بنام خدا
|
||
|
||
|
||
|
||
فيروزه فرودی : | ||
آیینها بازتاب تلاش اندیشه، بینش و کردار انسان برای پیوند او با آفریدههای جهان پیرامون و جامعهی انسانی است. بر پایهی باورهای زرتشتیان، یکی از آیینهای سپند(:مقدس)، پرهیز از خوردن گوشت در چهار روز از ماه، که آنها را «نَبُر»(به معنی نبریدن سر جانداران و نکشتن آنها) گویند،است. نخست: انسان گیاهخوار است و معدهی او برای گوارش و هضم گیاهان ساخته شدهاست. |
بنام خدا
|
|
|
|
سليمان لطفی نيا : | |
منارجنبان روستای «خرانق» که دیرینگی آن به روزگار ساسانیان میرسد، یکی از یادگارهای ثبت ملی شدهی استان یزد است که کارشناسان از آن با نام اثری کممانند، یاد میکنند. این منار دارای ٣ اشکوب(:طبقه) بوده و در گوشهی شمالی مسجد جامع خرانق برپا شده است. از این مناره که بلندترین سازهی آنجا است در گذشته برای فانوسخانه و برج دیدبانی سود جسته میشده است. |
بنام خدا
|
||
|
||
|
||
سورنا لطفی نيا : | ||
گسترهی جهانی پاسارگاد، گونهای مهندسی پیچیده دارد که بیتوجهی به آن، شوند(:سبب) هوازدگی و آسیبش شده است. به گفتهی شاکرمی، گونهی دوم مهندسی در این گستره، به ضد زمینلرزه بودن آثار و پیشگیری از نمزدگی مربوط میشود. او گفت: «در سازههای پاسارگاد، ٣ چیز درخور توجه است؛ زمینلرزه، نم و سستی خاک. بنابراین در پاسارگاد همهی سازهها، پیهای چند لایه دارند تا در برابر سستی خاک پایدار، در برابر زمینلرزه قابل سرخوردن و در برابر نم، نفوذناپذیر باشند. در برجایماندههای پاسارگاد، به شوند جایگرفتن روی خط زمینلرزه و خاک سست، مهندسی عالیای به کار رفته است که نشان میدهد 2500 سال پیش سازندگان پاسارگاد مهندسی زمینلرزه، نم و نشست زمین را به خوبی میشناختند.» شاکرمی در دنباله گفت: «تل تخت، باید مانند تخت جمشید از خاکهای ارگانیک پاکسازی شود. در آرامگاه کوروش نیز باید بهسازیهایی علمیتر، بهویژه برای پلهها انجام شود.» |
بنام خدا
قديمی ترين تصاوير از تخت جمشيد
قديمی ترين تصاوير تخت جمشيد در اسناد دانشگاه شرق شناسی شيکاگو – (کاخ داريوش – بخش NE و ستون W )
ميرحسين موسوی در تخت جمشيد (دوره نخست وزيری)
ارنسد هرتزفلد در کنار کتيبه خشايارشاه – تخت جمشيد
از قديمی ترين نقاشي های تخت جمشيد
بنام خدا
25 اردیبهشت روز بــزرگداشت فردوسی گـــرامی بـــاد
اثر گران سنگ حکیم فردوسی بانام «شاهنامه» سروده ای است که هویت دینی و میهنی ایرانیان در آن ریشه دارد. این اثر ماندگار ادبیات ایران و جهان، بازتاب دهنده آیین ها و زبان ماندگار و شیرین پارسی است. آفریننده شاهنامه با آگاهی و تسلط کامل بر فرهنگ و تمدن و باورهای ایران کهن و دوره اسلامی و با نگاهی ژرف و بلند و بیانی شیوا و قابل فهم، تاریخ ایران را به زبان شعر گفته است. نظم شاهنامه در سال ۳۹۴ هجری آغاز شد.
برای آفرینش این اثر ۳۰ سال رنج و سختی طاقت فرسا لازم بود که تنها از عهده فردی بزرگ چون فردوسی که دغدغه دین و میهن و از میان رفتن زبان و هویت ایران در برابر رویدادهای زمان داشت، برمی آمد. بنابراین فردوسی با حوصله فراوان این رنج ۳۰ ساله را به جان خرید و به گفته خودش، هویت و ماندگاری عجم را بدین پارسی (شاهنامه) زنده نگه داشت. فردوسی در زمانه ای این کار سترگ را انجام داد که سرشار از تنش های اجتماعی و سیاسی و بدخواهی و کینه توزی نسبت به ایران و ایرانیان بود. به گفته خودش: زمانه سرایی پر از جنگ بود/ به جویندگان بر زمین تنگ بود.
● شخصیت
حکیم منصور بن حسن، معروف به ابوالقاسم فردوسی سال ۳۲۹ در روستای باژ، شهر توس، واقع در حومه مشهد (خراسان) چشم به جهان گشود. حکیم فردوسی به طبقه دهقانان (دهگان) تعلق داشت. این طبقه بر خلاف امروز، دارای ملک و زمین های کشاورزی بودند. این مالکیت یکی از منابع ثروت در آن روزگار به شمار می آمد. این منبع ثروت برای فردوسی بسیار مهم بود زیرا وقتی که به کمک دانش و توانایی های فردی او آمد، توانست اثری ماندگار و بی همتا مانند شاهنامه را بیافریند؛ اثری که یکی از اسناد هویت فردی و اجتماعی و تاریخی ایرانیان به شمار می آید. بنابراین فردوسی هر آنچه از مال و ثروت که داشت برای آفرینش شاهنامه هزینه کرد به اندازه ای که حتی در واپسین سال های عمر به رنج و تنگدستی گرفتار شد، اما تسلیم افراد سودجو مثل محمود غزنوی نشد. موضوعی که دستاویزی برای تخریب شخصیت فردوسی شده مبنی بر این که وی می خواسته شاهنامه را به محمود غزنوی بفروشد. در واقع هدف فردوسی حفظ و نگهداری شاهنامه از خطر نابودی بود که ممکن است تصمیم گرفته باشد آن را به کتابخانه دربار غزنوی بدهد، اما پس از برخورد بیخردانه محمود غزنوی از این تصمیم خود منصرف شده است. به هر حال، اوج هنر فردوسی در آفرینش اثری است که در آن از نیازهای اساسی بشر سخن به میان آمده، افزون بر این تاریخ و زبان و هویت ایرانیان هم به این وسیله از خطر فنا حفظ شده است.
● خداشناسی
نگاه فردوسی به جهان بالا، خدا و آنچه که آفریننده هستی به وجود آورده، نگاهی ویژه و متفاوت است. به بیان دیگر، اگرچه بحث خداشناسی اساس اندیشه فردوسی را تشکیل می دهد، با این وصف، آفریدگاری که مورد نظر فردوسی است، راهگشا، راهنما، آفریننده و مالک جان و خرد و هستی آدمی است. روزی ده، بخشنده و مهربان و بخشایشگر و در بیانی کوتاه لطیف و نوازشگر بندگان است. پس توسل و نزدیکی بندگان با آفریدگارشان، آفریدگاری که این همه موهبت به آنها ارزانی داشته مایه خرسندی روح و روان و بهروز ی در زندگی و جاودانگی در حیات پس از مرگ خواهد بود.
● دین، میهن
رکن اساسی دیگر که پایه اندیشه های فردوسی قرار می گیرد، بحث سرزمینی است که فرد در آن زندگی می کند و به آن تعلق دارد. در واقع آنچه که با نام ثمره تلاش و پشتکار فردوسی می توانیم بنامیم، ضمانت کننده باورهای دینی بشر ایرانی، زبان پارسی و هویت میهنی و داشته های فرهنگی و تمدن ایرانی است. فردوسی کسی است که نام و شخصیت و تاریخ ایرانی را بلندآوازه کرد و زبان پارسی را از خطر نابودی رهانید. در زمانی این وظیفه سترگ را انجام داد که بزرگ ترین تهدیدها متوجه زبان، دین و ملیت ایرانی بود.
● خرد، نوعدوستی
بارزترین وجه اندیشه فردوسی، نگاه ویژه و ژرف او به مقوله «خرد» است، خرد که راهنما و راهگشا و هدایت کننده آدمی در این جهان و سرای آخرت است، خرد که راهنمای آدمی در گزینش راه نیک از راه بد است. اخلاق و منش های نیک انسان از نظرگاه بلند فردوسی دور نمانده است. رفتار و کردار نیک انسانی، نوعدوستی، صلح دوستی و همه نیکی ها که در قالب پند و اندرز در شاهنامه بیان شده، نزد فردوسی ارزشمند و قابل احترام است و برعکس ناپاکی ها و زشتی ها، نکوهیده شده و هیچ جایگاهی ندارد.
بنام خدا
قلب مادر - ایرج میرزا
بنام خدا
|
||
|
||
|
||
پويان پشوتنی : | ||
در جهان شاهنامه و اندیشهی فردوسی، درخت جایگاهی بلند و نمادین دارد و سرشار از راز و رمزهاست. تا بدانجا که نام 570 درخت سرافراز را در شاهنامه میتوان یافت. درخت در شاهنامه نماد پایداری و ایستادگی و سربلندی است. افزون بر آنکه رمز بالندگی و پیشرفت نیز هست. در فرهنگ ایرانی، درخت پدیدهای خجسته و سپند و اهورایی است. آنچه در اینجا به آن اشاره میشود برپایهی پژوهش گستردهای است که دکتر مهدخت پورخالقی دربارهی «درخت شاهنامه» انجام داده است. یارینامه |
بنام خدا
|
||
|
||
|
||
|
||
خبريار امرداد- نگار پاكدل : | ||
«زمانیکه «حسن هیکل»٬(روزنامه نگار نامدار مصری) به ایران آمد٬ از وی پرسیدند چه شد که مصر با آنهمه دیرینگی و فرهنگ عرب شد اما ایرانیان عرب نشدند و ایرانی و پارسی سخن ماندند؟ میگویند؛ اشک در چشمانش حلقه و زد و گفت چون ایران فردوسی داشت و مصر نداشت.»
