بنام خدا
در پی بسته شدن ناودانها به دست افراد ناشناس |
● |
كاروانسرای حاجحیدر، فروریخت |
خداحافظ شمارهی «١١٤٥٥» |
خبرنگار امرداد - میترا دهموبد :
بارندگیهای چند روز كنونی در جایجای ایران به ریزش و ویرانی کاروانسرای حاج حیدر در نجفآباد اصفهان انجامید، این اثر ملیشده، سه سال پیش، بهسازی(:مرمت) شده بود. كاروانسرای حاجحیدر در راستهی بازار اصلی نجفآباد است و در سالهای پایانی دورهی قاجار ساخته شده است. این یادمان تاریخی كه در سال ١٣٨٣ به شمارهی ١١٤٥٥ به سیاههی یادمانهای ملی كشور پیوسته بود، اكنون فروریخته است.
نوید حسنی، از دوستداران میراث فرهنگی شهر تاریخی نجفآباد، گفت: «كاروانسرای حاجحیدر در پی بارشهای بهاره و بسته شدن ناودانها، كه بنابر شواهد، عمدی بوده، فرو ریخته است.»
او به بیتوجهی مسوولین سازمان میراث اشاره كرد و گفت: «اگر دستكم به یادمانهای ملیشده، توجه بیشتری میشد، امروز شاهد ویرانی 70 درصدی كاروانسرای حاجحیدر نبودیم.»
این خبر كه افراد ناشناس، با بستن ناودانها، قصد ویرانی كاروانسرا را داشتهاند، چند سال پیش نیز از سوی خبرگزاریها منتشر شد اما گویا امسال این بستن ناودانها، به سرانجامی كه آن افراد ناشناس میخواستند، انجامیده است.
كاروانسرای حاجحيدر
كاروانسرای حاجحيدر نجفآباد، فرو ريخت
كاروانسرای حاجحيدر نجفآباد، فرو ريخت
گویا خیلیها برای كاروانسرای حاجحیدر، دندان تیز كرده بودند. چند سال پیش در همسایگی این كاروانسرا، شركتی، دست به كار به ساخت ساختمانی با بیش از 12 متر بدون استعلام از سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری استان اصفهان شد. ساخت این بنا، دو تا سه غرفه از كاروانسرا را ویران كرده بود.
فرتورها از نويد حسنی است.
بنام خدا
منارهها، بام شهرهای باستانی |
سلیمان لطفینیا :
منارهها كاربردهای گوناگونی دارند كه بسیاری از آنها هنوز ناشناخته ماندهاند. در اینكه منارهها كاربردهای گوناگونی داشتهاند جای هیچ گمانی نیست.
از كاربردهای منارهها میتوان، «برج دیدبانی»، «بنای یادبود»، «منارهای برای نیایشگاهها و مساجد»، «جایی برای سخنرانی»، «میل راهنما» و ... را نام برد. جای داشتن بسیاری از منارهها در كنار كوهها و بلندیها كاربری آنها را پیچیدهتر میكند. همچنین زیبایی و ظرافتی كه در ساخت آنها بهكار رفته است، بر ارزش آنها میافزاید. منارهها را میتوان در جایجای ایران دید، وجهمشترك همهی آنها بلند بودنشان است، وگرنه از نگاه معماری و مصالح بهكار رفته با یكدیگر تفاوتهای چشمگیری دارند. بیگمان میتوان برای بسیاری از منارهها كاربردهای دینی و آیینی هم پیدا كرد.
تصاویر زیبا از جزیره تا باد ایرانی ابوموسی
بنام خدا
کاخ سلطنتی ناصرالدین شاه که به عنوان بنای بجا مانده از دوران قاجاریه در فهرست میراث ملی به ثبت رسیده مدتهاست به ویرای تبدیل شده است. این در حالی است که سازمان میراث فرهنگی تنها راه نجاتش را واگذاری به بخش خصوصی میداند.
به گزارش مهر، کاخ شهرستانک یا همان کاخ ییلاقی ناصری در سال 1295 هجری قمری به دستور ناصرالدین شاه در دره "گل کیله" شهرستانک یکی از روستاهای توابع شهرستان کرج در جاده چالوس بنا شد و تنها راه ارتباطی آن جاده چالوس ــ کرج است.
این راه مسیر عبوری اردوی خانوادگی ناصرالدین شاه قاجار بود که برای گذراندن ایام گرم تابستان به اتفاق اعضای حرمسرا و خدمه از تهران رهسپار کاخ شهرستانک می شدند.
این بنا که در فهرست آثار ملی قرار دارد، دارای 19 اتاق در دو جبهه شمالی و شرقی است که در گذشته عملکرد خدماتی داشته است. این مجموعه دو حمام دارد که یکی مورد استفاده همراهان شاه بوده و دیگری به شاه اختصاص داشته است.
این بنا دارای معماری ویژهای است و نقاشی آن را کمالالملک کشیده است. کاخ شهرستانک پس از سلطنت ناصرالدین شاه از رونق افتاد و در اثر عواملی چون یخبندانهای متعدد و سخت و تخریبهای انسانی دچار آسیبهای فراوان شد.
به نحوی که اکنون حتی ارسی های این کاخ سلطنتی ناصرالدین شاه در تسخیر موریانه ها قرار دارد و تا کنون عملیاتی برای مرمت آن انجام نشده است. درحالی که می توان با مرمت و بهره برداری از آن، تنها جاذبه تاریخی استان البرز را به جاذبه گردشگری کشوری و ملی تبدیل کرد.
محمدرضا پوینده، مدیرکل میراث فرهنگی استان البرز درباره وضعیت این کاخ به خبرنگار مهر گفت: اکنون این کاخ در اختیار صندوق حفظ و احیای بناهای تاریخی قرار دارد و در آینده ای نزدیک قرار است که به یک شرکت خصوصی برای بهره برداری و احیا و مرمت واگذار شود.
پوینده گفت: این شرکت طرح بزرگی را در دست دارد که حدود 1500 هکتار از زمینهای چالوس را در بر می گیرد و کاخ شهرستانک نیز به عنوان یکی از طرحهای حوزه میراث فرهنگی در این طرح قرار گرفته است.
وی بیان کرد: مسئولان این شرکت در کارگروه میراث فرهنگی و گردشگری طرح بهره برداری و مرمت این کاخ را مطرح کردند که با کلیت موضوع موافقت شد.
وی گفت: مرمت این کاخ اعتبار کلانی می خواهد که بودجه های سازمان میراث فرهنگی کفاف آن را نمی دهد. بنابراین باید این کاخ به بخش خصوصی برای مدت 10 یا 15 سال واگذار شود تا بهره برداری از آن جبران هزینه مرمت را بکند.
پوینده درباره اینکه چندی پیش معاون میراث فرهنگی استان البرز گفته بود که مرمت این کاخ با اعتباری بالغ بر یک میلیارد ریال آغاز خواهد شد بیان کرد: این میزان بودجه برای مرمت کاخ بسیار جزئی است و عملیات مرمت آن تمام نمی شود. ممکن است که هر سال بودجه ای برای این کاخ اختصاص داده شود اما مشکل آن از اساس حل نمی شود بلکه تنها راه احیای آن واگذاری است.
امارات عربی متحده یا استان جلفاوه سابق ایران ! + عکس
ایا اعراب عربستان و امارات واقعا ملخ می خورند ؟! + عکس
بنام خدا
|
||
|
||
|
||
خبرنگار امرداد - میترا دهموبد : | ||
امروز دهم اردیبهشت ماه، روز بزرگداشت «خلیج فارس» است، آبی آرام و گاه توفندهای که هزارههاست، لالاگوی سرزمینمان است، لالاگوی ایرانمان و مردمانش.
دهم اردیبهشت، روزی است که پس از سال ها نبرد، استعمار پرتغال از این پهنه ی خاکی- آبی، ورچیده شد، هرچند این خاک و آب، نفسی تازه نکرده بود که استعمار انگلیس، بر سرش سایه انداخت. این سایه هنوز هم، دسیسه ها می کند و فریب ها دارد. از همین روی است که هر روز، آگاه تر از دیروز، ارج و ارزش این پهنه را بدانیم. این روزها باید بدانیم. از خلیج فارس و از پیشینهاش، از نامش و از داستانهای رخداده در کنارش، از مردمانش و از ساکنانش، باید بدانیم. باید از آن چه روی داد تا فتنهانگیزان، این دریای ایرانی را، با نامي دروغين و ساختگي، ناميدند، بدانیم وگرنه فراموشمان میشود، خروش توفان را. ای خشم به جان تاخته، توفان شرر شو ای بغض گل انداخته فریاد خطر شو ای روی برافروخته، خود پرچم ره باش ای مشت برافراخته، افراختهتر شو. «فریدون مشیری» خلیج فارس و جزایر سه گانهی تنب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسا که این روزها بیگانگان، خیال بیهودهی داشتنش را دارند و به آن خوشند، موضوعی است که امروز به آن پرداخته ایم. قرار است بدانیم و آگاه باشیم چراکه تنها با این آگاهی است که می توانیم برنده ی بازی باشیم که استعمار، آغاز کرده است. این بازی هرچند آغازگرش، دیگران بوده اند اما باید برنده اش ما باشیم، ماییم که مالکان این آب و خاکیم از آغاز تا کنون. برای این دانستن و آگاهی با دکتر ناصر تکمیل همایون به گفت و گو نشستیم. دکتر «ناصر تکمیل همایون»، استاد جامعهشناسي و تاریخ ايران در پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي، است، او مديریت بخش تاريخ و فرهنگ در دفتر پژوهشهاي فرهنگي را نیز بر دوش دارد. دکتر تکمیل همایون که کتابی با نام «خلیج فارس» دارد و در آن به نام و نشان تاریخی خلیج فارس، ورود استعمار به خلیج فارس، کشورسازی های استعماری، مساله ی بحرین و تشکیل امارت های عربی، ادعای واهی درباره ی جزایر سه گانه و... پرداخته، گفت: «آنهایی که خلیج فارس را به دروغ "خلیج العربی" مینامند، "گجستگ"(پليد، ملعون)، هستند، اما آنهایی که "خیلی گجستک" هستند، میگویند؛ "خلیج". اینها هم میخواهند ایران را برای خود داشته باشند و هم اعراب و طلای سیاهشان را. در این میان کسانی هستند که "خیلی خیلی گجستک" هستند؛ آنهایی که میگویند؛ "خلیج فارس-عرب". در اين دسته، شماري ديگر هم هستند، آنهایی که با یک خط، این پهنهی آبی را 2 بخش کردهاند و بخش بالایی را خلیج فارس و بخش پایینی را خلیج عربی، مینامند.»
