«پناهگاه حیاتوحش نایبندان طبس در دل کویر یزد – طبس، جاذبهای است بکر و دیدنی که دوستداران حیاتوحش را به سوی خود میخواند.»
به گزاش مهر، یزد از جاهایی است که ١٤ منطقهی حفاظتشده، پناهگاه حیاتوحش و پارک ملی دارد، که گستردگی(:مساحت) آنها به بیش از ٢ میلیون و ٧٠٠ هکتار میرسد. پناهگاه حیاتوحش نایبندان طبس، در مناطق خشک ایران برای پشتیبانی از گونههای جانوری کمیاب مانند؛ جبیر، یوزپلنگ و ... از آذرماه سال ١٣٧٤ تا آذرماه سال ١٣٧٩ به مدت پنج سال «منطقهی شکار ممنوع» شد. سرانجام با تلاش ماموران محیطزیست و بازسازی حیاتوحش منطقه در سال ١٣٨٠، گسترهای به گستردگی یک میلیون و ٤٢٢ هزار و ٥٢٤هکتار از این پهنه، به پناهگاه حیاتوحش نایبندان طبس ویژه شد.
نایبندان و گوناگونی جانوری و گیاهی
از ارزشمندترین ویژگیهای این پناهگاه، وجود یکی از ارزندهترین زیستگاههای یوزپلنگ آسیایی در این گستره است. زیستگاههای گوناگون و کاروانسراهای كهن نیز زمینهی كارهای پژوهشی و گردشگری در این پناهگاه را فراهم کرده است.
پناهگاه حیاتوحش نایبندان در جنوب و جنوبباختری(:غربی) طبس است. فاصلهی پناهگاه با مرکز استان ٢٠٠ کیلومتر و فاصله تا شهر طبس ٤٠٠ کیلومتر است. راه اصلی یزد - طبس و نیز راه اصلی طبس – راور، راههایی هستند كه به این پهنه میرسند وهر دو راه، بخشی از مرز منطقه نیز به شمار میآیند.
|
با اینكه بنابر نظر مسوولان یونسكو، شهر یزد، مشكلی برای جهانی شدن ندارد
|
|
●
|
شهردار یزد از توقف روند ثبت جهانی یزد خبر داد
|
|
خبرنگار امرداد - آفتاب یزدانی :
سالهاست كه بنابر نظر مسوولان یونسكو، بافت تاریخی یزد، گنجایش جهانی شدن را دارد اما هنوز روشن نیست كار این پروندهی جهانی به كجا رسیدهاست.
به گزارش میراث خبر، فرنشین سازمان میراث فرهنگی یزد از روند طولانی ترجمهی پرونده خبر داده و دبیر کمیسیون ملی یونسکو در تهران از روند پرونده، گفته كه آگاهی ندارد. با همهی اینها، شهردار یزد، واپسین پیگیریها دربارهی پروندهی ثبت جهانی بافت تاریخی را مربوط به 3 سال پیش میداند.
به گفتهی وی ٣ سال پیش این پرونده درسطح ملی پیگیری شد و موضوع رقابت پروندهی یزد و تبریز بود.
سیدعلیاکبر میروکیلی، شهردار گفت: «ثبت جهانی بافت تاریخی یزد عزم ملی و استانی میخواهد. نخست باید با مراجعه به استاندار، فرماندار و شورای شهر دربارهی پروتکل (تفاهم نامه) کاری به نقطهی مشترکی برسیم.»
وی افزود: «پروتکل بافت تاریخی یزد تا زمانیکه تبریز، گزینش شد، در دست تهیه بود. این موضوع تا سه سال پیش درحال پیگیری بود.»
به نام خدا
من و تو، مردمی هستیم که آینده تو مشت ماست
که از 70 نسل قبل هزار اسطوره پشت ماست
( درود بر ایران و مردم خوبش )
آبان به نام آب و فرشته آب است. اين فرشته به نام «برزيزد» نيز خوانده مى شود. در اوستا «اپم نپات» و در پهلوى «آبان» گفته مى شود. آب جمع باران است. در اوستا و پهلوى «آپ» و در سانسکريت «آپه» و در فرس هخامنشى «آپى» است. اين عنصر مانند عناصر اصلى (آتش، خاک، هوا) در آيين مقدس است و آلودن آن گناه است و براى هر يک از آنها فرشته مخصوصى تعيين شده است.
جشن و يسنه
واژه جشن از کلمه «يسنه» اوستايى آمده و اين کلمه نيز از ريشه اوستايى مشتق شده که به معناى ستايش کردن است. بنابراين معنى واژه جشن، ستايش و پرستش است.در جشن هاى ايران باستان هميشه شادى و تفريح، با ستايش اهورا مزدا و آفرين و نيايش همراه بود. به اين معنى که پيش از آغاز برنامه اصلى جشن، با حضور شرکت کنندگان سرودهايى از اوستا و دعاى آفرينامه خوانده مى شده، سپس برنامه اصلى جشن آغاز مى گرديده. جشن هاى ايران باستان به سه دسته تقسيم مى شوند: جشن هاى ساليانه يا گهنبارها، جشن هاى ماهيانه و جشن هاى متفرقه.
جشن ها يادگارهاى درخشان پدران بيدار دل ما هستند که متاسفانه در طول تاريخ بسيارى از آنها به علت جبر زمان و تعصبات بسيار، از بين رفته و هم اکنون از آنها نمونه هايى بسيار اندک در جامعه ايرانى به چشم مى خورند. ولى اين نمونه اندک، نشانه هايى بس بزرگ هستند از انديشه بلند و طبع ظريف ايرانى، طبعى که خداوند به اين قوم ارزانى داشته است.
هدف از برگزارى جشن ها در ايران باستان ستايش پروردگار، گردهمايى مردم، سرور و شادمانى، داد و دهش و بخشش به بينوايان و زيردستان بوده است.
آب مقدس
روز دهم آبان در تقويم زرتشتى به نام «آبان» است و اکنون در گاهشمارى جديد اين روز، ۶ روز به عقب آمده و ۴ آبان شده است. دليل اين تفاوت اين است که در گاهشمارى قديم، همه ماه هاى سال ۳۰ روز بودند و حالا که شش ماه نخست سال ۳۱ روزه است، اين روزها تغيير مى کنند.
هرودوت مى گويد: «ايرانيان در آب ادرار نمى کنند، آب دهان نمى اندازند و در آب روان دست نمى شويند.»
استرابون مى گويد: «ايرانيان در آب جارى خود را شست وشو نمى دهند، زمانى که ايرانيان به درياچه يا رود يا چشمه اى مى رسند، گودال هاى بزرگ کنده و قربانى در کنار آن مى کشند و سخت پرواى آن دارند که هرگز خون به آب نياميزد، چون اين کار سبب آلودگى آب خواهد شد.» و در جايى ديگر مى گويد: «در آن (آب) لاشه و مردار نمى اندازند و عموماً آنچه ناپاکى است در آن نمى ريزند.» کريستين سن نيز مى گويد: «ايرانيان احترام آب را بيش از هر چيز واجب مى شمرند.»
در جشن آبانگان، پارسيان به ويژه زنان در کنار رود، دريا و يا چشمه، فرشته آب را نيايش مى کنند. آبى را که اوصاف سه گانه اش (رنگ، بو و مزه) تغيير مى يافت، براى آشاميدن و شست وشو به کار نمى بردند.
بيرونى در آثار الباقيه در مورد جشن آبانگان چنين مى نويسد: «آبان روز، روز دهم آبان است و آن عيدى است که به واسطه توافق دو اسم، آبانگان مى گويند. در اين روز «زو» پسر تهماسب از سلسله پيشداديان به پادشاهى رسيد و مردم را به کندن رودها و تعمير آنها امر کرد و در اين روز به کشورهاى هفتگانه خبر رسيد که فريدون، بيوراسب (ضحاک) را اسير کرد و خود به پادشاهى رسيده و به مردم دستور داده است که خانه و زندگى خود را مالک شوند.»
همچنين درباره پيدايش جشن آبانگان روايت است که در پى جنگ هاى طولانى میان ايران و توران، افراسياب تورانى دستور داد تا کاريزها و رودها را ويران کنند. پس از پايان جنگ پسر تهماسب که «زوÂ نام داشت دستور داد تا کاريزها و رودها را لايروبى کنند و پس از لايروبى، آب در کاريزها روان گرديد. ايرانيان آمدن آب را جشن گرفتند. در روايت ديگرى آمده است که پس از هشت سال خشکسالى، در ماه آبان باران آغاز به باريدن کرد و از آن زمان جشن آبانگان پديد آمد.
زرتشتيان در اين روز همانند ساير جشن ها به آدريان ها مى روند و پس از آن به کنار جوى ها و نهرها مى روند و با خواندن اوستاى آبزور (بخشى از اوستا) که توسط موبد خوانده مى شود، اهورا مزدا را ستايش کرده و درخواست فراوانى آب و نگهدارى آن را مى نمايند و پس از آن به شادى مى پردازند.
در اوستا «آبان» فرشته اى است که به عنوان فرزند آب ها معرفى شده است. اين اوست که آب ها را پخش مى کند (يشت ،۸ بند ۳۴) او نيرومند و بلند قامت است و داراى اسب تندرو. او مانند هرمزد مهر، لقب اهوره (= سرور) دارد و مانند امشاسپندان درخشان است. در وداها نام او به صورت «اپام نپات» ظاهر مى شود که خداى آب ها است.
در فقره يک و دو، گرده ،۸ هفتمين يشت بزرگ مى گويد: «به سرچشمه آب درود مى فرستيم، به گذرهاى آب درود مى فرستيم، به کوه هايى که از بالاى آنها آب جارى است درود مى فرستيم، به درياچه ها و استخرها درود مى فرستيم.»
در يسنا ۶۵ فقره ،۱۰ اهورا مزدا به پيامبرش مى گويد: «نخست به آب روى آور و حاجت خويش را از آن بخواه.» احترام به آب امروز نيز در کشور کم آب ما مشهود است. در ميان مردم مايع روشنى است و اگر ناخواسته آبى به روى کسى پاشيده شود، مى گويند آب روشنايى است يا اين که پشت سر مسافر آب مى پاشند تا سفرش بى خطر انجام گيرد و زود بازگردد و اين اعتقاد که آب ناخواسته و يا نطلبيده، مراد است همه نشان از احترام و ارزشى است که مردم ايران نسبت به اين مايع حيات بخش قائل هستند. در اينجا، چون صحبت از آب و عظمت آن آمد، بهتر است اناهيتا ايزدبانوى آب ها نيز معرفى شود.
آناهيتا
ناهيد، اناهيد (اردويسور اناهيتا) ايزدبانوى با شخصيتى بسيار برجسته است که قدمت ستايش او به قبل از زرتشت مى رسد. «اردوى» به معناى رطوبت که در دو بخش «آن» که حرف نفى است و «هيت» به معناى آلوده و ناپاک، به مفهوم آب هاى پاک و نيرومند معرفى مى شود. اين ايزدبانو در کتيبه اردشير دوم هخامنشى و در بسيارى از سنت ها، به صورت خلاصه شده «آناهيتا» در مى آيد و در اواخر دوره هخامنشى در کتيبه هاى پادشاهان اردشير دوم و سوم در کنار هرمزد و مهر، ذکر مى شود. بنابراين پدر و مادر آب ها مى شود و از اپم پنات پيشى مى گيرد.
اناهيتا در آبان شيت اوستا، زنى است جوان، خوش اندام، بلند بالا، زيبا چهره با بازوانى سپيد و اندامى برازنده، کمربند تنگ به ميان بسته، به جواهر آراسته با طوقى زرين برگردن و گوشواره چهارگوش در گوش، کفش هايى درخشان به پا، با بالا پوشى زرين و پرچين. اين ايزدبانو با صفات نيرومندى، زيبايى و خردمندى به صورت الهه عشق و بارورى در مى آيد، زيرا چشمه حيات از وجود او مى جوشد و بدين گونه «مادر خدا» نيز مى شود و همتاى ايرانى آفروديت (الهه عشق و زيبايى در يونان) و ايشتر (الهه بابلى) به شمار مى آيد. اناهيتا گردونه اى دارد با ۴ اسب سفيد. اسب هاى گردونه او ايزد ابر، باران، برف و تگرگ هستند. او در بلندترين طبقه آسمان جاى گزيده است. او نطفه مردان را پاک مى کند و زهدان زنان را براى زايش آماده مى کند. او خداى محبوبى بود که بسيارى را به خود جلب کرد و امروز هم در هندوستان پيروانى دارد.