«حسین وحیدی»٬ پژوهشگر فرهنگ ایران باستان٬ در همایشی که به پاسداشت و بزرگداشت فردوسی به کوشش «کانون فردوسی بزرگ» و «کانون ایران بزرگ»٬ برپا شده بود، افزون بر سخن بالا گفت: « سخن دربارهی فردوسی است و شاهنامهی جاویدان او که به راستی دریایی بیکران است در همه ی زمینهها و برای شناخت و دریافت ژرفای شاهنامه و سخنان حکیمانهی فردوسی باید شاهنامه را واژه به واژه خواند و واژگانش را به کمک «اوستا»، ریشهیابی کرد تا بتوان درک درستی از آن به دست آورد و به ژرفای کار بزرگ فردوسی بزرگ پی برد. همینکه ما امروزه ایرانی هستیم و به زبان پارسی سخن میگوییم خود نشاندهندهی ارج کار بزرگ فردوسی است.» ایر که ایران از آن آمده نجیب و بزرگوار است
«وحیدی» از دست های پنهانی که در کارند تا ما ایرانیان، خود و فرهنگمان را نشناسیم سخن گفت و سپس با اشاره به ریشهی برخی واژگان شاهنامه، گفت: « آریا، واژهای خوشآهنگ و نامی برای ایرانیان است٬ ساختهی بیگانگان. واژهی درست «اییر» است که در اوستا آمده که به معنای نجیب و بزرگوار است.»
این پژوهشگر فرهنگ ایران باستان٬ سپس در دنباله ی سخنش افزود:« نام ایران برگرفته از ایرها است. بخشی از ایرها به ایرلند رفتند و گروهی به هندوستان به هر روی آریا باید ایر خوانده و گفته شود. در شاهنامه این ماندگاری به این گونه آمده که کیومرس(به معنی؛ زندهی میرا)٬ در کوه ماندگار شد٬ در یک جای سرد و تاریک. تا این که همانگونه که در اوستا آمده روزی «هوشنگ» برای شکار به بیرون رفت ماری را دید و سنگی به سویش پرتاب کرد اما سنگ به مار نخورد و به سنگی دیگر برخورد کرد و آتشی از برخورد دو سنگ با هم پدید آمد. این سرآغاز یک انقلاب است که فردوسی این رویداد را اینگونه بازگو میکند؛ بگفتا فروغیاست این ایزدی پرستید باید اگر بخردی.» این پژوهشگر سپس به معنای واژهی «پرستید» پرداخت و گفت واژهی پرستیدن در زبان اوستایی به معنای نگهداری کردن است نه عبادت کردن. پرستنده در معنای کسی است که چیزی را نگه می دارد نه کسی که چیزی را عبادت میکند. پس به راستی که معنای واژگان شاهنامه بی اندازه دقیق و حساس است و برای به بیراهه نرفتن، باید در شناخت معنای واژگان و ریشهشان بکوشیم. باید بدانیم و آگاه باشیم تا اگر گفتند ایرانیان آتش پرست بودند بتوانیم با گواه، ثابت کنیم که نبودهایم چراکه گفتههای نادرست دربارهی ایرانیان و شاهنامه بسیار است.» وی اینگونه سخنش را ادامه داد که:« از دیدگاه هازمان شناسی(جامعهشناسی)٬ اینجا فردوسی دارد از رویدادی شگرف سخن میراند که برای نخستین بار آتش پرستیده(نگهدار) شد و با پدید آمدن آتش رویدادی بزرگ در فرهنگ ایران و جهان بوجود آمد و ایرانیان در زمان هوشنگ با نگهداری آتش بر سرما و تاریکی چیره شدند و بدینسان توانستند از کوه به دشت بیایند و به یاری آتش خانه بسازند و شهروندی و تمدن در تاریخ ایران و جهان شکل بگیرد.» این پژوهشگر سپس گفت:« رویداد بزرگ دیگری که فردوسی به آن میپردازد این است که در زمان هوشنگ ایرانیان با نگهداری آتش توانستند آهن به دست آورند و با آتش آن را نرم کنند و ابزار آهنی بسازند و این رویداد بزرگ را فردوسی در یک بیت به خوبی به ما نشان میدهد.» هوشنگ؛ کسی که ایرانی را دارای خانه خوب کرد «حسین وحیدی»٬ درباره ی ریشهی واژهی هوشنگ گفت:« هوشنگ در زبان اوستایی هو(نیک٬ خوب) شی(خانه) که امروزه به معنای آشیانه و کاشانه به کار میرود٬ پس هوشنگ به معنای دارای آشیانهی خوب است٬ یعنی کسی که برای نخستین بار ایرانی را دارای خانهی خوب کرد. میبینید که فردوسی در گزینش واژگان شاهنامه شاهکار کرده است.»
وی به ریشه یابی واژهی بلبل نیز پرداخت و گفت: «در زمان کهن بلبل به کسی میگفتند که داستانهای دیرین و باستانی را از بر بوده و فردوسی اشاره میکند که در سراسر شاهنامه بلبلی در کنار داشته که داستانها را می دانسته و به فردوسی میگفته و فردوسی آنها را به نظم میکشیده است.» این پژوهشگر در ادامه بخشهایی از داستان «رستم و اسفندیار»٬ را خواند و گفت: « فردوسی در داستان رستم و اسفندیار فزونخواهی چنگالی را نکوهش میکند و از درایت و هوشمندی زنان سخن میگوید و از زبان کتایون به اسفندیار که تاج و تخت پدر را میخواهد میگوید تو تخت و فرمان و رای و سپاه را داری پس فزونتر نخواه.»
وحیدی در در پایان به زنان شاهنامه اشاره کرد و گفت: «در سراسر شاهنامه زنان از خود هوش و خرد و تدبیر نشان میدهند. ببینید زن در سرتاسر شاهنامه چه پایگاه بزرگی دارد و فردوسی چه ارجی بر زنان قایل است.» در ادامهی این همایش «افشین مارابی» به چکامهخوانی پرداخت و پس از وی گروه «سرایه» به اجرای موسیقی پرداختند. این همایش٬ با اجرای زندهی دو سروده از «ناصر نهجوی» از آلبوم « سرودههای ایران» که یکی چکامههاش از فردوسی و دیگری از بانو توران شهریاری بود به فرجام رسید. این همایش ۲۰ اردیبهشت ماه در فرهنگسرای پورسینا برپا شد. |
بنام خدا
|
||
|
||
|
||
خبرنگار امرداد - آفتاب یزدانی : | ||
شاهمنصور خواجهاف، کارشناس فرهنگی تاجیکستان در موسسهی فرهنگی اکو با اشاره به مهری که تاجیکها به شاهنامه دارند، گفت: «بسیاری از مردم تاجیکستان با باز کردن شاهنامه برای فرزندانشان، نام برمیگزینند. برپایهی واپسین آمار، از هر 5 نفر، یک تن در تاجیکستان، نامی از نامهای قهرمانان شاهنامه را بر خود دارد.» |
بنام خدا
صدام حسین برای تحقیر کردن خلبانان
ایرانی در تلوزیون عراق گفت:
به هر خلبان ایرانی که به 50 مایلی نیروگاه
بصره نزدیک شود- حقوق یک سال نیروی هوایی عراق را جایزه خواهم داد
...
و 150 دقیقه
پس از مصاحبه صدام-
عباس دوران و حیدریان و علیرضا یاسینی-
نیروگاه
بصره را بمباران کردند.
با این عملیات پاسخ گستاخی صدام داده شد و در حقیقت خود
صدام تحقیر شد .
غروب همان روز خبرنگار رادیو بی بی سی اعلام کرد:
من امروز با آقای صدام حسین رئیس جمهور عراق، مصاحبه داشتم و ایشان با
اطمینان خاطر
از دفاع قدرتمند هوایی خود در راه محافظت از نیروگاه ها، تاسیسات و دیگر منابع
اقتصادی عراق در برابر حملات و تهاجم خلبانان ایرانی سخن می گفت. ولی من هنوز
مصاحبه او را تنظیم نکرده بودم که نیروی هوایی ایران نیروگاه بصره را منهدم کرد.
اینک جنوب عراق در خاموشی فرو رفته و چراغ قوه در بازارهای عراق بسیار
نایاب و گران
شده است چون با توجه به خسارات وارد به نیروگاه، تا چند روز آینده برق وصل نخواهد شد.
سپس این خبرنگار با لبخندی تمسخر آمیز گفت:
- البته هنوز فرصتی
پیش نیامده که من از صدام حسین بپرسم چگونه جایزه خلبانان ایرانی را تحویل
خواهند داد.
.........