اما داستان خلیج ساختگی عرب، از کجا آغاز شد؟ دکتر ناصر تکمیل همایون، بیمقدمه گفت: «چارلز بلگریو» گجستک، نخستین کسی است که نام خلیج عربی را بر خلیج فارس میگذارد. او 31 سال نمایندهی کشور انگلیس در خلیج فارس است، با زیر و بم عربها و منطقه آشنا است و خوب میداند که گسترهی خلیج فارس، گنجینهای است که نباید به سادگی از دستش داد، اینجا با همهی اندوختههایش باید مال انگلیسها باشد. بلگریو در مدت اقامتش، کارهایی انجام داد و شرایطی را پدید آورد تا پس از رفتن انگلستان از خلیج فارس، مشکلات برآمده از استعمار همچنان برجای بماند. به گفتهی دکتر تکمیل همایون، این سیاست انگلیسها بوده از دیرباز. آنها نه برای گردش به این سرزمین آمده بودند، نه برای تبلیغ دین و نه حتا تنها برای بازرگانی و داد و ستد. آنها دقیقا آمده بودند برای تصاحب خاک و آب زرخیز منطقه. او به نوشتههای تاریخی و اسناد تاریخی اشاره کرد و به زبانهای گوناگون؛ انگلیسی، فرانسوی، عربی، روسی و ... واژهی خلیج فارس را تلفظ کرد، خلیج فارسی که در همهی مستندات و نقشهها به همهی زبانها، در همهی پیماننامههای استعماری و غیراستعماری به معنای خلیج فارس است اما این روزها گرفتار بازیهای سیاسی شده است. استاد در پاسخ به این که چگونه و از چه زمانی، خلیج فارس، به نام دروغین و ساختگی خلیج عربی، خوانده شد، گفت: استعمار انگلیس سالها در این گستره حضور فیزیکی داشت اما زمانی رسید که هم هزینهی این حضور فیزیکی و نظامی برایش گران شده بود و هم واکنشهای بیگانهستیز مردم در برابر اشغالگران، فزونی یافته بود، بنابراین بر آن شد تا نیروهایش را از این گستره، خارج کند اما نمیتوانست از سود و بهرهای که از این گستره به جیبش میرفت، چشمپوشی کند. از همین روی؛ «تفرقه انداخت و حکومت کرد». همبستگی و یکپارچگی مردمان و حکومتهای این گستره، پایان کار بود بنابراین انگلیس همواره برای ایجاد اختلاف میان ساکنان عرب زبان(برالعرب) با ساکنان شمالی دریای فارس(برالعجم)، کوشش کرده است و از هر دستمایه ای همچون مذهب(شیعه و سنی)، نژادی(عرب و عجم)، زبانی(عربی و فارسی)، بهره برداری کرده است. هم زمان برای ایجاد هرچه بیشتر این تفرقه وارون(:برخلاف) همه ی گواهی های تاریخی، انگلیس ها حتا در نام خلیج فارس، تقلب کردند. و عربها که از استعمار، عقدههای فراوان داشتند و به حکومت سلطنتی ایران نیز، ظاهرا از براي همسازي شاه با اسراييل، دلبستگی نداشتند به این دلخوش کردند که خلیج فارس را خلیج عربی، بگویند و بنویسند و این داستان همچنان متعصبانه از سوی عرب ها ادامه دارد. انگلیس باید میرفت بنابراین چارلز بلگریو که آن روزها برای خود جایی در میان عربها باز کرده بود، در کتابی به نام «ساحل دزدان دریایی» که به سال 1966 میلادی چاپ شد، بیهیچ سند و مدرکی، نوشت: «خلیج فارس که اعراب آن را خلیج عربی مینامند.» بلگریو در حالی در این کتاب چنین نوشته بود که در کتاب پیشینش، با نام «به بحرین خوش آمدید» از این جعل تاریخی خبری نبود. خلیج فارس، همان دریایی است که در اوستا از آن با نام دریای «پوییتیک» یا «پوییدیک» یاد شده است، همان دریایی که در سنگنوشتهی هزارانسالهی آشوری، «نامرتو» نامیده شده به معنای «رود تلخ». خلیج فارس همان دریایی است که داریوش بزرگ پس از پایان کانالی که به فرمان او در مصر کنده شده بود، دستور داد بر سنگی، چنین بنگارند؛ داریوششاه گوید: من پارسی هستم. از پارس، مصر را گرفتم. فرمان کندن این ترعه را دادم، از رودخانهای به نام نیل که در مصر جاری است تا «دریایی که از پارس میرود»: «درایه تیه هچا پارسا آیی تی». گفت و گویمان به «جمال عبدالناصر»، رسید، رییسجمهوری مصر كه ميگويند از زمان آغاز این بازی، متعصبانه خلیج فارس را خلیج عربی، میخواند. او را از نخستين عربهايي ميدانند كه فتنهی انگليسيها به ظاهر به مذاقش خوش آمده است. دکتر تکمیل همایون، لبخندی زد و گفت: «من از عبدالناصر دستخطی دارم که در آن، خلیج فارس، همان خلیج فارس است. افزونبر آن، او در يكی از سخنرانیهای پرشور و تاریخیاش که چند دههی پیش دربارهی همبستگی عربها، ايراد كرد، گفت: همهی عربها باید متحد شوند از اقیانوس اطلس تا خلیج فارس(من بحر الاطلسی حتی خلیج الفارسی). این اتحاد عربی ها از اقیانوس اطلس تا خلیج فارس، تا سالها زبانزد عام و خاص شده بود. حتا سرايندگان و خوانندگان، این اصطلاح را ترانه ها و شعرهایشان می گنجاندند. دستخط جمال عبدالناصر با واژه ی خلیج فارس دکتر همایون گفت: هم سن و سال های من،«اُمكلثوم»، خوانندهي بنام مصري، را می شناسند. او کسی بود که مردم برای کنسرت هایش، دست و پا می شکستند. اتحاد از اقیانوس اطلس تا خلیج فارس، آن اندازه همه گیر شده بود که «اُمكلثوم» هم آن را در ترانهاش جاي داده بود و ميخواند. آن روزها از خلیج دروغين عربی خبری نبود چون انگلیسيها هنوز در اندیشهی ترک خلیج فارس نبودند اما با پیش آمدن داستان رفتن آنها، اين نام ساختگي هم شکل گرفت. از استاد تكميل همايون پرسيدم که؛ اکنون که عربها خلیج فارس را به دروغ میخواهند، خلیج عربی بخوانند پس تکلیف دریای سرخ(احمر) که در مستندات و نوشتههای کلاسیک با نام خلیج عربی، ثبت شده، چه میشود؟ و او در پاسخ به پرسشم، گفت: از زمانی که خلیج فارس را به ناراست، خلیج عربی کردهاند، سخنی از خلیجی که تا پیش از این، منسوب به آنها بود، نیست و آن را دریای احمر میخوانند، البته اين نام، پيشينهي تاريخي هم دارد. اما آنچه در نقشههای تاریخی، نامش خلیج عربی بوده، همين دریای احمر است. اصلا خليج فارس، كه تا پيش از چيرگي استعمار، يك درياي داخلي بود و درون خاك ايران قرار داشت، چگونه ميتواند درياي عربها باشد. متن مصوبه سازمان ملل متحد در کاربرد عنوان خلیج فارس در نوشتارهاو نشست ها از دكتر تكميل همايون پرسيدم كه چرا نام اين درياي پهناور در بخش جنوبي ايران، درياي فارس يا خليج فارس، نام گرفته و او گفت: در اين باره دو گونه روايت هست. نخست آنكه مردمان قوم پارس كه يكي از اقوام بزرگ ساكن ايران بودند، تا كرانههاي اين دريا گستردگي داشتهاند، بنابراين نام خود را به اين دريا دادهاند. دوم آنكه فرمانروايان ايران در زمان هخامنشيان و پس از آن در زمان ساسانيان چون از ناحيهي پارس برخاستهبودند، مردمان ديگر سرزمينها، اين درياي آبي را به نام فرمانروايانش، درياي پارس، ناميدند. و اصولا در فرهنگ و تمدن کهن ملت های جهان، نام ایران همواره پارس، فارس، پرشیا، پرس و پاراس بوده است. ممکن نیست از خلیج فارس سخن به میان آید اما از بحرین كه بخشي از خاك ايران بود و به فريب انگلستان و سستي سردمداران زمان، از دست رفت، چیزی گفته نشود. از ادعای واهی عربها بر دریای فارس، گفته شود اما از ادعای دروغينشان دربارهی جزیرههای تنب کوچک، تنب بزرگ و ابوموسا، سخنی به میان نیاید. به ویژه که این روزها، همهی ایرانیها، خونشان از گستاخی حاشیهنشینهای خلیج فارس، به جوش آمده است. دکتر تکمیل همایون که گویی مبارزات زنده یاد دکتر محمد مصدق، در یادش زنده شده بود، گفت: بحرین و جزایر سه گانه، نه به ادعا که بر