قسمت هايى از اردويسور نيايش يا آبزور
درود و ستايش و توانايى و زور و آفرين باد به اهورا مزداى فروغمند با شکوه و به امشاسپندان، به آب هاى خوب مزدا داده، به آب اردويسور اناهيتاى پاک، به همه آب هاى مزدا داده، به همه گياهان مزدا داده، به همه ستودگان مادى و مينوى و به فروهرهاى پاکان و راستان که پيروز و پرتوان هستند.
مى ستايم آب اردويسور اناهيتا را که در همه جا گسترده است و تندرستى بخش است و بدانديشان را دشمن است و اهورايى کيش است و در خور ستايش و نيايش در جهان مادى. آن پاکى که جان افزاست، پاکى که فزاينده گله و رمه است، پاکى که گيتى افزاست، پاکى که خواسته افزاست.
اردويسور اناهيتا که داراى هزارها درياچه و هزارها نهر است که هر يک از اين درياچه و نهرها به اندازه چهل روز راه هست براى کسى که با اسب راهوارى براند.
آب ما، از آن بدانديش نيست، از آن بدگو نيست، از آن بدکردار نيست، از آن بدبين نيست، از آن کسى که دوست را بيازارد نيست، از آن کسى که همراهان را بيازارد نيست، از آن کسى که کارکن را بيازارد نيست، از آن کسى که خويشان را بيازارد نيست.
اى آب ستوده، به من بزرگ ترين دارش ها (نعمت ها)، تن درست و اندام درست ارزانى دار. اى آب ستوده، به من خواسته فراوان ببخش، گله و رمه گوناگون و فرزندان دلير همان گونه که پيش از من به کسانى که از تو خواستند، بخشيدى.
با آرزوى اين که تمامى ما ايرانيان، گذشته خود را بشناسيم و تا جايى که توان داريم جشن هاى کهن خود را زنده کنيم و به احترام آب هاى تمام دنيا که پاک است و پاک کننده، به آن ارج نهيم و در حفاظت و پاک نگه داشتن آن بکوشيم.
منبع: امرداد
تاريخ : چهار شنبه 10 آبان 1391برچسب: جشن آبانگان, آبانگان, برزيزد, آپ, آبه, آپه, آپی, آبی, یسنه, مشتق, استرابون, الباقیه, آثار, آثار الباقیه, زو, بيوراسب, لایروبی, هیت, ,
به نام خدا
سایهی حفاریهای نفت و دكلها بر چهارتاقی «خیرآباد»
|
|
|
|
خبرنگار امرداد - آفتاب یزدانی :
|
چهارتاقی ساسانی «خیرآباد» یا «فرزوک» در استان کهگیلویه و بویراحمد در برابر آسیبهای حفر چاه نفت و نصب دکل است.
چهارتاقی ساسانی - دكلها نیز در عكس دیده میشوند
به گزارش ایسنا، در مرز دو استان خوزستان و کهگیلویه و بویراحمد رودی به نام خیرآباد جریان دارد. در سمت راست این رودخانه، یک چهارتاقی ساسانی به نام «خیرآباد» یا «فرزوک» است و در 100 متری آن نیز دو پل ساسانی و صفوی هستند.
به گفتهی یكی از دوستداران میراث فرهنگی،اكنون در فاصلهی 300 متری چهارتاقی و 200 متری پلها، شرکت نفت فعالیت میکند و دست به كار نصب دکل، لرزهنگاری و حفر چاه شده است.
این فعال یادمانهای فرهنگی گفت: «چهارتاقی خیرآباد از چهارتاقیهای بیهمتای کشور است که در آن، یکی از ارزشمندترین فرآیندهای معماری ساسانی، یعنی تبدیل مربع به کمک سه کنج یا سیلپوش به پلان دایره و ایجاد گنبد دیده میشود. همچنین این چهارتاقی از نظر پلان همچون چهارتاقی نیاسر است.»
به گفتهی وی این چهارتاقی و آن دو پل تاریخی، در پی لرزهنگاریهای شرکت نفت، آسیب دیدهاند، بهویژه اینکه این سازههای معماری استواربخشی نشدهاند و بیم ویرانی و ترک برداشتن بخشهایی از آنها میرود.
او گفت: «تا چند سال پیش، 90 درصد گنبد این بنا ، برجای بود، ولی آناندازه به آن رسیدگی نشد که به این حال و روز دچار شد.»
آتشکده ساسانی کشف شده در تپه پلنگرد بسیار ارزشمند است
|
استان: کرمانشاه
|
|
|
سرپرست دفتر پژوهشهایی باستانشناسی اداره کل میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری استان کرمانشاه گفت: آتشکده ساسانی پیدا شده در تپه پلنگرد بسیار ارزشمند است.
|
به گزارش میراث آریا(chtn)، به نقل از روابط عمومی اداره کل میراث فرهنگی کرمانشاه، «احسان احمدینصر» با بیان این مطلب افزود: در حال حاضر گروهی از باستانشناسان کشور به سرپرستی «دکتر شکوه خسروی» مشغول کاوش باستانشناسی در تپه پلنگرد اسلام آبادغرب هستند که تا کنون به نتایج بسیار ارزشمندی دست یافتهاند.
این مقام مسوول اظهار داشت: در این منطقه تا کنون سه پایه آتشدان متعلق به یک آتشکده که به احتمال قوی مربوط به دوران ساسانی هستند کشف شده که با توجه به دادههای فرهنگی، دارای ارزش بسیار زیادی است.
احمدینصر خاطرنشان کرد: در این آتشکده سفالینههایی با خطوط پهلوی ساسانی پیدا شده که احتمال تعلق داشتن این آتشکده را به دوران ساسانی بیشتر میکند.
وی یادآور شد: وجود خط و نوشته در نقاط باستانی و محوطههای تاریخی نشان از اهمیت بسیار زیاد این مناطق دارد.
|
به نام خدا
ادامه مطلب...
تاريخ : چهار شنبه 10 آبان 1391برچسب: مازی, ماضی, ماظی, درخت بلوط, بلوت, بلوط, گودال, چال, چاله, دهکده مازیچال, مازیچال, عباس آباد, شهر عباس آباد, جاده جنگلی, کرما, قله, قل, قله کرما, کاس, کول, کاس کول, کاس پشته, پشته, پشت, کاسی, اقوام کاسی, قوم کاسی, زرشک, آویشن, گل گاوزبان, گل گاو زبان, اسکی چمن, پیست, پیست اسکی چمن, اسکی چمن, دشت, دشت عباس آباد, نشتارود, توپو, توپوگرافی, ,
به نام خدا
«کورش بزرگ» از نویسندهای عرب روی پیشخوان کتابفروشیهای عرب زبان
|
|
|
|
خبرنگار امرداد - آفتاب یزدانی :
|
کتاب «کورش الأکبر ، مؤسس الدوله الفارسیة وأبو إیران؛ حیاته و فتوحاته وهل هو ذوالقرنین» که دربارهی کورش بزرگ، بنیانگذار دولت ایران است و به «پدر ایران» نامور است، از یک نویسندهی عرب، چاپ شده و چندی است که بر پیشخوان کتابفروشیهای عربزبان است.
به گزارش «ایراننامه»، صابر صالح زغلول، نویسندهی کتاب است که در ١٢ فصل و ٣٢٧ رویه، به عنوانهایی همچون؛ نام کورش، کورش نزد یهود،آیا کورش همان ذوالقرنین در قرآن است، صفات اخلاقی کورش، کورش و کروسوس و فتح لیدیه، فتح بابل، فرمان کورش در بابل، آزادی یهودیان از اسارت، بخشندگی کورش،کورش رهبر بزرگ و فرمانروایی دادگر، همسر کورش و پسرانش، آرامگاه کورش، شکلگیری دولت ایران و چکیدهای از پیروزیهای کورش بزرگ، کورش ناجی وعدهداده شده، پیشگوییهای اشعیا و ارمیای نبی، بختالنصر کیست؟، بختالنصر و رفتارش با یهودیان، دین کورش، دادگری و بزرگی کورش به گواهی دشمنان، مردم ایران و زرتشت، گفتار ابوکلام آزاد دربارهی کورش و ذوالقرنین، گواهیهای رخدادنگاران معاصر، قوم یاجوج و ماجوج و سدی که کورش در برابرشان ساخت، اسلام و زردشتیان و... پرداخته است.
این کتاب را «دار الکتاب العربی للنشر و التوزیع - القاهرة» به چاپ رسانده است.
در بخشی از این کتاب چنین آمده است:
کورش در تاریخ، همانا پناهگاه خدا در زمین و بخشنده ی گنجینه ها {ی الهی} است. کورش می گوید: «از این زمان که تاج پادشاهی بر ایران و بابل و چهار منطقه ی دیگر به یاری اهورامزدا بر سرم قرار گرفت اعلام می کنم که عقاید و عادات و ادیان امتها و اتباعی که در شاهنشاهی من هستند محترم شمرده خواهد شد و تا زمانی که زنده هستم اینگونه خواهد بود. و تحمیلی صورت نمی گیرد و امت ها در رد یا پذیریش عقاید، آزاد هستند.»
مایکل هارت می گوید: «بزرگی کوروش تنها به این نیست که کشورهای متفاوت و ناسازگار را {زیر یک شاهنشاهی} یکپارچگی بخشید، اما برای ارزشی که این مساله دارد می توانیم آن را نقطه ی عطفی در تاریخ سیاسی جهان باستان بدانیم.»
کورش شهریاری دادگر و اهل تسامح بود، و برای همین است که او ایده آل بسیاری از فرمانروایان دنیای جدید و قدیم به ویژه در غرب است، از اسکندر مقدونی گرفته تا رییس جمهوری آمریکا، توماس جفرسون که نسخه هایی از کتاب «شیوه و اخلاق کوروش» را نگهداری و مطالعه می کرد. یا همین گونه ترومان، رییس جمهوری دیگر آمریکا که می گفت: «من کوروش هستم، من کوروش هستم.»
همان گونه که از نوشتار رخدادنگاران یونان باستان همچون هرودوت و گزنفون، یا برخی از چکامه سرایان قدیم همچون میروس به دست می آید، جنگ ها و دشمنی های بسیاری میان ایران و یونان (روم) در جریان بوده است پس طبیعی است که رخدادنگاران یونانی در کتاب های خودشان مغرضانه، داوری کرده باشند و تنها بدی ها و نقایص را دیده و به کورش بزرگ نسبت داده باشند. ولی به هر حال با همه ی نسبت های مختلفی که به کوروش بسته اند همه ی نوشته های تاریخی متفوق القول اند که کورش «انسانی آسمانی و الهی است و به داد حکم می کند» و او «قلب و دستش طاهر و پاک است». بر این پایه بر بزرگی و حقانیت او پافشاری شده است. همچنین با خواندن این کتاب درمیابیم که کورش برای قوم یهود همان رهایی بخش موعود، برای نصاری همان مسیح و نزد مسلمانان همان ذوالقرنین است {که در قرآن آمده}.
|
آيا داستان كورش برگرفته از سرگذشت كيخسرو است؟ |
|
|
|
جلال خالقی مطلق : |
داستان زادن كيخسرو و كورش با يكديگر همانندی هايی دارند:
|
ادامه مطلب...
تاريخ : سه شنبه 9 آبان 1391برچسب: بیم, بیمناک, جلالی مطلق, مطلق, افراسیاب, فرنگیس, پیران, ویسه, پیران ویسه, کیخسرو, گیو, ماندانه, ماندانا, کامبیز, کورش, کوروش, آسستیاگ, هارپاگ, ,
به نام خدا
|
امروز نوروزی ديگر است؛ روز جهانی كوروش،شاد باد |
|
|
|
ميترا دهموبد : |
بیدار که شدم، چشم که باز کردم، «روز جهانی کورش بزرگ» را به خودم، شادباش گفتم. چرخی در خانه زدم، پرده را کنار زدم و به آفتاب کمسویی که تابیدن گرفته بود هم، روز جهانی کورش بزرگ را شادباش گفتم.
درست همچون نوروز که هر کسی را میبینم، دوست دارم لبخند بزنم و خجستگی فرارسیدن روزِ نو را شادباش بگویم، امروز، ٧ آبانماه به هر که رسیدم، روز جهانی کورش را شادباش گفتم.
امروز، ٧ آبانماه روز جهانی کورش است، روز صدور فرمان تاریخی کورش بزرگ. امروز با آن فرمان که یادآور آشتی است، یادآور دوستی است، یادآور زندگی است، یادآور مردم است، یادآور زندگی مردم در آشتی و صلح است، روزی نو در کتاب تاریخ بشر، برگ میخورد.
