندارمذ" (جشن روز زن و زمین) است.
در هر ماه، یک بار، نام روز و ماه یکی میشده است که در همان روز که نامش با نام ماه مقارن میشد، جشنی ترتیب میدادند متناسب با نام آن روز و ماه. مثلاً شانزدهمین روز هر ماه "مهر" نام داشت که در ماه مهر، «مهرگان» لقب میگرفت. همین طور روز پنجم هر ماه "سپندارمذ" یا "اسفندارمذ" نام داشت که در ماه دوازدهم سال که آن هم "اسفندارمذ" نام داشت، جشنی با همین عنوان میگرفتند.
"سپندارمذگان" جشن زمین و گرامی داشت عشق است که هر دو در کنار هم معنا پیدا میکردند. در این روز زنان به شوهران خود با محبت هدیه میدادند. مردان نیز زنان و دختران را بر تخت شاهی نشانده، به آنها هدیه داده و از آنها اطاعت میکردند. جشن "سپندارمذگان" یا "اسفندگان"، روز گرامیداشت زنان در ایران باستان بوده است.
در باور ایرانى مرد داراى قدرت مردانگى و تفکر و خردورزى بیشترى است، در برابر آن زن نیز داراى مهر ورزى، عشق پاک، پاکدامنى و از خودگذشتگى فراوان ترى است که هر یک از این دو به تنهایى راه به جایى نبرده و حتى روند پویایى گیتى را هم به ایستایى مى کشانند. اگر مردان بدنه هواپیماى خوشبختى اند، زنان موتور آن اند که پیکره بى موتور و موتور بى بدنه هیچ کدام به تنهایى به اوج سعادت نمى رسند بلکه ذره اى حرکت و جنبش هم برایشان ناممکن است. اشوزرتشت خوشبختى بشر را وابسته به میزان دانش و خرد انسان مى داند نه جنسیت و قومیت و رنگ و نژاد و از دیدگاه وى همه انسان ها _ همه زنان و مردان _ داراى حقوق برابرند. او دختران را در گزینش همسر آزاد شمرده و عشق پاک و دانش نیک را دو معیار اصلى مى داند و خوشبختى همسران جوان را در زندگى زناشویى در این مى داند که هر یک بکوشند تا در راستى از دیگرى پیشى جویند.
ملت ایران از جمله ملت هایی است که زندگی اش با جشن و شادمانی پیوند فراوانی داشته است، به مناسبت های گوناگون جشن میگرفتند و با سرور و شادمانی روزگار میگذرانده اند. این جشن ها نشان دهنده فرهنگ، نحوه زندگی، خلق و خوی، فلسفه حیات و کلاً جهانبینی ایرانیان باستان است.
شاید هنوز دیر نشده باشد که روز عشق را از 25 بهمن (ولنتاین) ،
به 29 بهمن (سپندارمذگان ایرانیان باستان) منتقل کنیم !!!!!!!
بنام خدا
او که آسایش و شادمانی را از مردم بگیرد ، بی تردید از گماشتگان اهریمن است.
"کوروش بزرگ"
به نام خدا
خبرگزاری مهر: سازمان میراث فرهنگی قصد دارد برای جلوگیری از آسیبهای جوی و هوازی روی نقش برجسته انسان بالدار هخامنشی در محوطه پاسارگاد، سقفی موقت برای آن تعبیه کند اما اولویت با انتقال به موزه است که هنوز عملیاتی نشده است.
عبدالرضا نصیری، معاون میراث فرهنگی استان فارس گفت: کاخ دروازه که در بخشی از آن، مجسمه انسان بالدار نیز وجود دارد به علت محدودیت اعتبار اکنون در اولویت مسقف کردن نیست به همین منظور تنها قصد داریم برای این اثر تاریخی سقفی موقت و قابل حمل ایجاد کنیم.
وی گفت: بیشتر تمایل داریم که این نقش برجسته را به موزه انتقال داده و مولاژی از آن را به جای آن قرار دهیم. چرا که حتی هوای آزاد نیز به آن آسیب می زند بنابراین بهتر است در ویترین موزه ای قرار نگه داشته شود.
نصیری بیان کرد: حتی اگر کل کاخ دروازه مسقف شود باز هم جابه جایی این نقش برجسته بهتر از قرارگیری در هوای آزاد است اما این اقدام مصوبه شورای فنی میراث فرهنگی را نیاز دارد چون ممکن است برخی از معترضان نسبت به این موضوع بحث هایی را در جامعه راه بیاندازند بنابراین این اقدام به تصمیم موزه پاسارگاد نیز مرتبط است.