پایهی مستندات تاریخی هم در روزگار باستان و هم پس از ورود اسلام به ایران، از آنِ کشور ایران بوده است. همواره پرچم ایران در این سه جزیره، برفراز بوده است حتا پس از این که در سال 1891 میلادی به اشغال انگلیس درآمد، به اعتراض حاجی محمد مهدی ملک التجار بوشهری، حاکم بندر لنگه، باز هم پرچم ایران در آنجا، برفراز بود. با همهی اینها، فتنهی انگلیس به جای خود بود، انگلیسها که میخواستند شیوخ شارجه را از خود خوشنود نگاه دارند، گهگاه مالکیت این جزیرهها را به شیخ دستنشاندهی خود در شارجه، یادآوری میکردند. از همان زمان، اینها دچار وهم مالکیت هستند. دکتر مصدق از نام آشناهایی است که نیازی به معرفی ندارد. دکتر همایون گفت: در زمان مبارزات دکتر مصدق برای ملی کردن نفت، خاطرم هست که دکتر می گفت: اول نفت، بعد بحرین. آن روزها هنوز بحرین بخشی از ایران بود اما فریب های انگلیس، جوی ناآرام پدید آورده بود. آن زمان شیوخ عرب، ادعای مالکیت جزایر سه گانه را نیز داشتند. در دوره ای که دکتر مصدق در مسند وزارت امور خارجه ایرن بود، از حق حاکمیت ایران بر جزایر ایرانی دفاع کرد. او در دوره ی نخست وزیری اش هیاتی را با یک رزمناو ایرانی به منطقه گسیل کرد(1332 خورشیدی)، هرچند که این کار مصدق، انگلیسی ها را خوش نیامد. دكتر تكميل همايون به استناد پژوهشهايي كه پژوهشگران دربارهی خليجفارس داشتهاند، دربارهی نام جزاير سهگانه گفت: «عربها برای اينكه بگويند اين جزاير مال ماست، حتا در نام اين جزاير، دستكاری كردهاند، تنب را طنب مينويسند و ابوموسا را واژهای عربی می دانند. اين درحالی است كه تنب، دگرگونشدهی «تمب» است كه هنوز هم محليها، به همين شكل تلفظ ميكنند. تمب يک واژهی ايرانی به معنای تپه يا تل است. ايرانی ها اين دو جزيره يا دو خشكی كه به گونهی تپه يا تل در ميان آب، نمايان بودند را تمب، ناميده بودند. جزيرهای نيز كه اين روزها به ابوموسا، ميشناسيم برپايهی مستندات حتا در واپسين نامهنگاريهای زمان قاجار، به گونهي «بوموسو» آمده است. بوم همان بوم يا سرزمين است و سو يا سوز، به معني سبز. هر سه جزيره كه عربها، ادعايش را دارند حتا نامشان هم ايراني است، هرچند كه در درازاي هزارهها، مردمانش ايراني و عرب بوده و با آرامش در كنار هم زيستهاند. استاد، آه نكشيد اما نگاهش پر از افسوس بود. او گفت: ما كار فرهنگی نكردهايم. من پيش از اين نيز پيشنهادها دادم، از آنجمله اين كه دانشگاهی بينالمللی در سرتاسر خليجفارس بسازيم با نام خليجفارس و دانشجو از همهی جهان بپذيريم. گفتم كه هر دانشكدهاش را در يكی از جزيرهها يا بندرهايمان می توانيم، داير كنيم. خانههای دانشجويی داشتهباشيم و اجازه دهيم حتا پدر و مادرها هم چندگاهی از جايجای جهان، ميهمان ايران باشند. ما هنوز به خَم نخست كار فرهنگی هم نرسيدهايم. بايد سياست تفاهم جهانی داشته باشيم و آن تفاهم فرهنگی را كه داشتيم و مايهی همزيستی ما در هزارهها با مردمان منطقه بود، بايد زنده كنيم. بايد حركتهايی انجام دهيم كه مردمان خليجفارس بيهيچ ترس و هراسی، كشور ايران را پشتيبان خود بدانند و باور داشته باشند كه اگر بيگانهای بر آنها بتازد، ايران از آنها پشتيبانی ميكند. استاد ناصر تكميل همايون، بيآنكه از پرگوييهاي من، خمي به ابرو آوَرَد، دمِ پاياني گفتوگو، پشتي راست كرد، سينهاي جلو داد و گفت: همهي اينها بازي سياسی است، يک ادعای واهی است. اين روزها آنهايی كه اهل دانش و پژوهشند حتا آنهايی كه عرب هستند، به ويژه حقوقدانان كشورهای عربی، نام خليج عربی را باور ندارند، يعنی يک امر سياسی را به امر تاريخی و علمی، تحميل نميكنند. اما اين به آن معنی نيست كه ما بنشينيم و دست روی دست بگذاريم و چشم به آيندهای بدوزيم كه برايش كاری نكردهايم. مسپار وطن را به قضا و قدر ای دوست خود بر سر اين، تن به قضاداده، قَدَر شو فرياد به فرياد بيفزای كه وقت است در يک نفس تازه اثرهاست، اثر شو. «فريدون مشيری» |
بنام خدا
|
||
|
||
|
||
|
||
سراینده: هما ارژنگی : | ||
ای یاوه گوی نادان، بازیچهی شغالان، چون شیرخواره طفلان، از رسم و راهِ مردان گویا خبر نداری! تو از کنامِ شیران، از خطهي دلیران، گویا خبر نداری! این خاکِ پهلوان خیز، این توتیای زر خیز، با جانِ ما سرشته پیوند جاودانش، بر سنگِ کوه و دریا، با خونِ ما نوشته ای یاوهگوی نادان، گویا خبر نداری کاینجا نه ریگ صحرا اینجا نه سوسمار است! اینجا تمامِ ایران، یک جنگلِ شکار است صدها هزار بیشه، در گوشه و کنار است هر بیشه جایگاهِ صد شیرِ کارزار است! باری ز سر به در کن پندار این جزایر، از این خطر حذر کن، ای رونشسته زایر، جان ترا بگیرد این لقمهي گلو گیر، باید که رو بتابی زین ناخجسته تدبیر تنب بزرگ و کوچک، اروند رود زیبا، آن پارسی خلیج و بحرین یا که موسا، سر دادهاند با هم، این نغمهي فریبا: «من با تو نامدارم،ای مهدِ سرفرازان من با تو جاودانم،ای سر زمینِ ایران» |
بنام خدا
|
||
|
||
خبرنگار امرداد - آفتاب یزدانی : | ||
پروژهی لولهکشی در شهر مرادلو، از توابع مشکینشهر به پيدا شدن یک گور باستانی از زمان اشکانی انجاميد. بنابر گفتهها، هماكنون از ادامهي لولهكشي جلوگیری شده و کارشناسان میراث فرهنگی اردبیل در حال كاوش گور پيدا شده هستند. |
بنام خدا
|
محمدعلی اینانلو، طبیعتگرد ایرانی |
● |
کویر لوت سرشار از زندگی است، کتابها اشتباه میکنند |
خبرنگار امرداد - اشکان خسرو پور :
بنام خدا
|
||
|
||
|
||
خبرنگار امرداد - آفتاب یزدانی : | ||
عبدالرضا دشتیزاده، فرنشين ادارهی میراث فرهنگی سازمان منطقهای آزاد قشم از پيدا شدن بندرگاهها و استقرارگاههای زمان هخامنشی، اشکانی و ساسانی در قشم خبر داد.
به گزارش مهر، دشتی زاده از آثار بهجاماندهی کشتیها، نفتکشها و ابزارهای جنگی زمانهای گوناگون تاريخی در كرانههای جزیرهی قشم به عنوان ویژگی ارزشمند در كاوشهای پایگاه باستانشناسی زیر آب در این منطقه خبر داد. دشتی زاده گفت: «گزينش جزیرهي قشم به عنوان نخستین پایگاه باستانشناسی زیر آب در خلیج فارس، نشان از جایگاه قشم در اين زمينه دارد.» به گفتهی وی بررسی ها نشان از وجود پيوستگی اقتصادی و فرهنگی قشم از راه آبی با سرزمینهای خاور(:شرق) آفریقا، هند، چین و بسیاری از جزایر آسیایی در زمان هخامنشيان، ساسانيان و اشكانيان دارد. دشتی زاده گفت: «كاوشهاي باستانشناسی زیر آب در جزیرهی قشم به اندازهی مطالعات باستانشناسی در خشکی برای ما دارای ارزش است.» |
بنام خدا
بـررسی ارزش جهانـی پـول ایـران
از 300 سال پیـش تا به امـروز
به نقل از سایت الف؛ منابع تاریخی نشان می دهند ارزش برابری پول ملی ایران با پولهای معتبر جهانی در مقاطع تاریخی مختلف به این شرح بوده است :
در زمان شاه طهماسب صفوی، یعنی در سده شانزدهم میلادی، واحد پول ایران "شاهی" بود و هر ۲۰۰ شاهی برابر با یک "تومان". طبق مندرجات سفرنامه جنکینسون، در آن زمان هر شاهی با یک شیلینگ انگلیس برابر بود. هر پوند استرلینگ برابر با ۲۰ شیلینگ است. بنابراین، یک تومان ایران برابر بود با ۱۰ پوند انگلیس. یعنی، ارزش پول ایران ده برابر پول انگلیس بود.