به گمانم پُر هم بیراه نیست اگر من امروز همان حس روزهای نوروز را دارم چرا که بهراستی کورش روزی نو و روزگاری نوین را آغازگر بود.
شوربختانه امروز، نوروزی است که بسیاری؛ از جمله دستاندرکاران سرزمین کورش، آن را از یاد بردهاند.
میگویم مسوولان، آن را از یاد بردهاند چون اگر به یاد داشتند، شاید در گاهنمای ایران(تقویم)، کورش بزرگ، جایی داشت و کودکانمان این گاهنما را که برگ میزدند، نام کورش بزرگ را بر آن میخواندند. و بزرگترها، هنگامیکه به روز ٧ آبانماه در گاهنما میرسیدند و نام کوروش بزرگ را بر آن میدیدند، بر خود میبالیدند و لبخندی بر لبشان مینشست از این که شهریار سرزمینشان نه با خونریزی و سنگدلی که با گسترش مهر و آشتی و آرزوی بزرگی که برای آزادی مردمان و گسستن بندها داشت، پُرآوازهی جهان است.
دلم از بیمهریها پُر است؛ ٢سال پیش استوانهی گلیای که فرمان آشتی و آزادی کوروش بزرگ بر آن، نگاشته شده، همانی که سالهاست در موزهی انگلیس نگهداری میشود، چندماهی را میهمان ایران، میهمان سرزمین کورش بزرگ، میهمان موزهی ملی کشورمان بود.
بسیاری دل به آن خوش داشتند که امسال را(٧ آبانماه ١٣٨٩ خورشیدی) میتوانند با این فرمان و در کنارش، شاد باشند اما شادیشان با تعطیلی دو روزهی موزه، تعطیل شد. موزهی ملی که از بامداد تا شامگاه پذیرای هممیهنان بود، ناگهان اعلام کرد که ٧ آبانماه برای «بهروزرسانی سیستم امنیتی و تجهیزات دوربینهای مداربسته و تاسیسات برق»، موزه تعطیل خواهد بود! افسوس که در آن هنگامه هم از یادِ کورش بزرگ گذشتند.
بگذریم چون امروز نوروزی دیگر است و حال خوشی دارم، نمیخواهم گله کنم و از بیمهریها بگویم بلکه میخواهم، تنها و تنها،روز کورش بزرگ را شادباش بگویم؛ باز هم به خودم، باز هم به مردمم، باز هم به همهی انسانهایی که آشتی را میفهمند، صلح و دوستی را مهر میورزند، زندگی را بر همهی زندگان، شیرین میخواهند و همهی آنانی که به جهانی آباد و آزاد میاندیشند، که کورش چنین بود.
روز جهانی کوروش بزرگ، روزی که کورش و سربازانش با آشتی به شهر بابل، شدند، روزی که فرمان تاریخی کورش بزرگ، صادر شد و بر استوانهای گلی نوشته شد، شاد باد.
|
به نام خدا
|
|
|
سليمان لطفی نيا : |
سیاستنامه، کتابی ارزشمند است که آن را «خواجه نظام الملک توسی» به زبان فارسی روان، نوشته است. کتابی تاریخی، سیاسی، فرهنگی، که دربرگیرندهی نکتههایی بسیار آموزندهای است. این کتاب آگاهیهای بسیاری از روزگار زندگی نویسنده و دربار سلجوقیان بهدست میدهد. نظامالملک در سال ٣٩٦ خورشیدی دیده بهجهان گشود و در سال ٤٧١ خورشیدی، بهدست پیروان «حسنصبا» کشته شد. در تاریخ از او با نام نیرومندترین وزیر سلجوقیان، یاد کردهاند. او بنیانگذار، مدرسههای بسیاری نامور به «نظامیه» در سراسر قلمرو ایران آن روزگار بوده است.
سیاستنامه را «سیرالملوک» نیز مینامند. سیرالملوکها، همان «خداینامه»های روزگار ساسانیان هستند. کتابهای بسیاری به نام سیرالملوک، بهدست نویسندگان نوشتهشده است. در همهی آنها، بارزترین ویژگی، پرداختن به شیوهی فرمانروایی شاهان ایرانی و راههای بهکار رفته از سوی آنها، برای ادارهی کشور است.
نوروز، جشنی برای دادگری:
آیین شاهان دانای پارس چنان بودهاست که در نوروز و مهرگان، پادشاه همهی مردم را میپذیرفت و از آمدن هیچکس پیشگیری نمیشد. از چند روز پیشتر جارچیان همهی مردم را از این کار، آگاه میکرد تا هرکس، کار خود را سر و سامان دهد و داستان خود را نوشته و برهانهای خود را فراهم سازد.
چون روز گفته شده فرا میرسید؛ جارچی به آواز بلند میگفت: «اگر کسی امروز از آمدن کسی به دادخواهی جلوگیری کند، شاه از خون او بیزار است.» بنابراین، شاه دادنامهی مردمان را میگرفت و روبهروی خود میگذاشت و یکبهیک را میخواند. اگر در میان آن دادنامهها، شکایتی از شاه شده بود، شاه از جای برمیخواست و از تخت پایین میآمد و پیش «موبدان موبد» که بر دست راست نشسته بود و کار داور بزرگ کشور را انجام میداد، روی دو زانو مینشست و میگفت: «پیش از هر کاری نخست داد این مردم را از من بده و هیچ کمکاری مکن.»
آنگاه، به جارچی میگفت تا به آواز بلند فریاد زند که هرکس را از شاه شکایتی است در یک سو نشیند تا نخست به کار آنها رسیدگی شود. شاه به موبدان میگفت: «در نزد خدای بزرگ، هیچ گناهی بزرگتر از گناه پادشاه نیست و راه سپاسگزاری شاه از آنچه خدا به او داده است، رسیدگی به مردم و دادخواهی از آنها و کوتاه کردن دست ستمگران از دامان آنان است. چون شاه بیدادگر باشد، لشکر همه بیدادگر شوند و خداوند بزرگ را فراموش کنند و بر بخششهای خدا ناسپاس شوند. در آن هنگام خدا بر آنها خشم گیرد و دیری نمیپاید که کشور ویران شود و کشور بهدست دیگران افتد. اکنون ای موبد، خدابین باش و بنگر تا مرا بر خویشتن نگزینی. زیرا در پیشگاه خدا، هرچه از من پرسند بر گردن تو اندازم.» پس موبد بهخوبی کار را رسیدگی میکرد و اگر برگردن شاه از دیگران گناهی بود، حق او را بی کم و کاست، از شاه گرفته و به او میداد. اما اگر کسی به دروغ از شاه دادخواهی میکرد و برای آن کار شوندی(:دلیل) نداشت، او را به سختی، پادافره میدادند.
هنگامی که دادخواهی از شاه پایان مییافت، شاه دوباره بر تخت مینشست و تاج بر سر میگذاشت و رو سوی بزرگان و کسان خود میکرد و میگفت: «من از خود آغاز کردم تا شما دل از ستمکردن بکنید. اکنون هر کس از شما حقی بر گردن دارد، آن را بپردازد.» در آن روز هر کس از نزدیکان شاه بود، گویی از او دورتر بود و هرکس نیرومندتر، گویی ناتوانتر بود.
|
تاريخ : سه شنبه 9 آبان 1391برچسب: نوروز, جشن نوروز, دادگر, داد, دادگری, بیزار, جار, چی, جارچی, بیداد, بیدادگر, ,
آب انبار شش بادگیری
ادامه مطلب...
تاريخ : سه شنبه 9 آبان 1391برچسب: خانقاه, دیدنی های یزد, بقعه, سیدرکن الدین, بقعه دوازده امام, خانه ملک التجار, ملک التجارخانه لاریها, فهادان, محله فهادان, مدرسه ضیائیه, , حمام خان, بازار خان, ,
ادامه مطلب...
تاريخ : دو شنبه 8 آبان 1391برچسب: کوروش بزرگ, ذوالقرنین, سکا, سکاها, ملکه سکا, ملکه سکاها, 7 آبان, 7آبان, هفت آبان, هفتم آبان, ,
به نام خدا
|
«کزازی» از «کوروش بزرگ» مینویسد |
|
|
|
خبرنگار امرداد - آفتاب یزدانی : |
میرجلالالدین کزازی، استاد زبان و ادبیات فارسی و پژوهشگر تاریخ و ادب این مرز و بوم، از نوشتن زندگینامهی داستانی کوروش بزرگ، شاه هخامنشی، خبر داد.
به گزارش ایسنا و بنابر گفتهی كزازی، این زندگینامهی داستانی، زیستنامهای است که سرگذشت ابرمرد تاریخ ایران و جهان، شهریار بزرگ و نامدار هخامنشی، کورش بزرگ در آن نوشته خواهد شد.
او در اینباره گفت: «پس از آنکه زیستنامهی فردوسی را در داستانی نوشتم و به چاپ رسید، بر آن افتادم که زندگینامهی کوروش بزرگ را نیز به همان سبک و شیوه بنویسم.»
کزازی با اشاره به اینکه این کتاب را به پاس دل خود مینویسد، گفت: «کوروش بزرگ بزرگترین، پهناورترین و نیرومندترین جهانشاهی تاریخ را پایه ریخت و سامان داد.»
بهباور وی، ارج و والایی کورش بزرگ در گرو شایستگیها و ویژگیهای والای اوست که انسانی است برازنده.
کزازی در پایان ابراز امیدواری کرد، نوشتن این کتاب تا بهار سال آینده به انجام برسد.
|
به نام خدا
دو شاه در یک اقلیم نگنجند |
|
|
|
سورنا لطفی نیا : |
همچنین گویند که خسروپرویز؛ «بهرام چوبین» را در آغاز نیکو میداشت. چنانچه یک ساعت بی او نبود و در شکار و خلوت و خوراک، از خویشتن جدا نمیداشت. بهرام چوبین، سواری یگانه بود و مبارزی بیهمتا. روزی کارگزاران خسروپرویز در هرات و سرخس، ٣٠٠ شتر سرخموی را برای او آوردند. بر هریک از آنها، خروای بار از چیزهایی که روزانه نیاز است و دیگر کالاها بود. خسرو دستور داد تا همهی آنها را به خانهی بهرام ببرند تا آشپزخانهی او نیاز به چیزی نداشته باشد.
فردای آن روز به خسرو آگاهی دادند که؛ دیشب بهرام غلامی را از جایگاهش برکنار کرده و٢٠ تازیانه نیز زده است. خسرو پرویز خشمگین شد و دستور داد تا بهرام را به نزدش بیاورند. چون بهرام آمد، دستور داد تا ٥٠٠ شمشیر از اسلحهخانه بیاورند. پس به بهرام گفت: «ای بهرام هرچه از این شمشیرها بهتر است جدا کن» بهرام ١٠ تیغ جدا کرد. خسرو گفت: «از این ١٠ شمشیر ٢ تا را که بهترین هستند جدا کن.» بهرام نیز این کار را کرد. سپس پرویز گفت: «اکنون این دو شمشیر را در یک نیام بگذار.»
بهرام گفت: «ای پادشاه؛ دو شمشیر در یک نیام جا دادن، کار نیکو و درستی نیست!» خسروپرویز گفت: «پس دو فرمانده در یک کشور چگونه نیکو باشد؟» بهرام، همانگاه دریافت که کار نادرستی انجام داده است. پس زمین را بوسه داد و پوزش خواست. خسروپرویز گفت: «اگر کسی نبودی که بر گردن ما حق بسیاری داشتی و ما هرگز برکشیدهی خود را کوچک و خوار نخواهیم کرد، هیچگاه از تو نمیگذشتم. خدای بزرگ، ما را بر زمین داور کردهاست نه شما را. هرکس نیاز به داوری داشته باشد، باید به آگاهی ما رسانده شود تا آنچه باید دربارهی او انجام شود؛ به درستی انجام دهیم. اگر پس از این از زیردستی گناهی دیدید، نخست باید به ما بگویی تا آنچه برای پادافره او نیاز باشد بهکار بندیم تا هیچکس را بیشوند(:بیدلیل) رنجی نرسد. اینبار تو را بخشیدم.»
|
به نام خدا
تصاویری از حال و روز پاسارگاد
|
|
●
|
گسترش ترکها بر بدنهی آرامگاه کورش بزرگ
|
|
|
|
خبرنگار امرداد - آفتاب یزدانی :
|
تَرَکهای نشسته بر آرامگاه کورش بزرگ که روز به روز پایشان را از گلیمشان فراتر میگذارند این روزها سر و روی پاسارگاد را خطخطی کردهاند. «سیاوش آریا» از فعالان میراث فرهنگی استان فارس برپایهی واپسین بازدیدی که چند روز پیش از «پاسارگاد» داشته، گفت: «شوربختانه ترکها وشکافهای روی سنگ آرامگاه کورش بزرگ گستردهتر شده است و این بزرگی شکافها بر برخی سنگها تا بدانجا رسیده که پرندگان آن را مناسب لانهسازی دیده و در آن لانه گزیدهاند.»