از پنج سال پیش تاکنون قرار بود، تکلیفی برای این انسان بالدار مشخص شود و مولاژی که معاون میراث فرهنگی فارس می گوید به جای این نقش برجسته در این قسمت از کاخ دروازه گذاشته شود، اما تا کنون این امر عملی نشده است.
به نام خدا
آراستن سرو و کاج در کریسمس از ایران باستان الهام گرفته شده است، زیرا ایرانیان به این دو درخت مخصوصا سرو به چشم مظهر مقاومت در برابر تاریکی و سرما مینگریستند.
در ایران باستان و در شب یلدا، درختی بنام درخت یلدا تزئین میشد که عموماً از درخت سرو و کاج استفاده میشد. گفته میشود آراستن سرو و کاج در کریسمس از ایران باستان اقتباس شده است، زیرا ایرانیان به این دو درخت مخصوصا سرو به چشم مظهر مقاومت در برابر تاریکی و سرما مینگریستند و در خور روز یا دیگان روز نخست دی ماه در برابر سرو میایستادند و عهد میکردند تا سال بعد مقاوم و پایدار باشند و یک نهال سرو دیگر کشت کنند.همچنین بر طبق باورهای ایرانیان، سبزی در آغاز سال، نشان برکت در سرتاسر آن سال است که بر اساس همین باور رسم کاشتن سبزه در آغاز سال و همزمان با جشن نوروز به تدریج جایگزین درخت شد.
اما در اروپا از حوالی سده شانزدهم بنا به روایتی و بنا به روایتی دیگر در سده چهاردهم، ابتدا از آلمان و سپس لهستان و پس از آن دیگر نقاط اروپا، استفاده از درخت کریسمس، فراگیر میشود.سنت درخت کریسمس، به آلمان سده شانزدهم میلادی و زمانی که مسیحیان، درختان تزیین شده را به خانههای خود آوردند، برمیگردد. همچنین در آن زمان عدهای هرمهایی از چوب میساختند و آنرا با شاخههای درختان همیشه سبز و شمع تزیین میکردند.
به تدریج رسم استفاده از درخت کریسمس در بخشهای دیگر اروپا نیز طرفدارانی پیدا کرد.در تزیین درختهای کریسمس اولیه، به جای مجسمه فرشته در نوک درخت، از پریهای کوچک به نشانه ارواح مهربان یا زنگوله که برای ترسانیدن ارواح شیطانی به کار میرفت استفاده میشد.در لهستان، درخت کریسمس با مجسمههای کوچک فرشته، طاووس و پرندگان دیگر و تعداد بسیار زیادی ستاره، پوشیده میشد. در سوئد، درخت را با تزیینات چوبی که با رنگهای درخشان رنگ آمیزی شده اند و اشکال کودک و حیوانات از جنس پوشال و کاه تزیین میکنند. دانمارکیها، از پرچمهای کوچک دانمارک و آویزهایی به شکل زنگوله، ستاره، قلب و دانه برف استفاده میکنند. مسیحیان ژاپنی بادبزنها و فانوسهای کوچک را ترجیح میدهند.تزیین درخت در اوکراین نیز بسیار جالب است، آنها حتما در تزیین درخت خود از عنکبوت و تار عنکبوت استفاده میکنند و آنرا خوش یمن میدانند، زیرا بنا بر یک افسانه قدیمی، زنی بیچیز که هیچ وسیلهای برای تزیین درخت و شاد کردن فرزندان خود نداشت، با غصه به خواب میرود و هنگام طلوع خورشید متوجه میشود که درخت کریسمس خانه اش با تار عنکبوت پوشیده شده است و این تارها با دمیدن خورشید به رشتههای نقره مبدل شدهاند.
اما امروزه در سراسر جهان اشکال مختلفی از درخت کریسمس مرسوم شده که گاهی بسیار گرانقیمت هستند و تعدادی از انها ممکن است از نظر ابعاد و قیمت در گینس ثبت جهانی شوند رونمایی شده است.
به عنوان مثال، در اوایل ماه دسامبر امسال بزرگترین و بلندترین درخت شناور دنیا در ریودوژانیرو روشن شد. این درخت دارای ویژگیهای مختلف است و نزدیک به ۵۴۲ تن وزن دارد. این درخت همچنین با ۸۵ متر ارتفاع یکی از بلندترین درختهای کریسمس به شمار میرود. این درخت دارای ۳٫۱ میلیون چراغ همیشه روشن است که در نوع خود یک رکورد محسوب میشود.