در سده هیجدهم میلادی، ارزش تومان ایران بهتدریج کاهش یافت و ارزش پوند انگلیس افزایش. در نیمه نخست سده نوزدهم میلادی، یعنی در دوران سلطنت فتحعلیشاه و محمد شاه قاجار، دو پوند استرلینگ برابر با یک تومان ایران شد. در این زمان یک پوند برابر بود با ۲۵ فرانک فرانسه و ۱۰ روپیه هند. یعنی، یک تومان ایران برابر بود با ۵/ ۱۲ فرانک فرانسه. در همین زمان، یک تومان ایران با دو دلار و پنجاه سنت آمریکا برابر بود.
پس از قحطی بزرگ ۱۲۸۸ ق. ارزش پول ایران سیر نزولی را آغاز کرد؛ با کشته شدن ناصرالدینشاه (۱۸۹۳) این کاهش ادامه یافت و با انقلاب مشروطه (۱۹۰۵-۱۹۰۷) شدت گرفت. اندکی پیش از قتل ناصرالدینشاه، در سال ۱۸۹۱ یک پوند استرلینگ برابر با ۵/ ۳۲ قران بود که، اندکی پس از قتل ناصرالدینشاه، در سال ۱۸۹۴ به ۵/ ۴۸ قران رسید. ده قران برابر با یک تومان بود. یعنی در پایان سلطنت ناصرالدینشاه ارزش پوند بریتانیا ۲۵/ ۳ برابر تومان ایران و پس از قتل او، در زمان سلطنت مظفرالدینشاه، حدود ۸۵/ ۴ برابر تومان ایران شد.
پس از انقلاب مشروطه یک پوند برابر با ۶۰ قران بود یعنی ارزش پوند انگلیس شش برابر تومان ایران شد. در پایان سده نوزدهم و اوائل سده بیستم میلادی، تا جنگ اوّل جهانی، یک پوند انگلیس تقریباً برابر با ۵ دلار آمریکا بود. بنابراین، در دوران مظفرالدینشاه ارزش دلار آمریکا و تومان ایران تقریباً یکسان بود.
در زمان سقوط رضا خان و ورود ارتشهای متفقین به ایران (۱۳۲۰ ش.) دلار آمریکا تقریباً یک و نیم تومان ایران بود؛ یعنی با ۱۵ ریال میشد یک دلار خریداری کرد. در سال ۱۳۳۲، یعنی در پایان دولت دکتر مصدق و زمان کودتای ۲۸ مرداد، یک دلار آمریکا معادل ۹۰ ریال ایران (۹ تومان) و یک پوند استرلینگ برابر با ۲۳ تومان بود. در پایان سلطنت محمدرضا پهلوی و در دوره ای که صادرات نفت خام در قله تاریخی قرار داشت، یک دلار آمریکا تقریباً ۷ تومان ایران و یک پوند انگلیس تقریباً ده تومان ایران ارزش داشت. در این زمان ارزش یک روبل شوروی حدود ده تومان ایران یعنی تقریباً برابر با پوند استرلینگ بود. یک فرانک فرانسه ۱۶ ریال و یک مارک آلمان غربی ۳۲ ریال ارزش داشت.
امروزه پوند استرلینگ به نرخ رسمی دولتی حدود ۱۹۵۰ برابر تومان ایران و دلار آمریکا حدود ۱۲۲۶ برابر تومان ایران است در حالی که نرخ دلار در بازار آزاد ۱۸۵۰ تومان و قیمت پوند ۳۰۰۰ تومان می باشد. بجز دوره هایی که ایران شاهد جنگ و تجاوز نظامی بوده، سریع ترین سقوط ارزش پول ملی ایران در خرداد ۱۳۷۴ (زمان ریاست عادلی بر بانک مرکزی) و دی ۱۳۹۰ (زمان ریاست بهمنی بر بانک مرکزی) اتفاق افتاده است. بانک مرکزی طبق قانون، وظیفه حفظ ارزش پول ملی را به عهده دارد.
بنام خدا
|
||
|
||
|
||
|
||
خبرنگار امرداد - میترا دهموبد : | ||
تا محو و ناپيدا شدن نقشبرجستهی سنگی شاپور يكم در تنگهچوگان چيزی نمانده است. اين سنگنگاره كه چندی پيش با پُتک به جانش افتاده بودند،همچنان بی حفاظ و بی نگهبان است. این سنگنگاره در سمت راست تنگهچوگان و در کنار راه غار شاهپور است. هرچند كه چندي پيش، آسيبهاي وارد شده به اين سنگنگاره، خبرساز شده بود، اما به گفتهی سياوش آريا، اگر اين روزها به آن سری بزنيد، خواهيد ديد كه همچنان بدون نگهبان و بی حصار است. سال گذشته، به ضربهي پُتک، بخشي از اين سنگنگاره، ويران شد. البته بخش فروريخته، تا اندازهاي بهسازی(:مرمت) شد، اما اين يادمان هزار و اندی ساله همچنان بی نگهبان و بيحفاظ، رها شده است و احتمال رخدادي همچون آنچه سال گذشته روی داد، دوستداران ميراث فرهنگي را برآشفته است. در این سنگنگاره، شاهپور یکم ساسانی، سوار بر اسب در حال گرفتن حلقهی شهریاری از دست موبد موبدان است. |
بنام خدا
آبشاری از ارتفاعات چک چک اردکان سرازیر شد |
خبرگزاری مهر، روز پنجشنبه 31 فروردین خبر داد: |
بنام خدا
یادگاری ٩٠٠ ساله از شهر شاپورخواست |
● |
«زر سنگ»؛ سنگ طلا |
سورنا لطفینیا :
سنگنوشتهها، متنهایی هستند دربارهی موضوعهایی که در روزگاران گذشته، ارج و ارزش ویژهای داشتهاند. بیشتر این گونه برجای ماندهها، در جاهایی ساخته شدهاند که مردمان آن روزگار به آسانی بتوانند ببینندشان مانند سنگ نوشتهی بیستون که بر سر راهی بزرگ و باستانی که هنوز هم کاربرد دارد، است.
درونمایهی این سنگنوشتهها، گوناگون است اما بیشتر دربارهی چیزهایی است که در آن روزگاران برای مردم دارای ارزش بودهاست و گاهی امروزه هم بسیار ارزشمند هستند، مانند قانونهای دادرسی، شرح پیروزیهای یک شاه بر شاهی دیگر، بخش بندی آب یا چراگاه، فاصلهی یک شهر تا شهری دیگر و...
یکی از سنگنوشتههای کشورمان در استان لرستان و شهر «خرمآباد» یا «شاپورخواست» است که بر سر راه جنوب جای دارد. مردم آن را به نامهای «برد نبشته» و «زر سنگ» نیز میشناسند.
تابلویی که برای شناساندن این برجای مانده از سوی میراث فرهنگی گذاشته شده است، تاریخ ساخت آن را در سال ٥٣٠ هجری مهی، یعنی بیش از ٩٠٠ سال پیش و در روزگار سلجوقیان و به دستور «امیر اسفهسالار ابو سعید برسق ابن برسق»، حاکم شاپورخواست و از فرمانداران سلطان «ملکشاه»، نشان میدهد.
این سنگنوشته که به گونهی مکعب مستطیل ساختهشده است، بلندایی ٣٤٤ سانتیمتری دارد. جنس سنگ از همان سنگهای کوهی است که سنگنوشته در دامنهی آن جای دارد. ناگفته نماند که خرم آباد، یک دره در میان کوههاست که از گذر رودخانهای که در گذشته پرآب بوده ساخته شده است.
خط بهکار رفته بر روی سنگ «کوفی» و در ١٩ سطر است. دور از ذهن نیست که پیش از این خط، نوشتههای دیگر و با درونمایههای دیگری بر روی سنگ جای داشته اما با گذشت روزگار و باد و باران یا به دست فرمانروایان، پاک و خط تازه بهجای آن نوشته شده است. این را میتوان از نوشتهای که در روزگار قاجار به دستور یکی از شاهان آن دودمان، بر روی بخشی از سنگ نوشته شده است دید.
درونمایهی این ١٩ سطر، «بخشش مالیات علفچر شهر شاپورخواست» است. بخشی هم که در روزگار قاجاریه بر روی نوشتههای گذشته آمده است، بیانگر گذر یکی از شاهان قاجار که گویا «ناصرالدین شاه» باشد، از آن راه است.این سنگ نوشته تا «مناره آجری» یک کیلومتر فاصله دارد و درست در یک راستا هستند.در ٢٤/٧/١٣٧٢ خورشیدی و در هنگام افزایش پهنای راه تهران- خوزستان این سنگنوشته، نزدیک به ١٤ متر به سوی خاور(:شرق) جابهجا شد و امروزه در همان جایی است که ١٩ سال پیش گذاشته شده است. این سنگ نوشته به شماره ٣٩٨ در سیاههی برجای مانده های ملی، جای گرفته است.
خط كوفی
سايدگی سنگ به شوند گذشت روزگار
نمای شمالی سنگ نوشته
شكستگی در لبهی بالايی سنگ
نمای جنوبی سنگ
نوشتهی بر جای مانده از روزگار قاجار بر روی خط كهن
فرتورها از سورنا لطفی نيا است.
بنام خدا
به گزارش مشرق، برای ایرانیهایی که تا به حال پایشان به این جزیره زیبا نرسیده، خبرهای خوش، یکی بعد از دیگری می رسد. هیات دولت تصمیم گرفت این جزیره را منطقه نمونه گردشگری اعلام کند و امروز رئیس سازمان میراث فرهنگی و گردشگری اعلام کرده همه ایرانیها باید یک عکس یادگاری در آن داشته باشند.