درود بر شرف ایران و ایرانی
ترکیه برای سال 2012 با تبلیغات گسترده , درینکویو را به عنوان یکی از شگفت انگیزترین مکانهای تاریخی و توریستی خود معرفی کرده است. ترکیه در حال حاضر بالاترین درآمد و توریست را از صنعت گردشگری ؛ درمیان کشورهای منطقه دارد. پرسش اینست ایران ؛ سرزمین مادری سازندگان درینکویو– شهر شگفت انگیز زیر زمینی- با آن همه جاذبه های تاریخی و طبیعی هر سال چقدر توریست و گردشگر دارد ؟
بنام خدا
گفتم مادر! ... به سلامتی مادر واسه اینکه دیوارش از همه کوتاهتره! به سلامتی مادر که بخاطر ما اندام خوشکلش بهم خورد! بد نیست امسال گل را فراموش کنیم و چیزی را برای مادران عزیز بخریم که واقعاً به آن نیاز دارند هدیه سلامتی. اشتباه نکنید... لازم نیست برای او تردمیل بخرید. خیلی چیزها وجود دارد که می توانند به سلامتی مادر کمک کنند، و همه مادرهای نازنین از گرفتن هدیه ای که سلامت جسمی و روحیشان را تقویت می کند خوشحال خواهند شد. 1. اگر هرسال برای مادرتان شکلات هدیه می بردید، امسال شکلات تلخ ببرید. شکلات تلخ حاوی آنتی اکسیدان هایی است که از بیماری قلبی و سایر بیماری ها جلوگیری می کنند. فقط شکلات هایی را انتخاب کنید که شکر کمتر و کالری پایین تری دارند. 2.کیک و بیسکوییت های سالم تر. اگر دوست دارید کیک و بیسکوییت هدیه بدهید، محصولاتی را بخرید که چربی و کالری کمتری دارند. بعضی بسکوییت ها یا کلوچه هایی که حاوی گردو هستند، حتی مافین هایی که در آنها از روغن کانولا (نوعی روغن گیاهی) استفاده شده است می توانند گزینه های مناسبی باشند. 3. غذای سالم. به جای اینکه مادر را برای شام بیرون ببرید و با صرف هزینه های زیاد غذاهی ناسالم و چرب تهیه کنید، برای او شامی سالم و سبک درست کنید. اگر آشپز چندان ماهری نیستید، از یک کتاب آشپزی کمک بگیرید و بعد از صرف شام همان کتاب را به مادرتان هدیه بدهید. 4. سبد سلامتی. به جای اینکه برای مادر بسته های پر از شیرینی و شکلات ببرید، سبد مخصوص خودتان را درست کنید و در داخل آن سی دی های یوگا، ایروبیک و یا هر ورزش دیگری که دوست دارد بگذارید. 5. خواب خوب. پزشکان می گویند خواب خوب و کافی خطر ابتلا به دیابت نوع 2 را کاهش می دهد، همین طور به سلامت کلی بدن کمک می کند. برای مادرتان ملافه ها، تشک ها، بالش ها یا پتوهای خوب و راحت بخرید. حتی اگرآقا هستید و می خواهید برای همسرتان کادو بخرید، به او پیشنهاد کنید که از این به بعد وقتی او خواب است از بچه مراقبت می کنید. 6. حمایت روحی و جسمی. مطمئن باشید مادرهای میانسال و سالخورده این هدیه را به هدیه های مادی ترجیح می دهند. به مادرتان بگویید که از این به بعد هر زمان که به شما نیاز داشته باشد در کنارش خواهید بود، او را در مطب دکتر همراهی خواهید کرد و زمان بیشتری را به او اختصاص خواهید داد. البته مادرها همیشه می گویند "نه نمی خواهم تو زحمت بکشی" . اما یادتان باشد آنها همیشه، چه در دوران کودکی و چه در زمان حال برای ما زحمت کشیده اند، بد نیست گوشه ای از این همه خوبی و محبت آنها را جبران کنیم.
گفت: جانم
گفتم درد دارم! ...
گفت: بجانم
گفتم خسته ام! ...
گفت: پریشانم
گفتم گرسنه ام! ...
گفت : بخور از سهمِ نانم ... ... ... ...
گفتم کجا بخوابم! ... گفت: روی چششمانم
اما یک بار نگفتم: مادر من خوبم شادم...!
همیشه از درد گفتم و از رنج
به سلامتی مادر بخاطر اینکه هیچوقت نگفت من همیشه گفت بچه هام...
به سلامتی مادر بخاطر اینکه همیشه از غمهامون شنید اما هیچوقت از غمهاش نگفت
به سلامتی مادر بخاطر اینکه از سلامتیش برای سلامتی بچه هاش همیشه گذشته
به سلامتی مادر بخاطر زندگی که همراه با شادی و امید و مهربونی بهمون میده
به سلامتی مادرچون هیچوقت خستگیشو به رخمون نمیکشه و ازش گلایه ای نمیکنه
به سلامتی مادر چون اگه خورشید نباشه میشه گذرون کرد اما بدون حضور مادر زندگی یه لحظه هم معنی نداره
بنام خدا
جاده ۵۹، معروف به جاده چالوس یکی از مهمترین جاده ها برای مردم تهران و کرج است که از میان شهر کرج در استان البرز شروع و به شهر چالوس در کرانه دریای کاسپین (خزر) وصل میشود. برخی این جاده را یکی از زیباترین جادههای جهان میدانند.
تا پایان دوره قاجار، جاده ای میان کرج – چالوس وجود نداشته و تنها یک مسیر خاکی و مالرو، راه دسترسی به روستاهای این منطقه را تشکیل میداده اما به گونهای نبود که ارتباط دهنده شمال و جنوب کشور باشد. این جاده در سال ۱۳۱۲ مورد بهره برداری قرار گرفت. از این زمان به بعد، انواع رستورانها و واحدهای اقامتی و پذیرایی در کنار این جاده شکل گرفت و با ساخت سد امیر کبیر (سد کرج) در سال ۱۳۴۰ به جاذبهها و زیباییهای این جاده افزوده شد و در اندک زمانی این جاده به یکی از تفریحگاههای مهم گردشگری ایران تبدیل شد.
به نقل از گفتههای شفاهی از مردم قدیم، کارگران را برای کندن این تونل در دل کوه (چون کندن تونل کندوان آنهم بدون تجهیزات کار بسیار سخت و دشواری بود) با یک سکه پنج ریالی که در آن زمان ارزشمند بود تشویق میکردند و گفته میشود به ازای هر کلنگ پول داده میشدهاست.
تونل کندوان در اردیبهشت ماه سال ۱۳۱۴ خورشیدی ساخته شده و تونلی است به مسافت یک هزار و ۸۸۶ متر و عرض پنج تا هفت و ارتفاع شش متر که کار ساخت آن چهار سال طول کشید و در سال ۱۳۱۸ به بهره برداری میرسد. با احداث این تونل ۱۳ کیلومتر از مسیر مرکز کرج به چالوس کاسته شد چون پیش از این برای طی این مسیر باید کوه دور زده میشد. این جاده در دامنه سلسله کوههای البرز مرکزی از دوره گذشته ساخته شدهاست و امکانات و تاسیسات و اماکن گردشگری تفریحی و ورزشی که در حاشیه آن ساخته شده پس از این دوره بوده است که بعدها نیز عنوان چهارمین جاده زیبای جهان را کسب کرد.
این جاده قطر رشتهکوههای البرز را میپیماید. برای ساخت این جاده تونلها و پلهای طولانی بسیاری ساخته شده که با توجه به زمان ساخت آنها کار و رنج زیادی لازم داشتهاست. بیشتر سفرهای گردشگری مردم تهران به کرانههای دریای خزر بهویژه در تابستان از راه همین جاده صورت میگیرد. اما به علت اینکه طراحی آن در گذشته انجام گرفتهاست، برای سرعتهای بالا مناسب نیست.
بنام خدا
ریل راه آهنی که گرگان را به آسیای مرکزی متصل میکند از وسط دیوار ساسانی گرگان به عنوان طولانیترین دیوار آجری جهان میگذرد؛ این درحالی است که متولیان میراث فرهنگی مدعی اند با عبور این راه آهن، به هیچیک از قسمتهای دیوار تاریخی گرگان آسیبی وارد نمی شود!
به گزارش خبرنگار مهر، دیوار بزرگ گرگان که دیوار سرخ نیز نامیده میشود دیواری تاریخی است که از کنار دریای خزر در ناحیه گمیشان آغاز شده و تا کوههای گلیداغ در شمال شرق کلاله ادامه داشته است اما اکنون تقریبا تمام این دیوار از میان رفته و تنها بخشهای کوچکی از آن که در زیر خاک مدفون مانده، باقی است. دیوار تاریخی گرگان پس از دیوار چین(به طول ۶ هزار کیلومتر)، بزرگترین دیوار دفاعی جهان است. بیشتر تاریخنگاران براین باورند انوشیروان ساسانی این دیوار را بنا کرده است.
متولیان حفاظت از میراث فرهنگی بر این باور بودند که این دیوار دوره ساسانیان باید در فهرست میراث جهانی ثبت شود.
دیوار تاریخی گرگان روز ۲۹ تیر ماه سال ۷۸ با شماره ۲۳۴۵ در فهرست میراث ملی ثبت شده است و قرار بود برای ثبت در فهرست میراث جهانی بررسی شود. به همین دلیل می بایست برای جلوگیری از هر گونه تجاوز به حریم این محدوده جلوگیری می شد حتی در شورای فنی ثبت آثار قانونی وجود دارد که اعلام می کند نصب هر گونه دستگاه لرزاننده ای که به ارزش یک اثر تاریخی آسیبی وارد کند، ممنوع است اما اکنون قرار است که به زودی ریل راه آهنی که گرگان را به آسیای میانه متصل کند از وسط این دیوار گرگان بگذرد.
در واکنش به این موضوع، معاون میراث فرهنگی اداره کل میراث فرهنگی استان گلستان با اشاره به راهآهنی که بخشی از قسمت شمال ـ جنوب دیوار تاریخی گرگان را قطع میکند، به خبرنگار مهر می گوید: این مسیر ۳۸ متری پس از مستندنگاری و کاوش نجاتبخشی در شورای فنی مصوب شده و برای ایجاد خطوط ریلی استفاده میشود.
حمید عمرانیرکاوندی ادامه می دهد: ایجاد این خط ریلی یک پروژه بینالمللی است که باید انجام شود. نمی توان مردم را به خاطر یک دیوار تاریخی از پروژهای عمرانی محروم کرد. چون اگر قرار باشد که ریل از این مسیر رد نشود پس چگونه مردم این مسیر را طی کنند.
دو نیمه شدن این دیوار تاریخی درحالی انجام می شود که معاون میراث فرهنگی گرگان ادعا می کند که عبور این خط ریلی به هیچ یک از قسمتهای این دیوار تاریخی آسیبی وارد نمی کند!
وی در این باره توضیح می دهد: برای عبور این ریل فنداسیونی ایجاد می شود که ریل راه آهن از روی آن رد خواهد شد با این حال پروژه کاوش نجاتبخشی دیوار گرگان از هفته آینده آغاز می شود.
پروژه احداث راه آهن گرگان، آسیای میانه درحالی دیوار تاریخی و دفاعی گرگان را دو نیمه می کند که متولیان میراث فرهنگی دراستان گلستان عنوان می کنند از این دیوار عظیم تاریخی چیزی به جزچند تکه آجر قدیمی باقی نمانده است اما مسئله مهم اینجاست که طولانی تر شدن ریل راه آهن و دور زدن این دیوار تاریخی هزینه بر است!
درود
بیاییم پولهایمان را در بیرون از ایران دور نریزیم !!!!!!!