به گفتهی «آریا» گسترش ترکها در آستانهی فصل سرما و با در پیش رو بودنِ برف و باران و یخبندان، نگرانی دوستداران میراث فرهنگی را چندبرابر کرده است چرا که تجمع آب در ترکها و یخ زدن آن به متلاشی شدن سنگها میانجامد. به ویژهآنکه پاسارگاد در گسترهای کموبیش سردسیر است.
او به خویشکاری(:وظیف) مسوولان میراث فرهنگی کشور و به ویژه مسوولان میراث فرهنگی استان فارس در برابر پاسداری از این یادمان باستانی اشاره کرد و گفت: «مجموعهی پاسارگاد افزونبر این که یک سرمایهی ملی است یک سرمایهی جهانی نیز هست که خویشکاری مسوولان را در برابرش دوچندان میکند.»
این در حالی است که بهگفته ی آریا، نشانههای بیتوجهی به یادمان جهانی پاسارگاد، چیزی نیست که نیاز به ریزنگری داشته باشد، تنها بسنده است که به این مجموعهی باستانی، وارد شوید؛ از آرامگاه کوروش بزرگ تا سنگنگارهی انسان بالدار، از برجایماندههای آبراهههای نخستین باغ ایرانی تا آشفتگی و بیرنگ و رویی کاخ بارعام، همگی راوی این بیتوجهی هستند.
آرامگاه کورش بزرگ، کاروانسرای مظفری، کاخ ویژهی کورش بزرگ، کاخ بارعام، تندیس انسان بالدار، آرامگاه کمبوجیه، فرزند کورش، دژ و باروی نگهبانی و آتشگاه، از بخشهای این مجموعهی جهانی هستند. این مجموعه به باور کارشناسان و برپایهی گواهی رخدادنگاران، جایگاه برپایی نخستین باغ ایرانی است. باغ ایرانی، باغی است که به این نام در جهان نامور است و دارای ویژگیهایی ساختاری است که آن را از دیگر باغها جدا میسازد.
سیاوش آریا در دنباله به بهسازیهای(:مرمتهای) غیراصولی وغیرکارشناسی آرامگاه کورش نیز اشاره کرد. او گفت: «این بهسازیها چند سال پیش انجام شد که از آن هنگام تاکنون انتقادهای بسیاری ازسوی کارشناسان و دوستداران میراث فرهنگی و خبرگزاریها، به آن شده است اما شوربختانه مدیران میراث فرهنگی هر بار به دفاع از آن پرداخته و آن را برپایهی اصول کارشناسی دانستهاند. اما اکنون با گذشت ٢- ٣ سال از آن بهسازیها با دیدن حال و روز سنگهای آرامگاه، هر بینندهی ناکارشناسی هم میتواند از خود بپرسد؛ آیا این بهسازیها قابل دفاع است؟»
سیاوش آریا در پایان از نخستین فرمان آزادی مردمان(نخستین منشورحقوق بشر جهان) سخن گفت که به فرمان فرمانروایی صادر شد که در پاسارگاد، آرام گرفت.
بهسازی غير اصولی
گسترش ترک ها
نتيجهی بهسازی ها
يادگاري نويسي
گسترش ترک ها
سنگ آرامگاه كورش بزرگ
عكسها از سياوش آريا است.
|
گشت و گذار در درازترين بازار جهان
ادامه مطلب...
تاريخ : سه شنبه 25 مهر 1391برچسب: بازار, دکان, مغازه, بازار تبریز, بزرگترین بازار جهان, درازترین بازار جهان, راست, راسته, کفاش, کفش, کفاشان, سماور, سماورساز, سماورسازی, سماورسازان, عاشیق, سوده, ,
به نام خدا
|
از کامیون ها و بیل های خاکبرداری تا لرزه بر اندام تاق بستان |
|
|
|
|
خبرنگار امرداد - آفتاب یزدانی : |
مجموعه ی تاق بستان که یکی از یادمان های باستانی ایران است در این چند هفته ی گذشته چیزهایی به چشم دیده که باورش حتا برای کارشناسان و باستان شناسان نیز سخت است. کامیون ها و بیل ها مکانیکی و مته های مکانیکی تا بیخ گوشش آمده بودند و داشتند پیرامونش را زیر و رو می کردند. این خودروهای سنگین آن اندازه به آن یادمان باستانی نزدیک بودند که باستان شناسان که از مسوولان میراث فرهنگی کرمانشاه پاسخ قانع کننده ای دراین باره نشنیده بودند، در بیانیه ای از این شیوه ی کار، ابراز نگرانی کردند و تاق بستان را در خطر اعلام کردند.
البته سازمان میراث فرهنگی کرمانشاه، آماده کردن تاق بستان را برای پیوستن به سیاهه ی جهانی، شوند(سبب) این کارها دانسته و درباره ی شیوه ی کار که شیوه ای نامعمول در یک گستره ی باستانی است، گفته که؛ کار بر پایه ی کارشناسی کارشناسان در دست انجام است اما هیچ نامی از این کارشناسان در جایی نیامده است.
تاق بستان از نقش برجسته های به جا مانده از روزگار ساسانی است یعنی دست کم هزار و اندی سال دیرینگی دارد. این یادمان دیرینه که تا به امروز با دشواری هایی بسیاری همچون ترک ها و آبگرفتگی و ... دست به گریبان بود، روشن نیست بتواند لرزه هایی را که کارشناسان سازمان میراث فرهنگی کرمانشاه برایش، تدارک دیده اند، تاب بیاورد.
روشن نیست داستان این لوله و آن همه آب پای تاق بستان چیست؟
امید که دست کم یکی از آن هایی که در این عکس هستند از همان کارشناسانی باشند که سازمان میراث کرمانشاه را در این کار کارشناسی شده یاری داده اند.
عکس ها از مهین خدایاری است.
|
روستای زیبای «کریک»، ماسوله جنوب ایران
در ادبیات معماری ایران روستای «کریک» را روستای ماسولهای مینامند، که از این تیپ معماری در چهار گوشه ایران زمین میتوان نمونههای بسیاری را مشاهده کرد. مردمان روستای «کریک» مردمانی لر زبان و از زاگرسنشینان جنوبی هستند.
ادامه مطلب...
بنام خدا
|
رهایی گسترهی اشكانی بیحفاظ و نگهبان!
|
|
●
|
شناسایی استودانو گورهای تاریخی در دل شهر اهواز
|
|
|
|
خبرنگار امرداد - آفتاب یزدانی :
|
با پیدا شدن ١٠٠ استودان و گوردخمهی باستانی در بخش خاوری(:شرقی) شهر اهواز، باز هم این بهشت باستانشناسان، تاریخ دیرینه و پیشینهی باستانی خود را یادآوری كرد، تا آنانی كه این گسترهی تمدنساز را به حال خود گذاشته و تنها هر از چندگاهی با خودروهای راهسازی، گذری به آنجا دارند، تاریخ اهواز و تاریخ خوزستان، را به یاد آورند.
به گفتهی مجتبا گهستونی، سخنگوی انجمن دوستداران میراث فرهنگی خوزستان(تاریانا)،این گسترهی تاریخی بر فراز تپهای است و بنابر برآوردههای یكی از باستانشناسان، گوردخمههای پیداشده، دیرینگیشان به روزگار اشكانیان میرسد.
مجتبا گهستونی با گله از بیتوجهی سازمان میراث فرهنگی به یافتههایی از این دست كه گواهی بر تاریخ این سرزمین است، گفت: «پیش از اینكه پیدا شدن این گوردخمهها و دیگر یافتههای این تپه را خبری كنم، شناسایی این گستره را به آگاهی دستاندركاران میراث فرهنگی خوزستان رساندم اما آنها حتا حاضر نشدند که از محل بازدید کنند. من حتا شرایط نامناسب حفاظتی را در تماسی با فرمانده یگان پاسداران ادارهی کل میراث فرهنگی خوزستان، معاونت پژوهشی اداره کل و کارشناسان بخش حقوقی در میان گذاشتم اما واكنشی ندیدم.»
به گفتهی گهستونی یکی از باستانشناسان، بر این باور است که بخشی از این سازهها به استودان تعلق دارد و پیشینهی آنها به روزگار اشکانی برمیگردد، همانند نمونههایی كه بر فراز کوه رحمت و در خارک و سیراف، دیده شده است. اما یکی دیگر از کارشناسان براین باور است كه؛ با توجه به اینکه دستکندهای این تپه در کنار هم بهگونهی شیبدار قرار گرفتهاند این گستره میتواند جایی برای اندوختن و پالایش آب، بوده باشد.
البته افزونبر دستكندهایی كه همانند گوردخمه هستند، راههایی پلكانی نیز در این گستره پیدا شده است.
به باور گهستونی آنچه اكنون بر فراز این تپه پیدا شده میتواند بخشی از شهر باستانی «هرمز اردشیر» باشد كه چند سال پیش، ماشینهای راهآهن شهری اهواز تا ژرفایش را برای كندن تونلهای مترو، زیر و رو كردند.
گهستونی با اشاره به لایههایی كه در كند و كاوهای متروی شهری اهواز در شهر هرمز اردشیر دیده بود، یافتههای جدید را در پیوند با همان شهر دانست و گفت: «شوربختانه از این تپه به عنوان گذشتهای كه سندی برای تمدن ایران برای آیندگان است، هیچ حفاظتی نمیشود، حتا پس از بارها آگاهیرسانی به سازمان میراث و درخواست پیوستنِ این تپه به سیاههی آثار ملی، همچنان این تپه بهحال خود رها شده است.»
به گفتهی گهستونی، چندسالی است كه در كنار این تپهی باستانی فضای سبزی ایجاد شده است كه آن را به جایی پر رفت و آمد تبدیل كرده است. وی این رفتوآمدها را با توجه به رها بودن تپه بیهیچ حفاظ و نگهبانی، یک خطر برشمرد و گفت: «این رفت و آمدها، افزونبر فرسایشهای فصلی و حفر تپه برای درختكاری، روز به روز بر آسیبهای رسیده به تپه و دیرینهیافتههایش میافزایند.»
|
عكسها از مجتبی گهستانی است.
بنام خدا
|
دو كار به يک تَن ندادن و دو تَن را يک كار نفرمودن |
|
|
|
سورنا لطفی نیا : |
سیاستنامه، کتابی ارزشمند است که آن را «خواجه نظام الملک توسی» به زبان فارسی روان، نوشته است. کتابی تاریخی، سیاسی، فرهنگی، که دربرگیرندهی نکتههایی بسیار آموزندهای است. این کتاب آگاهیهای بسیاری از روزگار زندگی نویسنده و دربار سلجوقیان بهدست میدهد. نظامالملک در سال ٣٩٦ خورشیدی دیده بهجهان گشود و در سال ٤٧١ خورشیدی، بهدست پیروان «حسنصبا» کشته شد. در تاریخ از او با نام نیرومندترین وزیر سلجوقیان، یاد کردهاند. او بنیانگذار، مدرسههای بسیاری نامور به «نظامیه» در سراسر قلمرو ایران آن روزگار بوده است.
سیاستنامه را «سیرالملوک» نیز مینامند. سیرالملوکها، همان «خداینامه»های روزگار ساسانیان هستند. کتابهای بسیاری به نام سیرالملوک، بهدست نویسندگان نوشتهشده است. در همهی آنها، بارزترین ویژگی، پرداختن به شیوهی فرمانروایی شاهان ایرانی و راههای بهکار رفته از سوی آنها، برای ادارهی کشور است.
دو کار به یک تَن ندادن و دو تَن را یک کار نفرمودن
پادشاهان بیدار و وزیران هوشیار، در همهی روزگار هرگز به یک تن، دو کار ندادهاند و یک کار را به دو تن، نسپردهاند، تا کار آنها دارای نظم باشد و از ارزش نیفتد.
چنانچه به یک تن دو کار سپرده شود، همیشه از این دو کار، یکی برزمین ماند و در انجام آن کوتاهی شود، زیرا اگر بخواهد هرکدام از این دو کار را به درستی انجام دهد، دیگری بر زمین میماند. هرگاه که دو تن را یک کار سپارند، هرکدام کار را بر گردن دیگری میافکند و همیشه آن کار انجام نشده باشد، بزرگان دراینباره گفتهاند که؛ خانه به دو کدبانو نارفته باشد و به دو کدخدای ویران.