اینطور که حسن موسوی گفته برای سفر به این جزیره زیبا و گرم، یارانه هایی در نظر گرفته شده است که سازمان میراث فرهنگی در صدد اختصاص آنها به گردشگران ایرانی است.
این جزیره، به همراه دو جزیره تنب بزرگ و تنب کوچک، پس از جنگ اول خلیج فارس، مورد ادعای واهی حکمرانان اماراتی قرار گرفت که این ادعاها گاهی، بنا به مقتضیات زمانه پر دوز و کلک سیاست بین الملل، تازه می شوند. در تازه ترین ادعاهایی که شنیدن آن خنده را به لب هر شنونده ای می آورد، حکمران امارات، از سفر استانی اخیر رئیس جمهور به این جزیره انتقاد کرده بود. این در حالی است که شهرستان ابوموسی در جنوب استان هرمزگان، یکی از شهرستانهای قدیمی ایران است و سفر استانی رئیس جمهوری در سالهای اخیر به شهرستانهای دوردست کشور، بدل به سنتی سیاسی شده است.
وسعت شهرستان ابوموسی نزدیک به 69 کیلومتر مربع است. در این شهرستان جزایری مانند ابوموسی (با ۱۲ کیلومتر مربع)، جزیره تنب بزرگ (با ۱۰٫۳ کیلومتر مربع)، تنب کوچک (با ۱٫۵ کیلومتر مربع)، سیری (با ۱۷٫۳ کیلومتر مربع)، فرور بزرگ (با ۲۶٫۲ کیلومتر مربع) و فرور کوچک (با ۱٫۵ کیلومتر مربع) وجود دارد و از لحاظ تقسیمات کشوری، قسمتی از خاک استان مرزی هرمزگان شمرده می شود.
تورهای ابوموسی گردی، کلید خورد
هنوز قلم رئیس جمهور زیر مصوبه هیات دولت برای منطقه نمونه گردشگری ابوموسی خشک نشده که اداره کل میراث و گردشگری استان البرز اعلام آمادگی کرد تورهای ابوموسی گردی را راه خواهد انداخت.
به گفته مدیر کل میراث و گردشگری البرز، در حال حاضر جزیره ابوموسی، امکانات پذیرایی چند روزه از مسافران را ندارد، ولی این اداره کل قرار است با همکاری بخش خصوصی، تورهای ترکیبی جزیره گردی در خلیج فارس را برگزار کند.
اینطور که محمد رضا پوینده گفته، در حال حاضر، گردشگری در ابوموسی را می توان با گردشگری در قشم و کیش، ترکیب کرد و تورهای ارزان قیمتی را برای این منظور اختصاص داد. هم اکنون تورهای 5 روزه کیش و قشم از 110 هزار تومان شروع می شود و تا سقف 300 هزار تومان، قیمت می خورد. با ترکیب یک سفر کوتاه نیم روزه به ابوموسی، احتمالا قیمت این تورها در همین سطح باقی خواهد ماند.
پوینده درباره زمان اعزام اولین تور گردشگری به مقصد ابوموسی می گوید: "در حال حاضر هماهنگیهای لازم با استانداری هرمزگان و آژانسهای گردشگری در دست انجام است که به طی روزهای آتی نخستین گروه به این جزیره سفر خواهند کرد."
جذابیتهای توریستی ابوموسی
سیاحان معدودی که قدم به این جزیره گذاشته اند، متفق القول می گوید این جزیره از خوشآبوهواترین مناطق خلیج فارس است و انواع گیاهان و جانوران دریایی در ساحل آن به چشم میخورد.
این جزیره به دلیل تاسیسات نفتی و نظامی، دارای سکنه چندانی نیست و تنها ساکنان آن، نزدیک به 3 هزار نفر متشکل از اشخاص بومی و کارکنان وزارت نفت و دفاع هستند.
در جزیره، هم ایرانیها و هم اعراب ساکنند. جمعیت عربهای این جزیره، نزدیک به 500 نفر است که بیشتر نسب ایرانی دارند. آنها دارای شهرکی هستند که محل زندگی و استراحتشان را تشکیل می دهد و خودشان بیشتر به ماهیگیری با لنج و همچنین باربری به امارات مشغولند.
عربهای ابوموسی یک دستگاه آب شیرین کن در اختیار دارند و البته آنها حق استفاده از همه امکانات جزیره مانند سردخانه، تاسیسات رفاهی و تفریحی مثل سینمای روباز، مخابرات، مدرسه و همچنین سوپرمارکت و بازار را دارند.
اعراب همچنین حق رفت و آمد به شهرک کارکنان و بومیان فارس زبان را دارند و حتی شرطه های شان (پلیس) نیز می تواند در قسمت فارس نشین رفت و آمد کنند، ولی فارسها نمی توانند به شهرک عربها داخل شوند.
سواحل جزیره در بخش شمالی شنی است و آفتاب تند و تیزی دارد و امواج آرام، انسان را به شنا و استراحت تشویق می کند، ولی در سواحل جنوبی، صخره ای و سنگی است و مثل موج شکن، در هنگام باد و طوفان، ضرب امواج بلند را می گیرد. سواحل جنوبی به خاطر عمیق بودن آب، چشم انداز زیباتری از سواحل شمالی دارند. همچنین به دلیل آنکه این جزیره از نزدیکترین ساحل، 60 کیلومتر فاصله دارد، آب آن به شدت پاکیزه و زلال و شفاف است. بستر سواحل در عمق اندکی که چشم قادر به دیدن آن است، مرجانی است و تپه های مرجانی رنگ رنگ، چشم اندازهای زیبایی را در این جزیره به وجود آورده است.
اندازه این تپه های مرجانی به دلیل عدم رفت و آمد انسان، بسیار بزرگ است و در سواحل جنوبی از خراب شدن و کنده کاری که در اکثر سواحل جنوبی ایران دیده می شود، در آنجا خبری نیست.
در میان تپه های شفاف مرجانی، انواع آبزیان زندگی می کنند که به سادگی می توان آنها را مشاهده کرد. کوسه ماهیهای جنوب، سفره ماهی، لاک پشتهای منقار عقابی، لاکپشتهای دریایی سبز، مارماهی خلیج فارس، عروس دریایی و شاه میگو و ماهیان رنگارنگ در میان این تپه
ها زندگی می کنند که دیدن آنها لذت بخش و هیجان انگیز است.
عمق سواحل ابوموسی خصوصا در بخش شمالی کم است و در بیشتر مناطق، بستر دریا، شیب ملایمی دارد. در هنگام مد، می توان تلاش نرم تنان دریایی را مشاهده کرد که روی شنها ساحل، صدف خود را بر دوش می کشند تا به آب دریا بازگردند و پشت سرشان، خطی به جا می گذارند. در برخی از مناطق ساحل، با وجودی که انسان، می تواند تا 300 متر به داخل آب برود، عمق آب، تنها تا یک و نیم الی 2 متر، افزایش می یابد که بسیار برای شنا در سواحل، مناسب است. به همین دلیل در هنگام مد، برخی از مرجانها از آب، بیرون می مانند و می توان آنها را دید. هر چند شنیده شده در سالهای اخیر به دلیل حضور انسان، برخی از این سواحل، آلوده شده و حتی تعدادی از مرجانها نیز از بین رفته اند.
محیط عمومی جزیره، مانند اکثر مناطق جنوب ایران است. در جزیره باغی مصنوعی وجود داد که به نام باغ جلال خوانده می شود. این باغ مربوط به یک تبعیدی یزدی تبار به نام جلال است که سالها پیش به این مکان تبعید شده بود.
خاک جزیره، عموما کمتر پستی و بلندی دارد و بزرگترین ارتفاع آن، کوهی به نام "حلوا" یا "طوا" ست که مخروطی شکل است و بیش از 150 متر ارتفاع ندارد. در این جزیره، تپه ماهورهای شنی زیبایی دیده می شود که مانند کویرهای ایران، جان می دهد برای آسمان نگاری و گوش دادن به سکوت طبیعت.
در روزهایی که هوا شرجی نیست، می توان کوه های راس الخیمه را د ر امارات دید و می گویند برخی بومیان عرب این جزیره، با قایق موتوری، سه ساعته تا آنجا می روند.
آب و هوای این جزیره در فصل گرما، بسیار گرم و شرجی است ولی از اواخر پاییز تا اواسط بهار، هوای بسیار مطبوع و لذت بخش دارد. اهالی جنوب می گویند در هیچ جای خلیج فارس و دریای عمان، دریایی به خوش رنگی سواحل آنجا و هوایی لطیف تر از هوای ابوموسی وجود ندارد.
بنام خدا
دهخدا در این قلعه متولد شد
ساکنان و معماری خاص قلعه دزک در چهارمحال و بختیاری این بنا را تبدیل به یکی از شگفتانگیزترین بناهای تاریخ ایران کرده است.
بنام خدا
|
||
|
||
|
||
سورنا لطفی نيا : | ||
فرنشين«ريیس» سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری از مصوبهی دولت برای تبدیل جزیرهی ابوموسا، به گسترهی نمونه گردشگری خبر داد. |
بنام خدا
داستان قاضی القضات شدن شیخ بهایی
روزى شاه عباس صفوی به شیخ بهایى گفت: دلم می خواهد ترا قاضى القضات کشور نمایم تا همانطور که معارف را نظم دادى، دادگسترى را هم سر و سامانى بدهی، بلکه حق مردم رعایت شود.