فرانسه کشوری است که به داشتن شکلاتهای بسیار خوب معروف است و از همین رو یک درخت کریسمس شکلاتی نیز در این کشور شاید به نظر عادی برسد. این درخت که نزدیک به ۱۰ متر ارتفاع دارد از بیش از ۴۰۰ کیلوگرم شکلات تهیه شده است و قرار است قطعات آن به نفع خیریه کودکان بی سرپرست فروخته شود.
چندی پیش در یکی از هتلهای دبی درختی رونمایی شد که عنوان گران ترین درخت کریسمس را به همراه دارد. این درخت بر روی یک پایه از طلا گذاشته شده است و روی آن نیز تنها با الماسهای مختلف و طلا تزئین شده است. به طور کلی نزدیک به ۱۸۰ الماس روی این درخت به کار رفته است و نزدیک به ۱۱ میلیون دلار نیز قیمت گذاری شده است.
یک جواهر فروش ژاپنی به تازگی از یک درخت کریسمس تمام طلا رونمایی کرده است. او این درخت ۲٫۴ متری را به کمک شرکت والت دیزینی ژاپن ساخته است. این درخت نزدیک به ۲۰ کیلوگرم طلای خالص دارد و قیمت آن نیز نزدیک به ۴٫۲ میلیون دلار اعلام شده است. این درخت تا پایان سال ۲۰۱۲ در مغازه طلا فروشی باقی میمانند و به نمایش عمومی گذاشته خواهد شد.در ابتدای سال ۲۰۱۲ سرزمین لگو در اقدامی جالب بلندترین درخت لگویی دنیا ساخت. این درخت که نزدیک به ۹ متر ارتفاع دارد از بیش از ۴۰۰ هزار تکه لگو ساخته شده است و ۱۰ هفته نیز زمان برای ساخت آن صرف شده است. این درخت همچنین ۶ هزار کیلوگرم وزن دارد و تا اخر سال ۲۰۱۲ نیز به نمایش گذاشته میشود و پس از آن ممکن است تخریب شود.
البته هشت سال پیش یک درخت بلوط به عنوان بزرگترین درخت کریسمس شناخته شده است که سنی نزدیک به ۴۰۰ سال دارد. این درخت هر ساله با بیش از ۵ هزار لامپ تزئین میشود. تحقیقاتی که در مورد این درخت انجام شده است نشان میدهد که برای اولین بار در سال ۱۹۲۸ به عنوان درخت کریسمس انتخاب شده است. این درخت نزدیک به ۲۲ متر ارتفاع و ۳۵ متر پهنا دارد.به هر حال به نظر میرسد آنچه که بیش از هر چیز از این جشن تا سالیان دراز به یادگار میماند این است که هم میهنان مسیحی در ازای درختان نوئل و نرادی که در مراسم خود استفاده میکنند نهالی که چندان قیمتی هم ندارد بکارند تا هم یادگاری از خود به جای گذارند وهم جشن کریسمسشان را همانند نوروز از شکوفایی سبزه قرین برکت کنند.
به نام خدا
|
||
|
||
|
||
|
||
بابک سلامتی : | ||
دیماه یکی از پرمناسبتترین ماههای سال برای برگزاری جشنها و شادی کردن است. شاید بتوان آنرا ماه شادی نامید چرا که پرآیینترین و پس از فروردین شادترین ماه ایرانی است. چهار جشن دیگان که در سالنمای زرتشتیان در روزهای اورمزد و دیماه (٢٥آذرماه)، دیبآذر و دیماه (٢دی)، دیبمهر و دیماه (٩دی) و دیبدین و دی ماه (١٧دی) برگزار میشود، دی ماه را از نظر جشنهای ماهیانه بیمانند کردهاست. اگر مناسبتهای دیگر این ماه مانند شبچله (یلدا) و زایش حضرت مسیح -که هر دو ریشه در زایش میترا و آیین مهر دارند- و همچنین آغاز سال نو میلادی را نیز پیش چشم بیاوریم، میبینیم که این سخن پذیرفتنیتر میشود.
|
به نام خدا
|
||
|
||
|
||
گروه تاريخ امرداد : | ||
شاید برای ما غافلگیرکننده باشد اگر بدانیم در گسترهی سیاسی ایران باستان، بانکی وجود داشته است که عملیات آن در بنیاد، تفاوت چندانی با کارهای بانکی امروز نداشته است. |