بنام خدا
خانه سفال ایران افتتاح شد
یکی از مهمترین فعالیت های این خانه آموزش سفال و سرامیک از دوره های ابتدایی تا حرفه ای است که از آمیزش نقس بر روی سفال، هنرهای کاربردی سرامیک وموزائییک تا دوره های تخصصی تر آن مانند آموزش مربی برای آموزشگاهها و فرهنگسراها خواهد بود.
خانه سفال با همکاری شهرداری تهران و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و با حضور مدیرکل دفتر هنرهای تجسمی وزارت ارشاد، معاون فرهنگی هنری شهرداری، مدیر موزه هنرهای معاصر، جمعی از نمایندگان مجلس و هنرمندان سفالگر در فرهنگسرای رازی افتتاح شد.
بهزاد اژدری، رئیس انجمن سفالگران گفت: هدف از تاسیس خانه سفال ترویج، گسترش و توسعه هنر سال از طریق آموزش، پژوهش و برگزاری نمایشگاه است.
وی ادامه داد: یکی از مهمترین فعالیت های این خانه آموزش سفال و سرامیک از دوره های ابتدایی تا حرفه ای است که از آمیزش نقس بر روی سفال، هنرهای کاربردی سرامیک وموزائییک تا دوره های تخصصی تر آن مانند آموزش مربی برای آموزشگاهها و فرهنگسراها خواهد بود. همچنین بازآموزی هنرمندان سفال گر و رشته های زیرمجموعه آن از دیگر برنامه های این خانه است.
اژدری بیان کرد: امیدواریم که در آینده فضایی برای برپایی نمایشگاه دائمی سفال و سرامیک در محل فرهنگسرای رازی به خانه سفال ایران اختصاص یابد.
منبع: مهر
بنام خدا
|
||
|
||
|
||
|
||
صدیقه نوده فراهانی : | ||
«میدان نقش جهان» اصفهان از نخستین آثار ایرانی است كه در اردیبهشتماه ۱۳۵۸ خورشيدي به عنوان میراث جهانی یونسکو به ثبت رسید. اين اثر در بهمنماه ۱۳۱۳ خورشيدي در سياههي آثار ملی ایران نيز ثبت شده بود. شمار بسیاری از ایرانگردان و خاورشناسان از شکوه این میدان سخن گفتهاند که از جملهی آنها میتوان به «شوالیه شاردن»، «تاورنیه»، «پیترو دولاواله»، «سانسون»، «انگلبرت کمپفر» اشاره کرد. پیشینهی میدان نقش جهان
مسجد امام یا مسجد شاه سردر قیصریه و بازار اصفهان
مسجد شیخ لطفالله |
بنام خدا
|
||
|
||
|
||
خبرنگار امرداد - شهداد حیدری : | ||
«از سده ی هجدهم تا بیستم میلادی، بیش از 500 شاعر باخترزمینی(:غربی) را میتوان نام بُرد که از ادبیات فارسی و شاهنامهی فردوسی اثر پذیرفتهاند. "ویکتورهوگو"، "تورگنیف"، "لامارتین"، "بالزاک" و شمار بسیاری دیگر از بزرگان ادبیات جهان، از راه برگردان شاهنامه به زبانهای اروپایی، با این کتاب بزرگ آشنا شدند. آنها فردوسی و سخنوری همانند سعدی را بزرگترین سرایندگان خردگرایی میدانستند که روح آزادگی به مردم اروپا بخشیدهاند. از همین رو بود که در اروپا آثار و نمایشنامههای بسیاری برپایهی داستانهای شاهنامه پدید آمد.» تمیم داری آنگاه به تاثیر شاهنامه بر سخنوران هندوستان اشاره کرد و گفت: «هنگامی که در هند بودم و میخواستم تاثیر ادبیات فارسی بر چكامهسرایان هند را بررسی کنم، در آغاز گمان میکردم که چون هندیها به عرفان و ادبیات صوفیانه گرایش دارند، آثارشان اثرپذیرفته از شعر مولانا و حافظ است. حتا میاندیشیدم چون فردوسی شاعر ملی ایران و شاهنامه تاریخ ایران است، چه بسا اثر اندکی بر ادبیات هند گذاشته باشد. اما بسیار زود دریافتم که چنین گمانی نادرست است. دست کم 500 اثر از سخنوران هندی را میتوان برشمرد که بر وزن شاهنامهی فردوسی سروده شدهاند. در همان زمان، جستاری به نام "پیروان شاهنامه" نوشتم و نام همهی این آثار را یاد کردم. در هند کتابی به نام "شاهنامهی چترا" نوشته شده است که سرگذشت جنگها و نبردهایی است که در آن سرزمین روی داده. این کتاب بر وزن شاهنامه است. سخنوران هند که به فارسی شعر میسرودند، چه در وزن و چه در برگزیدن درونمایهی کتاب خود، اثری بهتر و مناسبتر از شاهنامه نمییافتند. از همین رو بارها و بارها به پیروی از آن پرداختند.» شاهنامه، آموزگار دلیری در میدان نبرد برای سربازان هندی داستان سلطانمحمود و فردوسی، پرداختهی تذكرهنویسان است فردوسی، سهروردی و صدرالدین شیرازی، 3 چهرهی بزرگ فرهنگ ایران تمیمداری در پایان، فردوسی، سهروردی و صدرالدین شیرازی را 3 چهرهی بزرگ فرهنگ ایران برشمرد و گفت: «فردوسی، حکیم و سخنور بود و سهروردی و صدرای شیرازی دو فیلسوفی بودند که کوشیدند تا حکمت خسروانی را در آثار خود نشان دهند.» |
بنام خدا
|
||
|
||
|
||
خبریار امرداد- صدیقه نوده فراهانی : | ||
همایش سنگنگارههای تاریخی ایران روز سه شنبه، 19 اردیبهشتماه در دانشگاه سوره برگزار شد. |
بنام خدا
|
||
|
||
|
||
خبرنگار امرداد - آفتاب یزدانی : | ||
25 ارديبهشت ماه، همزمان با روز بزرگداشت فردوسی، آرامگاه حکیم ابولقاسم فردوسی گلباران میشود. |
بنام خدا
|
||
|
||
|
||
|
||
نگار پاكدل : | ||
پس از ١٠ سال پژوهش پیدرپی تیمهای کارآزمودهی باستانشناسی دانشگاههای گلاسکو و لیدز،(پژوهشگران باستانشناس انگلیسی)، آبراه خشایارشا، سرانجام در هشتم ماه می ٢٠٠١ در یکی از شبهجزایر دریای اژه، پیدا شد. امروز همزمان است با این کشف. اما خشایارشا از این کار خودداری کرد چرا که ژنرال او ماردونیوس، 12 سال پیش در جریان یورش به یونان، ناوگان ایران را به سوی دماغهی شبه جزیره هدایت کرد. هنگامی که ناوگان ایرانی در جنوب دماغه در حال دور زدن به سوی شمال بود دچار توفانی سخت شد و بیشتر کشتیهای ایرانی غرق شدند. خشایارشا، برای پرهیز از پیشآمدن دوبارهی این رویداد به مهندسان ارتش ایران فرمان داد آبراهی را از کرانهی خاوری(:شرقی) شبه جزیره به کرانهی باختری آن حفر کنند. پس از کندن آبراه، ناوگان ایران بر یونانیان چیره شد.» به گفتهی «دکتر جونز»، سرپرست پروژهی کشف آبراه؛ «ایرانیان گمان نمیکردند این آبراه تبدیل به اثری شود که از آنها برجای بماند چراکه خیلی زود پس از بازگشت کشتیها از این آبراه به کشور، پایان استفاده از کانال فرا رسید. در سدههای پیدرپی، این رویداد تاریخی کمکم بهگونهی یک افسانه درآمد و کسی گمان نمیکرد که آبراه شگفتانگیز مهندسی جهان باستان حقیقت داشته است.» سرانجام با تلاش دانشمندان انگلیسی و یونانی و با بهرهگیری از یافتههای زمینشناسی این آبراه در سال ٢٠٠١ پیدا شد. |
بنام خدا
خبرگزاری میراث فرهنگی ـ گروه میراث فرهنگی ـ به گزارش خبرنگار مهر، نقش برجسته برد ماهی، چندی پیش توسط ایوب بختیاری یکی از باستان شناسان استان خوزستان کشف و پرونده تکمیلی آن برای ثبت در فهرست میراث ملی تهیه شد اما هنوز هیچ اقدامی برای بررسی و ثبت ملی آن انجام نشده است.
این نقش برجسته با ابعاد دو در یک و نیم متر از سنگهای رسوبی تشکیل شده است که در کنار زمین های کشاورزی یکی از مناطق تاریخی استان خوزستان رها شده و نقش مردی را نشان می دهد که خوابیده و پاهایی به شکل ماهی دارد. از آنجا که این نقش شبیه به نقش برجسته های تنگ سروک، سوز تینا و چوزه است احتمال می رود با تطبیق این اثر با آنها، متعلق به دوره ایلماییان که همزمان با دوره اشکانیان بوده، باشد.
دبیر انجمن دوستداران میراث فرهنگی تاریانا خوزستان با اعلام این مطلب به خبرنگار مهر گفت: کشف این نقش برجسته نشان می دهد که به احتمال زیاد در اطراف آن نیز آثار تاریخی دیگری وجود دارد؛ بنابراین کاوش این منطقه بسیار ضروری به نظر می رسد.
مجتبی گهستونی بیان کرد: قرارگیری این منطقه در کنار زمین های کشاورزی باعث می شود تا شخم زدن و آبیاری زمین های زراعی، باعث تخریب میراث مدفون در خاک شود.
وی با بیان اینکه به تازگی حفاری های غیر مجازی در اطراف این منطقه دیده شده است گفت: با وجود اینکه برد ماهی از مقاومت بسیار مناسبی برخوردار است و تا کنون سالم مانده اما هیچ حفاظتی از آن نمی شود و هر لحظه احتمال سرقت و یا تخریب آن وجود دارد.
این فعال میراث فرهنگی گفت: اطلاعات تاریخی موجود درباره دوره ایلماییان بسیار کم است اما بررسی و کاوش روی این نقش برجسته می تواند به کامل کردن این اطلاعات کمک کند.