شیخ بهایى گفت : من یک هفته مهلت می خواهم تا پس از گذشت آن و اتفاقاتى که پیش خواهد آمد، چنانچه باز هم اراده ی ملوکانه بر این نظر باقى بود دست به کار شوم و الا به همان کار فرهنگ بپردازم...
شاه عباس پذیرفت و فردا شیخ سوار بر الاغش شده و به مصلای بیرون از شهر رفت و افسار الاغش را به تنه درختى بست و وضو گرفت و عصای خود را کنارى گذاشت و براى نماز ایستاد، در این حال رهگذرى که از آنجا می گذشت، شیخ را شناخت، پیش آمد و سلام کرد.
شیخ پیش از نماز خواندن پاسخ سلام را داد و گفت: اى بنده خدا من می دانم که ساعت مرگ من فرار رسیده و در حال نماز زمین مرا مى بلعد!!!
تو اینجا بنشین و پس از مرگ من الاغ و عصاى مرا بردار و برو به شهر به خانه من خبر بده و بگو شیخ به زمین فرو رفت و لیکن چون قدرت و جرات دیدن عزرائیل را ندارى چشمانت را بر هم بگذار و پس از خواندن هفتاد مرتبه قل هو الله احد دوباره چشم هایت را باز کن و آن وقت الاغ و عصاى مرا بردار و برو !!!
مرد با شنیدن این حرف از شیخ بهایى با ترس و لرز به روى زمین نشست و چشمان خود را بر هم نهاد و شیخ هم عمامه خود را در محل نماز به جاى گذاشته ، فوراً به پشت دیوارى رفت و از آنجا به کوچه اى گریخت و پنهانی خود را به خانه خویش رسانیده و به افراد خانواده خود گفت: امروز هر کس سراغ مرا گرفت بگوئید به مصلی رفته و برنگشته ، فردا صبح زود هم من پنهانی می روم پیش شاه و قصدى دارم که بعداً معلوم می شود...
شیخ بهایى فردا صبح پیش از طلوع آفتاب به دربار رفت و چون از نزدیکان شاه بود، هنگام بیدار شدن شاه اجازه حضور خواست و چون به خدمت پادشاه رسید عرض کرد: اعلیحضرت، می خواهم کوتاهى عقل بعضى از مردم و شهادت آنها را فقط به سبب دیدن یک موضوع، به شاه نشان دهم و ببینید مردم چگونه عقل خود را از دست می دهند و مطلب را به خودشان اشتباه می فهمانند ؟!!
شاه عباس با تعجب پرسید: ماجرا چیست؟
شیخ بهایى گفت: من دیروز به رهگذرى گفتم که چشمت را هم بگذار که زمین مرا خواهد بلعید و چون چشم بر هم نهاد من خود را پنهان ساخته و به خانه رفتم و از آن ساعت تا به حال غیر از افراد خانواده ام، کسى مرا ندیده و فقط عمامه خود را با عصا و الاغ در محل مصلى گذاشتم، ولى از دیروز بعدازظهر تا به حال در شهر شایع شده که من به زمین فرو رفتم و این قدر این حرف تکرار شده که هر کس می گوید من خودم دیدم که شیخ بهایى به زمین فرو رفت!!! حالا اجازه فرمایید شهود حاضر شوند!
به دستور شاه مردم در میدان شاه و مسجد شاه و عمارتهاى عالى قاپو و تالارها و عمارت مطبخ و عمارت گنبد و غیره جمع شدند، جمعیت به قدرى بود که راه عبور بسته شد، لذا از طرف رئیس تشریفات امر شد که از هر محلى یک نفر شخص متدین و فاضل و مسن و عادل براى شهادت تعیین کنند تا به نمایندگى مردم آن محل به حضور شاه بیاید و درباره فقدان شیخ بهایى شهادت بدهند...
بدین ترتیب 17 نفر شخص معتمد و واجد شرایط از 17 محله ی آن زمان اصفهان تعیین شدند و چون به حضور شاه رسیدند ، هر کدام به ترتیب گفتند : به چشم خود دیدم که چگونه زمین شیخ را بلعید!
دیگرى گفت: خیلى وحشتناک بود ناگهان زمین دهان باز کرد و شیخ را مثل یک لقمه غذا در خود فرو برد.
سومى گفت: به تاج شاه قسم که دیدم چگونه شیخ التماس می کرد و به درگاه خدا گریه و زاری می نمود.
چهارمى گفت: خدا را شاهد می گیرم که دیدم شیخ تا کمر در خاک فرو رفته بود و چشمانش از شدت فشارى که بر سینه اش وارد می آمد از کاسه سر بیرون زده بود!!!
به همین ترتیب هر یک از آن هفده نفر شهادت دادند.
شاه با حیرت و تعجب به سخنان آنها گوش می کرد و عاقبت شاه آنها را مرخص کرد و خطاب به آنها گفت : بروید و مجلس عزا و ترحیم هم لازم نیست زیرا معلوم می شود شیخ بهایى گناهکار بوده است!
وقتى مردم و شاهدان عینى رفتند، شیخ مجدداً به حضور شاه رسید و گفت: قبله ی عالم! عقل و شعور مردم را دیدید؟
شاه گفت: آرى، ولى مقصودت از این بازى چه بود؟
شیخ عرض کرد: به من فرمودید، قاضى القضات شوم.
شاه گفت: بله ولى این موضوع چه ارتباطی به آن دارد؟
شیخ گفت: من چگونه می توانم قاضى القضات شوم با اینکه می دانم مردم هر شهادتى بدهند معلوم نیست که درست باشد، آن وقت حق گناهکاران یا بى گناهان را به گردن بگیرم. اما اگر امر می فرمایید ناچار به اطاعتم !
شاه عباس گفت: چون مقام علمى تو را به دیده ی احترام نگاه کرده و می کنم لازم نیست به قضاوت بپردازى، همان بهتر که به کار فرهنگ مشغول باشى !!!
سخن روز : مدتها پیش آموختم که نباید با خوک کشتی گرفت، خیلی کثیف میشوی و مهمتر آنکه خوک از این کار لذت میبرد!!! جورج برنارد شاو
بنام خدا
|
||
|
||
|
||
|
||
خبرنگار امرداد - آفتاب یزدانی : | ||
روستای تاریخی «بنوار» با بیشمار تاق، گنبد، سنگنوشته، سد، پل تاریخی و ...، با همهی آنچه که آن را به یکی از بیهمتاترین بخشها در جغرافیای زیستی بختیاری، تبدیل کرده، این روزها تنهای تنهاست و نیاز دارد تا هنر معماریاش و شگفتیهای تاریخیاش، بیش از پیش، درک شوند و برای نگهداریاش، تلاش شود. به گفتهی مجتبا گهستونی، سخنگوی انجمن دوستداران میراث فرهنگی خوزستان(تاریانا)، گذر راه «لالی» و «اندیکا»، ساختوساز با مصالح غیربومی و ناساز و ناهماهنگ و حتا ویرانی بخشهایی از روستا، حریم منظری این گسترهی بختیارینشین را مخدوش کرده است.
این روستا در نقطهی صفر مرزی میان اندیکا و لالی در شهریور 1386 به شماره 9964 در سیاههی یادمانهای ملی کشور به ثبت رسیده با این همه، به گفته ی گهستونی، در جای جای این روستا، نمودهایی از بیتوجهی در نگهداری به چشم میخورد. ساخت خانهها و دیگر سازههای بلوکی ناهمگون با محیط، ساختار معماری این گستره را بر هم زده است.
گهستونی گفت: «بنوار هرچند این روزها روستایی بیش نیست اما در روزگار اتابکان، شهر بزرگی بوده که همهی خانهای بختیاری از طایفه چهارلنگ و هفت لنگ، برای قشلاق خود سازهای ویژه در آن ساخته بودند.» او به سازههای کهنسال روستا اشاره کرد و گفت: «زاویهبندی، رعایت اصول معماری و قرینهسازی دقیق سازههای این یادمان ملیشده، چیزی نیست که از چشم بازدیدکنندگان، پنهان بماند.» گهستونی در پایان به گزینش یکی از افراد بومی و باستانشناس شهرستان لالی به فرنشینی اداره میراث فرهنگی صنایع دستی و گردشگری این شهرستان اشاره کرد و گفت: «امیدواریم که وضعیت روستای گردشگری بنوار ساماندهی شود و از ساخت و سازهای غیر همگون در آن جلوگیری شود. امید که جلوی ویرانیها گرفته شود.» |
بنام خدا
|
||
|
||
|
||
سورنا لطفی نيا : | ||
همگام با برگزاری کنفرانس ژئوپارک های جهان در ژاپن که در ماه می ـ اردیبهشت ماه ـ ١٣٩١ برگزار میشود، به احتمال فراوان، دیدگاه کارشناسان یونسکو دربارهی ماندن یا نماندن ژئوپارک قشم در سیاههی ژئوپارکهای جهانی یونسکو گفته می شود. |
یادت به خیر دائی جان ناپلئون
کاش می شد که روزگار به هیچکسی بد نمی کرد
قلب آدما رو با تیرگی ها سنگ نمی کرد
بنام خدا
غذاهای گيلانی
فسنجان گيلانى - قيمه رشتى - گل در چمن - ماهى خاويار - ماهى گردبيج - ماهى افلاطونى - ميرزا قاسمى - مرغ كوكو - نازخاتون - مخلفات و مزه ها اشپل وابيج - بادنجان بورانى - بادنجان ترشى - دلار - زيتون پرورده - سيرترشى - كاله كباب - هفتا بيجار - |
انار بيج - اشپل كوكو - بادنجان كباب - بادنجان مسما - باقلا كوكو - باقلا قاتق - پلا سر تره - پنير بوروشته - ترش آش - ترش تره - ترش شامى - جعفرى قرمه - چغرتمه - سبزى كوكو - شامى رشتى - شيرين تره - شيش انداز - غورآبه - |
توضيح بسيار بسيار مهم پزشک خانواده گيلانی ريسک مبتلا شدن به بيماری پرخوری نيز در بين مصرف کنندگان آن بالا می باشد. لذا به عاشقان غذاهای گيلانی توصيه می شود حتما به توصيه های اينجانب دکتر که پزشک متخصص سايت شماليها توجه داشته باشند پزشک اينجا کليک کنيد. |
توضيحات لازم
سبزيهاى معطر مثل خنش(خلواش) و شوشاق و همچنين ترش واش و ترشک از سبزيهاى ويژه شمال ايران میباشند و ممكن است تهيه آنها در همه جاى ايران ممكن نباشد. در غذاهايى كه از اين سبزيها استفاده میشود, میتوان از سبزيهاى ديگر مثل نعناع و گشنيز استفاده كرد.