هر دو تن همیشه با خود میاندیشند که، اگر در کاری که به آنها داده شده است رنج برند و نگذارند که کاستی در آن راه پیدا کند، خداوندگارشان چنان پندارد که از هنرِ دیگری است و نه از کوشش و تلاش من. اگر کسی از آنها شوند(:سبب) انجام نشدن کار را بپرسد، هرکدام دیگری را گناهکار میدانند و کمکاری را، بر گردن او میاندازند. چون خوب بنگری، نه این را گناهی باشد و نه دیگری را، بلکه گناه برگردن کسی است که دو کس را یک کار، داده است.
|
بنام خدا
|
|
مولانا از تركيه تا افغانستان |
|
|
خبرنگار امرداد - میترا دهموبد : |
ترکیه که سالهاست «مولانا» را از آنِ خود کرده و بزرگش میدارد، ترکیه که آرامگاه مولانا در قونیه را یکی از گردشگرپذیرترین جاهای جهان کرده است، دستبهکار بازسازی خانهی مولانای بلخی در افغانستان شده است. بنابر خبرها گویا ترکیه بر آن است تا «مرکز فرهنگی مولانا» را راهاندازی کند و تورهای گردشگری از قونیه تا بلخ بگذارد.
با این خبرها، امروز که روز بزرگداشت «حافظ» است، با خودم گفتم؛ خوشابهحال «مولانا». خوشبهحال مولانا که به یادش هستند و یادش را در ذهن جهانی و ماندگار کردهاند.
راستی چگونه است که دیگران میتوانند تنها با برنامهریزی، با تبلیغات و با اندکی سرمایهگذاری، چهرهای که البته مال خودشان هم نیست، مال خود کنند و به نامِ او گردشگر به کشورشان بکشند اما ما...
در این میان، ترکیه تنها کشوری نیست که چنین کرده یا مولانا تنها شاعری نیست که چنین؛ گردشگران برای دیدار از آرامگاهش، زادگاهش یا حتا خانهاش میشتابند. این شیوه یعنی بهرهگیری از نام چنین نامآورانی هم برای شناساندنشان به جهانیان و هم برای جذب گردشگر، سالها و دهههاست که شیوهی دیگران شده، البته به جز سرزمین ما ایران، که در هرگوشهاش شاعران و نویسندگانی، نامور آرمیدهاند، آرمیدهاند در کنج تنهایی خود.
با این دست خبرها، ناخودآگاه عطار، خیام و سعدی به ذهن میآید. ناخودآگاه فردوسی، حکیم توس، بزرگحماسهسرای سرزمینمان به ذهن میآید، حکیمی که «باژ»، زادگاهش، این روزها ویرانهای بیش نیست چه رسد به اینکه گردشگرپذیر باشد. حکیمی که نام و نشانش در تهران، یک میدان بود و یک تندیس در میانهاش، که آنهم به یک مجتمع تجاری فروخته شد. حکیمی که نام و نشانش در خراسان بزرگ، همان بزرگترین نقاشی دیواری شاهنامهای بود که به یک شب تا سحری، پاک شد.
دیرزمانی است که با اینهمه مهری که مسوولان به فرهنگ دارند، از خیرِ بازسازی و گردشگرپذیر کردن خانهی فردوسی و زادگاهش گذشتهایم اما صدافسوس که این بیمهریها، آن هم از نوع مسوولانهاش دامنِ آرامگاهِ فردوسی را هم گرفته است. از ایران این خانهی دلیران که فردوسی عمری را برای مردمانش گذاشت، تنها به اندازهی یکوجبی بهرهی فردوسی بود و آرامگاهش، که آن را هم دستاندرکاران تاب نیاوردهاند و با دکلهای فشار قوی برق، آزردهاند.
شاید اگر فردوسی را خانه اگر جایی دیگر بود...
شاید نظامی را خانه اگر جایی دیگر بود...
شاید حافظ را خانه اگر جایی دیگر بود...
|
بنام خدا
|
انوشيروان و مردی كه جوز می كاشت |
|
|
|
سورنا لطفی نیا : |
سیاستنامه، کتابی ارزشمند است که آن را «خواجه نظام الملک توسی» به زبان فارسی روان، نوشته است. کتابی تاریخی، سیاسی، فرهنگی، که دربرگیرندهی نکتههایی بسیار آموزندهای است. این کتاب آگاهیهای بسیاری از روزگار زندگی نویسنده و دربار سلجوقیان بهدست میدهد. نظامالملک در سال ٣٩٦ خورشیدی دیده بهجهان گشود و در سال ٤٧١ خورشیدی، بهدست پیروان «حسنصبا» کشته شد. در تاریخ از او با نام نیرومندترین وزیر سلجوقیان، یاد کردهاند. او بنیانگذار، مدرسههای بسیاری نامور به «نظامیه» در سراسر قلمرو ایران آن روزگار بوده است.
سیاستنامه را «سیرالملوک» نیز مینامند. سیرالملوکها، همان «خداینامه»های روزگار ساسانیان هستند. کتابهای بسیاری به نام سیرالملوک، بهدست نویسندگان نوشتهشده است. در همهی آنها، بارزترین ویژگی، پرداختن به شیوهی فرمانروایی شاهان ایرانی و راههای بهکار رفته از سوی آنها، برای ادارهی کشور است.
انوشیروان و مردی که جوز میکاشت
آیین نژاد ساسانیان چنان بوده که هرکس پیش ایشان سخنی گفتی و یا هنری از خود نشان میداد که شاه را خوش میآمد، واژهی «زه» را بر زبان میراندند و چون این واژه بر زبان آنها میآمد، همانگاه، خزانهدار ١٠٠٠ درم به آن کس میداد. شاهان ساسانی در دادگری و بخشش از همهی شاهان دیگر سر بودهاند، بهویژه انوشیروان دادگر.
روزی انوشیروان با گروهی از نزدیکان و سوار بر اسب به شکار میرفتند که از کنار دهستانی گذشتند و پیرمردی ٩٠ ساله را دید که نهال جوز(گردو) در زمین مینشاند. انوشیروان از این کار او درشگفت شد. زیرا سالها باید بگذرد که آن درخت، بر بدهد. پس به پیر گفت: «ای پیر، جوز میکاری!؟» پیر گفت: «آری خدایگان.» انوشیروان گفت: «آیا تا روزی که از بر این بخوری زنده خواهی بود؟» پیر گفت: «کاشتند و خوردیم و میکاریم تا دیگران بخورند.» انوشیروان را خوش آمد و گفت: «زه!» بیدرنگ خزانهدار ١٠٠٠ درم به پیرمرد داد. پیر گفت: «ای خدایگان هیچکس برِ این درخت، زودتر از من نخورد!» انوشیروان پرسید: «چگونه؟» پیر گفت: «اگر من جوز نمیکاشتم و شما از اینجا نمیگذشتی و از بنده پرسش نمیکردی و بنده آن پاسخ نمیدادم، این ١٠٠٠ درم به من نمیرسید.» انوشیروان گفت: «زهازه!» خزانهدار ٢٠٠٠ درم دیگر به او داد زیرا شاه دوبار واژهی زه را بر زبان آورده بود.
|
بنام خدا
یا می دانید : زمانی که کانالهای آب شهر بابل را سربازان کورش خشکانده و وارد شهر رویایی بابل شدند ،(بابل یکی از بزرگترین امپراطوریهای هم عصر ایران بوده که در تاریخ بخاطر زیابائیهایش به شهر رویا ها معروف بوده است ) در آن هنگام کورش به سربازانش فرمان داد : سر و صورت خود را در داخل رودخانه بشویید ، و موها را شانه بزنید ، مبا دا کودکان بابل بترسند ! هیچ سربازی به خانه ای وارد نشود و خون هیچ حیوانی ریخته نشود ، شهر را امان بدهید و با مردم کاری نداشته باشید !! این فرمان یک پادشاه پیروز بر یک کشور ثروتمند و مغلوب در 2500 سال پیش است
---------------------------------
آیا می دانید کورش نخستین کسی است که منشوری به نام استوانه آزادی که امروز آن را سازمان ملل به عنوان نخستین بیانیه حقوق بشر اعلام کرده در چند صد نسخه آماده کرد و بر لوحی گلی نقش داد و به سرتاسر فروانروایی خود فرستاد !! او در این منشور آزادی که تصویری از آن بالای سر در سازمان ملل است و تمام جهانیان آن را گرامی می شمارند می فرماید : همه مردم در پوششی و نحوه زندگی خود آزادند ، هیچ کس نمی تواند نظر خودر ا به دیگری تحمیل کند و یا به کسی ظلم کند. همه در دین خود آزادند ، و حق ندارند مال کسی را پای مال کنند ، هیچ کس حق بردگی و برده داری ندارد ونباید به کسی که رنگ و نژاد و پوستش با ما فرق دارد ظلم نماید!!!باورتان بشود
---------------------------------
آیا می دانید کورش بزرگ وقتی بابل را آزاد کرد ، با اینکه خودش زرتشتی و یکتا پرست بود به بتخانه بابل رفت و به آنها گفت دین من یکتا پرستی است و خدایم اهورامزدا..شما نیزمی توانید خدای خود را بپرستید و بت خانه های آنان را ویران نکرد و عقاید خود را به مردمان و بزرگان این کشور تحمیل نکرد ...