آیا پیرسبز قابلیت ثبت در فهرست آثار جهانی یونسکو را دارد؟ | |
|
خبرنگار برساد | |
محسن میرجانی ارجنان، کارشناس ارشد باستان شناسی و عضو انجمن حامیان میراث کهن اردکان، در نوشتاری که در وبلاگ انجمن چارسوق کویر اردکان منتشر شده است، سعی کرده است به پرسش بالا پاسخ دهد، متن کامل این نوشتار را در ادامه مطلب بخوانید: |
از کودک فال فروشی پرسیدم چه میکنی!؟ گفت به آنان که در دیروز خود مانده اند فردا را میفروشم..!!امروز 16 اردیبهشت ماه
بنام خدا
|
بنام خدا
|
||
|
||
|
||
|
||
خبرنگار امرداد : | ||
چک از دستاوردهای بانکداری است و کهنترین گواهی که از چک و بانکداری در دست است، به روزگار هخامنشیان میرسد.
واژه «چک» در نوشتههای پهلوی زمان ساسانیان کهنترین شکل بانکداری را در میانرودان در زمان هخامنشیان سراغ داریم که بزرگترین مرکز سکونت یهودیان بود و در آنجا یهودیان کارهای بانکداری را بر دوش داشتند. مدارکی هم از این بخش به دست آمده که کاملا حکم چک دارد. اما برات چیست و از چه زمانی در ایران کاربری یافت؟ دکتر شیرین بیانی که تخصص وی بیشتر تاریخ زمان مغول است، گفت که برات، همان حواله است.
در زمان مغول، از مرکز یا از مراکز ایالات، «برات» مینوشتند و آن را به دست مامورانی میدادند. این مامورها با در دست داشتن حواله میبایست باج یا عوارض یا وجه نقد یا جنسی از کسی یا سازمانی یا جایی میگرفتند. به این حواله، برات میگفتند. اصلاحات خواجه رشیدالدین برای بهرهگیری از برات به باور دکتر بیانی این اصلاحات را باید اصلاحات خواجه نامید. خواجه رشیدالدین فضلالله که از زمان گیخاتو، ارج و ارزشی فراوان نزد شاه یافته بود، در زمان سلطنت غازانخان به مقام وزارت رسید. وی که در علم و ادب و ملکداری سرآمد بود، در زمان خود اصلاحاتی را انجام داد که بسیار ارزشمند بود اما به نام سلطان زمانش یعنی به اصلاحات غازانی نامور شد. به گفته دکتر بیانی، همهی اینها در «جامع التواریخ» اثر بسیار ارزشمند خواجه رشیدالدین فضلالله همدانی در تاریخ مغول، ضبط است. |
بنام خدا
در پی بسته شدن ناودانها به دست افراد ناشناس |
● |
كاروانسرای حاجحیدر، فروریخت |
خداحافظ شمارهی «١١٤٥٥» |
خبرنگار امرداد - میترا دهموبد :
بارندگیهای چند روز كنونی در جایجای ایران به ریزش و ویرانی کاروانسرای حاج حیدر در نجفآباد اصفهان انجامید، این اثر ملیشده، سه سال پیش، بهسازی(:مرمت) شده بود. كاروانسرای حاجحیدر در راستهی بازار اصلی نجفآباد است و در سالهای پایانی دورهی قاجار ساخته شده است. این یادمان تاریخی كه در سال ١٣٨٣ به شمارهی ١١٤٥٥ به سیاههی یادمانهای ملی كشور پیوسته بود، اكنون فروریخته است.
نوید حسنی، از دوستداران میراث فرهنگی شهر تاریخی نجفآباد، گفت: «كاروانسرای حاجحیدر در پی بارشهای بهاره و بسته شدن ناودانها، كه بنابر شواهد، عمدی بوده، فرو ریخته است.»
او به بیتوجهی مسوولین سازمان میراث اشاره كرد و گفت: «اگر دستكم به یادمانهای ملیشده، توجه بیشتری میشد، امروز شاهد ویرانی 70 درصدی كاروانسرای حاجحیدر نبودیم.»
این خبر كه افراد ناشناس، با بستن ناودانها، قصد ویرانی كاروانسرا را داشتهاند، چند سال پیش نیز از سوی خبرگزاریها منتشر شد اما گویا امسال این بستن ناودانها، به سرانجامی كه آن افراد ناشناس میخواستند، انجامیده است.
كاروانسرای حاجحيدر
كاروانسرای حاجحيدر نجفآباد، فرو ريخت
كاروانسرای حاجحيدر نجفآباد، فرو ريخت
گویا خیلیها برای كاروانسرای حاجحیدر، دندان تیز كرده بودند. چند سال پیش در همسایگی این كاروانسرا، شركتی، دست به كار به ساخت ساختمانی با بیش از 12 متر بدون استعلام از سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری استان اصفهان شد. ساخت این بنا، دو تا سه غرفه از كاروانسرا را ویران كرده بود.
فرتورها از نويد حسنی است.
بنام خدا
منارهها، بام شهرهای باستانی |
سلیمان لطفینیا :
منارهها كاربردهای گوناگونی دارند كه بسیاری از آنها هنوز ناشناخته ماندهاند. در اینكه منارهها كاربردهای گوناگونی داشتهاند جای هیچ گمانی نیست.
از كاربردهای منارهها میتوان، «برج دیدبانی»، «بنای یادبود»، «منارهای برای نیایشگاهها و مساجد»، «جایی برای سخنرانی»، «میل راهنما» و ... را نام برد. جای داشتن بسیاری از منارهها در كنار كوهها و بلندیها كاربری آنها را پیچیدهتر میكند. همچنین زیبایی و ظرافتی كه در ساخت آنها بهكار رفته است، بر ارزش آنها میافزاید. منارهها را میتوان در جایجای ایران دید، وجهمشترك همهی آنها بلند بودنشان است، وگرنه از نگاه معماری و مصالح بهكار رفته با یكدیگر تفاوتهای چشمگیری دارند. بیگمان میتوان برای بسیاری از منارهها كاربردهای دینی و آیینی هم پیدا كرد.
تصاویر زیبا از جزیره تا باد ایرانی ابوموسی
بنام خدا
کاخ سلطنتی ناصرالدین شاه که به عنوان بنای بجا مانده از دوران قاجاریه در فهرست میراث ملی به ثبت رسیده مدتهاست به ویرای تبدیل شده است. این در حالی است که سازمان میراث فرهنگی تنها راه نجاتش را واگذاری به بخش خصوصی میداند.
به گزارش مهر، کاخ شهرستانک یا همان کاخ ییلاقی ناصری در سال 1295 هجری قمری به دستور ناصرالدین شاه در دره "گل کیله" شهرستانک یکی از روستاهای توابع شهرستان کرج در جاده چالوس بنا شد و تنها راه ارتباطی آن جاده چالوس ــ کرج است.
این راه مسیر عبوری اردوی خانوادگی ناصرالدین شاه قاجار بود که برای گذراندن ایام گرم تابستان به اتفاق اعضای حرمسرا و خدمه از تهران رهسپار کاخ شهرستانک می شدند.
این بنا که در فهرست آثار ملی قرار دارد، دارای 19 اتاق در دو جبهه شمالی و شرقی است که در گذشته عملکرد خدماتی داشته است. این مجموعه دو حمام دارد که یکی مورد استفاده همراهان شاه بوده و دیگری به شاه اختصاص داشته است.
این بنا دارای معماری ویژهای است و نقاشی آن را کمالالملک کشیده است. کاخ شهرستانک پس از سلطنت ناصرالدین شاه از رونق افتاد و در اثر عواملی چون یخبندانهای متعدد و سخت و تخریبهای انسانی دچار آسیبهای فراوان شد.
به نحوی که اکنون حتی ارسی های این کاخ سلطنتی ناصرالدین شاه در تسخیر موریانه ها قرار دارد و تا کنون عملیاتی برای مرمت آن انجام نشده است. درحالی که می توان با مرمت و بهره برداری از آن، تنها جاذبه تاریخی استان البرز را به جاذبه گردشگری کشوری و ملی تبدیل کرد.
محمدرضا پوینده، مدیرکل میراث فرهنگی استان البرز درباره وضعیت این کاخ به خبرنگار مهر گفت: اکنون این کاخ در اختیار صندوق حفظ و احیای بناهای تاریخی قرار دارد و در آینده ای نزدیک قرار است که به یک شرکت خصوصی برای بهره برداری و احیا و مرمت واگذار شود.
پوینده گفت: این شرکت طرح بزرگی را در دست دارد که حدود 1500 هکتار از زمینهای چالوس را در بر می گیرد و کاخ شهرستانک نیز به عنوان یکی از طرحهای حوزه میراث فرهنگی در این طرح قرار گرفته است.
وی بیان کرد: مسئولان این شرکت در کارگروه میراث فرهنگی و گردشگری طرح بهره برداری و مرمت این کاخ را مطرح کردند که با کلیت موضوع موافقت شد.
وی گفت: مرمت این کاخ اعتبار کلانی می خواهد که بودجه های سازمان میراث فرهنگی کفاف آن را نمی دهد. بنابراین باید این کاخ به بخش خصوصی برای مدت 10 یا 15 سال واگذار شود تا بهره برداری از آن جبران هزینه مرمت را بکند.
پوینده درباره اینکه چندی پیش معاون میراث فرهنگی استان البرز گفته بود که مرمت این کاخ با اعتباری بالغ بر یک میلیارد ریال آغاز خواهد شد بیان کرد: این میزان بودجه برای مرمت کاخ بسیار جزئی است و عملیات مرمت آن تمام نمی شود. ممکن است که هر سال بودجه ای برای این کاخ اختصاص داده شود اما مشکل آن از اساس حل نمی شود بلکه تنها راه احیای آن واگذاری است.
امارات عربی متحده یا استان جلفاوه سابق ایران ! + عکس
ایا اعراب عربستان و امارات واقعا ملخ می خورند ؟! + عکس
بنام خدا
|
||
|
||
|
||
خبرنگار امرداد - میترا دهموبد : | ||
امروز دهم اردیبهشت ماه، روز بزرگداشت «خلیج فارس» است، آبی آرام و گاه توفندهای که هزارههاست، لالاگوی سرزمینمان است، لالاگوی ایرانمان و مردمانش.