در شمال ايران رب انار بسيار ترش میباشد, زيرا اين رب از انارهاى وحشى جنگلهاى ساحلى كه ترش هستند تهيه میشود. در صورتيكه رب انار ترش در دسترس نباشد, در غذاهايى كه از آن بايد استفاده شود میتوان از آب نارنج استفاده كرد.
براى تهيه ¨غذاهاى گيلانى¨ ازكتاب ¨هنر آشپزى در گيلان¨ نوشته زرى خاورى استفاده شده است.
بنام خدا
مرد سرتو بالا بگیر! از چی خجالت میکشی؟
خجالت رو باید کسانی بکشن که نان رو از سفره ی تو دزدیدند و حساب بانکیشون رو توی کشورهای دیگه پر کردن!
اونهایی که اقا زاده ها شون یه پاشون تو انگلیس و کشورهای خارجی و یه پاشون تو ایران...
بنام خدا
جالبه بدونید که نام باستانی جزیره ابوموسی ، بوماسا بوده است .
|
|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
|
|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
|
|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
خبرنگار امرداد - آفتاب یزدانی : | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
در پی تکرار ادعاهای واهی مسوولان اماراتی دربارهی مالکیت جزایر سهگانه ایرانی، تارنمای خبر آنلاین، گفتوگویی با مجید تفرشی، پژوهشگر، منتشر كرده كه دربارهی شوندهای(:دلایل) تاریخی و اسناد ایرانیبودن جزایر است. بخشهایی از این گفتوگو در زیر آمده است:
در کشورهای گوناگون عربی بهویژه امارات، عربستان سعودی و حتا مصر و سوریه و عراق، به دربارهی نام خلیج فارس و مالکیت ادعایی امارات بر جزایر سهگانه گفتوگو میکنند. در همهی کتابهای درسی آنها نام خلیج فارس به نام «خلیج عر...» آمده است. بحث خلیج فارس و ادعاهایشان علیه ایران، برای کشورهای عربی بحثی منطقهای و نوعی گریزگاه برای پنهان کردن شکستها و ناامیدیهایشان در شکست بر سر مسالهی فلطسین و اسراییل و دیگر درگیریهای جهانی است؛ در واقع نوعی برونافکنی اعراب است. آنها هم به ایران هیچگاه به عنوان شریک یا دوست استراتژیک نگاه نکردهاند.
از پایان جنگ جهانی دوم در سال 1945، دولت بریتانیا به شیخنشینهای مستعمره عرب خود در منطقه گفته بود که به آنها استقلال ببخشد. از سال1968 هم پارلمان بریتانیا تصویب میکند نیروهای بریتانیا از خلیج فارس خارج شوند و مناطق تحت استعمار را به شیخنشینها واگذار کنند. در این فاصله تا 1971 سه شیخنشین از دیگران، راه خود را جدا میکنند. کویت در سال 1961 و زودتر از بقیه استقلال مییابد. بحرین هم با یک رفراندوم غیرواقعی [بر پایهی قوانین هنوز بحرین، یکی از استانهای ایران است] استقلال پیدا میکند؛ البته در آن زمان، ایران در بحرین مانند جزایر سهگانه نیروی مستقر نداشت اما از دعاوی خود بر سر حاکمیت بحرین در سال 1970 کوتاه آمد. اردشیر زاهدی مانعی در برابر بریتانیا و مالكیتش بر جزایر پرسش: مگر موضوع جزایر سهگانه به دوره رضا شاه هم میرسید؟
پرسش: بحث عربی بودن این جزایر از چه زمانی مطرح شد؟ در سال 1903 به زور انگلیسیها این جزایر از ایران گرفته شد. تا پیش از آن گاهی دزدان دریایی به جزایر میآمدند یا بریتانیاییها دخالت میکردند اما حاکمیت جزایر بیشتر با ایران بود. از این سال به بعد زمانی که اقتدار بریتانیا در خلیج فارس افزایش یافت، پرچم خود را در جزایر بالا بردند و جزایر را از آنِ خود دانستند. نکته اینجاست که در بررسی اسناد انگلیسی متوجه شدم که مسالهی حضور بریتانیا در جزایر خلیج فارس تنها دربارهی این سه جزیره نیست. چند جزیره دیگر در اختیار ایران بود که بریتانیا به اشغال درآورد و پس از آن، ایران آنها را بازپس گرفته است. مانند جزیرهی فرور یا جزیرهی فارسی. اما از آنجا که دعوای جزایر سهگانه همچنان ادامه یافته، این سه جزیره آوازه، یافته است. اصرار انگلیسیها بر خرید یا اجاره جزایر ایرانی پرسش: پس به نظر میرسد جزایر سه گانه در میان ایران و اعراب به وجهالمصالحهای تبدیل شده که داستانش به دارازا کشیده است. نظر شما چیست؟
پرسش: اگر ممکن است درباره اسنادی که در سالهای كنونی دربارهی مساله جزایر سهگانه آزاد شده بگویید.
چندی پس از آن من بر پایهی قوانین بریتانیا شکایت کردم و تاکنون كمكم توانستهام به 4000 برگ از مجموع 6000 هزار برگ سند تاریخی این موضوع دسترسی پیدا کنم. نکته اینجاست که این اسناد کاملا تاییدكنندهی دیدگاههای ایران دربارهی جزایر است و نشان میدهد که چهاندازه ادعای اعراب بیپایه است و تنها متکی به زور و پشتیبانی بریتانیا بوده است. یکی از مشکلات جدی اعراب در آن زمان فقر بالای شیخنشینها بود که میخواستند با طرح ادعای مالکیت بر جزایر ایرانی، پولی از ایران دریافت کنند و از ادعای خود بگذرند. در همان زمان هم شاه مبلغی حدود ١٠ میلیون دلار به شیوخ شارجه و راسالخیمه میدهد و حتا میان حاکمان این دو شیخنشین برای دریافت پول بیشتر از ایران دعوا بوده است؛ در واقع آنها در آن زمان دنبال درآمد بودند و مالکیت، ارزشی ملی، حقوقی و سیاسی چندانی برای آنها نداشت. البته آنها نگران آن بودند که با چشم پوشی از جزایر سهگانه، مورد خشم تندروهای عربی در کشورهایشان قرار گیرند. حدود ٢ ماه پس از آن که ایران جزایر را پس گرفت، در یک شب کودتا، شیخ خالدبن محمد القاسمی، حاکم شارجه، کشته و روشن شد این نگرانیها هم درست بوده است.