--------------------------------
آیا می دانید در ایران ، پیش از ورود آریایی ها در زمان ایلامیها و اقوام دیگر...هیچ وقت بت پرستی رواج نداشته و اقوام مختلف سرزمین ایران همگی ، سمبل هایی از طبیعت و عناصر چهارگانه و مظاهر خدای یکتا را می پرستیدند
--------------------------------
آیا میدانید : نخستین سیستم استخدام دولتی به صورت لشگری و کشوری به مدت چهل سال خدمت و سپس بازنشستگی و گرفتن مستمری دائم را کورش بزرگ در ایران پایه گذاری کرد
--------------------------------
آیا میدانید : کمبوجبه فرزند کورش بدلیل کشته شدن 12 ایرانی در مصر و اینکه فرعون مصر به جای عذرخواهی از ایرانیان به دشنام دادن و تمسخر پرداخته بود ، با 250 هزار سرباز ایرانی در روز 42 از آغاز بهار 525 پیش از میلاد به مصر حمله کرد و کل مصر را تصرف کرد و بدلیل آمدن قحطی در مصر مقدار بسیار زیادی غله وارد مصر کرد । اکنون در مصر یک نقاشی دیواری وجود دارد که کمبوجیه را در حال احترام به خدایان مصر نشان میدهد। او به هیچ وجه دین ایران را به آنان تحمیل نکرد و بی احترامی به آنان ننمود
--------------------------
آیا میدانید : داریوش بزرگ با شور و مشورت تمام بزرگان ایالتهای ایران که در پاسارگاد جمع شده بودند به پادشاهی برگزیده شد و در بهار 520 پیش از میلاد تاج شاهنشاهی ایران رابر سر نهاد و برای همین مناسبت 2 نوع سکه طرح دار با نام داریک ( طلا ) و سیکو ( نقره) را در اختیار مردم قرار داد که بعدها رایج ترین پولهای جهان شد
--------------------------
آیا میدانید : داریوش بزرگ طرح تعلیمات عمومی و سوادآموزی را اجباری و به صورت کاملا رایگان بنیان گذاشت که به موجب آن همه مردم می بایست خواندن و نوشتن بدانند که به همین مناسبت خط آرامی یا فنیقی را جایگزین خط میخی کرد که بعدها خط پهلوی نام گرفت
।------------------------------
آیا میدانید : داریوش در پایئز و زمستان 518 - 519 پیش از میلاد نقشه ساخت پرسپولیس را طراحی کرد و با الهام گرفتن از اهرام مصر نقشه آن را با کمک چندین تن از معماران مصری بروی کاغذ آورد
--------------------------------
آیا میدانید : داریوش در سال دهم پادشاهی خود شاهراه بزرگ کورش را به اتمام رساند و جاده سراسری آسیا را احداث کرد که از خراسان به مغرب چین میرفت که بعدها جاده ابریشم نام گرفت
--------------------------------
آیا میدانید : نخستین بار پرسپولیس به دستور داریوش بزرگ به صورت ماکت ساخته شد تا از بزرگترین کاخ آسیا شبیه سازی شده باشد که فقط ماکت کاخ پرسپولیس 3 سال طول کشید و کل ساخت کاخ 80 سال به طول انجامید
--------------------------------
آیا میدانید : داریوش برای ساخت کاخ پرسپولیس که نمایشگاه هنر آسیا بوده 25 هزار کارگر به صورت 10ساعت در تابستان و 8 ساعت در زمستان به کار گماشته بود و به هر استادکار هر 5 روز یکبار یک سکه طلا ( داریک ) می داده و به هر خانواده از کارگران به غیر از مزد آنها روزانه 250 گرم گوشت همراه با روغن - کره - عسل و پنیر میداده است و هر 10 روز یکبار استراحت داشتند
--------------------------------
آیا میدانید : داریوش در هر سال برای ساخت کاخ به کارگران بیش از نیم میلیون سکه طلا مزد می داده است که به گفته مورخان گران ترین کاخ جهان محسوب میشده । این در حالی است که در همان زمان در مصر کارگران به بیگاری مشغول بوده اند بدون پرداخت مزد که با شلاق نیز همراه بوده است
---------------------------------
آیا میدانید : تقویم کنونی ( ماه 30 روز ) به دستور داریوش پایه گذاری شد و او هیاتی را برای اصلاح تقویم ایران به ریاست دانشمند بابلی "دنی تون" بسیج کرده بود । بر طبق تقویم تازه (جدید) داریوش روز نخست و پانزدهم ماه تعطیل بوده و در طول سال دارای 5 عید مذهبی و 31 روز تعطیلی رسمی که یکی از آنها نوروز و دیگری سوگ سیاوش بوده است
----------------------------------
آیا میدانید : داریوش پادگان و نظام وظیفه را در ایران پایه گزاری کرد و به مناسبت آن تمام جوانان چه فرزند شاه و چه فرزند وزیر باید به خدمت بروند و تعلیمات نظامی ببینند تا بتوانند از سرزمین پارس دفاع کنند ।
----------------------------------
آیا میدانید : داریوش برای نخستین بار در ایران وزارت راه - وزارت آب - سازمان املاک -سازمان اطلاعات - سازمان پست و تلگراف ( چاپارخانه ) را بنیان نهاد
---------------------------------
آیا میدانید : نخستین راه شوسه و زیر سازی شده در جهان توسط داریوش ساخته شد( راه شاهی که هنوز بقایای آن موجود است। از شوش تا پاسارگاد
---------------------------------
آیا میدانید : داریوش برای جلوگیری از قحطی آب در هندوستان که جزئی از امپراطوری ایران بوده سدی بزرگ بروی رود سند بنا نهاد
--------------------------------
آیا میدانید : فیثاغورث که بدلایل مذهبی از کشور خود گریخته بود و به ایران پناه آورده بود توسط داریوش بزرگ دارای یک زندگی خوب همراه با مستمری دائم شد
--------------------------------
آیا میدانید : در طول پادشاهی داریوش بزرگ 242 حکمران بر علیه او شورش کرده بودند و او پادشاهی بوده که با 242 مورد شورش مقابله کرد و همه را بر جای خود نشاند و عدالت را در سرتاسر ایران بسط داد । او در سال آخر پادشاهی به اندازه 10 میلیون لیره انگلستان ذخیره مالی در خزانه دولتی بر جای گذاشت
---------------------------------
داریوش در سال 521 پیش از میلاد فرمان داد : من عدالت را دوست دارم ، از گناه متنفرم و از ستم طبقات بالا به طبقات پایین اجتماع خشنود نیستم
بنام خدا
بنام خدا
گرانـی کمـر "مـردم" را شکسـت و
"مجلـس" در حال و هـوای ورزش زورخـانه ای و لیـگ برتـر!
بنام خدا
عصر ایران - قیمت دلار در سال 1384 ، زمانی که محمود احمدی نژاد رئیس جمهور شد و دولت را تحویل گرفت ، 902 تومان بود و اینک(صبح روز یازدهم مهر) به مرز 3700 تومان رسیده است!
این اعداد نشان می دهند دلار در این سال ها حدود 3.7 برابر شده و به همین میزان نیز از ارزش پول ملی کاسته شده است.
همچنین زمانی که احمدی نژاد به عنوان رئیس جمهور سوگند خورد که "در حراست از مرزها و استقلال سیاسی و اقتصادی و فرهنگی کشور از هیچ اقدامی دریغ نورزد" (اصل 121 قانون اساسی) و بر روی صندلی ریاست جمهوری نشست ، هر قطعه سکه بهار آزادی 96 هزار تومان بود ولی امروز یک میلیون و 160 هزار تومان است که افزایشی نزدیک به 13 برابری را نشان می دهد.*
جا دارد به دولتمردان عزیز به ویژه "خادم جمهور مظلوم" (عکس زیر) به خاطر این پیروزی ها تبریک و خدا قوت بگوییم.
حامیان دولت در استقبال از احمدی نژاد پس از بازگشت از نیویورک
بنام خدا
ادامه مطلب...
تاريخ : سه شنبه 11 مهر 1391برچسب: ریال, ریال ایران, چس, ویتنام, اندونزی, بلاروس, لائوس, کویت, عمان, بحرین, جبل, جبل الطارق, طارق, الطارق, ,
بنام خدا
بنام خدا
سمسکنده اسیر بی توجهی دست اندرکاران محیط زیست
|
عارف درویش :
هر روز بدتر از دیروز هر سال بدتر از پارسال
نزدیکیهای سارى به جنگلى میرسیم که پناهگاه حیاتوحش سارى نام دارد. از میان این جنگل، راهی زیبایی شما را به روستاى زرینآباد فرا میخواند. راه را پى میگیریم، گویا به نادرست آمدهایم. خوب که نگاه میکنم میبینم، که درست آمدهایم. این چشماندازی که دل میآزارد و بیشتر به یک زباله دانی میماند، همان پناهگاه حیاتوحش ساری است.
از خودرو که پیاده میشوم، کمى آنسوتر هر چه که بخواهى پیدا میشود از شیشه، پلاستیک، آهن، لیوانهای پلاستیکی، سرنگ، شیشههاى دارویی خوراکى و ترریقى. هر چه پیشتر میروم زبالهها بیشتر میشوند و انگار نه انگار که اینجا جنگل است. زبالهها جاى خشخش دلنشین برگها را در زیر پا گرفته است.
خود خواهىها و ناآگاهیها را اینجا انباشته است.
مکانی که در عکس گرفته شده از «گوگل» میبینید، به گفتهی یکی از بومیان اینجا، ٢٠ سال محل دفن زبالههاى سارى بوده است.
این جنگل «سمسکنده» همانند دیگر جنگلهای ایران بخت بدى دارد. ٢ سال است که دوستداران طبیعت به ساری میروند برای پاکسازی اما انگار نه انگار، هر روز بدتر از دیروز، هر سال بدتر از پارسال!
این جنگل در ١٤٠ کیلومتری ساری است، شاید همین دوری یکی از شوندهای(:دلایل) سرازیر شدن زبالههای شهری در دل جنگل باشد. تفکیک نکردن زباله، گرانى سوخت، بیتوجهی پیمانکار و در اولویت نبودن زیستبوم در نگاه دستاندرکاران و مسوولان از دیگر شوندهای(:دلایل)، زبالهدان شدن این جنگل است که روزی، روزگاری، زیبا بود.
تاريخ : دو شنبه 10 مهر 1391برچسب: سمسکنده, عارف, درویش, عارف درویش, زباله, زباله دانی, جنگل سمسکنده, دست اندر کار, محیط زیست, ,
بنام خدا
|
● |
جشن مهرگان، جشنی به سپندينگی تاريخ ايران |
|
|
|
رستم شهرياری : |
مهر را میستاییم، (کسی) که دارای دشتهای پهناور است، (کسی) که از گفتار راستین آگاه است، زبانآوری که دارای هزارگوش است. نخستین ایزد مینوی که پیش از خورشید فناناپذیر تیز اسب، در بالای کوه «هرا» برآید. نخستین کسی که با زینتهای زرین آراسته از فراز (کوه) زیبا سر بهدر آورد، از آنجا (آن مهر) بسیار توانا همهی سرزمینهای آریایی را بنگرد. «مهر یشت*، بند4»
بار دیگر فرخنده جشن مهرگان از راه میرسد، روز برابری مهرروز از خجسته ماه مهر**، جشنی به سپندینگی تاریخ ایران، جشن کشاورزی و هنگام برداشت محصول، جشن فرخندگی پیروزی کاوه آهنگر بر ضحاک و بر تخت نشستن فریدون، جشنی از برای پیمانداری و دشمن پیمانشکنی. مهری که در یشتها، این سرودهای سپندینه، دارندهی دشتهای فراخ و دهنده ثروت و خرمی است.
روز مهر و ماه مهر و جشن فرخ مهرگان
مهر بفزا ای نگار مهر چهر مهربان
«مسعود سعد ابن معانی»
هزاران سال است که نوروز، مهرگان و سده در کنار یکدیگر، همانند سه پایهی استوار، پاسبان فرهنگ ایرانی بودهاند و برگزاری همین آیینهای ساده ولی زیبا، همدلی ایرانیان را به همراه داشته است. جشنهایی که افزون بر شادمانی، به گونهای آبادانی را نیز برای مردمان به ارمغان میآورد. سراسر تاریخ ایران باستان و گاهشماری آن پر از جشن است و در آن اندوه راه ندارد، چه؛ راه سپاسداری از اهورامزدا، همانا شادمانی و شادکردن مردمان است.
در آغاز مهر یشت، «مهر»، از آفریدههای اهورامزداست که برای نگاهبانی از پیمان مردم گماشته شده است. و «مهر» از اینرو فروغ و روشنایی است تا هیچ چیز از او پوشیده نماند و در سراسر جهان آنچه از راست و دروغ میگذرد و یا پیمانی بسته و شکسته میشود، نزد او آشکار باشد. و اینچنین است که در مهریشت اهورامزدا به ایزد مهر هزار گوش و دههزار چشم داده تا توانایی این کار را داشته باشد. «مهر»، «خورشید» نیست، بلکه «مهر» ایزد روشنایی و فروغ است که این به خوبی در یشت دهم(مهر یشت) دیده میشود که از برخاستن مهر، پیش از خورشید و گردش او پس از فرو رفتن خورشید سخن به میان آمده است.
در استورههای ایرانی جشن مهرگان از سویی دیگر ارزشمند میشود و آن پیروزی ایرانیان بر ضحاک تازی است. فردوسی بزرگ(در شاهنامه)، ابوریحان بیرونى (در آثار الباقیه)، ابوسعید گردیزی (در زین الاخبار)، مسعودی (در مروج الذهب)، عزالدین ابن اثیر، طبری و ... به روشنی مناسبت این روز را، پیروزی بر ضحاک میآورند. ضحاک، فرمانروای خودکامهای است، که نخست و پیش از هر کاری به سوی جوانان و«مغز»شان میرود. در مهرگان، با فریاد دادخواهی آهنگری، کاوه نام و با افراشته شدن درفش کاویانی و خیزش ایرانیان به رهبری فریدون، هزارسال ستم و بیداد ضحاک به پایان میرسد. جالب آنجاست که پس از بهزیر آوردن ضحاک، بهجای کشتن وی، او را در دل کوه به زنجیر میکشند زیرا او هرگز نمیمیرد و شاید هرآن، خودکامگی بازگردد. که این آمادهبودن، رمز پیروزی است.
در گذشته، جشن مهرگان شش روز بهدرازا میکشید. از روز شانزدهم مهر(روز مهر- مهرگان کوچک یا عامه) آغاز و به روز بیستویکم (روز رام – مهرگان بزرگ یا خاصه) پایان مییافت. چنین نامور است که، ایرانیان در روز شانزدهم بر ضحاک چیره شدند و در روز بیستویکم وی را در کوه دماوند بهبند کشاندند. این جشن حتا پس از چیرهشدن تازیان هم از بین نرفت، بهگونهای که از سرودههای منوچهری برمیآید هنگام پادشاهی سلطان مسعود غزنوی که در سال 421 هجری مهی(:قمری) به تخت نشت، این جشن با شکوه هر چه تمام برگزار میشده است. فرزانهی گرانمایه دکتر محمود روح الامینی فصل برداشت محصولات کشاورزی در مهرماه را نمادی از مهرگان بهشمار میآورد: «ماه مهر و مهرگان در جامعه کشاورزی، فصل و زمان برداشت، انباشت فرآوردهها، پرداختن خراج و مالیات، اندوختن نیازمندیهای زمستانی و گرمی بازارهای موسمی بوده که هنوز هرچند - نه به نام مهرگان - برگزار میشود.»