دهم اردیبهشت، روزی است که پس از سال ها نبرد، استعمار پرتغال از این پهنه ی خاکی- آبی، ورچیده شد، هرچند این خاک و آب، نفسی تازه نکرده بود که استعمار انگلیس، بر سرش سایه انداخت. این سایه هنوز هم، دسیسه ها می کند و فریب ها دارد. از همین روی است که هر روز، آگاه تر از دیروز، ارج و ارزش این پهنه را بدانیم. این روزها باید بدانیم. از خلیج فارس و از پیشینهاش، از نامش و از داستانهای رخداده در کنارش، از مردمانش و از ساکنانش، باید بدانیم. باید از آن چه روی داد تا فتنهانگیزان، این دریای ایرانی را، با نامي دروغين و ساختگي، ناميدند، بدانیم وگرنه فراموشمان میشود، خروش توفان را. ای خشم به جان تاخته، توفان شرر شو ای بغض گل انداخته فریاد خطر شو ای روی برافروخته، خود پرچم ره باش ای مشت برافراخته، افراختهتر شو. «فریدون مشیری» خلیج فارس و جزایر سه گانهی تنب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسا که این روزها بیگانگان، خیال بیهودهی داشتنش را دارند و به آن خوشند، موضوعی است که امروز به آن پرداخته ایم. قرار است بدانیم و آگاه باشیم چراکه تنها با این آگاهی است که می توانیم برنده ی بازی باشیم که استعمار، آغاز کرده است. این بازی هرچند آغازگرش، دیگران بوده اند اما باید برنده اش ما باشیم، ماییم که مالکان این آب و خاکیم از آغاز تا کنون. برای این دانستن و آگاهی با دکتر ناصر تکمیل همایون به گفت و گو نشستیم. دکتر «ناصر تکمیل همایون»، استاد جامعهشناسي و تاریخ ايران در پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي، است، او مديریت بخش تاريخ و فرهنگ در دفتر پژوهشهاي فرهنگي را نیز بر دوش دارد. دکتر تکمیل همایون که کتابی با نام «خلیج فارس» دارد و در آن به نام و نشان تاریخی خلیج فارس، ورود استعمار به خلیج فارس، کشورسازی های استعماری، مساله ی بحرین و تشکیل امارت های عربی، ادعای واهی درباره ی جزایر سه گانه و... پرداخته، گفت: «آنهایی که خلیج فارس را به دروغ "خلیج العربی" مینامند، "گجستگ"(پليد، ملعون)، هستند، اما آنهایی که "خیلی گجستک" هستند، میگویند؛ "خلیج". اینها هم میخواهند ایران را برای خود داشته باشند و هم اعراب و طلای سیاهشان را. در این میان کسانی هستند که "خیلی خیلی گجستک" هستند؛ آنهایی که میگویند؛ "خلیج فارس-عرب". در اين دسته، شماري ديگر هم هستند، آنهایی که با یک خط، این پهنهی آبی را 2 بخش کردهاند و بخش بالایی را خلیج فارس و بخش پایینی را خلیج عربی، مینامند.»
اما داستان خلیج ساختگی عرب، از کجا آغاز شد؟ دکتر ناصر تکمیل همایون، بیمقدمه گفت: «چارلز بلگریو» گجستک، نخستین کسی است که نام خلیج عربی را بر خلیج فارس میگذارد. او 31 سال نمایندهی کشور انگلیس در خلیج فارس است، با زیر و بم عربها و منطقه آشنا است و خوب میداند که گسترهی خلیج فارس، گنجینهای است که نباید به سادگی از دستش داد، اینجا با همهی اندوختههایش باید مال انگلیسها باشد. بلگریو در مدت اقامتش، کارهایی انجام داد و شرایطی را پدید آورد تا پس از رفتن انگلستان از خلیج فارس، مشکلات برآمده از استعمار همچنان برجای بماند. به گفتهی دکتر تکمیل همایون، این سیاست انگلیسها بوده از دیرباز. آنها نه برای گردش به این سرزمین آمده بودند، نه برای تبلیغ دین و نه حتا تنها برای بازرگانی و داد و ستد. آنها دقیقا آمده بودند برای تصاحب خاک و آب زرخیز منطقه. او به نوشتههای تاریخی و اسناد تاریخی اشاره کرد و به زبانهای گوناگون؛ انگلیسی، فرانسوی، عربی، روسی و ... واژهی خلیج فارس را تلفظ کرد، خلیج فارسی که در همهی مستندات و نقشهها به همهی زبانها، در همهی پیماننامههای استعماری و غیراستعماری به معنای خلیج فارس است اما این روزها گرفتار بازیهای سیاسی شده است. استاد در پاسخ به این که چگونه و از چه زمانی، خلیج فارس، به نام دروغین و ساختگی خلیج عربی، خوانده شد، گفت: استعمار انگلیس سالها در این گستره حضور فیزیکی داشت اما زمانی رسید که هم هزینهی این حضور فیزیکی و نظامی برایش گران شده بود و هم واکنشهای بیگانهستیز مردم در برابر اشغالگران، فزونی یافته بود، بنابراین بر آن شد تا نیروهایش را از این گستره، خارج کند اما نمیتوانست از سود و بهرهای که از این گستره به جیبش میرفت، چشمپوشی کند. از همین روی؛ «تفرقه انداخت و حکومت کرد». همبستگی و یکپارچگی مردمان و حکومتهای این گستره، پایان کار بود بنابراین انگلیس همواره برای ایجاد اختلاف میان ساکنان عرب زبان(برالعرب) با ساکنان شمالی دریای فارس(برالعجم)، کوشش کرده است و از هر دستمایه ای همچون مذهب(شیعه و سنی)، نژادی(عرب و عجم)، زبانی(عربی و فارسی)، بهره برداری کرده است. هم زمان برای ایجاد هرچه بیشتر این تفرقه وارون(:برخلاف) همه ی گواهی های تاریخی، انگلیس ها حتا در نام خلیج فارس، تقلب کردند. و عربها که از استعمار، عقدههای فراوان داشتند و به حکومت سلطنتی ایران نیز، ظاهرا از براي همسازي شاه با اسراييل، دلبستگی نداشتند به این دلخوش کردند که خلیج فارس را خلیج عربی، بگویند و بنویسند و این داستان همچنان متعصبانه از سوی عرب ها ادامه دارد. انگلیس باید میرفت بنابراین چارلز بلگریو که آن روزها برای خود جایی در میان عربها باز کرده بود، در کتابی به نام «ساحل دزدان دریایی» که به سال 1966 میلادی چاپ شد، بیهیچ سند و مدرکی، نوشت: «خلیج فارس که اعراب آن را خلیج عربی مینامند.» بلگریو در حالی در این کتاب چنین نوشته بود که در کتاب پیشینش، با نام «به بحرین خوش آمدید» از این جعل تاریخی خبری نبود. خلیج فارس، همان دریایی است که در اوستا از آن با نام دریای «پوییتیک» یا «پوییدیک» یاد شده است، همان دریایی که در سنگنوشتهی هزارانسالهی آشوری، «نامرتو» نامیده شده به معنای «رود تلخ». خلیج فارس همان دریایی است که داریوش بزرگ پس از پایان کانالی که به فرمان او در مصر کنده شده بود، دستور داد بر سنگی، چنین بنگارند؛ داریوششاه گوید: من پارسی هستم. از پارس، مصر را گرفتم. فرمان کندن این ترعه را دادم، از رودخانهای به نام نیل که در مصر جاری است تا «دریایی که از پارس میرود»: «درایه تیه هچا پارسا آیی تی». گفت و گویمان به «جمال عبدالناصر»، رسید، رییسجمهوری مصر كه ميگويند از زمان آغاز این بازی، متعصبانه خلیج فارس را خلیج عربی، میخواند. او را از نخستين عربهايي ميدانند كه فتنهی انگليسيها به ظاهر به مذاقش خوش آمده است. دکتر تکمیل همایون، لبخندی زد و گفت: «من از عبدالناصر دستخطی دارم که در آن، خلیج فارس، همان خلیج فارس است. افزونبر آن، او در يكی از سخنرانیهای پرشور و تاریخیاش که چند دههی پیش دربارهی همبستگی عربها، ايراد كرد، گفت: همهی عربها باید متحد شوند از اقیانوس اطلس تا خلیج فارس(من بحر الاطلسی حتی خلیج الفارسی). این اتحاد عربی ها از اقیانوس اطلس تا خلیج فارس، تا سالها زبانزد عام و خاص شده بود. حتا سرايندگان و خوانندگان، این اصطلاح را ترانه ها و شعرهایشان می گنجاندند. دستخط جمال عبدالناصر با واژه ی خلیج فارس دکتر همایون گفت: هم سن و سال های من،«اُمكلثوم»، خوانندهي بنام مصري، را می شناسند. او کسی بود که مردم برای کنسرت هایش، دست و پا می شکستند. اتحاد از اقیانوس اطلس تا خلیج فارس، آن اندازه همه گیر شده بود که «اُمكلثوم» هم آن را در ترانهاش جاي داده بود و ميخواند. آن روزها از خلیج دروغين عربی خبری نبود چون انگلیسيها هنوز در اندیشهی ترک خلیج فارس نبودند اما با پیش آمدن داستان رفتن آنها، اين نام ساختگي هم شکل گرفت. از استاد تكميل همايون پرسيدم که؛ اکنون که عربها خلیج فارس را به دروغ میخواهند، خلیج عربی بخوانند پس تکلیف دریای سرخ(احمر) که در مستندات و نوشتههای کلاسیک با نام خلیج عربی، ثبت شده، چه میشود؟ و او در پاسخ به پرسشم، گفت: از زمانی که خلیج فارس را به ناراست، خلیج عربی کردهاند، سخنی از خلیجی که تا پیش از این، منسوب به آنها بود، نیست و آن را دریای احمر میخوانند، البته اين نام، پيشينهي تاريخي هم دارد. اما آنچه در نقشههای تاریخی، نامش خلیج عربی بوده، همين دریای احمر است. اصلا خليج فارس، كه تا پيش از چيرگي استعمار، يك درياي داخلي بود و درون خاك ايران قرار داشت، چگونه ميتواند درياي عربها باشد. متن مصوبه سازمان ملل متحد در کاربرد عنوان خلیج فارس در نوشتارهاو نشست ها از دكتر تكميل همايون پرسيدم كه چرا نام اين درياي پهناور در بخش جنوبي ايران، درياي فارس يا خليج فارس، نام گرفته و او گفت: در اين باره دو گونه روايت هست. نخست آنكه مردمان قوم پارس كه يكي از اقوام بزرگ ساكن ايران بودند، تا كرانههاي اين دريا گستردگي داشتهاند، بنابراين نام خود را به اين دريا دادهاند. دوم آنكه فرمانروايان ايران در زمان هخامنشيان و پس از آن در زمان ساسانيان چون از ناحيهي پارس برخاستهبودند، مردمان ديگر سرزمينها، اين درياي آبي را به نام فرمانروايانش، درياي پارس، ناميدند. و اصولا در فرهنگ و تمدن کهن ملت های جهان، نام ایران همواره پارس، فارس، پرشیا، پرس و پاراس بوده است. ممکن نیست از خلیج فارس سخن به میان آید اما از بحرین كه بخشي از خاك ايران بود و به فريب انگلستان و سستي سردمداران زمان، از دست رفت، چیزی گفته نشود. از ادعای واهی عربها بر دریای فارس، گفته شود اما از ادعای دروغينشان دربارهی جزیرههای تنب کوچک، تنب بزرگ و ابوموسا، سخنی به میان نیاید. به ویژه که این روزها، همهی ایرانیها، خونشان از گستاخی حاشیهنشینهای خلیج فارس، به جوش آمده است. دکتر تکمیل همایون که گویی مبارزات زنده یاد دکتر محمد مصدق، در یادش زنده شده بود، گفت: بحرین و جزایر سه گانه، نه به ادعا که بر پایهی مستندات تاریخی هم در روزگار باستان و هم پس از ورود اسلام به ایران، از آنِ کشور ایران بوده است. همواره پرچم ایران در این سه جزیره، برفراز بوده است حتا پس از این که در سال 1891 میلادی به اشغال انگلیس درآمد، به اعتراض حاجی محمد مهدی ملک التجار بوشهری، حاکم بندر لنگه، باز هم پرچم ایران در آنجا، برفراز بود. با همهی اینها، فتنهی انگلیس به جای خود بود، انگلیسها که میخواستند شیوخ شارجه را از خود خوشنود نگاه دارند، گهگاه مالکیت این جزیرهها را به شیخ دستنشاندهی خود در شارجه، یادآوری میکردند. از همان زمان، اینها دچار وهم مالکیت هستند. دکتر مصدق از نام آشناهایی است که نیازی به معرفی ندارد. دکتر همایون گفت: در زمان مبارزات دکتر مصدق برای ملی کردن نفت، خاطرم هست که دکتر می گفت: اول نفت، بعد بحرین. آن روزها هنوز بحرین بخشی از ایران بود اما فریب های انگلیس، جوی ناآرام پدید آورده بود. آن زمان شیوخ عرب، ادعای مالکیت جزایر سه گانه را نیز داشتند. در دوره ای که دکتر مصدق در مسند وزارت امور خارجه ایرن بود، از حق حاکمیت ایران بر جزایر ایرانی دفاع کرد. او در دوره ی نخست وزیری اش هیاتی را با یک رزمناو ایرانی به منطقه گسیل کرد(1332 خورشیدی)، هرچند که این کار مصدق، انگلیسی ها را خوش نیامد. دكتر تكميل همايون به استناد پژوهشهايي كه پژوهشگران دربارهی خليجفارس داشتهاند، دربارهی نام جزاير سهگانه گفت: «عربها برای اينكه بگويند اين جزاير مال ماست، حتا در نام اين جزاير، دستكاری كردهاند، تنب را طنب مينويسند و ابوموسا را واژهای عربی می دانند. اين درحالی است كه تنب، دگرگونشدهی «تمب» است كه هنوز هم محليها، به همين شكل تلفظ ميكنند. تمب يک واژهی ايرانی به معنای تپه يا تل است. ايرانی ها اين دو جزيره يا دو خشكی كه به گونهی تپه يا تل در ميان آب، نمايان بودند را تمب، ناميده بودند. جزيرهای نيز كه اين روزها به ابوموسا، ميشناسيم برپايهی مستندات حتا در واپسين نامهنگاريهای زمان قاجار، به گونهي «بوموسو» آمده است. بوم همان بوم يا سرزمين است و سو يا سوز، به معني سبز. هر سه جزيره كه عربها، ادعايش را دارند حتا نامشان هم ايراني است، هرچند كه در درازاي هزارهها، مردمانش ايراني و عرب بوده و با آرامش در كنار هم زيستهاند. استاد، آه نكشيد اما نگاهش پر از افسوس بود. او گفت: ما كار فرهنگی نكردهايم. من پيش از اين نيز پيشنهادها دادم، از آنجمله اين كه دانشگاهی بينالمللی در سرتاسر خليجفارس بسازيم با نام خليجفارس و دانشجو از همهی جهان بپذيريم. گفتم كه هر دانشكدهاش را در يكی از جزيرهها يا بندرهايمان می توانيم، داير كنيم. خانههای دانشجويی داشتهباشيم و اجازه دهيم حتا پدر و مادرها هم چندگاهی از جايجای جهان، ميهمان ايران باشند. ما هنوز به خَم نخست كار فرهنگی هم نرسيدهايم. بايد سياست تفاهم جهانی داشته باشيم و آن تفاهم فرهنگی را كه داشتيم و مايهی همزيستی ما در هزارهها با مردمان منطقه بود، بايد زنده كنيم. بايد حركتهايی انجام دهيم كه مردمان خليجفارس بيهيچ ترس و هراسی، كشور ايران را پشتيبان خود بدانند و باور داشته باشند كه اگر بيگانهای بر آنها بتازد، ايران از آنها پشتيبانی ميكند. استاد ناصر تكميل همايون، بيآنكه از پرگوييهاي من، خمي به ابرو آوَرَد، دمِ پاياني گفتوگو، پشتي راست كرد، سينهاي جلو داد و گفت: همهي اينها بازي سياسی است، يک ادعای واهی است. اين روزها آنهايی كه اهل دانش و پژوهشند حتا آنهايی كه عرب هستند، به ويژه حقوقدانان كشورهای عربی، نام خليج عربی را باور ندارند، يعنی يک امر سياسی را به امر تاريخی و علمی، تحميل نميكنند. اما اين به آن معنی نيست كه ما بنشينيم و دست روی دست بگذاريم و چشم به آيندهای بدوزيم كه برايش كاری نكردهايم. مسپار وطن را به قضا و قدر ای دوست خود بر سر اين، تن به قضاداده، قَدَر شو فرياد به فرياد بيفزای كه وقت است در يک نفس تازه اثرهاست، اثر شو. «فريدون مشيری» |
بنام خدا
|
||
|
||
|
||
|
||
سراینده: هما ارژنگی : | ||
ای یاوه گوی نادان، بازیچهی شغالان، چون شیرخواره طفلان، از رسم و راهِ مردان گویا خبر نداری! تو از کنامِ شیران، از خطهي دلیران، گویا خبر نداری! این خاکِ پهلوان خیز، این توتیای زر خیز، با جانِ ما سرشته پیوند جاودانش، بر سنگِ کوه و دریا، با خونِ ما نوشته ای یاوهگوی نادان، گویا خبر نداری کاینجا نه ریگ صحرا اینجا نه سوسمار است! اینجا تمامِ ایران، یک جنگلِ شکار است صدها هزار بیشه، در گوشه و کنار است هر بیشه جایگاهِ صد شیرِ کارزار است! باری ز سر به در کن پندار این جزایر، از این خطر حذر کن، ای رونشسته زایر، جان ترا بگیرد این لقمهي گلو گیر، باید که رو بتابی زین ناخجسته تدبیر تنب بزرگ و کوچک، اروند رود زیبا، آن پارسی خلیج و بحرین یا که موسا، سر دادهاند با هم، این نغمهي فریبا: «من با تو نامدارم،ای مهدِ سرفرازان من با تو جاودانم،ای سر زمینِ ایران» |
بنام خدا
|
||
|
||
خبرنگار امرداد - آفتاب یزدانی : | ||
پروژهی لولهکشی در شهر مرادلو، از توابع مشکینشهر به پيدا شدن یک گور باستانی از زمان اشکانی انجاميد. بنابر گفتهها، هماكنون از ادامهي لولهكشي جلوگیری شده و کارشناسان میراث فرهنگی اردبیل در حال كاوش گور پيدا شده هستند. |
بنام خدا
|
محمدعلی اینانلو، طبیعتگرد ایرانی |
● |
کویر لوت سرشار از زندگی است، کتابها اشتباه میکنند |
خبرنگار امرداد - اشکان خسرو پور :
بنام خدا
|
||
|
||
|
||
خبرنگار امرداد - آفتاب یزدانی : | ||
عبدالرضا دشتیزاده، فرنشين ادارهی میراث فرهنگی سازمان منطقهای آزاد قشم از پيدا شدن بندرگاهها و استقرارگاههای زمان هخامنشی، اشکانی و ساسانی در قشم خبر داد.