پرسش: یعنی شما گمان میکنید حتا دگرگونی حاکمیت دولتهای عربی هم باز به اتحاد آنها بر سر رویارویی با ایران با اتکا به موضوع جزایر سهگانه و نام خلیج فارس آسیبی نمیزند؟ ایران در زمینهی دیپلماسی عمومی در کشورهای عربی نیرومند رفتار نكرده
عربها در تلاشند تا ریشههای ایرانی را پاک كنند
در اسناد تازه آزاد شده از آرشیو وزارت خارجه بریتانیا مربوط به سال 1980 سندی را پیدا کردهام که نماینده بریتانیا در آمریکا از اداره کل خاورمیانه وزارت خارجه کشورش دستورالعمل کار برای بهرهگیری از نام خلیج فارس را میپرسد. این پرسش ١٠ سال پیش از آن هم عینا مطرح شده بود. در سال 1970 پاسخ داده شده که باید تنها از عنوان خلیج فارس سود جسته شود و نامهایی مانند خلیج یا خلیج عر... از نظر وزارت خارجه بریتانیا فاقد اعتبار رسمی، حقوقی و تاریخی است. در 1980 پاسخ این است که «سیاست رسمی ما بهرهگیری از نام خلیج فارس است و در نامهنگاریهایمان با کشورهای عربی برای جلوگیری از خشم اعراب، از واژهی خلیج، بهره میگیریم اما خلیج عر... هرگز مورد استفاده نیست.» پرسش: شاهدیم در زمان فعالیت جمهوری اسلامی ایران از 33 سال پیش تاکنون روند بهرهگیری از واژه خلیج عر... شتاب یافته است. نظر شما چیست؟ پرسش: آیا در اسناد تاریخی نسبت به تفاوت دیدگاه ملتهای عرب و دولتهای عربی بر سر منافع ملی ایران مستنداتی هست؟ در واقع میخواهم بدانم که بحث تاکید ایران بر اسلام در طول عمر جمهوری اسلامی ارسال توسط سورنا بنام خدا
ارسال توسط سورنا تاريخ : شنبه 26 فروردين 1391برچسب:تالاب بین المللی میانکاله,تالاب میانکاله,میانکاله,تالاب,کنوانسیون رامسر,رامسر,قوی فریادکش,پلیکان,پلیکان پا خاکستری,فلامینگو,اردک سرسفید,عروس غاز,طاووسک,چنگر,پرنده نگری,پناهگاه میانکاله,,
ارسال توسط سورنا بنام خدا
ارسال توسط سورنا بنام خدا
"اخموس" فرعون مصر( آماسیس دوم یا آمازیس دوم) در آخرین سال فرمانروایی اش دیوانه شده بود بعضی معتقدند آن سال فرعون مصر را خواب گزارانش اداره می کردند . به هر شکل او خواب دیده بود دختری با چشمانی به دو رنگ سیاه و سبز در بابل (میان رودان در عراق فعلی) که جزئی از فرمانروایی ایرانیان بود زندگی می کند و آن دختر می تواند او را از بیماری زجر آوری که به آن مبتلا شده بود نجات بخشد . یک گروه سی نفری از جاسوسان خویش را به ایران فرستاده تا آن دختر را یافته و با خود ببرند آنها هر چه کشتند پیدا نکردند اما چون از بازگشت آنهم با دست خالی می ترسیدند 10 دختر چشم سبز زیبا را پنهانی ربوده و به مصر بردند . فرعون دیوانه عصبانی شد و دستور داد آن سی نفر را غذای شیران کنند آن 10 دختر را به حرمسرای شلوغش فرستاد خبر به کمبوجیه پادشاه ایران زمین و فرزند کوروش هخامنشی رسید
رایزنان به پادشاه ایران زمین گفتند بگذارید نامه نگاری کنیم و بخواهیم اخموس دختران بابل را بازگرداند و کمبوجیه گفت این مردک دیوانه است چندین بار تا کنون به غرب ایران یورش آورده و به تعهدات همسایه گی اش پایبند نبوده و از همه مهمتر ما برای حفظ ناموس کشورمان مذاکره نمی کنیم . همان روز سپاه ایران به سوی مصر به حرکت در آمد لشکر ایران که از صحرای سینا گذشتند هیچ سپاهی در برابر خویش ندیدند اخموس و سپاهش به سرزمینهای دیگر گریخته بودند و پادشاه ایرانزمین پس از تسخیر ممفیس پایتخت مصر ، به کاخ آمازیس گام گذاشت . در آن زمان اخموس و فرزندش "پسامتیخ سوم" در جنوب مصر پنهان شده بودند و روایت هرودوت یاوه گو و مورخین مصری که می گویند : (کمبوجیه پس از ورود به کاخ ممفیس ، دستور داد جسد اخموس را از گور بیرون آوردند و نسبت به آن بیحرمتی کردند و چون جسد مومیائی شده بود و شکستن آن امکان نداشت، جسد او را سوزاندند!) دروغی بیش نیست آنها خصلت های باطنی خویش را به آزاد کننده بردگان مصر و رهایی دهنده مصریان از ستم روزافزون اخموس نسبت می دهند . و بقول ارد بزرگ اندیشمند فاخر ایرانی : پیشینه نویسان باختر ، شکست های خویش را پیروزی و نابکاری خویش را مردانگی نوشتند ، همانها دروغ پردازی و خوی جانورگونه خود را به ایرانیان نسبت داده اند . ارسال توسط سورنا بنام خدا
ارسال توسط سورنا بنام خدا
ارسال توسط سورنا بنام خدا
ارسال توسط سورنا بنام خدا
منشور کوروش ارسال توسط سورنا بنام خدا
آب انبار هفت باد گیری عصر آباد (همسایه حسن آباد و حسین آباد )
در همسایگی حسن آبادما حسین آباد قرار دارد این دو آبادی از قدیم تاحالا باهم یار وهمکار وبرادرند وهیچ مشکلی باهم نداشته اند .عصر آباد هم در ضلع شرقی حسین آباد است .واما: در نزدیکی روستای متروک و تاریخی عصرآباد در یزد هفت بادگیر قد کشیده اطراف آب انبار، همانند دکل های کشتی غرق شده در حال دفن زیر ریگزارهای کویر هستند. عصر آباد روستایی متروک است که تا 60 سال پیش حدود 50 خانوار در آن زندگی می کردند اما با خشک شدن قنات محل زندگی خود را ترک کرده و دیگر به آنجا بازنگشتند. آب انبار هفت بادگیر موجود در این روستا مربوط به دوره قاجار است و در تاریخ ۱۷ اسفند ۱۳۸۱ با شماره ثبت ۷۷۵۳ بهعنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.
اما از آنجایی که روستای عصرآباد و روستاهای اطراف آن همواره مورد حمله طوفان های شنی است اکنون این آب انبار با تمام هفت بادگیرش در حال غرق شدن در میان تلی از شن های روان است. هر چند که سازمان میراث فرهنگی یزد چند سال پیش آب انبار را مرمت کرد اما از آن همه رسیدگی اکنون دیوار نوشته های روی آب انبار را می توان دید و حفاران غیرمجاز را که حوالی این روستا خاک ها را زیر و رو تا شاید عتیقه ای بیابند. تاريخ : چهار شنبه 23 فروردين 1391برچسب:عصرآباد,عصر آباد,طوفان شن,آب انبار 7 بادگیر,آب انبار هفت بادگیر,حسن آباد,حسین آباد,تلی,,
ارسال توسط سورنا بنام خدا
وقتی کارگزاران انوشیروان ساسانی در حال بنا کردن کاخ کسرا بودند به او اطلاع دادند که برای پیشبرد کار ناچارند برخی از خانه هایی که در نقشه بارگاه ساسانی قرار گرفته اند را نیز به قیمتی مناسب خریداری و سپس ویران کنند تا دیوار کاخ از آنجا بگذرد، اما در این میان پیرزنی هست که در خانه ای گلی و کوچک زندگی می کند و علیرغم آنکه حاضر شده ایم خانه اش را به صد برابر قیمت واقعی اش از او خریداری کنیم باز راضی نمی شود.چه باید کرد؟!! انوشیروان گفت : از من نپرسید که چه باید کرد . خودتان بروید و بنا به رسم عدالت و روح جوانمردی با او رفتار کنید... کسانی که از ویرانه های کاخ کسرا (ایوان مداین) بر لب دجله عراق دیدن کرده اند حتما دیوار اصلی کاخ را هم دیده اند که در نقطه ای خاص به شکل عجیبی کج شده و پس از طی کردن مسیری اندک باز در خطی راست به جلو رفته است... این نقطه از دیوار همان جاییست که خانه پیرزن تنها بود و بنای کاخ را به احترام حقی که داشت کج ساختند تا خانه اش ویران نشود و تا روزی هم که زنده بود همسایه دیوار به دیوار پادشاه ماند. از آن زمان هزاران سال گذشته است اما دیوار کج کاخ کسرا باقی مانده است تا نشانه روح جوانمردی مردم ایران و عدل پادشاهانشان در عهد ساسانی باشددیوار کج کاخ کسرا بر جای مانده است تا یادآور آن پیرزن تنها و نماد روح جوانمردی مردم ایرانی و نشانه عدل و عدالت انوشیروان باشد...
سخن روز : دوست داشتن کسانی که دوستمان میدارند کار بزرگی نیست، مهم آن است آنهایی را که ما را دوست ندارند، دوست بداریم تاريخ : چهار شنبه 23 فروردين 1391برچسب:انوشیروان دادگر,کاخ کسرا,بارگاه,همسایه دیوار به دیوار,همسایه شاه,,
ارسال توسط سورنا بنام خدا
ارسال توسط سورنا ادامه مطلب... تاريخ : سه شنبه 22 فروردين 1391برچسب:صادق هدایت,بوف کور,زندگینامه صادق هدایت,3 قطه خون,سه قطره خون,زنده به گور,سگ ولگرد,صورتک ها,آخرین لبخند,آتش پرست,اوسانه,آفرینگان,طلب آمرزش,آبجی خانم,انسان و حیوان,اسیر فرانسوی,فردا,کاتیا,تجلی,مازیار,مادلن,گرداب,مجلل,محلل,چنگال,حاجی مراد,حاجی آقا,تخت ابونصر,تاریک خانه,پدران آدم,بن بست,آینه شکسته,علویه خانم,مرده خورها,مرگ,وغ وغ ساهاب,داش آکل,عکس صادق هدایت,دکتر خانلری,خانلری,خانلر,بالماسکه,پرلاشز پاریس,گورستان پرلاشز پاریس,قبرستان پرلاشز پاریس,آرامگاه صادق هدایت,دست خط صادق هدایت,,
ارسال توسط سورنا ارسال توسط سورنا بنام خدا
یک روز یه ترکه
در روزگاری که بهانه های بسیار برای گریستن داریم شرم خندیدن، به مضحکه هم میهنان مان را بر خود نپسندیم. کار سختی نیست نشنیدن، نخواندن و نگفتن لطیفه های توهین آمیز... با اراده جمعی این عادت زشت را به ضدارزش تبدیل کنیم. رخشان بنی اعتماد
آنقدر این مطلب را بخوانیم تا عادتهای قجری در خندیدن به هموطن( آنكه در دیده ما جا دارد ) در ما بمیرد و با هم یكی باشیم مثل همیشه، مثل زمانهای سختی و مثل زمانهای جشن و افتخار
ارسال توسط سورنا
عکسی که از طرف ناشنال جئوگرافيک برنده ی جايزه ی سال 2009 شد اين عکس نمايانگر اوج سادگی، بازگشت به طبيعت، فرو رفتن در خلسه و تفکر، و... ارسال توسط سورنا آخرین مطالب
|