از مهریشت، دو ویژگی «مهر» را به روشنی میتوان دریافت، یکی «راستی» و دیگری «دلیری». به گونهای که این یشت را باید سرچشمهی راستگویی و پهلوانی ایرانیان دانست که در زمان باستان ایرانیان به این فروزهها نامور بودهاند. در آغاز «مهریشت» میخوانیم:
«اهورا مزدا به سپنتمان زرتشت گوید : من مهر را مانند خود شایسته ستایش و سزاوار نیایش آفریدم، ای سپنتمان کسی که به مهر دروغ گوید و پیمان بشکند، ویرانکنندهی کشور و کشندهی راستی است.»
*کتاب سپندینهی(مقدس) زرتشتیان، اوستا نام دارد و دارای پنج بخش یسنا(سرودهای اشوزرتشت تنها گاتها است که بخشی از یسناست)، یشتها، وندیداد، ویسپرد و خردهاوستا است.
** جشن مهرگان (برابرشدن روز مهر از ماه مهر) شانزدهمین روز ماه مهر زرتشتی است که با دهمین روز ماه مهر گاهنمای رسمی کشور برابر میشود.
|
بنام خدا
راز بودای آهنی تبت برملا شد!
بررسی مجسمه بودایی که توسط نازیها در تبت کشف شد نشان که این شی از جنس شهاب سنگی آسمانی بوده است.
به گزارش ميراث آريا (Chtn) و به نقل از يو پی آی، اين مجسمه 22 پوندی که«مرد آهنی» نام دارد در سال 1938 توسط دانشمندان آلمانی و با کمک حزب نازی کشف شد.
مورخان معتقدند، نازیهای از آنجایی که معتقد بودند اصالت نژاد آریایی در تبت یافت خواهد شد، دانشمندان را در کشف این مجسمه فضایی همراهی کرده بودند.
ازسویی دیگر وجود طرحی از یک صلیب شکسته در مرکز این مجسمه نیز دلیل دیگری در علاقه آلمانیها برای انتقال این اثر به کشورشان بوده است.
محققان دانشگاه اشتوتگارت آلمان در آزمایشات خود اعلام کردند این مجسمه از نوعی سنگ آسمانی آهنی به نام «آتاکسیت» که از مقدار زیاد نیکل برخوردار بود ساخته شده است.
به گفته محققان این سنگ قطعهای از سنگ آسمانی به نام «چینگا» است که در حدود 15 هزار سال پیش در مرز مغولستان و سیبری به زمین برخورد کرده بود.
به گزارش میراث آریا، دانشمندان اعلام کردند، قیمت این سنگ در حدود 20 هزار دلار است اما در صورتی که قدمت آن به هزار سال برسد، ارزش بیشتری پیدا خواهد کرد.
بنام خدا
|
|
|
سورنا لطفی نیا : |
سیاستنامه، کتابی ارزشمند است که آن را «خواجه نظام الملک توسی» به زبان فارسی روان، نوشته است. کتابی تاریخی، سیاسی، فرهنگی، که دربرگیرندهی نکتههایی بسیار آموزندهای است. این کتاب آگاهیهای بسیاری از روزگار زندگی نویسنده و دربار سلجوقیان بهدست میدهد. نظامالملک در سال ٣٩٦ خورشیدی دیده بهجهان گشود و در سال ٤٧١ خورشیدی، بهدست پیروان «حسنصبا» کشته شد. در تاریخ از او با نام نیرومندترین وزیر سلجوقیان، یاد کردهاند. او بنیانگذار، مدرسههای بسیاری نامور به «نظامیه» در سراسر قلمرو ایران آن روزگار بوده است.
سیاستنامه را «سیرالملوک» نیز مینامند. سیرالملوکها، همان «خداینامه»های روزگار ساسانیان هستند. کتابهای بسیاری به نام سیرالملوک، بهدست نویسندگان نوشتهشده است. در همهی آنها، بارزترین ویژگی، پرداختن به شیوهی فرمانروایی شاهان ایرانی و راههای بهکار رفته از سوی آنها، برای ادارهی کشور است.
خسروپرویز و باربد
خردادبه گوید: «خسروپرویز از یکی از نزدیکان خود خشمگین شد و او را به زندان افکند، بنابراین، کسی را توان آن نبود که نزد زندانی شود مگر ”باربد“ موسیقیدان، که هر روز برای او خوراکی و نوشیدنی میبرد. خسرو را از این کار باربد آگاه ساختند. پس خسرو به باربد گفت: ”چگونه جرات میکنی که به تیمار و غمخواری کسی بپردازی که در بازداشت ماست و این اندازه نمیدانی که چون ما بر کسی خشم گیریم و به زندان افکنیم، نباید به تیمار او پرداخت؟“
باربد گفت: ”ای شاه، آنچیز که تو برای او برجای گذاشتهای، بیشتر از آن است که من دربارهی او میکنم.“
خسرو پرسید: ”چهچیز را برای او گذاشتهام؟“ باربد گفت: ”جان و زندگیش و این ارزشمندتر از چیزی است که من برای او میفرستم.“ خسرو گفت: ”زه، نیکو گفتی برو که او را به تو بخشیدم.“»
|
10 مهـــر روز جشن مهرگـــان مبارک
شما به عنوان یک ایرانی وظیفه اطلاع رسانی این روز را دارید
ادامه مطلب...
تاريخ : دو شنبه 10 مهر 1391برچسب: مهر, مهری, مهرگان, جشن مهر, جشن مهرگان, روز مهر, مهرروز, روز مهرگان, سرمه, سرمه دان, فروزه, شمع, شمعدان, لاله های روشن, مجمر, مجمر آتش, ,
بنام خدا
با روستای زید در ایلام آشنا شوید
انبارهای تاریخی گندم در دل صخره های بزرگ
بدون شک آثار پنهان گردشگری و تاریخی زیادی در استان ایلام وجود دارد که تاکنون اطلاعات این آثار پنهان در جایی عنوان نشده و تاکنون به طور کامل پنهان بوده اند. به همین منظور به روستای "زید" از توابع شهرستان دره شهر رفته ایم تا یکی از شگفتی ها یعنی انبارهای تاریخی گندم در دل صخره های بزرگ را در این روستا گزارش کنیم. روستای زید در میان راه ایلام به دره شهر در 25 کیلومتری شهر دره شهر قرار دارد و یکی از روستاهای زیبای استان ایلام است. این روستا به دلیل وجود "امامزاده تاریخی زید بن علی" به این نام لقب گرفته است و این امامزاده از نوادگان امام موسی کاظم(ع) است و از گذشته تاکنون جایگاه بالایی نزد مردم داشته است. دره های بسیار بزرگ و شگرفی که تاکنون در استان ایلام شناسایی نشده اند در این روستا قرار دارد که البته تعداد آنها بیش از پنج تا شش دره بزرگ است.
برای مشاهده آلبوم روستای زید کلیک کنید
دره های بزرگ پشت روستای زید قرار دارند و فاصله چندان زیادی با روستا ندارند ولی بسیار بزرگ و خطرناک هستند و برای دیدن این دره ها باید حتما لوازم کوهنوردی به همراه داشت. روستای زید با 100 خانوار و 800 نفر جمعیت از روستاهایی است که طرح هادی در آن به طور ناقص اجرا شده و اجرای جدول کشی و آسفالت خیابان از اصلی ترین نیازهای روستاست. اما دره های بزرگ و زیبای روستا ما را به سمت خود می کشاند و می توان از نزدیک شاهد زیبایی های دره ها باشیم. از طرفی آثار پنهانی و تاریخی در دره ها دیده می شود که تا پیش از این کسی راجع به این انبارهای تاریخی گندم چیزی در استان ایلام عنوان نکرده است. البته در انتهای روستا، خانه قدیمی وجود دارد که نشان می دهد این خانه با آن انبارها ارتباط دارند ولی طبق گفته اهالی روستا این انبارهای گندم متعلق به 700 تا 800 سال پیش است و تاکنون کسی بر روی این انبارها مطالعه نکرده است.
همانطور که در تصویر مشخص است این انبارها به گونه ای بسیار زیبا و عجیب بر روی صخره ها بزرگ با گل و سنگ و چوب درست شده اند و مردم آن زمان از انبارها برای ذخیره گندم استفاده کرده اند و طوری طراحی شده اند که گندمها در این محل تا سه سال ماندگاری دارند و خراب نمی شوند. وجود این انبارهای گندم در دل صخره ها از یک طرف برای ماندگاری و ذخیره گندم و از طرفی برای جلوگیری از تهاجم راهزنان طراحی شده است که با توجه به وجود دو صخره روبروی هم نشان می دهد که در این مکان امنیت نیز مد نظر قرار گرفته است. نزدیک صخره ها که بشویم شگفتی ساخت این انبارها بیشتر به چشم می خورد که تعداد آنها نیز بیش از 30 انبار است.
برای مشاهده آلبوم روستای زید کلیک کنید
وجود این انبارهای تاریخی گندم در دل صخره ها و چنین ارتفاعاتی انسان را به شک می اندازد که چگونه امکان دارد در گذشته بدون هیچ امکانات لازمی که حتی مردم امروزی هم می توانند با راحتی از آن بالا بروند، ساخته شده اند. طبق گفته بعضی از اهالی روستا در بعضی از انبارهای تاریخی گندم به خصوص در ارتفاعات بالاتر اشیایی وجود دارد که امکان بیرون کشیدن آنها نیست. اما در دره بزرگ روستا دو صخره روبروی هم هستند و جالب اینکه در دل هر دو صخره این انبارهای تاریخی گندم ساخته شده است.
در این صخره نیز انبارهای تاریخی گندم به همان شکل که بر روی صخره اولی ساخته شده بود، بنا شده اند و در واقع در این مکان انبارهای تاریخی زیادی وجود دارد. هر چند در این زمینه مطالعاتی انجام نشده و نمی توان قدمت این انبارهای گندم را به طور دقیق تخمین زد ولی وجود این انبارها در دل صخره ها و نحوه ساخت آنها خالی از لطف برای بازدید گردشگران نیست هر چند در روستا مکانهای دیدنی گردشگری زیادی وجود دارد. اما در کنار این همه انبار تاریخی گندم، یک انبار به طور ویژه و تنها در دل صخره ها ساخته شده است و با دیگر انبارها تفاوت دارد.
برای مشاهده آلبوم روستای زید کلیک کنید
این انبار تاریخی مخصوص ذخیره نمک بوده است که به طور جداگانه در آن سوی انبارهای گندم ساخته شده است. شاید واقعا نکات جالب دیگری هم در این انبارها وجود داشته باشد که از چشم ما پنهان باشد ولی باید با مطالعه و پژوهش و بررسی دقیق، این انبارها را مورد واکاوی قرار داد. اما در کنار انبارهای تاریخی گندم و نمک، دو آسیاب تاریخی در بین دره یعنی وسط دو صخره قرار دارد که نشان می دهد روزگاری این منطقه محل اصلی گندم و آسیاب گندم که در زندگی گذشته حرف اول تغذیه مردم را می زده، داشته است.
تصویر فوق یکی از همان آسیابهای تاریخی است که در کنار صخره قرار داد و نشان می دهد روزگاری گندم های موجود در انبارها به وسیله این آسیابها برای مصرف مردم آسیاب می شده است. به طور کلی با توجه به وجود خانه های قدیمی، انبارهای گندم و نمک و آسیاب ها می توان گفت این دره به لحاظ طبیعی و تاریخی می تواند در کشور معرفی شود و مورد استناد برای بسیاری از مطالعات تاریخی قرار گیرد چه بسا اطلاعات ارزشمندی را به محققان در این زمینه بدهد.
بنام خدا
|
پالايشگاه و لولههای نفتی اش بيخ گوش محور گردشگری تخت جمشيد |
|
|
دولت مصوبهی خودش را هم نقض می كند |
|
|
خبرنگار امرداد - آفتاب یزدانی : |
ساخت پالایشگاه دوم شیراز و گذر لولههای نفت از پارک ملی «بمو»، نه تنها مصوبهی ممنوعیت ساخت صنایع آلاینده در شعاع 30 کیلومتری شیراز را نقض میكند بلکه به نابودی پارک ملی بمو که از زیستگاههای پلنگ ایرانی است، خواهد انجامید و آسیب بسیاری به محور گردشگری تخت جمشید- شیراز میزند.