به گزارش مهر، دشتی زاده از آثار بهجاماندهی کشتیها، نفتکشها و ابزارهای جنگی زمانهای گوناگون تاريخی در كرانههای جزیرهی قشم به عنوان ویژگی ارزشمند در كاوشهای پایگاه باستانشناسی زیر آب در این منطقه خبر داد. دشتی زاده گفت: «گزينش جزیرهي قشم به عنوان نخستین پایگاه باستانشناسی زیر آب در خلیج فارس، نشان از جایگاه قشم در اين زمينه دارد.» به گفتهی وی بررسی ها نشان از وجود پيوستگی اقتصادی و فرهنگی قشم از راه آبی با سرزمینهای خاور(:شرق) آفریقا، هند، چین و بسیاری از جزایر آسیایی در زمان هخامنشيان، ساسانيان و اشكانيان دارد. دشتی زاده گفت: «كاوشهاي باستانشناسی زیر آب در جزیرهی قشم به اندازهی مطالعات باستانشناسی در خشکی برای ما دارای ارزش است.» |
بنام خدا
بـررسی ارزش جهانـی پـول ایـران
از 300 سال پیـش تا به امـروز
به نقل از سایت الف؛ منابع تاریخی نشان می دهند ارزش برابری پول ملی ایران با پولهای معتبر جهانی در مقاطع تاریخی مختلف به این شرح بوده است :
در زمان شاه طهماسب صفوی، یعنی در سده شانزدهم میلادی، واحد پول ایران "شاهی" بود و هر ۲۰۰ شاهی برابر با یک "تومان". طبق مندرجات سفرنامه جنکینسون، در آن زمان هر شاهی با یک شیلینگ انگلیس برابر بود. هر پوند استرلینگ برابر با ۲۰ شیلینگ است. بنابراین، یک تومان ایران برابر بود با ۱۰ پوند انگلیس. یعنی، ارزش پول ایران ده برابر پول انگلیس بود.
در سده هیجدهم میلادی، ارزش تومان ایران بهتدریج کاهش یافت و ارزش پوند انگلیس افزایش. در نیمه نخست سده نوزدهم میلادی، یعنی در دوران سلطنت فتحعلیشاه و محمد شاه قاجار، دو پوند استرلینگ برابر با یک تومان ایران شد. در این زمان یک پوند برابر بود با ۲۵ فرانک فرانسه و ۱۰ روپیه هند. یعنی، یک تومان ایران برابر بود با ۵/ ۱۲ فرانک فرانسه. در همین زمان، یک تومان ایران با دو دلار و پنجاه سنت آمریکا برابر بود.
پس از قحطی بزرگ ۱۲۸۸ ق. ارزش پول ایران سیر نزولی را آغاز کرد؛ با کشته شدن ناصرالدینشاه (۱۸۹۳) این کاهش ادامه یافت و با انقلاب مشروطه (۱۹۰۵-۱۹۰۷) شدت گرفت. اندکی پیش از قتل ناصرالدینشاه، در سال ۱۸۹۱ یک پوند استرلینگ برابر با ۵/ ۳۲ قران بود که، اندکی پس از قتل ناصرالدینشاه، در سال ۱۸۹۴ به ۵/ ۴۸ قران رسید. ده قران برابر با یک تومان بود. یعنی در پایان سلطنت ناصرالدینشاه ارزش پوند بریتانیا ۲۵/ ۳ برابر تومان ایران و پس از قتل او، در زمان سلطنت مظفرالدینشاه، حدود ۸۵/ ۴ برابر تومان ایران شد.
پس از انقلاب مشروطه یک پوند برابر با ۶۰ قران بود یعنی ارزش پوند انگلیس شش برابر تومان ایران شد. در پایان سده نوزدهم و اوائل سده بیستم میلادی، تا جنگ اوّل جهانی، یک پوند انگلیس تقریباً برابر با ۵ دلار آمریکا بود. بنابراین، در دوران مظفرالدینشاه ارزش دلار آمریکا و تومان ایران تقریباً یکسان بود.
در زمان سقوط رضا خان و ورود ارتشهای متفقین به ایران (۱۳۲۰ ش.) دلار آمریکا تقریباً یک و نیم تومان ایران بود؛ یعنی با ۱۵ ریال میشد یک دلار خریداری کرد. در سال ۱۳۳۲، یعنی در پایان دولت دکتر مصدق و زمان کودتای ۲۸ مرداد، یک دلار آمریکا معادل ۹۰ ریال ایران (۹ تومان) و یک پوند استرلینگ برابر با ۲۳ تومان بود. در پایان سلطنت محمدرضا پهلوی و در دوره ای که صادرات نفت خام در قله تاریخی قرار داشت، یک دلار آمریکا تقریباً ۷ تومان ایران و یک پوند انگلیس تقریباً ده تومان ایران ارزش داشت. در این زمان ارزش یک روبل شوروی حدود ده تومان ایران یعنی تقریباً برابر با پوند استرلینگ بود. یک فرانک فرانسه ۱۶ ریال و یک مارک آلمان غربی ۳۲ ریال ارزش داشت.
امروزه پوند استرلینگ به نرخ رسمی دولتی حدود ۱۹۵۰ برابر تومان ایران و دلار آمریکا حدود ۱۲۲۶ برابر تومان ایران است در حالی که نرخ دلار در بازار آزاد ۱۸۵۰ تومان و قیمت پوند ۳۰۰۰ تومان می باشد. بجز دوره هایی که ایران شاهد جنگ و تجاوز نظامی بوده، سریع ترین سقوط ارزش پول ملی ایران در خرداد ۱۳۷۴ (زمان ریاست عادلی بر بانک مرکزی) و دی ۱۳۹۰ (زمان ریاست بهمنی بر بانک مرکزی) اتفاق افتاده است. بانک مرکزی طبق قانون، وظیفه حفظ ارزش پول ملی را به عهده دارد.
بنام خدا
|
||
|
||
|
||
|
||
خبرنگار امرداد - میترا دهموبد : | ||
تا محو و ناپيدا شدن نقشبرجستهی سنگی شاپور يكم در تنگهچوگان چيزی نمانده است. اين سنگنگاره كه چندی پيش با پُتک به جانش افتاده بودند،همچنان بی حفاظ و بی نگهبان است. این سنگنگاره در سمت راست تنگهچوگان و در کنار راه غار شاهپور است. هرچند كه چندي پيش، آسيبهاي وارد شده به اين سنگنگاره، خبرساز شده بود، اما به گفتهی سياوش آريا، اگر اين روزها به آن سری بزنيد، خواهيد ديد كه همچنان بدون نگهبان و بی حصار است. سال گذشته، به ضربهي پُتک، بخشي از اين سنگنگاره، ويران شد. البته بخش فروريخته، تا اندازهاي بهسازی(:مرمت) شد، اما اين يادمان هزار و اندی ساله همچنان بی نگهبان و بيحفاظ، رها شده است و احتمال رخدادي همچون آنچه سال گذشته روی داد، دوستداران ميراث فرهنگي را برآشفته است. در این سنگنگاره، شاهپور یکم ساسانی، سوار بر اسب در حال گرفتن حلقهی شهریاری از دست موبد موبدان است. |
بنام خدا
آبشاری از ارتفاعات چک چک اردکان سرازیر شد |
خبرگزاری مهر، روز پنجشنبه 31 فروردین خبر داد: |
بنام خدا
یادگاری ٩٠٠ ساله از شهر شاپورخواست |
● |
«زر سنگ»؛ سنگ طلا |
سورنا لطفینیا :
سنگنوشتهها، متنهایی هستند دربارهی موضوعهایی که در روزگاران گذشته، ارج و ارزش ویژهای داشتهاند. بیشتر این گونه برجای ماندهها، در جاهایی ساخته شدهاند که مردمان آن روزگار به آسانی بتوانند ببینندشان مانند سنگ نوشتهی بیستون که بر سر راهی بزرگ و باستانی که هنوز هم کاربرد دارد، است.
درونمایهی این سنگنوشتهها، گوناگون است اما بیشتر دربارهی چیزهایی است که در آن روزگاران برای مردم دارای ارزش بودهاست و گاهی امروزه هم بسیار ارزشمند هستند، مانند قانونهای دادرسی، شرح پیروزیهای یک شاه بر شاهی دیگر، بخش بندی آب یا چراگاه، فاصلهی یک شهر تا شهری دیگر و...
یکی از سنگنوشتههای کشورمان در استان لرستان و شهر «خرمآباد» یا «شاپورخواست» است که بر سر راه جنوب جای دارد. مردم آن را به نامهای «برد نبشته» و «زر سنگ» نیز میشناسند.
تابلویی که برای شناساندن این برجای مانده از سوی میراث فرهنگی گذاشته شده است، تاریخ ساخت آن را در سال ٥٣٠ هجری مهی، یعنی بیش از ٩٠٠ سال پیش و در روزگار سلجوقیان و به دستور «امیر اسفهسالار ابو سعید برسق ابن برسق»، حاکم شاپورخواست و از فرمانداران سلطان «ملکشاه»، نشان میدهد.
این سنگنوشته که به گونهی مکعب مستطیل ساختهشده است، بلندایی ٣٤٤ سانتیمتری دارد. جنس سنگ از همان سنگهای کوهی است که سنگنوشته در دامنهی آن جای دارد. ناگفته نماند که خرم آباد، یک دره در میان کوههاست که از گذر رودخانهای که در گذشته پرآب بوده ساخته شده است.
خط بهکار رفته بر روی سنگ «کوفی» و در ١٩ سطر است. دور از ذهن نیست که پیش از این خط، نوشتههای دیگر و با درونمایههای دیگری بر روی سنگ جای داشته اما با گذشت روزگار و باد و باران یا به دست فرمانروایان، پاک و خط تازه بهجای آن نوشته شده است. این را میتوان از نوشتهای که در روزگار قاجار به دستور یکی از شاهان آن دودمان، بر روی بخشی از سنگ نوشته شده است دید.
درونمایهی این ١٩ سطر، «بخشش مالیات علفچر شهر شاپورخواست» است. بخشی هم که در روزگار قاجاریه بر روی نوشتههای گذشته آمده است، بیانگر گذر یکی از شاهان قاجار که گویا «ناصرالدین شاه» باشد، از آن راه است.این سنگ نوشته تا «مناره آجری» یک کیلومتر فاصله دارد و درست در یک راستا هستند.در ٢٤/٧/١٣٧٢ خورشیدی و در هنگام افزایش پهنای راه تهران- خوزستان این سنگنوشته، نزدیک به ١٤ متر به سوی خاور(:شرق) جابهجا شد و امروزه در همان جایی است که ١٩ سال پیش گذاشته شده است. این سنگ نوشته به شماره ٣٩٨ در سیاههی برجای مانده های ملی، جای گرفته است.
خط كوفی
سايدگی سنگ به شوند گذشت روزگار
نمای شمالی سنگ نوشته
شكستگی در لبهی بالايی سنگ
نمای جنوبی سنگ
نوشتهی بر جای مانده از روزگار قاجار بر روی خط كهن
فرتورها از سورنا لطفی نيا است.