به گزارش میراث خبر، در میان انفعال ادارهی کل محیط زیست استان فارس، سازمان حفاظت محیط زیست، برای ساخت پالایشگاه دوم شیراز، پروانهها را صادر کرده است و لولههای انتقال نفت پالایشگاه تا نزدیکی فنسهای پارک ملی بمو رسیدهاند. ساخت این پالایشگاه جدا از آلودگی محیط زیست انسانی در شهرستان زرقان به نابودی پارک ملی بمو نیز خواهد انجامید.
با ساخت این پالایشگاه، مصوبهی خود دولت دربارهی ممنوعیت ساخت صنایع آلاینده در 30 کیلومتری شیراز نقض میشود، افزونبر اینکه آلودگی برآمده از آن، بر راه گردشگری شیراز- تخت جمشید تاثیر منفی دارد.
«علیاکبر کاظمینی»، فعال محیطزیست و مدیرعامل انجمن 13 فروردین دربارهی شرایط پالایشگاه دوم و تاثیرات منفی آن بر گستره گفت: «بیگمان محور تخت جمشید- شیراز که یکی از محورهای مهم گردشگری است برای ساخت پالایشگاه دچار آلودگی میشود و پس از آن باید به انتظار کاهش گردشگر در این منطقه باشیم.»
به گفتهی او، افزونبر آن، پارک ملی «بمو» که چندیاست از برای داشتن گوناگونی زیستی بیهمتایش، موضوع ثبت آن در میان ذخیرهگاههای زیستکرهی یونسکو مطرح بوده است، آسیب خواهد دید.
نقض مصوبه هیات وزیران در ممنوعیت ساخت صنایع آلاینده
هیات وزیران در اسفندماه سال 90 مصوبهای داشت که برپایهی آن ساخت هرگونه صنایع آلاینده در 30 کیلومتری شیراز ممنوع است. این درحالی است كه سازمان حفاظت محیطزیست پروانهی ساخت پالایشگاه دوم شیراز را صادر کرده، پالایشگاهی که در 20 کیلومتری شیراز است.
پالایشگاه دوم شیراز قرار است در شهرستان زرقان ساخته شود. زرقان بنابر شرایط جغرافیایی و بودن پالایشگاه نخست و دیگر صنایع آلاینده از آلودگی شدید هوا رنج میبرد و روزهای بسیاری در سال با پدیده وارونگی هوا روبهروست. با ساخت پالایشگاه دوم شرایط هوا بسیار بدتر میشود.
این در حالی است که سه گزینهی دیگر از سوی دوستداران محیط زیست در جاهایی که آسیب کمتری به دنبال خواهند داشت، پیشنهاد شده و شورای شهر زرقان نیز با این ساخت، کاملا مخالف است.
آسیب به پارک ملی بمو
جدا از پیامدهای ساخت پالایشگاه بر محیطزیست انسانی، پارک ملی بمو نیز آسیب خواهد دید. «علی اکبر کاظمینی» بر این باور است كه اگر لولههای نفتی در دو بخش خاور(:شرق) و باختر(:غرب) پارک ملی به هم متصل شوند، باید فاتحهی این پارک ملی را خواند.
لولههای نفت در حالی از پارک بمو میگذرند که در سالهای گذشته چندین محیطبان برای حنگهبانی از محیطزیست این پارک ملی کشته شدهاند. پارک ملی بمو 36 هزار هکتار گستردگی دارد و زیستگاه پلنگ ایرانی، آهو، قوچ و میش شیرازی است.
خط لوله نفتی پشت فنسهای پارک ملی
خط لوله نفتی پشت فنسهای بخش خاوری(:شرقی) پارک ملی متوقف ماندهاست. این خط لوله، در باختر از پالایشگاه نخست، آغاز و از کنار شهر زرقان وارد تنگه آببز میشود. این خط لوله با ویرانی باغهای زرقان در تنگه آببز، به پشت فنس باختری پارک، به کنار چشمهی آببز میرسد. این چشمه در بدترین زمان سال آب دارد و آب حیاتوحش از آن است.
به گفتهی کاظمینی، اگر پروانه ورود به پارک گرفته شود باید از پارک ملی بمو خداحافظی کرد.
انتقاد از انفعال اداره کل محیطزیست استان فارس
سازمان حفاظت محیطزیست نشان داده که در ماههای پایانی دولت دهم بیش از نگاه حفاظتی، به نگاه تجارتی توجه دارد. كاركرد این سازمان جدا از ساخت پالایشگاه و تاثیر بر پارک ملی بمو، در پارک ملی گلستان و بخشهای دیگری از مناطق حفاظت شده به سادگی دیده میشود. در این میان ادارهی کل محیطزیست استان فارس نیز موضعگیری درخوری در زمینه ساخت پالایشگاه دوم و مخالفت با گذر خط لوله از پارک ملی بمو نداشته است.
کاظمینی گفت: «در حالی که مدیران پیشین ادارهی کل محیطزیست فارس در برابر ساخت پالایشگاه دوم ایستادند، مدیریت كنونی، شیوهی عافیتطلبانهای در برابر سازمان محیطزیست پیش گرفته که این موضوع جلوگیری از ساخت پالایشگاه را پیچیدهتر میکند.»
مجوز ساخت پالایشگاه دوم از پاییز سال گذشته داده شده، زمانی که «محمدجواد محمدی زاده»، فرنشین(:رییس) سازمان حفاظت محیط زیست، سفری به شیراز داشت. اما در سال گذشته دیوان محاسبات کشور از سازمان حفاظت محیط زیست دربارهی این پالایشگاه، گزارش خواست. هماكنون نیز خواستهی کارشناسان و دوستداران محیط زیست آن است که سازمان بازرسی کل کشور و فراکسیون محیطزیست مجلس شورای اسلامی در اینباره پیگیری کنند و در برابر ورود خطوط لوله به این پارک ملی مقاومت کنند.
|
تاريخ : دو شنبه 3 مهر 1391برچسب: پارک ملی بمو, پارک بمو, پالایش, پالایشگاه, بمو, پلنگ ایرانی, زرقان, انتقال نفت, نفت, نفتی, ,
بنام خدا
نوشتهی زیر، از استاد ابراهیم پورداود است که در اسفند سال ۱۳۲۶ دربارهی واژهی «پرچم» و نادرستی کاربری این واژه به چاپ رساندهاند، که با اندکی ویرایش بخشی از آن برگزیده شده که به کاربران ارجمند پیشکش میشود:
در این چند ساله گذشته، واژههای نادرستی بر سر زبانها افتاده که «پرچم» یکی از آنهاست. این واژه در سدههای پنجم و ششم هجری مهی وارد ایران شده و در هیچیک از نوشتههای نثر و نظم فارسی پیش از آن روزگاران دیده نشده است.
در شاهنامهی فردوسی به «پرچم» بر نمیخوریم و نه در داستان «ویس و رامین» فخر گرگانی و نه در «گرشاسبنامه» اسدی توسی و نه در «تاریخ بلعمی». در سرودههای پراکندهی رودکی و دقیقی نیز به آن برنخوردیم. در سرودههای گویندگانی چون عنصری، عسجدی و منوچهری دیده نشده است و نه در هیچیک از آثار همزمانهای آنان.
در بسیاری از نسخههای دیوان فرخی سیستانی که از سرایندگان دربار محمود غزنوی و همروزگار فردوسی، عنصری، عسجدی و منوچهری است و گویا در سال ۴۲۹ هجری مهی درگذشته، این شعر یاد شده است که:
راست گفتی که به باد پرچم بود / گر بود ب۰اد راستام به زر
اما معنی این شعر چیست؟ چون این واژه در هیچیک از آثار سدهی چهارم دیده نشده و در دیوانِ کمابیش بزرگ فرخی جز همین یکبار این واژه نوشته نشده و آنهم بدین گونه. میتوان گفت در اصل چیز دیگر بوده و پس از آن به دست نویسندگان پرچم شده است و شعر از معنی بیبهره شده است. اگر پرچم در سدهی چهارم در فارسی راه یافته بود، بیگمان در شاهنامه فردوسی بهکار میرفت، زیرا در این نامه سترگ، گذشته از واژهی فارسی «درفش» و همچنین عَلَم، رایت و لَوا(این سه واژه از واژههای بیگانه هستند) بهکار رفته است و جای پرچم هم در همینجا بود.
بیگمان واژهی «پرچم» کمابیش از نوواردشدگان زبان فارسی است و بیگمان با مفهومِ درفش، علم، رایت، لوا و بیرق وارد نشده و در هر جا از نظم و نثر که بهکار رفته به معنی ریشه، منگُله، گیسو، طُره و کاکًل است.
این ریشه یا طره از موی گاوی ساخته میشده که آن را در فارسی «غَژغاو» نامیدهاند. در این گفتار همین کلمه را بهجای گاو تبتی یاک(Yak) به کار میبریم. در همه جا پرچم ریشهای است از موی «غَژغاو» که به سر نیزه و عَلَم و گردن اسب و گردن دلیران آویزند. اینک، چگونه چنین چیزی درفش شده، باید از واژهسازان پرسید.
فرهنگ جهانگیری که در سال ۱۰۱۷ هجری نوشته شده گوید: «پرچم، دو معنی دارد، اول دم نوعی از گاوان کوهی که در کوههایی که مابین مُلکِ خطا و هندوستان واقع است به هم رسد و آن را بر سر چوب، عَلَم و گردن اسب ببندند و دوم کاکل را نیز خوانند…». در فرهنگ سروری (روزگار شاه عباس صفوی نوشته شده است)، فرهنگ رشیدی(در هند و در سال ۱۰۶۴نوشته شده است)، برهان قاطع(که در سال۱۰۶۲ در هندوستان نوشته شده است) و فرهنگ انجمن آرای ناصری نیز همین معنی آمده است. همچنین از شعرهای سرایندگان سدههای پنجم و ششم و پایینتر روشن است که پرچم؛ ریشه و طره است و نه چیز دیگر:
سری مباد که بر خط بندگی تو نیست / و گر بود به سر نیزه باد چون پرچم
(سعدی در ستایش سلجوق شاه)
ما از آن محتشمانیم که ساغر گیرند / نه از آن مفلسکان که بز لاغر گیرند
به یکی دست می خالص ایمان نوشند / به یکی دست دگر پرچم کافر گیرند(مولوی)
زلف خاتون ظفر شیفتهی پرچم توست / دیدهی فتح ابد عاشق جولان تو باد(حافظ)
اینک ببینیم«غَژغاو» چه جانوری است:
در فارسی به این جانور که بومی ایران نیست، نام برازندهی دادهاند: «غَژغاو» همان «کژگاو» است؛ یعنی «ابریشم گاو»، چه، «کژ» و معرب آن«قز»(جمع قزوز) ابریشم است. در پهلوی «کج به همین معنی است. در گیلان «کج»، ابریشم خام است. از اینکه «ک» به «گ» دگرگون شده، در فارسی نمونههای بسیاری دیده میشود.
در جانورشناسی این گاو تبتی یا گاومیش وحشی به همان نام تبتی خود یاک(Yak) خوانده میشود و در همهی زبانهای اروپایی چنین نامیده شده است. سرزمینهای بلند که کموبیش چهار تا شش هزارمتر بلند است، کاشانهی این جانور کوهی است. در این کوهساران گلهی آنها، ده تا بیست در گردشاند و هرجا که آب و گیاهی یافتند، پس از سیرشدن در جای کمابیش خنکی آرمیده و ساعتها نشخوار میکنند. از سرما بیشتر بردباری میکنند و از گرما فرسوده میشوند. بیش از ۲۵ سال زیست نکند. سراسر تنش را موهای بسیار بلند پوشانیده است و از پشت و شکم و دم تا بر روی زمین کشیده میشود و همین موهای گرانبهاست که این جانور را به گزند شکارچیان دچار سازد. مردمان تبت این جانور رابه سختی رام کردهاند و از آن در بارکشی و سواری بهکار بردهاند. این جانور به آسانی۱۰۰تا۱۵۰کیلوگرم بار را میکشد.
بههر روی در جستجوی پرچم به هر سوی که روی آوریم و در هر جا که آنرا بیابیم، جز دم گاو تبتی چیزی به دستمان نمیآید. «درفش» چندین هزار سالهی ایران که در اوستا هم یاد شده، چه شد؟
یارینامه:
پورداود، ابراهیم. هرمزدنامه، تهران، انتشارات اساتیر، چاپ یکم 1380، رویههای287تا 303
تاريخ : دو شنبه 3 مهر 1391برچسب: پرچم, غژغاو, غژ, غاو, تاریخ بلعمی, دیوان فرخی, یاک, گاو تبتی, تبت, تبتی, کاکل, کژگاو, کژ, کژی, ابریشم خام, گاو تبتی, ,
| |